پرش به محتوا

علم دفعی معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\|(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-| پاسخ‌دهنده = ]] ''' +| پاسخ‌دهنده = | پاسخ = '''))
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\|(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ')
خط ۵۹: خط ۵۹:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛
| تصویر = 847645352.jpg
| تصویر = 847645352.jpg
| پاسخ‌دهنده = محمد تقی شاکر|شاکر]]]]
| پاسخ‌دهنده = محمد تقی شاکر
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد تقی شاکر]]''' در مقاله خود با عنوان ''«[[واکاوی نگاه فریقین به احادیث هزار درب دانش (مقاله)|واکاوی نگاه فریقین به احادیث هزار درب دانش]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد تقی شاکر]]''' در مقاله خود با عنوان ''«[[واکاوی نگاه فریقین به احادیث هزار درب دانش (مقاله)|واکاوی نگاه فریقین به احادیث هزار درب دانش]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«علاوه بر [[سید مرتضی]]، [[ابن میثم]] و [[فیض کاشانی]]؛ مجلسی پدر نیز اولویت تبیینی خود از روایات الف باب را آگاهی اجمالی در عین امکان کشف تفصیلی خصوصیات و جزئیات می‌داند.<ref>مجلسی اول، بی تا، ج 1، ص۱۸۶‑۱۸۷</ref> که این دانش به صورت دفعی و نه به گونه تدریجی تحقق یافته است<ref>همو، ج۲، ص۲۲۶</ref> وی با اشاره به گزارش‌های گوناگون از تعلیم هزار باب یا هزار کلمه یا هزار حرف می‌نویسد: امکان دریافت این دانش تنها به صورت رمزی یا علم مکاشفی ممکن است که مخصوص امام است و درک حقیقت آن برای ما سنگین است<ref>همو، ج ۱۳، ص۲۷۳</ref>. همچنین به روایت موسی بن بکر از [[امام صادق]]{{ع}} در استدلال بر این مطلب اشاره شده است<ref>ن.ک: فیض کاشانی، ۱۴۰۶، ج ۲، ص ۳۲۲</ref>. اما در نگاهی دیگر با تصریح به اینکه حقیقت علوم این ابواب، یعنی هزار باب و حقیقت تفصیل آن و تفصیل جزئیات مندرج در آن را تنها خدا، [[پیامبر]]{{صل}} و اوصیاء او می‌دانند، گفته شده است: اما این تحدیث و تعلیم و تعلم در صور جزئی نبوده آنچنان که مشهور است بلکه به دلیل صفای نفس پاک و قدسی حضرت امیر بوده است که آن هم در طول همراهی ایشان از کودکی با [[پیامبر]] {{صل}} ایجاد شده است به گونه‌ای که مستعد و آماده برای دریافت و نقش بستن علوم الهی و امور غیبی و صور کلی و جزئی به صورت دفعی و یک به اره برای ایشان فراهم شده است<ref>ملاصالح مازندرانی، ۱۴۲۱، ج ۱۲، ص۱۵۲</ref>»<ref>[https://www.farsnews.com/news/13951109002115/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%B5-%D9%85%D8%A8%D8%AF%D8%A3-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9- منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۳۰]</ref>.
::::::«علاوه بر [[سید مرتضی]]، [[ابن میثم]] و [[فیض کاشانی]]؛ مجلسی پدر نیز اولویت تبیینی خود از روایات الف باب را آگاهی اجمالی در عین امکان کشف تفصیلی خصوصیات و جزئیات می‌داند.<ref>مجلسی اول، بی تا، ج 1، ص۱۸۶‑۱۸۷</ref> که این دانش به صورت دفعی و نه به گونه تدریجی تحقق یافته است<ref>همو، ج۲، ص۲۲۶</ref> وی با اشاره به گزارش‌های گوناگون از تعلیم هزار باب یا هزار کلمه یا هزار حرف می‌نویسد: امکان دریافت این دانش تنها به صورت رمزی یا علم مکاشفی ممکن است که مخصوص امام است و درک حقیقت آن برای ما سنگین است<ref>همو، ج ۱۳، ص۲۷۳</ref>. همچنین به روایت موسی بن بکر از [[امام صادق]]{{ع}} در استدلال بر این مطلب اشاره شده است<ref>ن.ک: فیض کاشانی، ۱۴۰۶، ج ۲، ص ۳۲۲</ref>. اما در نگاهی دیگر با تصریح به اینکه حقیقت علوم این ابواب، یعنی هزار باب و حقیقت تفصیل آن و تفصیل جزئیات مندرج در آن را تنها خدا، [[پیامبر]]{{صل}} و اوصیاء او می‌دانند، گفته شده است: اما این تحدیث و تعلیم و تعلم در صور جزئی نبوده آنچنان که مشهور است بلکه به دلیل صفای نفس پاک و قدسی حضرت امیر بوده است که آن هم در طول همراهی ایشان از کودکی با [[پیامبر]] {{صل}} ایجاد شده است به گونه‌ای که مستعد و آماده برای دریافت و نقش بستن علوم الهی و امور غیبی و صور کلی و جزئی به صورت دفعی و یک به اره برای ایشان فراهم شده است<ref>ملاصالح مازندرانی، ۱۴۲۱، ج ۱۲، ص۱۵۲</ref>»<ref>[https://www.farsnews.com/news/13951109002115/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%B5-%D9%85%D8%A8%D8%AF%D8%A3-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9- منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۳۰]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۶۶: خط ۶۶:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین جزایری؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین جزایری؛
| تصویر = 11905.jpg
| تصویر = 11905.jpg
| پاسخ‌دهنده = سید محمود جزایری|جزایری]]]]
| پاسخ‌دهنده = سید محمود جزایری
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمود جزائری]]''' پژوهشگر پایان‌نامه ''«[[کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان (پایان‌نامه)|کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان]]»'' در پاسخ به این پرسش گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمود جزائری]]''' پژوهشگر پایان‌نامه ''«[[کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان (پایان‌نامه)|کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان]]»'' در پاسخ به این پرسش گفته است:
::::::«مراد التفات (التفات اختیاری) از علمی به علم دیگر است که در حین التفات فاقد وجدان آن معلوم است نه فاقد وجود آن علوم. انتقال از علم به علم است نه از علم به جهل یا از جهل به علم. (آیه {{متن قرآن|رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}<ref>«پروردگارا! بر دانش من بیفزای!»؛ سوره طه، آیه۱۱۴.</ref>) و  آیه {{متن قرآن|مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الإِيمَانُ}}<ref>«تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم»؛ سوره شوری، آیه۵۲.</ref> مقصود عدم التفات است. زیرا در حالت توجه به حق به ما سوا غیر ملتفت است.<ref>ر.ک: [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]، [[محمد حسن نادم]]، ص ۲۰۴ و ۲۰۵ از [[رسالة فی علم النبی و الائمة الاطهار (مقاله)|رسالة فی علم النبی و الائمة الاطهار]]: تألیف [[محمد علی بن محمد باقر البهبهانی]].</ref> و جبرییل نازل می‌شد جهت این التفات نه جهت ایجاد علم. و عدم التفات و نزول تدریجی علم به [[اهل بیت]]{{ع}} به مقتضای این است که ایشان لباس این عالَم مادی را پوشیده‌اند و این عالَم قابلیتش در ظهور علم تدریجی است. نه دفعی اما تفاوت [[اهل بیت]]{{عم}} با بقیه این است که ضعف قابلیت برای بقیه اضطراری ذاتی است و برای [[ائمه]]{{ع}} لازم عرضی اختیاری. این است که موقوف است به مشیت و اراده آن بزرگواران. حقیقت علم و عدم علم التفات است و یک معنای دیگر روایت "لو شئنا علمنا" این است که علم اهل بیت باذن الله است و هروقت خدا نخواهد عالم نخواهند بود لکن فرمودند: {{عربی|"لو شئنا شاءالله"}} یعنی هر وقت ما بخواهیم خدا خواسته است.
::::::«مراد التفات (التفات اختیاری) از علمی به علم دیگر است که در حین التفات فاقد وجدان آن معلوم است نه فاقد وجود آن علوم. انتقال از علم به علم است نه از علم به جهل یا از جهل به علم. (آیه {{متن قرآن|رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}<ref>«پروردگارا! بر دانش من بیفزای!»؛ سوره طه، آیه۱۱۴.</ref>) و  آیه {{متن قرآن|مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الإِيمَانُ}}<ref>«تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم»؛ سوره شوری، آیه۵۲.</ref> مقصود عدم التفات است. زیرا در حالت توجه به حق به ما سوا غیر ملتفت است.<ref>ر.ک: [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]، [[محمد حسن نادم]]، ص ۲۰۴ و ۲۰۵ از [[رسالة فی علم النبی و الائمة الاطهار (مقاله)|رسالة فی علم النبی و الائمة الاطهار]]: تألیف [[محمد علی بن محمد باقر البهبهانی]].</ref> و جبرییل نازل می‌شد جهت این التفات نه جهت ایجاد علم. و عدم التفات و نزول تدریجی علم به [[اهل بیت]]{{ع}} به مقتضای این است که ایشان لباس این عالَم مادی را پوشیده‌اند و این عالَم قابلیتش در ظهور علم تدریجی است. نه دفعی اما تفاوت [[اهل بیت]]{{عم}} با بقیه این است که ضعف قابلیت برای بقیه اضطراری ذاتی است و برای [[ائمه]]{{ع}} لازم عرضی اختیاری. این است که موقوف است به مشیت و اراده آن بزرگواران. حقیقت علم و عدم علم التفات است و یک معنای دیگر روایت "لو شئنا علمنا" این است که علم اهل بیت باذن الله است و هروقت خدا نخواهد عالم نخواهند بود لکن فرمودند: {{عربی|"لو شئنا شاءالله"}} یعنی هر وقت ما بخواهیم خدا خواسته است.
:::::*'''معنای لو شاء علم:''' ائمه{{ع}} حالات و مقامات و درجات مختلفه دارند: در حالت بشریه و بدن عنصری هرگاه به چیزی ملتفت شوند به سایر چیزها التفات ندارند. و این جهل و نقص نیست بلکه عدم التفات و نظر است. و اگر بخواهند به جنبه باطنی خود توجه کرده و می‌دانند. اما در حالت باطنی خود {{عربی|"لا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ"}}.<ref>ر.ک: [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]، [[محمد حسن نادم]]، محمدحسن، ص۳۰۶ و ۳۰۷.</ref>
:::::*'''معنای لو شاء علم:''' ائمه{{ع}} حالات و مقامات و درجات مختلفه دارند: در حالت بشریه و بدن عنصری هرگاه به چیزی ملتفت شوند به سایر چیزها التفات ندارند. و این جهل و نقص نیست بلکه عدم التفات و نظر است. و اگر بخواهند به جنبه باطنی خود توجه کرده و می‌دانند. اما در حالت باطنی خود {{عربی|"لا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ"}}.<ref>ر.ک: [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]، [[محمد حسن نادم]]، محمدحسن، ص۳۰۶ و ۳۰۷.</ref>
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش