سعادت در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
== | ==معناشناسی== | ||
[[سعادت]] یعنی اینکه کسی با فعالیت ارادی به [[کمال]] مطلوب خود برسد. بنابراین میتوان [[خیر]] و [[سعادت]] را با این معیار از هم جدا کرد که [[خیر]] برای همه افراد یکسان است ولی [[سعادت]] هر فرد مخصوص خود اوست و با [[سعادت]] دیگران متفاوت است. | |||
==مصادیق سعادت== | |||
اکنون باید دید مصداق [[سعادت]] چیست. در این باب به سه نظریۀ مهم اشاره میکنیم: | |||
الف) حکمای پیش از [[ارسطو]] معتقدند، [[سعادت انسان]] در [[اخلاق پسندیده]] منحصر است و لذا به [[روح انسان]] اختصاص دارد و [[جسم]] را از آن بهرهای نیست؛ چراکه [[حقیقت انسان]] همان [[روح]] اوست و [[بدن]] ابزاری بیش نیست؛ بنابراین [[کمال]] [[بدن]] [[سعادت انسان]] محسوب نمیشود و هم از این رو [[سعادت]] کامل [[انسان]] را منوط به [[رهایی]] [[روح]] از قید [[جسم]] میدانند و معتقدند تا زمانی که [[انسان]] در [[دنیا]] [[زندگی]] میکند، به [[سعادت]] کامل نائل نمیشود، چون در [[دنیا]] [[روح انسان]] به گرفتاریهای ماده [[آلوده]] است، ولی با [[مرگ]]، یک سره [[ارتباط]] خود را با ماده و مادیات [[قطع]] میکند و به [[سعادت]] میرسد<ref>احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص۸۵؛ خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۸۳؛ محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۶.</ref>. | |||
ب) [[ارسطو]] و حکمای پیرو او معتقدند، [[سعادت]] مربوط به شخص [[انسان]] است و [[انسان]] موجودی است مرکب از [[جسم]] و [[روح]]؛ بنابراین، [[سعادت]] در [[اخلاق پسندیده]] منحصر نیست که فقط به [[روح]] تعلق داشته باشد؛ بلکه هرچیزی که با بخشی از وجود [[انسان]] ـ [[روح]] یا [[جسم]] ـ سازگار باشد، [[سعادت]] محسوب است، هرچند سعادتی جزئی؛ بنابراین، [[ثروت]]، [[سلامت]] و [[یاران]] موافق نسبت به [[جسم]] [[انسان]] [[سعادت]] به شمار میآیند. علاوه بر اینکه [[روح انسان]] نیز بدون تأمین این گونه نیازهای جسمانی [[قادر]] به انجام [[کارهای نیک]] و کسب [[اخلاق پسندیده]] نیست. بر این مبنا [[سعادت]] را به پنج قسم تقسیم کردهاند: | |||
#[[سعادت]] [[بدن]] مثل صحت و [[سلامت]] جسمانی و حواس [[قوی]]؛ | #[[سعادت]] [[بدن]] مثل صحت و [[سلامت]] جسمانی و حواس [[قوی]]؛ | ||
#[[ثروت]] فراوان و [[باران]] موافق که باعث میشوند [[انسان]] بتواند به امور [[خیر]] مبادرت ورزد و [[مستحق مدح]] و [[ستایش]] شود؛ | #[[ثروت]] فراوان و [[باران]] موافق که باعث میشوند [[انسان]] بتواند به امور [[خیر]] مبادرت ورزد و [[مستحق مدح]] و [[ستایش]] شود؛ | ||
#[[کار نیک]] و [[بخشش]] که باعث [[حسن]] [[شهرت]] [[انسان]] میشود؛ | #[[کار نیک]] و [[بخشش]] که باعث [[حسن]] [[شهرت]] [[انسان]] میشود؛ | ||
#موفقیت در [[کارها]] چنان که تمامی [[کارها]] مطابق میل و [[اراده]] او پیش [[رود]]؛ | #موفقیت در [[کارها]] چنان که تمامی [[کارها]] مطابق میل و [[اراده]] او پیش [[رود]]؛ | ||
#خوش [[فکری]] و روشن بینی به طوری که کم [[اشتباه]] کند و آرا و انظار صائبی داشته باشد. | #خوش [[فکری]] و روشن بینی به طوری که کم [[اشتباه]] کند و آرا و انظار صائبی داشته باشد. | ||
[[سعادت انسان]] با این پنج قسم کامل میشود و هرکس از برخی اقسام [[محروم]] باشد به همان [[میزان]] از [[سعادت]] [[محروم]] است<ref>احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص۸۶؛ محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۶.</ref>. | |||
طبق این نظریه، رسیدن به [[سعادت]] کامل در [[دنیا]] ممکن است. [[ارسطو]] و پیروانش [[زشت]] میدانند که بگوییم [[انسان]] در حالی که در [[دنیا]] [[کارهای نیک]] انجام میدهد، [[اعتقادات]] صحیح دارد و در پی کسب [[فضیلتها]] و [[ترویج]] آنها در بین همنوعان خود [[تلاش]] میکند، ناقص و [[بدبخت]] است و به [[سعادت]] نمیرسد؛ ولی هنگامی که بمیرد و نتواند هیچ یک از این [[کارها]] را انجام دهد، به [[سعادت]] کامل دست مییابد<ref>احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص۸۷؛ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۷؛ خواجه نصیرالدین محمد پن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۸۶.</ref>. | |||
ج) حكمای [[اسلامی]] معتقدند، [[سعادت انسان]] در [[دنیا]] با [[سعادت]] [[روح]] و [[بدن]] کامل میشود. کسی در [[دنیا]] [[سعادتمند]] است که هم [[سعادت]] مربوط به [[جسم]] را دارا باشد و هم [[سعادت]] مربوط به [[روح]] را حائز؛ ولی پس از [[مرگ]] [[سعادت انسان]] به [[سعادت]] [[روح]]، يعنی [[اخلاق پسندیده]] و [[علوم]] [[حقیقی]] [[یقینی]] منحصر است و نهایت آن [[آراستگی]] به صفتهای [[جمال]] و جلال [[حضرت حق]] است. | |||
[[سعادت]] در [[دنیا]] دارای دو مرتبه است: مرتبه پایین از آنِ کسانی است که از مرتبه جسمانیات بالاتر نرفتهاند، [[سعادت]] [[جسم]] را به طور کامل دارند، ولی [[شوق]] رسیدن به [[سعادت]] [[روحانی]] بر وجود آنها غالب است. مرتبه [[برتر]] از آن کسانی است که [[سعادت]] [[روحانی]] را به دست آوردهاند، ولی به اقتضای [[ضرورت]] [[زندگی]] در [[دنیا]] گاهی به تنظیم امورز [[جسم]] میپردازند. | |||
کسی که در [[دنیا]] موفق به کسب پایینترین مرتبه [[سعادت]] نشده باشد، سزاوار نام [[انسان]] نیست بلکه باید او را در زمرۀ چهارپایان و درندگان و بلکه پستتر از آنان به شمار آورد: {{متن قرآن|أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ}}<ref>«آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند » سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>.<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۸۸؛ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۷.</ref> | |||
چون حیوانات را [[فرصت]] رسیدن به چنین سعادتی ندادهاند، هر حیوانی به اندازه استعداد [[فطری]] خود که [[خالق]] [[متعال]] در او نهاده، به [[کمال]] رسیده است؛ ولی [[انسان]] به رغم همه امکانات و فرصتهایی که [[خدای متعال]] برای او فراهم کرده، به [[دلیل]] [[پستی]] و دونهمتی، از راه [[سعادت]] بازگشته و به [[عالم]] حیوانات روی آورده است؛ بنابراین حیوانات در [[محرومیت]] از [[سعادت]] معذورند و انسانهای [[بدبخت]] سزاوار [[سرزنش]]؛ چنانکه گفتهاند [[بینا]] و [[نابینا]] که از راه [[منحرف]] میشوند و در [[چاه]] میافتند هر دو هلاک میشوند، ولی [[بینا]] [[شایسته]] [[سرزنش]] و [[نابینا]] مستحق ترحم است<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۸۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص ۸۸-۹۰.</ref> | |||
==بالاترین مرتبه [[سعادت]]== | ==بالاترین مرتبه [[سعادت]]== | ||
نتیجه میگیریم که همه حكما از گذشتههای دور تاکنون، به رغم [[اختلاف]] در جوانب مسئله، در این نکته [[اتفاق نظر]] دارند که [[سعادت انسان]] در [[معارف]] حقه و [[اخلاق]] [[پاکیزه]] منحصر است<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۹.</ref>. | |||
این برداشت در جای خود صحیح است؛ چون [[معارف]] حقه و [[اخلاق پسندیده]]، اولاً، به خودی خود مطلوب [[انسان]] است و ثانياً، تا ابد با [[انسان]] همراه است؛ ولی [[حقیقت]] این است که نهایت [[کمال]] [[آدمی]] نیستند؛ چون میوهای شیرینتر از خود دارند. این دو ویژگی موجب [[محبت]] و [[انس به خدا]] میشوند و در نهایت [[انسان]] را به وادی تشبه به حضرت [[خالق]] میبرند که بالاترین مرتبه [[سعادت انسان]] است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص ۹۰.</ref>. | |||
==[[تشبه به خالق]]== | ==[[تشبه به خالق]]== | ||
برای اینکه بدانیم سعادت کامل چیست، باید معنی [[تشبه به خدا]] را به خوبی دریابیم. ناگفته. پیداست که [[خداوند متعال]] در ذات، هیچ شبیهی ندارد. [[قرآن کریم]] بارها بر این نکته تأكید و [[ساحت]] [[مقدس]] او را از مشابهت با مخلوقات [[تنزیه]] کرده است: {{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref> «پدیدآورنده آسمانها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفتهایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون میگرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.</ref> بنابراین منظور از [[تشبه به خدا]]، تشبه محور صفتهاست. در این زمینه نیز توجه به این نکته ضروری است که صفتهای [[حضرت حق]] عين ذات او و بینهایت است. | |||
بنابراین، برای موجود ممکنی مثل [[انسان]]، رسیدن به کُنه صفتهای الاهی امکان پذیر نیست. [[انسان]] میتواند با [[تهذیب]] و [[تزکیه]]، صفتهای خود را به صفتهای [[حضرت حق]] نزدیک کند. در محور [[اخلاق]] منظور از تشبه این است که [[انسان]]، به [[نیکیها]] آراسته شود و [[اعمال نیک]] را به [[دلیل]] [[نیکی]] و [[شایستگی]] انجام دهد. | |||
توضیح مطلب اینکه، [[انسان]] [[خالق]] [[اعمال]] خویش است و [[خداوند]] [[خالق]] کائنات. [[آفرینش]] [[خداوند متعال]] بر مبنای جلب [[منفعت]] و دفع ضرر صورت نمیگیرد. [[خداوند]] [[کار نیک]] انجام میدهد؛ چون [[کار نیک]] است. او نه محتاج منفعتی است که با آفریدن موجودات به آن دست یابد، نه در معرض زیانی که بخواهد آن را از خود دور کند. [[آفرینش]] [[خدای تعالی]] حتی برای سود رساندن به مخلوقات هم نیست. | |||
بنابراین اگر [[انسان]] بخواهد به خالقش شبیه باشد، باید هر [[کار]] [[نیکی]] را به [[دلیل]] [[نیکی]] و پسندیدگی انجام دهد، نه برای جلب [[منفعت]] یا دفع ضرر؛ مثلا در [[عبادت]] به جایی برسد که جز [[رضای خدا]] را نخواهد. کسی که برای [[بهشت]] [[عبادت]] میکند به دنبال جلب [[منفعت]] است، کسی که از [[ترس]] [[جهنم]] [[عبادت]] میکند، درصدد دفع ضرر است. | |||
[[امام حسین]]{{ع}} میفرماید: "گروهی [[خدا]] را با [[طمع]] میپرستند، این، [[عبادت]] تاجران است، گروهی از [[ترس]] [[عبادت]] میکنند، این، [[عبادت]] بردگان است، گروهی هم برای [[شکر]] [[عبادت]] میکنند، این، [[عبادت]] آزادگان و [[برترین]] [[عبادت]] است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلتُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ اَلْعِبَادَةِ }}؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۴۶؛ موسوعة کلمات الامام الحسین{{ع}}، ص۱۸۹۳.</ref> | |||
این [[سخن]] از [[حضرت امیرالمؤمنين]]{{ع}} نیز [[نقل]] شده است<ref>على بن محمد لیثی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۵۸؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۸.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[مقام]] [[مناجات]] با [[خدا]] عرض میکند: "معبودا من تو را از [[ترس]] [[عقاب]] و به [[شوق]] پاداشت [[عبادت]] نمیکنم، بلکه چون دیدم تو [[شایسته]] پرستشی تو را [[عبادت]] کردم"<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقَابِكَ وَ لاَ طَمَعاً فِي ثَوَابِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ}}؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴، ص۱۴ و ج۷، ص۱۸۶.</ref>. | |||
[[ابن میثم بحرانی]] در ذیل این [[کلام]] [[شریف]] نوشته است: این [[سخن]] نشان میدهد که آن حضرت هرچه را غیر خداست، از [[درجه]] اعتبار ساقط کرده و در کنار [[خدا]] چیزی را در نظر نگرفته است و این همان وصول کامل است<ref>ابنمیثم بحرانی، شرح مأة کلمه لامیر المؤمنین، ص۲۱۹.</ref>. | |||
در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده است: "[[مردم]] به سه صورت [[خدا]] را [[عبادت]] میکنند: گروهی به [[شوق]] [[ثواب]]، این [[عبادت]] [[مردم]] حریص و آزمند است؛ گروهی از روی [[ترس]] از [[آتش]]، این، [[عبادت]] بردگان است؛ ولی من [[خدا]] را میپرستم چون دوستش دارم و این [[عبادت]] بزرگان است این [[عبادت]] [[مقام]] [[امن]] است، چون [[خداوند عزوجل]] فرموده است: {{متن قرآن|وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ}}<ref>«و آنان در آن روز از هر بیمی در امانند» سوره نمل، آیه ۸۹.</ref> و فرموده است: {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref> هرکس [[خدا]] را [[دوست]] بدارد، [[خدا]] دوستش دارد و هرکس [[خدا]] دوستش بدارد، در [[امان]] خواهد بود"<ref>علی بن حسین صدوق، امالی، ص۹۲.</ref>. | |||
==مقدمات [[تشبه به خالق]]== | ==مقدمات [[تشبه به خالق]]== | ||
[[تشبه به خالق]]، [[کمال نهایی]] [[انسان]] و ثمره اصلی [[تهذیب نفس]] است؛ بنابراین ناگفته پیداست، [[تهذیب نفس]] مقدمه رسیدن به تشبه است، با این حال به دلیل اهمیت این بحث، درباره مقدمات تشبه درنگ بیشتری میکنیم. | |||
[[تشبه به خالق]]، عالیترین مقامی است که [[انسان]] میتواند به آن دست یابد. سایر [[کمالات]]، هریک به نوعی مقدمه رسیدن به این [[مقام]] بلند است به همین [[دلیل]] هر عاقلی که آن را [[تصور]] کند، آن را برای خود [[آرزو]] میکند. | |||
از طرفی دیگر کسانی که به نوعی در این راه قدم گذاشته و خود را به آن [[مقام]] شامخ نزدیک کردهاند، مورد [[احترام]] و [[غبطه]] همه مردماناند،؛ بنابراین، در هر زمانی کسانی پیدا میشوند که ادعای وصول میکنند؛ ولی باید توجه داشت که اولاً هر ادعایی [[مطابق واقع]] نیست. بسا مدعیانی که نه تنها در راه رسیدن به [[مقام]] تشبه نیستند، بلکه در راستای [[مخالف]]، با سرعت بهسوی درکات حیوانیت میتازند. | |||
و اگر بگوییم ادعای وصول در زمینه [[معرفت]]، [[بهترین]] [[دلیل]] بر بیمعرفتی است، [[سخن]] گزافی نگفتهایم! | |||
ثانياً، کسی با آرزوی تنها به مرتبه رفيع خداگونگی نمیرسد. اکثر [[مردم]] با آنکه میخواهند خداگونه باشند، در مرز [[آرزو]] توقیف کردهاند؛ چرا که رسیدن به این [[مقام]] بلند بدون طی مقدمات ممکن نیست، پاکسازی درون از صفتهایی [[ناپسند]] و کثافات [[مادیت]] و آلودگیهای حیوانی، یکی از مقدمات این [[مقام]] است، [[تعذیب]] سر و [[تطهیر]] درون است، آن هم نه بهصورت مقطعی و موقت و نه به رسم [[گزینش]] و [[تبعیض]] صفتها، بلکه باید بهطور مطلق و به شیوه عموم، همه [[بدیها]] را از [[نفس]] خود براند و پیوسته مراقب باشد که نقطه سیاهی بر صفحه [[قلب]] ننشیند. | |||
مقدمه دیگر، تحصیل صفتهای [[پسندیده]] است. راندن [[بدیها]] از [[ملک]] [[نفس]] [[کافی]] نیست. بهجای هر صفت بد باید یک صفت [[پسندیده]] بنشیند. هر [[خوی]] حیوانی که از [[خانه]] [[دل]] [[پاک]] میشود، باید یک [[خلق]] [[انسانی]] جای آن را پر کند و سوم اینکه رشته تعلیق به [[دنیا]] را پاره کند، نه به این معنی که از مواهب [[دنیوی]] استفاده نکند؛ چون [[محرومیت]] از [[دنیا]] نع ممکن است نه مطلوب [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا}}<ref>«و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن و در زمین در پی تباهی مباش که خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد» سوره قصص، آیه ۷۷.</ref>. | |||
[[دنیا]] به خودی خود مهد [[تربیت نفوس]] قدسی، برای کسب [[مقامات]] عالی و مزرعه [[آخرت]] است و هم از این رو در نزد ارباب [[معرفت]] و رهروان راه [[آخرت]]، از [[بهترین]] جلوهگاههای وجود و [[بهترین]] [[عوالم]] است<ref>سید روحالله الموسوی خمینی، چهل حدیث، ص۱۰۲.</ref>، بدون [[دنیا]] و بهرهمندی از مواهب آن [[اطاعت از خدا]] و رسیدن به سرای [[آخرت]] ممکن نیست. [[پیامبر گرامی اسلام]] میفرماید: "برای رسیدن به [[آخرت]]، [[دنیا]] خوب [[یاوری]] است"<ref>{{متن حدیث|نِعْمَ اَلْعَوْنُ عَلَى اَلْآخِرَةِ اَلدُّنْيَا}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۳۶؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۹۶.</ref> و میفرماید: "در راه [[فرمانبرداری از خدا]]، [[مال]] خوب [[یاوری]] است"<ref>{{متن حدیث|نعم العون علی طاعه الله المال}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۷۹؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۶.</ref>. | |||
بنابراین منظور از [[تعلق به دنیا]] این است که [[دنیا]] [[هدف]] [[انسان]] باشد، به طوری که تمام همش مصروف بهرهوری از مواهب زودگذر و ناپایدار این جهانی گردد و چنان به این بهرهها وابسته شود که به هنگام [[انتخاب]]، نتواند [[رضای خدا]] را بر بهرههای [[دنیوی]] ترجیح دهد؛ هر چند که خود جز اندکی از [[دنیا]] بهرهمند نباشد. [[تعلق به دنیا]] به این معنی ریشه همه [[گناهان]] است و هم از این رو [[پیامبر گرامی اسلام]] میفرماید: "[[دنیادوستی]]، ریشه هرگناه است"<ref>{{متن حدیث|حُبُّ اَلدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۳۱؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۰۸.</ref> و میفرماید: "[[دنیا]] و آنچه در آن است از [[رحمت خدا]] دور است"<ref>{{متن حدیث|اَلدُّنْيَا مَلْعُونَةٌ مَلْعُونٌ مَا فِيهَا}}؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۰۵؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۳، ص۱۵۸.</ref>. | |||
کسی که به این صورت وابسته به [[دنیا]] باشد، نمیتواند از [[تشبه به خدا]] [[سخن]] بگوید وگرنه خود را [[استهزا]] کرده است. برای خداگونه شدن باید این [[وابستگی]] را حذف کرد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص ۸۸-۹۵.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |