پرش به محتوا

آیا امام علی علم غیب داشت؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ':«' به ': «'
جز (جایگزینی متن - '\ر\s=\s(.*)\.jpg\|' به 'ر = $1.jpg|تپس|')
جز (جایگزینی متن - ':«' به ': «')
 
(۴۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{پرسش غیرنهایی}}
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی       = [[علم غیب معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]]
| موضوع اصلی = [[علم غیب معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]]
| موضوع فرعی        =  آیا [[امام علی]]{{ع}} [[علم غیب]] داشت؟
| تصویر = 7626626262.jpg
| تصویر             = 7626626262.jpg
| نمایه وابسته = [[علم غیب غیر خدا (نمایه)|علم غیب غیر خدا]]
| اندازه تصویر      = 200px
| مدخل اصلی = [[علم غیب]]
| نمایه وابسته     = [[علم غیب غیر خدا (نمایه)|علم غیب غیر خدا]]
| موضوعات وابسته =  
| مدخل اصلی         = [[علم غیب]]
| پاسخ‌دهندگان = [[علی نمازی شاهرودی|نمازی شاهرودی]]؛ [[مرتضی مطهری|مطهری]]؛ [[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]؛ [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]؛ [[ابراهیم امینی|امینی]]؛ [[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌]]؛ [[عزیزالله عطاردی]]؛ [[سید محمد مهدی میرباقری|میرباقری]]؛ [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]]؛ [[سید محمد نجفی یزدی|نجفی یزدی]]؛ [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی]]؛ [[سید جعفر حسینی|حسینی]]؛ [[محمد حسین نصیری|نصیری]]؛ [[علی اکبر بابازاده|بابازاده]]؛ [[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|سید علی هاشمی]]؛ [[سید عبدالحمید ابطحی|ابطحی]]؛ [[محمد هادی غفاری|غفاری]]؛ [[عبدالرحیم موسوی|موسوی حُصَینی]]؛ [[سید ملک محمد مرعشی|مرعشی]]؛ [[سید امین موسوی|موسوی]]؛ [[عظیم عظیم‌پور|عظیم‌پور]]؛ [[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]؛ [[پرسمان (وبگاه)|پژوهشگران وبگاه پرسمان]]؛ [[پاسخ‌گویان (وبگاه)|پژوهشگران وبگاه پاسخ‌گویان]]؛ [[عاشورا (وبگاه)|پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا]]؛ [[ثقلین (وبگاه)|پژوهشگران وبگاه ثقلین]]؛ پژوهشگران [[ماهنامه موعود]]
| موضوعات وابسته   =
| پاسخ‌دهنده        =  
| پاسخ‌دهندگان       = [[علی نمازی شاهرودی|نمازی شاهرودی]]؛ [[مرتضی مطهری|مطهری]]؛ [[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]؛ [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]؛ [[ابراهیم امینی|امینی]]؛ [[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌]]؛ [[عزیزالله عطاردی]]؛ [[سید محمد مهدی میرباقری|میرباقری]]؛ [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]]؛ [[سید محمد نجفی یزدی|نجفی یزدی]]؛ [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی]]؛ [[سید جعفر حسینی|حسینی]]؛ [[محمد حسین نصیری|نصیری]]؛ [[علی اکبر بابازاده|بابازاده]]؛ [[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]؛ [[سید عبدالحمید ابطحی|ابطحی]]؛ [[محمد هادی غفاری|غفاری]]؛ [[عبدالرحیم موسوی|موسوی حُصَینی]]؛ [[سید ملک محمد مرعشی|مرعشی]]؛ [[سید امین موسوی|موسوی]]؛ [[عظیم عظیم‌پور |عظیم‌پور]]؛ [[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]؛ [[پرسمان (وبگاه)|پژوهشگران وبگاه پرسمان]]؛ [[پاسخ‌گویان (وبگاه)|پژوهشگران وبگاه پاسخ‌گویان]]؛ [[عاشورا (وبگاه)|پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا]]؛ [[ثقلین (وبگاه)|پژوهشگران وبگاه ثقلین]]؛ پژوهشگران [[ماهنامه موعود]]
}}
}}
''' آیا [[امام علی]]{{ع}} [[علم غیب]] داشت؟''' یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان ''«[[آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش)|آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟»]]'' است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[علم غیب]]''' مراجعه شود.
''' آیا [[امام علی]] {{ع}} [[علم غیب]] داشت؟''' یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان ''«[[آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش)|آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟»]]'' است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[علم غیب]]''' مراجعه شود.


==عبارت‌های دیگری از این پرسش==
== پاسخ نخست ==
[[پرونده:11546943.jpg|بندانگشتی|100px|راست|[[علی نمازی شاهرودی]]]]
آیت‌الله [[علی نمازی شاهرودی|نمازی شاهرودی]] در کتاب ''«[[علم غیب (کتاب)|علم غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


== پاسخ نخست ==
«روایات متواتره‌ای است که [[ائمه هدی]] {{عم}} فرمودند: {{عربی|«عِندَنا عِلمُ المَنايا وَ البَلايا وَ فَصلِ الخِطابِ وَ أنسابِ العَرَبِ وَ مَولِدِ الإسْلامِ»}}<ref>علم بلایا و منایا و فصل الخطاب و علم انساب نزد ماست؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۴۶ (باب نهم از ابواب علومهم {{عم}} از کتاب الإمامه)</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نقل نموده که فرمود: {{عربی|«قَالَ اَمیرُالمؤُمِنینَ {{ع}}: اُعْطِیْتُ تِسْعاً لَم یُعطَهَا اَحَدٌ قَبْلی سِوَی النَّبیّ.لَقَد فُتِحَتْ لِیَ السُّبُلُ وَعَلِمْتُ المَنَایَا وَالبَلایَا وَالاَنْسَابَ وَفَصْلَ الخِطَابِ وَلَقَد نَظَرْتُ فِی المَلَکْوتِ بِاِذْنِ رَبّی فَمَا غَابَ عَنّی مَا کَانَ قَبْلی وَلَا مَا  یَأتِی بَعْدِی. وَاِنَّ بِوِلَایَتِی اَکمَلَ الله لِهذِهِ الأُمَّهِ دِینَهُمْ»}}<ref> نُه چیز به من بخشیده شده که پیش از من به هیچ کس داده نشده مگر به [[پیامبر|پیغمبر اکرم]] {{صل}} همانا به تحقیق راه‌ها برای من باز شده یعنی راه‌های آسمان و زمین و مرگ‌ها و بلایا و نَسَب‌ها و فصل الخطاب را می‌دانم. نیز، به اذن پروردگار به ملکوت آسمان نظر کردم؛ آن چه پیش از من بوده و آن چه بعد از من خواهد آمد، از من پنهان نشد همه را دیدم؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۴۱، ح۱۴</ref>. [[علامه مجلسی]] پس از نقل این حدیث، در بیان آن می‌فرماید: «همانا به تحقیق راه‌ها برای من باز شده» یعنی راه‌های علم به معارف و غیوب و یا راه‌های تقرب به خدا و یا راه‌های آسمان و زمین؛ چنان که در حدیثی وارد شده است. و «منایا مرگ‌ها را می‌دانم» یعنی اجل‌های مردم را. مقصود از «بلایا» اموری است که خدا به واسطه آنها بندگان را امتحان می‌نماید، مانند امراض و آفات، و یا اعم از آنهاست و شامل خیرات هم می‌شود. مقصود از علم به «نسب‌ها» این است که: پدر هر شخصی را می‌دانم و بنابراین اولاد حلال را از حرام زادگان می‌شناسم» <ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%B9%D9%84%D9%85%20%D8%BA%DB%8C%D8%A8&option=com_mtree&task=readonline&link_id=16234&page=113&chkhashk=0F2FCD66D0&Itemid=&lang=fa علم غیب، ص۱۱۳.]</ref>.
[[پرونده:11546943.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[علی نمازی شاهرودی]]]]
آیت‌الله [[علی نمازی شاهرودی|نمازی شاهرودی]] در کتاب ''«[[علم غیب (کتاب)|علم غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«روایات متواتره‌ای است که [[ائمه هدی]] {{عم}} فرمودند: {{عربی|«عِندَنا عِلمُ المَنايا وَ البَلايا وَ فَصلِ الخِطابِ وَ أنسابِ العَرَبِ وَ مَولِدِ الإسْلامِ»}}<ref>علم بلایا و منایا و فصل الخطاب و علم انساب نزد ماست؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۴۶ (باب نهم از ابواب علومهم{{عم}} از کتاب الإمامه)</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نقل نموده که فرمود: {{عربی|«قَالَ اَمیرُالمؤُمِنینَ{{ع}}: اُعْطِیْتُ تِسْعاً لَم یُعطَهَا اَحَدٌ قَبْلی سِوَی النَّبیّ.لَقَد فُتِحَتْ لِیَ السُّبُلُ وَعَلِمْتُ المَنَایَا وَالبَلایَا وَالاَنْسَابَ وَفَصْلَ الخِطَابِ وَلَقَد نَظَرْتُ فِی المَلَکْوتِ بِاِذْنِ رَبّی فَمَا غَابَ عَنّی مَا کَانَ قَبْلی وَلَا مَا  یَأتِی بَعْدِی. وَاِنَّ بِوِلَایَتِی اَکمَلَ الله لِهذِهِ الأُمَّهِ دِینَهُمْ»}}<ref> نُه چیز به من بخشیده شده که پیش از من به هیچ کس داده نشده مگر به [[پیامبر|پیغمبر اکرم]]{{صل}} همانا به تحقیق راه‌ها برای من باز شده یعنی راه‌های آسمان و زمین و مرگ‌ها و بلایا و نَسَب‌ها و فصل الخطاب را می‌دانم. نیز، به اذن پروردگار به ملکوت آسمان نظر کردم؛ آن چه پیش از من بوده و آن چه بعد از من خواهد آمد، از من پنهان نشد همه را دیدم؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۴۱، ح۱۴</ref>. [[علامه مجلسی]] پس از نقل این حدیث، در بیان آن می‌فرماید: «همانا به تحقیق راه‌ها برای من باز شده» یعنی راه‌های علم به معارف و غیوب و یا راه‌های تقرب به خدا و یا راه‌های آسمان و زمین؛ چنان که در حدیثی وارد شده است. و «منایا مرگ‌ها را می‌دانم» یعنی اجل‌های مردم را. مقصود از «بلایا» اموری است که خدا به واسطه آنها بندگان را امتحان می‌نماید، مانند امراض و آفات، و یا اعم از آنهاست و شامل خیرات هم می‌شود. مقصود از علم به «نسب‌ها» این است که: پدر هر شخصی را می‌دانم و بنابراین اولاد حلال را از حرام زادگان می‌شناسم» <ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%B9%D9%84%D9%85%20%D8%BA%DB%8C%D8%A8&option=com_mtree&task=readonline&link_id=16234&page=113&chkhashk=0F2FCD66D0&Itemid=&lang=fa علم غیب، ص۱۱۳.]</ref>.


== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. آیت‌الله شهید مطهری؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. آیت‌الله شهید مطهری؛
| تصویر = 600.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[مرتضی مطهری]]]]
| تصویر = 600.jpg
::::::آیت الله شهید '''[[مرتضی مطهری]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با قرآن (کتاب)|آشنایی با قرآن]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ‌دهنده = مرتضی مطهری
::::::«در [[نهج البلاغه]] روایتی هست که [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} به شخصی فرمود: آیا می‌خواهی من الان به تو بگویم این اسب تو که آبستن است کره‌اش ماده است یا نر؟ گفت: یا [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}}! این که [[غیب]] است، شما مگر [[غیب]] می‌دانید؟ خندید، فرمود این که [[غیب]] نیست، فراگرفته‌ای است از عالمی [[پیامبر خاتم|پیامبر]].<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.</ref> شاگردی است. یک نادانی از یک عالم آموخته. آن عالم هم که [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} باشد در ذات خودش نادانی بوده، از عالمی که علم ذاتش است خدا آموخته است. نه من [[غیب]] می‌دانم نه [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}}. خدا [[غیب]] را می‌داند، خدا به پیغمبرش گفته و پیغمبرش به ما گفته است. این که [[غیب]] نیست، یعنی آن خبرهایی که [[انبیا]] می‌دهند آنها [[تعلم]] است نه [[علم غیب]]. [[علم غیب]] در اصطلاح [[قرآن]] یعنی یک کسی از ذات خود بدون [[تعلم]]، [[غیب]] را بداند، او [[عالم الغیب]] است. خدا عالم الغیب است، [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، [[متعلم الغیب]] هستند. پس [[علم غیب]] یک مسئله است، [[تعلم غیب]] مسئله دیگری است به [[نص]] خود [[قرآن]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>(او) [[دانای غیب]] است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند مگر پیامبری را که (برای این امر) بپسندد. (جن، ۲۶ و ۲۷).</ref> احدی را آگاه نمی‌کند مگر آنکه کسی از [[پیامبران]] و [[رسولان]] خودش را بپسندد، که او را {{متن قرآن|يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ}} مطلع می‌کند، خودش او را بر [[غیب]] خودش مسلط می‌کند یعنی آگاه می‌کند، او را [[متعلم الغیب]] می‌کند»<ref>[http://www.lib.motahari.ir/Content/924/0 آشنایی با قرآن ج۹، ص ۲۳۷ و ۲۳۸.]</ref>.
| پاسخ = آیت الله شهید '''[[مرتضی مطهری]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با قرآن (کتاب)|آشنایی با قرآن]]»'' در این باره گفته است:
{{پایان جمع شدن}}


«در [[نهج البلاغه]] روایتی هست که [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} به شخصی فرمود: آیا می‌خواهی من الان به تو بگویم این اسب تو که آبستن است کره‌اش ماده است یا نر؟ گفت: یا [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}}! این که [[غیب]] است، شما مگر [[غیب]] می‌دانید؟ خندید، فرمود این که [[غیب]] نیست، فراگرفته‌ای است از عالمی [[پیامبر خاتم|پیامبر]].<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.</ref> شاگردی است. یک نادانی از یک عالم آموخته. آن عالم هم که [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} باشد در ذات خودش نادانی بوده، از عالمی که علم ذاتش است خدا آموخته است. نه من [[غیب]] می‌دانم نه [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}}. خدا [[غیب]] را می‌داند، خدا به پیغمبرش گفته و پیغمبرش به ما گفته است. این که [[غیب]] نیست، یعنی آن خبرهایی که [[انبیا]] می‌دهند آنها [[تعلم]] است نه [[علم غیب]]. [[علم غیب]] در اصطلاح [[قرآن]] یعنی یک کسی از ذات خود بدون [[تعلم]]، [[غیب]] را بداند، او [[عالم الغیب]] است. خدا عالم الغیب است، [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} و [[امام]] {{ع}}، [[متعلم الغیب]] هستند. پس [[علم غیب]] یک مسئله است، [[تعلم غیب]] مسئله دیگری است به [[نص]] خود [[قرآن]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>(او) [[دانای غیب]] است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند مگر پیامبری را که (برای این امر) بپسندد. (جن، ۲۶ و ۲۷).</ref> احدی را آگاه نمی‌کند مگر آنکه کسی از [[پیامبران]] و [[رسولان]] خودش را بپسندد، که او را {{متن قرآن|يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ}} مطلع می‌کند، خودش او را بر [[غیب]] خودش مسلط می‌کند یعنی آگاه می‌کند، او را [[متعلم الغیب]] می‌کند»<ref>[http://www.lib.motahari.ir/Content/924/0 آشنایی با قرآن ج۹، ص ۲۳۷ و ۲۳۸.]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. آیت‌الله فاضل لنکرانی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. آیت‌الله فاضل لنکرانی؛
| تصویر = 111.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]]]
| تصویر = 111.jpg
::::::آیت‌الله '''[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]''' و آیت‌الله '''[[شهاب‌الدین اشراقی|اشراقی]]''' در کتاب ''«[[پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
| پاسخ‌دهنده = محمد فاضل لنکرانی
::::::«در باورِ ما شیعیان، تنها پیامبران الهی نیستند که از علوم غیبی برخوردارند؛ بلکه [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، در گستره بسیار وسیعی، از این دانش‌های الهی برخوردارند. [[امام علی]]{{ع}} فرمود: از من بپرسید، پیش از آن که مرا نیابید. سوگند بدان کس که جانم به دست اوست، نمی‌پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است، و نه از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن را موجب ضلالت است، جز آن که شما را از آن آگاه می‌کنم: از آن که مردم را بدان می‌خواند، و آن که رهبری شان می‌کند، و آن که آنان را می‌راند و آنجا که فرود آیند، و آنجا که بار گشایند؛ و آن که از آنان کشته شود، و آن که از ایشان بمیرد.
| پاسخ = آیت‌الله '''[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]''' و آیت‌الله '''[[شهاب‌الدین اشراقی|اشراقی]]''' در کتاب ''«[[پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
::::::[[ابن ابی الحدید]] گوید: [[ابو عمر]]، محمد بن عبد البِرّ، نویسنده کتاب الاستیعاب آورده است که گروهی از راویان و محدّثان گفته‌اند: سَلُونی را، جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} هیچ یک از صحابه نگفته است. و شیخ ما [[ابو جعفر اسکافی]] در کتاب نَقْضُ العثمانیه از علیّ بن جعفر و او از ابن شُبْرمه، آورده است که گفت: جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}}، کس را نسزد که بر منبر بنشیند و سَلُونی را بر زبان آوَرَد.
::::::[[ابن ابی الحدید]] در ذیل این خطبه، فصلی را درباره پاره‌ای از امور غیبی که امام خبر داده و محقّق شده، گشوده است. او می‌گوید: بدان که [[امام علی|علی]]{{ع}} در این فصل به خداوندی که جانش در دست اوست، سوگند خورده است، که آنها از او چیزی از اموری را، که تا روز قیامت میان آنان واقع خواهد شد، نخواهند پرسید، مگر آن که از آن به ایشان خبر خواهد داد. همچنین از هر گروه صد نفری که به هدایت یا ضلالت باشند نمی‌پرسند، مگر این که به همه موارد آنان که چه کسی رهبر آنان و گرداننده ایشان است و کجا فرود می‌آیند و چه کسی از ایشان کشته می‌شود و چه کسی به مرگ طبیعی می‌میرد، خبر خواهد داد. این ادّعا که [[امام علی|علی]]{{ع}} کرده است نه ادعای ربوبیّت است و نه ادعای پیامبری بلکه می‌گفته است: [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} او را به این امور آگاه کرده است. ما اخباری را که علی داده است، آزموده و آن را مطابق با حقیقت یافته‌ایم. به همین سبب استدلال می‌کنیم، که ادعای [[امام علی|علی]]{{ع}} راست و صدق است. همچون خبری که در مورد خود، داده و گفته است: ضربتی بر سرش زده خواهد شد که ریش او از آن خضاب می‌شود. و خبر دادن او از کشته شدن پسرش [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و آن چه به هنگام عبور از سرزمین کربلاء اظهار فرموده است.
::::::[[ابن ابی الحدید]]، درباره امور غیبی، که [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} خبر داده و تحقق یافته است، موارد دیگری را یاد کرده است. مانند: خبر دادنِ آن حضرت به این که [[معاویه]] پس از او پادشاهی خواهد کرد. و مسائل [[حجاج]]، و [[یوسف بن عمر]]، و آن چه از اخبار [[خوارج]] در نهروان گفته بود و خبر دادنِ آن حضرت به یارانش که کدام یک از ایشان کشته و کدام بر دار کشیده خواهند شد، و خبر دادن از جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] و خبر دادن از شمار سپاهیانی که به هنگام حرکت او به بصره از کوفه به یاری او خواهند آمد و پیش‌گویی حضرت در مورد [[عبدالله بن زبیر]] که فرمود: حیله‌گری کینه توز است. آهنگ کاری دارد که به آن دست نمی‌یابد. دام دین برای شکار دنیا می‌گستراند و سپس بر دار کشیده قریش خواهد بود. و همین طور، خبر دادنِ علی از نابودی بصره با طغیانِ آب، هلاک شدنِ مردم آن، بار دیگر به دست زنج؛ که قومی، در این کلمه تصحیف کرده و آن را، به غلط، ریح «باد و طوفان» خوانده‌اند. و خبر دادن ظهور پرچم‌های سیاه از ناحیه خراسان و نام بردن آن حضرت از گروهی از خراسانیان که به بنی رزیق معروف‌اند و [[اسحاق بن ابراهیم]] که اینان و افراد پیش از ایشان همگی از داعیان حکومت بنی عباس بوده‌اند. و خبر دادن از این که گروهی از فرزندزادگان او در طبرستان ظاهر می‌شوند و به حکومت می‌رسند؛ هم چون ناصر و داعی و دیگران، که در این باره چنین فرموده است: همانا برای آل محمّد در طالقان گنجینه‌ایی است که هر گاه خداوند بخواهد آن را آشکار می‌فرماید تا به فرمان خدا قیام کند و مردم را به دین خدا فرا خواند همان و همو گوید: در بحث‌های گذشته برخی از اِخبار [[علی]]{{ع}} به امور غیبی را بیان کردیم. از جمله شگفت‌ترین آنها موضوعی است که آن را ضمن خطبه‌ای، که در آن از خونریزی‌های آینده سخن می‌گوید و اشاره به قرمطیان است، بیان کرده است. آن حضرت چنین فرموده است: مدّعی عشق و محبت نسبت به ما هستند و حال آنکه بغض و کینه ما را در دل نهان دارند و نشانه این موضوع آن است که ایشان وارثان ما را می‌کشند و از کارهای ما روی گردانند. جوانان ما را از خود طرد می‌کنند. و آن چه از آن خبر داده بود همان گونه بوده است؛ چرا که قرمطیان گروهی بسیار از آل ابوطالب را کشتند و نام‌های آنها در کتاب مقاتل الطالبین ابو الفرج اصفهانی آمده است. علی ضمن همین خطبه در حالی که به ستونی در مسجد کوفه، که به آن تکیه می‌داد، اشاره می‌کرد، چنین فرموده است: گویی می‌بینم حجرالاسود نصب شده است. ای وای بر ایشان! فضیلت حجر الاسود، در خودش نیست؛ بلکه در جایگاه و اساس آن است. آری، حجر الاسود مدتی این جا خواهد بود و سپس مدتی آن جا و به بحرین اشاره فرمود و سپس به جایگاه اصلی خود، برمی‌گردد. در مورد حجر الاسود همان گونه که علی خبر داده بود، اتفاق افتاد.
::::::تاریخ زندگی نورانی [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و همین طور دیگر [[امامان]]{{عم}}، سرشار از این گونه خبرهای غیبی است، که اهالی انصاف و مردمان آزاداندیش را، که پوسته‌های تعصّب دریده‌اند، به شگفتی وا می‌دارد»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۹۳.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


«در باورِ ما شیعیان، تنها پیامبران الهی نیستند که از علوم غیبی برخوردارند؛ بلکه [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، در گستره بسیار وسیعی، از این دانش‌های الهی برخوردارند. [[امام علی]] {{ع}} فرمود: از من بپرسید، پیش از آن که مرا نیابید. سوگند بدان کس که جانم به دست اوست، نمی‌پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است، و نه از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن را موجب ضلالت است، جز آن که شما را از آن آگاه می‌کنم: از آن که مردم را بدان می‌خواند، و آن که رهبری شان می‌کند، و آن که آنان را می‌راند و آنجا که فرود آیند، و آنجا که بار گشایند؛ و آن که از آنان کشته شود، و آن که از ایشان بمیرد.
[[ابن ابی الحدید]] گوید: [[ابو عمر]]، محمد بن عبد البِرّ، نویسنده کتاب الاستیعاب آورده است که گروهی از راویان و محدّثان گفته‌اند: سَلُونی را، جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]] {{ع}} هیچ یک از صحابه نگفته است. و شیخ ما [[ابو جعفر اسکافی]] در کتاب نَقْضُ العثمانیه از علیّ بن جعفر و او از ابن شُبْرمه، آورده است که گفت: جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]] {{ع}}، کس را نسزد که بر منبر بنشیند و سَلُونی را بر زبان آوَرَد.
[[ابن ابی الحدید]] در ذیل این خطبه، فصلی را درباره پاره‌ای از امور غیبی که امام خبر داده و محقّق شده، گشوده است. او می‌گوید: بدان که [[امام علی|علی]] {{ع}} در این فصل به خداوندی که جانش در دست اوست، سوگند خورده است، که آنها از او چیزی از اموری را، که تا روز قیامت میان آنان واقع خواهد شد، نخواهند پرسید، مگر آن که از آن به ایشان خبر خواهد داد. همچنین از هر گروه صد نفری که به هدایت یا ضلالت باشند نمی‌پرسند، مگر این که به همه موارد آنان که چه کسی رهبر آنان و گرداننده ایشان است و کجا فرود می‌آیند و چه کسی از ایشان کشته می‌شود و چه کسی به مرگ طبیعی می‌میرد، خبر خواهد داد. این ادّعا که [[امام علی|علی]] {{ع}} کرده است نه ادعای ربوبیّت است و نه ادعای پیامبری بلکه می‌گفته است: [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} او را به این امور آگاه کرده است. ما اخباری را که علی داده است، آزموده و آن را مطابق با حقیقت یافته‌ایم. به همین سبب استدلال می‌کنیم، که ادعای [[امام علی|علی]] {{ع}} راست و صدق است. همچون خبری که در مورد خود، داده و گفته است: ضربتی بر سرش زده خواهد شد که ریش او از آن خضاب می‌شود. و خبر دادن او از کشته شدن پسرش [[امام حسین|حسین]] {{ع}} و آن چه به هنگام عبور از سرزمین کربلاء اظهار فرموده است.
[[ابن ابی الحدید]]، درباره امور غیبی، که [[امام علی|علی بن ابی طالب]] {{ع}} خبر داده و تحقق یافته است، موارد دیگری را یاد کرده است. مانند: خبر دادنِ آن حضرت به این که [[معاویه]] پس از او پادشاهی خواهد کرد. و مسائل [[حجاج]]، و [[یوسف بن عمر]]، و آن چه از اخبار [[خوارج]] در نهروان گفته بود و خبر دادنِ آن حضرت به یارانش که کدام یک از ایشان کشته و کدام بر دار کشیده خواهند شد، و خبر دادن از جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] و خبر دادن از شمار سپاهیانی که به هنگام حرکت او به بصره از کوفه به یاری او خواهند آمد و پیش‌گویی حضرت در مورد [[عبدالله بن زبیر]] که فرمود: حیله‌گری کینه توز است. آهنگ کاری دارد که به آن دست نمی‌یابد. دام دین برای شکار دنیا می‌گستراند و سپس بر دار کشیده قریش خواهد بود. و همین طور، خبر دادنِ علی از نابودی بصره با طغیانِ آب، هلاک شدنِ مردم آن، بار دیگر به دست زنج؛ که قومی، در این کلمه تصحیف کرده و آن را، به غلط، ریح «باد و طوفان» خوانده‌اند. و خبر دادن ظهور پرچم‌های سیاه از ناحیه خراسان و نام بردن آن حضرت از گروهی از خراسانیان که به بنی رزیق معروف‌اند و [[اسحاق بن ابراهیم]] که اینان و افراد پیش از ایشان همگی از داعیان حکومت بنی عباس بوده‌اند. و خبر دادن از این که گروهی از فرزندزادگان او در طبرستان ظاهر می‌شوند و به حکومت می‌رسند؛ هم چون ناصر و داعی و دیگران، که در این باره چنین فرموده است: همانا برای آل محمّد در طالقان گنجینه‌ایی است که هر گاه خداوند بخواهد آن را آشکار می‌فرماید تا به فرمان خدا قیام کند و مردم را به دین خدا فرا خواند همان و همو گوید: در بحث‌های گذشته برخی از اِخبار [[علی]] {{ع}} به امور غیبی را بیان کردیم. از جمله شگفت‌ترین آنها موضوعی است که آن را ضمن خطبه‌ای، که در آن از خونریزی‌های آینده سخن می‌گوید و اشاره به قرمطیان است، بیان کرده است. آن حضرت چنین فرموده است: مدّعی عشق و محبت نسبت به ما هستند و حال آنکه بغض و کینه ما را در دل نهان دارند و نشانه این موضوع آن است که ایشان وارثان ما را می‌کشند و از کارهای ما روی گردانند. جوانان ما را از خود طرد می‌کنند. و آن چه از آن خبر داده بود همان‌گونه بوده است؛ چرا که قرمطیان گروهی بسیار از آل ابوطالب را کشتند و نام‌های آنها در کتاب مقاتل الطالبین ابو الفرج اصفهانی آمده است. علی ضمن همین خطبه در حالی که به ستونی در مسجد کوفه، که به آن تکیه می‌داد، اشاره می‌کرد، چنین فرموده است: گویی می‌بینم حجرالاسود نصب شده است. ای وای بر ایشان! فضیلت حجر الاسود، در خودش نیست؛ بلکه در جایگاه و اساس آن است. آری، حجر الاسود مدتی این جا خواهد بود و سپس مدتی آن جا و به بحرین اشاره فرمود و سپس به جایگاه اصلی خود، برمی‌گردد. در مورد حجر الاسود همان‌گونه که علی خبر داده بود، اتفاق افتاد.
تاریخ زندگی نورانی [[امام علی|امیرمؤمنان علی]] {{ع}} و همین طور دیگر [[امامان]] {{عم}}، سرشار از این گونه خبرهای غیبی است، که اهالی انصاف و مردمان آزاداندیش را، که پوسته‌های تعصّب دریده‌اند، به شگفتی وا می‌دارد»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۹۳.]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. آیت‌الله صافی گلپایگانی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. آیت‌الله صافی گلپایگانی؛
| تصویر = 11466.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[لطف‌الله صافی گلپایگانی|صافی]]]]
| تصویر = 11466.jpg
::::::آیت‌الله '''[[لطف‌الله صافی گلپایگانی]]'''  در کتاب ''«[[معارف دین (کتاب)|معارف دین]]»'' در این‌باره گفته‌است:
| پاسخ‌دهنده = لطف‌الله صافی گلپایگانی
::::::«آن [[امام|حضرت]] در ضمن یکی از خطب [[نهج البلاغه]] می‌فرماید:{{عربی|«فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِي‏] تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا»}}<ref>از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، پس قسم به آن کسی که جانم در دست اوست از مسأله‌ای در زمان خود تا روز قیامت مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت. هم چنین پرسشی در خصوص گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه سازند، نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به دعوت کننده آن، و رئیس آن و رهبر آن و وضعیت تسلط یافتن آنها و چگونگی پایان یافتن حرکت آنها، و اینکه چه کسی از آنها کشته می‌شود و چه کسی از آنها به مرگ طبیعی می‌میرد؛ آگاه خواهم ساخت.</ref> کسی که به نقل [[ابن ابی الحدید]] در مورد تقسیم بیت المال آن گونه خبر از واقع می‌دهد و از مبلغ موجود در آن آگاه است، کسی که در ذی قار، به [[ابن عبّاس]] از عدد نفراتی که به او از کوفه پیوسته می‌شوند خبر می‌دهد که شش هزار و شصت و پنج نفر خواهند بود؛ نه یک نفر بیش، و نه یک نفر کمتر، کسی که در جنگ نهروان به اصحاب خود خبر می‌دهد که: به خدا سوگند از شما ده نفر کشته نمی‌شود، و از خوارج، ده نفر سالم نمی‌ماند، (...) از قتل "[[جویبره]]" و "[[میثم]]" و "[[رشید هجری]]" خبر می‌دهد، و مکان شهادت [[امام حسین|سیّدالشهدا]]{{ع}} را می‌شناسد و اخبار بی‌شمار دیگر از آینده داده است»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%20%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%201&option=com_mtree&task=readonline&link_id=1910&page=112&chkhashk=8BFB97E9CF&Itemid=&lang=fa معارف دین، ج۱، ص۹۴.].</ref>.
| پاسخ = آیت‌الله '''[[لطف‌الله صافی گلپایگانی]]'''  در کتاب ''«[[معارف دین (کتاب)|معارف دین]]»'' در این‌باره گفته‌است:
{{پایان جمع شدن}}


«آن [[امام|حضرت]] در ضمن یکی از خطب [[نهج البلاغه]] می‌فرماید:{{عربی|«فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِي‏] تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا»}}<ref>از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، پس قسم به آن کسی که جانم در دست اوست از مسأله‌ای در زمان خود تا روز قیامت مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت. هم چنین پرسشی در خصوص گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه سازند، نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به دعوت کننده آن، و رئیس آن و رهبر آن و وضعیت تسلط یافتن آنها و چگونگی پایان یافتن حرکت آنها، و اینکه چه کسی از آنها کشته می‌شود و چه کسی از آنها به مرگ طبیعی می‌میرد؛ آگاه خواهم ساخت.</ref> کسی که به نقل [[ابن ابی الحدید]] در مورد تقسیم بیت المال آن گونه خبر از واقع می‌دهد و از مبلغ موجود در آن آگاه است، کسی که در ذی قار، به [[ابن عبّاس]] از عدد نفراتی که به او از کوفه پیوسته می‌شوند خبر می‌دهد که شش هزار و شصت و پنج نفر خواهند بود؛ نه یک نفر بیش، و نه یک نفر کمتر، کسی که در جنگ نهروان به اصحاب خود خبر می‌دهد که: به خدا سوگند از شما ده نفر کشته نمی‌شود، و از خوارج، ده نفر سالم نمی‌ماند، (...) از قتل "[[جویبره]]" و "[[میثم]]" و "[[رشید هجری]]" خبر می‌دهد، و مکان شهادت [[امام حسین|سیّدالشهدا]] {{ع}} را می‌شناسد و اخبار بی‌شمار دیگر از آینده داده است»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%20%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%201&option=com_mtree&task=readonline&link_id=1910&page=112&chkhashk=8BFB97E9CF&Itemid=&lang=fa معارف دین، ج۱، ص۹۴.].</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. آیت‌الله جوادی آملی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. آیت‌الله جوادی آملی؛
| تصویر = 769540432.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالله جوادی آملی]]]]
| تصویر = 769540432.jpg
آیت‌الله '''[[عبدالله جوادی آملی]]'''، در مقاله ''«[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی] {{ع}}»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ‌دهنده = عبدالله جوادی آملی
::::::*«[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در باب حوادث روزگار، با حضور و شهود و علم لدنی خود، گاهی بعضی از اخبار غیبی را برای مردم بازگو می‌کرد که در اینجا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.
| پاسخ = آیت‌الله '''[[عبدالله جوادی آملی]]'''، در مقاله ''«[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی] {{ع}}»'' در این‌باره گفته است:
::::::۱. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} خبر داد که او پیش از معاویه از دنیا می‌رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می‌گردد و سپس فرمود:او به زودی از شما می‌خواهد که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری جویید. <ref>«انه سیأمرکم بسبی والبرائه منی»، نهج البلاغه، خطبه ۹۳.</ref> پس از آن [[حضرت]]{{ع}} معاویه بر عراق مسلط شد و از مردم خواست که به آن [[حضرت]]{{ع}} ناسزا بگویند و از او بیزاری جویند.
::::::۲. آن [[حضرت]]{{ع}} درباره گروه خوارج فرمود: آگاه باشید! پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده روبرو می‌گردید و [[استبدادی]] بر شما حکومت خواهد کرد که برای ستمگران سنت خواهد شد. <ref>{{عربی|"أَمَا إِنَّكُمْ‏ سَتَلْقَوْنَ‏ بَعْدِي‏ ذُلًّا شَامِلًا وَ سَيْفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً قَبِيحَةً يَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ عَلَيْكُمْ سُنَّةً‏‏ ‏‏"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۹۳.</ref>.
::::::*«علم [[امام علی]]{{ع}} لدنی است، زیرا هیچ واسطه‌ای بین آن حضرت و خداوند تبارک و تعالی نیست. فرشتگان عالم شاگردان آن حضرتند، ولی [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به حضور "معلم بالذات"، یعنی خداوند بار یافته و از آن جا علم را بی واسطه فرا گرفته است. بنابر این، در آموختن علوم و معارف نیازی به غیر خدا ندارد. بدیهی است، چنین شخصی که بر بام طبیعت مشرف است و به جهانی راه یافته که بر طبیعت مسلط است، بگوید: ممکن نیست از آن چه امروز تا قیامت واقع می‌شود، از من پرسش کنید...، جز آن که جواب دهم. آن حضرت به کمیل فرمود: بدان که در این جا علم فراوانی است با دست به سینه مبارکش اشاره کرد اگر افراد لایقی می‌یافتم، به آنها تعلیم می‌دادم. هم چنین در جای دیگر فرمود: من آن کوه بلندم که سیل علوم از من سرازیر می‌گردد و هیچ پرواز کننده‌ای به مقام اوج گرفته من پر نمی‌کشد. فکر اندیشمند عادی به مقام والای [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} ره نمی‌یابد و علومی که از آن شخصیت ممتاز، سیل گونه می‌تراود، تحمل، هضم و فرا گرفتنش مقدور افراد عادی نیست، زیرا در برابر سیل نمی‌توان ایستاد، بلکه باید از کناره‌های آن به قدر توان بهره برد.
::::::[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در باب حوادث روزگار، با حضور و شهود و علم لدنی خود، گاهی بعضی از اخبار غیبی را برای مردم بازگو می‌کرد که در این جا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} خبر داد که او پیش از معاویه از دنیا می‌رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می‌گردد و سپس فرمود: او به زودی از شما می‌خواهد که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری جویید. پس از آن حضرت معاویه بر عراق مسلط شد و از مردم خواست که به آن حضرت ناسزا بگویند و از او بیزاری جویند. آن حضرت درباره گروه خوارج فرمود: آگاه باشید! پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده رو به رو می‌گردید و [[استبدادی]] بر شما حکومت خواهد کرد که برای ستمگران سنت خواهد شد. آری، زندگی خوارج همراه با خفت و خواری بود و آنها همیشه تحت تعقیب حکومت‌ها بودند و خودشان نیز به راهزنی و غارت اموال مردم روی آوردند. گفتنی است که [[ائمه|ائمه معصومین]] {{عم}} همگی نور واحد و دارای سمت مظهریت علم الهی هستند، چنان که حماد از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است: سوگند به خدا، ما آن چه را که در زمین و آسمان است، می‌دانیم و نیز از آن چه در جهنم و بهشت و میان آنهاست با خبریم، آن گاه آن حضرت به آیه قرآن استشهاد می‌کند. چون [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} عدل قرآن کریم هستند، مانند قرآن همه چیز را تبیین می‌کنند و پیداست که بیان، بی علم و آگاهی میسور نیست. پس آنان علمی دارند که دیگران از آن محرومند و آن علم لدنی است»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی] {{ع}}</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


*«[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در باب حوادث روزگار، با حضور و شهود و علم لدنی خود، گاهی بعضی از اخبار غیبی را برای مردم بازگو می‌کرد که در اینجا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.
۱. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} خبر داد که او پیش از معاویه از دنیا می‌رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می‌گردد و سپس فرمود:او به زودی از شما می‌خواهد که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری جویید. <ref>«انه سیأمرکم بسبی والبرائه منی»، نهج البلاغه، خطبه ۹۳.</ref> پس از آن [[حضرت]] {{ع}} معاویه بر عراق مسلط شد و از مردم خواست که به آن [[حضرت]] {{ع}} ناسزا بگویند و از او بیزاری جویند.
۲. آن [[حضرت]] {{ع}} درباره گروه خوارج فرمود: آگاه باشید! پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده روبرو می‌گردید و [[استبدادی]] بر شما حکومت خواهد کرد که برای ستمگران سنت خواهد شد. <ref>{{عربی|"أَمَا إِنَّكُمْ‏ سَتَلْقَوْنَ‏ بَعْدِي‏ ذُلًّا شَامِلًا وَ سَيْفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً قَبِيحَةً يَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ عَلَيْكُمْ سُنَّةً‏‏ ‏‏"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۹۳.</ref>.
*«علم [[امام علی]] {{ع}} لدنی است، زیرا هیچ واسطه‌ای بین آن حضرت و خداوند تبارک و تعالی نیست. فرشتگان عالم شاگردان آن حضرتند، ولی [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} به حضور "معلم بالذات"، یعنی خداوند بار یافته و از آن جا علم را بی واسطه فرا گرفته است. بنابر این، در آموختن علوم و معارف نیازی به غیر خدا ندارد. بدیهی است، چنین شخصی که بر بام طبیعت مشرف است و به جهانی راه یافته که بر طبیعت مسلط است، بگوید: ممکن نیست از آن چه امروز تا قیامت واقع می‌شود، از من پرسش کنید...، جز آن که جواب دهم. آن حضرت به کمیل فرمود: بدان که در این جا علم فراوانی است با دست به سینه مبارکش اشاره کرد اگر افراد لایقی می‌یافتم، به آنها تعلیم می‌دادم. هم چنین در جای دیگر فرمود: من آن کوه بلندم که سیل علوم از من سرازیر می‌گردد و هیچ پرواز کننده‌ای به مقام اوج گرفته من پر نمی‌کشد. فکر اندیشمند عادی به مقام والای [[امام علی|علی بن ابی طالب]] {{ع}} ره نمی‌یابد و علومی که از آن شخصیت ممتاز، سیل گونه می‌تراود، تحمل، هضم و فرا گرفتنش مقدور افراد عادی نیست، زیرا در برابر سیل نمی‌توان ایستاد، بلکه باید از کناره‌های آن به قدر توان بهره برد.
[[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} در باب حوادث روزگار، با حضور و شهود و علم لدنی خود، گاهی بعضی از اخبار غیبی را برای مردم بازگو می‌کرد که در این جا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} خبر داد که او پیش از معاویه از دنیا می‌رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می‌گردد و سپس فرمود: او به زودی از شما می‌خواهد که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری جویید. پس از آن حضرت معاویه بر عراق مسلط شد و از مردم خواست که به آن حضرت ناسزا بگویند و از او بیزاری جویند. آن حضرت درباره گروه خوارج فرمود: آگاه باشید! پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده رو به رو می‌گردید و [[استبدادی]] بر شما حکومت خواهد کرد که برای ستمگران سنت خواهد شد. آری، زندگی خوارج همراه با خفت و خواری بود و آنها همیشه تحت تعقیب حکومت‌ها بودند و خودشان نیز به راهزنی و غارت اموال مردم روی آوردند. گفتنی است که [[ائمه|ائمه معصومین]] {{عم}} همگی نور واحد و دارای سمت مظهریت علم الهی هستند، چنان که حماد از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده است: سوگند به خدا، ما آن چه را که در زمین و آسمان است، می‌دانیم و نیز از آن چه در جهنم و بهشت و میان آنهاست با خبریم، آن گاه آن حضرت به آیه قرآن استشهاد می‌کند. چون [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} عدل قرآن کریم هستند، مانند قرآن همه چیز را تبیین می‌کنند و پیداست که بیان، بی علم و آگاهی میسور نیست. پس آنان علمی دارند که دیگران از آن محرومند و آن علم لدنی است»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی] {{ع}}</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. آیت‌الله امینی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. آیت‌الله امینی؛
| تصویر = 173589.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[ابراهیم امینی]]]]
| تصویر = 173589.jpg
::::::آیت‌الله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
| پاسخ‌دهنده = ابراهیم امینی
::::::«خبرهاى‌ غیبى‌ است که از [[على‌ بن ابى‌ طالب]]{{ع}} و سایر [[ائمه]]{{عم}} صادر شده و در کتاب‏ها موجود است، از بعض وقایع آینده خبر دادند که بعداً مطابق واقع در آمد و صدق گفتارشان ظاهر شد. نمونه‌‏هاى‌ فراوانى‌ از این قبیل اخبار براى‌ هر یک از [[ائمه]]{{عم}} در کتاب‏ها دیده مى‌‏شود. از باب نمونه به بعض آنها اشاره مى‌‏شود:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::*هنگامى‌ که [[على‌ بن ابى‌ طالب]]{{ع}} بیه مردم فرمود: مسائل و مشکلات خود را از من بپرسید قبل از آن که مرا نیابید، به خدا سوگند! اگر از احوال گروهى‌ که صد نفر را گمراه مى‌‏سازند و صد نفر را هدایت مى‌‏کنند از من بپرسید فرمانده و محرک آنان را به شما معرفى‌ خواهم کرد، در آن هنگام مردى‌ برخاست و گفت: از تعداد موهاى‌ سر و ریش من خبر بده. حضرت فرمود: به خدا سوگند، [[رسول خدا]]{{صل}} به من خبر داد که: نزد هر مویى‌ از موهاى‌ سرت فرشته‏‌اى‌ است که تو را لعنت مى‌‏کند. و بر هر مویى‌ از ریش تو شیطانى‌ گمارده شده که گمراهت مى‌‏گرداند. در خانه‌ات کودکى‌ دارى‌ که فرزند [[پیغمبر]] را به قتل مى‌‏رساند. مرد مذکور "[[انس نخعى‌]]" پدر "[[سنان بن انس]]" قاتل [[امام حسین]]{{ع}} بود<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۸۶.]</ref>.
 
::::::*[[سوید بن غفله]] مى‌‏گوید: یک روز [[حضرت على‌]]{{ع}} مشغول خطبه بود، مردى‌ از پایین منبر برخاست و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]! از وادى‌ القرى‌ عبور نمودم، خبردار شدم که [[خالد بن عرفطه]] مرده است، برایش طلب مغفرت کن، [[على‌]]{{ع}} فرمود: به خدا سوگند او نمرده و نخواهد مرد تا سپاه ضلالت را رهبرى‌ کند که پرچم‌دارش [[حبیب ‏بن حمار]] باشد. در آن هنگام مردى‌ از پاى‌ منبر برخاست و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]! من [[حبیب بن حمار]] هستم، چگونه این مطلب را درباره‌‏ام مى‌‏فرمایى‌ با این‏که شیعه و دوست‏دار شما هستم!؟ [[على‌]]{{ع}} فرمود: تو [[حبیب بن حمار]] هستى‌؟ عرض کرد: آرى‌ من [[حبیب بن حمار]] مى‌‏باشم. فرمود: تو را به خدا تو [[حبیب بن حمار]] هستى‌؟ عرض کرد: آرى‌ به خدا سوگند، فرمود: به خدا سوگند! تو پرچم‌دار آن سپاه خواهى‌ بود و از این در وارد مسجد کوفه خواهى‌ شد، و با دست مبارک به "باب الفیل" اشاره کرد. [[ثابت ثمالى‌]] مى‌‏گوید: به خدا سوگند! نمردم تا دیدم که [[ابن زیاد]] [[عمر سعد]] را با سپاهى‌ به جنگ [[امام حسین]]{{ع}} فرستاد، و [[خالد بن عرفطه]] فرمانده آن سپاه و [[حبیب بن حمار]] پرچم‌دارش بود و از "باب الفیل" داخل مسجد کوفه شدند<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۸۶.]</ref>.
«خبرهاى‌ غیبى‌ است که از [[على‌ بن ابى‌ طالب]] {{ع}} و سایر [[ائمه]] {{عم}} صادر شده و در کتاب‏ها موجود است، از بعض وقایع آینده خبر دادند که بعداً مطابق واقع در آمد و صدق گفتارشان ظاهر شد. نمونه‌‏هاى‌ فراوانى‌ از این قبیل اخبار براى‌ هر یک از [[ائمه]] {{عم}} در کتاب‏ها دیده مى‌‏شود. از باب نمونه به بعض آنها اشاره مى‌‏شود:
::::::*[[اسماعیل بن رجاء]] مى‌‏گوید: یک روز [[على‌ بن ابى‌ طالب]]{{ع}} خطبه مى‌‏خواند و از ملاحم خبر مى‌‏داد. شخصى‌ به نام "[[اعشى‌ باهله]]" که جوان کم سنى‌ بود برخاست و گفت: سخن شما به خرافه شباهت دارد! فرمود: اى‌ جوان اگر در گفتارت گناهکارى‌‏ خدا به دست غلام ثقیف به قتلت برساند. در آن هنگام چند نفر از پاى‌ منبر برخاسته و گفتند: یا [[امیرالمؤمنین]] غلام ثقیف کیست؟ فرمود: مردى‌ است که بر شهر شما مسلط مى‌‏شود و احکام الهى‌ را پایمال مى‌‏سازد. و با شمشیر گردن این جوان را مى‌‏زند. گفتند: چند سال حکومت مى‌‏کند؟ فرمود: بیست سال، اگر به بیست سال برسد. گفتند: کشته مى‌‏شود یا به مرگ طبیعى‌ از دنیا مى‌‏رود؟ فرمود: به واسطه مرض اسهال به مرگ مى‌‏رسد. [[اسماعیل بن رجاء]] مى‌‏گوید: با چشم خودم دیدم که "[[اعشى‌ باهله]]" را اسیر کرده و نزد حجاج آوردند، او را کتک زد و توبیخ نمود و در همان مجلس گردنش را زد<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۸۹.]</ref>.
 
::::::*[[حضرت على‌]]{{ع}} به یکى‌ از اصحاب به نام "[[عمرو بن حمق خزاعى‌]]" فرمود: بعد از من کشته مى‌‏شوى‌ و سرت را از شهرى‌ به شهر دیگر مى‌‏برند. سر تو نخستین سرى‌ است در اسلام که از جایى‌ به جاى‌ دیگر برده مى‌‏شود. در زمان خلافت معاویه، عمرو مورد تعقیب قرار گرفت و از ترس فرار کرد و به طایفه خودش بنى‌ خزاعه پناه برد. ولى‌ آنان او را تحویل مأمورین خلیفه دادند و به دست آنان به قتل رسید و سرش را از عراق نزد معاویه در شام بردند<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۹۰.]</ref>.
* هنگامى‌ که [[على‌ بن ابى‌ طالب]] {{ع}} بیه مردم فرمود: مسائل و مشکلات خود را از من بپرسید قبل از آن که مرا نیابید، به خدا سوگند! اگر از احوال گروهى‌ که صد نفر را گمراه مى‌‏سازند و صد نفر را هدایت مى‌‏کنند از من بپرسید فرمانده و محرک آنان را به شما معرفى‌ خواهم کرد، در آن هنگام مردى‌ برخاست و گفت: از تعداد موهاى‌ سر و ریش من خبر بده. حضرت فرمود: به خدا سوگند، [[رسول خدا]] {{صل}} به من خبر داد که: نزد هر مویى‌ از موهاى‌ سرت فرشته‏‌اى‌ است که تو را لعنت مى‌‏کند. و بر هر مویى‌ از ریش تو شیطانى‌ گمارده شده که گمراهت مى‌‏گرداند. در خانه‌ات کودکى‌ دارى‌ که فرزند [[پیغمبر]] را به قتل مى‌‏رساند. مرد مذکور "[[انس نخعى‌]]" پدر "[[سنان بن انس]]" قاتل [[امام حسین]] {{ع}} بود<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۸۶.]</ref>.
::::::*[[جویریه]] یکى‌ از اصحاب خاص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود، یک روز نزد آن حضرت آمد، در حالى‌ که خوابیده بود و گروهى‌ از اصحاب نزدش حاضر بودند [[جویریه]] صدا زد: اى‌ شخص خواب! بیدار شو، ضربتى‌ بر سرت وارد خواهد شد که ریشت را خضاب مى‌‏کند. [[على‌]]{{ع}} تبسم نمود و فرمود: اى‌ [[جویریه]] تو نیز گوش فرا دار تا سرنوشتت را بگویم. به خدایى‌ که جانم در دست اوست! تو را خواهند برد پیش آن مرد تند خوى‌ پرخور پست فطرت، دست و پایت را مى‌‏بُرند سپس به شاخه درخت شخص کافرى‌ به دارت زنند. راوى‌ مى‌‏گوید: بعد از این داستان طولى‌ نکشید که زیاد، [[جویریه]] را گرفت، دست و پایش را قطع کرد و بر شاخه درخت "[[ابن معکبر]]" به دار زد<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۹۰.]</ref>.
 
::::::*[[میثم تمار]] یکى‌ از اصحاب مخصوص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود که اسرار زیادى‌ را از آن جناب شنیده بود، وقتى‌ آنها را براى‌ مردم نقل مى‌‏کرد [[حضرت على‌]]{{ع}} را به خرافه‌‏گویى‌ و فریب‌کارى‌ نسبت مى‌‏دادند. یک روز [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در حضور بسیارى‌ از اصحاب به میثم فرمود: تو بعد از من دست‏گیر مى‌‏شوى‌ و بر دار آویخته مى‌‏گردى‌. در روز دوم از بینى‌ و دهانت به قدرى‌ خون مى‌‏آید که ریشت بدان خضاب مى‌‏گردد. در روز سوم نیزه‏اى‌ بر بدنت مى‌‏زنند وبدان وسیله به شهادت نائل مى‌‏گردى‌. در انتظار آن روز باش. محل دارت در خانه "[[عمرو بن حریث]]" است و دهمین فردى‌ هستى‌ که به دار آویخته مى‌‏شوى‌ و چوبه دار تو از همه آنان کوتاه‏تر مى‌‏باشد. درخت خرمایى‌ را که بر چوبش به دار آویخته مى‌‏شوى‌ به تو نشان خواهم داد. بعد از دو روز آن درخت را به میثم نشان داد. میثم گاهى‌ نزد آن درخت مى‌‏رفت، در آن جا نماز مى‌‏خواند و درخت را مخاطب ساخته مى‌‏گفت: خدا تو را مبارک کند، من براى‌ تو آفریده شده‏ام و تو براى‌ من‏ روییده‏اى‌. گاهى‌ که عمرو بن حریث را ملاقات مى‌‏نمود مى‌‏گفت: همسایگى‌ مرا نیکو بدار. ولى‌ عمرو مقصود او را نمى‌‏فهمید و مى‌‏گفت: قصد دارى‌ خانه ابن‏مسعود را بخرى‌ یا خانه ابن حکم را؟ بعد از قتل [[على‌]]{{ع}} درخت خرما را بریدند، میثم مراقب چوب درخت بود و گاهى‌ نزدش مى‌‏رفت. تا این که او را گرفته و نزد [[عبیداللَّه بن زیاد]] بردند. به ابن زیاد گفتند: این شخص از دوستان نزدیک [[على‌]] بود گفت: این مرد عجمى‌ چنین مقامى‌ داشت؟! گفتند: آرى‌، عبیداللَّه به میثم خطاب نمود و گفت: خداى‌ تو کجاست؟ جواب داد: در کمین ستم‌کاران است، گفت: شنیده‏‌ام از خواص ابو تراب بوده‌‏اى‌؟ جواب داد؟ تا حدى‌، مقصودت چیست؟ گفت: شنیده‌‏ام از سرنوشت تو خبر داده است؟ پاسخ داد: آرى‌. گفت: به تو خبر داد که من با تو چه رفتارى‌ مى‌‏کنم؟ جواب داد: مولایم [[على‌]]{{ع}} به من خبر داد که تو مرا به دار مى‌‏زنى‌ و دهمین فردى‌ هستم که به دار آویخته مى‌‏شوم و چوبه دارم از همه کوتاه‏تر است. عبیداللَّه گفت: من بر خلاف پیش بینى‌ [[على‌]] با تو عمل خواهم نمود. میثم گفت: چگونه مى‌‏توانى‌ با خبر [[على‌]]{{ع}} مخالفت کنى‌؟ با این که [[رسول خدا]]{{صل}} به او خبر داده و [[جبرئیل]] به [[رسول خدا]] خبر داده و خدا به [[جبرئیل]] خبر داده است؟! من حتى‌ محل چوبه دارم را مى‌‏دانم و نخستین مسلمانى‌ هستم که بر دهانش لجام مى‌‏زنند. عبیداللَّه دستور داد او را به زندان بردند. مختار نیز در زندان بود، میثم به مختار گفت: تو از زندان آزاد مى‌‏شوى‌ و براى‌ انتقام خون [[حسین]]{{ع}} قیام مى‌‏کنى‌ و [[ابن زیاد]] را به قتل مى‌‏رسانى‌. طولى‌ نکشید که مختار از زندان آزاد شد، میثم را نزد [[ابن زیاد]] بردند، دستور داد او را بر چوب درختى‌ که نزدیک خانه [[عمرو بن حریث]] بود به دار آویختند. در آن هنگام [[عمرو بن حریث]]، معناى‌ سخن گذشته میثم را فهمید، بدان جهت به کنیزش دستور داد هر شب آن جا را آب و جارو کند و چراغ روشن نماید. مردم اطراف میثم اجتماع‏ مى‌‏کردند و او بالاى‌ چوبه دار از فضائل [[اهل بیت]]{{عم}} و بدى‌‏هاى‌ بنى‌ امیه سخن مى‌‏گفت. به [[ابن زیاد]] خبر رسید که میثم شما را رسوا ساخت، دستور داد دهانش را ببندید تا سخن نگوید. بر طبق اخبار [[على‌]]{{ع}} در روز دوم خون از بینى‌ و دهانش جارى‌ شد و در روز سوم نیزه‏‌اى‌ به بدنش زدند و بدین وسیله شربت شهادت را نوشید<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۹۱.]</ref>.
* [[سوید بن غفله]] مى‌‏گوید: یک روز [[حضرت على‌]]{{ع}} مشغول خطبه بود، مردى‌ از پایین منبر برخاست و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]! از وادى‌ القرى‌ عبور نمودم، خبردار شدم که [[خالد بن عرفطه]] مرده است، برایش طلب مغفرت کن، [[على‌]]{{ع}} فرمود: به خدا سوگند او نمرده و نخواهد مرد تا سپاه ضلالت را رهبرى‌ کند که پرچم‌دارش [[حبیب ‏بن حمار]] باشد. در آن هنگام مردى‌ از پاى‌ منبر برخاست و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]! من [[حبیب بن حمار]] هستم، چگونه این مطلب را درباره‌‏ام مى‌‏فرمایى‌ با این‏که شیعه و دوست‏دار شما هستم!؟ [[على‌]]{{ع}} فرمود: تو [[حبیب بن حمار]] هستى‌؟ عرض کرد: آرى‌ من [[حبیب بن حمار]] مى‌‏باشم. فرمود: تو را به خدا تو [[حبیب بن حمار]] هستى‌؟ عرض کرد: آرى‌ به خدا سوگند، فرمود: به خدا سوگند! تو پرچم‌دار آن سپاه خواهى‌ بود و از این در وارد مسجد کوفه خواهى‌ شد، و با دست مبارک به "باب الفیل" اشاره کرد. [[ثابت ثمالى‌]] مى‌‏گوید: به خدا سوگند! نمردم تا دیدم که [[ابن زیاد]] [[عمر سعد]] را با سپاهى‌ به جنگ [[امام حسین]] {{ع}} فرستاد، و [[خالد بن عرفطه]] فرمانده آن سپاه و [[حبیب بن حمار]] پرچم‌دارش بود و از "باب الفیل" داخل مسجد کوفه شدند<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۸۶.]</ref>.
::::::*[[رشید هجرى‌]] را نزد زیاد بردند، زیاد به او گفت: [[على‌]] خبر داد: من با تو چه مى‌‏کنم؟ رشید جواب داد: فرمود: دست و پایم را قطع مى‌‏کنى‌ سپس به دارم مى‌‏زنى‌. زیاد گفت: به خدا سوگند بر خلاف پیش‌بینى‌ [[على‌]] با تو رفتار مى‌‏کنم تا دروغ او ظاهر شود. سپس گفت: آزادش کنید. وقتى‌ رشید خواست خارج شود زیاد گفت: او را برگردانید، عذابى‌ بهتر از این برایش سراغ ندارم، دست و پایش را ببرید و بر دارش بیاویزید. دست و پایش را بریدند ولى‌ از سخن گفتن خاموش نشد، زیاد گفت: زبانش را قطع کنید، رشید گفت: مولایم [[على‌]]{{ع}} به من خبر داده بود که زبانت را قطع مى‌‏نمایند. زبانش را قطع کردند و آن گاه بدارش زدند<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۹۴.]</ref>.
 
::::::*هنگامى‌ که [[حضرت على‌]]{{ع}} عازم جنگ نهروان بود به اصحابش فرمود: گروه خوارج کنار آب نهر کشته مى‌‏شوند، از آنان ده نفر باقى‌ نمى‌‏ماند و از شما هم ده نفر کشته نمى‌‏شود. همان طور که آن جناب فرموده بود جنگ پایان یافت<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/5/3 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۵، ص ۳.]</ref>.
* [[اسماعیل بن رجاء]] مى‌‏گوید: یک روز [[على‌ بن ابى‌ طالب]] {{ع}} خطبه مى‌‏خواند و از ملاحم خبر مى‌‏داد. شخصى‌ به نام "[[اعشى‌ باهله]]" که جوان کم سنى‌ بود برخاست و گفت: سخن شما به خرافه شباهت دارد! فرمود: اى‌ جوان اگر در گفتارت گناهکارى‌‏ خدا به دست غلام ثقیف به قتلت برساند. در آن هنگام چند نفر از پاى‌ منبر برخاسته و گفتند: یا [[امیرالمؤمنین]] غلام ثقیف کیست؟ فرمود: مردى‌ است که بر شهر شما مسلط مى‌‏شود و احکام الهى‌ را پایمال مى‌‏سازد. و با شمشیر گردن این جوان را مى‌‏زند. گفتند: چند سال حکومت مى‌‏کند؟ فرمود: بیست سال، اگر به بیست سال برسد. گفتند: کشته مى‌‏شود یا به مرگ طبیعى‌ از دنیا مى‌‏رود؟ فرمود: به واسطه مرض اسهال به مرگ مى‌‏رسد. [[اسماعیل بن رجاء]] مى‌‏گوید: با چشم خودم دیدم که "[[اعشى‌ باهله]]" را اسیر کرده و نزد حجاج آوردند، او را کتک زد و توبیخ نمود و در همان مجلس گردنش را زد<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۸۹.]</ref>.
::::::*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به اهل بصره فرمود: آب، شهر شما را فرا مى‌‏گیرد و همه را غرق مى‌‏کند جز مسجد شهر را. گویا مسجد را همانند سینه مرغى‌ در میان آب مشاهده مى‌‏کنم. چنان که آن حضرت خبر داده بود آب از طرف جزیره فارس و از کوه معروف به "جبل سنام" جارى‌ شد، بصره را فرا گرفت و تمام شهر را خراب کرد جز مسجد جامع شهر<ref>[http://lib.eshia.ir/26580/1/0 نهج البلاغه، ص۵۵، خ ۱۳.]</ref>».<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/570 بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۷۹ - ۲۸۶.]</ref>
 
{{پایان جمع شدن}}
* [[حضرت على‌]]{{ع}} به یکى‌ از اصحاب به نام "[[عمرو بن حمق خزاعى‌]]" فرمود: بعد از من کشته مى‌‏شوى‌ و سرت را از شهرى‌ به شهر دیگر مى‌‏برند. سر تو نخستین سرى‌ است در اسلام که از جایى‌ به جاى‌ دیگر برده مى‌‏شود. در زمان خلافت معاویه، عمرو مورد تعقیب قرار گرفت و از ترس فرار کرد و به طایفه خودش بنى‌ خزاعه پناه برد. ولى‌ آنان او را تحویل مأمورین خلیفه دادند و به دست آنان به قتل رسید و سرش را از عراق نزد معاویه در شام بردند<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۹۰.]</ref>.
 
* جویریه یکى‌ از اصحاب خاص [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود، یک روز نزد آن حضرت آمد، در حالى‌ که خوابیده بود و گروهى‌ از اصحاب نزدش حاضر بودند جویریه صدا زد: اى‌ شخص خواب! بیدار شو، ضربتى‌ بر سرت وارد خواهد شد که ریشت را خضاب مى‌‏کند. [[على‌]]{{ع}} تبسم نمود و فرمود: اى‌ جویریه تو نیز گوش فرا دار تا سرنوشتت را بگویم. به خدایى‌ که جانم در دست اوست! تو را خواهند برد پیش آن مرد تند خوى‌ پرخور پست فطرت، دست و پایت را مى‌‏بُرند سپس به شاخه درخت شخص کافرى‌ به دارت زنند. راوى‌ مى‌‏گوید: بعد از این داستان طولى‌ نکشید که زیاد، جویریه را گرفت، دست و پایش را قطع کرد و بر شاخه درخت "[[ابن معکبر]]" به دار زد<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۹۰.]</ref>.
 
* [[میثم تمار]] یکى‌ از اصحاب مخصوص [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود که اسرار زیادى‌ را از آن جناب شنیده بود، وقتى‌ آنها را براى‌ مردم نقل مى‌‏کرد [[حضرت على‌]]{{ع}} را به خرافه‌‏گویى‌ و فریب‌کارى‌ نسبت مى‌‏دادند. یک روز [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در حضور بسیارى‌ از اصحاب به میثم فرمود: تو بعد از من دست‏گیر مى‌‏شوى‌ و بر دار آویخته مى‌‏گردى‌. در روز دوم از بینى‌ و دهانت به قدرى‌ خون مى‌‏آید که ریشت بدان خضاب مى‌‏گردد. در روز سوم نیزه‏اى‌ بر بدنت مى‌‏زنند وبدان وسیله به شهادت نائل مى‌‏گردى‌. در انتظار آن روز باش. محل دارت در خانه "[[عمرو بن حریث]]" است و دهمین فردى‌ هستى‌ که به دار آویخته مى‌‏شوى‌ و چوبه دار تو از همه آنان کوتاه‏تر مى‌‏باشد. درخت خرمایى‌ را که بر چوبش به دار آویخته مى‌‏شوى‌ به تو نشان خواهم داد. بعد از دو روز آن درخت را به میثم نشان داد. میثم گاهى‌ نزد آن درخت مى‌‏رفت، در آن جا نماز مى‌‏خواند و درخت را مخاطب ساخته مى‌‏گفت: خدا تو را مبارک کند، من براى‌ تو آفریده شده‏ام و تو براى‌ من‏ روییده‏اى‌. گاهى‌ که عمرو بن حریث را ملاقات مى‌‏نمود مى‌‏گفت: همسایگى‌ مرا نیکو بدار. ولى‌ عمرو مقصود او را نمى‌‏فهمید و مى‌‏گفت: قصد دارى‌ خانه ابن‏مسعود را بخرى‌ یا خانه ابن حکم را؟ بعد از قتل [[على‌]]{{ع}} درخت خرما را بریدند، میثم مراقب چوب درخت بود و گاهى‌ نزدش مى‌‏رفت. تا این که او را گرفته و نزد [[عبیداللَّه بن زیاد]] بردند. به ابن زیاد گفتند: این شخص از دوستان نزدیک [[على‌]] بود گفت: این مرد عجمى‌ چنین مقامى‌ داشت؟! گفتند: آرى‌، عبیداللَّه به میثم خطاب نمود و گفت: خداى‌ تو کجاست؟ جواب داد: در کمین ستم‌کاران است، گفت: شنیده‏‌ام از خواص ابو تراب بوده‌‏اى‌؟ جواب داد؟ تا حدى‌، مقصودت چیست؟ گفت: شنیده‌‏ام از سرنوشت تو خبر داده است؟ پاسخ داد: آرى‌. گفت: به تو خبر داد که من با تو چه رفتارى‌ مى‌‏کنم؟ جواب داد: مولایم [[على‌]]{{ع}} به من خبر داد که تو مرا به دار مى‌‏زنى‌ و دهمین فردى‌ هستم که به دار آویخته مى‌‏شوم و چوبه دارم از همه کوتاه‏تر است. عبیداللَّه گفت: من بر خلاف پیش بینى‌ [[على‌]] با تو عمل خواهم نمود. میثم گفت: چگونه مى‌‏توانى‌ با خبر [[على‌]]{{ع}} مخالفت کنى‌؟ با این که [[رسول خدا]] {{صل}} به او خبر داده و [[جبرئیل]] به [[رسول خدا]] خبر داده و خدا به [[جبرئیل]] خبر داده است؟! من حتى‌ محل چوبه دارم را مى‌‏دانم و نخستین مسلمانى‌ هستم که بر دهانش لجام مى‌‏زنند. عبیداللَّه دستور داد او را به زندان بردند. مختار نیز در زندان بود، میثم به مختار گفت: تو از زندان آزاد مى‌‏شوى‌ و براى‌ انتقام خون [[حسین]] {{ع}} قیام مى‌‏کنى‌ و [[ابن زیاد]] را به قتل مى‌‏رسانى‌. طولى‌ نکشید که مختار از زندان آزاد شد، میثم را نزد [[ابن زیاد]] بردند، دستور داد او را بر چوب درختى‌ که نزدیک خانه [[عمرو بن حریث]] بود به دار آویختند. در آن هنگام [[عمرو بن حریث]]، معناى‌ سخن گذشته میثم را فهمید، بدان جهت به کنیزش دستور داد هر شب آن جا را آب و جارو کند و چراغ روشن نماید. مردم اطراف میثم اجتماع‏ مى‌‏کردند و او بالاى‌ چوبه دار از فضائل [[اهل بیت]] {{عم}} و بدى‌‏هاى‌ بنى‌ امیه سخن مى‌‏گفت. به [[ابن زیاد]] خبر رسید که میثم شما را رسوا ساخت، دستور داد دهانش را ببندید تا سخن نگوید. بر طبق اخبار [[على‌]]{{ع}} در روز دوم خون از بینى‌ و دهانش جارى‌ شد و در روز سوم نیزه‏‌اى‌ به بدنش زدند و بدین وسیله شربت شهادت را نوشید<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۹۱.]</ref>.
 
* [[رشید هجرى‌]] را نزد زیاد بردند، زیاد به او گفت: [[على‌]] خبر داد: من با تو چه مى‌‏کنم؟ رشید جواب داد: فرمود: دست و پایم را قطع مى‌‏کنى‌ سپس به دارم مى‌‏زنى‌. زیاد گفت: به خدا سوگند بر خلاف پیش‌بینى‌ [[على‌]] با تو رفتار مى‌‏کنم تا دروغ او ظاهر شود. سپس گفت: آزادش کنید. وقتى‌ رشید خواست خارج شود زیاد گفت: او را برگردانید، عذابى‌ بهتر از این برایش سراغ ندارم، دست و پایش را ببرید و بر دارش بیاویزید. دست و پایش را بریدند ولى‌ از سخن گفتن خاموش نشد، زیاد گفت: زبانش را قطع کنید، رشید گفت: مولایم [[على‌]]{{ع}} به من خبر داده بود که زبانت را قطع مى‌‏نمایند. زبانش را قطع کردند و آن گاه بدارش زدند<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۹۴.]</ref>.
 
* هنگامى‌ که [[حضرت على‌]]{{ع}} عازم جنگ نهروان بود به اصحابش فرمود: گروه خوارج کنار آب نهر کشته مى‌‏شوند، از آنان ده نفر باقى‌ نمى‌‏ماند و از شما هم ده نفر کشته نمى‌‏شود. همان طور که آن جناب فرموده بود جنگ پایان یافت<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/5/3 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۵، ص ۳.]</ref>.
 
* [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به اهل بصره فرمود: آب، شهر شما را فرا مى‌‏گیرد و همه را غرق مى‌‏کند جز مسجد شهر را. گویا مسجد را همانند سینه مرغى‌ در میان آب مشاهده مى‌‏کنم. چنان که آن حضرت خبر داده بود آب از طرف جزیره فارس و از کوه معروف به "جبل سنام" جارى‌ شد، بصره را فرا گرفت و تمام شهر را خراب کرد جز مسجد جامع شهر<ref>[http://lib.eshia.ir/26580/1/0 نهج البلاغه، ص۵۵، خ ۱۳.]</ref>».<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/570 بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۷۹ - ۲۸۶.]</ref>
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. آیت‌الله سبحانی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. آیت‌الله سبحانی؛
| تصویر = sobhani.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[جعفر سبحانی|سبحانی]]]]
| تصویر = sobhani.jpg
::::::آیت الله '''[[جعفر سبحانی|سبحانی]]''' در کتاب ''«[[یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه (کتاب)|یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ‌دهنده = جعفر سبحانی
::::::«آگاهی از [[غیب]] و گزارش [[امام علی]]{{ع}} از حوادث و رویدادهای پنهان و پوشیده، بالاخص جریان‌هایی که پس از شهادت وی رخداد، یکی از ابعاد گسترده [[نهج البلاغه]] را تشکیل می‌دهد، و مجموعاً در این کتاب هفتاد و پنج خبر غیبی وجود دارد که اکثر یا مجموع آنها تحقق پذیرفته‌اند. این خبرهای غیبی [[نهج البلاغه]] گواه بر این است که [[امام]]{{ع}}. علاوه بر آگاهی‌های حسی و عقلی، از آگاهی سومی برخوردار بوده که هرگز نمی‌توان آنها را از طریق ابزاری به نام حس و عقل کشف کرد. گزارش از غیب نشانه [[نبوت]] یا رسالت نیست که از انتساب آن به [[امام]] وحشت کنیم، بلکه نشانه صفای روح و لطافت ذهن و تائید الهی است و حاکی از آن است که انسانی به چه مقام و درجه‌ای رسیده است که می‌تواند مرزهای زمان را درهم شکند، و حوادث را پیش از وقوع درک و احساس کند، و یا مکان و حجاب ماده را درهم کوبد، و با حوادث دور از محیط خود، ارتباط برقرار کند و آن را لمس نماید»<ref>[[یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه (کتاب)|یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه]]، مقاله هفتم، ص۱۶۳.</ref>.
| پاسخ = آیت الله '''[[جعفر سبحانی|سبحانی]]''' در کتاب ''«[[یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه (کتاب)|یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است:
{{پایان جمع شدن}}
 
«آگاهی از [[غیب]] و گزارش [[امام علی]] {{ع}} از حوادث و رویدادهای پنهان و پوشیده، بالاخص جریان‌هایی که پس از شهادت وی رخداد، یکی از ابعاد گسترده [[نهج البلاغه]] را تشکیل می‌دهد، و مجموعاً در این کتاب هفتاد و پنج خبر غیبی وجود دارد که اکثر یا مجموع آنها تحقق پذیرفته‌اند. این خبرهای غیبی [[نهج البلاغه]] گواه بر این است که [[امام]] {{ع}}. علاوه بر آگاهی‌های حسی و عقلی، از آگاهی سومی برخوردار بوده که هرگز نمی‌توان آنها را از طریق ابزاری به نام حس و عقل کشف کرد. گزارش از غیب نشانه [[نبوت]] یا رسالت نیست که از انتساب آن به [[امام]] وحشت کنیم، بلکه نشانه صفای روح و لطافت ذهن و تائید الهی است و حاکی از آن است که انسانی به چه مقام و درجه‌ای رسیده است که می‌تواند مرزهای زمان را درهم شکند، و حوادث را پیش از وقوع درک و احساس کند، و یا مکان و حجاب ماده را درهم کوبد، و با حوادث دور از محیط خود، ارتباط برقرار کند و آن را لمس نماید»<ref>[[یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه (کتاب)|یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه]]، مقاله هفتم، ص۱۶۳.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. آیت‌الله م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. آیت‌الله م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌؛
| تصویر = 11046759983.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌]]]]
| تصویر = 11046759983.jpg
::::::آیت الله '''[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌]]''' در دو کتاب ''«[[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]»'' و ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ‌دهنده = محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌
::::::«خبر دادن [[امام علی]] {{ع}} از [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}: {{عربی|«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} فَوَجَدْتُهُ مُفَكِّراً يَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لِي أَرَاكَ مُفَكِّراً تَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً فِيهَا قَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِنِّي فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ هَذَا لَكَائِنٌ فَقَالَ: نَعَمْ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ وَ أَنَّى لَكَ بِالْعِلْمِ بِهَذَا الْأَمْرِ يَا أَصْبَغُ أُولَئِكَ خِيَارُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَة»}}<ref> به نقل از اصبغ بن نباته: بر [[امیر المؤمنین]]{{ع}}، وارد شدم. او را دیدم که در فکر فرو رفته و آرام بر زمین می‌کوبد. گفتم: ای امیر المؤمنان! چرا شما را اندیشناک می‌بینم و بر زمین می‌کوبی؟ آیا علاقه‌ای به آن داری؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، تا‌کنون یک روز هم به زمین و دنیا رغبتی نورزیده‌ام؛ اما در اندیشه مولودی از نسل خودم هستم که یازدهمین فرزند من است. او همان مهدی است که زمین را از عدالت پر می‌کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است. او حیرت و غیبتی دارد که گروه‌هایی در آن، گم‌راه و گروه‌هایی دیگر، ره‌نمون می‌شوند. گفتم: ای امیر المؤمنان، آیا این می‌شود؟. فرمود: آری، همان گونه که به دنیا می‌آید، و تو کجا و آگاهی از این امر کجا، ای اصبغ بن نباته! آنان برگزیدگان این امت به همراه نیکان این عترت‌اند؛ کمال الدین: ص ۲۸۸، ح ۱، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۱ ح ۱۸.</ref>.
| پاسخ = آیت الله '''[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌]]''' در دو کتاب ''«[[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]»'' و ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در این باره گفته است:
::::::{{عربی|«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} أَنَّهُ ذَكَرَ الْقَائِمَ {{ع}} فَقَالَ: أَمَا لَيَغِيبَنَّ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَة»}}<ref> به نقل از اصبغ بن نباته: [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[قائم]]{{ع}} را یاد کرد و فرمود: هان، چنان غیبتی می‌کند که نادان می‌گوید: خدا را با خاندان؛ کمال الدین: ص ۳۰۲، ح ۹، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۱۱۹ ح ۱۹.</ref> <ref>دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۰۳ - ۱۰۵.</ref>.
 
::::::*«[[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، بارها از دانش به غیب خویش، بهره برد و بدین‌سان، دسته‌ای از شکاکان را از حیرت، رهانید <ref>دانش‌نامه امیرالمؤمنین{{ع}}، ج ۱۱، ص۱۳۳ - ۱۹۴.</ref>. نمونه‌ای از استفاده [[امام علی]]{{ع}} از دانش غیبی خود، در نبرد نهروان به وقوع پیوست، آن‌جا که [[امام]]{{ع}} به یاران خویش فرمود: {{عربی|«فَوَ اللَّهِ لَا يُقْتَلُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَسْلَمُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ»}}<ref> به خدا سوگند، از شما، بیش از ده تن، کشته نمی‌شوند و از آنها، بیش از ده تن، زنده نمی‌مانند!؛ الکامل فی التاریخ؛ ج۲، ص ۴۰۵.</ref>. و سرانجام، پیش‌بینی امام{{ع}} به وقوع پیوست و از خوارج خودسر، بیش از ده تن، زنده نماند. نبرد نهروان، رزمگاه سختی بود که یاران راستین امام{{ع}} باید در برابر مدعیان عابدنما می‌ایستادند و آنان را به هلاکت می‌رساندند.
«خبر دادن [[امام علی]] {{ع}} از [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}: {{عربی|«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} فَوَجَدْتُهُ مُفَكِّراً يَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لِي أَرَاكَ مُفَكِّراً تَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً فِيهَا قَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِنِّي فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ هَذَا لَكَائِنٌ فَقَالَ: نَعَمْ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ وَ أَنَّى لَكَ بِالْعِلْمِ بِهَذَا الْأَمْرِ يَا أَصْبَغُ أُولَئِكَ خِيَارُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَة»}}<ref> به نقل از اصبغ بن نباته: بر [[امیر المؤمنین]] {{ع}}، وارد شدم. او را دیدم که در فکر فرو رفته و آرام بر زمین می‌کوبد. گفتم: ای امیر المؤمنان! چرا شما را اندیشناک می‌بینم و بر زمین می‌کوبی؟ آیا علاقه‌ای به آن داری؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، تا‌کنون یک روز هم به زمین و دنیا رغبتی نورزیده‌ام؛ اما در اندیشه مولودی از نسل خودم هستم که یازدهمین فرزند من است. او همان مهدی است که زمین را از عدالت پر می‌کند، همان‌گونه که از ظلم و ستم پر شده است. او حیرت و غیبتی دارد که گروه‌هایی در آن، گم‌راه و گروه‌هایی دیگر، ره‌نمون می‌شوند. گفتم: ای امیر المؤمنان، آیا این می‌شود؟. فرمود: آری، همان‌گونه که به دنیا می‌آید، و تو کجا و آگاهی از این امر کجا، ای اصبغ بن نباته! آنان برگزیدگان این امت به همراه نیکان این عترت‌اند؛ کمال الدین: ص ۲۸۸، ح ۱، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۱ ح ۱۸.</ref>.
::::::در زندگانی [[اهل بیت]]{{عم}}، رابطه با غیب، امری ضرور است؛ ولی آنجه مسلم است این که خداوند، [[علم غیب]] خود را در اختیار کسانی می‌گذارد که بر خلاف حکمت الهی، رفتار نمی‌کنند و هر جا که خدا بخواهد، از این دانش، بهره می‌برند<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B4%D8%B1%D8%AD_%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AA_%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87_%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%87_%DB%B4_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) شرح زیارت جامعه کبیره]</ref>.
 
{{پایان جمع شدن}}
{{عربی|«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} أَنَّهُ ذَكَرَ الْقَائِمَ {{ع}} فَقَالَ: أَمَا لَيَغِيبَنَّ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَة»}}<ref> به نقل از اصبغ بن نباته: [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[قائم]] {{ع}} را یاد کرد و فرمود: هان، چنان غیبتی می‌کند که نادان می‌گوید: خدا را با خاندان؛ کمال الدین: ص ۳۰۲، ح ۹، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۱۱۹ ح ۱۹.</ref> <ref>دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۰۳ - ۱۰۵.</ref>.
 
*«[[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، بارها از دانش به غیب خویش، بهره برد و بدین‌سان، دسته‌ای از شکاکان را از حیرت، رهانید <ref>دانش‌نامه امیرالمؤمنین {{ع}}، ج ۱۱، ص۱۳۳ - ۱۹۴.</ref>. نمونه‌ای از استفاده [[امام علی]] {{ع}} از دانش غیبی خود، در نبرد نهروان به وقوع پیوست، آن‌جا که [[امام]] {{ع}} به یاران خویش فرمود: {{عربی|«فَوَ اللَّهِ لَا يُقْتَلُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَسْلَمُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ»}}<ref> به خدا سوگند، از شما، بیش از ده تن، کشته نمی‌شوند و از آنها، بیش از ده تن، زنده نمی‌مانند!؛ الکامل فی التاریخ؛ ج۲، ص ۴۰۵.</ref>. و سرانجام، پیش‌بینی امام {{ع}} به وقوع پیوست و از خوارج خودسر، بیش از ده تن، زنده نماند. نبرد نهروان، رزمگاه سختی بود که یاران راستین امام {{ع}} باید در برابر مدعیان عابدنما می‌ایستادند و آنان را به هلاکت می‌رساندند.


در زندگانی [[اهل بیت]] {{عم}}، رابطه با غیب، امری ضرور است؛ ولی آنجه مسلم است این که خداوند، [[علم غیب]] خود را در اختیار کسانی می‌گذارد که بر خلاف حکمت الهی، رفتار نمی‌کنند و هر جا که خدا بخواهد، از این دانش، بهره می‌برند<ref>[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. آیت‌الله عطاردی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. آیت‌الله عطاردی؛
| تصویر = 1368233.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[عزیزالله عطاردی]]]]
| تصویر = 1368233.jpg
::::::آیت الله '''[[عزیزالله عطاردی]]''' در مقاله ''«[[شک و شبهه در نهج البلاغه (مقاله)|شک و شبهه در نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ‌دهنده = عزیزالله عطاردی
::::::«یکی از شبهات وارده درباره [[نهج البلاغه]] موضوع [[علم غیب]] است، مخالفین گویند: در [[نهج البلاغه]] مطالبی اظهار شده که گوینده آن مدعی [[علم غیب]] می‌باشد، در صورتی که اطلاع از [[غیب]] مخصوص خداوند است و جز ذات پروردگار کسی از [[غیب]] اطلاع ندارد. اکنون باید نخست درباره [[غیب]] سخن گفت، تا معلوم شود که [[غیب]] چیست، و [[امام علی|امام علی بن ابی طالب]]{{ع}}، در خطبه‌ها و سخنان خود چه گفته و از چه موضوعی پرده برداشته که این چنین مورد حمله قرار گرفته و گفته‌هایش را در این مورد قبول نکرده‌اند و در انتساب آنها به آن حضرت تردید نموده‌اند.
| پاسخ = آیت الله '''[[عزیزالله عطاردی]]''' در مقاله ''«[[شک و شبهه در نهج البلاغه (مقاله)|شک و شبهه در نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است:
::::::در قرآن مجید از [[غیب]] مکرر سخن گفته شده، در جایی می‌فرماید: این قرآن راهنمای پرهیزکاران است، آن پرهیزکارانی که ایمان به غیب دارند، در جایی دیگر فرمود: این خبرهای غیبی است که ما برای شما می‌فرستیم و تو قبلا از آنها اطلاعی نداشتی، در یک آیه می‌فرماید: غیب را جز خداوند کسی نمی‌داند، و یا اینکه خداوند به غیب آسمان‌ها و زمین عالم است، و یا اینکه خداوند عالم به غیب و شهادت است. به طور کلی در قرآن مجید کلمه غیب در آیات مختلفی تکرار شده است و بیش از پنجاه آیه در قرآن مجید هست که در آن غیب ذکر شده است. در سوره مبارکه جن می‌فرماید: علم غیب مخصوص خداوند است و آن را برای کسی آشکار نمی‌کند، مگر برای رسولان برگزیده‌اش، در این آیه شریفه تصریح گردیده که خداوند پیامبران خود را از علم غیب و اسرار نهانی آگاه می‌گرداند و آنها می‌توانند چیزهایی را مشاهده کنند و یا مطالبی بگویند که دیگران توانایی آن را ندارند. بنابراین معلوم شد که پیغمبران هم می‌توانند از غیب مطلع باشند و از آینده خبر دهند و از اسرار مطلع گردند و مردم را از گذشته باخبر سازند، و در قرآن مجید، در داستان [[حضرت عیسی]] {{ع}}، با صراحت می‌گوید که من از آنچه در منزل ذخیره می‌کنید اطلاع می‌دهم. غیب یعنی آنچه با حواس ظاهری قابل درک نیست، و دیدگان آن را در نمی‌یابند، همانند این که مۆمنین، به بهشت و دوزخ و عذاب قبر و فرشتگان معتقد هستند و آنها را مشاهده نمی‌کنند، و یا اینکه [[امام مهدی]] {{ع}}، زنده و در میان مردم هست و افراد عادل او را می‌بینند.
 
::::::مخالفان نهج البلاغه با دیدن این مطلب می گویند: این کلمات از [[امام علی|علی بن ابی طالب]] {{ع}} نیست، زیرا گوینده این سخنان مدعی علم غیب است، در صورتی که اگر در این‌باره اندکی فکر کنند و زندگی [[امام علی]]{{ع}}، را مورد دقت قرار دهند موضوع را درک خواهند کرد. [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}}، در زمان خود نسبت به آینده مطالبی فرمودند که همه آنها بعد از او واقع شد. به [[حضرت زهرا]] {{س}}، فرمودند: تو قبل از همه به من ملحق خواهی شد، به [[علی]]{{ع}}، فرمودند: ناکثین و مارقین و قاسطین با تو جنگ می‌کنند و تو را در محراب می‌کشند و محاسنت را با خون سرت رنگین می‌کنند. در جای دیگر فرمود: ای علی پس از من مظلوم خواهی شد و باید صبر کنی، و نیز فرمود: فرزندم [[امام حسین|حسین]] {{ع}}، را با خاندان و فرزندانش با لب تشنه خواهند کشت. و یا اخباری که درباره بنی امیه و سلطنت آنان فرمودند، که همه این مطالب و پیش‌گویی‌ها واقع شدند. اکنون برگردیم به اصل موضوع، در نهج البلاغه خطبه‌ها و کلمات متعددی از [[علی]]{{ع}}، در ملاحم و اخبار از آینده هست، [[علی]]{{ع}}، از تسلط معاویه بر بلاد اسلام، و ولایت حجاج بن یوسف ثقفی در عراق و ظلم و فساد او، در غرق شدن بصره و داستان مغول و ورود آنها به عراق سخن گفته است. مخالفان نهج البلاغه با دیدن این مطلب می‌گویند:این کلمات از [[امام علی|علی بن ابی طالب]] {{ع}} نیست، زیرا گوینده این سخنان مدعی علم غیب است، در صورتی که اگر در این باره اندکی فکر کنند و زندگی [[امام علی]] {{ع}}، را مورد دقت قرار دهند موضوع را درک خواهند کرد.
«یکی از شبهات وارده درباره [[نهج البلاغه]] موضوع [[علم غیب]] است، مخالفین گویند: در [[نهج البلاغه]] مطالبی اظهار شده که گوینده آن مدعی [[علم غیب]] می‌باشد، در صورتی که اطلاع از [[غیب]] مخصوص خداوند است و جز ذات پروردگار کسی از [[غیب]] اطلاع ندارد. اکنون باید نخست درباره [[غیب]] سخن گفت، تا معلوم شود که [[غیب]] چیست، و [[امام علی|امام علی بن ابی طالب]] {{ع}}، در خطبه‌ها و سخنان خود چه گفته و از چه موضوعی پرده برداشته که این چنین مورد حمله قرار گرفته و گفته‌هایش را در این مورد قبول نکرده‌اند و در انتساب آنها به آن حضرت تردید نموده‌اند.
::::::[[امام علی]] {{ع}}، از کودکی در دامن حضرت [[رسول]]{{صل}}، بزرگ شد و بعد از مبعث رسول اکرم نخستین کسی است که به آن حضرت ایمان آورد. در همه جا با رسول خدا بود و از هنگام بعثت تا وقت وفات نبی اکرم آنی از او دور نبود، و هرچه بر رسول خدا نازل می‌شد از آن اطلاع داشت. خودش می‌فرمود: از من بپرسید قبل از آنکه از میان شما بروم، هر مسأله‌ای که به آن نیاز دارید از من سۆال کنید، به خداوند سوگند من علم و دانش فراوانی دارم و از [[رسول خدا]]{{صل}}، مطالب را فراگرفته‌ام و او همه چیز را به من تعلیم فرموده است. به خداوند سوگند بهتر از همه با قرآن آشنایی دارم، و می‌دانم کدام آیه در شب و یا در روز و کدام آیه در کوه و یا در بیابان فرود آمده است و ناسخ و منسوخ و شأن نزول او را به خوبی می‌دانم، از تأویل و تفسیرش مطلع هستم، و همه اینها را [[رسول خدا]]{{صل}}، به من تعلیم داد. در سوره مبارکه جن می‌فرماید: علم غیب مخصوص خداوند است و آن را برای کسی آشکار نمی‌کند، مگر برای رسولان برگزیده‌اش، در این آیه شریفه تصریح گردیده که خداوند پیامبران خود را از علم غیب و اسرار نهانی آگاه می‌گرداند و آنها می‌توانند چیزهایی را مشاهده کنند و یا مطالبی بگویند که دیگران توانایی آن را ندارند
 
::::::[[امام علی|امیر المۆمنین]] {{ع}}، فرمودند: هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}}، می‌خواستند از دنیا بروند مرا نزد خود طلب کردند و با من به سخن گفتن پرداختند، و از حوادثی که بعد از آن جناب خواهد آمد مطلع کردند، و به من هزار باب از علم آموختند که از هر دری هزار در دیگر باز می‌شد. دلیل بر این مطلب خطبه [[علی]]{{ع}} است که اینک در نهج البلاغه وجود دارد. [[امام علی|امیر المۆمنین]] {{ع}} در این خطبه از ظهور اقوام ترک سخن گفته و از تاتارها بحث کرده است. در این هنگام مردی از جای خود برخاست و گفت: یا امیر المۆمنین شما علم غیب می‌دانید؟ [[علی]]{{ع}}، فرمود ای مرد کلبی اینها علم غیب نیست، من این سخنان را از صاحب علم فرا گرفته‌ام، یعنی از [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}}. پس، بنابر مطالبی که نقل شد، موضوع [[علم غیب]] و اخبار از آینده در [[نهج البلاغه]] به آسانی قابل حل است و جای شک و تردید دراین باره نیست. مطلب قابل توجه این است که مخالفان می‌گویند [[سید رضی]] و [[سید مرتضی]] این مطالب را به علی نسبت داده‌اند، در صورتی که ظهور مغول و قوم تاتارها دویست و پانزده سال بعد از فوت رضی واقع شده و اکنون نسخه [[نهج البلاغه]] مورخ ۵۱۰ و ۵۴۴ در دست نگارنده این سطور هست که صد سال قبل از ظهور مغول تحریر شده است»<ref>[http://article.tebyan.net/279103/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86%D8%AF- وبگاه تبیان]</ref>.
در قرآن مجید از [[غیب]] مکرر سخن گفته شده، در جایی می‌فرماید: این قرآن راهنمای پرهیزکاران است، آن پرهیزکارانی که ایمان به غیب دارند، در جایی دیگر فرمود: این خبرهای غیبی است که ما برای شما می‌فرستیم و تو قبلا از آنها اطلاعی نداشتی، در یک آیه می‌فرماید: غیب را جز خداوند کسی نمی‌داند، و یا اینکه خداوند به غیب آسمان‌ها و زمین عالم است، و یا اینکه خداوند عالم به غیب و شهادت است. به طور کلی در قرآن مجید کلمه غیب در آیات مختلفی تکرار شده است و بیش از پنجاه آیه در قرآن مجید هست که در آن غیب ذکر شده است. در سوره مبارکه جن می‌فرماید: علم غیب مخصوص خداوند است و آن را برای کسی آشکار نمی‌کند، مگر برای رسولان برگزیده‌اش، در این آیه شریفه تصریح گردیده که خداوند پیامبران خود را از علم غیب و اسرار نهانی آگاه می‌گرداند و آنها می‌توانند چیزهایی را مشاهده کنند و یا مطالبی بگویند که دیگران توانایی آن را ندارند. بنابراین معلوم شد که پیغمبران هم می‌توانند از غیب مطلع باشند و از آینده خبر دهند و از اسرار مطلع گردند و مردم را از گذشته باخبر سازند، و در قرآن مجید، در داستان [[حضرت عیسی]] {{ع}}، با صراحت می‌گوید که من از آنچه در منزل ذخیره می‌کنید اطلاع می‌دهم. غیب یعنی آنچه با حواس ظاهری قابل درک نیست، و دیدگان آن را در نمی‌یابند، همانند این که مۆمنین، به بهشت و دوزخ و عذاب قبر و فرشتگان معتقد هستند و آنها را مشاهده نمی‌کنند، و یا اینکه [[امام مهدی]] {{ع}}، زنده و در میان مردم هست و افراد عادل او را می‌بینند.
{{پایان جمع شدن}}
 
مخالفان نهج البلاغه با دیدن این مطلب می گویند: این کلمات از [[امام علی|علی بن ابی طالب]] {{ع}} نیست، زیرا گوینده این سخنان مدعی علم غیب است، در صورتی که اگر در این‌باره اندکی فکر کنند و زندگی [[امام علی]] {{ع}}، را مورد دقت قرار دهند موضوع را درک خواهند کرد. [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}}، در زمان خود نسبت به آینده مطالبی فرمودند که همه آنها بعد از او واقع شد. به [[حضرت زهرا]] {{س}}، فرمودند: تو قبل از همه به من ملحق خواهی شد، به [[علی]] {{ع}}، فرمودند: ناکثین و مارقین و قاسطین با تو جنگ می‌کنند و تو را در محراب می‌کشند و محاسنت را با خون سرت رنگین می‌کنند. در جای دیگر فرمود: ای علی پس از من مظلوم خواهی شد و باید صبر کنی، و نیز فرمود: فرزندم [[امام حسین|حسین]] {{ع}}، را با خاندان و فرزندانش با لب تشنه خواهند کشت. و یا اخباری که درباره بنی امیه و سلطنت آنان فرمودند، که همه این مطالب و پیش‌گویی‌ها واقع شدند. اکنون برگردیم به اصل موضوع، در نهج البلاغه خطبه‌ها و کلمات متعددی از [[علی]] {{ع}}، در ملاحم و اخبار از آینده هست، [[علی]] {{ع}}، از تسلط معاویه بر بلاد اسلام، و ولایت حجاج بن یوسف ثقفی در عراق و ظلم و فساد او، در غرق شدن بصره و داستان مغول و ورود آنها به عراق سخن گفته است. مخالفان نهج البلاغه با دیدن این مطلب می‌گویند:این کلمات از [[امام علی|علی بن ابی طالب]] {{ع}} نیست، زیرا گوینده این سخنان مدعی علم غیب است، در صورتی که اگر در این باره اندکی فکر کنند و زندگی [[امام علی]] {{ع}}، را مورد دقت قرار دهند موضوع را درک خواهند کرد.


[[امام علی]] {{ع}}، از کودکی در دامن حضرت [[رسول]] {{صل}}، بزرگ شد و بعد از مبعث رسول اکرم نخستین کسی است که به آن حضرت ایمان آورد. در همه جا با رسول خدا بود و از هنگام بعثت تا وقت وفات نبی اکرم آنی از او دور نبود، و هرچه بر رسول خدا نازل می‌شد از آن اطلاع داشت. خودش می‌فرمود: از من بپرسید قبل از آنکه از میان شما بروم، هر مسأله‌ای که به آن نیاز دارید از من سۆال کنید، به خداوند سوگند من علم و دانش فراوانی دارم و از [[رسول خدا]] {{صل}}، مطالب را فراگرفته‌ام و او همه چیز را به من تعلیم فرموده است. به خداوند سوگند بهتر از همه با قرآن آشنایی دارم، و می‌دانم کدام آیه در شب و یا در روز و کدام آیه در کوه و یا در بیابان فرود آمده است و ناسخ و منسوخ و شأن نزول او را به خوبی می‌دانم، از تأویل و تفسیرش مطلع هستم، و همه اینها را [[رسول خدا]] {{صل}}، به من تعلیم داد. در سوره مبارکه جن می‌فرماید: علم غیب مخصوص خداوند است و آن را برای کسی آشکار نمی‌کند، مگر برای رسولان برگزیده‌اش، در این آیه شریفه تصریح گردیده که خداوند پیامبران خود را از علم غیب و اسرار نهانی آگاه می‌گرداند و آنها می‌توانند چیزهایی را مشاهده کنند و یا مطالبی بگویند که دیگران توانایی آن را ندارند
[[امام علی|امیر المۆمنین]] {{ع}}، فرمودند: هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}}، می‌خواستند از دنیا بروند مرا نزد خود طلب کردند و با من به سخن گفتن پرداختند، و از حوادثی که بعد از آن جناب خواهد آمد مطلع کردند، و به من هزار باب از علم آموختند که از هر دری هزار در دیگر باز می‌شد. دلیل بر این مطلب خطبه [[علی]] {{ع}} است که اینک در نهج البلاغه وجود دارد. [[امام علی|امیر المۆمنین]] {{ع}} در این خطبه از ظهور اقوام ترک سخن گفته و از تاتارها بحث کرده است. در این هنگام مردی از جای خود برخاست و گفت: یا امیر المۆمنین شما علم غیب می‌دانید؟ [[علی]] {{ع}}، فرمود ای مرد کلبی اینها علم غیب نیست، من این سخنان را از صاحب علم فرا گرفته‌ام، یعنی از [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}}. پس، بنابر مطالبی که نقل شد، موضوع [[علم غیب]] و اخبار از آینده در [[نهج البلاغه]] به آسانی قابل حل است و جای شک و تردید دراین باره نیست. مطلب قابل توجه این است که مخالفان می‌گویند [[سید رضی]] و [[سید مرتضی]] این مطالب را به علی نسبت داده‌اند، در صورتی که ظهور مغول و قوم تاتارها دویست و پانزده سال بعد از فوت رضی واقع شده و اکنون نسخه [[نهج البلاغه]] مورخ ۵۱۰ و ۵۴۴ در دست نگارنده این سطور هست که صد سال قبل از ظهور مغول تحریر شده است»<ref>[http://article.tebyan.net/279103/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86%D8%AF- وبگاه تبیان]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۹. آیت‌الله میرباقری؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۹. آیت‌الله میرباقری؛
| تصویر = 11787.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد مهدی میرباقری|میرباقری]]]]
| تصویر = 11787.jpg
::::::آیت‌الله '''[[سید محمد مهدی میرباقری]]''' در بیاناتی با عنوان ''«[http://www.isaq.ir/vdcbu8bwprhb9.iur.html حقیقت علم امیرالمؤمنین]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ‌دهنده = سید محمد مهدی میرباقری
::::::«یکی از اسامی [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در قرآن این است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ]]}}<ref>«و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>، کسی که همه علم الکتاب در نزد اوست. از [[امام صادق]]{{ع}} در کافی نقل شده است که: آیا در قرآن دیده‌ای که خداوند در باب کسی که در خدمت حضرت سلیمان بود و علم الکتاب داشت و تخت بلقیس را از یمن به شام آورد می‌فرماید: {{متن قرآن|قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِ}}<ref>«عفریتی از میان جن‌ها به سلیمان پاسخ داد قبل از این که از جایت برخیزی تخت را حاضر می‌کنم». (نمل۳۹).</ref> بعد قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب]]}}<ref>«کسی که در نزد او علمی از کتاب بود نه همه علم الکتاب از اسم اعظمی که در نزدش بود استفاده کرد و در یک چشم به هم زدن فاصله بین یمن تا شام را جمع کرد و تخت را آورد و بعد زمین را دوباره پهن کرد». (نمل۴۰).</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} به صدیق فرمود: می‌دانی آن شخص چقدر علم الکتاب داشت؟ گفت: خیر، حضرت فرمود: او فقط دارای قطره‌ای از دریای علم الکتاب بود! بعد فرمودند: همه علم الکتاب در نزد ماست. حتی در بعضی از روایات آمده است که آن شخص به اندازه‌ایی که پر پشه هنگام تماس با آب از آن برخوردار می‌شود به همان اندازه از علم الکتاب بهره‌مند بود. لذا [[ائمه]]{{عم}} به همه عالم احاطه دارند»<ref>[http://www.isaq.ir/vdcbu8bwprhb9.iur.html فرهنگستان علوم اسلامی قم]</ref>.
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید محمد مهدی میرباقری]]''' در بیاناتی با عنوان ''«[http://www.isaq.ir/vdcbu8bwprhb9.iur.html حقیقت علم امیرالمؤمنین]»'' در این‌باره گفته‌ است:
{{پایان جمع شدن}}


«یکی از اسامی [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} در قرآن این است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ]]}}<ref>«و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>، کسی که همه علم الکتاب در نزد اوست. از [[امام صادق]] {{ع}} در کافی نقل شده است که: آیا در قرآن دیده‌ای که خداوند در باب کسی که در خدمت حضرت سلیمان بود و علم الکتاب داشت و تخت بلقیس را از یمن به شام آورد می‌فرماید: {{متن قرآن|قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِ}}<ref>«عفریتی از میان جن‌ها به سلیمان پاسخ داد قبل از این که از جایت برخیزی تخت را حاضر می‌کنم». (نمل۳۹).</ref> بعد قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب]]}}<ref>«کسی که در نزد او علمی از کتاب بود نه همه علم الکتاب از اسم اعظمی که در نزدش بود استفاده کرد و در یک چشم به هم زدن فاصله بین یمن تا شام را جمع کرد و تخت را آورد و بعد زمین را دوباره پهن کرد». (نمل۴۰).</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} به صدیق فرمود: می‌دانی آن شخص چقدر علم الکتاب داشت؟ گفت: خیر، حضرت فرمود: او فقط دارای قطره‌ای از دریای علم الکتاب بود! بعد فرمودند: همه علم الکتاب در نزد ماست. حتی در بعضی از روایات آمده است که آن شخص به اندازه‌ایی که پر پشه هنگام تماس با آب از آن برخوردار می‌شود به همان اندازه از علم الکتاب بهره‌مند بود. لذا [[ائمه]] {{عم}} به همه عالم احاطه دارند»<ref>[http://www.isaq.ir/vdcbu8bwprhb9.iur.html فرهنگستان علوم اسلامی قم]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۰. حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۰. حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه؛
| تصویر = 11172.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]]]]
| تصویر = 11172.jpg
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عبدالحسین خسروپناه]]''' در کتاب ''«[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ‌دهنده = عبدالحسین خسروپناه
::::::«خبرهای غیبی از امام علی{{ع}}: [[مروان بن حکم]] در جنگ جمل اسیر شد و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} از پدر عفو او را خواستند حضرت او را آزاد کرد و سپس فرمود: "آگاه باشید برای این مروان، فرمان‌روایی کوتاهی است بسان لیسیدن سگ، بینی خود را. او پدر چهار رئیس است و امت اسلامی از فرمان‌روایی او و فرزندانش، روزگار خونینی به خود خواهند دید."<ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه ۷۲، [[نهج البلاغه]] خطبه‌های ۱۳؛ ۱۵؛ ۵۷؛ ۵۸؛ ۸۹؛ ۱۳۸؛ ۱۷۶. همچنین ر.ک: [[شیخ مفید]]، الارشاد، ج۱، ص ۳۱۵-۳۳۲.</ref> تاریخ گواهی می‌دهد که حکومت مروان، نُه ماه بیشتر نشد و چهار فرزندش، [[عبدالملک]] و [[عبدالعزیز]] و بشر و محمد، به ترتیب به ریاست رسیدند. امت اسلامی در دوران خلافت مروان و فرزندانش روزهای بسیار سخت و خونینی را سپری کردند.<ref>ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>»<ref>[[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]] ص۳۸۱.</ref>.
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عبدالحسین خسروپناه]]''' در کتاب ''«[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]»'' در این باره گفته است:
{{پایان جمع شدن}}


«خبرهای غیبی از امام علی {{ع}}: [[مروان بن حکم]] در جنگ جمل اسیر شد و [[امام حسن]] {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} از پدر عفو او را خواستند حضرت او را آزاد کرد و سپس فرمود: "آگاه باشید برای این مروان، فرمان‌روایی کوتاهی است بسان لیسیدن سگ، بینی خود را. او پدر چهار رئیس است و امت اسلامی از فرمان‌روایی او و فرزندانش، روزگار خونینی به خود خواهند دید."<ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه ۷۲، [[نهج البلاغه]] خطبه‌های ۱۳؛ ۱۵؛ ۵۷؛ ۵۸؛ ۸۹؛ ۱۳۸؛ ۱۷۶. همچنین ر.ک: [[شیخ مفید]]، الارشاد، ج۱، ص ۳۱۵-۳۳۲.</ref> تاریخ گواهی می‌دهد که حکومت مروان، نُه ماه بیشتر نشد و چهار فرزندش، [[عبدالملک]] و [[عبدالعزیز]] و بشر و محمد، به ترتیب به ریاست رسیدند. امت اسلامی در دوران خلافت مروان و فرزندانش روزهای بسیار سخت و خونینی را سپری کردند.<ref>ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>»<ref>[[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]] ص۳۸۱.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۱. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۱. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
| تصویر = 11720.JPG|100px|right|بندانگشتی|[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]]]
| تصویر = 11720.JPG
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]''' در مقاله ''«[[علم و عصمت امام از دیدگاه اصحاب امیرالمؤمنین (مقاله)|علم و عصمت امام از دیدگاه اصحاب امیرالمؤمنین]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ‌دهنده = سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)
::::::«عظمت علمی‌ [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در میان اصحاب و حتی مسلمانان کمتر قابل انکار بوده است؛ آنچه بیشتر قابل بحث، و چالش‌ بر‌انگیز بوده است، [[علم امام]]{{ع}} به اموری است که به طور عادی از دیگران پنهان است. آگاهی از امور پنهان اصالتاً از آنِ خداوند متعال است و او به هر کس که شایستگی آن را داشته باشد و به هر اندازه صلاح بداند، عنایت می‌فرماید.
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|سید علی هاشمی]]''' در مقاله ''«[[علم و عصمت امام از دیدگاه اصحاب امیرالمؤمنین (مقاله)|علم و عصمت امام از دیدگاه اصحاب امیرالمؤمنین]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::در روایتی آمده است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در موردی از حوادث آینده خبر داد. یکی از افراد با تعجب به [[امام]]{{ع}} عرض کرد: به شما [[علم غیب]] داده شده است!. [[امام]]{{ع}} فرمود: این [[علم غیب]] نیست؛ بلکه علمی‌‌ است که از فردی صاحب علم آموخته شده است. [[امام]]{{ع}} در ادامه با تلاوت آیه: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ }} <ref>بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.</ref>، علم به زمان رخ دادن قیامت، آگاهی از جنین درون رحم، بهشتی یا جهنمی‌‌ بودن افراد و آن چه در آیه فوق آمده است را [[علم غیب]] دانستند و سایر موارد را علمی‌ دانستند که خداوند به [[پیامبر]] خود آموخته است و [[پیامبر]] به ایشان آموخته است. آگاهی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از امور پنهان، برای اصحاب خاص ایشان مانند: [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[اصبغ‌ بن‌ نباته]]، [[میثم تمار]]، [[حبیب‌ بن‌ مظاهر]] و [[رشید هجری]] امری ناشناخته نبود. در نقلی آمده است [[اصبغ‌ بن‌ نباته]] و دیگر اصحاب، [[امام]]{{ع}} را بارها دیده بودند که به افراد از زمان، چگونگی و سبب مرگ آنان خبر می‌داد. [[سلمان]]، ]]امیرمؤمنان]]{{ع}} را دارای علم به حوادث آینده، موعد مرگ انسان‌ها و فصل‌الخطاب می‌دانست. در همین روایت، خود سلمان نیز از حوادث آینده خبر داده و مردم را به پیروی [[اهل بیت]]{{عم}} تشویق کرده است. از توصیف‌های سلمان می‌توان دریافت که او کاملاً از علم [[امام علی]]{{ع}} به امور پنهان آگاه بوده و آن را باور داشته است؛ بلکه خود نیز دارای علوم پنهان بوده است. در روایتی آمده است که سلمان علم اول و آخر را از [[پیامبر]] و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} آموخته بود.
::::::در نقل دیگری، [[سلمان]] به گناه فردی خبر داد که از آن جز خداوند و خود آن فرد خبر نداشت و از او خواست توبه کند. در روایاتی نیز [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} سلمان را محدَّث معرفی کرده‌اند. در نقل دیگر نیز سلمان از حوادث آینده کربلا و مناطقی دیگر خبر داد. ابوذر نیز در نقلی از ظلم مردم در آینده بر [[اهل بیت]]{{ع}} و شهادت [[امیرمؤمنان]]{{ع}} خبر داد.
::::::[[میثم تمار]]، [[حبیب‌ بن‌ مظاهر]] و [[رشید هجری]] نیز از  علم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به امو پنهان آگاه بودند. [[امام]]{{ع}} به آنان زمان و چگونگی شهادت‌شان را خبر داده بود.  رشید هجری، افزون بر آنکه از شهادت خود آگاه بود، از زمان و چگونگی مرگ دیگران نیز خبر می‌داد. زمانی میثم در حالی که بر کشتی سوار بود، از کشته شدن معاویه خبر داد. بعدها روشن شد که دقیقا در همان زمان که میثم خبر داده بود، معاویه از دنیا رفته است. روایات دیگری نیز که نشان از آگاهی میثم به امور پنهان است، نقل شده است. [[عمار]] نیز از [[علم امام]]{{ع}} به امور پنهان آگاه بود. وی در جنگ صفین به نزد [[امیرمؤمنان]]{{ع}} آمد و پرسید: آیا این همان روز است؟ [[امام]]{{ع}} نمی‌خواست به او جواب صریح بدهد. به او فرمود: به جایگاه خود باز گرد. عمار سه بار نزد [[امام]]{{ع}} آمد و پرسش خود را تکرار کرد. [[امام]]{{ع}} در نهایت به او پاسخ مثبت داد. عمار از این خبر خوشحال شد و گفت: امروز دوستانم را می‌بینم. [[پیامبر|محمد]]{{صل}} و یارانش را. از پرسش‌های مکرر او از یک امر پنهان، روشن می‌شود که او [[امام]]{{ع}} را دارای چنین علمی‌‌ می‌دانسته است.
::::::یکی از اصحاب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به نام [[مزرع‌ بن‌ عبدالله]] یکی از پیش‌گویی‌های [[امام]]{{ع}} را به یکی دیگر از اصحاب به نام [[ابوالعالیه]] بیان کرد. [[ابوالعالیه]] با تعجب پرسید: غیب‌گویی می‌کنی؟ مزرع با اطمینان بر درستی خبر تأکید کرد و خبر شهادت خود را نیز بر آن افزود و گفت: [[امیر مؤمنان]]{{ع}} این خبر را به او داده است و حتماً این امر واقع می‌شود. [[ابوالعالیه]] با تعجب تکرار کرد: از [[غیب]] خبر می‌دهی؟ مزرع در برابر تردید دوستش، بار دیگر تأکید کرد که کسی این خبر را به او داده است که راستگو و مورد اعتماد است. پیش‌گویی‌های [[امیر مؤمنان]]{{ع}} محقق شد و مزرع همان‌گونه که گفته بود، به شهادت رسید»<ref>[[شهود یکی از روش‌های علم‌آموزی ائمه (مقاله)|شهود یکی از روش‌های علم‌آموزی ائمه]]، [[معرفت کلامی (نشریه)|دوفصلنامه معرفت کلامی]]، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۹، ص۱۴۷.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


«عظمت علمی‌ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در میان اصحاب و حتی مسلمانان کمتر قابل انکار بوده است؛ آنچه بیشتر قابل بحث، و چالش‌ بر‌انگیز بوده است، [[علم امام]] {{ع}} به اموری است که به طور عادی از دیگران پنهان است. آگاهی از امور پنهان اصالتاً از آنِ خداوند متعال است و او به هر کس که شایستگی آن را داشته باشد و به هر اندازه صلاح بداند، عنایت می‌فرماید.
در روایتی آمده است که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در موردی از حوادث آینده خبر داد. یکی از افراد با تعجب به [[امام]] {{ع}} عرض کرد: به شما [[علم غیب]] داده شده است!. [[امام]] {{ع}} فرمود: این [[علم غیب]] نیست؛ بلکه علمی‌‌ است که از فردی صاحب علم آموخته شده است. [[امام]] {{ع}} در ادامه با تلاوت آیه: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ }} <ref>بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.</ref>، علم به زمان رخ دادن قیامت، آگاهی از جنین درون رحم، بهشتی یا جهنمی‌‌ بودن افراد و آن چه در آیه فوق آمده است را [[علم غیب]] دانستند و سایر موارد را علمی‌ دانستند که خداوند به [[پیامبر]] خود آموخته است و [[پیامبر]] به ایشان آموخته است. آگاهی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از امور پنهان، برای اصحاب خاص ایشان مانند: [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[اصبغ‌ بن‌ نباته]]، [[میثم تمار]]، [[حبیب‌ بن‌ مظاهر]] و [[رشید هجری]] امری ناشناخته نبود. در نقلی آمده است [[اصبغ‌ بن‌ نباته]] و دیگر اصحاب، [[امام]] {{ع}} را بارها دیده بودند که به افراد از زمان، چگونگی و سبب مرگ آنان خبر می‌داد. [[سلمان]]،]]امیرمؤمنان]] {{ع}} را دارای علم به حوادث آینده، موعد مرگ انسان‌ها و فصل‌الخطاب می‌دانست. در همین روایت، خود سلمان نیز از حوادث آینده خبر داده و مردم را به پیروی [[اهل بیت]] {{عم}} تشویق کرده است. از توصیف‌های سلمان می‌توان دریافت که او کاملاً از علم [[امام علی]] {{ع}} به امور پنهان آگاه بوده و آن را باور داشته است؛ بلکه خود نیز دارای علوم پنهان بوده است. در روایتی آمده است که سلمان علم اول و آخر را از [[پیامبر]] و [[امیرمؤمنان]] {{ع}} آموخته بود.
در نقل دیگری، [[سلمان]] به گناه فردی خبر داد که از آن جز خداوند و خود آن فرد خبر نداشت و از او خواست توبه کند. در روایاتی نیز [[امام باقر]] {{ع}} و [[امام صادق]] {{ع}} سلمان را محدَّث معرفی کرده‌اند. در نقل دیگر نیز سلمان از حوادث آینده کربلا و مناطقی دیگر خبر داد. ابوذر نیز در نقلی از ظلم مردم در آینده بر [[اهل بیت]] {{ع}} و شهادت [[امیرمؤمنان]] {{ع}} خبر داد.
[[میثم تمار]]، [[حبیب‌ بن‌ مظاهر]] و [[رشید هجری]] نیز از  علم [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به امو پنهان آگاه بودند. [[امام]] {{ع}} به آنان زمان و چگونگی شهادت‌شان را خبر داده بود.  رشید هجری، افزون بر آنکه از شهادت خود آگاه بود، از زمان و چگونگی مرگ دیگران نیز خبر می‌داد. زمانی میثم در حالی که بر کشتی سوار بود، از کشته شدن معاویه خبر داد. بعدها روشن شد که دقیقا در همان زمان که میثم خبر داده بود، معاویه از دنیا رفته است. روایات دیگری نیز که نشان از آگاهی میثم به امور پنهان است، نقل شده است. [[عمار]] نیز از [[علم امام]] {{ع}} به امور پنهان آگاه بود. وی در جنگ صفین به نزد [[امیرمؤمنان]] {{ع}} آمد و پرسید: آیا این همان روز است؟ [[امام]] {{ع}} نمی‌خواست به او جواب صریح بدهد. به او فرمود: به جایگاه خود باز گرد. عمار سه بار نزد [[امام]] {{ع}} آمد و پرسش خود را تکرار کرد. [[امام]] {{ع}} در نهایت به او پاسخ مثبت داد. عمار از این خبر خوشحال شد و گفت: امروز دوستانم را می‌بینم. [[پیامبر|محمد]] {{صل}} و یارانش را. از پرسش‌های مکرر او از یک امر پنهان، روشن می‌شود که او [[امام]] {{ع}} را دارای چنین علمی‌‌ می‌دانسته است.
یکی از اصحاب [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به نام [[مزرع‌ بن‌ عبدالله]] یکی از پیش‌گویی‌های [[امام]] {{ع}} را به یکی دیگر از اصحاب به نام [[ابوالعالیه]] بیان کرد. [[ابوالعالیه]] با تعجب پرسید: غیب‌گویی می‌کنی؟ مزرع با اطمینان بر درستی خبر تأکید کرد و خبر شهادت خود را نیز بر آن افزود و گفت: [[امیر مؤمنان]] {{ع}} این خبر را به او داده است و حتماً این امر واقع می‌شود. [[ابوالعالیه]] با تعجب تکرار کرد: از [[غیب]] خبر می‌دهی؟ مزرع در برابر تردید دوستش، بار دیگر تأکید کرد که کسی این خبر را به او داده است که راستگو و مورد اعتماد است. پیش‌گویی‌های [[امیر مؤمنان]] {{ع}} محقق شد و مزرع همان‌گونه که گفته بود، به شهادت رسید»<ref>[[شهود یکی از روش‌های علم‌آموزی ائمه (مقاله)|شهود یکی از روش‌های علم‌آموزی ائمه]]، [[معرفت کلامی (نشریه)|دوفصلنامه معرفت کلامی]]، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۹، ص۱۴۷.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۲. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۲. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
| تصویر = 120129.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[سید امین موسوی|موسوی]]]]
| تصویر = 120129.jpg
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ‌دهنده = سید امین موسوی
::::::«خبرهای غیبی فراوانی از [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در کتب حدیثی و تاریخی شیعه و سنی نقل شده است، به طوری که [[ابن ابی‌ الحدید]] گوید: [[حضرت علی]]{{ع}} اخبار غیبی بسیار فرموده و همگی صحیح بوده و اگر ما بخواهیم همه آنها را بیان کنیم باید جزوه‌های بسیاری به آن اختصاص دهیم و کتاب‌های سیره آن اخبار را به صورت مشروح آورده‌اند<ref>شرح نهج‌ البلاغه، ج۷، ص۵۰.</ref> که همه آنها حکایت از آگاهی گسترده و احاطه آن حضرت بر امور غیبی است و در بسیاری از این موارد روی جزئیات تکیه شده است که این به خوبی نشان از آن است که این خبرها از آگاهی به [[علم غیب]] سرچشمه گرفته است. در [[نهج‌ البلاغه]] در خطبه‌های متعددی اخبار غیبی از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بیان شده است از جمله:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی]]'''، در کتاب ''«[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
:::::#خبر دادن [[حضرت علی]]{{ع}} از آمدن تعداد نیرو در جنگ جمل از کوفه همراه [[امام حسن]]{{ع}} [[ابو طفیل]] گوید: [[علی]]{{ع}} فرمود: از کوفه دوازده هزار و یک نفر به سوی شما می‌آید. به تپه ذی‌قار نشستم و آنها را شمارش کردم. یکی بیش و کم نبود<ref>تاریخ طبری، ابی‌ جعفر محمد بن جریر طبری، ج۴، ص۵۰۰.</ref>
:::::#'''اخبار [[حضرت علی]]{{ع}} درباره خوارج در جنگ نهروان:''' [[حضرت علی]]{{ع}} در جنگ نهروان به باقی نماندن دو نفر از خوارج و به شهادت نرسیدن، بیش از ده نفر از لشکریانش خبر دادند که این خبر دادن [[علی]]{{ع}} با سندها وعبارت‌های مختلف در کتاب‌های گوناگون نقل شده است. در خطبه ۵۹ درباره هلاکت خوارج فرموده است: {{عربی|« مَصَارِعُهُمْ‏ دُونَ‏ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَة»}}<ref>کشتنگاه آنان این سوی نطفه (نهر) است. به خدا، که ده کس از آنان نرهد و از شما ده تن هلاک نشود؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۵۹، ص ۴۸.</ref>. [[ابی‌ سلیمان مرعشی]] گوید: [[حضرت علی]]{{ع}} به سوی نهروان حرکت کرد و من هم همراه او حرکت می‌کردم. او فرمود: قسم به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، از شما دو تن کشته نمی‌شود و از آنها ده نفر باقی نمی‌ماند<ref>کنزالعمال، ج۱۱، ص۴۳۵. تاریخ بغدادی، احمد خطیب بغدادی، ج۱۴، ص۳۶۴.</ref>. [[ابن ابی‌ الحدید معتزلی]] گوید: این خبر غیبی از معجزات آن حضرت به شمار می‌رود، زیرا خبر تفصیلی دادن از شمار کشتگان ارتباط با عالم ورای حس را به خوبی می‌نمایاند و این گونه پیشگویی فراتر از توان بشری است<ref>شرح نهج‌البلاغه، ج۵، ص۴.</ref>. در خطبه ۶۰ هنگامی که به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} عرض کردند: خوارج تار و مار شدند، فرمود: {{عربی|« كَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ‏ نُطَفٌ‏ فِي‏ أَصْلَابِ‏ الرِّجَالِ‏ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ وَ كُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّى يَكُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِين‏»}}<ref>هرگز به خدا که نطفه-هایند در پشت‌های مردان و زهدان‌های مادران. هرگاه مهم‌تری از آنان سر برآورد، از پایش در اندازند، چندان که آخرِ کار مالِ مردم ربایند و دست به دزدی یازند.</ref>. در این جا، به سرکوبی خوارج در حکومت‌های مختلف و نیز پایان کار آنها اشاره فرموده است، و به گفته [[ابن ابی‌ الحدید]] "این مسئله عیناً واقع شد، زیرا دعوت خوارج مضمحل گردید و مردان فعال آنها از بین رفتند و سرانجام اخلاف آنها دزدانی شدند متظاهر به فسق و فساد" <ref>شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۵، ص۷۳.</ref>.
:::::#'''اخبار از شهادت خودش:'''احادیث خبر دادن [[حضرت علی]]{{ع}} از شهادت خود، گاهی اخبار از خضاب شدن محاسنش به خون سرش و گاهی به خبر دادن از قاتلش [[ابن ملجم]] با اسناد و تعابیر گوناگون بیان شده است؛ در این جا از باب نمونه برخی از آن روایات نقل می‌شود: [[ابن سعد]] از [[ابو نعیم]] و او از [[ابو طفیل]] نقل می‌کند که [[علی]]{{ع}} مردم را به بیعت کردن با خود فراخواند. [[عبدالرحمن بن ملجم مرادی]] برای بیعت آمد و [[علی]]{{ع}} دو مرتبه او را برگرداند و بیعتش را نپذیرفت، سپس فرمود: چه چیزی از شقی‌ترین امت جلوگیری می‌کند، هر آینه محاسن مرا با خون سرم رنگین خواهد کرد. [[ابن‌ سعد]] گوید: راوی دیگری هم غیر از [[ابو نعیم]] به همین اسناد از [[علی]]{{ع}} نقل می‌کند، که در دنباله این مطلب فرمود: بخدا سوگند این عهدی است که [[پیامبر]]{{صل}} فرموده است<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص ۲۴.</ref>. [[سالم بن ابی جعد]] از [[عبدالله بن سبع]] نقل می‌کند که شنیدم [[علی]]{{ع}} می‌فرمود: همانا ریش من از خون سرم خضاب خواهد شد و شقی‌ترین مردم منتظر چیست؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین بگو آن کیست؟ تا جانش را بستانیم؟ فرمود: در این صورت به خدا سوگند در قبال خون من کسی غیر از قاتل مرا کشته‌اید. [[عبدالله بن موسی]] از اسرائیل از [[سنان بن حبیب]] از نبل از دختر بدر، از قول شوهرش نقل می‌کند که می‌گفته است: خودم شنیدم [[علی]]{{ع}} می‌فرمود: همانا ریش من از خون سرم خضاب خواهد شد.
:::::#'''اخبار [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} از چگونگی به شهادت رسیدن [[میثم تمار]]:''' [[میثم تمار]] یکی از اصحاب خاص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است که اسرار بسیاری از آن جناب شنیده بود. روزی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به او فرمود: همانا تو پس از من گرفتار خواهی شد و به دار آویخته شوی و حربه به تو خواهند زد، و چون سومین روز  شود، از سوراخ‌های بینی و دهانت خون باز شود که ریشت را رنگین نماید، پس چشم به راه آن خضاب باش، و به درب خانه عمرو بن حریث به دار آویخته خواهی شد. تو دهمین نفری که در آنجا به دار آویخته می‌شوی و چوبه دار تو از همه آنان کوتاه‌تر می‌باشد، و از آنها به آستانه خانه نزدیک‌تر خواهی بود. برو تا آن درخت خرمایی که بر تنه آن به دار کشیده شوی به تو نشان دهم، و نشانش داد»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/گستره_علم_غیب_از_دیدگاه_ادیان_ابراهیمی_(کتاب)#.D8.AF.D8.B1.D8.A8.D8.A7.D8.B1.D9.87.D9.94_.D9.BE.D8.AF.DB.8C.D8.AF.D8.A2.D9.88.D8.B1.D9.86.D8.AF.D9.87 گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۰۶ - ۲۱۰.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


«خبرهای غیبی فراوانی از [[حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} در کتب حدیثی و تاریخی شیعه و سنی نقل شده است، به طوری که [[ابن ابی‌ الحدید]] گوید: [[حضرت علی]] {{ع}} اخبار غیبی بسیار فرموده و همگی صحیح بوده و اگر ما بخواهیم همه آنها را بیان کنیم باید جزوه‌های بسیاری به آن اختصاص دهیم و کتاب‌های سیره آن اخبار را به صورت مشروح آورده‌اند<ref>شرح نهج‌ البلاغه، ج۷، ص۵۰.</ref> که همه آنها حکایت از آگاهی گسترده و احاطه آن حضرت بر امور غیبی است و در بسیاری از این موارد روی جزئیات تکیه شده است که این به خوبی نشان از آن است که این خبرها از آگاهی به [[علم غیب]] سرچشمه گرفته است. در [[نهج‌ البلاغه]] در خطبه‌های متعددی اخبار غیبی از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بیان شده است از جمله:
# خبر دادن [[حضرت علی]] {{ع}} از آمدن تعداد نیرو در جنگ جمل از کوفه همراه [[امام حسن]] {{ع}} [[ابو طفیل]] گوید: [[علی]] {{ع}} فرمود: از کوفه دوازده هزار و یک نفر به سوی شما می‌آید. به تپه ذی‌قار نشستم و آنها را شمارش کردم. یکی بیش و کم نبود<ref>تاریخ طبری، ابی‌ جعفر محمد بن جریر طبری، ج۴، ص۵۰۰.</ref>
# '''اخبار [[حضرت علی]] {{ع}} درباره خوارج در جنگ نهروان:''' [[حضرت علی]] {{ع}} در جنگ نهروان به باقی نماندن دو نفر از خوارج و به شهادت نرسیدن، بیش از ده نفر از لشکریانش خبر دادند که این خبر دادن [[علی]] {{ع}} با سندها وعبارت‌های مختلف در کتاب‌های گوناگون نقل شده است. در خطبه ۵۹ درباره هلاکت خوارج فرموده است: {{عربی|«مَصَارِعُهُمْ‏ دُونَ‏ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَة»}}<ref>کشتنگاه آنان این سوی نطفه (نهر) است. به خدا، که ده کس از آنان نرهد و از شما ده تن هلاک نشود؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۵۹، ص ۴۸.</ref>. [[ابی‌ سلیمان مرعشی]] گوید: [[حضرت علی]] {{ع}} به سوی نهروان حرکت کرد و من هم همراه او حرکت می‌کردم. او فرمود: قسم به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، از شما دو تن کشته نمی‌شود و از آنها ده نفر باقی نمی‌ماند<ref>کنزالعمال، ج۱۱، ص۴۳۵. تاریخ بغدادی، احمد خطیب بغدادی، ج۱۴، ص۳۶۴.</ref>. [[ابن ابی‌ الحدید معتزلی]] گوید: این خبر غیبی از معجزات آن حضرت به شمار می‌رود، زیرا خبر تفصیلی دادن از شمار کشتگان ارتباط با عالم ورای حس را به خوبی می‌نمایاند و این گونه پیشگویی فراتر از توان بشری است<ref>شرح نهج‌البلاغه، ج۵، ص۴.</ref>. در خطبه ۶۰ هنگامی که به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} عرض کردند: خوارج تار و مار شدند، فرمود: {{عربی|«كَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ‏ نُطَفٌ‏ فِي‏ أَصْلَابِ‏ الرِّجَالِ‏ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ وَ كُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّى يَكُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِين‏»}}<ref>هرگز به خدا که نطفه-هایند در پشت‌های مردان و زهدان‌های مادران. هرگاه مهم‌تری از آنان سر برآورد، از پایش در اندازند، چندان که آخرِ کار مالِ مردم ربایند و دست به دزدی یازند.</ref>. در این جا، به سرکوبی خوارج در حکومت‌های مختلف و نیز پایان کار آنها اشاره فرموده است، و به گفته [[ابن ابی‌ الحدید]] "این مسئله عیناً واقع شد، زیرا دعوت خوارج مضمحل گردید و مردان فعال آنها از بین رفتند و سرانجام اخلاف آنها دزدانی شدند متظاهر به فسق و فساد" <ref>شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۵، ص۷۳.</ref>.
# '''اخبار از شهادت خودش:'''احادیث خبر دادن [[حضرت علی]] {{ع}} از شهادت خود، گاهی اخبار از خضاب شدن محاسنش به خون سرش و گاهی به خبر دادن از قاتلش [[ابن ملجم]] با اسناد و تعابیر گوناگون بیان شده است؛ در این جا از باب نمونه برخی از آن روایات نقل می‌شود: [[ابن سعد]] از [[ابو نعیم]] و او از [[ابو طفیل]] نقل می‌کند که [[علی]] {{ع}} مردم را به بیعت کردن با خود فراخواند. [[عبدالرحمن بن ملجم مرادی]] برای بیعت آمد و [[علی]] {{ع}} دو مرتبه او را برگرداند و بیعتش را نپذیرفت، سپس فرمود: چه چیزی از شقی‌ترین امت جلوگیری می‌کند، هر آینه محاسن مرا با خون سرم رنگین خواهد کرد. [[ابن‌ سعد]] گوید: راوی دیگری هم غیر از [[ابو نعیم]] به همین اسناد از [[علی]] {{ع}} نقل می‌کند، که در دنباله این مطلب فرمود: بخدا سوگند این عهدی است که [[پیامبر]] {{صل}} فرموده است<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص ۲۴.</ref>. [[سالم بن ابی جعد]] از [[عبدالله بن سبع]] نقل می‌کند که شنیدم [[علی]] {{ع}} می‌فرمود: همانا ریش من از خون سرم خضاب خواهد شد و شقی‌ترین مردم منتظر چیست؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین بگو آن کیست؟ تا جانش را بستانیم؟ فرمود: در این صورت به خدا سوگند در قبال خون من کسی غیر از قاتل مرا کشته‌اید. [[عبدالله بن موسی]] از اسرائیل از [[سنان بن حبیب]] از نبل از دختر بدر، از قول شوهرش نقل می‌کند که می‌گفته است: خودم شنیدم [[علی]] {{ع}} می‌فرمود: همانا ریش من از خون سرم خضاب خواهد شد.
# '''اخبار [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} از چگونگی به شهادت رسیدن [[میثم تمار]]:''' [[میثم تمار]] یکی از اصحاب خاص [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} است که اسرار بسیاری از آن جناب شنیده بود. روزی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به او فرمود: همانا تو پس از من گرفتار خواهی شد و به دار آویخته شوی و حربه به تو خواهند زد، و چون سومین روز  شود، از سوراخ‌های بینی و دهانت خون باز شود که ریشت را رنگین نماید، پس چشم به راه آن خضاب باش، و به درب خانه عمرو بن حریث به دار آویخته خواهی شد. تو دهمین نفری که در آنجا به دار آویخته می‌شوی و چوبه دار تو از همه آنان کوتاه‌تر می‌باشد، و از آنها به آستانه خانه نزدیک‌تر خواهی بود. برو تا آن درخت خرمایی که بر تنه آن به دار کشیده شوی به تو نشان دهم، و نشانش داد»<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)#.D8.AF.D8.B1.D8.A8.D8.A7.D8.B1.D9.87.D9.94 .D9.BE.D8.AF.DB.8C.D8.AF.D8.A2.D9.88.D8.B1.D9.86.D8.AF.D9.87|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۰۶ - ۲۱۰.]]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۳. حجت الاسلام و المسلمین نجفی یزدی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۳. حجت الاسلام و المسلمین نجفی یزدی؛
| تصویر = Pic1419.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد نجفی یزدی]]]]
| تصویر = Pic1419.jpg
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد نجفی یزدی]]''' در کتاب ''«[[پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌ (کتاب)|پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ‌دهنده = سید محمد نجفی یزدی
::::::«[[عبایه بن ربعی]] گوید: [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} بسیار می‌فرمود: {{عربی|«سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی»}}؛<ref>«از من بپرسید قبل از اینکه مرا نیابید»</ref>، به خدا سوگند که هیچ زمین سبز و یا خشکی نیست و نه گروهی که صد نفر را گمراه کند و یا صد نفر را هدایت کند مگر اینکه من می‌‍شناسم جلودار آن و محرک آن و سخنگوی آن را تا قیامت.
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد نجفی یزدی]]''' در کتاب ''«[[پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌ (کتاب)|پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حضرت [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: به خدا سوگند، اگر بخواهم هر کدام از شما را به تمامی کارهایتان و رفت و آمدتان خبر دهم، خواهم داد ولی می‌ترسم که به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره من کافر شوید. بدانید که من این اخبار را به عده‌ای که از این نظر مصون هستند خواهم داد. و سوگند به آن خدائی که [[پیامبر]]{{صل}} را به حق به پیامبری برگزید و از میان مردم انتخاب کرد، من جز سخن راست نمی‌گویم، تمامی اینها را او به من سپرده است، جایگاه هلاکت هر هلا‌ک‌شونده و نجات هر نجات‌یابنده و به سرانجام این امر و خلاصه هیچ مسأله‌ای نماند که بر سرم بگذرد مگر اینکه در گوش من نهاد و به من تعلیم نمود.
 
::::::از جمله پیشگوئی‌های [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در مورد ابوبکر و عمر این بود که فرمود : بخدا سوگند هیچ یک از نسل شما تا قیامت به حکومت نخواهد رسید (خلافت را عهده‌دار) نمی‌شود»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/1020/152200 پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]</ref>.
«[[عبایه بن ربعی]] گوید: [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} بسیار می‌فرمود: {{عربی|«سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی»}}؛<ref>«از من بپرسید قبل از اینکه مرا نیابید»</ref>، به خدا سوگند که هیچ زمین سبز و یا خشکی نیست و نه گروهی که صد نفر را گمراه کند و یا صد نفر را هدایت کند مگر اینکه من می‌‍شناسم جلودار آن و محرک آن و سخنگوی آن را تا قیامت.
{{پایان جمع شدن}}
 
حضرت [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: به خدا سوگند، اگر بخواهم هر کدام از شما را به تمامی کارهایتان و رفت و آمدتان خبر دهم، خواهم داد ولی می‌ترسم که به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره من کافر شوید. بدانید که من این اخبار را به عده‌ای که از این نظر مصون هستند خواهم داد. و سوگند به آن خدائی که [[پیامبر]] {{صل}} را به حق به پیامبری برگزید و از میان مردم انتخاب کرد، من جز سخن راست نمی‌گویم، تمامی اینها را او به من سپرده است، جایگاه هلاکت هر هلا‌ک‌شونده و نجات هر نجات‌یابنده و به سرانجام این امر و خلاصه هیچ مسأله‌ای نماند که بر سرم بگذرد مگر اینکه در گوش من نهاد و به من تعلیم نمود.


از جمله پیشگوئی‌های [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در مورد ابوبکر و عمر این بود که فرمود : بخدا سوگند هیچ یک از نسل شما تا قیامت به حکومت نخواهد رسید (خلافت را عهده‌دار) نمی‌شود»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/1020/152200 پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۴. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۴. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛
| تصویر = 11355.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[محمد حسن قدردان قراملکی]]]]
| تصویر = 11355.jpg
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ‌دهنده = محمد حسن قدردان قراملکی
::::::«[[امام علی]]{{ع}} بارها به [[علم غیب]] خویش تصریح داشته است، چنان که می‌فرماید: {{عربی|«ألا و إنا أهل بیت من علم الله علمنا و بحکم الله حکمنا و من قول صادق سمعنا»}}<ref> «همانا ما خاندانی هستیم که علم خداوند متعال علم ما می‌باشد و به حکم خداوند متعال حکم می‌کنیم و از راستگویی سخن شنیده‌ایم».شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷۶.</ref> در این حدیث حضرت، علم [[اهل بیت]] را به صورت شفاف از جانب خداوند توصیف و تأکید می‌کند که منبع علم و شنیدن ما قول صادق است که در آن هیچ احتمال خلاف و خطایی نیست. {{عربی|«أَلهَمَنِی اللهُ عَزَّوَجَلَّ عِلمَ ما فِیهِ»}}.<ref> «خداوند متعال دانش آنچه در آن است را به من الهام فرمود»[[بحار الأنوار (کتاب)|بحار الأنوار]]، ج ۲۶، ص۴.</ref> حضرت در خطبه دیگر تأکید می‌کند که به اموری که از دید مردم نهان است، علم و آگاهی دارد. {{عربی|«لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِیَ عَنْکُمْ غَیْبُهُ»}}.<ref>«اگر نسبت به آنچه می‌دانم و از شما پوشیده مانده آگاهی بیابید»نهج البلاغه خطبه ۱۱۵.</ref> در این خطبه حضرت به اموری که در سراپرده غیب است، مانند خبردادن از ظهور حجاج بن یوسف، اذعان می‌کند. حضرت با اتکا به علم غیب خویش از مردم می‌خواست پیش از آنکه حضرت را از دست بدهند از هر مسئله و نکته‌ای سؤال نمایند: {{عربی|«فَاسألُونی قبلَ أن تَفقِدُونی، فَوَالذی نَفسِی بِیَدِهِ لا تَسألُونِّی عن شَیءٍ فیما بَینَکُم و بینَ الساعَةِ، و لا عَن فئةٍ تَهدِی مِائةً و تُضِلُّ مِائةً إلاّ أنبَأتُکُم...»}}.<ref>«پس از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند به آنکه جانم در دست اوست، از هر چیزی که نزد شما تا روز قیامت وجود دارد، و نیز از گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه کنند نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه سازم...»نهج البلاغه، خطبه ۹۲.</ref> حضرت در این کلام خویش می‌فرماید: از هر نکته و رازی تا قیامت سؤال کنید به آن جواب خواهم داد. حضرت در خطبه دیگر بعد از درخواست از سؤال از همه چیز می‌فزاید که وی به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آگاه‌تر است. [[امام علی]] {{ع}} در موارد متعدد به پیشگویی حوادث آینده - که در اصطلاح ملاحم تعبیر می‌شود- می‌پرداخت که از عهده هیچ کس بر نمی‌آید . اینجا می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: (۱): خبر دادن از ویرانی کوفه؛ (۲): خبر دادن از ویرانی و حمله به بصره؛ (۳): پیشگویی حاکمیت بنی امیه و انقراض آن؛ (۴): پیشگویی ظهور حجاج بن یوسف با عنوان «غلام ثقیف»؛ (۵): تعیین کشتار دو طرف مقابل در جنگ نهروان قبل از جنگ؛ (۶): پیشگویی حمله مغولان و جنایت آنها»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۵.</ref>.
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
{{پایان جمع شدن}}


«[[امام علی]] {{ع}} بارها به [[علم غیب]] خویش تصریح داشته است، چنان که می‌فرماید: {{عربی|«ألا و إنا أهل بیت من علم الله علمنا و بحکم الله حکمنا و من قول صادق سمعنا»}}<ref> «همانا ما خاندانی هستیم که علم خداوند متعال علم ما می‌باشد و به حکم خداوند متعال حکم می‌کنیم و از راستگویی سخن شنیده‌ایم».شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷۶.</ref> در این حدیث حضرت، علم [[اهل بیت]] را به صورت شفاف از جانب خداوند توصیف و تأکید می‌کند که منبع علم و شنیدن ما قول صادق است که در آن هیچ احتمال خلاف و خطایی نیست. {{عربی|«أَلهَمَنِی اللهُ عَزَّوَجَلَّ عِلمَ ما فِیهِ»}}.<ref> «خداوند متعال دانش آنچه در آن است را به من الهام فرمود»[[بحار الأنوار (کتاب)|بحار الأنوار]]، ج ۲۶، ص۴.</ref> حضرت در خطبه دیگر تأکید می‌کند که به اموری که از دید مردم نهان است، علم و آگاهی دارد. {{عربی|«لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِیَ عَنْکُمْ غَیْبُهُ»}}.<ref>«اگر نسبت به آنچه می‌دانم و از شما پوشیده مانده آگاهی بیابید»نهج البلاغه خطبه ۱۱۵.</ref> در این خطبه حضرت به اموری که در سراپرده غیب است، مانند خبردادن از ظهور حجاج بن یوسف، اذعان می‌کند. حضرت با اتکا به علم غیب خویش از مردم می‌خواست پیش از آنکه حضرت را از دست بدهند از هر مسئله و نکته‌ای سؤال نمایند: {{عربی|«فَاسألُونی قبلَ أن تَفقِدُونی، فَوَالذی نَفسِی بِیَدِهِ لا تَسألُونِّی عن شَیءٍ فیما بَینَکُم و بینَ الساعَةِ، و لا عَن فئةٍ تَهدِی مِائةً و تُضِلُّ مِائةً إلاّ أنبَأتُکُم...»}}.<ref>«پس از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند به آنکه جانم در دست اوست، از هر چیزی که نزد شما تا روز قیامت وجود دارد، و نیز از گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه کنند نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه سازم...»نهج البلاغه، خطبه ۹۲.</ref> حضرت در این کلام خویش می‌فرماید: از هر نکته و رازی تا قیامت سؤال کنید به آن جواب خواهم داد. حضرت در خطبه دیگر بعد از درخواست از سؤال از همه چیز می‌فزاید که وی به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آگاه‌تر است. [[امام علی]] {{ع}} در موارد متعدد به پیشگویی حوادث آینده - که در اصطلاح ملاحم تعبیر می‌شود- می‌پرداخت که از عهده هیچ کس بر نمی‌آید . اینجا می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: (۱): خبر دادن از ویرانی کوفه؛ (۲): خبر دادن از ویرانی و حمله به بصره؛ (۳): پیشگویی حاکمیت بنی امیه و انقراض آن؛ (۴): پیشگویی ظهور حجاج بن یوسف با عنوان «غلام ثقیف»؛ (۵): تعیین کشتار دو طرف مقابل در جنگ نهروان قبل از جنگ؛ (۶): پیشگویی حمله مغولان و جنایت آنها»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۵.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۵. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۵. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛
| تصویر = 6353525282.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[سید جعفر حسینی|حسینی]]]]
| تصویر = 6353525282.jpg
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ‌دهنده = سید جعفر حسینی
::::::«بدون شک [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از مسائل پنهان گذشته و اتفاقات آینده اطلاع دقیق و صحیح داشته است، آن هم نه از روی نتیجه‏‌گیری از مقدمات و علل ظاهری بلکه در اثر آموزشهای ربانی و بهره‏‌گیری از علوم نبوی که علمه شدید القوی و برای مردم بر حسب اقتضای مصلحت گوشه‏ای از آن علوم را بیان می‏کرد و قضاوتهای محیر العقول آن حضرت نمونه‏ای از آن است.  
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است:
::::::[[علامه امینی]]<ref>الغدیر ج ۵، ص ۵۲ - ۵۹.</ref> بهترین پاسخ را به این شبهه داده است که ما در اینجا خلاصه‏ای از آن را نقل می‏‌نمائیم: علم به غیب و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسانها همچون علم به شهود امکان‏‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‏‌فرماید {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}} <ref> همان کسانی که غیب را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا }} <ref> بهشت‌هایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است؛ بی‌گمان وعده او شدنی است؛ سوره مریم، آیه: ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام [[نبوت]] و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیاء]] و اولیاء خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می‏سازد لذا می‏‌فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ }} <ref> و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این سوره برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است؛ سوره هود، آیه: ۱۲۰.</ref> و از این رو داستانهای پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]] }} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های قرعه خود را در آب می‌افکندند تا بدانند کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم در این کار ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه ۱۰۲ می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۲.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود می‏‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}} <ref> این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ سوره هود، آیه: ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیاء]] و اولیاء خاصش عنایت می‏‌فرماید و دو آیه شریفه سوره جن گواه این مدعا است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]] }} <ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref>. و همچنین در سوره بقره می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}} <ref> به آشکار و پنهان آنان  داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref>.
 
::::::نتیجه اینکه گرچه آیه شریف {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} <ref> و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref> که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که [[علم غیب]] مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به [[علم غیب]] تعلق گرفته استثنا شده‏اند. بنابراین [[انبیاء]] اولیاء و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای [[علم غیب]] می‏‌باشند ولی بهره [[انبیاء]] و اولیاء بیش از سایر مؤمنین است.
«بدون شک [[امیر المؤمنین]] {{ع}} از مسائل پنهان گذشته و اتفاقات آینده اطلاع دقیق و صحیح داشته است، آن هم نه از روی نتیجه‏‌گیری از مقدمات و علل ظاهری بلکه در اثر آموزشهای ربانی و بهره‏‌گیری از علوم نبوی که علمه شدید القوی و برای مردم بر حسب اقتضای مصلحت گوشه‏ای از آن علوم را بیان می‏کرد و قضاوتهای محیر العقول آن حضرت نمونه‏ای از آن است.
::::::و در عین حال [[علم غیب]] آنان دارای چند ویژگی است:
 
:::::# به هر اندازه‏ای که باشد باز هم به لحاظ «کمی و کیفی» محدود به حدود خاصی است.
[[علامه امینی]]<ref>الغدیر ج ۵، ص ۵۲ - ۵۹.</ref> بهترین پاسخ را به این شبهه داده است که ما در اینجا خلاصه‏ای از آن را نقل می‏‌نمائیم: علم به غیب و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسانها همچون علم به شهود امکان‏‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‏‌فرماید {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}} <ref> همان کسانی که غیب را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا }} <ref> بهشت‌هایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است؛ بی‌گمان وعده او شدنی است؛ سوره مریم، آیه: ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام [[نبوت]] و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیاء]] و اولیاء خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می‏سازد لذا می‏‌فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ }} <ref> و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این سوره برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است؛ سوره هود، آیه: ۱۲۰.</ref> و از این رو داستانهای پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]] }} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های قرعه خود را در آب می‌افکندند تا بدانند کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم در این کار ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه ۱۰۲ می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۲.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود می‏‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}} <ref> این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ سوره هود، آیه: ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیاء]] و اولیاء خاصش عنایت می‏‌فرماید و دو آیه شریفه سوره جن گواه این مدعا است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]] }} <ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref>. و همچنین در سوره بقره می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}} <ref> به آشکار و پنهان آنان  داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref>.
:::::#اکتسابی و عارضی است و ذاتی نیست.
:::::#مسبوق به عدم است و ازلی نیست، و دارای انتها است، و سرمدی نمی‏‌باشد.
:::::# نشات گرفته از فیض خود الهی است و مطابق واقع و حقیقت است.
::::::البته [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و وارثان علمش [[ائمه معصومین]]{{عم}} در عمل کردن بر طبق آنچه را که می‏‌دانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله ۱. علم به غیبت، ۲. عمل بر طبق آن، ۳. اعلام به دیگران جدای از هم می‏‌باشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است.
::::::لازم به ذکر است چونکه مسأله [[علم غیبت]] داشتن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه معصومین]]{{ع}} یکی از مسائل اعتقادی بسیار مهم است لذا نیاز به توضیح بیشتری دارد پس می‏‌گوئیم: کسی از همه چیز با خبر است که در هر زمان و هر مکان حاضر و ناظر باشد و بر تمام اشیاء احاطه کامل داشته باشد و او تنها ذات پاک خداوند متعال است، او است که استقلالا و به صورت نامحدود از آنچه بوده و خواهد بود آگاه است. اما غیر او که وجودش محدود به زمان و مکان معینی است طبعا نمی‏‌تواند از همه چیز باخبر باشد خداوند در سوره نمل می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}} <ref> بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.</ref> ولی این منافات ندارد که خدا بخشی از [[علم غیب]] را که مصلحت می‏‌داند و برای تکمیل رهبری رهبران الهی لازم است در اختیار آنان بگذارد، و این [[علم غیب]] مستقل و بالذات نیست بلکه [[علم غیب]] بالعوض است یعنی یادگیری و تعلم از علام الغیوب آیاتی از قرآن نیز بر این معنی دلالت دارد که قبلا به آنها اشاره شد {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>« جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن، ۲۷.</ref>.
::::::جالب اینکه اصل این شبهه و اشکال بر [[علم غیب]] داشتن [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و پاسخ آن ذیل خطبه ۱۲۸ در [[نهج البلاغه]] آمده است.
::::::[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در سال ۳۶ هجری پس از پایان یافتن جنگ جمل در شهر بصره به [[احنف بن قیس]]<ref>«[[احنف بن قیس]] یکی از یاران [[رسول خدا]]{{صل}} است که پیامبر در حق او دعا کرده، مردی باهوش و عاقل بود، در هنگامه جنگ جمل به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} گفت: دوست داری با ۲۰۰ سوار برای یاری شما به لشکریانت ملحق گردم یا با جمعیت «بنی سعید» از جنگ کناره‌گیری کنم؟ که آنگاه  شمشیر را از تو باز می‌دارم، [[امام]]{{ع}} فرمود: از جنگ کناره بگیر، احنف پس از جنگ و فتح بصره خود را به [[امام]]{{ع}} رساند و به یاران آن حضرت ملحق شد»؛ اسد الغابة، [[ابن اثیر]] ج۱، ص ۵۵.</ref>  فرمود: "ای احنف گویا من او را می‌بینم که با لکشری بدون غبار و بی سر و صدا به شهر بصره حمله‌ور می‌شود" و نسبت به حوادث و وقایع مهم آینده و کشتار و خونریزی‌های فراوانی که بعدها در شهر بصره توسط "صاحب الزنج" و ترک‌های مغول اتفاق خواهد افتاد خبر می‌دهد. در این میان یکی از اصحاب که این پیشگوئی‌ها را شنید گفت: ای امیرمؤمنان از غیب سخن می‌گوئی؟ و به علم غیب آشنائی؟ [[امام]]{{ع}} خندید و به آن مرد که از طایفه "بنی کلب" بود فرمود: ای برادر کلبی این [[علم غیب]] نیست این فراگرفته ای است از عالمی یعنی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[علم غیب]] تنها علم قیامت است و آنچه خداوند سبحان در این آیه برشمرده است که {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>« بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref>. سپس فرمود: خداوند سبحان از آنچه در رحم‌ها قرار دارد آگاه است، پسر است یا دختر؟ زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، سعادتمند (نیک بخت) است یا شقی (بدبخت) و چه کسی آتش‌گیره جهنم است و چه کسی در بهشت همراه پیامبران؟. این است علم غیبی که جز خدا کسی ذاتا آن را نمی‌داند و غیر از آن علمی است که خداوند به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است ([[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب اکتسابی]]) و برایم دعا نمود که سینه‌ام آن را فراگیرد و دلم آن علم را در خود بپذیرد اعضای پیکرم را از آن مالامال سازد.
::::::خلاصه: یک رهبری جهانی و همگانی آن هم در تمام زمینه‌های مادی و معنوی، نیاز به آگاهی بر بسیاری از مسائل دارد که سایر مردم پوشیده است، نه تنها آگاهی از قوانین الهی بلکه آگاهی بر اسرار جهان هستی و ساختمان بشر و آنچه را انجام می‌دهند و ذخیره می‌سازند و برخی از حوادث گذشته و آینده، این بخش از [[علم غیب]] را خداوند در اختیار رسولان و اوصیاء آنان می‌گذارد و اگر نگذارد رهبری آنان ناقص خواهد بود.
::::::در [[نهج البلاغه]] «اخبار الملاحم» هیچگونه اشکال عقلی و یا شرعی وجود ندارد، بلکه موافق عقل و صریح آیات قرآن است، و دلیل ژرفائی علم و دانش دروازه علم [[رسول خدا]]{{صل}} است.
::::::[[ابن ابی الحدید معتزلی]] در پاسخ از شبهه چگونگی خبر دادن [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از حوادثی که بیش از شش قرن بعد اتفاق افتاده نظیر هجوم تاتار به شهر بغداد گوید: «بدان آنچه را که [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از غیب گفته در زمان ما اتفاق افتاده و ما آن را چشمان خود دیدیم، و مردم از صدر اسلام به انتظار آن بودند چونکه [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از آن خبر داده بود تا اینکه قضا و قدر الهی آن را در عصر و زمان ما تحقق بخشید اینان قوم تاتار بودند که با هجوم چنگیز خان به سرزمینهای شرقی اسلام شروع شد و با سقوط بغداد و تصرف آن توسط هلاکو خان در اوائل قرن هفتم هجری خاتمه یافت<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۸، ص ۲۱۸.</ref>
::::::«بدون شک [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} از مسائل پنهان گذشته و اتفاقات آینده اطلاع دقیق و صحیح داشته است، آن هم نه از روی نتیجه‌‏گیری از مقدمات و علل ظاهری بلکه در اثر آموزش‌های ربانی و بهره‌‏گیری از علوم نبوی که علمه شدید القوی و برای مردم بر حسب اقتضای مصلحت گوشه‌‏ای از آن علوم را بیان می‌‏کرد و قضاوت‌های محیر العقول آن حضرت نمونه‌‏ای از آن است».<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی، ص۶۰-۶۲]</ref>
{{پایان جمع شدن}}


نتیجه اینکه گرچه آیه شریف {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} <ref> و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref> که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که [[علم غیب]] مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به [[علم غیب]] تعلق گرفته استثنا شده‏اند. بنابراین [[انبیاء]] اولیاء و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای [[علم غیب]] می‏‌باشند ولی بهره [[انبیاء]] و اولیاء بیش از سایر مؤمنین است.
و در عین حال [[علم غیب]] آنان دارای چند ویژگی است:
# به هر اندازه‏ای که باشد باز هم به لحاظ «کمی و کیفی» محدود به حدود خاصی است.
# اکتسابی و عارضی است و ذاتی نیست.
# مسبوق به عدم است و ازلی نیست، و دارای انتها است، و سرمدی نمی‏‌باشد.
# نشات گرفته از فیض خود الهی است و مطابق واقع و حقیقت است.
البته [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و وارثان علمش [[ائمه معصومین]] {{عم}} در عمل کردن بر طبق آنچه را که می‏‌دانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله ۱. علم به غیبت، ۲. عمل بر طبق آن، ۳. اعلام به دیگران جدای از هم می‏‌باشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است.
لازم به ذکر است چونکه مسأله [[علم غیبت]] داشتن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه معصومین]] {{ع}} یکی از مسائل اعتقادی بسیار مهم است لذا نیاز به توضیح بیشتری دارد پس می‏‌گوئیم: کسی از همه چیز با خبر است که در هر زمان و هر مکان حاضر و ناظر باشد و بر تمام اشیاء احاطه کامل داشته باشد و او تنها ذات پاک خداوند متعال است، او است که استقلالا و به صورت نامحدود از آنچه بوده و خواهد بود آگاه است. اما غیر او که وجودش محدود به زمان و مکان معینی است طبعا نمی‏‌تواند از همه چیز باخبر باشد خداوند در سوره نمل می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}} <ref> بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.</ref> ولی این منافات ندارد که خدا بخشی از [[علم غیب]] را که مصلحت می‏‌داند و برای تکمیل رهبری رهبران الهی لازم است در اختیار آنان بگذارد، و این [[علم غیب]] مستقل و بالذات نیست بلکه [[علم غیب]] بالعوض است یعنی یادگیری و تعلم از علام الغیوب آیاتی از قرآن نیز بر این معنی دلالت دارد که قبلا به آنها اشاره شد {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن، ۲۷.</ref>.
جالب اینکه اصل این شبهه و اشکال بر [[علم غیب]] داشتن [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} و پاسخ آن ذیل خطبه ۱۲۸ در [[نهج البلاغه]] آمده است.
[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در سال ۳۶ هجری پس از پایان یافتن جنگ جمل در شهر بصره به [[احنف بن قیس]]<ref>«[[احنف بن قیس]] یکی از یاران [[رسول خدا]] {{صل}} است که پیامبر در حق او دعا کرده، مردی باهوش و عاقل بود، در هنگامه جنگ جمل به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} گفت: دوست داری با ۲۰۰ سوار برای یاری شما به لشکریانت ملحق گردم یا با جمعیت «بنی سعید» از جنگ کناره‌گیری کنم؟ که آنگاه  شمشیر را از تو باز می‌دارم، [[امام]] {{ع}} فرمود: از جنگ کناره بگیر، احنف پس از جنگ و فتح بصره خود را به [[امام]] {{ع}} رساند و به یاران آن حضرت ملحق شد»؛ اسد الغابة، [[ابن اثیر]] ج۱، ص ۵۵.</ref>  فرمود: "ای احنف گویا من او را می‌بینم که با لکشری بدون غبار و بی سر و صدا به شهر بصره حمله‌ور می‌شود" و نسبت به حوادث و وقایع مهم آینده و کشتار و خونریزی‌های فراوانی که بعدها در شهر بصره توسط "صاحب الزنج" و ترک‌های مغول اتفاق خواهد افتاد خبر می‌دهد. در این میان یکی از اصحاب که این پیشگوئی‌ها را شنید گفت: ای امیرمؤمنان از غیب سخن می‌گوئی؟ و به علم غیب آشنائی؟ [[امام]] {{ع}} خندید و به آن مرد که از طایفه "بنی کلب" بود فرمود: ای برادر کلبی این [[علم غیب]] نیست این فراگرفته ای است از عالمی یعنی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[علم غیب]] تنها علم قیامت است و آنچه خداوند سبحان در این آیه برشمرده است که {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>«بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref>. سپس فرمود: خداوند سبحان از آنچه در رحم‌ها قرار دارد آگاه است، پسر است یا دختر؟ زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، سعادتمند (نیک بخت) است یا شقی (بدبخت) و چه کسی آتش‌گیره جهنم است و چه کسی در بهشت همراه پیامبران؟. این است علم غیبی که جز خدا کسی ذاتا آن را نمی‌داند و غیر از آن علمی است که خداوند به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است ([[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب اکتسابی]]) و برایم دعا نمود که سینه‌ام آن را فراگیرد و دلم آن علم را در خود بپذیرد اعضای پیکرم را از آن مالامال سازد.
خلاصه: یک رهبری جهانی و همگانی آن هم در تمام زمینه‌های مادی و معنوی، نیاز به آگاهی بر بسیاری از مسائل دارد که سایر مردم پوشیده است، نه تنها آگاهی از قوانین الهی بلکه آگاهی بر اسرار جهان هستی و ساختمان بشر و آنچه را انجام می‌دهند و ذخیره می‌سازند و برخی از حوادث گذشته و آینده، این بخش از [[علم غیب]] را خداوند در اختیار رسولان و اوصیاء آنان می‌گذارد و اگر نگذارد رهبری آنان ناقص خواهد بود.
در [[نهج البلاغه]] «اخبار الملاحم» هیچگونه اشکال عقلی و یا شرعی وجود ندارد، بلکه موافق عقل و صریح آیات قرآن است، و دلیل ژرفائی علم و دانش دروازه علم [[رسول خدا]] {{صل}} است.
[[ابن ابی الحدید معتزلی]] در پاسخ از شبهه چگونگی خبر دادن [[امیر المؤمنین]] {{ع}} از حوادثی که بیش از شش قرن بعد اتفاق افتاده نظیر هجوم تاتار به شهر بغداد گوید: «بدان آنچه را که [[امیر المؤمنین]] {{ع}} از غیب گفته در زمان ما اتفاق افتاده و ما آن را چشمان خود دیدیم، و مردم از صدر اسلام به انتظار آن بودند چونکه [[امیر المؤمنین]] {{ع}} از آن خبر داده بود تا اینکه قضا و قدر الهی آن را در عصر و زمان ما تحقق بخشید اینان قوم تاتار بودند که با هجوم چنگیز خان به سرزمینهای شرقی اسلام شروع شد و با سقوط بغداد و تصرف آن توسط هلاکو خان در اوائل قرن هفتم هجری خاتمه یافت<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۸، ص ۲۱۸.</ref>
«بدون شک [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} از مسائل پنهان گذشته و اتفاقات آینده اطلاع دقیق و صحیح داشته است، آن هم نه از روی نتیجه‌‏گیری از مقدمات و علل ظاهری بلکه در اثر آموزش‌های ربانی و بهره‌‏گیری از علوم نبوی که علمه شدید القوی و برای مردم بر حسب اقتضای مصلحت گوشه‌‏ای از آن علوم را بیان می‌‏کرد و قضاوت‌های محیر العقول آن حضرت نمونه‌‏ای از آن است».<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی، ص۶۰-۶۲]</ref>
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۶. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۶. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
| تصویر = 1368238.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسین نصیری|نصیری]]]]
| تصویر = 1368238.jpg
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در این‌باره گفته است:  
| پاسخ‌دهنده = محمد حسین نصیری
::::::*«امین الاسلام طبرسی می‏‌نویسد: همان طور که یکی از معجزات [[حضرت مسیح]]{{ع}} این بود که از غیب خبر می‏‌داد و می‏‌گفت : من به از آنچه می‏‌خورید و در خانه‌هایتان ذخیره می‌‏کنید خبر می‏‌دهم و نیز از معجزه‌های [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{صل}} خبرهای غیبی آن حضرت بود. همین طور از معجزات و دلیل‌های [[امامت امام علی]] {{ع}} خبرهای غیبی او است که همه مطابق با واقع درآمده است. علامه حلی در کتاب‌هایی که پیرامون اصول عقاید نگاشته یکی از راه‌های اثبات [[امامت امام علی]] {{ع}} را خبرهای غیبی آن امام دانسته است»
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در این‌باره گفته است:  
::::::*«[[شیخ مفید]] هم چنین در کتاب الارشاد در این باره چنین می‏‌نویسد: یکی از دلیل‌های [[امامت امام علی]] {{ع}} خبرهای غیبی آن حضرت است که از وقوع یک سلسه پیش آمدها و حوادث، پیش از وقوع آنها خبر داده است و پس از چندی صدق و درستی خبرهای او روشن شده است»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>.
*«امین الاسلام طبرسی می‏‌نویسد: همان طور که یکی از معجزات [[حضرت مسیح]] {{ع}} این بود که از غیب خبر می‏‌داد و می‏‌گفت : من به از آنچه می‏‌خورید و در خانه‌هایتان ذخیره می‌‏کنید خبر می‏‌دهم و نیز از معجزه‌های [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{صل}} خبرهای غیبی آن حضرت بود. همین طور از معجزات و دلیل‌های [[امامت امام علی]] {{ع}} خبرهای غیبی او است که همه مطابق با واقع درآمده است. علامه حلی در کتاب‌هایی که پیرامون اصول عقاید نگاشته یکی از راه‌های اثبات [[امامت امام علی]] {{ع}} را خبرهای غیبی آن امام دانسته است»
{{پایان جمع شدن}}
*«[[شیخ مفید]] هم چنین در کتاب الارشاد در این باره چنین می‏‌نویسد: یکی از دلیل‌های [[امامت امام علی]] {{ع}} خبرهای غیبی آن حضرت است که از وقوع یک سلسه پیش آمدها و حوادث، پیش از وقوع آنها خبر داده است و پس از چندی صدق و درستی خبرهای او روشن شده است»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>.
 
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۷. حجت الاسلام و المسلمین [[علی اکبر بابازاده|بابازاده]]؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۷. حجت الاسلام و المسلمین [[علی اکبر بابازاده|بابازاده]]؛
| تصویر = Pic1332.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[علی اکبر بابازاده|بابازاده]]]]
| تصویر = Pic1332.jpg
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی اکبر بابازاده|بابازاده]]''' در کتاب ''«[[آفتاب ولایت (کتاب)|آفتاب ولایت]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ‌دهنده = علی اکبر بابازاده
::::::«[[امام علی|مولای متقیان]]{{ع}} در طول زندگی و [[حیات]]ش بارها در میان انبوه مردم، خواه بالای منبر و هنگام خطابه‌‏ها، و یا در هنگام شهادت پس از ضربت‏ [[ابن ملجم مرادی‏]]، و یا سایر مواقع می‏‌فرمود:ای مردم! هر چه می‏‌خواهید از من بپرسید، از گذشته تا روز قیامت هر چه اتفاق افتاده و یا اتفاق می‏‌افتد آگاهم، و می‏‌دانم هر کسی چگونه و به چه کیفیت از دنیا می‏‌رود، من به آسمان‏ها از زمین آشناترم، بدانید که علوم اولین و آخرین همه در اختیار من است، من به کتاب تورات و انجیل و زبور،از پیروان خود آنان آگاهتر می‏‌باشم،...  
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی اکبر بابازاده|بابازاده]]''' در کتاب ''«[[آفتاب ولایت (کتاب)|آفتاب ولایت]]»'' در این باره گفته است:
::::::بخشی از سخنان آن حضرت بدین قرار است، که به متون آنها اشاره می‏‌نماییم: {{عربی|« فَاسْأَلُونِي قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏، فَوَ الَّذِي‏ نَفْسِي‏ بِيَدِهِ‏ لَا تَسْأَلُونَنِي‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ، وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً، إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا، وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا، وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا‏‏‏»}}<ref> «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید، قسم به خداوندی که جانم در دست اوست از من درباره مسأله ای در میان شما تا روز قیامت نخواهید ‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت، و هم‌چنین از گروهی که صد نفر را هدایت نمایند و صد نفر را گمراه سازند نمی‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به دعوت کننده آنها، و فرمانده آنها و هدایت‌کننده آنها، و خوابگاه شتران آنها، و محل فرود آمدن ایشان، و هر آنکه از آنان کشته شود، و هر کس که از ایشان به مرگ طبیعی بمیرد؛ آگاه خواهم ساخت.» متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳، ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.</ref> همچنین {{عربی|« أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ‏ السَّمَاءِ أَعْلَمُ‏ مِنِّي‏ بِطُرُقِ‏ الْأَرْض‏‏‏‏»}}<ref>"ای مردم از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند که من نسبت به راههای آسمان از راههای زمین آشناتر هستم"</ref> از من بپرسید قبل از آن که مرا نیابید، سوگند به آن خدایی که جان من در دست قدرت او است، هر چه از وقایع،از حالا تا رستاخیز اتفاق می‌‏افتد، و از گروهی که صد نفر را هدایت نموده، و صد نفر دیگر را گمراه می‌‏سازند، هر چه بپرسید، من از آنها خبر می‏‌دهم،و می‏‌گویم که: خواننده، و جلودار، و راننده آنان کیستند، و خبر می‏‌دهدم که: محل فرود آمدن و بارگیری آنان کجاست! و کدامشان با مرگ طبیعی می‏‌میرد و چه کسی از آنان کشته می‏‌شود!!<ref>متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳،ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.</ref>
 
::::::عن‏ [[ابن نباته‏]] قال: لما بوی بالخلافة... قال: {{عربی|« يَا مَعْشَرَ النَّاسِ‏ سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي فَإِنَّ عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَ لِيَ الْوِسَادَةُ لَحَكَمْتُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِفُرْقَانِهِم‏‏‏‏‏»}}<ref>ای مردم! بپرسید از من، پیش از آن که من از میان شما بروم، سوگند به خدا که من به راههای آسمان‏ها از زمین آشناترم!! ای مردم!پیش از آن که من از میان شما بروم هر چه می‌‏خواهید از من بپرسید، زیرا علوم اولین و آخرین در نزد من است، به خدا قسم اگر من در مسند داوری بنشینم، میان اهل تورات از کتاب خودشان داوری می‏‌کنم،و به اهل انجیل از کتاب آنان، و به اهل زبور از زبور، قضاوت نموده، و به مردم مسلمان نیز از قرآن مجید بیان می‌‏کنم؛ بحار الانوار ج ۴۰ ص ۱۴۴ ح ۵۱،و ص ۱۳۰ ح ۶ با مطالب ديگر در اين زمينه .</ref>
«[[امام علی|مولای متقیان]] {{ع}} در طول زندگی و [[حیات]]ش بارها در میان انبوه مردم، خواه بالای منبر و هنگام خطابه‌‏ها، و یا در هنگام شهادت پس از ضربت‏ [[ابن ملجم مرادی‏]]، و یا سایر مواقع می‏‌فرمود:ای مردم! هر چه می‏‌خواهید از من بپرسید، از گذشته تا روز قیامت هر چه اتفاق افتاده و یا اتفاق می‏‌افتد آگاهم، و می‏‌دانم هر کسی چگونه و به چه کیفیت از دنیا می‏‌رود، من به آسمان‏ها از زمین آشناترم، بدانید که علوم اولین و آخرین همه در اختیار من است، من به کتاب تورات و انجیل و زبور،از پیروان خود آنان آگاهتر می‏‌باشم،...
::::::[[ابن ابی الحدید]] می‏‌گوید: {{عربی|«و لقد امتحنا اخباره فوجدناه موافقا فاستدللنا بذلک علی صدق الدعوی المذکورة‏‏‏‏‏»}}<ref>ما [[امام علی|علی]]{{ع}} را در مورد پیشگویی‏هایش امتحان نمودیم، هر چه گفته و خبر داده بود، درست از آب در آمد، و لذا نتیجه گرفتیم که او هر چه می‏‌گوید راست می‏‌گوید؛ ابن ابى الحديد؛ ج ۷ ص ۴۸.</ref>
 
::::::او خبر داده بود که محاسن صورتش با خون سرش خضاب می‏‌گردد چنین شد، و فرزندش [[امام حسین]]{{ع}} در کربلا کشته می‏‌گردد، شهید شده،او فرموده بود که پس از وی‏ "معاویه‏" به پادشاهی دست می‏‌یابد چنین گردید، او از شرارت‏های [[حجاج بن یوسف‏]]و وقایع‏ "خوارج‏" در "نهروان‏" و تعداد کشته شدگان آن خبر داده بود، و تمام رویدادهای دیگری را که او گفته بود، به همان صورت انجام شد، خلاصه در غیب گویی او شبه‌ه‏ای نیست...
بخشی از سخنان آن حضرت بدین قرار است، که به متون آنها اشاره می‏‌نماییم: {{عربی|«فَاسْأَلُونِي قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏، فَوَ الَّذِي‏ نَفْسِي‏ بِيَدِهِ‏ لَا تَسْأَلُونَنِي‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ، وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً، إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا، وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا، وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا‏‏‏»}}<ref> «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید، قسم به خداوندی که جانم در دست اوست از من درباره مسأله ای در میان شما تا روز قیامت نخواهید ‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت، و هم‌چنین از گروهی که صد نفر را هدایت نمایند و صد نفر را گمراه سازند نمی‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به دعوت کننده آنها، و فرمانده آنها و هدایت‌کننده آنها، و خوابگاه شتران آنها، و محل فرود آمدن ایشان، و هر آنکه از آنان کشته شود، و هر کس که از ایشان به مرگ طبیعی بمیرد؛ آگاه خواهم ساخت.» متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳، ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.</ref> همچنین {{عربی|«أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ‏ السَّمَاءِ أَعْلَمُ‏ مِنِّي‏ بِطُرُقِ‏ الْأَرْض‏‏‏‏»}}<ref>"ای مردم از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند که من نسبت به راههای آسمان از راههای زمین آشناتر هستم"</ref> از من بپرسید قبل از آن که مرا نیابید، سوگند به آن خدایی که جان من در دست قدرت او است، هر چه از وقایع،از حالا تا رستاخیز اتفاق می‌‏افتد، و از گروهی که صد نفر را هدایت نموده، و صد نفر دیگر را گمراه می‌‏سازند، هر چه بپرسید، من از آنها خبر می‏‌دهم،و می‏‌گویم که: خواننده، و جلودار، و راننده آنان کیستند، و خبر می‏‌دهدم که: محل فرود آمدن و بارگیری آنان کجاست! و کدامشان با مرگ طبیعی می‏‌میرد و چه کسی از آنان کشته می‏‌شود!!<ref>متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳،ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.</ref>
::::::[[ابن ابی الحدید]] در جای دیگر با اشاره به خطبه پنجاه و هشت‏ [[نهج البلاغه‏]] که [[امام علی]]{{ع}} از محل اتفاق جنگ‏ "نهروان‏" خبر می‏‌دهد، و می‏‌فرمایند که در آن کمتر از ده نفر از سپاه من به شهادت می‌‏رسند، و کمتر از ده نفر از سپاه‏ "خوارج‏" جان سالم بدر می‏‌بردند{{عربی|«مَصَارِعُهُمْ‏ دُونَ‏ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ‏ لَا يُفْلِتُ‏ مِنْهُمْ‏ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ‏ مِنْكُمْ‏ عَشَرَةٌ‏‏‏‏‏»}}<ref> شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۵، ص ۳.</ref>. می‏‌گوید: {{عربی|«والقوة البشرية تقصر عن إدراك مثل هذا، ولقد كان له من هذا الباب ما لم يكن لغيره . وبمقتضى ما شاهد الناس من معجزاته، وأحواله المنافية لقوى البشر، غلا فيه من غلا، حتى نسب إلى أن الجوهر الإلهي حلّ في بدنه»}}<ref> قدرت و قوت بشری کوچکتر از این است که این همه پیشگویی و غیب گویی نماید، برای آن حضرت در این مورد توانایی‏ها و کراماتی بود که به دیگران مقدور نیست،و به همین جهت است که گروهی از مردم در وی عجائبی را دیدند که از بشر ساخته نیست،و لذا گرفتار "غلو" گردیده و گفتند: خدا در وجود [[امام علی|علی]]{{ع}} حلول کرده، و در او تجسم نموده است!!؛ شرح ابن ابى الحديد ج ۵ ص ۴.</ref>.
 
::::::دیگران و اهل سنت در غیب گویی و معجزات آن حضرت، و تسلطش بر عالم‏ "تکوین‏" چیزی کمتر از شیعه ندارند، حتی اعتراف می‏‌کنند که‏ [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} بشر عادی نیست، و با قوت بشری نمی‏‌توان به آن مدارج بالا و کارهای‏ خارق العاده‏ رسید! تا جائی که کارهای خلاف شرع‏ "غالی‏‌ها" را توجیه می‏‌نمایند...! لازم به تذکر است که اعتقاد به غیب‌گویی مولای متقیان [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}} اختصاص به‏ [[ابن ابی الحدید]] ندارد، بلکه اکثر مورخین و محدثین اهل سنت که کم و بیش به سیره آن حضرت پرداخته‏‌اند، در لابلای سخنان خویش به این حقیقت نیز اشاره کرده‏‌اند، و با دل و جان یقین دارند که [[امام علی|علی]]{{ع}} پس از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} افضل امت عالم است، و در جهان آفرینش کسی به پایه او نمی‏‌رسد، و به احادیثی از جمله‏ "حدیث طیر" تمسک نموده، و غرایب امر وی را نیز می‏‌پذیرند»<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/22820 آفتاب ولایت؛ ص:۱۰۹.]</ref>.
عن‏ [[ابن نباته‏]] قال: لما بوی بالخلافة... قال: {{عربی|«يَا مَعْشَرَ النَّاسِ‏ سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي فَإِنَّ عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَ لِيَ الْوِسَادَةُ لَحَكَمْتُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِفُرْقَانِهِم‏‏‏‏‏»}}<ref>ای مردم! بپرسید از من، پیش از آن که من از میان شما بروم، سوگند به خدا که من به راههای آسمان‏ها از زمین آشناترم!! ای مردم!پیش از آن که من از میان شما بروم هر چه می‌‏خواهید از من بپرسید، زیرا علوم اولین و آخرین در نزد من است، به خدا قسم اگر من در مسند داوری بنشینم، میان اهل تورات از کتاب خودشان داوری می‏‌کنم،و به اهل انجیل از کتاب آنان، و به اهل زبور از زبور، قضاوت نموده، و به مردم مسلمان نیز از قرآن مجید بیان می‌‏کنم؛ بحار الانوار ج ۴۰ ص ۱۴۴ ح ۵۱،و ص ۱۳۰ ح ۶ با مطالب ديگر در اين زمينه .</ref>
{{پایان جمع شدن}}
 
[[ابن ابی الحدید]] می‏‌گوید: {{عربی|«و لقد امتحنا اخباره فوجدناه موافقا فاستدللنا بذلک علی صدق الدعوی المذکورة‏‏‏‏‏»}}<ref>ما [[امام علی|علی]] {{ع}} را در مورد پیشگویی‏هایش امتحان نمودیم، هر چه گفته و خبر داده بود، درست از آب در آمد، و لذا نتیجه گرفتیم که او هر چه می‏‌گوید راست می‏‌گوید؛ ابن ابى الحديد؛ ج ۷ ص ۴۸.</ref>


او خبر داده بود که محاسن صورتش با خون سرش خضاب می‏‌گردد چنین شد، و فرزندش [[امام حسین]] {{ع}} در کربلا کشته می‏‌گردد، شهید شده،او فرموده بود که پس از وی‏ "معاویه‏" به پادشاهی دست می‏‌یابد چنین گردید، او از شرارت‏های [[حجاج بن یوسف‏]]و وقایع‏ "خوارج‏" در "نهروان‏" و تعداد کشته شدگان آن خبر داده بود، و تمام رویدادهای دیگری را که او گفته بود، به همان صورت انجام شد، خلاصه در غیب گویی او شبه‌ه‏ای نیست...
[[ابن ابی الحدید]] در جای دیگر با اشاره به خطبه پنجاه و هشت‏ [[نهج البلاغه‏]] که [[امام علی]] {{ع}} از محل اتفاق جنگ‏ "نهروان‏" خبر می‏‌دهد، و می‏‌فرمایند که در آن کمتر از ده نفر از سپاه من به شهادت می‌‏رسند، و کمتر از ده نفر از سپاه‏ "خوارج‏" جان سالم بدر می‏‌بردند{{عربی|«مَصَارِعُهُمْ‏ دُونَ‏ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ‏ لَا يُفْلِتُ‏ مِنْهُمْ‏ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ‏ مِنْكُمْ‏ عَشَرَةٌ‏‏‏‏‏»}}<ref> شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۵، ص ۳.</ref>. می‏‌گوید: {{عربی|«والقوة البشرية تقصر عن إدراك مثل هذا، ولقد كان له من هذا الباب ما لم يكن لغيره . وبمقتضى ما شاهد الناس من معجزاته، وأحواله المنافية لقوى البشر، غلا فيه من غلا، حتى نسب إلى أن الجوهر الإلهي حلّ في بدنه»}}<ref> قدرت و قوت بشری کوچکتر از این است که این همه پیشگویی و غیب گویی نماید، برای آن حضرت در این مورد توانایی‏ها و کراماتی بود که به دیگران مقدور نیست،و به همین جهت است که گروهی از مردم در وی عجائبی را دیدند که از بشر ساخته نیست،و لذا گرفتار "غلو" گردیده و گفتند: خدا در وجود [[امام علی|علی]] {{ع}} حلول کرده، و در او تجسم نموده است!!؛ شرح ابن ابى الحديد ج ۵ ص ۴.</ref>.
دیگران و اهل سنت در غیب گویی و معجزات آن حضرت، و تسلطش بر عالم‏ "تکوین‏" چیزی کمتر از شیعه ندارند، حتی اعتراف می‏‌کنند که‏ [[امام علی|علی بن ابی طالب]] {{ع}} بشر عادی نیست، و با قوت بشری نمی‏‌توان به آن مدارج بالا و کارهای‏ خارق العاده‏ رسید! تا جائی که کارهای خلاف شرع‏ "غالی‏‌ها" را توجیه می‏‌نمایند...! لازم به تذکر است که اعتقاد به غیب‌گویی مولای متقیان [[امام علی|امیر مؤمنان]] {{ع}} اختصاص به‏ [[ابن ابی الحدید]] ندارد، بلکه اکثر مورخین و محدثین اهل سنت که کم و بیش به سیره آن حضرت پرداخته‏‌اند، در لابلای سخنان خویش به این حقیقت نیز اشاره کرده‏‌اند، و با دل و جان یقین دارند که [[امام علی|علی]] {{ع}} پس از [[پیامبر|پیامبر خدا]] {{صل}} افضل امت عالم است، و در جهان آفرینش کسی به پایه او نمی‏‌رسد، و به احادیثی از جمله‏ "حدیث طیر" تمسک نموده، و غرایب امر وی را نیز می‏‌پذیرند»<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/22820 آفتاب ولایت؛ ص:۱۰۹.]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۸. حجت الاسلام و المسلمین خوش‌باور؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۸. حجت الاسلام و المسلمین خوش‌باور؛
| تصویر = 11270.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[داوود خوش‌باور|خوش‌باور]]]]
| تصویر = 11270.jpg
حجت الاسلام و المسلمین '''[[داوود خوش‌باور]]'''، در پایان‌نامه در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[ علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
| پاسخ‌دهنده = داوود خوش‌باور
::::::« حدیث مدینه که به حد تواتر رسیده است و بیش از ۲۰۰ نفر از علمای [[اهل سنت]] نقل کرده‌اند، اسامی‌پنجاه نفر از آنها در صفحات ۹۱۶ تا ۹۱۸ کتاب شبهای پیشاور آمده است. [[پیامبر|پیغمبر خدا]]{{صل}} این حدیث را در زمان‌ها و مکان‌های مختلف و به مناسبت‌های گوناگونی بیان کرده است [[پیامبر]]{{صل}} فرموده‌اند: {{عربی|«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ‏ وَ عَلِيٌ‏ بَابُهَا‏»}}<ref> من شهر علم هستم و [[امام علی|علی]]{{ع}} دروازه این شهر است.</ref>. پس هر که قصد ورود به این شهر را دارد باید از دروازة آن وارد شود. چنانکه گذشت از آیات قرآن استفاده می‌شود: [[پیامبر]]{{صل}} که شهر علم است از علم [[غیب]] برخوردار می‌باشد. پس [[امام علی|علی]]{{صل}} هم که دروازه این شهر است از [[علم غیب]] برخوردار خواهد بود. اصل کامل حدیث را [[ابن مغازلی شافعی]] و بسیاری دیگر، از [[ابن عباس]] و [[جابر بن عبداالله انصاری]] نقل کرده‌اند. در این حدیث آمده است: [[پیامبر]]{{صل}} بازوی [[امام علی|علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود: "این مرد امیر و رئیس نیکوکاران و قاتل کافران است. یاور او یاری شود و خوار کننده او خوار گردد. سپس صدای خود را بلند کرد و گفت: من شهر علم ام و علی دروازه آن است، پس هرکس که می‌خواهد از آن بهره برد، باید به سوی در ورودی آن یعنی [[امام علی|علی]]{{ع}} برود".
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[داوود خوش‌باور]]'''، در پایان‌نامه در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حدیث دیگری که تا حدودی به همان اندازه حدیث مدینه، به حد تواتر رسیده، حدیث دار‌الحکمه است که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «من سرای حکمتم و علی دروازه آن، هر کس می‌خواهد از آن بهره برد، باید به نزد علی برود".
::::::چون در عربی، آوردن "ال" بر سر "علم" و "حکمت" نشانه عام بودن، جامعیت و کلیت آن است، پس علم و حکمت به طور عام و یا به عبارتی هر علم و حکمتی را شامل می‌شود. از آنجایی که [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}}، شهر علم و حکمت بوده است، علم جامع، شامل ظاهر و باطن امور، آشکار و مستور، مشهود و غیب و همه علوم خدادادی است. لذا [[امام علی|علی]]{{ع}} نیز در ورودی و دروازه رسیدن به همه علومی‌است که در وجود [[پیامبر]]{{صل}} می‌باشد. بنابراین، [[امام علی|علی]]{{ع}} عالم به ظاهر و باطن قرآن نیز بوده است. چنانچه حافظ ابونعیم در جلد اول حلیۀ الاولیا، محمد بن یوسف گنجی شافعی در کفایۀ الطالب و سلیمان بلخی در ینابیع المودة از کاتب وحی عبداالله بن مسعود نقل کرده اند که گفت: "قرآن بر هفت حرف نازل شد و هر حرفی از آنها دارای ظاهر و باطنی است. علم ظاهر و باطن قرآن نزد [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} می‌باشد".
::::::[[ابو حامد غزالی]] در کتاب بیان علم لدنی نقل نموده است که [[امام علی|علی{{ع}} فرمود: "[[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} زبان خود را در دهان من گذارد. پس از لعاب دهان آن حضرت برای من هزار باب از علم باز شد که از هر باب آن هزار باب دیگر باز می‌شود".
::::::[[ابن مغازلی شافعی]] نیز از [[ابن عباس]] از [[پیامبر]]{{صل}} نقل می‌کند که فرمود: "چون شب معراج به مقام قرب رسیدم، خداوند با من حرف زد و نجوی نمود. پس هر چه را یاد گرفتم به [[امام علی|علی]]{{ع}} نیز آموختم؛ لذا علی باب علم من است".
::::::از عایشه حدیث مفصلی منقول است که در آخر آن می‌گوید: "[[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} [[امام علی|علی]]{{ع}} را خواست و او را به سینه خود چسباند و عبا را به سر کشید. من سرم را نزدیک بردم و هر چه گوش دادم چیزی نفهمیدم. تا این که [[امام علی|علی]]{{ع}} سر برداشت و عرق از جبین مبارکش سرازیر شده بود. به [[امام علی|علی]]{{ع}} گفتم: یا علی! [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} در این مدت طولانی به شما چه می‌گفت؟ ایشان پاسخ داد: به درستی که [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} به من هزار باب علم آموخت که از هر باب آن، هزار باب دیگر گشوده می‌شود".
::::::بنابراین، فرمایش [[امام علی]]{{ع}} که به کرات از مردم خواسته است: "بپرسید قبل از این که دیگر مرا نیابید، که در سینه من علم فراوان است"، دلالت بر وجود منبع عظیم علم [[پیامبر|رسول االله]]{{صل}} و نیز احاطه کامل ایشان به جمیع علوم است. به همین دلیل هیچ یک از صحابه، به این صراحت و یا حتی به کنایه، مردم را به پرسیدن از خود دعوت نکرده‌اند.
::::::از [[سعید بن المسیب]] نقل شده کسی غیر از [[امام علی|علی]]{{ع}} نگفت {{عربی|«سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏»}}<ref> «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید»</ref> [[امام علی|علی]]{{ع}} تنها کسی است که ادعا می‌کند «سلونی، نه کسی قبل از ایشان این ادعا را کرده و نه بعد از او چنین جرأتی در کسی یافت می‌شود؛ چنانچه بسیاری از علمای [[اهل سنت]] نوشته "لم یکن أحد من الصحابۀ یقول (سلونی) إلاّ علی بن أبی طالب" [[پیامبر]]{{صل}} فرموده‌اند: {{عربی|«لما صرت بین یدی ربی کلّمنی و ناجانی فما علّمت شیأ الا علّمته علیاً فهو باب علمی‏»}}<ref>چون شب معراج به مقام قرب الهی رسیدم، پروردگارم با من سخن گفت و نجوا کرد؛ پس هیچ چیزی به من آموخته نشد جز این که آن را به علی{{ع}} آموختم.</ref>
::::::از [[ابن عباس]] نقل شده که وی می‌گفت: قسم به خدا به [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} نُه دهم علم داده شده بود و قسم به خداوند که او در یک دهم باقی با شما شریک است.
::::::[[ابن ابی الحدید]]، در شرح نهج البلاغه ذیل خطبه ۹۲ ،موارد متعددی از [[علم غیب]] [[امام علی]]{{ع}} را شمرده است. آن حضرت در این خطبه فرموده: {{عربی|«سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏»}}<ref>«از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید»</ref> پیش از این که مرا از دست بدهید، هر چه میخواهید از من بپرسید پس سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، هیچ چیزی را از امروز تا قیامت از من نمیپرسید مگر این که شما را به آن خبر میدهم.
::::::[[ابن ابی الحدید]] می‌گوید: این ادعای [[امام علی|علی]]{{ع}}، ادعایی خدایی یا پیامبری نیست؛ زیرا خود او می‌فرمود: من این علوم را از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} فرا گرفته‌ام. سپس او چهارده مورد از خبرهای غیبی آن حضرت که جامۀ علم پوشیده است ذکر می‌کند بعد می‌گوید: اخبار غیبی [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} اختصاص به این موارد ندارد بلکه آن قدر زیاد است که قابل شمارش نیست.
::::::در بین اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} کسانی بودند که دارای [[علم غیب]] بودند. پس باید [[امام علی]]{{ع}}  که علمش بمراتب بیشتر از آنها بود، از چنین علمی‌ برخوردار باشد. »<ref>[[ علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]؛ ص۷۸ و ۷۹.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


«حدیث مدینه که به حد تواتر رسیده است و بیش از ۲۰۰ نفر از علمای [[اهل سنت]] نقل کرده‌اند، اسامی‌پنجاه نفر از آنها در صفحات ۹۱۶ تا ۹۱۸ کتاب شبهای پیشاور آمده است. [[پیامبر|پیغمبر خدا]] {{صل}} این حدیث را در زمان‌ها و مکان‌های مختلف و به مناسبت‌های گوناگونی بیان کرده است [[پیامبر]] {{صل}} فرموده‌اند: {{عربی|«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ‏ وَ عَلِيٌ‏ بَابُهَا‏»}}<ref> من شهر علم هستم و [[امام علی|علی]] {{ع}} دروازه این شهر است.</ref>. پس هر که قصد ورود به این شهر را دارد باید از دروازة آن وارد شود. چنانکه گذشت از آیات قرآن استفاده می‌شود: [[پیامبر]] {{صل}} که شهر علم است از علم [[غیب]] برخوردار می‌باشد. پس [[امام علی|علی]] {{صل}} هم که دروازه این شهر است از [[علم غیب]] برخوردار خواهد بود. اصل کامل حدیث را [[ابن مغازلی شافعی]] و بسیاری دیگر، از [[ابن عباس]] و [[جابر بن عبداالله انصاری]] نقل کرده‌اند. در این حدیث آمده است: [[پیامبر]] {{صل}} بازوی [[امام علی|علی]] {{ع}} را گرفت و فرمود: "این مرد امیر و رئیس نیکوکاران و قاتل کافران است. یاور او یاری شود و خوار کننده او خوار گردد. سپس صدای خود را بلند کرد و گفت: من شهر علم ام و علی دروازه آن است، پس هرکس که می‌خواهد از آن بهره برد، باید به سوی در ورودی آن یعنی [[امام علی|علی]] {{ع}} برود".
حدیث دیگری که تا حدودی به همان اندازه حدیث مدینه، به حد تواتر رسیده، حدیث دار‌الحکمه است که [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: «من سرای حکمتم و علی دروازه آن، هر کس می‌خواهد از آن بهره برد، باید به نزد علی برود".
چون در عربی، آوردن "ال" بر سر "علم" و "حکمت" نشانه عام بودن، جامعیت و کلیت آن است، پس علم و حکمت به طور عام و یا به عبارتی هر علم و حکمتی را شامل می‌شود. از آنجایی که [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}}، شهر علم و حکمت بوده است، علم جامع، شامل ظاهر و باطن امور، آشکار و مستور، مشهود و غیب و همه علوم خدادادی است. لذا [[امام علی|علی]] {{ع}} نیز در ورودی و دروازه رسیدن به همه علومی‌است که در وجود [[پیامبر]] {{صل}} می‌باشد. بنابراین، [[امام علی|علی]] {{ع}} عالم به ظاهر و باطن قرآن نیز بوده است. چنانچه حافظ ابونعیم در جلد اول حلیۀ الاولیا، محمد بن یوسف گنجی شافعی در کفایۀ الطالب و سلیمان بلخی در ینابیع المودة از کاتب وحی عبداالله بن مسعود نقل کرده اند که گفت: "قرآن بر هفت حرف نازل شد و هر حرفی از آنها دارای ظاهر و باطنی است. علم ظاهر و باطن قرآن نزد [[امام علی|علی بن ابی طالب]] {{ع}} می‌باشد".
[[ابو حامد غزالی]] در کتاب بیان علم لدنی نقل نموده است که [[امام علی|علی {{ع}} فرمود: "[[پیامبر|رسول خدا]] {{صل}} زبان خود را در دهان من گذارد. پس از لعاب دهان آن حضرت برای من هزار باب از علم باز شد که از هر باب آن هزار باب دیگر باز می‌شود".
[[ابن مغازلی شافعی]] نیز از [[ابن عباس]] از [[پیامبر]] {{صل}} نقل می‌کند که فرمود: "چون شب معراج به مقام قرب رسیدم، خداوند با من حرف زد و نجوی نمود. پس هر چه را یاد گرفتم به [[امام علی|علی]] {{ع}} نیز آموختم؛ لذا علی باب علم من است".
از عایشه حدیث مفصلی منقول است که در آخر آن می‌گوید: "[[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} [[امام علی|علی]] {{ع}} را خواست و او را به سینه خود چسباند و عبا را به سر کشید. من سرم را نزدیک بردم و هر چه گوش دادم چیزی نفهمیدم. تا این که [[امام علی|علی]] {{ع}} سر برداشت و عرق از جبین مبارکش سرازیر شده بود. به [[امام علی|علی]] {{ع}} گفتم: یا علی! [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} در این مدت طولانی به شما چه می‌گفت؟ ایشان پاسخ داد: به درستی که [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} به من هزار باب علم آموخت که از هر باب آن، هزار باب دیگر گشوده می‌شود".
بنابراین، فرمایش [[امام علی]] {{ع}} که به کرات از مردم خواسته است: "بپرسید قبل از این که دیگر مرا نیابید، که در سینه من علم فراوان است"، دلالت بر وجود منبع عظیم علم [[پیامبر|رسول االله]] {{صل}} و نیز احاطه کامل ایشان به جمیع علوم است. به همین دلیل هیچ یک از صحابه، به این صراحت و یا حتی به کنایه، مردم را به پرسیدن از خود دعوت نکرده‌اند.
از [[سعید بن المسیب]] نقل شده کسی غیر از [[امام علی|علی]] {{ع}} نگفت {{عربی|«سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏»}}<ref> «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید»</ref> [[امام علی|علی]] {{ع}} تنها کسی است که ادعا می‌کند «سلونی، نه کسی قبل از ایشان این ادعا را کرده و نه بعد از او چنین جرأتی در کسی یافت می‌شود؛ چنانچه بسیاری از علمای [[اهل سنت]] نوشته "لم یکن أحد من الصحابۀ یقول (سلونی) إلاّ علی بن أبی طالب" [[پیامبر]] {{صل}} فرموده‌اند: {{عربی|«لما صرت بین یدی ربی کلّمنی و ناجانی فما علّمت شیأ الا علّمته علیاً فهو باب علمی‏»}}<ref>چون شب معراج به مقام قرب الهی رسیدم، پروردگارم با من سخن گفت و نجوا کرد؛ پس هیچ چیزی به من آموخته نشد جز این که آن را به علی {{ع}} آموختم.</ref>
از [[ابن عباس]] نقل شده که وی می‌گفت: قسم به خدا به [[امام علی|علی بن ابی طالب]] {{ع}} نُه دهم علم داده شده بود و قسم به خداوند که او در یک دهم باقی با شما شریک است.
[[ابن ابی الحدید]]، در شرح نهج البلاغه ذیل خطبه ۹۲ ،موارد متعددی از [[علم غیب]] [[امام علی]] {{ع}} را شمرده است. آن حضرت در این خطبه فرموده: {{عربی|«سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏»}}<ref>«از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید»</ref> پیش از این که مرا از دست بدهید، هر چه میخواهید از من بپرسید پس سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، هیچ چیزی را از امروز تا قیامت از من نمیپرسید مگر این که شما را به آن خبر میدهم.
[[ابن ابی الحدید]] می‌گوید: این ادعای [[امام علی|علی]] {{ع}}، ادعایی خدایی یا پیامبری نیست؛ زیرا خود او می‌فرمود: من این علوم را از [[پیامبر|پیامبر خدا]] {{صل}} فرا گرفته‌ام. سپس او چهارده مورد از خبرهای غیبی آن حضرت که جامۀ علم پوشیده است ذکر می‌کند بعد می‌گوید: اخبار غیبی [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} اختصاص به این موارد ندارد بلکه آن قدر زیاد است که قابل شمارش نیست.
در بین اصحاب [[پیامبر]] {{صل}} کسانی بودند که دارای [[علم غیب]] بودند. پس باید [[امام علی]] {{ع}}  که علمش بمراتب بیشتر از آنها بود، از چنین علمی‌ برخوردار باشد.»<ref>[[علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]؛ ص۷۸ و ۷۹.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۹. آقای دکتر ابطحی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۹. آقای دکتر ابطحی؛
| تصویر = 11187.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[سید عبدالحمید ابطحی|ابطحی]]]]
| تصویر = 11187.jpg
::::::آقای دکتر '''[[سید عبدالحمید ابطحی]]''' در مقاله  ''«[[فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان (مقاله)|فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ‌دهنده = سید عبدالحمید ابطحی
::::::«کتاب شریف احقاق الحق در جلد هشتم نمونه‌هایی از [[علم غیب]] [[امام علی]] {{ع}} را گزارش کرده است. این اخبار بر دو قسم است:  
| پاسخ = آقای دکتر '''[[سید عبدالحمید ابطحی]]''' در مقاله  ''«[[فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان (مقاله)|فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::الف) خبرهایی که تحقق و صدق آنها در زمان [[حیات]] حضرت یا با فاصله کمی مشاهده شده‌اند؛  
 
::::::ب) خبرهایی که تحقق آنها بعد از شهادت و تا دوران صادقین مشاهده شده‌اند.
«کتاب شریف احقاق الحق در جلد هشتم نمونه‌هایی از [[علم غیب]] [[امام علی]] {{ع}} را گزارش کرده است. این اخبار بر دو قسم است:
::::::'''دسته ی اول:'''
 
::::::* خبرهای ایشان{{ع}} مبنی بر اینکه از شهر کوفه دوازده هزار و یک مرد خواهد آمد، پس از شمارش نه یک نفر بیشتر بود نه کمتر؛
الف) خبرهایی که تحقق و صدق آنها در زمان [[حیات]] حضرت یا با فاصله کمی مشاهده شده‌اند؛
::::::* خبرهای ایشان{{ع}} مبنی بر اینکه در جنگ نهروان تنها ده نفر از خوارج باقی می‌مانند و از سپاه او ده نفر کشته نمی‌شوند؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از تعداد نفرات لشگر پسرشان حضرت [[امام حسن]]{{ع}}، بدون ذره ای کم یا زیاده؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از زنی که عادت ماهیانه‌اش مانند دیگر زنان نبود. تا جایی که آن زن گفت: علی از من آگاه‌تر است نسبت به آنچه که حتی پدر و مادرم نیز مطلع نیستند؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} در دعوای میان عروس و دامادی در شب عروسی، به اینکه عروس در واقع مادر داماد است؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از تعداد یهودیانی که پس از وفات [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمدند؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از خواب خوله حنفیه؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از عاقبت غلام بن مجاشع، زمانی که اصحاب جمل را به کتاب خداوند متعال دعوت می‌نمود؛ به اینکه دست راست او و سپس دست چپ او قطع می‌شود و سپس با ضربه های شمشیر کشته می‌شود؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از محل کشته شدن خوارج؛
::::::'''دسته دوم:'''
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از شهادت خود؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از خضاب شدن محاسنشان با خون سر مبارک؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} در زمان بیعت کردن ابن ملجم با ایشان، از اینکه او قاتلشان خواهد بود؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از کشته شدن توسط [[ابن ملجم]] و اینکه ابن ملجم قبل از این حادثه به ایشان اعتراضی نمی‌کند؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از اینکه زبیر قاتل ایشان نخواهد بود بلکه قاتل ایشان مردی گمنام است؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از اینکه در کوفه کشته خواهند شد؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از اینکه جز شبهای معدودی، چیزی از عمرشان باقی نمانده است؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} در ماه رمضانی که به شهادت رسیدند، از اینکه در دهه آخر ماه به شهادت می‌رسند؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به شب شهادت خود؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به شهادت [[امام حسین]]{{ع}} در کربلا؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به حادثه کمک طلبیدن [[اهل بیت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از اهل کوفه و عدم یاری شدن ایشان؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از به شهادت رسیدن هفت تن از بهترین شیعیان ایشان، از جمله [[حجر بن أزد]]؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از به شهادت رسیدن کمیل به دست حجاج؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از به شهادت رسیدن مزرع و دودمان او در میان دو ایوان از ایوان‌های مسجد؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از به شهادت رسیدن [[رشید هجری]] و اینکه زبان او قطع می‌شود و به صلیب کشیده می‌شود؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از به شهادت رسیدن جویریه و اینکه دست و پای او قطع شده و در زیر تنه درخت خرمای کافری به صلیب کشیده می‌شود؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از به شهادت رسیدن [[میثم تمار|میثم]] و اینکه ایشان و نه تن دیگر بر تنه درخت خرمای درب خانه عمرو بن حریث به صلیب کشیده می‌شود و خبر دادن از بلاها و سختی‌هایی که به میثم می‌رسد؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به، به شهادت رسیدن [[عمرو بن حمق]]؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به، به شهادت رسیدن زید؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به، به شهادت رسیدن قنبر؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به پادشاهی معاویه؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از پادشاهی بنی امیه، که صورت‌های مختلفی دارد؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به دعوت‌کنندگان به حکومت عباسی، از اهل خراسان؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به حکومت بنی عباس؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به فتنه های بنی مروان؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از خالد بن عرفطه، فرمانده پیش قراولان لشکر ابن زیاد در کربلا و حبیب، پرچم‌دار او؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} از حاکمانی که از فرزندان او در طبرستان ظاهر می‌گردند؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به سیل بصره و اینکه آب آن را فرا می‌گیرد و چیزی از آن جز به مقدار یک کشتی باقی نمی‌ماند؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به ویران شدن کعبه؛
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به حجاج بن یوسف؛
::::::* مطلع ساختن حجر مرادی از اینکه در آینده، به لعن کردن ایشان دستور داده می‌شود».<ref>[[فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان (مقاله)|فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان]]؛ [[امامت‌پژوهی (نشریه)|فصلنامه امامت‌پژوهی]]؛ شماره ۲، ص۷۲-۷۴.</ref>
{{پایان جمع شدن}}


ب) خبرهایی که تحقق آنها بعد از شهادت و تا دوران صادقین مشاهده شده‌اند.
'''دسته ی اول:'''
* خبرهای ایشان {{ع}} مبنی بر اینکه از شهر کوفه دوازده هزار و یک مرد خواهد آمد، پس از شمارش نه یک نفر بیشتر بود نه کمتر؛
* خبرهای ایشان {{ع}} مبنی بر اینکه در جنگ نهروان تنها ده نفر از خوارج باقی می‌مانند و از سپاه او ده نفر کشته نمی‌شوند؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از تعداد نفرات لشگر پسرشان حضرت [[امام حسن]] {{ع}}، بدون ذره ای کم یا زیاده؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از زنی که عادت ماهیانه‌اش مانند دیگر زنان نبود. تا جایی که آن زن گفت: علی از من آگاه‌تر است نسبت به آنچه که حتی پدر و مادرم نیز مطلع نیستند؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} در دعوای میان عروس و دامادی در شب عروسی، به اینکه عروس در واقع مادر داماد است؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از تعداد یهودیانی که پس از وفات [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آمدند؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از خواب خوله حنفیه؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از عاقبت غلام بن مجاشع، زمانی که اصحاب جمل را به کتاب خداوند متعال دعوت می‌نمود؛ به اینکه دست راست او و سپس دست چپ او قطع می‌شود و سپس با ضربه های شمشیر کشته می‌شود؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از محل کشته شدن خوارج؛
'''دسته دوم:'''
* خبر دادن ایشان {{ع}} از شهادت خود؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از خضاب شدن محاسنشان با خون سر مبارک؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} در زمان بیعت کردن ابن ملجم با ایشان، از اینکه او قاتلشان خواهد بود؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از کشته شدن توسط [[ابن ملجم]] و اینکه ابن ملجم قبل از این حادثه به ایشان اعتراضی نمی‌کند؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از اینکه زبیر قاتل ایشان نخواهد بود بلکه قاتل ایشان مردی گمنام است؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از اینکه در کوفه کشته خواهند شد؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از اینکه جز شبهای معدودی، چیزی از عمرشان باقی نمانده است؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} در ماه رمضانی که به شهادت رسیدند، از اینکه در دهه آخر ماه به شهادت می‌رسند؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به شب شهادت خود؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به شهادت [[امام حسین]] {{ع}} در کربلا؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به حادثه کمک طلبیدن [[اهل بیت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از اهل کوفه و عدم یاری شدن ایشان؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از به شهادت رسیدن هفت تن از بهترین شیعیان ایشان، از جمله [[حجر بن أزد]]؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از به شهادت رسیدن کمیل به دست حجاج؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از به شهادت رسیدن مزرع و دودمان او در میان دو ایوان از ایوان‌های مسجد؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از به شهادت رسیدن [[رشید هجری]] و اینکه زبان او قطع می‌شود و به صلیب کشیده می‌شود؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از به شهادت رسیدن جویریه و اینکه دست و پای او قطع شده و در زیر تنه درخت خرمای کافری به صلیب کشیده می‌شود؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از به شهادت رسیدن [[میثم تمار|میثم]] و اینکه ایشان و نه تن دیگر بر تنه درخت خرمای درب خانه عمرو بن حریث به صلیب کشیده می‌شود و خبر دادن از بلاها و سختی‌هایی که به میثم می‌رسد؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به، به شهادت رسیدن [[عمرو بن حمق]]؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به، به شهادت رسیدن زید؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به، به شهادت رسیدن قنبر؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به پادشاهی معاویه؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از پادشاهی بنی امیه، که صورت‌های مختلفی دارد؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به دعوت‌کنندگان به حکومت عباسی، از اهل خراسان؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به حکومت بنی عباس؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به فتنه های بنی مروان؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از خالد بن عرفطه، فرمانده پیش قراولان لشکر ابن زیاد در کربلا و حبیب، پرچم‌دار او؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} از حاکمانی که از فرزندان او در طبرستان ظاهر می‌گردند؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به سیل بصره و اینکه آب آن را فرا می‌گیرد و چیزی از آن جز به مقدار یک کشتی باقی نمی‌ماند؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به ویران شدن کعبه؛
* خبر دادن ایشان {{ع}} نسبت به حجاج بن یوسف؛
* مطلع ساختن حجر مرادی از اینکه در آینده، به لعن کردن ایشان دستور داده می‌شود».<ref>[[فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان (مقاله)|فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان]]؛ [[امامت‌پژوهی (نشریه)|فصلنامه امامت‌پژوهی]]؛ شماره ۲، ص۷۲-۷۴.</ref>
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۰. آقای دکتر ملازاده (عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث)؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۰. آقای دکتر ملازاده (عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث)؛
| تصویر = 11345.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[محمد هادی ملازاده|ملازاده]]]]
| تصویر = 11345.jpg
آقای دکتر [[محمد هادی ملازاده]] در مقاله ''«[[نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود (مقاله)|نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود]]»'' در این‌باره گفته‌است:
| پاسخ‌دهنده = محمد هادی ملازاده
::::::«[[علامه خوئی]] در شرح نهج البلاغۀ خود، ذیل روایت مذکور در دلیل چهارم مطالبی را آورده است که خلاصۀ آن چنین است: [[معتزلی]] توضیحی دارد که دلالت می‌کند [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به طور اجمالی از کیفیت قتل خود مطلع بودند؛ ولی به آن به تفصیل و از همه نظر علم نداشتند شارح بحرانی نیز از او تبعیت کرده و برای تأیید این نظر، آیۀ ۳۴ سورۀ لقمان را آورده است {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>«بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است».</ref>. بسیار جای تعجب است که چگونه این دو شارح معتقد بوده‌اند که آن حضرت به زمان و مکان شهادت خویش به طور تفصیلی آگاه نبوده‌اند؛ از جمله این روایات که: قبل از این که مرا از دست بدهید، از من سؤال کنید؛ قسم به کسی که نفس من به دست اوست، هیچ چیزی را که پس از شما و قبل از قیامت هست از من نمی‌پرسید؛ مگر اینکه شما را آگاه کنم و از هیچ گروهی که دسته‌ای صد نفره را هدایت کنند یا دسته‌ای صد نفره را گمراه کنند نمی‌پرسید؛ مگر آنکه شما را از جار زنندۀ آنها و رهبرشان و جلو برنده‌شان و محل اطراقشان و محل زمین گذاردن بارشان مطلع سازم و این که کدام یک از آنها کشته می‌شود و کدام یک (به مرگ عادی) می‌میرد... شارح بحرانی نیز –با اینکه از علمای امامیه است- چگونه دستش از اخباری کوتاه بوده است که عامه و خاصه نقل کرده‌اند دال بر آگاهی [[ائمه]] {{عم}} به وقت مرگشان و مرگ شیعیانشان؛ حال آنکه این اخبار قریب به تواتر بلکه متواتر معنوی‌اند....؟!
| پاسخ = آقای دکتر [[محمد هادی ملازاده]] در مقاله ''«[[نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود (مقاله)|نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود]]»'' در این‌باره گفته‌است:
::::::مرحوم خوئی پس از ذکر احادیثی در علم تفصیلی ائمه به زمان و مکان شهادتشان و ذکر سخنان بعضی از علمای شیعه در این باب، چنین نتیجه‌گیری کرده است: پس قطعاً آن حضرت مکان و زمان شهادت خود را به تفصیل می‌دانست بنابراین، عبارت فوق از خطبۀ ۱۴۹ نهج البلاغه را باید توجیه کرد می‌توان آن را چنین تفسیر کرد که: مراد از این که مدت‌ها در تفحص راز آن ن نبوده ابوده بوده بیبی بوده‌ام مخفی بودن حق و مظلومیت اهلش و ظاهر بودن باطل و غلبۀ اصحاب و کثرت اعوان آن است؛ زیرا حضرت امیر ابتدای امر نهایت سعی را برای گرفتن حق خویش کردند؛ ولی ممکن نشد و جریان حوادث به صورتی پیش رفت که به عقل کسی خطور نمی‌کرد و در آخر الامر هم وقتی حکومت به ایشان رسید.... فتنۀ حکمیت که از امور شگفت بود به وجود آمد و پس از آن وقتی لشکر جمع‌آوری کردند و خواستند به آنها حمله کنند مصیبت بزرگتر واقع شد. بنابراین، مراد از راز در عبارت فوق، سِرّ این امور و سبب آنها بود که خداوند آنها را برای من آشکار کرد و نخواست برای شما که عقولتان ضعیف است آشکار کند؛ چرا که این امر از غوامض مسائل قضا و قدر است...»<ref>[http://toraath.com/index.php?name=Sections&req=viewarticle&artid=195 نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود، فصلنامه پژوهش دینی (شماره ۲۰، بهار و تابستان ۱۳۸۹)]</ref>.
 
{{پایان جمع شدن}}
«[[علامه خوئی]] در شرح نهج البلاغۀ خود، ذیل روایت مذکور در دلیل چهارم مطالبی را آورده است که خلاصۀ آن چنین است: [[معتزلی]] توضیحی دارد که دلالت می‌کند [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} به طور اجمالی از کیفیت قتل خود مطلع بودند؛ ولی به آن به تفصیل و از همه نظر علم نداشتند شارح بحرانی نیز از او تبعیت کرده و برای تأیید این نظر، آیۀ ۳۴ سورۀ لقمان را آورده است {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>«بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است».</ref>. بسیار جای تعجب است که چگونه این دو شارح معتقد بوده‌اند که آن حضرت به زمان و مکان شهادت خویش به طور تفصیلی آگاه نبوده‌اند؛ از جمله این روایات که: قبل از این که مرا از دست بدهید، از من سؤال کنید؛ قسم به کسی که نفس من به دست اوست، هیچ چیزی را که پس از شما و قبل از قیامت هست از من نمی‌پرسید؛ مگر اینکه شما را آگاه کنم و از هیچ گروهی که دسته‌ای صد نفره را هدایت کنند یا دسته‌ای صد نفره را گمراه کنند نمی‌پرسید؛ مگر آنکه شما را از جار زنندۀ آنها و رهبرشان و جلو برنده‌شان و محل اطراقشان و محل زمین گذاردن بارشان مطلع سازم و این که کدام یک از آنها کشته می‌شود و کدام یک (به مرگ عادی) می‌میرد... شارح بحرانی نیز –با اینکه از علمای امامیه است- چگونه دستش از اخباری کوتاه بوده است که عامه و خاصه نقل کرده‌اند دال بر آگاهی [[ائمه]] {{عم}} به وقت مرگشان و مرگ شیعیانشان؛ حال آنکه این اخبار قریب به تواتر بلکه متواتر معنوی‌اند....؟!
مرحوم خوئی پس از ذکر احادیثی در علم تفصیلی ائمه به زمان و مکان شهادتشان و ذکر سخنان بعضی از علمای شیعه در این باب، چنین نتیجه‌گیری کرده است: پس قطعاً آن حضرت مکان و زمان شهادت خود را به تفصیل می‌دانست بنابراین، عبارت فوق از خطبۀ ۱۴۹ نهج البلاغه را باید توجیه کرد می‌توان آن را چنین تفسیر کرد که: مراد از این که مدت‌ها در تفحص راز آن ن نبوده ابوده بوده بیبی بوده‌ام مخفی بودن حق و مظلومیت اهلش و ظاهر بودن باطل و غلبۀ اصحاب و کثرت اعوان آن است؛ زیرا حضرت امیر ابتدای امر نهایت سعی را برای گرفتن حق خویش کردند؛ ولی ممکن نشد و جریان حوادث به صورتی پیش رفت که به عقل کسی خطور نمی‌کرد و در آخر الامر هم وقتی حکومت به ایشان رسید.... فتنۀ حکمیت که از امور شگفت بود به وجود آمد و پس از آن وقتی لشکر جمع‌آوری کردند و خواستند به آنها حمله کنند مصیبت بزرگتر واقع شد. بنابراین، مراد از راز در عبارت فوق، سِرّ این امور و سبب آنها بود که خداوند آنها را برای من آشکار کرد و نخواست برای شما که عقولتان ضعیف است آشکار کند؛ چرا که این امر از غوامض مسائل قضا و قدر است...»<ref>[http://toraath.com/index.php?name=Sections&req=viewarticle&artid=195 نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود، فصلنامه پژوهش دینی (شماره ۲۰، بهار و تابستان ۱۳۸۹)]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۱. آقایان دکتر غفاری و دکتر باغبان‌زاده؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۱. آقایان دکتر غفاری و دکتر باغبان‌زاده؛
| تصویر = 245.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[محمد هادی غفاری|غفاری]]]]
| تصویر = 245.jpg
آقایان دکتر '''[[محمد هادی غفاری]]''' و دکتر '''[[محمد رضا باغبان‌زاده امشه]]'''، در مقاله ''«[[نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت (مقاله)|نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
| پاسخ‌دهنده = محمد هادی غفاری
::::::«در باب [[علم امام]] [[علی]]{{ع}}، متکلمان شیعه معتقدند ایشان عالم‌ترین شخص پس از [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است. آنها برای اثبات این ادعا، چنین استناد می‌کنند: [[علی]]{{ع}} از نظر حدس و ذکاوت بسیار قوی بود و به دلیل علاقه فراوان به یادگیری و مصاحبت همیشگی با [[رسول خدا]]{{صل}} به تعلیم از ایشان{{صل}} علاقه‌مند بود. وقتی کسی دارای این خصوصیات باشد، معلوم است که وی بعد از معلم خود داناتر از هر کسی خواهد بود. از این رو، پیامبر{{صل}} در حق علی{{ع}} فرمود: "قاضی‌ترین شما [[علی]]{{ع}} است"؛ و معلوم است که قضاوت به علوم بسیاری نیازمند است. تا جایی که بزرگان صحابه و تابعان در مسائلی که برای ایشان پیش می‌آمد به او مراجعه می‌کردند، سخن او را می‌پذیرفتند و از اجتهاد و رأی خود باز می‌گشتند. از سوی دیگر، دلیل دیگری که شیعیان به آن استناد می‌کنند، گفتار آن حضرت است که فرمود: "اگر زمینه فراهم می‌شد و من بر مسند می‌نشستم، برای اهل تورات با توراتشان و برای اهل قرآن با قرآنشان و میان اهل انجیل به انجیلشان و میان اهل زبور با زبورشان داوری می‌کردم. به خدا قسم هیچ آیه‌ای نازل نشده است در شب یا روز، دره یا کوه، مگر اینکه من بهتر از همه می‌دانم که درباره چه کسی و راجع به چه چیزی نازل شده است". این سخن دلالت بر آن دارد که [[حضرت]]{{ع}} به مجموع علوم الهی احاطه داشته است<ref>حلی، باب حادی عشر، ص ۱۰۷.</ref>»<ref>[[نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت (مقاله)|نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت]]، [[پژوهش‌نامه مذاهب اسلامی (نشریه)|دوفصلنامه پژوهش‌نامه مذاهب اسلامی]]، شماره ۵ ص ۷۰.</ref>.
| پاسخ = آقایان دکتر '''[[محمد هادی غفاری]]''' و دکتر '''[[محمد رضا باغبان‌زاده امشه]]'''، در مقاله ''«[[نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت (مقاله)|نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
{{پایان جمع شدن}}
 
«در باب [[علم امام]] [[علی]] {{ع}}، متکلمان شیعه معتقدند ایشان عالم‌ترین شخص پس از [[رسول خدا]] {{صل}} بوده است. آنها برای اثبات این ادعا، چنین استناد می‌کنند: [[علی]] {{ع}} از نظر حدس و ذکاوت بسیار قوی بود و به دلیل علاقه فراوان به یادگیری و مصاحبت همیشگی با [[رسول خدا]] {{صل}} به تعلیم از ایشان {{صل}} علاقه‌مند بود. وقتی کسی دارای این خصوصیات باشد، معلوم است که وی بعد از معلم خود داناتر از هر کسی خواهد بود. از این رو، پیامبر {{صل}} در حق علی {{ع}} فرمود: "قاضی‌ترین شما [[علی]] {{ع}} است"؛ و معلوم است که قضاوت به علوم بسیاری نیازمند است. تا جایی که بزرگان صحابه و تابعان در مسائلی که برای ایشان پیش می‌آمد به او مراجعه می‌کردند، سخن او را می‌پذیرفتند و از اجتهاد و رأی خود باز می‌گشتند. از سوی دیگر، دلیل دیگری که شیعیان به آن استناد می‌کنند، گفتار آن حضرت است که فرمود: "اگر زمینه فراهم می‌شد و من بر مسند می‌نشستم، برای اهل تورات با توراتشان و برای اهل قرآن با قرآنشان و میان اهل انجیل به انجیلشان و میان اهل زبور با زبورشان داوری می‌کردم. به خدا قسم هیچ آیه‌ای نازل نشده است در شب یا روز، دره یا کوه، مگر اینکه من بهتر از همه می‌دانم که درباره چه کسی و راجع به چه چیزی نازل شده است". این سخن دلالت بر آن دارد که [[حضرت]] {{ع}} به مجموع علوم الهی احاطه داشته است<ref>حلی، باب حادی عشر، ص ۱۰۷.</ref>»<ref>[[نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت (مقاله)|نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت]]، [[پژوهش‌نامه مذاهب اسلامی (نشریه)|دوفصلنامه پژوهش‌نامه مذاهب اسلامی]]، شماره ۵ ص ۷۰.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۲. آقای موسوی (پژوهشگر مجمع جهانی اهل بيت)؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۲. آقای موسوی (پژوهشگر مجمع جهانی اهل بيت)؛
| تصویر = 87544444.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[عبدالرحیم موسوی|موسوی حُصَینی]]]]
| تصویر = 87544444.jpg
::::::آقای '''[[سید عبدالرحیم موسوی حصینی]]'''، در کتاب ''«[[آگاهی امامان از غیب (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ‌دهنده = عبدالرحیم موسوی
::::::«بنابر ادله نقلی و عقلی که در جای خود اثبات شده است از آنجا که [[امام علی|امام علی بن ابی طالب]] جانشین تعیین شده پس از [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] است، پس خداوند سبحان به امام نیز [[علم غیب]] بخشیده است، همان‌گونه که به پیامبر عطا فرمود تا توانایی ایفای مسئولیت‌های رسالت خود را داشته باشد. در این راستا، برخی از آیات و روایات که [[علم غیب]] امام را تأیید می‌کند می‌آوریم:
| پاسخ = آقای '''[[سید عبدالرحیم موسوی حصینی]]'''، در کتاب ''«[[آگاهی امامان از غیب (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
:::::#{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}؛<ref>« و کسی که دانش کتاب نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> که همه (شیعه و سنی) گفته‌اند منظور [[علی بن ابی طالب]] است.<ref>شواهد التتریل: ج ۱، ص ۳۰۷؛ حاکم حسکانى: توضیح الدلائل، ص ۱۶۳، علامه [[شهاب‌الدین شیرازی]]؛ النور المشتعل: ص ۱۲۵، [[حافظ ابى نعیم احمد بن عبدالله شافعی]]؛ تتریل الایات: ص ۱۵، حافظ حسین حبرى، نسخه خطی؛ ینابیع المودة: ص ۱۰۳، علامه قندوزى حنفى، چاپ استانبول؛ ارجح المطالب: ص ۸۶ و ۱۱۱، چاپ لاهور، علامه شیخ عبیدالله حنفی؛ الجامع لاحکام القرآن: ج ۹، ص ۳۳۶، علامه ابى‌عبدالله محمد بن احمد انصاری؛ الاتقان: ج ۱، ص ۱۳، سیوطى.</ref>
 
:::::#{{متن قرآن|ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا}}؛<ref>«سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم»؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>  
«بنابر ادله نقلی و عقلی که در جای خود اثبات شده است از آنجا که [[امام علی|امام علی بن ابی طالب]] جانشین تعیین شده پس از [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] است، پس خداوند سبحان به امام نیز [[علم غیب]] بخشیده است، همان‌گونه که به پیامبر عطا فرمود تا توانایی ایفای مسئولیت‌های رسالت خود را داشته باشد. در این راستا، برخی از آیات و روایات که [[علم غیب]] امام را تأیید می‌کند می‌آوریم:
#{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}؛<ref>«و کسی که دانش کتاب نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> که همه (شیعه و سنی) گفته‌اند منظور [[علی بن ابی طالب]] است.<ref>شواهد التتریل: ج ۱، ص ۳۰۷؛ حاکم حسکانى: توضیح الدلائل، ص ۱۶۳، علامه [[شهاب‌الدین شیرازی]]؛ النور المشتعل: ص ۱۲۵، [[حافظ ابى نعیم احمد بن عبدالله شافعی]]؛ تتریل الایات: ص ۱۵، حافظ حسین حبرى، نسخه خطی؛ ینابیع المودة: ص ۱۰۳، علامه قندوزى حنفى، چاپ استانبول؛ ارجح المطالب: ص ۸۶ و ۱۱۱، چاپ لاهور، علامه شیخ عبیدالله حنفی؛ الجامع لاحکام القرآن: ج ۹، ص ۳۳۶، علامه ابى‌عبدالله محمد بن احمد انصاری؛ الاتقان: ج ۱، ص ۱۳، سیوطى.</ref>
#{{متن قرآن|ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا}}؛<ref>«سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم»؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>  
و در روایات آمده است که منظور علی است<ref>مراجعه شود به شواهد التتریل؛ ج ۱، ص ۱۰۳. و ینابیع المودة؛ ص ۱۰۳، چاپ استانبول.</ref> که از روشن‌ترین مصادیق بندگان برگزیده خداوند است.
و در روایات آمده است که منظور علی است<ref>مراجعه شود به شواهد التتریل؛ ج ۱، ص ۱۰۳. و ینابیع المودة؛ ص ۱۰۳، چاپ استانبول.</ref> که از روشن‌ترین مصادیق بندگان برگزیده خداوند است.
:::::#{{متن قرآن|وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ}}؛<ref>« و گوش‌های شنونده آن را به گوش گیرند»؛ سوره حاقه، آیه ۱۲.</ref>همه شیعه و سنی گفته‌اند که این آیه نیز درباره حضرت علی<ref>التفسیر الکبیر: ج ۳۰، ص ۱۰۷؛ تفسیر طبرى: ج ۲۹، ص ۳۱؛ اسباب الترول: ص ۲۴۹؛ تفسیر ابن کثیر: ج ۴، ص ۴۱۳؛ الدر المنثور: ج ۶، ص ۲۶۰؛ روح المعانى: ج ۲۹، ص ۴۳؛ ینابیع المودة: ص ۱۲۰؛ نور الابصار: ص ۱۰۵؛ کنزالعمال: ج ۶، ص ۴۰۸.</ref> نازل شده است و همچنین روایت کرده‌اند که حضرت علی فرمود:  "هیچ یک از سخنانی که از پیامبر شنیدم فراموش نکرده‌ام"<ref>مجمع البیان: طبرسى، ج ۱۰، ص ۳۴۵، که آن را از شیعه و سنى نقل کرده است.</ref> آن کسی که علم کتاب دارد و جزء برگزیدگانی است که کتاب را به ارث برده‌اند، درب علم پیامبر است و این علم، علوم غیبی و غیر آن را در بر دارد و بر طبق این آیات و روایات به امام علی داده شده است.  
#{{متن قرآن|وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ}}؛<ref>«و گوش‌های شنونده آن را به گوش گیرند»؛ سوره حاقه، آیه ۱۲.</ref>همه شیعه و سنی گفته‌اند که این آیه نیز درباره حضرت علی<ref>التفسیر الکبیر: ج ۳۰، ص ۱۰۷؛ تفسیر طبرى: ج ۲۹، ص ۳۱؛ اسباب الترول: ص ۲۴۹؛ تفسیر ابن کثیر: ج ۴، ص ۴۱۳؛ الدر المنثور: ج ۶، ص ۲۶۰؛ روح المعانى: ج ۲۹، ص ۴۳؛ ینابیع المودة: ص ۱۲۰؛ نور الابصار: ص ۱۰۵؛ کنزالعمال: ج ۶، ص ۴۰۸.</ref> نازل شده است و همچنین روایت کرده‌اند که حضرت علی فرمود:  "هیچ یک از سخنانی که از پیامبر شنیدم فراموش نکرده‌ام"<ref>مجمع البیان: طبرسى، ج ۱۰، ص ۳۴۵، که آن را از شیعه و سنى نقل کرده است.</ref> آن کسی که علم کتاب دارد و جزء برگزیدگانی است که کتاب را به ارث برده‌اند، درب علم پیامبر است و این علم، علوم غیبی و غیر آن را در بر دارد و بر طبق این آیات و روایات به امام علی داده شده است.  
:::::#حضرت [[علی]]{{ع}} درباره حوادث غیبی فرموده است: "سوگند به خدا اگر بخواهم می‌توانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش، و از تمام شئون زندگی، آگاه سازم، اما از آن می‌ترسم که با این گونه خبرها نسبت به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] کافر شوید، آگاه باشید که من این اسرار گرانبها را به یاران رازدار و مورد اطمینان خود می‌سپارم. سوگند به خدایی که محمد را به حق برانگیخت، و او را برگزید، جز به راستی سخن نگویم. پیامبر اسلام همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاکت آن کس که هلاک می‌شود و جای نجات کسی که نجات می‌یابد و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است، هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت جز آن که در گوشم نجوا کرد و مرا از آن مطلع ساخت<ref>نهج البلاغه: خطبه ۱۷۵</ref>
# حضرت [[علی]] {{ع}} درباره حوادث غیبی فرموده است: "سوگند به خدا اگر بخواهم می‌توانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش، و از تمام شئون زندگی، آگاه سازم، اما از آن می‌ترسم که با این گونه خبرها نسبت به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] کافر شوید، آگاه باشید که من این اسرار گرانبها را به یاران رازدار و مورد اطمینان خود می‌سپارم. سوگند به خدایی که محمد را به حق برانگیخت، و او را برگزید، جز به راستی سخن نگویم. پیامبر اسلام همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاکت آن کس که هلاک می‌شود و جای نجات کسی که نجات می‌یابد و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است، هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت جز آن که در گوشم نجوا کرد و مرا از آن مطلع ساخت<ref>نهج البلاغه: خطبه ۱۷۵</ref>
:::::# هم چنین از کارهایی که قرامطه<ref>فرقه‌اى از شیعیان تندرو (غلاة)</ref> مرتکب شدند خبر داد و فرمود: "آنها در ظاهر و به دروغ به ما عشق می‌ورزند در حالی که کینه و دشمنی ما را در دل دارند و نشانه‌اش این است که وارثان ما را می‌کشند و از کودکان ما روی می‌گردانند". ابن ابی الحدید میگوید: "پیش‌گویی آن حضرت درست بود زیرا قرامطه افراد بسیاری از خاندان ابی‌طالب را کشتند"<ref>شرح نهج البلاغه: ج ۱۰، ص ۱۴.</ref>
# هم چنین از کارهایی که قرامطه<ref>فرقه‌اى از شیعیان تندرو (غلاة)</ref> مرتکب شدند خبر داد و فرمود: "آنها در ظاهر و به دروغ به ما عشق می‌ورزند در حالی که کینه و دشمنی ما را در دل دارند و نشانه‌اش این است که وارثان ما را می‌کشند و از کودکان ما روی می‌گردانند". ابن ابی الحدید میگوید: "پیش‌گویی آن حضرت درست بود زیرا قرامطه افراد بسیاری از خاندان ابی‌طالب را کشتند"<ref>شرح نهج البلاغه: ج ۱۰، ص ۱۴.</ref>
:::::#در یکی از خطبه‌های [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} آمده است: "از من بپرسید پیش از آن که مرا نیابید، به خدا سوگند نمی‌پرسید از گروهی که صد نفر را گمراه یا هدایت می‌سازد جز آنکه شما را آگاه میسازم از آن کسی که مردم را بدان میخواند و آنها که از آنان پیروی می‌کنند تا روز قیامت" در این هنگام مردی برخاست و گفت چند تار مو در سر و صورت من وجود دارد؟ حضرت فرمود: "به خدا سوگند رسول خدا از آنچه پرسیدی با من سخن گفته بود بدان که بر هر تار مویی از سر تو فرشته‌ای است که تو را لعن می‌کند و بر هر تار مویی از ریش تو شیطانی است که تو را تحریک می‌کند و در خانه تو کودکی است که پسر [[رسول خدا]] را خواهد کشت، اگر اثبات جواب سؤال تو تعداد موها دشوار نبود تو را از آن آگاه میکردم اما نشانه آن علم غیب دانستن من لعن شدن تو و پسر ملعون توست که از آن خبر دادم". در آن هنگام پسر او کوچک بود و همو بعدها کشتن امام حسین را به عهده گرفت.<ref>شرح نهج البلاغه: ج ۲، ص ۴۴۸، و ج ۱، ص ۲۰۸، که این روایت را از کتاب «الغارات» از [[ابن هلال ثقفى]] روایت کرده است. و سنان بن انس نخعى (که همان کودک  
# در یکی از خطبه‌های [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} آمده است: "از من بپرسید پیش از آن که مرا نیابید، به خدا سوگند نمی‌پرسید از گروهی که صد نفر را گمراه یا هدایت می‌سازد جز آنکه شما را آگاه میسازم از آن کسی که مردم را بدان میخواند و آنها که از آنان پیروی می‌کنند تا روز قیامت" در این هنگام مردی برخاست و گفت چند تار مو در سر و صورت من وجود دارد؟ حضرت فرمود: "به خدا سوگند رسول خدا از آنچه پرسیدی با من سخن گفته بود بدان که بر هر تار مویی از سر تو فرشته‌ای است که تو را لعن می‌کند و بر هر تار مویی از ریش تو شیطانی است که تو را تحریک می‌کند و در خانه تو کودکی است که پسر [[رسول خدا]] را خواهد کشت، اگر اثبات جواب سؤال تو تعداد موها دشوار نبود تو را از آن آگاه میکردم اما نشانه آن علم غیب دانستن من لعن شدن تو و پسر ملعون توست که از آن خبر دادم". در آن هنگام پسر او کوچک بود و همو بعدها کشتن امام حسین را به عهده گرفت.<ref>شرح نهج البلاغه: ج ۲، ص ۴۴۸، و ج ۱، ص ۲۰۸، که این روایت را از کتاب «الغارات» از [[ابن هلال ثقفى]] روایت کرده است. و سنان بن انس نخعى (که همان کودک  
مذکور در روایت است) از کسانى بود که در قتل [[امام حسین]]{{ع}} شرکت کرد. مراجعه شود به تهذیب التهذیب: ج ۷، ص ۳۳۷؛ کنزالعمال: ج ۱، ص ۲۲۸؛ ینابیع الموده: ص ۷۳.</ref>
مذکور در روایت است) از کسانى بود که در قتل [[امام حسین]] {{ع}} شرکت کرد. مراجعه شود به تهذیب التهذیب: ج ۷، ص ۳۳۷؛ کنزالعمال: ج ۱، ص ۲۲۸؛ ینابیع الموده: ص ۷۳.</ref>
:::::#امام [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} حکم‌های شگفت‌انگیزی صادر کرده که بیش از حد شمارش است و به نوبه خود نشانه علم خدادای امام است. زیرا ایشان احکام الهی را که دیگران از پاسخ به آن عاجز می‌ماندند بیان فرموده است، مانند ماجرای دعوای دو زن بر سر یک کودک که حضرت دستور داد کودک را با شمشیر دو نیمه کنند و مادر واقعی برای نجات جان کودک خود از ادعایش دست برداشت و بدین ترتیب حق روشن گردید.<ref>کنزالعمال: ج ۳، ص ۱۷۹.</ref> یا مانند تقسیم درهم‌ها بین صاحبان نان<ref>ذخائر العقبى: ص ۸۴؛ الصواعق المحرقة: ص ۷۷.</ref> و بیان حکم خنثی<ref>نور الابصار: ص ۷۱؛ مناقب احمد الخوارزمى: ص ۶۰؛ مطالب السؤول: ص ۱۳.</ref> و احکام اهل بغی (مفسدین فی الارض) به طوری که شافعی گفته است حکم اهل بغی را از علی آموختیم.<ref>کتاب الام: ج ۴، ص ۲۳۳، فى باب الخلاف، فى قتال اهل البغى.</ref>
# امام [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} حکم‌های شگفت‌انگیزی صادر کرده که بیش از حد شمارش است و به نوبه خود نشانه علم خدادای امام است. زیرا ایشان احکام الهی را که دیگران از پاسخ به آن عاجز می‌ماندند بیان فرموده است، مانند ماجرای دعوای دو زن بر سر یک کودک که حضرت دستور داد کودک را با شمشیر دو نیمه کنند و مادر واقعی برای نجات جان کودک خود از ادعایش دست برداشت و بدین ترتیب حق روشن گردید.<ref>کنزالعمال: ج ۳، ص ۱۷۹.</ref> یا مانند تقسیم درهم‌ها بین صاحبان نان<ref>ذخائر العقبى: ص ۸۴؛ الصواعق المحرقة: ص ۷۷.</ref> و بیان حکم خنثی<ref>نور الابصار: ص ۷۱؛ مناقب احمد الخوارزمى: ص ۶۰؛ مطالب السؤول: ص ۱۳.</ref> و احکام اهل بغی (مفسدین فی الارض) به طوری که شافعی گفته است حکم اهل بغی را از علی آموختیم.<ref>کتاب الام: ج ۴، ص ۲۳۳، فى باب الخلاف، فى قتال اهل البغى.</ref>
:::::#در کتاب "اسد الغابة" در معرفی "غرفة الازدی" آمده است: او از یاران پیامبر و از اصحاب صفه که پیامبر برای او دعا کرد تا معامله و خرید و فروش او برکت پیدا کند. وی می‌گوید: در مورد علی دچار شک شده بودم، روزی در ساحل فرات همراه آن  حضرت می‌رفتیم، حضرت راه خود را کج کرد و در نقطه‌‎ای ایستاد و ما نیز اطراف آن حضرت ایستادیم. ایشان با دستش اشاره کرد و فرمود: "اینجا سرزمین رحلتشان و منزلگاه سوارکارانشان و محل ریختن خون‌هایشان است، پدرم به فدای کسی که در زمین و آسمان یاوری جز خدا ندارد". هنگامی که [[امام حسین]]{{ع}} به شهادت رسید، به محل شهادت او آمدم همانگونه بود که علی گفته بود بدون هیچ اشتباهی پس از خدا به خاطر شک درباره علی طلب بخشش کردم و دریافتم که علی به سبب ویژگی‌ها و صفاتی که در او هست، از دیگران برتر و بر آنها مقدم است.<ref>مراجعه شود به اسد الغابه: ج ۴، ص ۱۶۹.</ref>
# در کتاب "اسد الغابة" در معرفی "غرفة الازدی" آمده است: او از یاران پیامبر و از اصحاب صفه که پیامبر برای او دعا کرد تا معامله و خرید و فروش او برکت پیدا کند. وی می‌گوید: در مورد علی دچار شک شده بودم، روزی در ساحل فرات همراه آن  حضرت می‌رفتیم، حضرت راه خود را کج کرد و در نقطه‌‎ای ایستاد و ما نیز اطراف آن حضرت ایستادیم. ایشان با دستش اشاره کرد و فرمود: "اینجا سرزمین رحلتشان و منزلگاه سوارکارانشان و محل ریختن خون‌هایشان است، پدرم به فدای کسی که در زمین و آسمان یاوری جز خدا ندارد". هنگامی که [[امام حسین]] {{ع}} به شهادت رسید، به محل شهادت او آمدم همانگونه بود که علی گفته بود بدون هیچ اشتباهی پس از خدا به خاطر شک درباره علی طلب بخشش کردم و دریافتم که علی به سبب ویژگی‌ها و صفاتی که در او هست، از دیگران برتر و بر آنها مقدم است.<ref>مراجعه شود به اسد الغابه: ج ۴، ص ۱۶۹.</ref>
::::::۹. امام [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} از کشته شدن "ذی الثدیة"  که از خوارج بود  خبر داد و وقتی شایعه عبور خوارج از نهر به امام رسید، فرمود: "نه، آنها از رود عبور نکرده‌اند".<ref>مروج الذهب: ج ۲، ص ۴۰۵؛ الکامل لابن الاثیر: ج ۳،ص ۱۷۴ و ۱۷۵.</ref>
:::::#امام از شهادت خویش خبر داده است.<ref>لسان المیزان: ج ۳، ص ۴۳۹؛ اسد الغابه: ج ۴، ص ۳۵؛ منتخب کنز العمال: ج ۵، ص ۵۹؛ مسند احمد: ج ۱، ص ۱۵۶.</ref>
:::::#امام پیش بینی کرد که مغولان حکومت را از بنی عباس خواهند گرفت. <ref>شرح نهج البلاغه: ج ۲، ص ۱۲۵ و ۲۴۱؛ تهذیب التهذیب: ج ۷، ص ۳۵۸.</ref>
:::::#همچنین از به صلیب کشیدن [[میثم تمار]] و اینکه دهمین نفر نیزه در بدن او فرو می‌کند خبر داد و نخلی را که بعدها میثم را بر ساقه آن دار زدند به او نشان داد. این جنایت را عبیدالله بن زیاد (لعنت خدا بر هر دوی آنها  مرتکب شد).<ref>شرح نهج البلاغه: ج ۱، ص ۲۱۰؛ مناقب المرتضوى: ص ۲۷۸.</ref>»<ref>[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص ۶۷-۷۳.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


۹. امام [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} از کشته شدن "ذی الثدیة"  که از خوارج بود  خبر داد و وقتی شایعه عبور خوارج از نهر به امام رسید، فرمود: "نه، آنها از رود عبور نکرده‌اند".<ref>مروج الذهب: ج ۲، ص ۴۰۵؛ الکامل لابن الاثیر: ج ۳،ص ۱۷۴ و ۱۷۵.</ref>
# امام از شهادت خویش خبر داده است.<ref>لسان المیزان: ج ۳، ص ۴۳۹؛ اسد الغابه: ج ۴، ص ۳۵؛ منتخب کنز العمال: ج ۵، ص ۵۹؛ مسند احمد: ج ۱، ص ۱۵۶.</ref>
# امام پیش بینی کرد که مغولان حکومت را از بنی عباس خواهند گرفت. <ref>شرح نهج البلاغه: ج ۲، ص ۱۲۵ و ۲۴۱؛ تهذیب التهذیب: ج ۷، ص ۳۵۸.</ref>
# همچنین از به صلیب کشیدن [[میثم تمار]] و اینکه دهمین نفر نیزه در بدن او فرو می‌کند خبر داد و نخلی را که بعدها میثم را بر ساقه آن دار زدند به او نشان داد. این جنایت را عبیدالله بن زیاد (لعنت خدا بر هر دوی آنها  مرتکب شد).<ref>شرح نهج البلاغه: ج ۱، ص ۲۱۰؛ مناقب المرتضوى: ص ۲۷۸.</ref>»<ref>[[آگاهی امامان از غیب (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص ۶۷-۷۳.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۳. آقای مرعشی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۳. آقای مرعشی؛
| تصویر = 9030760879.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[سید ملک محمد مرعشی|مرعشی]]]]
| تصویر = 9030760879.jpg
::::::آقای '''[[سید ملک محمد مرعشی]]''' در کتاب ''«[[غلوپژوهی (کتاب)|غلوپژوهی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ‌دهنده = سید ملک محمد مرعشی
::::::«جان و نفس [[رسول خدا]]{{صل}} یعنی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز به حکم آیه ۶۱ سوره مباهله و همچنین آیه ۴۳ سوره رعد نیز از علم غیب و علم الکتاب برخوردار بوده است. چنانکه در برخی از تفاسیر [[اهل سنت]] از قول [[ابن عباس]]، [[محمد بن حنفیه]] و [[ابو سعید خدری]] از قول [[پیامبر]]{{صل}} نقل نموده‌اند که مراد از من عنده علم الکتاب کسی جز [[علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیست»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%BA%D9%84%D9%88%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)#.D9.81.D9.87.D8.B1.D8.B3.D8.AA_.DA.A9.D8.AA.D8.A7.D8.A8 غلوپژوهی]</ref>.
| پاسخ = آقای '''[[سید ملک محمد مرعشی]]''' در کتاب ''«[[غلوپژوهی (کتاب)|غلوپژوهی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
{{پایان جمع شدن}}


«جان و نفس [[رسول خدا]] {{صل}} یعنی [[امیرمؤمنان]] {{ع}} نیز به حکم آیه ۶۱ سوره مباهله و همچنین آیه ۴۳ سوره رعد نیز از علم غیب و علم الکتاب برخوردار بوده است. چنانکه در برخی از تفاسیر [[اهل سنت]] از قول [[ابن عباس]]، [[محمد بن حنفیه]] و [[ابو سعید خدری]] از قول [[پیامبر]] {{صل}} نقل نموده‌اند که مراد از من عنده علم الکتاب کسی جز [[علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]] {{ع}} نیست»<ref>[[غلوپژوهی (کتاب)#.D9.81.D9.87.D8.B1.D8.B3.D8.AA .DA.A9.D8.AA.D8.A7.D8.A8|غلوپژوهی]]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۴. آقای عظیم‌پور؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۴. آقای عظیم‌پور؛
| تصویر = 1368162.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[عظیم عظیم‌پور]
| تصویر = 1368162.jpg
| پاسخ‌دهنده = عظیم عظیم‌پور
| پاسخ = آقای '''[[عظیم عظیم‌پور]]''' در کتاب ''«[[
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۵. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۵. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
| تصویر = 11742.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]]]
| تصویر = 11742.jpg
::::::آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ‌دهنده = محمد صادق عظیمی
::::::«[[علامه مجلسی]] در ذیل خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه که مطابق آن حضرت [[امیر]]{{ع}}، [[چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)|علم غیب را از خود نفی می‌کند]] و می‌گوید، آنچه من گفتم علم غیب نیست، بلکه دانشی است که آن را از دانشمندی آموخته‌ام، علم غیب، اطلاع از اموری است که خداوند در آیه شریفه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ]]}}<ref>«بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref> شمرده است، چنین می‌گوید: "بارها گفته‌ایم که آگاهی نداشتن ائمه{{ع}} از غیب، بدان معنا است که آنان [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] و بدون تعلیم ندارند، اما [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علم غیب تعلیمی که از راه وحی یا الهام تحقق می‌گیرد]]، مسلماً انبیا و اولیا{{عم}} از آن برخوردارند، چون عمده معجزات انبیا و اوصیا از قبیل همین اخبار غیبی و اطلاع از امور پنهانی است، چنان‌که یکی از وجوه اعجاز قران کریم نیز خبر دادن از امور غیبی است. حتی ما نیز بسیاری از مطالب غیبی را به وسیله تعلیم خدا و [[رسول]]{{صل}} و [[ائمه]]{{ع}} می‌دانیم مانند [[قیامت]] و احوال آن، بهشت و جهنم، [[رجعت]]، [[قیام قائم آل محمد]]{{صل}}، نزول عیسی از آسمان و سایر چیزهایی که مربوط به قیامت و عرش و کرسی و [[ملائکه]] هستند".<ref>[[علامه مجلسی]]، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۰۳.</ref>
| پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::[[خواجه نصیر]] در کتب کلامی خویش بحث زیادی در این باره ([[علم غیب]]) ندارد، اما از جمله‌ای که در کتاب تجرید ذیل برشمردن افضلیت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}، آورده است، می‌توان استفاده کرد که ایشان فی الجمله علم غیب امام را پذیرفته است، چرا که وی یکی از شواهد و دلایل افضلیت امام علی{{ع}} را، اخبار غیبی آن حضرت دانسته است و فرموده است {{عربی|«ولاخباره بالغیب»}}؛ یکی از دلایل برتری [[امام علی]]{{ع}}، پیشگویی‌های غیبی آن حضرت است. البته محقق طوسی به همین مقدار اکتفا کرده است و در مورد کمیت و گستره این علم سخنی نگفته است<ref>تجرید الاعتقاد، ص۲۸۲؛ کشف المراد، ص۲۵۵.</ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۲۳-۱۳۰.</ref>.
 
{{پایان جمع شدن}}
«[[علامه مجلسی]] در ذیل خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه که مطابق آن حضرت [[امیر]] {{ع}}، [[چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)|علم غیب را از خود نفی می‌کند]] و می‌گوید، آنچه من گفتم علم غیب نیست، بلکه دانشی است که آن را از دانشمندی آموخته‌ام، علم غیب، اطلاع از اموری است که خداوند در آیه شریفه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ]]}}<ref>«بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref> شمرده است، چنین می‌گوید: "بارها گفته‌ایم که آگاهی نداشتن ائمه {{ع}} از غیب، بدان معنا است که آنان [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] و بدون تعلیم ندارند، اما [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علم غیب تعلیمی که از راه وحی یا الهام تحقق می‌گیرد]]، مسلماً انبیا و اولیا {{عم}} از آن برخوردارند، چون عمده معجزات انبیا و اوصیا از قبیل همین اخبار غیبی و اطلاع از امور پنهانی است، چنان‌که یکی از وجوه اعجاز قران کریم نیز خبر دادن از امور غیبی است. حتی ما نیز بسیاری از مطالب غیبی را به وسیله تعلیم خدا و [[رسول]] {{صل}} و [[ائمه]] {{ع}} می‌دانیم مانند [[قیامت]] و احوال آن، بهشت و جهنم، [[رجعت]]، [[قیام قائم آل محمد]] {{صل}}، نزول عیسی از آسمان و سایر چیزهایی که مربوط به قیامت و عرش و کرسی و [[ملائکه]] هستند".<ref>[[علامه مجلسی]]، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۰۳.</ref>


[[خواجه نصیر]] در کتب کلامی خویش بحث زیادی در این باره ([[علم غیب]]) ندارد، اما از جمله‌ای که در کتاب تجرید ذیل برشمردن افضلیت [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}}، آورده است، می‌توان استفاده کرد که ایشان فی الجمله علم غیب امام را پذیرفته است، چرا که وی یکی از شواهد و دلایل افضلیت امام علی {{ع}} را، اخبار غیبی آن حضرت دانسته است و فرموده است {{عربی|«ولاخباره بالغیب»}}؛ یکی از دلایل برتری [[امام علی]] {{ع}}، پیشگویی‌های غیبی آن حضرت است. البته محقق طوسی به همین مقدار اکتفا کرده است و در مورد کمیت و گستره این علم سخنی نگفته است<ref>تجرید الاعتقاد، ص۲۸۲؛ کشف المراد، ص۲۵۵.</ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۲۳-۱۳۰.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۶. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۶. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
| تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]]
| تصویر = 9030760879.jpg
::::::پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها]]» در پاسخ به این پرسش آورده است:
| پاسخ‌دهنده = وبگاه پرسمان
::::::«بعد از پایان جنگ جمل، علی{{ع}} در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: {{عربی|«لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ»}}<ref>«آیا به شما علم غیب داده شده؟»</ref> و این جمله اشاره به این بود که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب اختصاص به خدا دارد]]، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: {{عربی|«لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»}}اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا{{صل}} به من تعلیم شده است…<ref>نهج البلاغه خطبه صد و بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم:۱/۸۳-۸۵ و ج ۳/۱۳۸-۱۴۱.</ref>»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان.]</ref>.
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها]]» در پاسخ به این پرسش آورده است:
{{پایان جمع شدن}}


«بعد از پایان جنگ جمل، علی {{ع}} در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: {{عربی|«لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ»}}<ref>«آیا به شما علم غیب داده شده؟»</ref> و این جمله اشاره به این بود که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب اختصاص به خدا دارد]]، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: {{عربی|«لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»}}اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا {{صل}} به من تعلیم شده است…<ref>نهج البلاغه خطبه صد و بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم:۱/۸۳-۸۵ و ج ۳/۱۳۸-۱۴۱.</ref>»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان.]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۷. پژوهشگران وبگاه پاسخ‌گویان؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۷. پژوهشگران وبگاه پاسخ‌گویان؛
| تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]]
| تصویر = 9030760879.jpg
::::::پژوهشگران ''«[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخ‌گویان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است:
| پاسخ‌دهنده = وبگاه پاسخ‌گویان
::::::«انسان کامل، آیینه تمام نمای اوصاف خداوند و عصاره نظام آفرینش است. [[امام علی|امیر المؤمنین علی]] {{ع}} از برجسته‌ترین انسان‌های کامل و نیز شخصیت ممتازی است که قبل از خلقت عالم وجود، نور او و نور [پیامبر خاتم|رسول الله]] {{صل}} به صورت یک مجموعه خلق شد؛ سپس این نور واحد، عوالمی را پشت سر گذاشت و به این نشأه از عالم وجود رسید تا این که در دنیا، یکی در لباس نبوت جلوه کند و دیگری در جبّه امامت. و انسان کامل، واسطه بین خدا و مخلوقاتش در این عالم مادی است. و هرکاری که انجام می‌دهد در طول اراده و قدرت الهی است.
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخ‌گویان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است:
::::::[[امام علی]] {{ع}} که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و [[ولایت]] کلیه که حقیقت [[امامت]] اوست، به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمی‌ماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسان‌ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص می‌رسد، مانند دیگران است؛ بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی پایان الهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلیددار و خازن آن خزانه علم بی پایان است، هر چه را که بخواهد می‌تواند بداند. بدین ترتیب حضرت علی مظهر علم بی پایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است. البته آنچه گفته شد فقط در مورد علم آن حضرت بود و در مورد قدرت الهی هم [[علی]]{{ع}} مظهر قدرت الهی است؛ قدرت الهی در آن حضرت ظهور پیدا کرد که توانست در خیبر را از جا درآورد؛ چنان چه آن حضرت در این باره فرمود: در خیبر را به قوت جسمانی از جا نکندم بلکه به قوت ربانی بود»<ref>[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخ‌گویان].</ref>.
 
{{پایان جمع شدن}}
«انسان کامل، آیینه تمام نمای اوصاف خداوند و عصاره نظام آفرینش است. [[امام علی|امیر المؤمنین علی]] {{ع}} از برجسته‌ترین انسان‌های کامل و نیز شخصیت ممتازی است که قبل از خلقت عالم وجود، نور او و نور [پیامبر خاتم|رسول الله]] {{صل}} به صورت یک مجموعه خلق شد؛ سپس این نور واحد، عوالمی را پشت سر گذاشت و به این نشأه از عالم وجود رسید تا این که در دنیا، یکی در لباس نبوت جلوه کند و دیگری در جبّه امامت. و انسان کامل، واسطه بین خدا و مخلوقاتش در این عالم مادی است. و هرکاری که انجام می‌دهد در طول اراده و قدرت الهی است.


[[امام علی]] {{ع}} که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و [[ولایت]] کلیه که حقیقت [[امامت]] اوست، به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمی‌ماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسان‌ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص می‌رسد، مانند دیگران است؛ بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی پایان الهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلیددار و خازن آن خزانه علم بی پایان است، هر چه را که بخواهد می‌تواند بداند. بدین ترتیب حضرت علی مظهر علم بی پایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است. البته آنچه گفته شد فقط در مورد علم آن حضرت بود و در مورد قدرت الهی هم [[علی]] {{ع}} مظهر قدرت الهی است؛ قدرت الهی در آن حضرت ظهور پیدا کرد که توانست در خیبر را از جا درآورد؛ چنان چه آن حضرت در این باره فرمود: در خیبر را به قوت جسمانی از جا نکندم بلکه به قوت ربانی بود»<ref>[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخ‌گویان].</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۸. پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۸. پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا؛
| تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]]
| تصویر = 9030760879.jpg
:::::: پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا در کتاب ''[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]'' در پاسخ به این پرسش آورده است:
| پاسخ‌دهنده = دانشنامه امام علی (کتاب)
::::::«حضرت [[امیر]]{{ع}} فرمود:{{عربی|«لَقَدْ عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَاب»}}<ref> [[رسول خدا]]{{صل}} مرا هزار باب از علم یاد داد که هر بابی هزار باب دیگر باز می‌کند؛ خصال صدوق ج۲ ص ۱۷۶.</ref> شیخ [[سلیمان بلخی]] در کتاب ینابیع المودة می‌نویسد که [[علی]]{{ع}} فرمود:{{عربی|« سلونی عن اسرار الغیوب فانی وارث علوم الانبیاء و المرسلین»}}<ref>درباره اسرار غیب‌ها از من بپرسید که من وارث علوم انبیاء و مرسلین هستم؛ ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۶۹.</ref> و باز نوشته‌اند که [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود علم و حکمت بده جزء تقسیم شده نه جزء آن بعلی{{ع}} اعطاء گردیده و یک جزء به بقیه مردم و [[علی]]{{ع}} در آن یک جزء هم اعلم مردم است<ref>ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۷۰ و کشف الغمه ص ۳۳.</ref> و از [[ابن عباس]] روایت شده است که [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود:{{عربی|«عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَعْلَمُ أُمَّتِي وَ أَقْضَاهُمْ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ بَعْدِي‏»}}<ref>[[علی بن ابی طالب]] دانشمندترین امت من است و در مورد آنچه پس از من اختلاف کنند داناترین آنها در داوری کردن است؛ ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۱.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] که از دانشمندان بزرگ [[اهل سنت]] بوده و [[نهج البلاغه]] را شرح کرده است گوید که کلیه علوم اسلامی از [[علی]]{{ع}} تراوش نموده است و آنحضرت معارف اسلام را در سخنرانیهای خود با بلیغ‌ترین وجهی ایراد نموده است. [[علی]]{{ع}} صریحا فرمود:{{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏‏»}}<ref>بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.</ref>. و از این جمله کوتاه میزان علم آنجناب روشن می‌شود زیرا موضوع علم را قید نکرده و دائره سؤالات را محدود ننموده است بلکه مردم را در سؤال از هر نوع مشکلات علمی آزاد گذشته است و این سخن دلیل احاطه آن حضرت برموز آفرینش و اسرار خلقت است و چنین ادعائی بغیر از وی از کسی دیده و شنیده نشده است چنانکه [[ابن ابی الحدید]] در شرح [[نهج البلاغه]] گوید همه مردم اجماع کردند بر اینکه احدی از صحابه و علماء نگفته {{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏‏»}} مگر [[علی بن ابی طالب]]<ref>کفایة الخصام ص ۶۷۳، شرح نهج البلاغه ج ۲ ص ۲۷۷.</ref>. علماء و مورخین از عامه و خاصه نوشته‌اند که [[علی]]{{ع}} فرمود {{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏‏»}}<ref> بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.</ref> بخدا سوگند اگر بر مسند فتوی بنشینم در میان اهل [[تورات]] باحکام تورات فتوی دهم در میان اهل انجیل بانجیل و در میان اهل زبور به زبور و در میان اهل قرآن بقرآن بطوری که اگر خداوند آن کتابها را بسخن در آورد گویند علی راست گفت و شما را بآنچه در ما نازل شده فتوی داد و باز فرمود بپرسید از من پیش از آنکه مرا نیابید سوگند بآنکه دانه را در زیر خاک بشکافت و انسان را آفرید اگر از یک یک آیه‌های قرآن از من بپرسید شما را از زمان نزول آن و همچنین در مورد شأن نزولش و از ناسخ و منسوخ و از خاص و عام و محکم و متشابهش و اینکه در مکه یا در مدینه نازل شده است خبر می‌دهم<ref>ینابیع المودة ص ۷۴، ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۴، امالی صدوق مجلس ۵۵ حدیث ۱.</ref>. [[علی]]{{ع}} همیشه آرزومند بود که صاحب کمالی پیدا کند تا از مشکلات علوم و اسرار آفرینش با او بازگو کند و اشاره بسینه خود کرده و می‌فرمود: {{عربی|«ان ههنا لعلما جما»}}<ref>در سینه من دریای خروشان علم در تموج است ولی افسوس که کسی استعداد فهم آن را ندارد.</ref>. <ref>[http://lib.eshia.ir/71808/1/1253 دانشنامه امام علی، ج۱، ص۱۲۵۳]</ref>
| پاسخ =  پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا در کتاب ''[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]'' در پاسخ به این پرسش آورده است:
{{پایان جمع شدن}}


«حضرت [[امیر]] {{ع}} فرمود:{{عربی|«لَقَدْ عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَاب»}}<ref> [[رسول خدا]] {{صل}} مرا هزار باب از علم یاد داد که هر بابی هزار باب دیگر باز می‌کند؛ خصال صدوق ج۲ ص ۱۷۶.</ref> شیخ [[سلیمان بلخی]] در کتاب ینابیع المودة می‌نویسد که [[علی]] {{ع}} فرمود:{{عربی|«سلونی عن اسرار الغیوب فانی وارث علوم الانبیاء و المرسلین»}}<ref>درباره اسرار غیب‌ها از من بپرسید که من وارث علوم انبیاء و مرسلین هستم؛ ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۶۹.</ref> و باز نوشته‌اند که [[پیغمبر]] {{صل}} فرمود علم و حکمت بده جزء تقسیم شده نه جزء آن بعلی {{ع}} اعطاء گردیده و یک جزء به بقیه مردم و [[علی]] {{ع}} در آن یک جزء هم اعلم مردم است<ref>ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۷۰ و کشف الغمه ص ۳۳.</ref> و از [[ابن عباس]] روایت شده است که [[پیغمبر]] {{صل}} فرمود:{{عربی|«عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَعْلَمُ أُمَّتِي وَ أَقْضَاهُمْ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ بَعْدِي‏»}}<ref>[[علی بن ابی طالب]] دانشمندترین امت من است و در مورد آنچه پس از من اختلاف کنند داناترین آنها در داوری کردن است؛ ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۱.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] که از دانشمندان بزرگ [[اهل سنت]] بوده و [[نهج البلاغه]] را شرح کرده است گوید که کلیه علوم اسلامی از [[علی]] {{ع}} تراوش نموده است و آنحضرت معارف اسلام را در سخنرانیهای خود با بلیغ‌ترین وجهی ایراد نموده است. [[علی]] {{ع}} صریحا فرمود:{{عربی|«سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏‏»}}<ref>بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.</ref>. و از این جمله کوتاه میزان علم آنجناب روشن می‌شود زیرا موضوع علم را قید نکرده و دائره سؤالات را محدود ننموده است بلکه مردم را در سؤال از هر نوع مشکلات علمی آزاد گذشته است و این سخن دلیل احاطه آن حضرت برموز آفرینش و اسرار خلقت است و چنین ادعائی بغیر از وی از کسی دیده و شنیده نشده است چنانکه [[ابن ابی الحدید]] در شرح [[نهج البلاغه]] گوید همه مردم اجماع کردند بر اینکه احدی از صحابه و علماء نگفته {{عربی|«سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏‏»}} مگر [[علی بن ابی طالب]]<ref>کفایة الخصام ص ۶۷۳، شرح نهج البلاغه ج ۲ ص ۲۷۷.</ref>. علماء و مورخین از عامه و خاصه نوشته‌اند که [[علی]] {{ع}} فرمود {{عربی|«سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏‏»}}<ref> بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.</ref> بخدا سوگند اگر بر مسند فتوی بنشینم در میان اهل [[تورات]] باحکام تورات فتوی دهم در میان اهل انجیل بانجیل و در میان اهل زبور به زبور و در میان اهل قرآن بقرآن بطوری که اگر خداوند آن کتابها را بسخن در آورد گویند علی راست گفت و شما را بآنچه در ما نازل شده فتوی داد و باز فرمود بپرسید از من پیش از آنکه مرا نیابید سوگند بآنکه دانه را در زیر خاک بشکافت و انسان را آفرید اگر از یک یک آیه‌های قرآن از من بپرسید شما را از زمان نزول آن و همچنین در مورد شأن نزولش و از ناسخ و منسوخ و از خاص و عام و محکم و متشابهش و اینکه در مکه یا در مدینه نازل شده است خبر می‌دهم<ref>ینابیع المودة ص ۷۴، ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۴، امالی صدوق مجلس ۵۵ حدیث ۱.</ref>. [[علی]] {{ع}} همیشه آرزومند بود که صاحب کمالی پیدا کند تا از مشکلات علوم و اسرار آفرینش با او بازگو کند و اشاره بسینه خود کرده و می‌فرمود: {{عربی|«ان ههنا لعلما جما»}}<ref>در سینه من دریای خروشان علم در تموج است ولی افسوس که کسی استعداد فهم آن را ندارد.</ref>. <ref>[http://lib.eshia.ir/71808/1/1253 دانشنامه امام علی، ج۱، ص۱۲۵۳]</ref>
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۹. پژوهشگران وبگاه ثقلین؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۹. پژوهشگران وبگاه ثقلین؛
| تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]]
| تصویر = 9030760879.jpg
::::::پژوهشگران ''«[http://thaqalain.ir/?p=70242 وبگاه ثقلین]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
| پاسخ‌دهنده = وبگاه ثقلین
::::::«[[علم غیب]] مخصوص خداوند سبحان و [[پیغمبران]] و [[ائمه اطهار]]{{عم}} می‌‌باشد؛ خداوند در قرآن کریم می‌‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref> بنابراین [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]]{{صل}} به اذن پروردگار و به وسیله وحی الهی از اسرار و اخبار پنهانی و آینده مطلع بودند. [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} که از همان کودکی پرورش یافته و تربیت شده [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]]{{صل}} بودند، بسیاری از حقایق و اسرار غیبی را در گفتگوهای محرمانه و نجواهای اختصاصی، مستقیماً از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آموختند. چنان که در [[نهج البلاغه]] آمده که یکی از یاران [[امام علی]]{{ع}} پرسید: ای امیرمؤمنان [[علم غیب]] به شما داده‌اند؟ [[امام]]{{ع}} پاسخ دادند:این‌ها که می‌‌گویم [[علم غیب]] نیست، بلکه دانشی است که از یک صاحب دانش [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آموخته‌ام. سپس [[امام]]{{ع}} بر اساس آیه ۳۴ سوره لقمان مصادیق [[علم غیب]] را بیان می‌‌کنند؛ خداوند می‌‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>در حقیقت، خداست که علم به قیامت نزد اوست، و باران را فرو می‌‌فرستد، و آنچه را که در رحم‌هاست می‌‌داند و کسی نمی‌‌داند فردا چه به دست می‌‌آورد، و کسی نمی‌‌داند در کدامین سرزمین می‌‌میرد، به درستی خداست که دانا و آگاه است.</ref> امام{{ع}} پس از آن که مصادیق علم غیب را بر اساس آیه شریفه بیان کردند می‌‌فرمایند: این است آن علم غیبی که هیچ کس جز خدا آن را نمی‌‌داند و غیر آنها، علمی است که خداوند به پیامبرش تعلیم فرموده، و ایشان به من آموخته است و برای من دعا کرد سینه‌ام آن را در خود جای دهد و جانم آن را احاطه کند. بنابراین علم غیب همان علم ذاتی است که مخصوص خداوند است ولی علم آموختنی و اکتسابی، علم غیب نامیده نمی‌شود بلکه آن چیزی است که خدا به پیامبرش یاد داده و پیامبر نیز آن را به شایسته‌ترین یاران خود یعنی علی{{ع}} آموخته است.
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://thaqalain.ir/?p=70242 وبگاه ثقلین]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::[[امام]]{{ع}} در این باره می‌‌فرمایند: هزار باب از علم به من آموخت که از هر باب آن هزار باب باز می‌شود.
 
::::::پیشگویی‌های [[امام]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]]:
«[[علم غیب]] مخصوص خداوند سبحان و [[پیغمبران]] و [[ائمه اطهار]] {{عم}} می‌‌باشد؛ خداوند در قرآن کریم می‌‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref> بنابراین [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} به اذن پروردگار و به وسیله وحی الهی از اسرار و اخبار پنهانی و آینده مطلع بودند. [[امام علی|امیرمؤمنان علی]] {{ع}} که از همان کودکی پرورش یافته و تربیت شده [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{صل}} بودند، بسیاری از حقایق و اسرار غیبی را در گفتگوهای محرمانه و نجواهای اختصاصی، مستقیماً از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} آموختند. چنان که در [[نهج البلاغه]] آمده که یکی از یاران [[امام علی]] {{ع}} پرسید: ای امیرمؤمنان [[علم غیب]] به شما داده‌اند؟ [[امام]] {{ع}} پاسخ دادند:این‌ها که می‌‌گویم [[علم غیب]] نیست، بلکه دانشی است که از یک صاحب دانش [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} آموخته‌ام. سپس [[امام]] {{ع}} بر اساس آیه ۳۴ سوره لقمان مصادیق [[علم غیب]] را بیان می‌‌کنند؛ خداوند می‌‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>در حقیقت، خداست که علم به قیامت نزد اوست، و باران را فرو می‌‌فرستد، و آنچه را که در رحم‌هاست می‌‌داند و کسی نمی‌‌داند فردا چه به دست می‌‌آورد، و کسی نمی‌‌داند در کدامین سرزمین می‌‌میرد، به درستی خداست که دانا و آگاه است.</ref> امام {{ع}} پس از آن که مصادیق علم غیب را بر اساس آیه شریفه بیان کردند می‌‌فرمایند: این است آن علم غیبی که هیچ کس جز خدا آن را نمی‌‌داند و غیر آنها، علمی است که خداوند به پیامبرش تعلیم فرموده، و ایشان به من آموخته است و برای من دعا کرد سینه‌ام آن را در خود جای دهد و جانم آن را احاطه کند. بنابراین علم غیب همان علم ذاتی است که مخصوص خداوند است ولی علم آموختنی و اکتسابی، علم غیب نامیده نمی‌شود بلکه آن چیزی است که خدا به پیامبرش یاد داده و پیامبر نیز آن را به شایسته‌ترین یاران خود یعنی علی {{ع}} آموخته است.
::::::پیشگویی '''فتنه صاحب الزّنج:''' در خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه؛ این سخن را [[امام]]{{ع}} در سال ۳۶ هجری پس از جنگ جمل در شهر بصره ایراد فرمودند. [[امام]]{{ع}} احنف بن قیس را که از خردمندان بصره و از یاران پیامبر بود، نسبت به حادثه و فتنه‌ای خونین با خبر ساختند که شارحان [[نهج البلاغه]] با توجه به ویژگی‌های مذکور در خطبه، آن را بر فتنه صاحب زنج تطبیق دادند. [[امام]]{{ع}} در آغاز خطبه می‌فرمایند: ای أحنف، گویا او را می‌‌بینم که با ارتشی بدون غبار و هیاهو و بی آن که صدای لجام و شیهه اسبانشان شنیده شود به راه افتاده‌اند، و با پاهای خود که همچون پای شتر مرغ است زمین را شیار می‌‌کنند. در سال ۲۵۵ هجری در عهد حاکمیت خلیفه عباسی مردی در بصره ظهور کرد که خود را علی بن محمد از نسل زین‌العابدین و زید بن علی می‌‌نامید. وی بردگان را به مخالفت با مالکان خود فراخواند و از آنجا که بردگان در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کردند گروهی در مزارع و باغ‌ها و گروهی در خانه‌ها به خدمت‌های طاقت فرسا با کمترین بهره‌مندی از زندگی مشغول بودند، دعوت او را به سرعت پذیرفتند و در گروه‌های صد نفری و هزار نفری به او پیوستند او به آنها وعده داد که نه تنها شما را از بندگی آزاد می‌‌کنم، بلکه مالکان شما را به همراه اموال و مزارعشان به شما واگذار می‌‌کنم.
 
::::::مسعودی در مروج الذهب می‌نویسد که شورش صاحب زنج پانصد هزار نفر از زن و مرد و کودک را به خاک و خون کشید و مسجد جامع بصره و خانه‌های زیادی را آتش زد و در کوچه‌های بصره جوی خون جاری شد. صاحب زنج سرانجام حکومتی تشکیل داد که بر بخش عظیمی از عراق و ایران سلطه داشت و ۱۴ سال به طول انجامید. لشکر صاحب الزّنج لشکر پیاده‌ای بودند؛ چرا که بردگان اسب و مرکبی نداشتند که بر آن سوار شوند، گروهی پابرهنه و جان بر لب رسیده بر ضدّ اربابان خود قیام کردند. ازاین رو جمله {{عربی|«لا یکون له غبار»}} در خطبه نیز معنی پیدا می‌ کند. همچنین به خاطر آن که بردگان یک عمر پای برهنه راه رفته بودند، پایشان همچون پای شترمرغ پهن شده بود.
[[امام]] {{ع}} در این باره می‌‌فرمایند: هزار باب از علم به من آموخت که از هر باب آن هزار باب باز می‌شود.
::::::'''پیشگویی حمله مغول:''' [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در همین خطبه ۱۲۸ فتنه وحشیانه مغول و تاتار را توصیف می‌‌کنند. مرحوم سیدرضی و تقریباً همه شارحان نهج البلاغه، این سخن [[امام]]{{ع}} را بر قوم مغول تطبیق داده‌اند. [[امام]]{{ع}} در این پیشگویی می‌‌فرمایند: گویا قومی را می‌‌بینم که چهره‌هایشان همچون سپرهای چکّش خورده، سخت و خشن است، جامه‌هایی از ابریشم و دیبا بر تن می‌کنند و اسب‌های اصیل را یدک می‌کشند. در آن زمان چنان کشتاری به راه می‌اندازند که زخمی‌ها از روی پیکر کشته‌ها عبور می‌کنند، تعداد فراریان از اسیر شدگان کمتر می‌باشد. تشبیه صورت‌های مغول‌ها به سپرها، به خاطر آن است که این قوم دارای صورت‌های پهن و بزرگ هستند، و توصیف به چکّش خورده ممکن است اشاره به این باشد که بسیاری از آنها صورتی آبله گون داشتند که دقیقاً شبیه جای چکش بر صفحه سپر است. معتزلی شارح نهج البلاغه که خود در زمان حمله مغول می‌‌زیسته و به گفته خودش بخشی از حوادث مربوط به حمله مغول را با چشم دیده و بخش‌های دیگر را شنیده، شرح مفصلی درباره حمله مغول به کشورهای اسلامی بیان می‌‌کند و تصریح می‌نماید که پیشگویی [[امام علی|علی]]{{ع}} که در بالا ذکر شده، در زمان ما واقع شد و ما با چشم خود آن را دیدیم.
 
::::::'''پیشگویی از خوارج:''' در سال ۳۸ هجری هنگامی که شرارت‌ها و جنایت‌های خوارج رو به فزونی نهاد، [[امام علی]]{{ع}} تصمیم گرفت چشم فتنه را بر کند و کار آنها را یکسره نماید. مرکز خوارج در نهروان، نزدیکی کوفه بود و حضرت به آن سو حرکت کردند. هنگامی که به نزدیکی نهروان رسیدند مردی به خدمت [[امام]]{{ع}} آمد و عرض کرد: بشارت ای امیرمؤمنان خوارج هنگامی که خبر ورود شما را به منطقه شنیدند از نهر عبور کردند و عقب نشینی نمودند [[امام]]{{ع}} فرمودند: با چشم خودت دیدی که از نهر عبور کردند؟ گفت: آری. [[امام]]{{ع}} فرمودند: به خدا عبور نکردند و عبور نخواهند کرد و قتلگاه آنها این طرف نهر است. سپس فرمودند: به خدا سوگند از آنان ده تن جان به در نبرند و از شما ده تن کشته نشود. این پیشگویی با این صراحت و قاطعیت و آمیخته با سوگند نشانگر ارتباط [[امام]]{{ع}} با عالم [[غیب]] است. مورخان نوشته‌اند هنگامی که خوارج کشته شدند مسلّم شد که نه نفر از آنها از مرگ نجات یافته و فرار کرده‌اند و از سپاه [[امام]]{{ع}} کمتر از ده نفر به شهادت رسیدند.
پیشگویی‌های [[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]]:
::::::[[ابن ابی‌الحدید معتزلی]] در شرح این خطبه می‌گوید: این خبر از اخبار متواتر است؛ زیرا خبری مشهور است و همگی آن را نقل کرده‌اند و این خطبه از معجزات [[امام علی]]{{ع}} است که به تفصیل از غیب خبر داده است. اخبار غیبی و پیشگویی‌ها دو دسته است؛ برخی به صورت مبهم و کلّی و سربسته است مثل این‌که فرمانده‌ای به یاران خود می‌‌گوید شما در این جنگ پیروز می‌‌شوید؛ که یک پیش بینی کلّی و مبهم است که می‌ شود آن را توجیه کرد. اما گاهی پیشگویی در بردارنده خصوصیات و جزئیات و تعداد خاص با همه تفاصیل است؛ همانند همین خطبه [[امام علی]]{{ع}} که بدون کم و کاست محقق شد؛ این‌گونه خبرهای غیبی امری الهی است که به پیامبرش آموخته و پیامبر آن را در اختیار [[امام]]{{ع}} قرار داده است.
 
::::::'''پیشگویی درباره معاویه:''' [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در سال ۴۰ هجری. در اواخر عمر شریفشان در هشدار و نکوهش کوفیان فرمودند: پس از من مردی بر شما مسلّط می‌گردد گشاده گلو و شکم برآمده، آنچه بیابد ببلعد، و آنچه نیابد طلب می‌کند. او را بکشید، ولی هرگز نخواهیدش کشت. معتزلی در شرح این خطبه می‌گوید: بسیاری از مردم برآنند که مقصود [[امام علی]]{{ع}} در این گفتار "زیاد" است؛ برخی می‌ گویند منظور [[امام]]{{ع}} "حجّاج" و یا "[[مغیره بن شعبه]]" است. ولی به نظر من منظور از این سخن "[[معاویه بن ابی‌سفیان]]" است؛ زیرا معاویه حریص در خوردن و پُرخور بود. معاویه بسیار غذا می‌خورد و صدا می‌زد سفره غذا را از مقابل من بردارید، به خدا سوگند سیر نشدم ولی خسته شدم. روایات فراوانی داریم که رسول خدا کسی را در پی معاویه فرستاد تا او را احضار کند، دید مشغول خوردن غذا است؛ دو مرتبه به دنبال او فرستاد، دید مشغول خوردن است؛ سپس رسول خدا او را نفرین کردند و فرمودند: خدایا شکم او را سیر نکن. [[امام]]{{ع}} در این خطبه ۵۷، پیشگویی می‌کنند که مردم موفق به کشتن معاویه نخواهند شد. همچنین [[امام]]{{ع}} در ادامه خطبه پرده از حوادث آینده بر می‌دارند و می‌فرمایند: آگاه باشید او به زودی به شما فرمان می‌دهد که مرا دشنام و ناسزا گویید و از من بیزاری جویید، اما ناسزا و بدگویی به هنگام اجبار دشمن را به شما اجازه می‌دهم؛ زیرا موجب پاکی من و سبب نجات شما خواهد شد. ولی از من بیزاری نجویید، چون من بر فطرت الهی متولد شدم، و در ایمان و هجرت از همه پیش قدم بوده‌ام.
پیشگویی '''فتنه صاحب الزّنج:''' در خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه؛ این سخن را [[امام]] {{ع}} در سال ۳۶ هجری پس از جنگ جمل در شهر بصره ایراد فرمودند. [[امام]] {{ع}} احنف بن قیس را که از خردمندان بصره و از یاران پیامبر بود، نسبت به حادثه و فتنه‌ای خونین با خبر ساختند که شارحان [[نهج البلاغه]] با توجه به ویژگی‌های مذکور در خطبه، آن را بر فتنه صاحب زنج تطبیق دادند. [[امام]] {{ع}} در آغاز خطبه می‌فرمایند: ای أحنف، گویا او را می‌‌بینم که با ارتشی بدون غبار و هیاهو و بی آن که صدای لجام و شیهه اسبانشان شنیده شود به راه افتاده‌اند، و با پاهای خود که همچون پای شتر مرغ است زمین را شیار می‌‌کنند. در سال ۲۵۵ هجری در عهد حاکمیت خلیفه عباسی مردی در بصره ظهور کرد که خود را علی بن محمد از نسل زین‌العابدین و زید بن علی می‌‌نامید. وی بردگان را به مخالفت با مالکان خود فراخواند و از آنجا که بردگان در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کردند گروهی در مزارع و باغ‌ها و گروهی در خانه‌ها به خدمت‌های طاقت‌فرسا با کمترین بهره‌مندی از زندگی مشغول بودند، دعوت او را به سرعت پذیرفتند و در گروه‌های صد نفری و هزار نفری به او پیوستند او به آنها وعده داد که نه تنها شما را از بندگی آزاد می‌‌کنم، بلکه مالکان شما را به همراه اموال و مزارعشان به شما واگذار می‌‌کنم.
::::::'''پیشگویی‌های کلّی:''' در برخی از سخنان گهربار [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} پاره‌ای از ویژگی‌های آینده و اوصاف آخرالزمان به روشنی ترسیم شده است که قابل تطبیق بر زمانه و روزگار ما نیز هست؛ در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود:
 
:::::#در آن زمانی که در پیش است آخرالزمان، نجات پیدا نمی‌کند از فتنه و فساد مگر مؤمن گمنام و بی نام و نشان که اگر در میان مردم باشد شناخته نمی‌شود، و اگر در میان جمع نباشد به جستجویش برنخیزند. آنان چراغ‎های هدایتند و نشانه‌های روشن‌اند برای کسانی‌که در تاریکی ره می‌سپارند. اینان سخن چینی نمی‌کنند، و عیوب نهان دیگران را فاش نمی‌سازند و سخن بیهوده بر زبان جاری نمی‌سازند.
مسعودی در مروج الذهب می‌نویسد که شورش صاحب زنج پانصد هزار نفر از زن و مرد و کودک را به خاک و خون کشید و مسجد جامع بصره و خانه‌های زیادی را آتش زد و در کوچه‌های بصره جوی خون جاری شد. صاحب زنج سرانجام حکومتی تشکیل داد که بر بخش عظیمی از عراق و ایران سلطه داشت و ۱۴ سال به طول انجامید. لشکر صاحب الزّنج لشکر پیاده‌ای بودند؛ چرا که بردگان اسب و مرکبی نداشتند که بر آن سوار شوند، گروهی پابرهنه و جان بر لب رسیده بر ضدّ اربابان خود قیام کردند. ازاین رو جمله {{عربی|«لا یکون له غبار»}} در خطبه نیز معنی پیدا می‌ کند. همچنین به خاطر آن که بردگان یک عمر پای برهنه راه رفته بودند، پایشان همچون پای شترمرغ پهن شده بود.
:::::#ای مردم! به زودی زمانی بر شما خواهد آمد که اسلام در آن همچون ظرفی واژگون، سرازیر شود از اسلام جز اسم و از قرآن جز درس و از ایمان جز رسم باقی نماند.
 
:::::#پس از من بر شما روزگاری خواهد آمد که در آن چیزی پوشیده‌تر از حق، و آشکارتر از باطل، و رایج‌تر از دروغ بر خدا و پیامبرش نباشد. نزد مردم آن زمان کالایی کسادتر از قرآن نیست اگر به درستی تلاوت شود، و کالایی رایج‌تر از آن نیست اگر آن را واژگونه معنا کنند، چیزی در شهرها ناشناخته‌تر و بدتر از معروف، و شناخته شده‌تر و بهتر از منکر نباشد. آن مردم بر پراکندگی اتفاق کرده، از وحدت روی گردانند. گویا آنان پیشوای قرآنند نه قرآن پیشوای آنان.
'''پیشگویی حمله مغول:''' [[امام علی|امیرمؤمنان علی]] {{ع}} در همین خطبه ۱۲۸ فتنه وحشیانه مغول و تاتار را توصیف می‌‌کنند. مرحوم سیدرضی و تقریباً همه شارحان نهج البلاغه، این سخن [[امام]] {{ع}} را بر قوم مغول تطبیق داده‌اند. [[امام]] {{ع}} در این پیشگویی می‌‌فرمایند: گویا قومی را می‌‌بینم که چهره‌هایشان همچون سپرهای چکّش خورده، سخت و خشن است، جامه‌هایی از ابریشم و دیبا بر تن می‌کنند و اسب‌های اصیل را یدک می‌کشند. در آن زمان چنان کشتاری به راه می‌اندازند که زخمی‌ها از روی پیکر کشته‌ها عبور می‌کنند، تعداد فراریان از اسیر شدگان کمتر می‌باشد. تشبیه صورت‌های مغول‌ها به سپرها، به خاطر آن است که این قوم دارای صورت‌های پهن و بزرگ هستند، و توصیف به چکّش خورده ممکن است اشاره به این باشد که بسیاری از آنها صورتی آبله گون داشتند که دقیقاً شبیه جای چکش بر صفحه سپر است. معتزلی شارح نهج البلاغه که خود در زمان حمله مغول می‌‌زیسته و به گفته خودش بخشی از حوادث مربوط به حمله مغول را با چشم دیده و بخش‌های دیگر را شنیده، شرح مفصلی درباره حمله مغول به کشورهای اسلامی بیان می‌‌کند و تصریح می‌نماید که پیشگویی [[امام علی|علی]] {{ع}} که در بالا ذکر شده، در زمان ما واقع شد و ما با چشم خود آن را دیدیم.
:::::#روزگاری مردم را فرا رسد که جز سخن چین ارجمند نگردد، جز بدکار را هنرمند نخوانند و جز منصف را ناتوان ندانند و تضعیف نکنند، کمک به نیازمندان را زیان شمارند، و رسیدگی به خویشاوندان را منّت گذارند، و عبادت خداوند را وسیله برتری خود بر مردم قرار دهند در این هنگام امور حکومت با مشورت زنان و فرمان‌روایی کودکان و تدبیر خواجگان انجام پذیرد.
 
:::::#مردم را زمانی فرا رسد که از قرآن در میان آنها جز خطوطش و از اسلام جز نامش بر جای نماند. در آن روز مسجدهایشان از جهت ساختمان (و زینت و زیبایی) آباد است و از جهت هدایت و رستگاری ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمین‌اند، که از آنها فتنه برخیزد و در آنها گناه و خطا لانه گیرد»<ref>[http://thaqalain.ir/?p=70242 وبگاه ثقلین].</ref>.
'''پیشگویی از خوارج:''' در سال ۳۸ هجری هنگامی که شرارت‌ها و جنایت‌های خوارج رو به فزونی نهاد، [[امام علی]] {{ع}} تصمیم گرفت چشم فتنه را بر کند و کار آنها را یکسره نماید. مرکز خوارج در نهروان، نزدیکی کوفه بود و حضرت به آن سو حرکت کردند. هنگامی که به نزدیکی نهروان رسیدند مردی به خدمت [[امام]] {{ع}} آمد و عرض کرد: بشارت ای امیرمؤمنان خوارج هنگامی که خبر ورود شما را به منطقه شنیدند از نهر عبور کردند و عقب نشینی نمودند [[امام]] {{ع}} فرمودند: با چشم خودت دیدی که از نهر عبور کردند؟ گفت: آری. [[امام]] {{ع}} فرمودند: به خدا عبور نکردند و عبور نخواهند کرد و قتلگاه آنها این طرف نهر است. سپس فرمودند: به خدا سوگند از آنان ده تن جان به در نبرند و از شما ده تن کشته نشود. این پیشگویی با این صراحت و قاطعیت و آمیخته با سوگند نشانگر ارتباط [[امام]] {{ع}} با عالم [[غیب]] است. مورخان نوشته‌اند هنگامی که خوارج کشته شدند مسلّم شد که نه نفر از آنها از مرگ نجات یافته و فرار کرده‌اند و از سپاه [[امام]] {{ع}} کمتر از ده نفر به شهادت رسیدند.
{{پایان جمع شدن}}
 
[[ابن ابی‌الحدید معتزلی]] در شرح این خطبه می‌گوید: این خبر از اخبار متواتر است؛ زیرا خبری مشهور است و همگی آن را نقل کرده‌اند و این خطبه از معجزات [[امام علی]] {{ع}} است که به تفصیل از غیب خبر داده است. اخبار غیبی و پیشگویی‌ها دو دسته است؛ برخی به صورت مبهم و کلّی و سربسته است مثل این‌که فرمانده‌ای به یاران خود می‌‌گوید شما در این جنگ پیروز می‌‌شوید؛ که یک پیش بینی کلّی و مبهم است که می‌ شود آن را توجیه کرد. اما گاهی پیشگویی در بردارنده خصوصیات و جزئیات و تعداد خاص با همه تفاصیل است؛ همانند همین خطبه [[امام علی]] {{ع}} که بدون کم و کاست محقق شد؛ این‌گونه خبرهای غیبی امری الهی است که به پیامبرش آموخته و پیامبر آن را در اختیار [[امام]] {{ع}} قرار داده است.
 
'''پیشگویی درباره معاویه:''' [[امام علی|امیرمؤمنان علی]] {{ع}} در سال ۴۰ هجری. در اواخر عمر شریفشان در هشدار و نکوهش کوفیان فرمودند: پس از من مردی بر شما مسلّط می‌گردد گشاده گلو و شکم برآمده، آنچه بیابد ببلعد، و آنچه نیابد طلب می‌کند. او را بکشید، ولی هرگز نخواهیدش کشت. معتزلی در شرح این خطبه می‌گوید: بسیاری از مردم برآنند که مقصود [[امام علی]] {{ع}} در این گفتار "زیاد" است؛ برخی می‌ گویند منظور [[امام]] {{ع}} "حجّاج" و یا "[[مغیره بن شعبه]]" است. ولی به نظر من منظور از این سخن "[[معاویه بن ابی‌سفیان]]" است؛ زیرا معاویه حریص در خوردن و پُرخور بود. معاویه بسیار غذا می‌خورد و صدا می‌زد سفره غذا را از مقابل من بردارید، به خدا سوگند سیر نشدم ولی خسته شدم. روایات فراوانی داریم که رسول خدا کسی را در پی معاویه فرستاد تا او را احضار کند، دید مشغول خوردن غذا است؛ دو مرتبه به دنبال او فرستاد، دید مشغول خوردن است؛ سپس رسول خدا او را نفرین کردند و فرمودند: خدایا شکم او را سیر نکن. [[امام]] {{ع}} در این خطبه ۵۷، پیشگویی می‌کنند که مردم موفق به کشتن معاویه نخواهند شد. همچنین [[امام]] {{ع}} در ادامه خطبه پرده از حوادث آینده بر می‌دارند و می‌فرمایند: آگاه باشید او به زودی به شما فرمان می‌دهد که مرا دشنام و ناسزا گویید و از من بیزاری جویید، اما ناسزا و بدگویی به هنگام اجبار دشمن را به شما اجازه می‌دهم؛ زیرا موجب پاکی من و سبب نجات شما خواهد شد. ولی از من بیزاری نجویید، چون من بر فطرت الهی متولد شدم، و در ایمان و هجرت از همه پیش قدم بوده‌ام.


'''پیشگویی‌های کلّی:''' در برخی از سخنان گهربار [[امام علی|امیرمؤمنان علی]] {{ع}} پاره‌ای از ویژگی‌های آینده و اوصاف آخرالزمان به روشنی ترسیم شده است که قابل تطبیق بر زمانه و روزگار ما نیز هست؛ در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود:
# در آن زمانی که در پیش است آخرالزمان، نجات پیدا نمی‌کند از فتنه و فساد مگر مؤمن گمنام و بی نام و نشان که اگر در میان مردم باشد شناخته نمی‌شود، و اگر در میان جمع نباشد به جستجویش برنخیزند. آنان چراغ‎های هدایتند و نشانه‌های روشن‌اند برای کسانی‌که در تاریکی ره می‌سپارند. اینان سخن چینی نمی‌کنند، و عیوب نهان دیگران را فاش نمی‌سازند و سخن بیهوده بر زبان جاری نمی‌سازند.
# ای مردم! به زودی زمانی بر شما خواهد آمد که اسلام در آن همچون ظرفی واژگون، سرازیر شود از اسلام جز اسم و از قرآن جز درس و از ایمان جز رسم باقی نماند.
# پس از من بر شما روزگاری خواهد آمد که در آن چیزی پوشیده‌تر از حق، و آشکارتر از باطل، و رایج‌تر از دروغ بر خدا و پیامبرش نباشد. نزد مردم آن زمان کالایی کسادتر از قرآن نیست اگر به درستی تلاوت شود، و کالایی رایج‌تر از آن نیست اگر آن را واژگونه معنا کنند، چیزی در شهرها ناشناخته‌تر و بدتر از معروف، و شناخته شده‌تر و بهتر از منکر نباشد. آن مردم بر پراکندگی اتفاق کرده، از وحدت روی گردانند. گویا آنان پیشوای قرآنند نه قرآن پیشوای آنان.
# روزگاری مردم را فرا رسد که جز سخن چین ارجمند نگردد، جز بدکار را هنرمند نخوانند و جز منصف را ناتوان ندانند و تضعیف نکنند، کمک به نیازمندان را زیان شمارند، و رسیدگی به خویشاوندان را منّت گذارند، و عبادت خداوند را وسیله برتری خود بر مردم قرار دهند در این هنگام امور حکومت با مشورت زنان و فرمان‌روایی کودکان و تدبیر خواجگان انجام پذیرد.
# مردم را زمانی فرا رسد که از قرآن در میان آنها جز خطوطش و از اسلام جز نامش بر جای نماند. در آن روز مسجدهایشان از جهت ساختمان (و زینت و زیبایی) آباد است و از جهت هدایت و رستگاری ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمین‌اند، که از آنها فتنه برخیزد و در آنها گناه و خطا لانه گیرد»<ref>[http://thaqalain.ir/?p=70242 وبگاه ثقلین].</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۰. پژوهشگران ماهنامه موعود؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۰. پژوهشگران ماهنامه موعود؛
| تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]]
| تصویر = 9030760879.jpg
::::::پژوهشگران ''«[http://mouood.org/component/k2/item/3730-%D8%B9%D9%84%D9%85-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%8B-%D9%86%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html ماهنامه موعود]»'' در مقاله ''«[[علم کتاب تماماً نزد امیرالمؤمنین است (مقاله)|علم کتاب تماماً نزد امیرالمؤمنین است]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
| پاسخ‌دهنده = علم کتاب تماماً نزد امیرالمؤمنین است (مقاله)
::::::«توجّه دارید که قرآن مجید دارنده این قدرت را به عنوان کسی که اندکی از علم کتاب را دارد، یاد می‌کند و از این نکته معلوم می‌شود که دانش این کتاب باید بسیار گسترده باشد که اندکی از آن، این گونه انسان را قدرتمند می‌کند و بنابراین در احادیث متعدّد از [[اهل‌ البیت]]{{عم}} ذکر شده است که فرمودند: دانش آنکه بخشی از علم الکتاب را داشت، در مقابل دانش کسی که تمامی علم کتاب را دارد، همانند تری بال مگسی است از آب دریا.
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://mouood.org/component/k2/item/3730-%D8%B9%D9%84%D9%85-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%8B-%D9%86%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html ماهنامه موعود]»'' در مقاله ''«[[علم کتاب تماماً نزد امیرالمؤمنین است (مقاله)|علم کتاب تماماً نزد امیرالمؤمنین است]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::آری و با تکیه بر همین علم و منبع بود که عدّه‌ای از اصحاب [[امام صادق]] {{ع}} مثل عبدالأعلی و عبید بن عبدالله بن بشیر، همگی از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدند که می‌فرمود: من می‌دانم آنچه در زمین‌ها و آنچه در بهشت و آنچه در جهنّم و آنچه بوده و آنچه خواهد بود. آنگاه حضرت اندکی درنگ نمود و چون دید که این سخن بر شنوندگان سنگین آمد، فرمود: من اینها را از کتاب خدا می‌دانم، خداوند می‌فرماید: در قرآن است بیان همه چیز. روایات اهل بیت قاطعانه اعلام می‌دارد که صاحب این علم، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و پس از او [[ائمه اطهار]]{{عم}}، از اولاد معصومان او می‌باشند. [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} به ابوسعید خدری که از آن آیه مبارک پرسیده بود، فرمود: او برادرم [[علی بن ابی‌طالب]] است. و [[امام صادق]] {{ع}} در حدیث صحیح فرمود: {{عربی|«الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع‏}}»}}<ref>آنکه در نزد او دانش کتاب است، همان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است.</ref> و سپس حضرت برای اینکه عظمت این دانش، معلوم گردد به آیه دیگر استناد جسته، فرمود: خداوند عزوجل فرموده است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>«و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>. آنگاه [[امام صادق|حضرت صادق]]{{ع}} فرمود: علم این کتاب با این عظمت نزد [[علی]]{{ع}} است»<ref>[http://mouood.org/component/k2/item/3730-%D8%B9%D9%84%D9%85-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%8B-%D9%86%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html وبگاه ماهنامه موعود].</ref>.
 
{{پایان جمع شدن}}
«توجّه دارید که قرآن مجید دارنده این قدرت را به عنوان کسی که اندکی از علم کتاب را دارد، یاد می‌کند و از این نکته معلوم می‌شود که دانش این کتاب باید بسیار گسترده باشد که اندکی از آن، این گونه انسان را قدرتمند می‌کند و بنابراین در احادیث متعدّد از [[اهل‌ البیت]] {{عم}} ذکر شده است که فرمودند: دانش آنکه بخشی از علم الکتاب را داشت، در مقابل دانش کسی که تمامی علم کتاب را دارد، همانند تری بال مگسی است از آب دریا.


آری و با تکیه بر همین علم و منبع بود که عدّه‌ای از اصحاب [[امام صادق]] {{ع}} مثل عبدالأعلی و عبید بن عبدالله بن بشیر، همگی از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدند که می‌فرمود: من می‌دانم آنچه در زمین‌ها و آنچه در بهشت و آنچه در جهنّم و آنچه بوده و آنچه خواهد بود. آنگاه حضرت اندکی درنگ نمود و چون دید که این سخن بر شنوندگان سنگین آمد، فرمود: من اینها را از کتاب خدا می‌دانم، خداوند می‌فرماید: در قرآن است بیان همه چیز. روایات اهل بیت قاطعانه اعلام می‌دارد که صاحب این علم، [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} و پس از او [[ائمه اطهار]] {{عم}}، از اولاد معصومان او می‌باشند. [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} به ابوسعید خدری که از آن آیه مبارک پرسیده بود، فرمود: او برادرم [[علی بن ابی‌طالب]] است. و [[امام صادق]] {{ع}} در حدیث صحیح فرمود: {{عربی|«الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع‏}}»}}<ref>آنکه در نزد او دانش کتاب است، همان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} است.</ref> و سپس حضرت برای اینکه عظمت این دانش، معلوم گردد به آیه دیگر استناد جسته، فرمود: خداوند عزوجل فرموده است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>«و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>. آنگاه [[امام صادق|حضرت صادق]] {{ع}} فرمود: علم این کتاب با این عظمت نزد [[علی]] {{ع}} است»<ref>[http://mouood.org/component/k2/item/3730-%D8%B9%D9%84%D9%85-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%8B-%D9%86%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html وبگاه ماهنامه موعود].</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۱. پژوهشگران وبگاه تبیان؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۱. پژوهشگران وبگاه تبیان؛
| تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]]
| تصویر = 9030760879.jpg
::::::پژوهشگران ''«[https://article.tebyan.net/230231/%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8 وبگاه تبیان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
| پاسخ‌دهنده = وبگاه تبیان
::::::«گزیده‌ای از خبرهای غیبی [[نهج‌ البلاغه]]:
| پاسخ = پژوهشگران ''«[https://article.tebyan.net/230231/%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8 وبگاه تبیان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
:::::#'''سقوط شهر بصره؛''' وقتی جنگ جمل به پایان رسید و بصره فتح شد. [[حضرت علی]]{{ع}} در بصره خطبه‌ای ایراد کرد که بخشی از آن از خبرهای غیبی آن حضرت محسوب می‌شود: {{عربی|« وَ ايْمُ اللَّهِ لَتُغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى جَامِعِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَة‏»}}<ref>سوگند به خدا، سرزمین شما را آب غرق می کند، گویا مسجد شما را می نگرم که چون سینه کشتی یا چونان شترمرغی که بر سینه خوابیده باشد بر روی آب مانده باشد؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
 
:::::#'''حکومت کوتاه مروان بن حکم:''' "مگر پس از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازی نیست دست او دست یهودی است اگر با دست خود بیعت کند، در نهان بیعت را می‌شکند{{عربی|« أَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ‏ أَنْفَهُ‏ وَ هُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ وَ سَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وُلْدِهِ مَوْتاً أَحْمَر»}}<ref>آگاه باشید او حکومت کوتاه مدتی خواهد داشت مانند فرصت کوتاه سگی که با زبان بینی خود را پاک میکند. او پدر چهار فرمانرواست. و امت اسلام از دست او و پسرانش روز خونینی خواهند داشت؛ نهج البلاغه، ۷۳، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
«گزیده‌ای از خبرهای غیبی [[نهج‌ البلاغه]]:
:::::#'''خبر از سلطه ستمگری بیباک:''' "آگاه باشید! پس از من مردی با گلوی گشاده و شکمی بزرگ بر شما مسلط خواهد شد که هرچه بیابد می‌خورد و تلاش می‌کند آنچه ندارد به دست آورد، او را بکشید! ولی هرگز نمی‌توانید او را بکشید.{{عربی|« إِنَّهُ‏ سَيَأْمُرُكُمْ‏ بِسَبِّي‏ وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِسْلَامِ وَ الْهِجْرَة»}}<ref> آگاه باشید! به‌زودی معاویه شما را به بیزاری و بدگویی من وادار می‌کند. بدگویی را به هنگام اجبار دشمن اجازه می‌دهم که مایه بلندی درجات من و نجات شماست. اما هرگز در دل از من بیزاری نجویید که من بر فطرت توحید تولد یافته‌ام و در ایمان و هجرت پیشقدم همه بوده‌ام؛ نهج البلاغه، ۵۷، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
# '''سقوط شهر بصره؛''' وقتی جنگ جمل به پایان رسید و بصره فتح شد. [[حضرت علی]] {{ع}} در بصره خطبه‌ای ایراد کرد که بخشی از آن از خبرهای غیبی آن حضرت محسوب می‌شود: {{عربی|«وَ ايْمُ اللَّهِ لَتُغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى جَامِعِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَة‏»}}<ref>سوگند به خدا، سرزمین شما را آب غرق می کند، گویا مسجد شما را می نگرم که چون سینه کشتی یا چونان شترمرغی که بر سینه خوابیده باشد بر روی آب مانده باشد؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
:::::#'''خبر از قتلگاه خوارج:''' به هنگام حرکت برای جنگ با خوارج، شخصی گفت خوارج از پل نهروان عبور کردند [[امام]]{{ع}} فرمود: "قتلگاه خوارج این سوی نهر است، به خدا سوگند از آنها جز ده نفر باقی نمی‌ماند و از شما نیز ده نفر کشته می‌شود<ref>نهج البلاغه، ۵۹، ترجمه محمد دشتی.</ref> [[شیخ طبرسی]] نوشته: به عقیده شیعه کسی را می‌توان عالم به غیب توصیف کرد که همه غیب‌ها را بداند و علم او ذاتی باشد. و هیچ کس جز خدا این چنین نیست. اما خبرهای فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از [[حضرت علی]]{{ع}} و سایر [[امامان]] نقل کرده‌اند همه از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان رسیده و [[رسول اکرم]]{{صل}} از خداوند آموخته است
# '''حکومت کوتاه مروان بن حکم:''' "مگر پس از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازی نیست دست او دست یهودی است اگر با دست خود بیعت کند، در نهان بیعت را می‌شکند{{عربی|«أَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ‏ أَنْفَهُ‏ وَ هُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ وَ سَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وُلْدِهِ مَوْتاً أَحْمَر»}}<ref>آگاه باشید او حکومت کوتاه مدتی خواهد داشت مانند فرصت کوتاه سگی که با زبان بینی خود را پاک میکند. او پدر چهار فرمانرواست. و امت اسلام از دست او و پسرانش روز خونینی خواهند داشت؛ نهج البلاغه، ۷۳، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
:::::#'''خبر از خونریزی حجاج:''' "آگاه باشید! به خدا سوگند پسرکی از طایفه ثقیف "[[حجاج‌ بن یوسف]]" بر شما مسلط می‌شود که هوس‌باز و گردنکش و ستمگر است سبزه‌زارهای شما را می‌چرد و چربی شما را آب می‌کند"<ref>نهج البلاغه، ۱۱۶، ترجمه محمد دشتی.</ref>
# '''خبر از سلطه ستمگری بیباک:''' "آگاه باشید! پس از من مردی با گلوی گشاده و شکمی بزرگ بر شما مسلط خواهد شد که هرچه بیابد می‌خورد و تلاش می‌کند آنچه ندارد به دست آورد، او را بکشید! ولی هرگز نمی‌توانید او را بکشید.{{عربی|«إِنَّهُ‏ سَيَأْمُرُكُمْ‏ بِسَبِّي‏ وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِسْلَامِ وَ الْهِجْرَة»}}<ref> آگاه باشید! به‌زودی معاویه شما را به بیزاری و بدگویی من وادار می‌کند. بدگویی را به هنگام اجبار دشمن اجازه می‌دهم که مایه بلندی درجات من و نجات شماست. اما هرگز در دل از من بیزاری نجویید که من بر فطرت توحید تولد یافته‌ام و در ایمان و هجرت پیشقدم همه بوده‌ام؛ نهج البلاغه، ۵۷، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
:::::#'''خبر از ظهور حکومت [[حضرت مهدی]]{{ع}}:''' [[حضرت مهدی]]{{ع}} خواسته‌ها را تابع هدایت [[وحی]] می‌کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوس‌های خویش قرار می‌دهند، در حالی که به نام تفسیر نظریه‌های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می‌کنند، او نظریه‌ها و اندیشه‌ها را تابع قرآن می‌سازد<ref>نهج البلاغه، ۱۳۸، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
# '''خبر از قتلگاه خوارج:''' به هنگام حرکت برای جنگ با خوارج، شخصی گفت خوارج از پل نهروان عبور کردند [[امام]] {{ع}} فرمود: "قتلگاه خوارج این سوی نهر است، به خدا سوگند از آنها جز ده نفر باقی نمی‌ماند و از شما نیز ده نفر کشته می‌شود<ref>نهج البلاغه، ۵۹، ترجمه محمد دشتی.</ref> [[شیخ طبرسی]] نوشته: به عقیده شیعه کسی را می‌توان عالم به غیب توصیف کرد که همه غیب‌ها را بداند و علم او ذاتی باشد. و هیچ کس جز خدا این چنین نیست. اما خبرهای فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از [[حضرت علی]] {{ع}} و سایر [[امامان]] نقل کرده‌اند همه از [[رسول خدا]] {{صل}} به آنان رسیده و [[رسول اکرم]] {{صل}} از خداوند آموخته است
:::::#'''خبر از آینده شوم خوارج:''' آگاه باشید! به‌زودی پس از من به خواری و ذلت گرفتار می شوید و شمشیر برنده بر شما مسلط می‌گردد و به [[استبدادی]] دچار خواهد شد که برای دیگر ستمگران راه و رسم حکومت قرار خواهد گرفت<ref>نهج البلاغه، ۵۸، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
# '''خبر از خونریزی حجاج:''' "آگاه باشید! به خدا سوگند پسرکی از طایفه ثقیف "[[حجاج‌ بن یوسف]]" بر شما مسلط می‌شود که هوس‌باز و گردنکش و ستمگر است سبزه‌زارهای شما را می‌چرد و چربی شما را آب می‌کند"<ref>نهج البلاغه، ۱۱۶، ترجمه محمد دشتی.</ref>
:::::#'''خبر از آینده بنی امیه:''' تا آنکه برخی از شما گمان می‌برند که دنیا به کام بنی‌امیه شد. و همه خوبی‌ها را افزون به آنها سپرده و آنها را از سر چشمه خود سیراب کرده و تازیانه و شمشیرشان از سر این امت کنار نخواهد رفت. کسانی که چنین می‌اندیشند در اشتباه‌اند زیرا سهم بنی‌امیه تنها جرعه‌ای از زندگی لذت‌بخش است که مدتی آن را می مکند سپس همه آنچه را که نوشیدند بیرون می‌ریزند<ref>نهج البلاغه، ۸۷، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
# '''خبر از ظهور حکومت [[حضرت مهدی]] {{ع}}:''' [[حضرت مهدی]] {{ع}} خواسته‌ها را تابع هدایت [[وحی]] می‌کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوس‌های خویش قرار می‌دهند، در حالی که به نام تفسیر نظریه‌های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می‌کنند، او نظریه‌ها و اندیشه‌ها را تابع قرآن می‌سازد<ref>نهج البلاغه، ۱۳۸، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
:::::#'''خبر از آینده کوفه:''' ای کوفه تو را می‌نگرم گویا چنان چرم‌های بازار عکاظ کشیده می‌شوی، زیر پای حوادث لگدکوب می‌گردی و حوادث فراوان تو را دربر می‌گیرد. من به خوبی می‌دانم. ستمگری نسبت به تو قصد بد نمی‌کند مگر آنکه خداوند او را به بلایی گرفتار سازد یا قاتلی بر او مسلط گرداند<ref>نهج البلاغه، ۴۷، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
# '''خبر از آینده شوم خوارج:''' آگاه باشید! به‌زودی پس از من به خواری و ذلت گرفتار می شوید و شمشیر برنده بر شما مسلط می‌گردد و به [[استبدادی]] دچار خواهد شد که برای دیگر ستمگران راه و رسم حکومت قرار خواهد گرفت<ref>نهج البلاغه، ۵۸، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
:::::#'''خبر از فتنه‌های آینده:''' این حوادث هنگامی رخ نشان می‌دهد که جنگ در میان شما طولانی و دنیا چون بر شما تنگ شود که ایام بلا را طولانی پندارید تا روزی که خداوند پرچم فتح و پیروزی را برای باقیمانده نیکان شما به اهتراز درآورد<ref>نهج البلاغه، ۹۳، ترجمه محمد دشتی.</ref>»<ref>[https://article.tebyan.net/230231/%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8 وبگاه تبیان].</ref>.
# '''خبر از آینده بنی امیه:''' تا آنکه برخی از شما گمان می‌برند که دنیا به کام بنی‌امیه شد. و همه خوبی‌ها را افزون به آنها سپرده و آنها را از سر چشمه خود سیراب کرده و تازیانه و شمشیرشان از سر این امت کنار نخواهد رفت. کسانی که چنین می‌اندیشند در اشتباه‌اند زیرا سهم بنی‌امیه تنها جرعه‌ای از زندگی لذت‌بخش است که مدتی آن را می مکند سپس همه آنچه را که نوشیدند بیرون می‌ریزند<ref>نهج البلاغه، ۸۷، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
# '''خبر از آینده کوفه:''' ای کوفه تو را می‌نگرم گویا چنان چرم‌های بازار عکاظ کشیده می‌شوی، زیر پای حوادث لگدکوب می‌گردی و حوادث فراوان تو را دربر می‌گیرد. من به خوبی می‌دانم. ستمگری نسبت به تو قصد بد نمی‌کند مگر آنکه خداوند او را به بلایی گرفتار سازد یا قاتلی بر او مسلط گرداند<ref>نهج البلاغه، ۴۷، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
# '''خبر از فتنه‌های آینده:''' این حوادث هنگامی رخ نشان می‌دهد که جنگ در میان شما طولانی و دنیا چون بر شما تنگ شود که ایام بلا را طولانی پندارید تا روزی که خداوند پرچم فتح و پیروزی را برای باقیمانده نیکان شما به اهتراز درآورد<ref>نهج البلاغه، ۹۳، ترجمه محمد دشتی.</ref>»<ref>[https://article.tebyan.net/230231/%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8 وبگاه تبیان].</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۲. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۲. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.
| تصویر = 9030760879.jpg|تپس|بندانگشتی|right|100px|]]
| تصویر = 9030760879.jpg
پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]»  در این‌باره گفته‌اند:
| پاسخ‌دهنده = وبگاه اسلام کوئست
::::::«[[علی]]{{ع}} که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه که حقیقت [[امامت]] اوست، به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمی‌ماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسان‌ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص می‌رسد، مانند دیگران است؛<ref>ر.ک: قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، تحقیق: [[حسن حسن‌زاده آملی|علامه حسن‌زاده آملی]]، ج۱، ص ۲۴۷-۲۵۱</ref> بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی‌پایان الهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلیددار و خازن آن خزانه علم بی‌پایان است، هر چه را که بخواهد می‌تواند بداند.<ref>[[محمد بن یعقوب کلینی]]، کافی (کتاب)|کافی]]، ج۱، ص۲۵۸: حضرت [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند:« إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عَلِم‏»</ref> بدین ترتیب حضرت [[علی]]{{ع}} مظهر علم بی‌پایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]»  در این‌باره گفته‌اند:
::::::به اتفاق اکثر علمای شیعه، [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} در مواردی که لازم باشد، از [[غیب]] آگاه می‌شوند و آنچه را که بخواهند از [[غیب]] نسبت به آن آگاهی یابند، علم پیدا می‌کنند. از آن جایی که انسان کامل مظهر و جلوه اسما و صفات الهی است، تمام کارها، فیوضات، رحمت، و نعمات الهی که مقدر شده از طرف خدای متعال در این جهان مادی انجام گیرد، به واسطه این انسان انجام می‌گیرد، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} و [[امامان]]{{عم}} دیگر واسطه بین خدا و مخلوقات در گرفتن فیوضات الهی از مبدأ فیض بوده و تمام آفرینش جهان به وسیله انان به صورت طولی و تبعی و عرضی واقع می‌شود»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]</ref>.
 
{{پایان جمع شدن}}
«[[علی]] {{ع}} که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه که حقیقت [[امامت]] اوست، به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمی‌ماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسان‌ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص می‌رسد، مانند دیگران است؛<ref>ر.ک: قیصری، داوود، شرح فصوص الحکم، تحقیق: [[حسن حسن‌زاده آملی|علامه حسن‌زاده آملی]]، ج۱، ص ۲۴۷-۲۵۱</ref> بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی‌پایان الهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلیددار و خازن آن خزانه علم بی‌پایان است، هر چه را که بخواهد می‌تواند بداند.<ref>[[محمد بن یعقوب کلینی]]، کافی (کتاب)|کافی]]، ج۱، ص۲۵۸: حضرت [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عَلِم‏»</ref> بدین ترتیب حضرت [[علی]] {{ع}} مظهر علم بی‌پایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است
به اتفاق اکثر علمای شیعه، [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} در مواردی که لازم باشد، از [[غیب]] آگاه می‌شوند و آنچه را که بخواهند از [[غیب]] نسبت به آن آگاهی یابند، علم پیدا می‌کنند. از آن جایی که انسان کامل مظهر و جلوه اسما و صفات الهی است، تمام کارها، فیوضات، رحمت، و نعمات الهی که مقدر شده از طرف خدای متعال در این جهان مادی انجام گیرد، به واسطه این انسان انجام می‌گیرد، [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} و [[امامان]] {{عم}} دیگر واسطه بین خدا و مخلوقات در گرفتن فیوضات الهی از مبدأ فیض بوده و تمام آفرینش جهان به وسیله انان به صورت طولی و تبعی و عرضی واقع می‌شود»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]</ref>.
}}


== پرسش‌های مصداقی ==
== پرسش‌های مصداقی ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش وابسته}}
# [[آیا امام حسن علم غیب دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا امام حسن علم غیب دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا امام حسین علم غیب دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا امام حسین علم غیب دارد؟ (پرسش)]]
خط ۴۲۲: خط ۵۴۳:
# [[آیا امام عسکری علم غیب دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا امام عسکری علم غیب دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا امام مهدی علم غیب دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا امام مهدی علم غیب دارد؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
{{پایان پرسش وابسته}}


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش وابسته}}
# [[آیا در میان مخلوقات فقط انسان عالم به غیب می‌شود؟ (پرسش)]]
# [[آیا در میان مخلوقات فقط انسان عالم به غیب می‌شود؟ (پرسش)]]
# [[آیا انسان آگاه از غیب باید عصمت داشته باشد؟ (پرسش)]]
# [[آیا انسان آگاه از غیب باید عصمت داشته باشد؟ (پرسش)]]
# [[چه کسی غیر از خدا عالم به غیب است؟ (پرسش)]]
# [[چه کسی غیر از خدا عالم به غیب است؟ (پرسش)]]
# [[آیا همه پیامبران علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش)]]
# [[آیا همه پیامبران علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش)]]
# [[آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش)]]
# [[آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش)]]
# [[آیا امام معصوم عالم به غیب است؟ (پرسش)]]
# [[آیا امام معصوم عالم به غیب است؟ (پرسش)]]
# [[آیا غیر از پیامبران و امامان انسانی عالم به غیب می‌شود؟ (پرسش)]]
# [[آیا غیر از پیامبران و امامان انسانی عالم به غیب می‌شود؟ (پرسش)]]
خط ۴۳۸: خط ۵۵۹:
# [[با توجه به عقیده بداء آیا بهره‌مندی انسان از علم غیب به معنای برتری مخلوق بر خالق نیست؟ (پرسش)]]
# [[با توجه به عقیده بداء آیا بهره‌مندی انسان از علم غیب به معنای برتری مخلوق بر خالق نیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا شیطان و فرشتگان می‌توانند به افکار ما آگاهی داشته باشند؟ (پرسش)]]
# [[آیا شیطان و فرشتگان می‌توانند به افکار ما آگاهی داشته باشند؟ (پرسش)]]
# [[آیا اطلاع از سرنوشت به نفع انسان ها است یا به ضرر آنها؟ (پرسش)]]
# [[آیا اطلاع از سرنوشت به نفع انسان ها است یا به ضرر آنها؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
{{پایان پرسش وابسته}}
 
==[[:رده:آثار علم غیب معصوم|منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم]]==
{{منبع‌شناسی جامع}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های علم غیب معصوم|کتاب‌شناسی علم غیب معصوم]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های علم غیب معصوم|مقاله‌شناسی علم غیب معصوم]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های علم غیب معصوم|پایان‌نامه‌شناسی علم غیب معصوم]].
{{پایان منبع‌شناسی جامع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:پرسش‌]]
[[رده:پرسش]]
[[رده:پرسمان علم غیب امامان معصوم]]
[[رده:پرسمان علم غیب امامان معصوم]]
[[رده:(ب خ): پرسش‌هایی با ۳۳ پاسخ]]
[[رده:(ب خ): پرسش‌هایی با ۳۳ پاسخ]]
[[رده:(ب خ): پرسش‌های علم غیب معصوم با ۳۳ پاسخ]]
[[رده:(ب خ): پرسش‌های علم غیب معصوم با ۳۳ پاسخ]]
[[رده:پاسخ‌هایی برای بازنویسی]]
[[رده:پاسخ‌هایی برای بازنویسی]]
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش