پرش به محتوا

تفکر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-</div>\n<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> +</div>))
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{سیره معصوم}}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = تفکر| عنوان مدخل = تفکر| مداخل مرتبط = [[تفکر در قرآن]] - [[تفکر در حدیث]] - [[تفکر در نهج البلاغه]] - [[تفکر در فقه سیاسی]] - [[تفکر در اخلاق اسلامی]] - [[تفکر در سیره پیامبر خاتم]] - [[تفکر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  =}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[تفکر]]''' است. "'''تفکر'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
== مقدمه ==
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تفکر در قرآن]] - [[تفکر در حدیث]] - [[تفکر در نهج البلاغه]] - [[تفکر در معارف دعا و زیارات]] - [[تفکر در کلام اسلامی]] - [[تفکر در اخلاق اسلامی]] - [[تفکر در سیره پیامبر خاتم]] - [[تفکر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]</div>
[[عقلانیت]] و [[تفکر]] که در موارد زیادی مورد تأکید [[قرآن]] قرار گرفته {{متن قرآن|فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} <ref>«باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} <ref>«ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید» سوره زخرف، آیه ۳</ref>؛ {{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور می‌کند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷.</ref> و در [[روایات]] نیز اوصاف آن همانند [[همنشینی]] با [[حیاء]] و نیز تمایزاتش مانند تفاوت آن با [[نیرنگ]] و... تبیین شده است<ref>ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۰-۲۹.</ref>. [[اساس اسلام]] با [[قشری‌گری]] و [[تحجر]] و [[تعصب جاهلی]] و اوهام و تخیلات، تضاد داشته و سبب [[تولید]] نیروی [[فکری]] و ایجاد [[انگیزه]] در ملت‌های [[آزاده]] برای [[مبارزه با ظالمان]] و [[ستمگران]] و حرکت در [[جهت]] [[منافع]] [[مظلومان]] و [[مستضعفان]] می‌شود<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۲۱/۱۲/۱۳۹۳.</ref>. از عمده تفاوت‌های [[اسلام]] نسبت به سایر مکاتب توجه به عقلانیت [[انسان]] در کنار پرورش [[اخلاقی]] اوست<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۴۹.</ref> که در سایه [[رهبری اهل بیت]] {{عم}} و [[هدایت]] به سمت [[آزادگی]] و عقلانیت سبب [[شکوفایی]] [[تشیع]] گشته است<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۱۷/۸/۱۳۸۵.</ref>؛ چنانکه بزرگان [[فلسفه]] غربی به معرفی [[فلسفه]] و [[عقلانیت]] [[شیعی]] پرداخته<ref>Corbin, Henry, History of Islamic Philosophy, Oxon, Routledge, ۲۰۱۴, P ۲۳-۱۰۲.</ref> و حتی آن را محبوب‌ترین عنصر [[فرهنگ شیعه]] نامیده‌اند<ref>Axworthy, Tom, Bridging the divide: religious dialogue and universal ethics, School of Policy Studies, Queen's University, ۲۰۰۸, P ۸۷-۸۹.</ref>.<ref>[[محمد صادق احمدی|احمدی، محمد صادق]]، [[اسلام ناب محمدی (مقاله)| مقاله «اسلام ناب محمدی»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌]]، ج۴ ص ۱۴۵.</ref>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[سیره خانوادگی معصومان (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>


==مقدمه==
تفکر به معنای [[اندیشیدن]] و [[تأمل]] است.  
[[عقلانیت]] و [[تفکر]] که در موارد زیادی مورد تأکید [[قرآن]] قرار گرفته<ref>ر.ک: {{متن قرآن|فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} «باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳؛ {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲؛ {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲؛ {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} «به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید» سوره زخرف، آیه ۳؛ {{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} «بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور می‌کند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷.</ref> و در [[روایات]] نیز اوصاف آن همانند [[همنشینی]] با [[حیاء]] و نیز تمایزاتش مانند تفاوت آن با [[نیرنگ]] و... تبیین شده است<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۰-۲۹.</ref>. [[اساس اسلام]] با [[قشری‌گری]] و [[تحجر]] و [[تعصب جاهلی]] و اوهام و تخیلات، تضاد داشته و سبب [[تولید]] نیروی [[فکری]] و ایجاد [[انگیزه]] در ملت‌های [[آزاده]] برای [[مبارزه با ظالمان]] و [[ستمگران]] و حرکت در [[جهت]] [[منافع]] [[مظلومان]] و [[مستضعفان]] می‌شود<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۲۱/۱۲/۱۳۹۳.</ref>. از عمده تفاوت‌های [[اسلام]] نسبت به سایر مکاتب توجه به عقلانیت [[انسان]] در کنار پرورش [[اخلاقی]] اوست<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۴۹.</ref> که در سایه [[رهبری اهل بیت]]{{عم}} و [[هدایت]] به سمت [[آزادگی]] و عقلانیت سبب [[شکوفایی]] [[تشیع]] گشته است<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۱۷/۸/۱۳۸۵.</ref>؛ چنانکه بزرگان [[فلسفه]] غربی به معرفی [[فلسفه]] و [[عقلانیت]] [[شیعی]] پرداخته<ref>Corbin, Henry, History of Islamic Philosophy, Oxon, Routledge, ۲۰۱۴, P ۲۳-۱۰۲.</ref> و حتی آن را محبوب‌ترین عنصر [[فرهنگ شیعه]] نامیده‌اند<ref>Axworthy, Tom, Bridging the divide: religious dialogue and universal ethics, School of Policy Studies, Queen's University, ۲۰۰۸, P ۸۷-۸۹.</ref>.<ref>[[محمد صادق احمدی|احمدی، محمد صادق]]، [[اسلام ناب محمدی (مقاله)| مقاله «اسلام ناب محمدی»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌]]، ج۴ ص ۱۴۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
[[امام‌ خمینی]] [[تفکر]] را اِعمال [[فکر]] و ترتیب امور معلوم برای به دست آوردن نتایج مجهول می‌داند.


==منابع==
امام‌ خمینی تفکر را کلید ابواب [[معارف]] و [[علوم]] می‌داند و به [[باور]] ایشان تفکری که نتیجه‌اش [[تذکر]] تام [[معبود]] باشد، از نظر [[فضیلت]]، قابل مقایسه با [[اعمال]] دیگر نیست.
#[[پرونده:1100697.jpg|22px]] [[محمد صادق احمدی|احمدی، محمد صادق]]، [[اسلام ناب محمدی (مقاله)| مقاله «اسلام ناب محمدی»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|'''مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌''']]


==پانویس==
[[اندیشمندان]] میان تفکر با [[حدس]] و [[شهود]] تفاوت قائل شده و امام‌ خمینی فکر را [[علم حصولی]] و شهود را [[علمی]] حضوری می‌داند.
 
اندیشمندان تفکر را به [[ممدوح]] و [[مذموم]] و یا به ممنوع، [[پسندیده]] و لازم تقسیم کرده‌اند و امام‌ خمینی تفکر ممدوح را سبب [[تعالی انسان]] و تفکر مذموم را [[ناپسند]] می‌داند و برای تفکر ممدوح اقسامی چون تفکر در [[حق]]، [[اسما]] و [[صفات خداوند]]، تفکر در [[نعمت‌های خداوند]]، تفکر در احوال نفس و تفکر در [[اسرار]] [[عبادات]] برمی‌شمارد و  تفکر در کنه ذات حق را ممنوع می‌داند.
 
امام‌ خمینی برای تفکر ثمراتی چون؛ حصول [[معرفت]]، [[حب الهی]] و [[بیداری]] [[قلب]] بیان کرده و مشغول‌شدن به کثرات را از موانع تفکر برمی‌شمارد.<ref>[[محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی]]، [[تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
== معناشناسی ==
فکر به معنای اعمال نظر و خاطر در شیء<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۶۵؛ زبیدی، تاج العروس، ۷/۳۵۹</ref> و تردد قلب به وسیله نظر برای به دست آوردن معانی<ref>فیومی، المصباح المنیر، ۴۷۹</ref> است. تفکر مصدر است و به معنای اندیشیدن<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۶۰۰۸</ref> و تأمل<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۷۸۳؛ زبیدی، ۷/۳۵۹</ref> است.
 
در اصطلاح [[فلسفه]] و [[منطق]]، فکر به معنای حرکت نفس در معقولات است که از مبادی و مقدمات [[تصوری]] و [[تصدیقی]] به نتایج منتهی می‌شود<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۴/۲۰۷؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۱/۱۰–۱۲؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۱/۸۴</ref>. تفکر در اصطلاح [[اخلاقی]] نیز [[سیر]] [[باطن]] از مبادی است که عبارت‌اند از [[آیات]] و نشانه‌های آفاقی و اَنفسی ([[جهان]] و [[انسان]])، به سوی مقصد که [[معرفت]] مبدأ [[متعال]] و [[علم]] به [[قدرت]] و [[عظمت]] اوست<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰</ref> و در اصطلاح [[اهل معرفت]]، ازجمله خواجه‌ [[عبدالله انصاری]]، از [[مقامات]] [[عرفانی]] به معنای جستجوی [[بصیرت]] ([[عقل]] و چشم [[قلب]]) برای [[دستیابی به مطلوب]] است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۱؛ کاشانی، شرح منازل، ۱۸۳</ref> در دیدگاه اهل معرفت[[تفکر]] امری [[ذهنی]] و [[عقلی]] نیست، بلکه امری [[قلبی]] و [[باطنی]] است.
 
[[امام‌ خمینی]] تعریف [[حکما]]<ref> جرجانی، کتاب التعریفات، ۷۲</ref> از [[فکر]] و تعریف خواجه‌عبدالله را در تعریف [[مقام]] [[تفکر]] می‌پذیرد.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۸۹–۱۹۰</ref>
تفکر با واژه‌هایی چون [[تدبر]]، [[تذکر]] و نظر مرتبط است. فرق تدبر و تفکر در این است که تدبر، [[تصرف]] قلب با نظر در سرانجام و [[عاقبت]] امور است؛ اما تفکر تصرف و جستجوی قلب با نظر در [[دلایل]] آن می‌باشد.<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۶۷</ref> فرق تفکر با [[تذکر]] در این است که تذکر از نتایج تفکر است. تفکر [[طلب]] مطلوب است و تذکرْ حصول آن؛ زیرا آنچه را که با تفکر حاصل شده و فراموش کرده بود، با تذکر به یاد می‌آورد؛ از این جهت تذکر فوق تفکر است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۷؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱</ref> نظر به معنای [[تأمل]] و معرفت حاصل پس از جستجو است<ref>زبیدی، تاج العروس، ۷/۵۳۸</ref> و فرق آن با تفکر این است که نظر در امر [[بدیهی]] یا غیر بدیهی است؛ اما تفکر در امور غیر بدیهی است.<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۶۶</ref>.<ref>[[محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی]]، [[تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
== پیشینه ==
[[قوه]] تفکر مبتنی بر عقل و از ویژگی‌های خاص انسان است که [[خداوند]] از آغاز [[خلقت]] در نهاد انسان قرار داده و سبب [[رشد]] و [[تمدن بشری]] شده‌است. تفکر از مهم‌ترین اموری است که بر رسیدن انسان به [[سعادت]] و [[نجات]] تأثیر دارد و به همراه [[ذکر الهی]] و [[صفای قلب]]، از اسباب نجات [[انسان]] است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۸۷</ref>[[تفکر]] همواره مورد توجه [[ادیان آسمانی]] بوده و ازجمله به [[تفکر]] در [[فعل خداوند]]<ref>کتاب مقدس، کتاب اول سموئیل، ب۱۲، ۲۴</ref> و کتاب او<ref>کتاب مقدس، صحیفه یوشع، ب۱، ۸</ref> توصیه شده‌است. در مقابل، تفکر در امور [[باطل]]<ref>کتاب مقدس، کتاب مزامیر، ب۲، ۱</ref> و امور [[جسمانی]]<ref>کتاب مقدس، کتاب پولس رسول به رومیان، ب۸، ۵–۷</ref> [[ناپسند]] شمرده شده‌است.
 
[[دین اسلام]] به تفکر و [[اندیشیدن]] اهمیت ویژه‌ای داده‌است. [[قرآن کریم]] در [[آیات]] فراوانی، افراد را به تفکر [[دعوت]] می‌کند {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است و از تو می‌پرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ این‌گونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن می‌گوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>،  {{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>،  {{متن قرآن|وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«و اگر می‌خواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا می‌بردیم اما او به دنیا گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی له‌له می‌زند  و اگر او را وانهی (باز) له‌له می‌زند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را در» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.</ref>، {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«آیا نیندیشیده‌اند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیست» سوره اعراف، آیه ۱۸۴.</ref>،  {{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن  را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>،  {{متن قرآن|لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«اگر این قرآن را بر کوهی فرو می‌فرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فروپاشیده می‌دیدی و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱.</ref> <ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۵۵</ref> و افرادی را که در [[آفرینش آسمان]] و [[زمین]] تفکر می‌کنند، می‌ستاید.{{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref> [[خداوند متعال]] [[انسان‌ها]] را [[تشویق]] می‌کند تا در [[آیات آفاقی]] و اَنفسی، مانند زمین، [[کوه‌ها]]، نهرها، [[شب]] و [[روز]]{{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«و اوست که زمین را گسترد و در آن کوه‌ها و رودهایی نهاد و از هر میوه در آن جفتی دوگانه  برآورد؛ شب را با روز فرا می‌پوشد، بی‌گمان در آن (کار) نشانه‌هایی برای گروهی است که می‌اندیشند» سوره رعد، آیه ۳.</ref> و نفس خودشان تفکر کنند تا متوجه شوند همه چیز به‌حق [[آفریده]] شده‌است. {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ}}<ref>«آیا با خویش نیندیشیده‌اند که خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بی‌گمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸.</ref><ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۵۷</ref> [[قرآن]] موضوعات مختلفی را برای تفکر مطرح کرده‌است، مانند تفکر در عالم [[خلقت]]،{{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref> تفکر در خود{{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ}}<ref>«آیا با خویش نیندیشیده‌اند که خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بی‌گمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸.</ref> و تفکر در [[تاریخ]]<ref>یوسف، ۱۰۹؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۶۴–۷۶۵</ref> که از این موارد می‌توان به [[منابع تفکر]] و موضوع‌هایی که انسان شایسته‌است در آنها تفکر کند، در قرآن یاد کرد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۷۱–۷۳</ref> [[روایات]] بسیاری نیز دربارهٔ تفکر و [[فضیلت]] آن نقل شده‌است<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۴–۵۵؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۰–۲۵۱؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۱۹۵–۱۹۷؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref>؛ چنان‌که استمرار تفکر در [[خداوند]] و [[قدرت]] او [[برترین]] [[عبادت]]<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۵</ref> و یک [[ساعت]] تفکر، [[برتر]] از یک سال عبادت شمرده شده‌است،<ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۶؛ عیاشی، التفسیر، ۲/۲۰۸</ref> بلکه بنابر روایات عبادتی مانند تفکر نیست.<ref>کلینی، الکافی، ۸/۲۰</ref>
 
تفکر و [[فکر]] در [[حکمت]] و [[منطق]] یکی از عناصر اصلی [[علم]] به‌شمار می‌رود. در مباحث منطقی [[فکر]] راه عبور از مبادی و مقدمات، به سوی مطالب و مقاصد است<ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۱/۱۲</ref> و [[علم]] [[منطق]] [[میزان]] سنجش برای [[افکار]] است<ref>سبزواری، شرح المنظومه، ۱/۵۹</ref>.
 
[[عارفان]] [[تفکر]] را یکی از [[مقامات]] [[عرفانی]] می‌دانند<ref>سلمی، مجموعه آثار، ۱/۴۸۳ و ۲/۴۴۵–۴۵۴؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۲۹–۲۳۰</ref> و برخی آن را در قسم پنجم از بدایات مقامات عرفانی پیش از [[مقام]] [[تذکر]] و پس از مقام [[انابه]] قرار داده‌اند.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۱؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۱–۸۶؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶</ref>
 
[[علمای اخلاق]] در آثار خود فصلی را به موضوع [[تفکر]] اختصاص داده‌اند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۵۸–۱۰۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۲–۲۳۶؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۹۹–۲۳۷</ref> و تفکر را کلید [[اسرار]]<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰</ref> و یکی از راه‌های [[سلامت قلب]]<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۶۹</ref> شمرده‌اند که [[انسان]] می‌تواند با آن در صفات و احوال نفس در کسب [[صفات پسندیده]] و [[تدارک]] [[افعال]] [[ناپسند]] بکوشد.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴</ref> این [[عالمان]] از تفکر در زمینه‌های مختلفی چون تفکر دربارهٔ ذات و [[صفات خداوند]] و [[آفرینش]] و [[مخلوقات]] [[الهی]]<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۷۶–۱۰۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۱۰–۲۳۶</ref> و تفکر در نفس<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۷–۲۵۸</ref>[[سخن]] گفته‌اند. در زمینه [[اجتماعی]] نیز تفکر شرط [[تسلط انسان بر سرنوشت]] خود و [[جامعه]] است، این‌گونه که در برابر اوضاع و احوالی که در جامعه برای او پیش می‌آید، [[تسلیم]] نباشد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۶۶–۷۶۷</ref>
 
[[امام‌ خمینی]] تفکر را کلید ابواب [[معارف]] و [[خزائن]] [[کمالات]] و [[علوم]] می‌داند که از مقدمات لازم برای [[سلوک]] است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref> به [[باور]] ایشان تفکری که نتیجه‌اش تذکر تام [[معبود]] باشد، از نظر [[فضیلت]]، قابل مقایسه با [[اعمال]] دیگر نیست.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۹۱</ref> امام‌ خمینی در کتاب‌های عرفانی و [[اخلاقی]] خود به موضوعاتی چون تعریف تفکر،<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۸۹–۱۹۰</ref> فضیلت تفکر،<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref> تفکر ممنوع و مطلوب در ذات [[حق]]،<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۰–۲۸۱؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۵</ref> اقسام [[تفکر]]،<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۵–۲۰۲</ref> فرق [[منزل]] تفکر و [[تذکر]]<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱</ref> و تفکر و [[تدبر در قرآن]]<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۴۹۷–۵۰۰؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۳–۲۰۵</ref> پرداخته‌ است.<ref>[[محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی]]، [[تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
== [[حقیقت]] [[تفکر]] ==
از دیدگاه [[حکما]]، منشأ تفکر و [[فکر]]، [[قوه]] متصرفه، و نقش آن [[تصرف]] در مدرکات است. این قوه را اگر قوه وهمیه که [[صور]] و معانی جزئی را [[ادراک]] می‌کند به کار گیرد، [[قوه متخیله]] نامیده می‌شود و اگر قوه ناطقه که معانی کلی را ادراک می‌کند به کار گیرد، مفکّره خوانده می‌شود.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۵۶</ref> در حقیقت نفس با تحلیل و جمع‌بندی [[ادراکات]] و معلوماتی که برایش حاصل شده می‌تواند به مطلوب و نتیجه منتقل شود که این حرکت در [[ذهن]]، از مبادی معلوم به سوی نتایج صورت می‌گیرد. اگر این امر در مبادی کلی باشد به آن فکر گفته می‌شود<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۲/۴۷۹–۴۸۰</ref> و تفکر کاربری این فکر است.<ref>صلیبا، فرهنگ فلسفی، ۲۰۵</ref> تفکر در امور نظری است و نفس نمی‌تواند بدون تفکر و [[طلب]]، مطالب نظری را [[درک]] کند، مگر افرادی که به سبب تعدد ادراکات و کثرت تفکر، [[ملکه]] [[عقلی]] در آنها ایجاد شود که بتوانند به مبادی عالی متصل شده، [[حقایق]] را از آنها دریافت کنند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۲۱۳</ref> گاهی نیز شخص از معلومات به نتایج به صورت دفعی دست می‌یابد، بدون اینکه از مقدمات و [[حد وسط]] استفاده کند که از آن تعبیر به [[حدس]] می‌شود.<ref>ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، ۸۶</ref>
 
=== فرق حدس با فکر ===
فرق حدس با فکر در این است که در فکر، [[حرکت به سوی مطلوب]]، موجود است، به خلاف حدس. همچنین در فکر ممکن است به نتیجه منجر نشود؛ اما در حدس به مطلوب می‌رسد<ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۲/۳۵۸</ref>؛ البته برخی از [[حکما]] معتقدند [[حقیقت]] [[تفکر]] استفاده و [[استفاضه]] نفس، از نفس کلیه است که [[معارف]] و [[حقایق]] را به نفس [[افاضه]] می‌کند، به خلاف [[تعلم]] که از طریق امور خارجی مانند استاد و کتاب است؛ به همین دلیل تأثیر [[تفکر]] از تعلم قوی‌تر و شدیدتر است و از این جهت یک [[ساعت]] تفکر [[افضل]] از یک سال تعلم است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۴۴</ref>
 
[[علمای اخلاق]] و [[عرفان]] حقیقت تفکر را امری درونی و [[باطنی]] شمرده‌اند که از حاضرکردن دو [[معرفت]] در [[دل]]، معرفت سومی حاصل می‌شود.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۳–۶۴؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۷۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸</ref> حقیقت تفکرْ سیری باطنی است که مبادی آن گاهی امور محسوس بیرونی و گاهی [[امور فطری]] درونی است<ref>آیات آفاقی و اَنفسی</ref> و نتیجه آن، [[معرفت الهی]] و [[شناخت]] [[قدرت]] و [[عظمت]] اوست.<ref>خواجه‌نصیر، اوصاف الاشراف، ۴۷–۴۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰</ref> برخی نیز [[فکر]] را از حقایق [[غیبی]] دانسته‌اند که حقیقت آن را جز [[خداوند]] نمی‌داند.<ref>جیلی، الانسان الکامل، ۱۷۴</ref> در [[علم اخلاق]]، تفکر و استعمال فکر، مربوط به [[فضیلت]] [[حکمت]] است که از [[افراط]] در [[حکمت]] به «[[جربزه]]» و «[[سفه]]» تعبیر می‌شود و [[تفریط]] در آن «بَلَه» نامیده می‌شود که تعطیل [[قوه فکریه]] در مواردی است و سزاوار است به کار اندازد.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۹۱</ref>.<ref>[[محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی]]، [[تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
=== فرق فکر با [[شهود]] ===
[[امام‌ خمینی]] تفکر را در اصطلاح [[فلسفی]] [[اعمال]] فکر و ترتیب امور معلوم برای به دست آوردن نتایج مجهول می‌داند.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۸۹</ref> این تفکر اعم از تفکری است که از [[مقامات]] سالکین است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۸۹</ref> به [[اعتقاد]] ایشان فرق عملیات فکر با شهود در این است که نتیجه فکر، [[علم حصولی]] است که [[علمی]] ناقص و موطن کثرت و غیریت است و غیریت سبب مغایرتِ عالِم با معلوم خارجی و عدم [[شناخت]] آن می‌شود؛ افزون بر اینکه در ادراکاتی که از راه [[فکر]] حاصل می‌شود، کنه مطلب در امور وجودی قابل دستیابی نیست؛ اما [[مشاهده]] [[شهودی]] و حضوری، در موطن [[وحدت]] است که غیریت برداشته شده و نوعی حضور، تعلق، ربط و [[نفی]] همه تعینات است.<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۳ و ۲۸۰</ref> [[امام‌ خمینی]] در تعریف [[عرفانی]] [[تفکر]] تعریف خواجه‌عبدالله [[انصاری]]<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۱</ref> را بهترین تعبیر [[تفکر]] [[ممدوح]] می‌داند و آن را جستجوکردن [[بصیرت]] که چشم [[قلب]] است، برای رسیدن به مقصود می‌شمارد و مقصد و مقصود همان [[سعادت]] مطلقه است که به [[کمال علمی]] و عملی حاصل می‌شود.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۰</ref>
 
[[علمای اخلاق]] بر این باورند که تفکر، [[برتر]] از [[تذکر]] است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸</ref>؛ اما امام‌ خمینی[[تذکر]] را فوق تفکر و از نتایج آن می‌داند؛ به همین جهت [[معتقد]] است [[منزل]] تفکر پیش از منزل تذکر قرار دارد.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱</ref> ایشان در وجه [[برتری]] تذکر همانند [[عارفان]]<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱/۱۶۲</ref> بر این [[عقیده]] است که تفکر [[طلب]] [[محبوب]] است و تذکرْ حصول مطلوب و تا [[انسان]] در راه طلب و جستجو است، محجوبِ از مطلوب است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱</ref> امام‌ خمینی همچنین قوت و کمال تذکر را وابسته به قوت و کمال تفکر می‌داند و با استناد به روایاتی که یک [[ساعت]] تفکر را بهتر از یک سال<ref>احسائی، عوالی اللئالی، ۲/۵۷؛ عیاشی، التفسیر، ۲/۲۰۸</ref> یا شصت سال<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۶/۲۹۳</ref> یا هفتاد سال<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۳/۳۷۰</ref> [[عبادت]] می‌دانند، نتیجه می‌گیرد تفکری که نتیجه‌اش، تذکر تام [[معبود]] است، با دیگر [[اعمال]] در [[فضیلت]] مقایسه نمی‌شود.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۹۱</ref> ایشان با استناد به روایتی،<ref>صدوق، ثواب الاعمال، ۴۴</ref> دو رکعت [[نماز]] سبک را که همراه با [[اندیشه]] و [[تفکر]] باشد، بهتر از [[شب‌زنده‌داری]] یک شب می‌داند<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۴۳۳</ref>.<ref>[[محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی]]، [[تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
== اقسام و درجات تفکر ==
[[اندیشمندان اسلامی]] برای تفکر اقسامی ذکر کرده‌اند. برخی از [[علمای اخلاق]] [[تفکر]] را به دو بخش «تفکر [[ممدوح]]» مانند تفکر در عجایب [[صنعت]]، [[مخلوقات]] [[الهی]] و هرچه [[بنده]] را به [[خدا]] نزدیک یا از خدا دور کند و «تفکر [[مذموم]]» مانند تفکر در [[ذات خداوند]] تقسیم کرده‌اند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۳۲</ref> برخی از [[اهل معرفت]] نیز تفکر را به سه قسم ممنوع، [[پسندیده]] و لازم تقسیم کرده و برای هر قسم انواع و نتایجی بیان کرده‌اند:
# تفکر [[حرام]] که تفکر در [[صفات پروردگار]] و [[حکمت]] کار اوست که بذر [[حیرت]] و نقمت به بار می‌آورد<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰</ref>؛ همچنین تفکر در [[اسرار]] [[خلق]] که بذر [[خصومت]] به بار می‌آورد<ref>انصاری، صد میدان، ۱/۲۷۹؛ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰</ref>؛
# تفکر [[مستحب]] که تفکر در آفریده‌های [[خداوند]] و انواع [[نعمت‌ها]] و قسمت‌های اوست.<ref>انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰؛ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰</ref> از این تفکر، [[حکمت]]، [[بصیرت]] و [[محبت]] حاصل می‌شود<ref>انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰</ref>؛
# تفکر [[واجب]] که تفکر در [[کردار]] خویش و [[اندیشه]] در عرضه [[گناهان]] به [[حق‌تعالی]] است<ref>انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰؛ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰</ref> که بذر [[شرم]] و [[خوف]] را در [[دل]] می‌کارد و ثمره آن پرورش و ظهور [[فقر]] خود است که جزای آن، [[دیدار]] است.<ref>انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰</ref>
بعضی [[عارفان]] برای تفکر سه درجه ذکر کرده‌اند:
# تفکر [[عامه]]: با این تفکر، [[نجات]] از [[شهوات]] آسان می‌شود.
# تفکر [[خاصه]]: تفکر در تحصیل امری است که به واسطه آن سلوکِ راه [[حقیقت]] بر سالک آسان می‌شود.
# تفکر خاصةالخاصه: در این تفکر، شخص از [[پستی]] تفکر که [[طلب]] امر مفقود است، به اوج [[تذکر]] که [[مشاهده]] [[حق]] است، می‌رسد.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۱/۱۷۶</ref>
[[امام‌ خمینی]] به دو قسم از تفکر اشاره می‌کند: [[تفکر]] [[ممدوح]] که سبب تعالی و [[پیشرفت]] [[انسان]] می‌شود و [[تفکر]] [[مذموم]] که تفکر در غیر مورد خود و در هر آن چیزی است که [[ناپسند]] است و از آن تعبیر به [[سفه]] می‌شود<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۹۱</ref>؛ مانند تفکر در کُنه [[ذات خداوند]] که در [[روایات]]<ref>کلینی، الکافی، ۱/۹۳</ref> از آن [[نهی]] شده‌است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۴</ref>.<ref>[[محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی]]، [[تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
== تفکر ممدوح ==
این تفکر خود دارای درجات و اقسامی است که عبارت‌اند از:
# تفکر در [[حق]]، [[اسما]] و صفات و [[کمالات]] [[خداوند]].<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref> [[امام‌ خمینی]] این قسم از تفکر را بالاترین [[مراتب تفکر]]، بالاترین مرتبه [[علوم]] و متقن‌ترین مراتب [[برهان]] می‌داند؛ زیرا از نظر به خود مبدأ و تفکر در سبب مطلق، [[علم]] به سبب و مسببات و معلولات پیدا می‌شود و به همین جهت آن را [[برهان صدیقین]] نامیده‌اند<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref>؛ البته این امر به این معنا نیست که هر کس از طریق این برهان به ذات و تجلیات آن علم پیدا کند، جزو [[صدیقین]] است؛ زیرا هنگامی که [[قلب]] فرد در [[حجاب]] برهان و قدم او قدم تفکر باشد، به اول مرتبه صدیقین که از راه [[مشاهده]] ذات، به [[شهود]] اسما و صفات می‌رسند نیز نخواهد رسید. نتیجه این قسم از تفکر علم به وجود حق و انواع و تجلیات آن است که از آن، علم به اعیان و مظاهر به دست می‌آید<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref>.
# تفکر در لطایف صُنع و [[اتقان]] آن و ظرایف [[خلقت]]<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۵</ref> که از علوم نافع و [[فضایل]] [[اعمال]] [[قلبی]] و بالاتر از جمیع [[عبادات]] است؛ زیرا نتیجه آن علم به مبدأ کامل و [[صانع]] [[حکیم]] است که شریف‌ترین نتیجه است<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۵–۱۹۶</ref>؛ البته امام‌ خمینی بر این [[باور]] است که [[آگاهی]] بر [[اسرار]] [[آفرینش]] و احاطه بر لطایف آن، تا کنون برای [[بشر]] میسر نگردیده‌است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۶–۱۹۷</ref> به [[باور]] ایشان همین اندازه از [[تفکر]] هرچند [[انسان]] را از حالت [[جحود]]، [[انکار]] و [[تصرف]] [[جنود جهل]] و [[شیطان]] خارج می‌کند و ابوابی از [[معرفت]] برای متوسطان می‌گشاید، برای کاملان [[حجاب]] است<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۱۸</ref>؛ زیرا نوعی توجه به غیر [[حق‌تعالی]] محسوب می‌شود.
# [[تفکر]] در [[نعمت‌های خداوند]]، یعنی تفکر در نعمت‌های مختلفی که [[خداوند]] در [[اختیار انسان]] قرار داده‌است؛ ازجمله این [[نعمت‌ها]] فراهم‌کردن اسباب [[آسایش]] و [[راحتی]] برای او و بدنی سالم و قوایی صحیح است که خداوند به او عطا کرده، پیامبرانی که فرستاده و کتاب‌هایی که نازل کرده تا [[انسان‌ها]] را به سوی [[سعادت]] و [[نجات]] رهنمون باشند.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶</ref>
# تفکر در احوال نفس که از این تفکر، [[معارف]] و نتایج بی‌شماری حاصل می‌شود، مانند [[علم]] به [[معاد]]، علم به [[نبوت عامه]] و علم به [[شرایع]] حقه<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۸</ref>؛ زیرا با تفکر در احوال انسان که با افزایش سن، [[بدن]] او [[ضعیف]] می‌شود، اما [[قوای روحانی]] و [[ادراکات عقلی]] او افزایش می‌یابد، [[تجرد نفس]] و خراب‌نشدن آن با خرابی بدن روشن می‌شود که اثبات‌کننده مطلق معاد است<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۸–۲۰۰</ref>  و با تفکر در اینکه تنها [[خداوند تعالی]] به طریق سعادت و [[شقاوت]] انسان‌ها [[آگاه]] است و محال است در [[تعلیم]] آنها [[اهمال]] کند، [[وجوب]] ارسال شرایع از ناحیه حق‌تعالی[[ثابت]] می‌شود<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰</ref> و با تفکر در اینکه [[شریعت الهی]] از [[طریق وحی]] و [[الهام]] صورت می‌گیرد و تمام افراد بشر [[استعداد]] این [[مقام]] و توان انجام این [[وظیفه]] را ندارند، نبوت عامه ثابت می‌شود.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰</ref>
# تفکر در احوال [[انبیا]]{{ع}} و [[اولیای الهی]]{{ع}} و [[تذکر]] [[مقامات]] ایشان که سبب می‌شود انسان به حد و مقام خود در معارف [[قناعت]] نکند و [[باطن]] [[قلب]] را از [[جهالت]] و [[سوء ظن]] به [[اولیای الهی]] [[تطهیر]] کند.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۵۸–۵۹</ref>
# [[تفکر]] در احوال [[آخرت]] و [[تفکر]] در نتایج [[معاصی]] و شدت عذاب‌ها و سختی‌هایی که در [[برزخ]] و [[قیامت]] متوجه [[انسان]] می‌شود و ملاحظه دقت [[حسابرسی]] [[الهی]] و [[آیات]] و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، [[خوف]] از [[حق]] را در قلب انسان افزایش می‌دهد و او را از معاصی متنفر می‌کند؛ چنان‌که ملاحظه آیات و [[روایات]] [[بهشت]] و [[نعمت‌های الهی]]، [[امید]] را در قلب انسان ایجاد می‌کند<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۲۶ و ۲۸۰</ref>.
# تفکر در [[عالم مُلک]]، که نتیجه آن [[زهد]] است<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۰۲</ref>؛ زیرا وقتی انسانِ سالک، متاع و لذت‌های [[دنیا]] را رو به زوال و تغیّر دید، قلب به‌راحتی از آن روی می‌گرداند و خود را از مشغول‌شدن به آن فارغ می‌کند<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۸۳</ref>.
# تفکر و [[تدبر در آیات قرآن]] که ازجمله [[آداب تلاوت قرآن]] است<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۴۹۹</ref> به منظور رسیدن و دست‌یافتن به مقصد و مقصود [[قرآن]] و [[اخراج]] از [[ظلمات]] و [[هدایت]] به طریق مستقیم.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۳</ref> وقتی انسان مقصد را [[شناخت]]، در تحصیل آن [[بینا]] می‌شود و راه استفاده از قرآن برای او گشوده می‌گردد. با استمرار توجه به مقصود، تفکر برای نفس عادی می‌شود و مطالب و [[معارف]] جدیدی از قرآن استفاده می‌کند<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۵</ref>
# تفکر در [[مفاسد]] و [[محاسن اخلاق]] که یکی از راه‌های عمومی برای [[اصلاح]] نفس است. تفکر در عواقب و مفاسدی که [[رذیلت‌های اخلاقی]] به بار می‌آورند، موجب زوال این [[رذیلت‌ها]] می‌شود<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۹۶</ref> و تفکر در [[صفات پسندیده]]، سبب اتصاف انسان به این صفات پسندیده و [[تشویق]] او برای دستیابی به این صفات است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۲۶؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۳۷–۱۳۸</ref>
# تفکر در [[اسرار]] [[عبادات]] که یکی از راه‌های رسیدن به [[سعادت]] و [[قرب الهی]] است<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۵۸</ref> و این رسیدن به نتایج [[عبادت]]، بدون [[تفکر]] و [[حضور قلب]] در عبادت حاصل نمی‌شود<ref>امام‌ خمینی، سرّ الصلاة، ۶۴</ref>.<ref>[[محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی]]، [[تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
==[[تفکر]] [[مذموم]] ==
[[اندیشمندان اسلامی]]<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۳۰؛ فناری، مصباح الانس، ۲۵۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۲–۳؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۲</ref> با استناد به [[آیات]]<ref>آل عمران، ۲۸ و ۳۰</ref> و [[روایات]]، <ref>کلینی، الکافی، ۱/۹۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۴/۳۴۸</ref> از تفکر در [[ذات الهی]] [[نهی]] کرده‌اند و آن را محال دانسته‌اند؛ زیرا [[عقل]] را راهی به سوی ذات الهی نیست.<ref>ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۱۶</ref> برخی معتقدند مراد از تفکر در [[خداوند]] و ذات او که در روایات نهی شده، تفکر در کنه ذات است؛ اما تفکر در [[صفات]] [[حق‌تعالی]] که سبب [[شناخت خداوند]] است، در آیات فراوانی از [[قرآن]] به آن اشاره شده‌است.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۹۰</ref>
 
[[امام‌ خمینی]] با استناد به روایاتی<ref> کلینی، الکافی، ۱/۹۲–۹۳</ref> تفکر در کنه ذات و کیفیت آن را ممنوع می‌داند.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۳</ref> ایشان با استناد به روایتی که بالاترین عبادت را تفکر مداوم در [[خدا]] و [[قدرت]] او می‌شمارد<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۵</ref> و روایاتی که از اقوامی ژرف‌اندیش در [[آخرالزمان]] یاد می‌کند که به معانی دقیق بعضی از آیاتِ [[توحید]] پی می‌برند،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۹۱؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۴</ref> [[معتقد]] است تفکر در [[حق]] و [[اثبات]] ذات و تفکر در قدرت و دیگر [[اسما]] و صفات، افزون بر آنکه نهی نشده، بالاترین عبادت است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۴</ref> به [[اعتقاد]] ایشان نظر در ذات، برای [[اثبات وجود]]، [[توحید]]، [[تنزیه]] و [[تقدیس]] حق‌تعالی، [[غایت]] [[بعثت انبیا]] و [[آمال]] [[عارفان]] است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۳</ref>
 
امام‌ خمینی با اشاره به برخی از [[جاهلان]] که با [[تمسک]] به [[حدیث]] نهی از تفکر در ذات الهی،<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۰</ref> نظر در [[معارف]] را [[حرام]] می‌شمارند، [[معتقد]] است این عده از دو جهت به [[خطا]] رفته‌اند؛ زیرا [[گمان]] می‌کنند، [[حکما]] [[تفکر]] در ذات می‌کنند؛ در حالی که آنان تفکر در کنه ذات را غیرممکن می‌دانند؛ افزون بر اینکه این افراد، معنای [[حدیث]] را ندانسته‌اند و گمان می‌کنند که مطلقاً نباید از [[ذات مقدس]] اسمی برده شود.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۳</ref> ایشان با بیان این مطلب که از مجموع [[روایات]] روشن می‌شود که تفکر در کنه ذات و کیفیت آن ممنوع است،<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۵</ref> به جمع میان روایاتِ امرکننده به تفکر و نهی‌کننده از آن دربارهٔ [[خدا]] می‌پردازد و چنین نتیجه می‌گیرد که [[نهی]] از تفکر در مورد [[خداوند]]، شامل افرادی است که [[استعداد]] ورود به این مباحث را ندارند؛ اما برای کسانی که [[اهل]] آن‌اند، [[تفکر]] دربارهٔ خداوند برای آنان رجحان دارد، بلکه [[برتر]] از جمیع [[عبادات]] است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۵</ref> ایشان وجه جمع دیگری نیز میان این دو دسته از روایات بیان می‌کند.
 
[[امام‌ خمینی]] در [[تفسیری]] دیگر با فرق گذاشتن میان [[مشاهده]] حضوری و [[مکاشفه]] ذوقی با تفکر، معتقد است مشاهده و مکاشفه با [[براق]] ذوق و [[عشق]] صورت می‌گیرد و برطرف‌کننده تمام تعینات است و این مراد از روایاتی است که به تفکر و [[معرفت خداوند]] [[ترغیب]] می‌کنند که مراد، مشاهده[[حق]] با [[رؤیت]] [[قلبی]] است؛ اما [[فکر]] که ترتیب امور معلوم برای تحصیل امر مجهول و در [[مقام]] بیان حد است، در [[شناخت]] و [[معرفت]] [[ذات حق‌تعالی]] جایگاهی ندارد و این مراد از روایاتی است که تفکر در [[ذات خداوند]] را [[مذموم]] شمرده‌اند و از آن نهی کرده‌اند.<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۰–۲۸۱</ref>.<ref>[[محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی]]، [[تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
== آثار و موانع تفکر ==
در بعضی از [[آیات]] {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ}}<ref>«آیا با خویش نیندیشیده‌اند که خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بی‌گمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸.</ref>؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref> برای تفکر ثمرات و نتایجی ذکر شده‌است.<ref> طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۸/۲۳۲؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۲۷۶–۲۷۷</ref> اساس [[تفکر]] در آنچه مربوط به [[عالم طبیعت]] و [[عالم آخرت]] است، برای رسیدن به [[معرفت الهی]] و [[سعادت]] در [[حیات انسانی]] و در همه [[شئون زندگی]] اعم از [[حقوق]]، [[اخلاق]] و [[احکام]] است.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۷۱–۲۷۲</ref>
 
در [[روایات]] نیز برای تفکر، ثمرات فراوانی ذکر شده‌است، ازجمله تفکر، موجب [[دوستی خدا]]،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۵</ref> روشنی [[عقل]]،<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۵۶</ref>[[بصیرت]]،<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۵۷</ref> [[ایمنی]] از [[لغزش]]<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۵۸</ref> و [[کفاره گناهان]]<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۲۶</ref> است. [[علمای اخلاق]] [[تفکر]] را کلید [[اسرار]]، منشأ [[عبرت]] و مبدأ [[بصیرت]]<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰</ref> و [[علم]] را ثمره خاص تفکر دانسته‌اند و معتقدند با تفکر، [[معرفت]] در [[قلب]] [[انسان]] حاصل می‌شود و حال قلب را [[تغییر]] می‌دهد و این حال موجب تغییر [[اعمال انسان]] می‌شود؛ بنابراین عمل، تابع حال و حال، تابع علم و علم، تابع تفکر است و به همین دلیل تفکر مبدأ و کلید همه [[خیرات]] است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸</ref>؛ از این جهت تفکر را می‌توان یکی از عوامل [[اصلاح]] و [[تربیت نفس]] در تعلیمات [[اسلامی]] برشمرد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۶۸</ref> برخی از [[اهل معرفت]] نیز ثمره تفکر را [[خوف]] دانسته‌اند<ref>عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، ۱/۲۳۳</ref> و برخی ثمره استمرار تفکر را حصول [[مکاشفات]] [[غیبی]] و افزایش معرفت انسان به نفس خویش، افزایش [[حب الهی]]، [[شکر]] بر دوام [[نعمت]] و روشن‌کننده قلب دانسته‌اند.<ref>سلمی، مجموعه آثار، ۱/۴۸۳</ref>.<ref>[[محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی]]، [[تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
=== ثمرات ===
[[امام‌ خمینی]] برای تفکر ثمراتی بیان کرده‌است که عبارت‌اند از:
 
==== حصول معرفت ====
تفکر کلید ابواب [[معارف]] و کلید [[خزائن]] [[کمالات]] و [[علوم]] و مقدمه لازم و حتمی [[سلوک]] است<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref>؛ تا آنجا که یک [[ساعت]] تفکر، ابوابی از [[معارف]] بر روی سالک می‌گشاید که با [[عبادت]] هفتاد سال ممکن است برای [[انسان]] حاصل نشود یا انسان را چنان متذکر [[محبوب]] می‌کند که از [[مشقت‌ها]] و زحمت‌های چندین‌ساله، این مطلوب حاصل نمی‌شود<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۹۱</ref>.<ref>[[محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی]]، [[تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
==== [[بیداری]] [[قلب]] ====
[[تفکر]] موجب بیداری قلب است؛ زیرا قلب پیش از تفکر در [[غفلت]] و [[خواب]] به سر می‌برد و با تفکر از غفلت [[نجات]] می‌یابد و از خواب بیدار می‌شود<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۸۹</ref>؛
 
==== [[اصلاح]] نفس ====
ثمره تفکر در [[مفاسد]] و [[محاسن اخلاق]]، علاج و درمان [[علمی]] [[رذیلت‌ها]] و اتصاف به [[محاسن اخلاقی]] است؛ چنان‌که با تفکر در نتایج و مفاسد [[دنیایی]] و آخرتیِ [[تکبر]]،<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۹۶</ref>[[حسد]]<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۱۰</ref> و [[غضب]]<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۳۷–۱۳۸</ref> می‌توان راه نجات از این رذیلت‌ها را بر خود آسان کرد و با تفکر در سختی‌های [[برزخ]] و [[قیامت]] و [[عذاب]] آن و دقت در [[سلوک]] راه [[آخرت]] و تقصیرهای خود، می‌توان به [[خوف]] از [[حق‌تعالی]] [[دست]] یافت<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۲۶؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۳۷–۱۳۸</ref>.<ref>محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی، تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
==== [[حب الهی]] ====
از ثمرات تفکر دربارهٔ [[الطاف الهی]]، پیداشدن حب الهی در انسان است؛ زیرا اگر انسان ساعتی در موجودات عالم که خود نیز از آنها هست تفکر کند و بیابد که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد و آنچه بر او رسیده [[الطاف]] و [[موهبت‌های الهی]] است، شاید بارقه‌ای از حب الهی در او پیدا شود و [[فقر]] خود را دریابد.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۶</ref>.<ref>محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی، تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
=== موانع ===
[[علمای اخلاق]] برای [[تفکر]] موانعی نیز ذکر کرده‌اند ازجمله:
# شدت [[حرص]] و استیلای آنکه مانع تفکر در [[عاقبت]] امور می‌شود<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۴</ref>؛
# مشغول‌شدن به امور ظاهری که مانع تفکر در [[نعمت‌های خداوند]] است<ref> بقلی، فسیر عرائس البیان، ۳/۴۰۵–۴۰۶</ref>؛
# [[حب دنیا]] که سبب [[سختی]] دل‌کندن از آن و مانع از تفکر دربارهٔ [[مرگ]] است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۳/۳۳</ref>
[[امام‌ خمینی]] از نگاه [[عرفانی]] مشغول‌ شدن به کثرات را مانع از تفکر در [[جمال]] [[محبوب]] می‌شمارد و [[معتقد]] است اگر [[قلب]] [[قوی]] نباشد، نمی‌تواند مانع [[خطورات قلب]] گردد؛ اما به مجرد اینکه [[اشتغال]] کم گردد، [[فکر]] به خودی خود به سوی محبوب توجه می‌کند.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۷</ref>.<ref>[[محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی]]، [[تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.</ref>
 
==[[آفات عقل]] و [[فکر]]==
[[تعقل]] و [[تفکر]] نیز مثل بسیاری از امور دیگر دارای آفاتی هستند که می‌توانند مانع آن شده یا آن را در مسیر [[انحرافی]] قرار دهند. برخی از این آفت‌ها عبارت‌اند از:
# [[هوای نفس]] ([[شهوت]]): چه بسیار [[عقل‌ها]] که تحت [[اسارت]] هوای نفس‌اند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۱۱.</ref>.
# [[عُجب]]: عُجب شخص به خودش یکی از حسدورزان [[عقل]] او است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۱۲.</ref>.
# [[طمع]]: بیشترین [[شکست]] عقل‌ها در زیر درخشندگی طمع‌ها است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۱۹.</ref>.
# [[ترس]]: نفس [[ترسو]] و خالی از [[حماسه]] معمولاً به هنگام [[تأمل]] در امور، جنبه‌های منفی و [[خطرها]] را پررنگ‌تر می‌بیند، به همین علت از اقدام، [[احتراز]] کرده و آن را خلاف عقل و [[مصلحت]] می‌پندارد<ref>مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد، ج۶، صص ۳۱۰ و ۳۱۱.</ref>.
# [[تعصب]]: شخص [[متعصب]] به جای اینکه تابع دلیل باشد دلیل را تابع مدعا می‌کند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۵۴۸-۵۵۰ و ۷۵۷.</ref>.
# [[بی‌سوادی]] و نداشتن اطلاعات کافی: [[علم]] و اطلاعات مواد خام تفکرند؛ لذا بدون آن، موضوعی برای فکر کردن وجود ندارد.
# [[پیروی]] از [[اکثریت]]: [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ}}<ref>«و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی می‌کشانند؛ جز پندار را پی نمی‌گیرند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.</ref>؛ چراکه اکثر [[مردم]] بر اساس [[ظن]] و [[گمان]] [[حکم]] می‌کنند نه براساس علم.
#تأثیرپذیری از [[قضاوت]] دیگران: [[امام کاظم]]{{ع}} فرمودند: اگر تو را گردویی باشد و مردم آن را گوهر خوانند تو را سودی نبخشد،؛ چراکه تو دانی که آن گردو است؛ و اگر تو را گوهری باشد و مردم آن را گردو خوانند، باز تو را زیانی نرسد؛ چراکه تو دانی که آن گوهر است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۵۴۳-۵۴۸ و ۶۹۹-۷۰۳؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۳۶.</ref>.
# [[تقلید]]: تقلید بر سه قسم است که دو نوع آخر مانع [[تعقل]] صحیح است:
## [[تقلید]] غیر متخصص از متخصص که عین [[عقلانیت]] است.
## تقلید میمون‌وار که از سر [[ضعف]] و [[خودباختگی]] و عدم [[کرامت نفس]] بوده و باعث می‌شود شخص در تمام امورش در [[شخصیت]] دیگری هضم شود.
## تقلید متعصبانه که باعث می‌شود شخص [[کورکورانه]] تابع [[آداب و رسوم عرفی]] و قومی شود<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۵۴۴ و ۷۰۱؛ یادداشت‌های استاد، ج۲، ص۲۴۱؛ ج۶، صص ۲۳ و ۴۹۱؛ ج۷، ص۶۱.</ref>.
# [[لجاجت]].
# [[خشم]] و [[غضب]].
اینها اموری هستند که باعث [[تاریکی]] و سلب [[آزادی]] [[عقل]] می‌شوند و تنها علاج همه اینها [[تقوای الهی]] است؛ چراکه [[تقوا]] این [[دشمنان]] عقل را در بند می‌کند و عقل را از [[اسارت]] آنها رها می‌سازد.
 
[[خداوند متعال]] می‌فرماید:
اگر تقوای الهی داشته باشید [[خداوند]] به شما مایه تمییز [[حق و باطل]] [[عنایت]] می‌فرماید<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۱۳۸؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}} «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد و از گناهانتان چشم می‌پوشد و شما را می‌آمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>.<ref>[[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|اخلاق و فرا اخلاق]] ص ۵۵.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100697.jpg|22px]] [[محمد صادق احمدی|احمدی، محمد صادق]]، [[اسلام ناب محمدی (مقاله)| مقاله «اسلام ناب محمدی»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|'''مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌''']]
# [[پرونده:IM009800.jpg|22px]] [[محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی]]، [[تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۳''']]
# [[پرونده:1100608.jpg|22px]] [[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|'''اخلاق و فرا اخلاق''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:تفکر]]
[[رده:تفکر]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل‌های در انتظار تلخیص]]
۷۳٬۲۶۲

ویرایش