رابطه عقل با علم معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
رابطه عقل با علم معصوم چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۱
، ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\|(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[سید محمد جعفر سبحانی]] در کتاب ''«[[منابع علم امامان شیعه (کتاب)|منابع علم امامان شیعه]]»'' در اینباره گفته است: | حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[سید محمد جعفر سبحانی]] در کتاب ''«[[منابع علم امامان شیعه (کتاب)|منابع علم امامان شیعه]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::یکی از [[منابع علم ائمه]]{{عم}}، [[عقل]] کاملی است که [[خداوند]] به آنان داده است. در واقع بسیاری از [[حقایق]] [[علمی]] با عقل عادی درکپذیر نیست؛ چراکه عقل و [[خرد]] معمولی [[انسان]]، شعاع خاصی را روشن میسازد. [[ولی]] عقل [[ائمه اطهار]]{{عم}} شعاع بسیار گستردهای را روشن میسازد و این امر سبب میشود که حقایقی را به دست آورند که از دیگران پنهان است<ref>پیام قرآن، ج٧، ص٢١٩. با اندکى دخل و تصرف.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} در داستان [[لیلة المبیت]] در جواب "[[ابوجهل]]" که آن حضرت را [[سفیه]] خوانده بود فرمود: {{متن حدیث|... بَلِ اللَّهُ تَعَالَی قَدْ أَعْطَانِی مِنَ الْعَقْلِ مَا لَوْ قُسِمَ عَلَی جَمِیعِ حَمْقَاءِ الدُّنْیَا وَ مَجَانِینِهَا- لَصَارُوا بِهِ عُقَلَاء...}}؛... ای ابوجهل [[خدا]] آنقدر به من عقل و خرد بخشیده است که اگر بر جمیع [[نادانان]] و مجنونهای [[دنیا]] تقسیم کنند همه آنها [[عاقل]] خواهند شد...<ref>تفسیر منسوب به امام حسن عسکری{{ع}}، ص۴۶۹.</ref>.<ref>[[سید محمد جعفر سبحانی| سبحانی، سید محمد جعفر]]، [[منابع علم امامان شیعه (کتاب)|منابع علم امامان شیعه]]، ص ١٥٧.</ref> | ::::::یکی از [[منابع علم ائمه]]{{عم}}، [[عقل]] کاملی است که [[خداوند]] به آنان داده است. در واقع بسیاری از [[حقایق]] [[علمی]] با عقل عادی درکپذیر نیست؛ چراکه عقل و [[خرد]] معمولی [[انسان]]، شعاع خاصی را روشن میسازد. [[ولی]] عقل [[ائمه اطهار]]{{عم}} شعاع بسیار گستردهای را روشن میسازد و این امر سبب میشود که حقایقی را به دست آورند که از دیگران پنهان است<ref>پیام قرآن، ج٧، ص٢١٩. با اندکى دخل و تصرف.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} در داستان [[لیلة المبیت]] در جواب "[[ابوجهل]]" که آن حضرت را [[سفیه]] خوانده بود فرمود: {{متن حدیث|... بَلِ اللَّهُ تَعَالَی قَدْ أَعْطَانِی مِنَ الْعَقْلِ مَا لَوْ قُسِمَ عَلَی جَمِیعِ حَمْقَاءِ الدُّنْیَا وَ مَجَانِینِهَا- لَصَارُوا بِهِ عُقَلَاء...}}؛... ای ابوجهل [[خدا]] آنقدر به من عقل و خرد بخشیده است که اگر بر جمیع [[نادانان]] و مجنونهای [[دنیا]] تقسیم کنند همه آنها [[عاقل]] خواهند شد...<ref>تفسیر منسوب به امام حسن عسکری{{ع}}، ص۴۶۹.</ref>.<ref>[[سید محمد جعفر سبحانی| سبحانی، سید محمد جعفر]]، [[منابع علم امامان شیعه (کتاب)|منابع علم امامان شیعه]]، ص ١٥٧.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
:::::#در بخش مواد مقدّمات، مرز بین مواد یقینی را با مواد ظنّی و دیگر موادی که در صورتهای مختلف قیاس ظاهر میشوند، مشخص میسازد. | :::::#در بخش مواد مقدّمات، مرز بین مواد یقینی را با مواد ظنّی و دیگر موادی که در صورتهای مختلف قیاس ظاهر میشوند، مشخص میسازد. | ||
::::::اگر در هر یک از موارد بالا خللی ایجاد شود، ادراکی عقلی دچار خطا خواهد شد. لذا کسی که از راه عقل برای رسیدن به واقع، استفاده مینماید در صورتی به واقعیت خواهد رسید که ضوابط راه را رعایت کند و تا آنجا که میتواند، راه را درست طی نماید. شاید به همین دلیل، راه عقل را، راه خواص نامیدهاند. پر واضح است که در فهم قواعد عقلی، تنها [[معصومین]]{{عم}} مصون از خطاینند ولی دیگران در پیمودن راه عقل، چه بسا مرتکب اشتباه میشوند. عقل، قوۀ ادراک مفاهیم کلی مجرد است که با تجزیه، ترکیب، تجرید، تعمیم و انتزاعِ مفاهیمی که از راه حس وارد ذهن شدهاند، انسان را به شناخت نائل، و از دستاورد آن تصدیق و استنتاج بهرهمند میسازد. بر اساس آیات و روایات؛ تفکّر، تعلّم، عبرت، تجربه و معرفت اضداد، از اسباب معارف عقلی بشمار میآیند که هر یک به سهم خود، گوشهای از حقیقت را برای انسان آشکار میسازد<ref>محمد محمدی ری شهری، اهل بیت فی الکتاب و السنه، ص ۱۲۷ الی ۱۳۳.</ref>. در اینجا به جهت رعایت اختصار اشارهای گذرا به اولین سبب تفکر داریم: در شأن و فضلیت تفکر همین بس که که آن را، مفتاح ابواب معارف، کلید خزائن علوم و کمالات، و مقدمۀ سیر و سلوک انسانیت معرفی کردهاند<ref>سید روح الله موسوی خمینی، شرح چهل حدیث، شرح حدیث دوازدهم، ص ۱۹۱.</ref>. و عرفا آن را عامل رسیدن به مکاشفۀ غیبی میدانند<ref>جمعی از محققّین، دائرة المعارف تشیع، ج ۵، ص ۷.</ref>. و اربابِ کتب روایی، غالباً بابی را به "تفکر" اختصاص دادهاند از جمله مرحوم [[کلینی]] در کتاب "ایمان و کفر" از اصول کافی، بابی تحت عنوان "باب تفکر" گشوده است که احادیث مندرج در آن حاکی از تعظیم و تمجید تفکر، از ناحیۀ [[معصومین]]{{عم}} میباشد و ما برای تبرک و تیمن به نقل دو حدیث اکتفا میکنیم: پیوسته اندیشیدن دربارۀ خداوند و توانایی او، برترین پرستش است<ref>{{عربی|«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِي اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِهِ»}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۵۵، ح ۳.</ref> و بر شما باد فکر کردن، چرا که فکر، زندگی صاحبدلان و کلید درهای حکمت است<ref>{{عربی|«عَنْ حَسَنِ بْنِ عَلِي{{ع}}: عَلَيْكُمْ بِالْفِكْرِ فَإِنَّهُ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ وَ مَفَاتِيحُ أَبْوَابِ الحِكْمَةِ»}}؛ الحسن بن ابی الحسن دیلمی، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص ۲۹۷.</ref>. با رجوع به کلام الهی نیز درمییابیم آیات بسیاری وجود دارد که آدمیان را به تعقل ترغیب، و با عبارت {{متن قرآن|أَفَلاَ تَعْقِلُونَ}}<ref>سوره بقره، آیه:۷۶.</ref> و بر ترک بی جهت آن، مؤاخذه مینماید و حتی پا را فراتر نهاده و در موارد متعددی برای اثبات مدعا، یا بطلان اندیشههای مخالفینِ خود، از براهین و استدلالات عقلی بهره میجوید که در این مختصر مجال پرداختن به آنها نیست»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایاننامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۴۰.</ref>. | ::::::اگر در هر یک از موارد بالا خللی ایجاد شود، ادراکی عقلی دچار خطا خواهد شد. لذا کسی که از راه عقل برای رسیدن به واقع، استفاده مینماید در صورتی به واقعیت خواهد رسید که ضوابط راه را رعایت کند و تا آنجا که میتواند، راه را درست طی نماید. شاید به همین دلیل، راه عقل را، راه خواص نامیدهاند. پر واضح است که در فهم قواعد عقلی، تنها [[معصومین]]{{عم}} مصون از خطاینند ولی دیگران در پیمودن راه عقل، چه بسا مرتکب اشتباه میشوند. عقل، قوۀ ادراک مفاهیم کلی مجرد است که با تجزیه، ترکیب، تجرید، تعمیم و انتزاعِ مفاهیمی که از راه حس وارد ذهن شدهاند، انسان را به شناخت نائل، و از دستاورد آن تصدیق و استنتاج بهرهمند میسازد. بر اساس آیات و روایات؛ تفکّر، تعلّم، عبرت، تجربه و معرفت اضداد، از اسباب معارف عقلی بشمار میآیند که هر یک به سهم خود، گوشهای از حقیقت را برای انسان آشکار میسازد<ref>محمد محمدی ری شهری، اهل بیت فی الکتاب و السنه، ص ۱۲۷ الی ۱۳۳.</ref>. در اینجا به جهت رعایت اختصار اشارهای گذرا به اولین سبب تفکر داریم: در شأن و فضلیت تفکر همین بس که که آن را، مفتاح ابواب معارف، کلید خزائن علوم و کمالات، و مقدمۀ سیر و سلوک انسانیت معرفی کردهاند<ref>سید روح الله موسوی خمینی، شرح چهل حدیث، شرح حدیث دوازدهم، ص ۱۹۱.</ref>. و عرفا آن را عامل رسیدن به مکاشفۀ غیبی میدانند<ref>جمعی از محققّین، دائرة المعارف تشیع، ج ۵، ص ۷.</ref>. و اربابِ کتب روایی، غالباً بابی را به "تفکر" اختصاص دادهاند از جمله مرحوم [[کلینی]] در کتاب "ایمان و کفر" از اصول کافی، بابی تحت عنوان "باب تفکر" گشوده است که احادیث مندرج در آن حاکی از تعظیم و تمجید تفکر، از ناحیۀ [[معصومین]]{{عم}} میباشد و ما برای تبرک و تیمن به نقل دو حدیث اکتفا میکنیم: پیوسته اندیشیدن دربارۀ خداوند و توانایی او، برترین پرستش است<ref>{{عربی|«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِي اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِهِ»}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۵۵، ح ۳.</ref> و بر شما باد فکر کردن، چرا که فکر، زندگی صاحبدلان و کلید درهای حکمت است<ref>{{عربی|«عَنْ حَسَنِ بْنِ عَلِي{{ع}}: عَلَيْكُمْ بِالْفِكْرِ فَإِنَّهُ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ وَ مَفَاتِيحُ أَبْوَابِ الحِكْمَةِ»}}؛ الحسن بن ابی الحسن دیلمی، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص ۲۹۷.</ref>. با رجوع به کلام الهی نیز درمییابیم آیات بسیاری وجود دارد که آدمیان را به تعقل ترغیب، و با عبارت {{متن قرآن|أَفَلاَ تَعْقِلُونَ}}<ref>سوره بقره، آیه:۷۶.</ref> و بر ترک بی جهت آن، مؤاخذه مینماید و حتی پا را فراتر نهاده و در موارد متعددی برای اثبات مدعا، یا بطلان اندیشههای مخالفینِ خود، از براهین و استدلالات عقلی بهره میجوید که در این مختصر مجال پرداختن به آنها نیست»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایاننامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۴۰.</ref>. | ||
}} | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |