سخنچینی در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'زنیم' به 'زنیم'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'زنیم' به 'زنیم') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
* [[سخنچینی]] و [[سعایت]] از [[آفات زبان]] و [[رذائل اخلاقی]] است. این واژه به این معناست که پشت سر دیگران به [[بدی]] و [[عیبجویی]] سخن گویند و پرده او را بدرند... [[رذیلت]] سخنچینی در [[آیات]] و [[روایات]] مورد [[نکوهش]] قرار گرفته است. از اینرو میان رذیلت [[غیبت]] و رذیلت سخنچینی نوعی [[همبستگی]] وجود دارد. [[خداوند]] در [[قرآن]] در چندین فراز، این عمل [[زشت]] را [[مذمت]] کرده است. وای بر هر غیبتکننده [[عیبجو]]<ref>{{متن قرآن| وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ }}؛ سوره همزه / ۱</ref>. و در فرازی دیگر، افرادی را نکوهش میکند و رذائلی چند را برمیشمرد. از جمله میفرماید: عیبجویی که برای سخنچینی اینجا و آنجا میرود<ref>{{متن قرآن|هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِيمٍ }}؛ سوره قلم، آیه ۱۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 455.</ref>. | * [[سخنچینی]] و [[سعایت]] از [[آفات زبان]] و [[رذائل اخلاقی]] است. این واژه به این معناست که پشت سر دیگران به [[بدی]] و [[عیبجویی]] سخن گویند و پرده او را بدرند... [[رذیلت]] سخنچینی در [[آیات]] و [[روایات]] مورد [[نکوهش]] قرار گرفته است. از اینرو میان رذیلت [[غیبت]] و رذیلت سخنچینی نوعی [[همبستگی]] وجود دارد. [[خداوند]] در [[قرآن]] در چندین فراز، این عمل [[زشت]] را [[مذمت]] کرده است. وای بر هر غیبتکننده [[عیبجو]]<ref>{{متن قرآن| وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ }}؛ سوره همزه / ۱</ref>. و در فرازی دیگر، افرادی را نکوهش میکند و رذائلی چند را برمیشمرد. از جمله میفرماید: عیبجویی که برای سخنچینی اینجا و آنجا میرود<ref>{{متن قرآن|هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِيمٍ }}؛ سوره قلم، آیه ۱۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 455.</ref>. | ||
*راغب اصفهانی، لغتشناسی چیرهدست [[عرب]] در شرح واژه " | *راغب اصفهانی، لغتشناسی چیرهدست [[عرب]] در شرح واژه "زنیم" که در [[سوره قلم]] بهکار رفته است، با اشاره به [[آیه]] سیزدهم مینویسد: مطابق با این آیه، شخص [[سخنچین]] در میان [[قوم]] خود یک موجود زیادی و وصله ناهمرنگی است که بدون دلیل به آنها منتسب میشود و در واقع، اصل و [[نسب]] روشن و [[درستی]] ندارد<ref>دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 455- 456.</ref>. | ||
* رذیلت سخنچینی افزون بر نقش مخربی که در [[تخریب]] [[شخصیت]] افراد دارد، [[حیات]] [[اجتماعی]] را نیز خدشهدار میکند و موجب [[دودستگی]] در [[جامعه]] میشود. این در حالی است که خداوند در آیاتی چند، [[مردمان]] را به [[وحدت]] و یکپارچکی فرامیخواند. از جمله میفرماید:همگان دست در ریسمان [[خدا]] زنید و پراکنده مشوید و از نعمتی که خدا بر شما ارزانی داشته است یاد کنید: آن هنگام که [[دشمن]] یکدیگر بودید و او دلهایتان را به هم [[مهربان]] ساخت و به [[لطف]] او [[برادر]] شدید؛ و بر لبه پرتگاهی بودند و او دلهایتان را به هم مهربان ساخت و به لطف او برادر شدید؛ و بر لبه پرتگاهی از [[آتش]] بودید، خدا شما را از آن برهانید. [[خدا]] [[آیات]] خود را برای شما اینچنین بیان میکند، شاید [[هدایت]] شوید<ref>{{متن قرآن| وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ }}؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۳</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 456.</ref>. | * رذیلت سخنچینی افزون بر نقش مخربی که در [[تخریب]] [[شخصیت]] افراد دارد، [[حیات]] [[اجتماعی]] را نیز خدشهدار میکند و موجب [[دودستگی]] در [[جامعه]] میشود. این در حالی است که خداوند در آیاتی چند، [[مردمان]] را به [[وحدت]] و یکپارچکی فرامیخواند. از جمله میفرماید:همگان دست در ریسمان [[خدا]] زنید و پراکنده مشوید و از نعمتی که خدا بر شما ارزانی داشته است یاد کنید: آن هنگام که [[دشمن]] یکدیگر بودید و او دلهایتان را به هم [[مهربان]] ساخت و به [[لطف]] او [[برادر]] شدید؛ و بر لبه پرتگاهی بودند و او دلهایتان را به هم مهربان ساخت و به لطف او برادر شدید؛ و بر لبه پرتگاهی از [[آتش]] بودید، خدا شما را از آن برهانید. [[خدا]] [[آیات]] خود را برای شما اینچنین بیان میکند، شاید [[هدایت]] شوید<ref>{{متن قرآن| وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ }}؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۳</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 456.</ref>. | ||
* [[سخنچینی]] محبتها را به [[بغض]] و [[کینه]] تبدیل میکند و [[عظمت]] و کیان [[امت]] را از بین میبرد. از اینرو این [[رذیلت اخلاقی]] در [[روایات]] نیز مورد توجه قرار گرفته است. براساس آنچه در روایات آمده، سخنچینی یکی از عوامل [[عذاب]] [[قبر]] است. [[امام]]{{ع}} [[سخنچین]] را فردی رویگردان از [[حق]]، [[حیلهگر]] و دشمنترین [[مردمان]] دانسته است<ref>غررالحکم، ۱</ref>؛ شخص سخنچین هرگز به [[بهشت]] نمیرود و نیز مغبوضترین [[مردم]] در میان [[خلق]] است<ref>غررالحکم، ۲</ref>؛ سخنچین در میان مردم [[مذموم]] و مردود است<ref>غررالحکم، ۲</ref>؛ سخنچین [[خیانتکار]] و دروغگوست<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳: {{متن حدیث|"فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌّ"}}</ref>؛ سخنچین فردی [[بدخواه]] و [[ظالم]] است<ref>غررالحکم / ۲</ref>؛ شخص سخنچین، حقایق را معکوس جلوه میدهد؛ سخنچین احمق و کم [[خرد]] است<ref>غررالحکم / ۳</ref><ref>دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 456.</ref>. | * [[سخنچینی]] محبتها را به [[بغض]] و [[کینه]] تبدیل میکند و [[عظمت]] و کیان [[امت]] را از بین میبرد. از اینرو این [[رذیلت اخلاقی]] در [[روایات]] نیز مورد توجه قرار گرفته است. براساس آنچه در روایات آمده، سخنچینی یکی از عوامل [[عذاب]] [[قبر]] است. [[امام]]{{ع}} [[سخنچین]] را فردی رویگردان از [[حق]]، [[حیلهگر]] و دشمنترین [[مردمان]] دانسته است<ref>غررالحکم، ۱</ref>؛ شخص سخنچین هرگز به [[بهشت]] نمیرود و نیز مغبوضترین [[مردم]] در میان [[خلق]] است<ref>غررالحکم، ۲</ref>؛ سخنچین در میان مردم [[مذموم]] و مردود است<ref>غررالحکم، ۲</ref>؛ سخنچین [[خیانتکار]] و دروغگوست<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳: {{متن حدیث|"فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌّ"}}</ref>؛ سخنچین فردی [[بدخواه]] و [[ظالم]] است<ref>غررالحکم / ۲</ref>؛ شخص سخنچین، حقایق را معکوس جلوه میدهد؛ سخنچین احمق و کم [[خرد]] است<ref>غررالحکم / ۳</ref><ref>دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 456.</ref>. |