تبلیغ در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
←جستارهای وابسته
(←منابع) |
|||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
===اعلام جهانی [[دین اسلام]] از طریق [[نامه]] نگاری=== | ===اعلام جهانی [[دین اسلام]] از طریق [[نامه]] نگاری=== | ||
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} به تصریح [[قرآن]] {{متن قرآن|رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ}}<ref>سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref> و {{متن قرآن|خَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> بود و [[دین]] ایشان مخصوص [[جزیرة العرب]] نبود، بلکه برای همه [[مردم]] [[دنیا]] بود؛ به این سبب، [[پیامبر خاتم]]{{صل}} خاتم در فرصتی که پس از [[صلح حدیبیه]] پیش آمد، به [[تبلیغ]] [[اسلام]] در مقیاس جهانی آن پرداخت. ایشان در اواخر سال [[ششم هجری]]<ref>تاریخ خلیفه، ص ۳۵؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۶.</ref> و طبق برخی اقوال در اوایل سال هفتم هجری<ref>محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۱۱، ص ۳۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸؛ احمد بن محمد قسطلانی، المواهب اللدینه، ج ۱، ص ۵۵۵ و مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵.</ref>، با فرستادن نامههایی به [[حکام]] و امرای کشورها و نواحی مختلف، آنان را به [[دین اسلام]] [[دعوت]] کرد و بدین ترتیب، [[رسالت]] جهانی خویش را به جهانیان اعلام کرد. ایشان در این سال نامههایی را از [[مدینه]] به سوی هرقل، امپراتوری [[روم]] شرقی<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۲، ص ۴۶۱؛ البدء و التاریخ، ص ۲۲۹، الطبقات الکبری، ص ۱۸۹؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۶ – ۶۴۷.</ref>؛ [[خسرو پرویز]]، [[پادشاه ایران]]<ref>الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۴۴؛ عیون الأثر، ج ۲، ص ۳۲۸ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۵۴.</ref>؛ [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]]<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۱، ص ۷۶؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۱۱، ص ۳۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۸۸ و اسدالغابه، ج ۱، ص ۷۶.</ref>؛ مقوقس، [[حاکم مصر]]<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۴۹ - ۴۴۸؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۸۸ و اسدالغابه، ج ۱، ص ۷۶.</ref>؛ هوذة بن [[علی]]، [[حاکم]] یمامه<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۲۸۸؛ عیون الأثر، ج ۲، ص ۳۲۴ و امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۳۰۴.</ref>؛ منذر بن ساوی، [[حاکم]] [[بحرین]] و عمان<ref>تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۰۲؛ الاصابه، ج ۶، ص ۱۷۰ و الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۸۶.</ref> و حارث بن ابی ثمر، [[حاکم]] غسان<ref>تاریخ خلیفه، ص ۴۹؛ البدء و التاریخ، ص ۲۳۸ و احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص ۱۳۸.</ref> فرستادند<ref>[[علی محمد تاجالدین|تاجالدین، علی محمد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۰۹-۶۱۰.</ref>. | *[[پیامبر اکرم]]{{صل}} به تصریح [[قرآن]] {{متن قرآن|رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ}}<ref>سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref> و {{متن قرآن|خَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> بود و [[دین]] ایشان مخصوص [[جزیرة العرب]] نبود، بلکه برای همه [[مردم]] [[دنیا]] بود؛ به این سبب، [[پیامبر خاتم]]{{صل}} خاتم در فرصتی که پس از [[صلح حدیبیه]] پیش آمد، به [[تبلیغ]] [[اسلام]] در مقیاس جهانی آن پرداخت. ایشان در اواخر سال [[ششم هجری]]<ref>تاریخ خلیفه، ص ۳۵؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۶.</ref> و طبق برخی اقوال در اوایل سال هفتم هجری<ref>محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۱۱، ص ۳۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸؛ احمد بن محمد قسطلانی، المواهب اللدینه، ج ۱، ص ۵۵۵ و مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵.</ref>، با فرستادن نامههایی به [[حکام]] و امرای کشورها و نواحی مختلف، آنان را به [[دین اسلام]] [[دعوت]] کرد و بدین ترتیب، [[رسالت]] جهانی خویش را به جهانیان اعلام کرد. ایشان در این سال نامههایی را از [[مدینه]] به سوی هرقل، امپراتوری [[روم]] شرقی<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۲، ص ۴۶۱؛ البدء و التاریخ، ص ۲۲۹، الطبقات الکبری، ص ۱۸۹؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۶ – ۶۴۷.</ref>؛ [[خسرو پرویز]]، [[پادشاه ایران]]<ref>الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۴۴؛ عیون الأثر، ج ۲، ص ۳۲۸ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۵۴.</ref>؛ [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]]<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۱، ص ۷۶؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۱۱، ص ۳۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۸۸ و اسدالغابه، ج ۱، ص ۷۶.</ref>؛ مقوقس، [[حاکم مصر]]<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۴۹ - ۴۴۸؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۸۸ و اسدالغابه، ج ۱، ص ۷۶.</ref>؛ هوذة بن [[علی]]، [[حاکم]] یمامه<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۲۸۸؛ عیون الأثر، ج ۲، ص ۳۲۴ و امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۳۰۴.</ref>؛ منذر بن ساوی، [[حاکم]] [[بحرین]] و عمان<ref>تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۰۲؛ الاصابه، ج ۶، ص ۱۷۰ و الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۸۶.</ref> و حارث بن ابی ثمر، [[حاکم]] غسان<ref>تاریخ خلیفه، ص ۴۹؛ البدء و التاریخ، ص ۲۳۸ و احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص ۱۳۸.</ref> فرستادند<ref>[[علی محمد تاجالدین|تاجالدین، علی محمد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۰۹-۶۱۰.</ref>. | ||
==[[سیره تبلیغی]]== | |||
[[پیامبر اعظم]]{{صل}} برای [[تبلیغ رسالت]] خود سختیهای زیادی کشید و با شدیدترین فشارهای [[روحی]] و جسمی روبهرو شد، به گونهای که خود فرمود: {{متن حدیث|مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ}}؛ هیچ [[پیامبری]] مثل من [[آزار]] ندید»<ref>مناقب، ج۳، ص۲۴۷.</ref>. پس از [[رحلت ابوطالب]]، وقتی [[مشرکان قریش]] بر آن شدند تا [[نبی اکرم]]{{صل}} را به [[شهادت]] برسانند، آن [[حضرت]] به خاطر [[تبلیغ]] رسالتش، از رؤسای [[قبایل]] میخواست تا از ایشان [[پاسداری]] کنند: «کسی از شما را مجبور نمیکنم. تنها میخواهم برای رساندن پیامهای پروردگارم، مرا از کشته شدن نگه داری کنید».<ref>{{متن حدیث|لَا أُكْرِهُ أَحَدًا مِنْكُمْ إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ تَمْنَعُونِی مِمَّا يُرَادُ بِي مِنَ الْقَتْلِ حَتَّى أُبَلِّغَ رِسَالاتِ رَبِّي}}؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. | |||
ایشان برای تفهیم مطالب خود، سخنش را بدون [[ناراحتی]] چند بار تکرار میکرد و حتی گاهی [[سلام]] خود را سه بار تکرار مینمود<ref>ابن کثیر، شمائل الرسول، شرح و تحقیق: مصطفی عبدالواحد، ص۷۰.</ref>. | |||
[[پیامبران]] به ویژه [[حضرت محمد]]{{صل}} [[رسالت]] [[تبلیغی]] خود را برای [[رضای خدا]] انجام میدادند و مزد رسالتشان را از [[پروردگار]] میخواستند، چنان که در [[قرآن]] میخوانیم: {{متن قرآن|وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.</ref>. [[رسول اکرم]]{{صل}} هیچگاه در برابر زحمتهای خویش چیزی نخواست و این [[تربیت قرآنی]] اوست که: {{متن قرآن|قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ}}<ref>«بگو: من از شما پاداشی بر این (رسالت) نمیخواهم و چیزی بر خود نمیبندم» سوره ص، آیه ۸۶.</ref>. در سخنی دیگر نیز فرمود: «[[خدا]] مرا برای جمعآوری [[مال]] [[دنیا]] و جاذبههای آن نفرستاد، بلکه برگزید تا پیامش را برسانم و [[مردم]] را به سوی او [[رهبری]] کنم».<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْعَثِنيَ لِجَمْعِ الدُّنْيَا وَ الرَّغْبَةِ فِيهَا وَ إِنَّمَا بَعَثَنِي لِأَبْلُغَ عَنْهُ وَ أَدُلَّ عَلَيْهِ}}؛ تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۲۴.</ref>. | |||
در [[سیره]] پرافتخار تبلیغ [[نبوی]]، موارد زیادی نقل شده است که آن [[حضرت]] هرگز بر اثر [[تطمیع]] یا [[تهدید]] [[دشمنان]] راه [[سازش]] را در پیش نگرفته است. برای نمونه، زمانی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[دعوت]] خود را آشکار کرد و [[مردم]] را به [[پرستش]] [[خداوند]] و [[نفی]] [[بتها]] فراخواند، [[سران قریش]] به شدت [[خشمگین]] شدند. ازاین رو، نزد [[ابوطالب]] رفتند که [[پشتیبان]] [[رسول اکرم]]{{صل}} بود و به او گفتند یا خود جلویش را بگیر یا اینکه در برابرش میایستیم<ref>سیره تبلیغی پیامبر اعظم{{صل}}، ص۹۳.</ref>. هنگامی که ابوطالب سخنان سران قریش را به [[آگاهی]] محمد{{صل}} رساند، [[پیامبر]] فرمود: «اگر [[خورشید]] را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند، هرگز از دعوت خود دست برنمی دارم تا اینکه آن را انتشار دهم یا در راه آن کشته شوم».<ref>{{متن حدیث|لَوْ وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِي يَمِينِي وَ الْقَمَرُ فِي شِمَالِي مَا تَرَكْتُ هَذَا الْقَوْلَ حَتَّى أُنْفِذَهُ أَوْ أُقْتَلَ دُونَهُ}}؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۸.</ref>. | |||
[[رسول اعظم]]{{صل}}، دعوت [[تبلیغی]] خود را به صورت پنهان و آشکار پی میگرفت و زمانی که سه سال از [[بعثت]] میگذشت، بر [[حجر اسماعیل]] ایستاد و فرمود: «ای گروه [[قریش]] و ای [[مردم عرب]]! شما را دعوت میکنم به اینکه [[شهادت]] دهید خدایی جز [[خدای یکتا]] نیست و اینکه فرستاده او هستم و من شما را دستور میدهم که بتها را دور افکنید».<ref>{{متن حدیث|يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ يَا مَعْشَرَ الْعَرَبِ أَدْعُوكُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَ آمُرُكُمْ بِخَلْعِ الْأَنْدَادِ وَ الْأَصْنَامِ}}؛ سیدهاشم رسولی محلاتی، تاریخ اسلام (از پیدایش عرب تا پایان خلافت عثمان)، ج۱، ص۸۱.</ref>. | |||
پیامبر اکرم{{صل}} پس از [[آشکار کردن]] دعوت خود، در ایام [[حج]] به دنبال مردم میرفت و آنان را به [[اسلام]] دعوت میکرد. پس از مدتی نیز [[قبیله]] به قبیله به سراغ آنان میرفت<ref>رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری، ص۴۸ و ۴۹.</ref>. ایشان دعوت تبلیغی خود را استمرار بخشید و به دیگران نیز سفارش میکرد: «عهدهدار [[تذکر]] [[مردم]] باشید و مدام اندرزشان دهید که این کار برای کسانی که بنا بر [[دوستی خدا]] عمل میکنند، مایه تقویت بیشتر است»<ref>محمد محمدی ریشهری، تبلیغ در قرآن و حدیث، ص۲۰۴.</ref>. | |||
[[پیامبر]] به افرادی که با [[معارف اسلامی]] آشنا بودند و [[قدرت]] [[تبلیغ دین]] را داشتند، دستور داد به [[هجرت]] [[تبلیغی]] بروند: «برخیزید و پیک [[رسالت]] در نقاط دوردست شوید و ندای [[توحید]] را به گوش جهانیان برسانید»<ref>فروغ ابدیت، ج۲، ص۲۱۰.</ref> [[رسول الله]]{{صل}} به [[مبلغان دینی]] سفارش میکرد که حال مخاطبان را رعایت کنند: {{متن حدیث|لَيِّنُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَ}}؛ «با کسی که به او یاد میدهید، نرم و [[مدارا]] باشید»<ref>میزان الحکمه، ج۸، ص۳۹۷۶.</ref>. | |||
[[حضرت]] در سخنی دیگر میفرماید: {{متن حدیث|عَلَيْكَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ}}؛ «بر تو باد که به [[جوانان]] توجه کنی؛ زیرا آنها به هر خیر و صلاحی زودتر میگرایند»<ref>نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه ۳۱، ص۹۱۲.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|رسول مهربانی]] ص ۱۰۸.</ref>. | |||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |