|
|
خط ۳۰: |
خط ۳۰: |
| ==[[مناظره امام رضا با هربز اکبر]]== | | ==[[مناظره امام رضا با هربز اکبر]]== |
|
| |
|
| ==مناظره امام رضا{{ع}} با [[یحیی بن ضحاک سمرقندی]]== | | ==[[مناظره امام رضا با یحیی بن ضحاک سمرقندی]]== |
| [[مأمون]] [[دوست]] داشت امام رضا{{ع}} را در نزد دیگران عاجز نماید، بنابراین به کسانی که برای [[مناظره]] به نزد امام{{ع}} میآمدند، در خفا میگفت که حول چه محوری با امام{{ع}} بحث و مناظره نمایید.
| |
| | |
| مأمون از یحیی بن ضحاک سمرقندی که از فقهای [[اهل]] [[کلام]] بود و در [[خراسان]] همانندی نداشت و بنا بر قول آن سامان، بر همه چیز واقف بود، خواست که حول محور [[امامت]] با امام{{ع}} مناظره نماید.
| |
| مجلس برپا شد. [[حضرت]] فرمودند: ای یحیی! بپرس.
| |
| | |
| یحیی گفت: ای فرزند رسول خدا{{صل}}! تو بپرس که مایه [[شرف]] و [[سربلندی]] من شود.
| |
| حضرت فرمودند. ای یحیی! چه میگویی درباره مردی که ادعای [[راستی]] کرده و [[راستگویان]] را [[تکذیب]] نموده است، آیا یک چنین فردی، در دینش صادق و محق است یا [[دروغگو]] است؟
| |
| | |
| [[یحیی]] یک [[ساعت]] سر در گریبان برده، هر چه [[فکر]] کرد، نتوانست جوابی بدهد.
| |
| [[مأمون]] گفت: ای یحیی! جواب بده.
| |
| | |
| یحیی پاسخ داد: وی [[حجت]] را از دستم گرفته است و هیچگونه پاسخی ندارم.
| |
| مأمون به [[امام]]{{ع}} گفت: این چه مسألهای است که یحیی [[اقرار]] به عجز کرده است؟
| |
| | |
| امام{{ع}} فرمودند: اگر یحیی [[گمان]] دارد که بر آن شخص لازم است که راستگویان را [[تصدیق]] کند، پس بر چنین کسی که علیه خودش [[شهادت]] عجز و [[ناتوانی]] داده، امامتی نخواهد بود که سر [[منبر]] [[رسول خدا]]{{صل}} بگوید: من [[سرپرستی]] شما را به عهده گرفتم، در حالی که بهتر از شما نیستم، در حالی که [[امیر]] از [[رعیت]] بهتر است. اگر یحیی گمان برد که او [[صادقین]] و راستگویان را تصدیق کرده، پس امامتی برای اقرارکننده علیه خودش نخواهد بود که بر فراز منبر بگوید: در وجود من [[شیطانی]] هست که مرا پیوسته در معرض کار [[اشتباه]] و خلاف قرار میدهد، در حالی که در امام، [[شیطان]] وجود ندارد. اگر یحیی گمان کند که وی راستگویان را تصدیق کرده، باز هم برای آن فرد، امامتی ثابت نخواهد شد؛ زیرا وقتی که دوستش دربارهاش اقرار کرده که [[امامت ابوبکر]] کاری برخلاف [[مصالح]] [[امت]] بوده که [[خداوند]] همگان را از شرش [[حفظ]] کرد و هر که شبیه آن را انجام دهد، او را بکشید، زمینه [[امامت]] برای او ثابت نمیباشد.
| |
| | |
| این جا بود که مأمون از روی [[خشم]] و [[عصبانیت]] بر سر حاضران فریاد کشید که همگان از [[ترس]] و [[وحشت]] مجلس را ترک گفته و متفرق شدند<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۵۵۹-۵۶۱؛ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۵۱.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۷۳۸.</ref>
| |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |