سعادت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
== | ==معناشناسی== | ||
معاونت امور [[الهی]] با [[انسان]] برای | سعادت در لغت عبارت است از معاونت امور [[الهی]] با [[انسان]] برای رسیدن به خیر<ref>حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۱۰.</ref>. اصل آن "سعد" به معنای خیر و [[سرور]]<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۷۵.</ref> در مقابل "نَحس" است. سعید در مقابل [[شقی]] است و سُعداء در مقابل أشقیاء<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۱، ص۳۲۱.</ref>. | ||
{{متن قرآن|وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا}}<ref>«و اما آنان که نیکبخت شدهاند در بهشتند؛ تا آسمانها و زمین برجاست در آن جاودانند جز آنچه پروردگارت به دهشی پایدار بخواهد» سوره هود، آیه ۱۰۸.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ}}<ref>«روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمیگوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبختاند» سوره هود، آیه ۱۰۵.</ref>. | در دو [[آیه]] از آیات [[قرآن کریم]] درباره سعادت آمده است: {{متن قرآن|وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا}}<ref>«و اما آنان که نیکبخت شدهاند در بهشتند؛ تا آسمانها و زمین برجاست در آن جاودانند جز آنچه پروردگارت به دهشی پایدار بخواهد» سوره هود، آیه ۱۰۸.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ}}<ref>«روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمیگوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبختاند» سوره هود، آیه ۱۰۵.</ref>. | ||
"سعادت" [[آرمان]] [[جامعه انسانی]] در مکاتب [[اخلاقی]] و [[فلسفه سیاسی]] کلاسیک برشمرده شده است. [[سعادت]] و [[شقاوت]] مقابل هم هستند. [[سعادت]] هر چیزی عبارت است از رسیدن به خیر وجودش تا به وسیله آن کمال خود را یافته و در نتیجه متلذذ شود و [[سعادت]] در [[انسان]] که موجودی مرکب از [[روح]] و [[بدن]] است، عبارت است از رسیدن به [[خیرات]] جسمانی و [[روحانی]] و متنعم شدن به آن<ref>محسن معینی، «سعادت و شقاوت»، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۲، ص۱۲۰۰.</ref>. | "سعادت" [[آرمان]] [[جامعه انسانی]] در مکاتب [[اخلاقی]] و [[فلسفه سیاسی]] کلاسیک برشمرده شده است. [[سعادت]] و [[شقاوت]] مقابل هم هستند. [[سعادت]] هر چیزی عبارت است از رسیدن به خیر وجودش تا به وسیله آن کمال خود را یافته و در نتیجه متلذذ شود و [[سعادت]] در [[انسان]] که موجودی مرکب از [[روح]] و [[بدن]] است، عبارت است از رسیدن به [[خیرات]] جسمانی و [[روحانی]] و متنعم شدن به آن<ref>محسن معینی، «سعادت و شقاوت»، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۲، ص۱۲۰۰.</ref>. | ||
==مراحل سعادت== | |||
[[سعادت]] سه مرحله دارد: | [[سعادت]] سه مرحله دارد: | ||
#[[سعادت]] [[فطری]] و ذاتی، به اقتضای اسباب و [[علل]]، از جمله خصوصیات [[پدر]] و [[مادر]]، زمان و مکان، [[تغذیه]] [[حلال]] و [[پاکی]] [[رحم]] [[مادر]] و.... از این حیث [[انسانها]] درجاتی از [[سعادت]] یا [[شقاوت]] را دارا هستند. | #[[سعادت]] [[فطری]] و ذاتی، به اقتضای اسباب و [[علل]]، از جمله خصوصیات [[پدر]] و [[مادر]]، زمان و مکان، [[تغذیه]] [[حلال]] و [[پاکی]] [[رحم]] [[مادر]] و.... از این حیث [[انسانها]] درجاتی از [[سعادت]] یا [[شقاوت]] را دارا هستند. | ||
#[[سعادت]] اکتسابی به [[اعمال]]، [[عبادات]]، [[طاعات]] و ریاضت کشیدن. هر [[انسانی]] بهقدر گسترۀ وجودی خود تکالیفی دارد و [[عمل صالح]] با هر کیفیتی و در هر [[مقام]] و منزلتی در | #[[سعادت]] اکتسابی به [[اعمال]]، [[عبادات]]، [[طاعات]] و ریاضت کشیدن. هر [[انسانی]] بهقدر گسترۀ وجودی خود تکالیفی دارد و [[عمل صالح]] با هر کیفیتی و در هر [[مقام]] و منزلتی در سعادتمندی مؤثر است و موجب [[قدرت روحی]] و [[معنوی]] و [[شرح صدر]] میگردد. | ||
#[[سعادت]] فعلی که از دو [[سعادت]] قبلی حاصل میگردد و ثمرات آن در [[آخرت]] ظاهر میشود و [[ثواب و عقاب]] [[اخروی]] مبتنی بر این [[سعادت]] است<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۲۸.</ref>. | #[[سعادت]] فعلی که از دو [[سعادت]] قبلی حاصل میگردد و ثمرات آن در [[آخرت]] ظاهر میشود و [[ثواب و عقاب]] [[اخروی]] مبتنی بر این [[سعادت]] است<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۲۸.</ref>. | ||
==سعادت از نگاه فیلسوفان سیاسی== | |||
[[فیلسوفان]] [[سیاسی]] درباره [[حقیقت]] [[سعادت]] [[اختلاف]] کردهاند؛ سوفسطائیان [[سعادت]] را ارضای [[امیال]] و [[هوسها]] دانستهاند؛ [[افلاطون]] [[سعادت]] را [[پیروی]] از [[فضیلت]] و اپیکورینها [[سعادت]] را بهره مندی از لذات جنسی دانستهاند؛ بعضی کار و کوشش را موجب [[سعادت]] خواندهاند؛ کانت [[سعادت]] را حالت آرمانی میداند که [[انسان]] بهتدریج به آن نزدیک میشود، ولی هرگز واقعاً به آن نمیرسد. | [[فیلسوفان]] [[سیاسی]] درباره [[حقیقت]] [[سعادت]] [[اختلاف]] کردهاند؛ سوفسطائیان [[سعادت]] را ارضای [[امیال]] و [[هوسها]] دانستهاند؛ [[افلاطون]] [[سعادت]] را [[پیروی]] از [[فضیلت]] و اپیکورینها [[سعادت]] را بهره مندی از لذات جنسی دانستهاند؛ بعضی کار و کوشش را موجب [[سعادت]] خواندهاند؛ کانت [[سعادت]] را حالت آرمانی میداند که [[انسان]] بهتدریج به آن نزدیک میشود، ولی هرگز واقعاً به آن نمیرسد. | ||
به نظر عدهای نیز آنچه [[انسان]] را [[سعادتمند]] میکند، تأمین کلیه نیازهای روز افزون [[معنوی]] و مادی، فردی و [[اجتماعی]] یک [[فرد]] در هماهنگی با افراد دیگر است که از طریق [[چیرگی]] بر [[جبر]] [[قوانین طبیعی]] و [[اجتماعی]] و [[رشد]] عالی [[تمدن]] و [[تکامل معنوی]] [[انسان]] حاصل میشود. عدهای نیز [[نبرد]] علیه بیسعادتی دیگران را [[بهترین]] [[سعادت]] میدانند؛ زیرا به [[زندگی]] [[انسان]] [[هدف]] و محتوا میبخشد <ref>علیاکبر آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۸۱.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۳۳۷-۳۳۹.</ref> | به نظر عدهای نیز آنچه [[انسان]] را [[سعادتمند]] میکند، تأمین کلیه نیازهای روز افزون [[معنوی]] و مادی، فردی و [[اجتماعی]] یک [[فرد]] در هماهنگی با افراد دیگر است که از طریق [[چیرگی]] بر [[جبر]] [[قوانین طبیعی]] و [[اجتماعی]] و [[رشد]] عالی [[تمدن]] و [[تکامل معنوی]] [[انسان]] حاصل میشود. عدهای نیز [[نبرد]] علیه بیسعادتی دیگران را [[بهترین]] [[سعادت]] میدانند؛ زیرا به [[زندگی]] [[انسان]] [[هدف]] و محتوا میبخشد<ref>علیاکبر آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۸۱.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۳۳۷-۳۳۹.</ref> | ||
==منابع== | ==منابع== |