هجرت در سیره معصوم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{نبوت}} | {{نبوت}} | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = هجرت | |||
| عنوان مدخل = هجرت | |||
| مداخل مرتبط = [[هجرت در قرآن]] - [[هجرت در معارف و سیره حسینی]] - [[هجرت در معارف و سیره نبوی]] - [[هجرت در فقه سیاسی]] - [[هجرت در معارف دعا و زیارات]] - [[هجرت در معارف و سیره سجادی]] - [[هجرت در سیره معصوم]] - [[هجرت در جامعهشناسی اسلامی]] - [[هجرت در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
اصل [[هجرت از حاکمیت جور]]، اصلی است که در [[رفتار سیاسی پیشوایان معصوم]]، تنها در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} تحقق یافت. بررسی چگونگی تحقق این اصل در زمان پیامبر اکرم{{صل}} ما را به علت اختصاص اصل [[هجرت]] به آن زمان رهنمون میسازد. | اصل [[هجرت از حاکمیت جور]]، اصلی است که در [[رفتار سیاسی پیشوایان معصوم]]، تنها در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} تحقق یافت. بررسی چگونگی تحقق این اصل در زمان پیامبر اکرم {{صل}} ما را به علت اختصاص اصل [[هجرت]] به آن زمان رهنمون میسازد. | ||
==[[هجرت به حبشه]] ([[نخستین هجرت در اسلام]])== | == [[هجرت به حبشه]] ([[نخستین هجرت در اسلام]]) == | ||
پس از علنیشدن [[دعوت]] رسول خدا{{صل}}، [[اذیت]] و [[آزار]] نسبت به [[پیامبر]]{{صل}} و نومسلمانان آغاز شد. در ابتدا شخص رسول خدا{{صل}} مورد سختترین آزارها و توهینها قرار میگرفت، اما با [[حمایت]] شجاعانه [[ابوطالب]]، عموی آن [[حضرت]] و سپس [[حمزه]] از ایشان، [[مشرکان]] جرأت نداشتند بهصورت علنی و آشکار نسبت به شخص پیامبر{{صل}} [[جسارت]] کنند ولی در عوض، نومسلمانان را مورد سختترین آزار و اذیتها قرار دادند. هر [[روز]] تعداد زیادی از اینان مورد [[شکنجه]] قرار میگرفتند. برخی همچون [[یاسر]] و [[سمیه]] ([[پدر]] و [[مادر]] [[عمار]]) زیر شکنجه به [[شهادت]] رسیدند. شکنجهشدگان تقاضای [[دفاع]] میکردند و پیامبر{{صل}} آنان را به [[صبر]] و [[بردباری]] دعوت میکرد. در این میان حتی تعدادی از [[اسلام]] برگشتند و [[بتپرستی]] را از سر گرفتند<ref>ر.ک: ابومحمد عبدالملک ابن هشام، سیرة النبی، ج۲، ص۲۸۴؛ احمد بن ابییعقوب بن جعفر یعقوبی، ترجمه تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۸۵؛ تقی الدین أحمد بن علی المقریزی، امتناع الاسماع، ص۲۰.</ref>. در چنین شرایطی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مسلمانان]] [[دستور]] هجرت داد و به آنان فرمود که خوب است به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کنید. در آنجا [[پادشاه]] بزرگی است که در [[حکومت]] او به کسی [[ستم]] نمیشود. به نوشته واقدی، کسانی که با اولین هجرت رفتند، به صورت مخفیانه و بهتدریج از [[مکه]] خارج شدند<ref>ابوعبدالله محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۴؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۳۲۹.</ref>. هجرت به حبشه در دو مرحله انجام شد. هجرت اول در [[ماه رجب]] [[سال پنجم بعثت]] به [[رهبری]] [[عثمان بن مظعون]] بود که با [[دوازده]] مرد و چهار [[زن]] آغاز شد و هجرت دوم، بین سالهای پنجم تا هفتم [[بعثت]] انجام شد. [[رهبر]] این گروه [[جعفر بن ابیطالب]] بود. در این [[هجرت]]، هشتاد و سه مرد و هجده [[زن]] حضور داشتند. این هجرت بسیار مؤثر واقع شد زیرا عاملی برای صدور [[اسلام]] به خارج از جزیرةالعرب شد. مرحوم [[طبرسی]] در [[اعلام الوری]] از [[حافظ حسکانی]] از [[ابناسحاق]] و همچنین [[طبری]] از ابناسحاق چنین [[نقل]] میکنند: [[رسول خدا]]{{صل}} برای رسیدگی به امور [[مهاجرین]]، [[عمرو بن امیه]] ضمری را به همراه نامهای به سوی [[نجاشی]] فرستاد<ref>امین الاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۱۱۸ و ۱۱۹؛ الحاکم نیشابوری، مستدرک، ج۲، ص۶۲۳؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۶۵۲.</ref>. [[قریش]] که از این واقعه دچار [[وحشت]] شده بودند، هدایایی [[تدارک]] دیدند و توسط دو تن از توانمندترین افراد خود آن [[هدایا]] را نزد نجاشی بردند و از او خواستند تا مهاجرین را به قریش تحویل دهد، اما در این وضعیت [[رشادت]] و [[زیرکی]] جعفر بن ابیطالب در تشریح [[دین اسلام]] برای نجاشی آنان را از رسیدن به مقاصد خویش ناکام گذارد.<ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۸۵.</ref> | پس از علنیشدن [[دعوت]] رسول خدا {{صل}}، [[اذیت]] و [[آزار]] نسبت به [[پیامبر]] {{صل}} و نومسلمانان آغاز شد. در ابتدا شخص رسول خدا {{صل}} مورد سختترین آزارها و توهینها قرار میگرفت، اما با [[حمایت]] شجاعانه [[ابوطالب]]، عموی آن [[حضرت]] و سپس [[حمزه]] از ایشان، [[مشرکان]] جرأت نداشتند بهصورت علنی و آشکار نسبت به شخص پیامبر {{صل}} [[جسارت]] کنند ولی در عوض، نومسلمانان را مورد سختترین آزار و اذیتها قرار دادند. هر [[روز]] تعداد زیادی از اینان مورد [[شکنجه]] قرار میگرفتند. برخی همچون [[یاسر]] و [[سمیه]] ([[پدر]] و [[مادر]] [[عمار]]) زیر شکنجه به [[شهادت]] رسیدند. شکنجهشدگان تقاضای [[دفاع]] میکردند و پیامبر {{صل}} آنان را به [[صبر]] و [[بردباری]] دعوت میکرد. در این میان حتی تعدادی از [[اسلام]] برگشتند و [[بتپرستی]] را از سر گرفتند<ref>ر. ک: ابومحمد عبدالملک ابن هشام، سیرة النبی، ج۲، ص۲۸۴؛ احمد بن ابییعقوب بن جعفر یعقوبی، ترجمه تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۸۵؛ تقی الدین أحمد بن علی المقریزی، امتناع الاسماع، ص۲۰.</ref>. در چنین شرایطی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[مسلمانان]] [[دستور]] هجرت داد و به آنان فرمود که خوب است به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کنید. در آنجا [[پادشاه]] بزرگی است که در [[حکومت]] او به کسی [[ستم]] نمیشود. به نوشته واقدی، کسانی که با اولین هجرت رفتند، به صورت مخفیانه و بهتدریج از [[مکه]] خارج شدند<ref>ابوعبدالله محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۴؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۳۲۹.</ref>. هجرت به حبشه در دو مرحله انجام شد. هجرت اول در [[ماه رجب]] [[سال پنجم بعثت]] به [[رهبری]] [[عثمان بن مظعون]] بود که با [[دوازده]] مرد و چهار [[زن]] آغاز شد و هجرت دوم، بین سالهای پنجم تا هفتم [[بعثت]] انجام شد. [[رهبر]] این گروه [[جعفر بن ابیطالب]] بود. در این [[هجرت]]، هشتاد و سه مرد و هجده [[زن]] حضور داشتند. این هجرت بسیار مؤثر واقع شد زیرا عاملی برای صدور [[اسلام]] به خارج از جزیرةالعرب شد. مرحوم [[طبرسی]] در [[اعلام الوری]] از [[حافظ حسکانی]] از [[ابناسحاق]] و همچنین [[طبری]] از ابناسحاق چنین [[نقل]] میکنند: [[رسول خدا]] {{صل}} برای رسیدگی به امور [[مهاجرین]]، [[عمرو بن امیه]] ضمری را به همراه نامهای به سوی [[نجاشی]] فرستاد<ref>امین الاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۱۱۸ و ۱۱۹؛ الحاکم نیشابوری، مستدرک، ج۲، ص۶۲۳؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۶۵۲.</ref>. [[قریش]] که از این واقعه دچار [[وحشت]] شده بودند، هدایایی [[تدارک]] دیدند و توسط دو تن از توانمندترین افراد خود آن [[هدایا]] را نزد نجاشی بردند و از او خواستند تا مهاجرین را به قریش تحویل دهد، اما در این وضعیت [[رشادت]] و [[زیرکی]] جعفر بن ابیطالب در تشریح [[دین اسلام]] برای نجاشی آنان را از رسیدن به مقاصد خویش ناکام گذارد.<ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۸۵.</ref> | ||
==[[هجرت به طائف]]== | == [[هجرت به طائف]] == | ||
پس از [[رحلت ابوطالب]] [[رئیس]] [[بنیهاشم]] و حامی سرسخت رسول خدا{{صل}}، فشارها و [[مشکلات]] آن [[حضرت]] افزایش یافت. [[پیامبر]] [[یار]] قدرتمند دیرین خود را از دست داد و از این روی [[تصمیم]] گرفت با [[مهاجرت]] به مکان مناسب، [[وظایف دینی]] خود را ادا کند. یکی از مکانهایی که ایشان تصمیم گرفت به آن [[سفر]] کند، [[طائف]] بود، اما ایشان پیش از [[سفر به طائف]] دیدارهایی با برخی از [[قبایل عرب]] داشت. ایشان به همراه [[حضرت علی]]{{ع}} نزد [[قبیله]] [[بنی عامر بن صعصعه]] رفت. برای آنان [[قرآن]] [[تلاوت]] کرد و خواست تا او را [[یاری]] کنند، اما آنها به وی جواب مثبتی ندادند. به همین [[دلیل]] پس از ده [[روز]] به [[مکه]] بازگشت<ref>عزالدین بن هبة الله ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهجالبلاغه، ج۴، ص۱۲۸.</ref>. ابناسحاق به نقل از [[زهری]] مینویسد: آن [[حضرت]] نزد [[قبیله]] [[بنی عامر بن صعصعه]] آمد و آنان را به [[پرستش]] [[خدای متعال]] [[دعوت]] کرد. در میان آن قبیله مردی به نام بحیرة بن [[فراس]] پرسید: اگر ما با تو [[بیعت]] کنیم و از تو [[پیروی]] نماییم، آیا قول میدهی پس از خود [[حکومت]] و [[ریاست]] را به ما واگذار کنی؟ آن حضرت پاسخ داد: این عمل در [[اختیار]] و [[اراده خداوند]] است و او آن را به هر که بخواهد، واگذار میکند. از اینرو این قبیله پاسخ مثبتی به دعوت [[رسول خدا]]{{صل}} ندادند و گفتند ما نیازی به دعوت تو نداریم<ref>سیره ابناسحاق، ج۲، ص۶۶.</ref>! [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این ایام چندینبار از [[مکه]] خارج شده و به همراه [[علی]]{{ع}} نزد [[قبایل]] مختلف [[عرب]] رفت او برای [[ابلاغ]] امر [[رسالت]] از منطقهای به منطقه دیگر رفت و سرانجام [[تصمیم]] گرفت به [[طائف]] [[سفر]] کند. به نوشته برخی منابع در هنگام [[هجرت به طائف]]، علی{{ع}} و [[زید بن حارثه]] او را [[همراهی]] میکردند<ref>عزالدین بن هبة الله ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۲۶.</ref>. در طول این سفر، رسول خدا{{صل}} به مدت بیستوشش [[روز]] از مکه [[غایب]] شد<ref>عزالدین بن هبة الله ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۲۶.</ref>. اهالی طائف [[قبیله ثقیف]] نه تنها [[دعوت پیامبر]]{{صل}} را نپذیرفتند، بلکه بردگان و دیوانگان را نیز [[مأمور]] کردند تا آن حضرت را مورد [[اذیت]] و [[آزار]] قرار دهند<ref>احمد بن ابی یعقوب بن جعفر یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۶.</ref>.<ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۸۷.</ref> | پس از [[رحلت ابوطالب]] [[رئیس]] [[بنیهاشم]] و حامی سرسخت رسول خدا {{صل}}، فشارها و [[مشکلات]] آن [[حضرت]] افزایش یافت. [[پیامبر]] [[یار]] قدرتمند دیرین خود را از دست داد و از این روی [[تصمیم]] گرفت با [[مهاجرت]] به مکان مناسب، [[وظایف دینی]] خود را ادا کند. یکی از مکانهایی که ایشان تصمیم گرفت به آن [[سفر]] کند، [[طائف]] بود، اما ایشان پیش از [[سفر به طائف]] دیدارهایی با برخی از [[قبایل عرب]] داشت. ایشان به همراه [[حضرت علی]] {{ع}} نزد [[قبیله]] [[بنی عامر بن صعصعه]] رفت. برای آنان [[قرآن]] [[تلاوت]] کرد و خواست تا او را [[یاری]] کنند، اما آنها به وی جواب مثبتی ندادند. به همین [[دلیل]] پس از ده [[روز]] به [[مکه]] بازگشت<ref>عزالدین بن هبة الله ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهجالبلاغه، ج۴، ص۱۲۸.</ref>. ابناسحاق به نقل از [[زهری]] مینویسد: آن [[حضرت]] نزد [[قبیله]] [[بنی عامر بن صعصعه]] آمد و آنان را به [[پرستش]] [[خدای متعال]] [[دعوت]] کرد. در میان آن قبیله مردی به نام بحیرة بن [[فراس]] پرسید: اگر ما با تو [[بیعت]] کنیم و از تو [[پیروی]] نماییم، آیا قول میدهی پس از خود [[حکومت]] و [[ریاست]] را به ما واگذار کنی؟ آن حضرت پاسخ داد: این عمل در [[اختیار]] و [[اراده خداوند]] است و او آن را به هر که بخواهد، واگذار میکند. از اینرو این قبیله پاسخ مثبتی به دعوت [[رسول خدا]] {{صل}} ندادند و گفتند ما نیازی به دعوت تو نداریم<ref>سیره ابناسحاق، ج۲، ص۶۶.</ref>! [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در این ایام چندینبار از [[مکه]] خارج شده و به همراه [[علی]] {{ع}} نزد [[قبایل]] مختلف [[عرب]] رفت او برای [[ابلاغ]] امر [[رسالت]] از منطقهای به منطقه دیگر رفت و سرانجام [[تصمیم]] گرفت به [[طائف]] [[سفر]] کند. به نوشته برخی منابع در هنگام [[هجرت به طائف]]، علی {{ع}} و [[زید بن حارثه]] او را [[همراهی]] میکردند<ref>عزالدین بن هبة الله ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۲۶.</ref>. در طول این سفر، رسول خدا {{صل}} به مدت بیستوشش [[روز]] از مکه [[غایب]] شد<ref>عزالدین بن هبة الله ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۲۶.</ref>. اهالی طائف [[قبیله ثقیف]] نه تنها [[دعوت پیامبر]] {{صل}} را نپذیرفتند، بلکه بردگان و دیوانگان را نیز [[مأمور]] کردند تا آن حضرت را مورد [[اذیت]] و [[آزار]] قرار دهند<ref>احمد بن ابی یعقوب بن جعفر یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۶.</ref>.<ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۸۷.</ref> | ||
==[[هجرت به مدینه]]== | == [[هجرت به مدینه]] == | ||
آخرین مهاجرتی که در عصر رسول خدا{{صل}} اتفاق افتاد، [[مهاجرت]] به [[مدینه]] بود که موجب [[تشکیل حکومت اسلامی]] و گسترش ندای [[اسلام]] در [[جهان]] شد. این امر در زمانی اتفاق افتاد که سران [[قریش]] در جلسهای محرمانه در [[دارالندوه]] به [[قتل پیامبر]]{{صل}} تصمیم گرفتند. [[پیامبر]] از [[طریق وحی]] از این [[توطئه]] [[آگاه]] شده و [[علی بن ابیطالب]]{{ع}}، در بستر پیامبر خوابید تا آن حضرت بتواند شبانه و مخفیانه از [[مکه]] به سمت [[مدینه]] حرکت کند. مقدمات [[هجرت به مدینه]] از سالها پیش فراهم شده بود، زیرا [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[دعوت]] آشکار، هر سال در موسم [[حج]] و در [[محل]] منازل [[حاجیان]] با آنان تماس میگرفت و آنان را به [[اسلام]] دعوت میکرد، اما نخستین [[بیعت]] آن [[حضرت]] با [[مردم]] [[یثرب]] (مدینه) در سال دوازدهم [[بعثت]] بود که به [[بیعت عقبه]] مشهور شد. در این سال [[دوازده نفر]] از [[انصار]] در موسم حج در [[عقبه]] [[منی]] با رسول خدا{{صل}} بیعت کردند. البته پیش از این یعنی در سال یازدهم بعثت، شش نفر از مردم یثرب در عقبه منی در ملاقاتی با رسول خدا{{صل}} اسلام آورده بودند و به رسول خدا قول دادند به میان [[قوم]] خود بازگشته و آنان را به اسلام دعوت کنند. | آخرین مهاجرتی که در عصر رسول خدا {{صل}} اتفاق افتاد، [[مهاجرت]] به [[مدینه]] بود که موجب [[تشکیل حکومت اسلامی]] و گسترش ندای [[اسلام]] در [[جهان]] شد. این امر در زمانی اتفاق افتاد که سران [[قریش]] در جلسهای محرمانه در [[دارالندوه]] به [[قتل پیامبر]] {{صل}} تصمیم گرفتند. [[پیامبر]] از [[طریق وحی]] از این [[توطئه]] [[آگاه]] شده و [[علی بن ابیطالب]] {{ع}}، در بستر پیامبر خوابید تا آن حضرت بتواند شبانه و مخفیانه از [[مکه]] به سمت [[مدینه]] حرکت کند. مقدمات [[هجرت به مدینه]] از سالها پیش فراهم شده بود، زیرا [[رسول خدا]] {{صل}} پس از [[دعوت]] آشکار، هر سال در موسم [[حج]] و در [[محل]] منازل [[حاجیان]] با آنان تماس میگرفت و آنان را به [[اسلام]] دعوت میکرد، اما نخستین [[بیعت]] آن [[حضرت]] با [[مردم]] [[یثرب]] (مدینه) در سال دوازدهم [[بعثت]] بود که به [[بیعت عقبه]] مشهور شد. در این سال [[دوازده نفر]] از [[انصار]] در موسم حج در [[عقبه]] [[منی]] با رسول خدا {{صل}} بیعت کردند. البته پیش از این یعنی در سال یازدهم بعثت، شش نفر از مردم یثرب در عقبه منی در ملاقاتی با رسول خدا {{صل}} اسلام آورده بودند و به رسول خدا قول دادند به میان [[قوم]] خود بازگشته و آنان را به اسلام دعوت کنند. | ||
دومین بیعت عقبه در [[ذیحجه]] [[سال]] سیزدهم بعثت اتفاق افتاد که بیش از هفتاد نفر با رسول خدا{{صل}} بیعت کردند تا از ایشان محافظت کنند و او را در گسترش دعوتش [[یاری]] رسانند، اما نکتهای که در اینجا باید به آن توجه داشت، این است که [[هجرت پیامبر]]{{صل}} و اصحابش در جامعهای غیردینی اتفاق افتاد یعنی جامعهای که [[حاکمیت جور]] بر آن مسلّط بود و بیشتر ساکنانش نیز غیر [[مسلمان]] بودند، اما پس از آنکه رسول خدا{{صل}} به مدینه [[مهاجرت]] و [[حکومت اسلامی]] را تأسیس کرد، جریان [[هجرت]] نیز خاتمه یافت. گرچه در اکثر قریب به اتفاق دوره حضور [[پیشوایان معصوم]] [[حاکمان جائر]] بر [[مسند]] [[حکومت]] تکیه زده بودند ولی چون بیشتر [[جامعه مسلمان]] بودند، هیچکدام از [[ائمه اطهار]]{{عم}} نیز [[تصمیم]] به مهاجرت از آن [[سرزمین]] نگرفتند، بلکه در میان [[مسلمانان]] باقی ماندند و به روشهای مختلف با [[حاکمان جور]] به [[مبارزه]] برخاستند و این مبارزه را تا دم [[شهادت]] ادامه دادند.<ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۸۸.</ref> | دومین بیعت عقبه در [[ذیحجه]] [[سال]] سیزدهم بعثت اتفاق افتاد که بیش از هفتاد نفر با رسول خدا {{صل}} بیعت کردند تا از ایشان محافظت کنند و او را در گسترش دعوتش [[یاری]] رسانند، اما نکتهای که در اینجا باید به آن توجه داشت، این است که [[هجرت پیامبر]] {{صل}} و اصحابش در جامعهای غیردینی اتفاق افتاد یعنی جامعهای که [[حاکمیت جور]] بر آن مسلّط بود و بیشتر ساکنانش نیز غیر [[مسلمان]] بودند، اما پس از آنکه رسول خدا {{صل}} به مدینه [[مهاجرت]] و [[حکومت اسلامی]] را تأسیس کرد، جریان [[هجرت]] نیز خاتمه یافت. گرچه در اکثر قریب به اتفاق دوره حضور [[پیشوایان معصوم]] [[حاکمان جائر]] بر [[مسند]] [[حکومت]] تکیه زده بودند ولی چون بیشتر [[جامعه مسلمان]] بودند، هیچکدام از [[ائمه اطهار]] {{عم}} نیز [[تصمیم]] به مهاجرت از آن [[سرزمین]] نگرفتند، بلکه در میان [[مسلمانان]] باقی ماندند و به روشهای مختلف با [[حاکمان جور]] به [[مبارزه]] برخاستند و این مبارزه را تا دم [[شهادت]] ادامه دادند.<ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۸۸.</ref> | ||
== | == پرسش مستقیم == | ||
* [[سیره اهل بیت در هجرت از حاکمیت جور چه بوده است؟ (پرسش)]] | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۲۸: | خط ۳۲: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:هجرت | [[رده:هجرت]] | ||