استدلال عقلی قائلان به علم تام امامان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
استدلال عقلی قائلان به علم تام امامان چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۴۳
، ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
::::::'''ب)''' جواب حلی این که : فرقی بین سهو و جهل فی الجمله "جزئی" با بالجمله "کلی" نیست. برای این که اگر خداوند حکیم بخواهد ظلم، فساد و کارهای زشت را در برخی موارد "در غیر تبلیغ" تجویز کند، این امر بالجمله و در تمام موارد "از جمله در تبلیغ" نیز جایز خواهد بود. بلی محالی که مستشکل مطرح میکند، طبق دیدگاه ما که سهو و جهل را به طور کلی برای [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} محال میدانیم میتواند قابل طرح باشد، نه بنا به دیدگاه مستشکل که سهو و جهل را در برخی موارد تجویز میکند برای این که تجویز آن فی الجمله مستلزم تجویز آن بالجمله نیز خواهد بود. اگر جایز باشد که امام از روی سهو و یا جهل برخی از امور و مفاسد فوق را مرتکب شود، در این صورت مردم باید او را نهی از منکر و امر به معروف کنند و بلکه با او بجنگند و در مقابل تجاوز به اموال، نوامیس و جانهای خود، از خود دفاع کنند. بر این که عموم ادله عقلی و نقلی دفاع از جان، مال و ناموس شامل این مورد نیز میشود مانند آیه شریفه {{متن قرآن|فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ}}<ref>بقره، ۱۹۴ </ref>و {{متن قرآن|وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}} <ref>بقره،۱۹۰ </ref> و در راه خدا با آنان که به جنگ و دشمنى شما برخیزند جهاد کنید، لکن از حد تجاوز نکنید که خدا متجاوزان را دوست ندارد. | ::::::'''ب)''' جواب حلی این که : فرقی بین سهو و جهل فی الجمله "جزئی" با بالجمله "کلی" نیست. برای این که اگر خداوند حکیم بخواهد ظلم، فساد و کارهای زشت را در برخی موارد "در غیر تبلیغ" تجویز کند، این امر بالجمله و در تمام موارد "از جمله در تبلیغ" نیز جایز خواهد بود. بلی محالی که مستشکل مطرح میکند، طبق دیدگاه ما که سهو و جهل را به طور کلی برای [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} محال میدانیم میتواند قابل طرح باشد، نه بنا به دیدگاه مستشکل که سهو و جهل را در برخی موارد تجویز میکند برای این که تجویز آن فی الجمله مستلزم تجویز آن بالجمله نیز خواهد بود. اگر جایز باشد که امام از روی سهو و یا جهل برخی از امور و مفاسد فوق را مرتکب شود، در این صورت مردم باید او را نهی از منکر و امر به معروف کنند و بلکه با او بجنگند و در مقابل تجاوز به اموال، نوامیس و جانهای خود، از خود دفاع کنند. بر این که عموم ادله عقلی و نقلی دفاع از جان، مال و ناموس شامل این مورد نیز میشود مانند آیه شریفه {{متن قرآن|فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ}}<ref>بقره، ۱۹۴ </ref>و {{متن قرآن|وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}} <ref>بقره،۱۹۰ </ref> و در راه خدا با آنان که به جنگ و دشمنى شما برخیزند جهاد کنید، لکن از حد تجاوز نکنید که خدا متجاوزان را دوست ندارد. | ||
:::::۴) لازم میآید کسی که به موضوعی علم فعلی دارد آگاهی او در این موضوع، نسبت به امامی که بالفعل به آن موضوع، جهل و یا سهو دارد، بیشتر باشد و در نتیجه، از امام افضل و برتر باشد؛ اگرچه از کافران یونان و یا از ساحران فرنگ و یا از حزب شیطان باشد. به طور کلی جهل و نسیان در مورد معصومان که جانشینان خداوند در روی زمین هستند شایسته نیست زیرا آن دو مستلزم مفاسد زیادی از جمله تنقیص امام و تنفر مردم از آنان میشود و کسی از اهل ایمان نیز چنین اعتقادی در مورد معصومین ندارد و با عقل و برهان نیز منافات دارد و ناقض تمامی اهداف، الطاف، حکمتها و مصالح خداوند حکیم که مقتضی نصب [[امام]]{{ع}} و ارسال رسل و عصمت آنان است. همچنین "بخاطر این حکمتها و مصالح" آنان را از تمامی پستی ها و نقص های جسمی و روحی منزه گردانیده است و این بخاطر نزدیک ساختن مردم به طاعت خداوند و دور ساختن آنان از معصیت و نیز برای حفظ شریعت از زیادی و نقصان است. همچنین منافات دارد با مصلحتی که ایجاب میکند که باید از [[امام]]{{ع}} اطاعت و تبعیت شود و باید تسلیم اوامر آنان بود و نباید با آنان مخالفت و یا بر آنان اعتراضی کرد و این که امامان جانشینان خداوند و گواهان بر مردم هستند»<ref>[[آگاهیهای آسمانی (کتاب)|آگاهیهای آسمانی]]، ص ۲۹.</ref>. | :::::۴) لازم میآید کسی که به موضوعی علم فعلی دارد آگاهی او در این موضوع، نسبت به امامی که بالفعل به آن موضوع، جهل و یا سهو دارد، بیشتر باشد و در نتیجه، از امام افضل و برتر باشد؛ اگرچه از کافران یونان و یا از ساحران فرنگ و یا از حزب شیطان باشد. به طور کلی جهل و نسیان در مورد معصومان که جانشینان خداوند در روی زمین هستند شایسته نیست زیرا آن دو مستلزم مفاسد زیادی از جمله تنقیص امام و تنفر مردم از آنان میشود و کسی از اهل ایمان نیز چنین اعتقادی در مورد معصومین ندارد و با عقل و برهان نیز منافات دارد و ناقض تمامی اهداف، الطاف، حکمتها و مصالح خداوند حکیم که مقتضی نصب [[امام]]{{ع}} و ارسال رسل و عصمت آنان است. همچنین "بخاطر این حکمتها و مصالح" آنان را از تمامی پستی ها و نقص های جسمی و روحی منزه گردانیده است و این بخاطر نزدیک ساختن مردم به طاعت خداوند و دور ساختن آنان از معصیت و نیز برای حفظ شریعت از زیادی و نقصان است. همچنین منافات دارد با مصلحتی که ایجاب میکند که باید از [[امام]]{{ع}} اطاعت و تبعیت شود و باید تسلیم اوامر آنان بود و نباید با آنان مخالفت و یا بر آنان اعتراضی کرد و این که امامان جانشینان خداوند و گواهان بر مردم هستند»<ref>[[آگاهیهای آسمانی (کتاب)|آگاهیهای آسمانی]]، ص ۲۹.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲. علامه طباطبایی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲. علامه طباطبایی؛ | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
'''[[علامه طباطبایی]]''' در کتاب ''«[[آموزش دین (کتاب)|آموزش دین]]»'' در این باره گفته است: | '''[[علامه طباطبایی]]''' در کتاب ''«[[آموزش دین (کتاب)|آموزش دین]]»'' در این باره گفته است: | ||
::::::«چون [[امام]]{{عم}} حامل [[دین]] و پیشوای جهانیان است لازم است به همه مسائلی که در دنیا و آخرت مورد نیاز مردم است و سعادت انسان وابسته به آن است، علم داشته باشد زیرا عقلا پیشوایی جاهل جائز نیست و از نظر هدایت عمومی الهی معنا ندارد»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4%20%D8%AF%DB%8C%D9%86&option=com_mtree&task=readonline&link_id=6401&page=146&chkhashk=9D48072281&Itemid=&lang=fa آموزش دین، ص۱۴۶.]</ref>. | ::::::«چون [[امام]]{{عم}} حامل [[دین]] و پیشوای جهانیان است لازم است به همه مسائلی که در دنیا و آخرت مورد نیاز مردم است و سعادت انسان وابسته به آن است، علم داشته باشد زیرا عقلا پیشوایی جاهل جائز نیست و از نظر هدایت عمومی الهی معنا ندارد»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4%20%D8%AF%DB%8C%D9%86&option=com_mtree&task=readonline&link_id=6401&page=146&chkhashk=9D48072281&Itemid=&lang=fa آموزش دین، ص۱۴۶.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«دین اسلام که آخرین دین خدا است همگانی و جاویدان و نسخ ناشدنی است. بعد از پیامبر اسلام پیامبر دیگری نخواهد بود. ختم [[نبوت]] در صورتی با حکمت [[بعثت]] [[انبیا]] موافق است که آخرین شریعت آسمانی جوابگوی تمام نیازهای بشری باشد و بقاء آن را تا پایان جهان ضمانت نماید. دین اسلام وقتی میتواند کامل باشد که بتواند نیاز بشر را تا آخر جهان پاسخگو باشد و در متن دین راهی جهت مصالح ضروری پیش بینی شده باشد مصالحی که با رحلت پیامبر اکرم در معرض تهدید و تفویت قرار میگرفت و این چیزی جز نصب جانشین شایسته برای پیامبر نخواهد بود و این جانشین باید علم خدادادی داشته باشد تا بتواند حقایق دین را با تمام ابعادش بیان نماید»<ref>[http://mesbahyazdi.ir/node/4380 آموزش عقاید، ج۲، ص۲۴۳-۳۳۹.]</ref>. | ::::::«دین اسلام که آخرین دین خدا است همگانی و جاویدان و نسخ ناشدنی است. بعد از پیامبر اسلام پیامبر دیگری نخواهد بود. ختم [[نبوت]] در صورتی با حکمت [[بعثت]] [[انبیا]] موافق است که آخرین شریعت آسمانی جوابگوی تمام نیازهای بشری باشد و بقاء آن را تا پایان جهان ضمانت نماید. دین اسلام وقتی میتواند کامل باشد که بتواند نیاز بشر را تا آخر جهان پاسخگو باشد و در متن دین راهی جهت مصالح ضروری پیش بینی شده باشد مصالحی که با رحلت پیامبر اکرم در معرض تهدید و تفویت قرار میگرفت و این چیزی جز نصب جانشین شایسته برای پیامبر نخواهد بود و این جانشین باید علم خدادادی داشته باشد تا بتواند حقایق دین را با تمام ابعادش بیان نماید»<ref>[http://mesbahyazdi.ir/node/4380 آموزش عقاید، ج۲، ص۲۴۳-۳۳۹.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
:::::*'''[[شیخ طوسی]]''' بر اثبات اعلم بودن امام مینویسد: "بر امام واجب است که به تمامی احکام شریعت عالم باشد؛ چرا که وی در جمیع امور شرع حاکم است. دلیل بر مطلب آن است که بر هیچ حکیمی از حکمای مملکت، شایسته نیست که امر وزارت و نظر در مملکتش را به کسی بسپارد که آگاهی به انجام آن امور مملکت نداشته باشد. هرگاه آن حکم چنین کند، مملکتش را ضایع کرده است و از طرف عقلا مستحق ذم است."<ref>الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، ص ۱۹۲ و تلخیص الشافی، ج۲، ص ۲۴۵-۲۴۶ و تمهید الاصول، ص۸۱۱.</ref> (...) | :::::*'''[[شیخ طوسی]]''' بر اثبات اعلم بودن امام مینویسد: "بر امام واجب است که به تمامی احکام شریعت عالم باشد؛ چرا که وی در جمیع امور شرع حاکم است. دلیل بر مطلب آن است که بر هیچ حکیمی از حکمای مملکت، شایسته نیست که امر وزارت و نظر در مملکتش را به کسی بسپارد که آگاهی به انجام آن امور مملکت نداشته باشد. هرگاه آن حکم چنین کند، مملکتش را ضایع کرده است و از طرف عقلا مستحق ذم است."<ref>الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، ص ۱۹۲ و تلخیص الشافی، ج۲، ص ۲۴۵-۲۴۶ و تمهید الاصول، ص۸۱۱.</ref> (...) | ||
:::::*پس وقتی قرآن کریم، احکام ومقررات اسلامی را به طور کلی بیان کرده و پیامبر اسلام هم به جهت عمر کوتاه و شرایط ویژه نتوانسته، همه جزئیات را برای مردم بیان نمایند و وقتی همه مردم در کشف احکام و معارف دین مثل یکدیگرند و ترجیحی نسبت به هم ندارند و در کشف ناسخ و منسوخ، تأویل و تشبیه، عام و خاص، مجمل و مبین دین ناتوانند؛ پس حکمت الهی اقتضا میکند وجود و تعیین امامان عالم و اعلمی را که جلوگیری مردم از گمراهی و تأمین هدایت آنها را تضمین کنند. اگر امام اعلم از دیگران نباشد لازمهاش این است که برای فهمیدن پارهای از مسائل به امام دیگر رجوع کند و اگر امام دیگر، اعلم نباشد؛ وجود امام اعلمی دیگر ضرورت پیدا میکند و مشکل دور و تسلسل یا تقدم مفضول بر فاضل لازم میآید. عقل بشر نیز در کشف قطعی دین ناتوان است؛ پس اگر امام اعلمی جهت کشف و بیان احکام و معارف قطعی دین نباشد؛ باید از طریق راههای ظنی که نزد شارع معتبر نیستند؛ به احکام و معارف اسلام دست یافت. این دسته از معارف و احکام نه تنها دینی نیستند؛ بلکه حجیت دینی نیز ندارند»<ref>[[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]] ص ۳۷۴-۳۷۷.</ref>. | :::::*پس وقتی قرآن کریم، احکام ومقررات اسلامی را به طور کلی بیان کرده و پیامبر اسلام هم به جهت عمر کوتاه و شرایط ویژه نتوانسته، همه جزئیات را برای مردم بیان نمایند و وقتی همه مردم در کشف احکام و معارف دین مثل یکدیگرند و ترجیحی نسبت به هم ندارند و در کشف ناسخ و منسوخ، تأویل و تشبیه، عام و خاص، مجمل و مبین دین ناتوانند؛ پس حکمت الهی اقتضا میکند وجود و تعیین امامان عالم و اعلمی را که جلوگیری مردم از گمراهی و تأمین هدایت آنها را تضمین کنند. اگر امام اعلم از دیگران نباشد لازمهاش این است که برای فهمیدن پارهای از مسائل به امام دیگر رجوع کند و اگر امام دیگر، اعلم نباشد؛ وجود امام اعلمی دیگر ضرورت پیدا میکند و مشکل دور و تسلسل یا تقدم مفضول بر فاضل لازم میآید. عقل بشر نیز در کشف قطعی دین ناتوان است؛ پس اگر امام اعلمی جهت کشف و بیان احکام و معارف قطعی دین نباشد؛ باید از طریق راههای ظنی که نزد شارع معتبر نیستند؛ به احکام و معارف اسلام دست یافت. این دسته از معارف و احکام نه تنها دینی نیستند؛ بلکه حجیت دینی نیز ندارند»<ref>[[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]] ص ۳۷۴-۳۷۷.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۴. حجت الاسلام و المسلمین مهدیفر؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۴. حجت الاسلام و المسلمین مهدیفر؛ | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
:::::*'''عصمت، مقتضی گستردگی علم [[اهل بیت]]{{عم}} است:''' در جای خود ثابت شد که پیامبر و امام باید معصوم باشند و این عصمت باید همه جانبه باشد یعنی هم در مورد وحی و احکام و معارف دینی و هم در موضوعات کلی و جزئی گرچه تفکیک مصونیت در امر وحی و دین با امور دیگر عقلا ممکن است، ولی این امر فقط برای انسانهای واقعبین و صاحبنظر آسان است و عامه مردم، که بیشتر مخاطبان انبیای الهی را تشکیل میدهند، نمیتوانند این دو مجال را جدا از هم نگاه کرده و خطا در یکی را به دیگری سرایت ندهند. پس عقل حکم میکند که، پیامبر و امام باید از هر اشتباهی - چه در حکم و چه در موضوعات - مصون باشند. و این امر در صورتی ممکن است که علم نبی و امام همه جانبه و گسترده باشد و این امر، جز اتصال با منبع علم الهی، امکانپذیر نخواهد بود. | :::::*'''عصمت، مقتضی گستردگی علم [[اهل بیت]]{{عم}} است:''' در جای خود ثابت شد که پیامبر و امام باید معصوم باشند و این عصمت باید همه جانبه باشد یعنی هم در مورد وحی و احکام و معارف دینی و هم در موضوعات کلی و جزئی گرچه تفکیک مصونیت در امر وحی و دین با امور دیگر عقلا ممکن است، ولی این امر فقط برای انسانهای واقعبین و صاحبنظر آسان است و عامه مردم، که بیشتر مخاطبان انبیای الهی را تشکیل میدهند، نمیتوانند این دو مجال را جدا از هم نگاه کرده و خطا در یکی را به دیگری سرایت ندهند. پس عقل حکم میکند که، پیامبر و امام باید از هر اشتباهی - چه در حکم و چه در موضوعات - مصون باشند. و این امر در صورتی ممکن است که علم نبی و امام همه جانبه و گسترده باشد و این امر، جز اتصال با منبع علم الهی، امکانپذیر نخواهد بود. | ||
:::::*'''لازمه آگاهی به قرآن، گستردگی آن است:''' یکی از مهمترین وظیفه [[اهل بیت]]{{عم}} تبیین قرآن است. بدین منظور باید به تمامی قرآن علم و وقوف داشته باشند از سوی دیگر در قرآن بسیاری از موضوعات مربوط به آسمان، زمین، گیاهان و ... وجود دارد لذا [[اهل بیت]]{{عم}} باید به تمامی موضوعات قرآنی و تفاصیل آنها علم داشته باشند»<ref>[[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]؛ ص۱۸۱.</ref>. | :::::*'''لازمه آگاهی به قرآن، گستردگی آن است:''' یکی از مهمترین وظیفه [[اهل بیت]]{{عم}} تبیین قرآن است. بدین منظور باید به تمامی قرآن علم و وقوف داشته باشند از سوی دیگر در قرآن بسیاری از موضوعات مربوط به آسمان، زمین، گیاهان و ... وجود دارد لذا [[اهل بیت]]{{عم}} باید به تمامی موضوعات قرآنی و تفاصیل آنها علم داشته باشند»<ref>[[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]؛ ص۱۸۱.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۵. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۵. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
::::::۲) '''قاعده وجود مقتضی و عدم مانع''': اعطای علم فعلی، داخل در عموم قدرت فعل خداوند میباشد و از اصول مسلّم علم الهی هم این است که مقتضای کمال در افاضه آن است، پس مقتضی موجود بوده، از طرفی هم مانعی از جانب انبیا و ائمه{{عم}} بر اخذ علم فعلی نیست، چون آنها اشرف ممکنات و اتم مخلوقات هستند، پس بالاترین مرتبه قابلیت درک این اعطا و فیوضات الهی هستند. از اینرو با وجود مقتضی و عدم مانع، عقلاً درست نیست که خداوند قدرتش را درباره برگزیدگانش اظهار نکند و آنان را بر نحو علم کاملتر قرار ندهد. | ::::::۲) '''قاعده وجود مقتضی و عدم مانع''': اعطای علم فعلی، داخل در عموم قدرت فعل خداوند میباشد و از اصول مسلّم علم الهی هم این است که مقتضای کمال در افاضه آن است، پس مقتضی موجود بوده، از طرفی هم مانعی از جانب انبیا و ائمه{{عم}} بر اخذ علم فعلی نیست، چون آنها اشرف ممکنات و اتم مخلوقات هستند، پس بالاترین مرتبه قابلیت درک این اعطا و فیوضات الهی هستند. از اینرو با وجود مقتضی و عدم مانع، عقلاً درست نیست که خداوند قدرتش را درباره برگزیدگانش اظهار نکند و آنان را بر نحو علم کاملتر قرار ندهد. | ||
::::::۳) '''قاعده افضلیت''': عقل چنین مییابد که بر خداوند سبحان لازم است حجّتی بین خود و بندگانش قرار دهد که مبلّغ احکام او و بیانگر نظام الهی باشد. آن حجت هم باید دارای تمام اوصاف کمال و مبرّا از همه خصلتهای موجب نقصان باشد و نباید به گونهای باشد که معرض توهین و انتقاد و خردهگیری قرار گیرد، بلکه باید صورت و سیرتش از همه نقصها به دور باشد، تا صلاحیت حجت بودن را داشته باشد و کسی را یارای احتجاج بر او و برتری در فضل و علم نسبت به او نباشد. حال اگر [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، به چیزی از موضوعات و احکام جاهل باشد و افراد دیگری عالم به آن باشند، لازم میآید، که آنها افضل و اعلم از پیامبر و امام باشند و تقدیم مفضول جاهل بر فاضل عالم عقلاً باطل است. بنابراین اصلاً شایسته نیست که جاهل غافل ولو در بعضی از موضوعات و احکام از جانب خداوند منصوب بر ارشاد مردم باشد. <ref> الفیه علی هامش علم الائمة، ص۱۶۱</ref> .<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص: ۲۷۸</ref> | ::::::۳) '''قاعده افضلیت''': عقل چنین مییابد که بر خداوند سبحان لازم است حجّتی بین خود و بندگانش قرار دهد که مبلّغ احکام او و بیانگر نظام الهی باشد. آن حجت هم باید دارای تمام اوصاف کمال و مبرّا از همه خصلتهای موجب نقصان باشد و نباید به گونهای باشد که معرض توهین و انتقاد و خردهگیری قرار گیرد، بلکه باید صورت و سیرتش از همه نقصها به دور باشد، تا صلاحیت حجت بودن را داشته باشد و کسی را یارای احتجاج بر او و برتری در فضل و علم نسبت به او نباشد. حال اگر [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، به چیزی از موضوعات و احکام جاهل باشد و افراد دیگری عالم به آن باشند، لازم میآید، که آنها افضل و اعلم از پیامبر و امام باشند و تقدیم مفضول جاهل بر فاضل عالم عقلاً باطل است. بنابراین اصلاً شایسته نیست که جاهل غافل ولو در بعضی از موضوعات و احکام از جانب خداوند منصوب بر ارشاد مردم باشد. <ref> الفیه علی هامش علم الائمة، ص۱۶۱</ref> .<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص: ۲۷۸</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
::::::*'''دلیل پنجم:''' ضرورت علم یک سفیر و شهید از احوال مردم در بسیاری از آیات قرآن آمده است که [[پیامبر]]{{صل}} شاهد و گواه بر امت است و چون شاهد بودن و گواهی دادن، دانش و آگاهی را در هر حالی لازم دارد، پس پیامبر{{صل}} باید به تمام احوال امت از ظاهر و باطن و افعال آنان آگاه باشد تا بتواند در روز قیامت شاهد و گواهیشان باشد، زیرا اگر چنین دانشی را نداشت، نمیتواند شهادت و گواهی را درباره آنان ادا کند. نمونهای از آیات قرآن که شاهد و گواه بودن [[پیامبر]]{{صل}} را بر امت بیان کرده، چنین است: {{متن قرآن|وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا}}؛ <ref> نسا ۴۱ تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم</ref>.{{متن قرآن|وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا}} <ref> نسا ۱۵۹؛ در روز رستخیز بر آنان گواه است.</ref>{{متن قرآن|وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ}}<ref> مائده ۱۱۷، تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم</ref>{{متن قرآن|لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}<ref> حج ۷۸، تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید</ref> چنان که عقل نه فقط مانعی در امکان این علم ندارد بلکه وجود آن را در [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} لازم میداند. بزرگی و عظمت این دانش سبب نپذیرفتن آن نمیشود و چنین باوری غلو و زیاده روی نیست ، زیرا اگر [[امام]]{{ع}} دارای این ویژگی نباشد و گستره دانش او همانند دیگر افراد عادی باشد، سزاوار امامت و رهبری نخواهد بود و گزینش وی برای امامت و بی بهره کردن دیگران از آن ، ستم در حق دیگران خواهد بود. اگر [[امامت]] را منصب خدایی بدانیم و آن را خلافت و جانشینی از طرف خدا بپنداریم و [[امام]]{{ع}} را بیان کننده و مظهر صفات الهی بدانیم، باور دانش وسیع او را زیاده روی و غلوّ نمیپنداریم و آن را از لوازم مقام امامت میشمریم. | ::::::*'''دلیل پنجم:''' ضرورت علم یک سفیر و شهید از احوال مردم در بسیاری از آیات قرآن آمده است که [[پیامبر]]{{صل}} شاهد و گواه بر امت است و چون شاهد بودن و گواهی دادن، دانش و آگاهی را در هر حالی لازم دارد، پس پیامبر{{صل}} باید به تمام احوال امت از ظاهر و باطن و افعال آنان آگاه باشد تا بتواند در روز قیامت شاهد و گواهیشان باشد، زیرا اگر چنین دانشی را نداشت، نمیتواند شهادت و گواهی را درباره آنان ادا کند. نمونهای از آیات قرآن که شاهد و گواه بودن [[پیامبر]]{{صل}} را بر امت بیان کرده، چنین است: {{متن قرآن|وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا}}؛ <ref> نسا ۴۱ تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم</ref>.{{متن قرآن|وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا}} <ref> نسا ۱۵۹؛ در روز رستخیز بر آنان گواه است.</ref>{{متن قرآن|وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ}}<ref> مائده ۱۱۷، تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم</ref>{{متن قرآن|لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}<ref> حج ۷۸، تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید</ref> چنان که عقل نه فقط مانعی در امکان این علم ندارد بلکه وجود آن را در [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} لازم میداند. بزرگی و عظمت این دانش سبب نپذیرفتن آن نمیشود و چنین باوری غلو و زیاده روی نیست ، زیرا اگر [[امام]]{{ع}} دارای این ویژگی نباشد و گستره دانش او همانند دیگر افراد عادی باشد، سزاوار امامت و رهبری نخواهد بود و گزینش وی برای امامت و بی بهره کردن دیگران از آن ، ستم در حق دیگران خواهد بود. اگر [[امامت]] را منصب خدایی بدانیم و آن را خلافت و جانشینی از طرف خدا بپنداریم و [[امام]]{{ع}} را بیان کننده و مظهر صفات الهی بدانیم، باور دانش وسیع او را زیاده روی و غلوّ نمیپنداریم و آن را از لوازم مقام امامت میشمریم. | ||
::::::*'''دلیل ششم:''' '''محفوظتر بودن [[امامان]] از فریب خوردن''': اگر درون مردم برای [[امام]]{{ع}} آشکار نباشد و پنهانیها را نداند ممکن است مؤمن را از منافق و سالم را از بیمار تمیز ندهد، چرا که همه ظاهری آراسته داشته و از خود شوق و رغبت به انجام کارهای بزرگی نشان می دهند. در چنین حالی چه چیز مانع از آن میشود که [[امام]]{{ع}} فریب آن حسن ظاهری را نخورد و به خاطر اعتماد بر آن زیبایی فریبنده خود را در خطر و دیگران را در مهلکه نیندازد.<ref>[[بررسی علم اولیای الهی (پایاننامه)|بررسی علم اولیای الهی]]، ص ۶۳.</ref>. | ::::::*'''دلیل ششم:''' '''محفوظتر بودن [[امامان]] از فریب خوردن''': اگر درون مردم برای [[امام]]{{ع}} آشکار نباشد و پنهانیها را نداند ممکن است مؤمن را از منافق و سالم را از بیمار تمیز ندهد، چرا که همه ظاهری آراسته داشته و از خود شوق و رغبت به انجام کارهای بزرگی نشان می دهند. در چنین حالی چه چیز مانع از آن میشود که [[امام]]{{ع}} فریب آن حسن ظاهری را نخورد و به خاطر اعتماد بر آن زیبایی فریبنده خود را در خطر و دیگران را در مهلکه نیندازد.<ref>[[بررسی علم اولیای الهی (پایاننامه)|بررسی علم اولیای الهی]]، ص ۶۳.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
::::::اینگونه اخبار در مورد صاحبان علم غیب به قدری فراوان است که فوق حد تواتر است و جای هیچگونه شک و شبههای را باقی نمیگذارد "در پینوشتهای قبل چندین نمونه را نقل کردیم". حال که در میان امت چنین افرادی بوده و هستند که هرگاه اراده کنند بر احوال و اخبار و حوادث غیبی مطلع میشوند؛ آیا ممکن است امام چنین امتی خود دارای این فضیلت و بلکه مراتب بالاتر آن نباشد؟ و اگر فرض کنیم، امام چنین امتی عالم به غیب نیست آیا قائل به جواز تقدیم مفضول بر فاضل نشدهایم و امری قبیح را به خداوند نسبت ندادهایم (که صدورش از حکیم علی الاطلاق مستحیل است)؟ و اگر کمی کوتاه آمده، فرض کنیم امام چنین امتی هم، همانند بعضی از افراد امتش و در حد آنان کماً و کیفاً، [[علم غیب]] دارد آیا قائل به تحقق امری که عقلاً ممتنع است یعنی ترجیح بلا مرجح نشدهایم؟ مسلماً چنین است. | ::::::اینگونه اخبار در مورد صاحبان علم غیب به قدری فراوان است که فوق حد تواتر است و جای هیچگونه شک و شبههای را باقی نمیگذارد "در پینوشتهای قبل چندین نمونه را نقل کردیم". حال که در میان امت چنین افرادی بوده و هستند که هرگاه اراده کنند بر احوال و اخبار و حوادث غیبی مطلع میشوند؛ آیا ممکن است امام چنین امتی خود دارای این فضیلت و بلکه مراتب بالاتر آن نباشد؟ و اگر فرض کنیم، امام چنین امتی عالم به غیب نیست آیا قائل به جواز تقدیم مفضول بر فاضل نشدهایم و امری قبیح را به خداوند نسبت ندادهایم (که صدورش از حکیم علی الاطلاق مستحیل است)؟ و اگر کمی کوتاه آمده، فرض کنیم امام چنین امتی هم، همانند بعضی از افراد امتش و در حد آنان کماً و کیفاً، [[علم غیب]] دارد آیا قائل به تحقق امری که عقلاً ممتنع است یعنی ترجیح بلا مرجح نشدهایم؟ مسلماً چنین است. | ||
::::::بنابراین، عقل حکم میکند که خداوند حکیم، که خود نصبکننده [[امامان]]{{ع}}، یعنی جانشینان [[پیامبر]]{{صل}}، است، کسی را به چنین مقامی نصب کند که اگر امتش هنگام اراده، عالم به [[غیب]] میشوند و نه قبل از آن، او همیشه، بالفعل عالم به [[غیب]] باشد؛ و اگر امتش بر بعضی از ضمایر و احوال درونی افراد اشراف دارند، او بر تمامی ضمایر و احوال باطنی مشرف باشد؛ و اگر امتش به برخی از حوادث گذشته و آینده علم دارند، او بر جمیع ما کان و ما یکون احاطه داشته باشد؛ و به راستی اگر این گونه نباشد، تقدیم امامی جاهل به [[غیب]] بر افرادی از امتش که عالم به غیوباند، همانند تقدیم خلفای ثلاثه بر [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} نخواهد بود؟»<ref>[[علم غیب امامان در آینه عقل (مقاله)|علم غیب امامان در آینه عقل]]، [[پژوهشهای فلسفی و کلامی (نشریه)|فصلنامه پژوهشهای فلسفی و کلامی]]، ص ۱۵۰.</ref>. | ::::::بنابراین، عقل حکم میکند که خداوند حکیم، که خود نصبکننده [[امامان]]{{ع}}، یعنی جانشینان [[پیامبر]]{{صل}}، است، کسی را به چنین مقامی نصب کند که اگر امتش هنگام اراده، عالم به [[غیب]] میشوند و نه قبل از آن، او همیشه، بالفعل عالم به [[غیب]] باشد؛ و اگر امتش بر بعضی از ضمایر و احوال درونی افراد اشراف دارند، او بر تمامی ضمایر و احوال باطنی مشرف باشد؛ و اگر امتش به برخی از حوادث گذشته و آینده علم دارند، او بر جمیع ما کان و ما یکون احاطه داشته باشد؛ و به راستی اگر این گونه نباشد، تقدیم امامی جاهل به [[غیب]] بر افرادی از امتش که عالم به غیوباند، همانند تقدیم خلفای ثلاثه بر [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} نخواهد بود؟»<ref>[[علم غیب امامان در آینه عقل (مقاله)|علم غیب امامان در آینه عقل]]، [[پژوهشهای فلسفی و کلامی (نشریه)|فصلنامه پژوهشهای فلسفی و کلامی]]، ص ۱۵۰.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۷۹: | خط ۱۷۹: | ||
:::::#[[امام]]{{ع}} خلیفه خداوند در زمین است. واژه "خلیفه" به صورت مفرد، در دوجای قرآن<ref>سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره ص، آیه ۲۶.</ref> به کار رفته است که در هر دو جا، مراد از آن، جانشینی خداوند است. خلافت در این دو آیه، به صورت مطلق بیان شده است و اختصاص به موضوعی خاص ندارد. خلیفه مطلق باید تمام شئون و اموری را که خلافت در آنها دخالت دارد، دارا باشد تا شایستگی خلافت را احراز کند. یکی از شئون جانشینی خداوند، داشتن علم شهودی و فراگیر است که خلیفه، آن را بیواسطه، از خداوند دریافت میکند. کسی که جانشین خداوند است، باید مانند خداوند، علم وسیع داشته باشد؛ زیرا طبق برخی از اخبار،<ref>[[محمد صفار]]، بصائرالدرجات، ج۳، ب۴، ص۱۴۲.</ref> خدا حکیمتر، عادلتر و مقامش بالاتر از آن است که کسی را خلیفه و حجت خود بر انسانها قرار دهد، ولی امور آنها را از وی پنهان کند. | :::::#[[امام]]{{ع}} خلیفه خداوند در زمین است. واژه "خلیفه" به صورت مفرد، در دوجای قرآن<ref>سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره ص، آیه ۲۶.</ref> به کار رفته است که در هر دو جا، مراد از آن، جانشینی خداوند است. خلافت در این دو آیه، به صورت مطلق بیان شده است و اختصاص به موضوعی خاص ندارد. خلیفه مطلق باید تمام شئون و اموری را که خلافت در آنها دخالت دارد، دارا باشد تا شایستگی خلافت را احراز کند. یکی از شئون جانشینی خداوند، داشتن علم شهودی و فراگیر است که خلیفه، آن را بیواسطه، از خداوند دریافت میکند. کسی که جانشین خداوند است، باید مانند خداوند، علم وسیع داشته باشد؛ زیرا طبق برخی از اخبار،<ref>[[محمد صفار]]، بصائرالدرجات، ج۳، ب۴، ص۱۴۲.</ref> خدا حکیمتر، عادلتر و مقامش بالاتر از آن است که کسی را خلیفه و حجت خود بر انسانها قرار دهد، ولی امور آنها را از وی پنهان کند. | ||
:::::#[[امام]]{{ع}} باید افضلِ اهل زمانش باشد؛ در صورتی که اگر عالم به همه امور نباشد، لازم میآید که مساوی یا پایینتر از برخی افرادی باشد که چیزی را میداند؛ ولی [[امام]]{{ع}} از آن بیخبر است و این، خلاف فرض و نقض غرض است<ref>[[میرزا محمد تقی قزوینی]]، کیفیة علم الإمام، به نقل از [[محمد حسن نادم]]، [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]؛ ص۱۲۶-۱۲۹.</ref>»<ref>[[گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل (مقاله)|گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل]]؛ ص۲۰۲.</ref>. | :::::#[[امام]]{{ع}} باید افضلِ اهل زمانش باشد؛ در صورتی که اگر عالم به همه امور نباشد، لازم میآید که مساوی یا پایینتر از برخی افرادی باشد که چیزی را میداند؛ ولی [[امام]]{{ع}} از آن بیخبر است و این، خلاف فرض و نقض غرض است<ref>[[میرزا محمد تقی قزوینی]]، کیفیة علم الإمام، به نقل از [[محمد حسن نادم]]، [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]؛ ص۱۲۶-۱۲۹.</ref>»<ref>[[گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل (مقاله)|گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل]]؛ ص۲۰۲.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۸۸: | خط ۱۸۸: | ||
::::::'''ادله عقلی''': | ::::::'''ادله عقلی''': | ||
::::::چنان که پیش از این در کلمات متفکران و صاحبان این دیدگاه بیان شد، از آنجا که [[امام]]{{ع}} خود برگزیده الهی است، به واسطه تربیت نفس خویش و طی کردن مراحل تکامل نفس و مستعد شدن قوه عقل نظری و عملی به درجههای از کمال میرسد که خود، کلام الهی را استماع و فرشتگان را مشاهده میکند و از آن سو، با قوه عملی، قدرت فاعلیت پیدا میکند و عالم ماده را تسخیر میکند؛ از این رو، با فرض اتصال نفس نبی یا امام معصوم{{ع}} به عالم عقول، دیگر حجابی برای نفس باقی نمیماند و ملکوت همه امور بر او عیان میشود. [[ملاصدرا]] در باب دامنه وسیع "علم نبی" تعلیلی دارند که از همان برای گستره [[علم امام]]{{ع}} نیز میتوان استفاده کرد: علم حقیقی همان یقین است که تنها از راه ایجاد زمینه اتصال نفس قدسی با ملائکه به دست میآید. اگر نفس، احتجاب به بدن و قوای آن و تعلق به دنیا و اخلاد در زمین نداشته باشد، به مبادی عالی و ملائکه مقربین، به خصوص به [[روح القدس]] که معلم انبیاست، متصل میگردد و در این هنگام، نقوش علمی و صفات کمالی در آن تلألو میکند، زیرا میان مجردات حجابی نیست و هیچ منع و تقصیر و بخلی در افاضه وجود ندارد، زیرا این امور از ویژگیهای عالم ماده است<ref>[[ملاصدرا]]، اسفار، ج۶، ص۲۷۵ - ۲۸۵.</ref> آن دسته از بزرگانی که قائل به علم مطلق و فعلیِ اماماند، یکی از دلایلشان این است که کاملتر بودن رسالت و [[امامت]] منوط به آن است که صفات [[رسول]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، اتم صفات باشد و در صورتی چنین خواهد بود که علمش حضوری و بالفعل به همه امور و وقایع باشد، نه مشروط و مقید بر اراده و خواست، زیرا علم مشروط به اراده گرچه کمال و فضیلت است، اما بالاترین کمال و فضیلت نیست <ref>[[محمد حسین مظفر]]، [[علم الإمام ۲ (کتاب)|علم الإمام]]، ص۵۰.</ref>»<ref>[[گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه (مقاله)|گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه]]، [[تحقیقات کلامی (نشریه)|فصلنامه تحقیقات کلامی]]، شماره ۳، ص۵۴.</ref>. | ::::::چنان که پیش از این در کلمات متفکران و صاحبان این دیدگاه بیان شد، از آنجا که [[امام]]{{ع}} خود برگزیده الهی است، به واسطه تربیت نفس خویش و طی کردن مراحل تکامل نفس و مستعد شدن قوه عقل نظری و عملی به درجههای از کمال میرسد که خود، کلام الهی را استماع و فرشتگان را مشاهده میکند و از آن سو، با قوه عملی، قدرت فاعلیت پیدا میکند و عالم ماده را تسخیر میکند؛ از این رو، با فرض اتصال نفس نبی یا امام معصوم{{ع}} به عالم عقول، دیگر حجابی برای نفس باقی نمیماند و ملکوت همه امور بر او عیان میشود. [[ملاصدرا]] در باب دامنه وسیع "علم نبی" تعلیلی دارند که از همان برای گستره [[علم امام]]{{ع}} نیز میتوان استفاده کرد: علم حقیقی همان یقین است که تنها از راه ایجاد زمینه اتصال نفس قدسی با ملائکه به دست میآید. اگر نفس، احتجاب به بدن و قوای آن و تعلق به دنیا و اخلاد در زمین نداشته باشد، به مبادی عالی و ملائکه مقربین، به خصوص به [[روح القدس]] که معلم انبیاست، متصل میگردد و در این هنگام، نقوش علمی و صفات کمالی در آن تلألو میکند، زیرا میان مجردات حجابی نیست و هیچ منع و تقصیر و بخلی در افاضه وجود ندارد، زیرا این امور از ویژگیهای عالم ماده است<ref>[[ملاصدرا]]، اسفار، ج۶، ص۲۷۵ - ۲۸۵.</ref> آن دسته از بزرگانی که قائل به علم مطلق و فعلیِ اماماند، یکی از دلایلشان این است که کاملتر بودن رسالت و [[امامت]] منوط به آن است که صفات [[رسول]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، اتم صفات باشد و در صورتی چنین خواهد بود که علمش حضوری و بالفعل به همه امور و وقایع باشد، نه مشروط و مقید بر اراده و خواست، زیرا علم مشروط به اراده گرچه کمال و فضیلت است، اما بالاترین کمال و فضیلت نیست <ref>[[محمد حسین مظفر]]، [[علم الإمام ۲ (کتاب)|علم الإمام]]، ص۵۰.</ref>»<ref>[[گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه (مقاله)|گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه]]، [[تحقیقات کلامی (نشریه)|فصلنامه تحقیقات کلامی]]، شماره ۳، ص۵۴.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۰۱: | خط ۲۰۱: | ||
:::::#اگر در همه زمانها، در میان [[مکلفان]] ([[انس]] و [[جن]]) کسی باشد که بتواند در [[دین]] شبههای پدید آوررد و [[امام]] نتواند به آن پاسخ دهد [[حجیت]] [[امام]] بر او لغو خواهد بود. | :::::#اگر در همه زمانها، در میان [[مکلفان]] ([[انس]] و [[جن]]) کسی باشد که بتواند در [[دین]] شبههای پدید آوررد و [[امام]] نتواند به آن پاسخ دهد [[حجیت]] [[امام]] بر او لغو خواهد بود. | ||
::::::نتیجه آنکه [[امام]] باید در [[علم]] از همه ممکنات، [[برتری]] داشته باشد<ref>جزوه درس کلام اسلامی، علی رضا کهنسال، ص۳۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۸۲-۸۳.</ref>. | ::::::نتیجه آنکه [[امام]] باید در [[علم]] از همه ممکنات، [[برتری]] داشته باشد<ref>جزوه درس کلام اسلامی، علی رضا کهنسال، ص۳۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۸۲-۸۳.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۰۹: | ||
آقای دکتر '''[[مجید معارف]]''' و دیگر نویسندگان مقاله ''«[[نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن]]»'' در اینباره گفتهاند: | آقای دکتر '''[[مجید معارف]]''' و دیگر نویسندگان مقاله ''«[[نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«بر اساس حکم عقل و منطق، فردی که برای مأموریتی از جانب خداوند منصبی را پذیرفته است، باید ملزومات آن منصب را در اختیار داشته باشد. در تعریف "امامت" که بنا به فرمایش [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} نگهداری دین و حفظ نظام مسلمانان است <ref> کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۰.</ref>، وظیفه [[امام]]{{ع}} نه تنها تبیین دین و تفسیر قرآن، بلکه تدبیر امور امت و رفع مشکلات ایشان به مقتضای زمان و ارائه الگوی حیات طیبه است. با این اوصاف همانگونه که [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} در امر رسالت به امداد و عنایات خاص الهی نیازمند است، جانشین او و [[امام]]{{ع}} امت به مراتب نیازمندتر است. تدابیر حق تعالی از طریق امر به رسول برای تعلیم امام و ارتباط ملائکه با امام، پاسخگوی این نیاز بوده است.<ref> [[نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه مطالعات تفسیری]]، شماره ۲۰، ص۴۱.</ref> | ::::::«بر اساس حکم عقل و منطق، فردی که برای مأموریتی از جانب خداوند منصبی را پذیرفته است، باید ملزومات آن منصب را در اختیار داشته باشد. در تعریف "امامت" که بنا به فرمایش [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} نگهداری دین و حفظ نظام مسلمانان است <ref> کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۰.</ref>، وظیفه [[امام]]{{ع}} نه تنها تبیین دین و تفسیر قرآن، بلکه تدبیر امور امت و رفع مشکلات ایشان به مقتضای زمان و ارائه الگوی حیات طیبه است. با این اوصاف همانگونه که [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} در امر رسالت به امداد و عنایات خاص الهی نیازمند است، جانشین او و [[امام]]{{ع}} امت به مراتب نیازمندتر است. تدابیر حق تعالی از طریق امر به رسول برای تعلیم امام و ارتباط ملائکه با امام، پاسخگوی این نیاز بوده است.<ref> [[نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه مطالعات تفسیری]]، شماره ۲۰، ص۴۱.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۱۷: | خط ۲۱۷: | ||
| پاسخ = آقای '''[[جواد رنجبر|رنجبر]]'''، در مقاله ''«[http://rasekhoon.net/article/show/173509/%DA%A9%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D8%B1%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)/ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم امام]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[جواد رنجبر|رنجبر]]'''، در مقاله ''«[http://rasekhoon.net/article/show/173509/%DA%A9%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D8%B1%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)/ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم امام]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«این نکته لازم ذکر است که در هر جا که [[علم امام]]{{ع}} فضیلت نداشته باشد، [[امامت]] وی قابل اثبات نمیباشد؛ چون، لازم میآید که شخص [[امام]]{{ع}} در آن لحظه نسبت به آن مورد خاص علم کافی نداشته باشد؛ پس [[امام]]{{ع}} در آن مورد خاص، هیچ برتری بر دیگران ندارد تا بتواند [[امام]]{{ع}} و راهنمای آنها باشد؛ بنابراین لازمه قول به اینکه "هیچ زمانی خداوند هیچ امّتی را بدون [[امام]]{{ع}} نگذاشته است؛ و همیشه و در همه زمانها، لحظه به لحظه و کمتر از آن متوجه آنهاست، و ایشان را به سوی راه راست هدایت میکند"؛ این است که بگوئیم: [[امام]]{{ع}} باید همیشه نسبت به همه چیز علم داشته باشد تا بتواند [[امام]]{{ع}} مردم باشد، و این چیزی جز فعلیت علم ایشان نمیباشد. اینجا فرض دیگری نیز قابل تصوّر است: علم به موضوعاتی که دارای احکامی متعلق به آن موضوعات باشد؛ زیرا، چنان چه علم فعلی به موضوعات آن وجود نداشته باشد، علم به احکام آن نیز فعلیت نخواهد داشت»<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/173509/%DA%A9%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D8%B1%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)/ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم امام].</ref>. | ::::::«این نکته لازم ذکر است که در هر جا که [[علم امام]]{{ع}} فضیلت نداشته باشد، [[امامت]] وی قابل اثبات نمیباشد؛ چون، لازم میآید که شخص [[امام]]{{ع}} در آن لحظه نسبت به آن مورد خاص علم کافی نداشته باشد؛ پس [[امام]]{{ع}} در آن مورد خاص، هیچ برتری بر دیگران ندارد تا بتواند [[امام]]{{ع}} و راهنمای آنها باشد؛ بنابراین لازمه قول به اینکه "هیچ زمانی خداوند هیچ امّتی را بدون [[امام]]{{ع}} نگذاشته است؛ و همیشه و در همه زمانها، لحظه به لحظه و کمتر از آن متوجه آنهاست، و ایشان را به سوی راه راست هدایت میکند"؛ این است که بگوئیم: [[امام]]{{ع}} باید همیشه نسبت به همه چیز علم داشته باشد تا بتواند [[امام]]{{ع}} مردم باشد، و این چیزی جز فعلیت علم ایشان نمیباشد. اینجا فرض دیگری نیز قابل تصوّر است: علم به موضوعاتی که دارای احکامی متعلق به آن موضوعات باشد؛ زیرا، چنان چه علم فعلی به موضوعات آن وجود نداشته باشد، علم به احکام آن نیز فعلیت نخواهد داشت»<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/173509/%DA%A9%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D8%B1%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)/ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم امام].</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۳۲: | خط ۲۳۲: | ||
::::*'''اشکال''': برهان افضلیت، علم [[ائمه]]{{ع}} به احکام را ثابت میکند نه [[علم غیب]] را بنابر این اگر [[ائمه]]{{ع}} در علم به احکام و حلال و حرام از سائرین افضل باشد کافیست. | ::::*'''اشکال''': برهان افضلیت، علم [[ائمه]]{{ع}} به احکام را ثابت میکند نه [[علم غیب]] را بنابر این اگر [[ائمه]]{{ع}} در علم به احکام و حلال و حرام از سائرین افضل باشد کافیست. | ||
:::::'''جواب''': افضلیت مراتب دارد و اگر کسی در فقه مثلاً افضل باشد ممکن است در علوم دیگر افضل نباشد ولی ما برای [[ائمه]]{{ع}} مرتبههای از فضیلت را قائل هستیم که بدون ارتباط غیبی ممکن نیست به تعبیر مرحوم مازندرانی حتی اگر در میان امت کسی باشد که چیزی را بداند ولی [[امام]]{{ع}} همان چیز را نداند [[امام]] نخواهد بود. در بعضی کتب عبارت "کل واحد من اهل زمانه" "کل فن من الفنون" در توضیح برهان افضلیت به کار رفته که مقصود اینست که [[ائمه]]{{ع}} باید از تک تک افراد جامعه افضل و از هر فنی از فنون آگاه باشد و این خود شامل علم غیب شده و علم [[ائمه]{{ع}} به موضوعات را هم در بر میگیرد از عبارات کشف المراد نیز به وضوح استفاده میشود که علم غیب از مصادیق افضلیت است و یکی از فضائل [[علی]]{{ع}} را [[علم غیب]] دانسته. لذا میتوان از دلیل افضلیت برای اثبات [[علم غیب]] به شکل زیر بهره گرفت: [[علم غیب]] فضیلت است و از هر فضیلتی [[امام]]{{ع}} نباید بیبهره باشد پس [[امام]]{{ع}} نباید از [[علم غیب]] بیبهره باشد»<ref>[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایاننامه)|رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]؛ ص: ۳۶ تا ۴۰ </ref> | :::::'''جواب''': افضلیت مراتب دارد و اگر کسی در فقه مثلاً افضل باشد ممکن است در علوم دیگر افضل نباشد ولی ما برای [[ائمه]]{{ع}} مرتبههای از فضیلت را قائل هستیم که بدون ارتباط غیبی ممکن نیست به تعبیر مرحوم مازندرانی حتی اگر در میان امت کسی باشد که چیزی را بداند ولی [[امام]]{{ع}} همان چیز را نداند [[امام]] نخواهد بود. در بعضی کتب عبارت "کل واحد من اهل زمانه" "کل فن من الفنون" در توضیح برهان افضلیت به کار رفته که مقصود اینست که [[ائمه]]{{ع}} باید از تک تک افراد جامعه افضل و از هر فنی از فنون آگاه باشد و این خود شامل علم غیب شده و علم [[ائمه]{{ع}} به موضوعات را هم در بر میگیرد از عبارات کشف المراد نیز به وضوح استفاده میشود که علم غیب از مصادیق افضلیت است و یکی از فضائل [[علی]]{{ع}} را [[علم غیب]] دانسته. لذا میتوان از دلیل افضلیت برای اثبات [[علم غیب]] به شکل زیر بهره گرفت: [[علم غیب]] فضیلت است و از هر فضیلتی [[امام]]{{ع}} نباید بیبهره باشد پس [[امام]]{{ع}} نباید از [[علم غیب]] بیبهره باشد»<ref>[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایاننامه)|رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]؛ ص: ۳۶ تا ۴۰ </ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۴۸: | خط ۲۴۸: | ||
::::::'''استدلال بر عمومیت [[علم امام]]{{ع}}''': مرحوم مظفر بر احاطه علمی [[ائمه]]{{عم}} به همه امور و آگاهی آنان از جمیع حوادث برهان عقلی زیبایی اقامه کرده است که خلاصه آن را در ذیل میخوانیم: "از آن جایی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به سوی همه عالم و تمام انسانهای روی زمین، مبعوث شده است، برای سامان دادن به امور و تساوی در حقوق و اجرای عدالت در میان امت، نیاز به علمی از ناحیه خداوند دارد که بر ریز و درشت و کوچک و بزرگ حوادثی که در سرزمین دور یا نزدیک تحت حکومت او میگذرد، احاطه داشته باشد تا جبران ستمها و رفع ظلم و انتقام از تجاوزکاران در اولین زمان برای او میسور باشد. و اگر این علم محیط و توان بر اجرا نباشد، رسالت کمبود داشته و اصلاح امور و اجرای عدالت که از وظایف رسالت است، به خوبی تحقق پیدا نمیکند، پس آگاهی رسول به امور عالم و احاطهاش به آنچه در آن رخ میدهد و توانش بر اصلاح عمومی نسبت به نزدیک و دور، شهری و بیابانی، از پایههای آن رسالت فراگیر و اصول لازم برای عملی کردن آن آیین جهانشمول میباشد. حال با توجه با آنکه زمان رسول هر چه هم طولانی باشد، سرانجام سپری میشود، لازم است او را جانشینی باشد که همگان را زیر پرچم یگانهای گرد آورد و نظام شریعت را اجرا کند و همان عدالتگستری و ساماندهی به امور مردم و ایجاد امنیت را که [[پیامبر]]{{صل}} اقدام به آن کرده بود، دنبال کند. پس خلافت وظیفهای است که نیابت از رسالت کرده و بارگران آن را جز مقام نبوت و قانونگذاری، به دوش میکشد لذا پس از سپری شدن دوره رسالت، اجرای آنچه [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}} آشکارا بیان کرد، نیاز به انسانی دارد که در هر وقت و زمانی به آن احکام، همانگونه که نازل شده، آگاه باشد و آن نظام را همانگونه که رسول بیان کرده بود، بداند و نیز از آنچه در عالم میگذرد، هم چون [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}}، با خبر باشد. و آن فرد آگاه، همان [[امام]]{{ع}} است که هیچ زمانی از او خالی نخواهد بود". وی همین برهان را با بیان دیگر در چکیده بحث مطرح کرده مینویسد: با توجه به نیاز مبرم مردم به وجود هدایتگری که امور آنها را اصلاح کند و به عدالت در میان آنها حکومت نماید و به دیگر اموری که سعادت دنیا و آخرتشان را تأمین میکند بپردازد، برهان عقلی دلالت میکند بر اینکه بر خداوند سبحان لازم است، از باب لطف به بندگانش، کسی را در میان آنها قرار دهد "قرار هم داده" که آگاه به همه امور و مطلع از جمیع علوم و فنون بوده، و به همه آن کمالات آراسته باشد تا بارزترین فرد زمان خود بوده و صلاحیت قیام برای ارشاد و هدایت همه عالم را داشته باشد. چنان که ملاحظه شد ایشان بر این عقیده است که احاطه علمی [[امام]]{{ع}} آن چنان گسترده است که حتی شامل علم الساعه و روز قیامت و... هم میشود و بر این احاطه علمی علاوه بر آیات و روایات دالّ بر عمومیت، برهان عقلی نیز اقامه کرده است. | ::::::'''استدلال بر عمومیت [[علم امام]]{{ع}}''': مرحوم مظفر بر احاطه علمی [[ائمه]]{{عم}} به همه امور و آگاهی آنان از جمیع حوادث برهان عقلی زیبایی اقامه کرده است که خلاصه آن را در ذیل میخوانیم: "از آن جایی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به سوی همه عالم و تمام انسانهای روی زمین، مبعوث شده است، برای سامان دادن به امور و تساوی در حقوق و اجرای عدالت در میان امت، نیاز به علمی از ناحیه خداوند دارد که بر ریز و درشت و کوچک و بزرگ حوادثی که در سرزمین دور یا نزدیک تحت حکومت او میگذرد، احاطه داشته باشد تا جبران ستمها و رفع ظلم و انتقام از تجاوزکاران در اولین زمان برای او میسور باشد. و اگر این علم محیط و توان بر اجرا نباشد، رسالت کمبود داشته و اصلاح امور و اجرای عدالت که از وظایف رسالت است، به خوبی تحقق پیدا نمیکند، پس آگاهی رسول به امور عالم و احاطهاش به آنچه در آن رخ میدهد و توانش بر اصلاح عمومی نسبت به نزدیک و دور، شهری و بیابانی، از پایههای آن رسالت فراگیر و اصول لازم برای عملی کردن آن آیین جهانشمول میباشد. حال با توجه با آنکه زمان رسول هر چه هم طولانی باشد، سرانجام سپری میشود، لازم است او را جانشینی باشد که همگان را زیر پرچم یگانهای گرد آورد و نظام شریعت را اجرا کند و همان عدالتگستری و ساماندهی به امور مردم و ایجاد امنیت را که [[پیامبر]]{{صل}} اقدام به آن کرده بود، دنبال کند. پس خلافت وظیفهای است که نیابت از رسالت کرده و بارگران آن را جز مقام نبوت و قانونگذاری، به دوش میکشد لذا پس از سپری شدن دوره رسالت، اجرای آنچه [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}} آشکارا بیان کرد، نیاز به انسانی دارد که در هر وقت و زمانی به آن احکام، همانگونه که نازل شده، آگاه باشد و آن نظام را همانگونه که رسول بیان کرده بود، بداند و نیز از آنچه در عالم میگذرد، هم چون [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}}، با خبر باشد. و آن فرد آگاه، همان [[امام]]{{ع}} است که هیچ زمانی از او خالی نخواهد بود". وی همین برهان را با بیان دیگر در چکیده بحث مطرح کرده مینویسد: با توجه به نیاز مبرم مردم به وجود هدایتگری که امور آنها را اصلاح کند و به عدالت در میان آنها حکومت نماید و به دیگر اموری که سعادت دنیا و آخرتشان را تأمین میکند بپردازد، برهان عقلی دلالت میکند بر اینکه بر خداوند سبحان لازم است، از باب لطف به بندگانش، کسی را در میان آنها قرار دهد "قرار هم داده" که آگاه به همه امور و مطلع از جمیع علوم و فنون بوده، و به همه آن کمالات آراسته باشد تا بارزترین فرد زمان خود بوده و صلاحیت قیام برای ارشاد و هدایت همه عالم را داشته باشد. چنان که ملاحظه شد ایشان بر این عقیده است که احاطه علمی [[امام]]{{ع}} آن چنان گسترده است که حتی شامل علم الساعه و روز قیامت و... هم میشود و بر این احاطه علمی علاوه بر آیات و روایات دالّ بر عمومیت، برهان عقلی نیز اقامه کرده است. | ||
::::::'''عمومیت [[علم امام]]{{ع}}''': [[علامه طباطبایی]] مفسر بزرگ قرآن کریم، در رابطه با [[علم امام]]{{ع}} و قلمرو آن نکات برجسته و اشارات راهگشایی دارد. وی در کتاب شریف المیزان اعتقاد خود را به [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} مطرح کرده و اشکالات منکران [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} را پاسخ داده است. و در تفسیر آیاتی که [[علم غیب]] را از غیر خدا نفی میکند، چنین گفته است: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا [[پیامبر]]{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار میکند و میگوید: [[علم غیب]] ندارم به این معنا است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه را میدانم از جانب خدا به من آموخته شده است". ایشان نیز همچون [[نجفی لاری]] و مرحوم [[مظفر]]، بر این باور است که شعاع [[علم امام]]{{ع}} تا آنجا امتداد دارد که حتی موارد پنجگانه که در آیه کریمه {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ}} <ref>سوره لقمان، آیه: ۳۴</ref>علم آنها ویژه خدای متعال دانسته شده است را نیز دربر میگیرد. وی در ذیل همین آیه، روایتی را نقل میکند که نشان از اختصاص علم این امور به خدای تعالی است، سپس میگوید: "در عین حال، روایات فراوانی از وجود مقدس [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه]] {{عم}}، رسیده که این حضرات از آینده حال خود و از زمان مرگشان و اینکه در چه سرزمینی از دنیا میروند، خبر دادهاند، و این روایات بسیار، روایات بالا و نظایر آن را تقیید میزند، و حاصل مجموع روایات این میشود، که علم این پنچ امر، مخصوص خدا است و به کسی نداده، مگر آن کس که خود به وی تعلیم نموده است. البته در بین روایات حصر، روایاتی هست که قابل تقیید نیست، اما به این روایات نباید اعتنا کرد، برای اینکه روایات پیشگوییهای [[ائمه]]{{ع}} و [[رسول خدا]]{{صل}}، آن قدر زیاد است که نمیشود به خاطر یک روایت از همه آنها چشم پوشید". <ref>طباطبایی، المیزان، ج ۱۶، ص ۲۴۰.</ref> نزدیک به این مطلب را سیوطی در خصوص علم [[پیامبر]]{{صل}} از بعضی علمای [[اهل سنت]] نقل میکند: برخی معتقدند که علم به این پنج موضوع "مراد پنج چیزی است که در آخر سوره لقمان آمده است" نیز به [[پیامبر اکرم|پیامبر]]{{صل}} داده شده است وآن حضرت علم به قیامت و روح نیز دارد؛ ولی مأمور به کتمان آنها است<ref>{{عربی|«ذهب بعضهم الی انّه{{صل}} أوتی علم الخمس ایضًا و علم الساعه و الروح و انه امر بكتم ذلك»}}؛طباطبایی، المیزان، ج ۱۶، ص ۱۹۱ تا ۱۹۷.</ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۳۰.</ref>. | ::::::'''عمومیت [[علم امام]]{{ع}}''': [[علامه طباطبایی]] مفسر بزرگ قرآن کریم، در رابطه با [[علم امام]]{{ع}} و قلمرو آن نکات برجسته و اشارات راهگشایی دارد. وی در کتاب شریف المیزان اعتقاد خود را به [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} مطرح کرده و اشکالات منکران [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} را پاسخ داده است. و در تفسیر آیاتی که [[علم غیب]] را از غیر خدا نفی میکند، چنین گفته است: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا [[پیامبر]]{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار میکند و میگوید: [[علم غیب]] ندارم به این معنا است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه را میدانم از جانب خدا به من آموخته شده است". ایشان نیز همچون [[نجفی لاری]] و مرحوم [[مظفر]]، بر این باور است که شعاع [[علم امام]]{{ع}} تا آنجا امتداد دارد که حتی موارد پنجگانه که در آیه کریمه {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ}} <ref>سوره لقمان، آیه: ۳۴</ref>علم آنها ویژه خدای متعال دانسته شده است را نیز دربر میگیرد. وی در ذیل همین آیه، روایتی را نقل میکند که نشان از اختصاص علم این امور به خدای تعالی است، سپس میگوید: "در عین حال، روایات فراوانی از وجود مقدس [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه]] {{عم}}، رسیده که این حضرات از آینده حال خود و از زمان مرگشان و اینکه در چه سرزمینی از دنیا میروند، خبر دادهاند، و این روایات بسیار، روایات بالا و نظایر آن را تقیید میزند، و حاصل مجموع روایات این میشود، که علم این پنچ امر، مخصوص خدا است و به کسی نداده، مگر آن کس که خود به وی تعلیم نموده است. البته در بین روایات حصر، روایاتی هست که قابل تقیید نیست، اما به این روایات نباید اعتنا کرد، برای اینکه روایات پیشگوییهای [[ائمه]]{{ع}} و [[رسول خدا]]{{صل}}، آن قدر زیاد است که نمیشود به خاطر یک روایت از همه آنها چشم پوشید". <ref>طباطبایی، المیزان، ج ۱۶، ص ۲۴۰.</ref> نزدیک به این مطلب را سیوطی در خصوص علم [[پیامبر]]{{صل}} از بعضی علمای [[اهل سنت]] نقل میکند: برخی معتقدند که علم به این پنج موضوع "مراد پنج چیزی است که در آخر سوره لقمان آمده است" نیز به [[پیامبر اکرم|پیامبر]]{{صل}} داده شده است وآن حضرت علم به قیامت و روح نیز دارد؛ ولی مأمور به کتمان آنها است<ref>{{عربی|«ذهب بعضهم الی انّه{{صل}} أوتی علم الخمس ایضًا و علم الساعه و الروح و انه امر بكتم ذلك»}}؛طباطبایی، المیزان، ج ۱۶، ص ۱۹۱ تا ۱۹۷.</ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۳۰.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۶۰: | خط ۲۶۰: | ||
:::::#محفوظتر بودن علم حضوری از فریب خوردن به خاطر حسن ظاهر برخی افراد، و همچنین تشخیص افراد مؤمن، سالم از منافق و بیمار، توسط صاحب علم. | :::::#محفوظتر بودن علم حضوری از فریب خوردن به خاطر حسن ظاهر برخی افراد، و همچنین تشخیص افراد مؤمن، سالم از منافق و بیمار، توسط صاحب علم. | ||
:::::#'''ضرورت حضوری بودن علم سفیر و شهید''': پیامبر و بقیه معصومی سفیران خداوند و امانتداران او در میان مردم و شهداء و گواهان بر اعمال ایشان و واسطه فیض و برکات معنوی و مادی میان خدا و مردمند و اگر علمشان حضوری باشد میتوانند گواه بر امت و شاهد بر اعمالشان باشند و نیز به حق امین بر همه عالم و خیرخواه و سفیر در میان آنها و واسطه بین خداوند و آنها خواهد بود که احکام الهی را برای مردم برساند و طاعت و عصیان آنها را به محضر الهی عرضه بدارد<ref>[[محمد حسین مظفر]]، [[علم الإمام ۲ (کتاب)|علم الإمام]]، ص۳۹ - ۴۷.</ref>»<ref>[[پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا (پایاننامه)|پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا]]، ص۴۴ الی۴۶ </ref> | :::::#'''ضرورت حضوری بودن علم سفیر و شهید''': پیامبر و بقیه معصومی سفیران خداوند و امانتداران او در میان مردم و شهداء و گواهان بر اعمال ایشان و واسطه فیض و برکات معنوی و مادی میان خدا و مردمند و اگر علمشان حضوری باشد میتوانند گواه بر امت و شاهد بر اعمالشان باشند و نیز به حق امین بر همه عالم و خیرخواه و سفیر در میان آنها و واسطه بین خداوند و آنها خواهد بود که احکام الهی را برای مردم برساند و طاعت و عصیان آنها را به محضر الهی عرضه بدارد<ref>[[محمد حسین مظفر]]، [[علم الإمام ۲ (کتاب)|علم الإمام]]، ص۳۹ - ۴۷.</ref>»<ref>[[پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا (پایاننامه)|پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا]]، ص۴۴ الی۴۶ </ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۶۸: | خط ۲۶۸: | ||
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa49979 وبگاه اسلام کوئست]» در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa49979 وبگاه اسلام کوئست]» در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«میدانیم دایره مأموریت [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} محدود به مکان و زمان خاصى نبوده، بلکه رسالت آنها جهانى و جاودانى است، چگونه ممکن است کسى چنین مأموریت گستردهاى داشته باشد؟ در حالیکه هیچگونه آگاهى جز بر زمان و محیط محدود خود نداشته باشد؟ آیا کسى را که مثلاً مأمور امارت و استاندارى بخش عظیمى از کشورى میکنند میتواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عین حال مأموریت خود را به خوبى انجام دهد؟! به تعبیر دیگر؛ [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} در مدت حیات خود باید آنچنان احکام الهى را بیان و اجرا کند که جوابگوى نیازمندیهاى همه انسانها در هر زمان و مکان باشد، و این ممکن نیست مگر اینکه لااقل بخشى از اسرار غیب را بداند»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa49979 وبگاه اسلام کوئست]</ref>. | ::::::«میدانیم دایره مأموریت [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} محدود به مکان و زمان خاصى نبوده، بلکه رسالت آنها جهانى و جاودانى است، چگونه ممکن است کسى چنین مأموریت گستردهاى داشته باشد؟ در حالیکه هیچگونه آگاهى جز بر زمان و محیط محدود خود نداشته باشد؟ آیا کسى را که مثلاً مأمور امارت و استاندارى بخش عظیمى از کشورى میکنند میتواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عین حال مأموریت خود را به خوبى انجام دهد؟! به تعبیر دیگر؛ [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} در مدت حیات خود باید آنچنان احکام الهى را بیان و اجرا کند که جوابگوى نیازمندیهاى همه انسانها در هر زمان و مکان باشد، و این ممکن نیست مگر اینکه لااقل بخشى از اسرار غیب را بداند»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa49979 وبگاه اسلام کوئست]</ref>. | ||
}} | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |