پرش به محتوا

آیا پیامبران اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۳: خط ۳۳:
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]''' در پایان‌نامه دکتری خود ''«[[قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایان‌نامه)|قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه]]»'' در این‌باره گفته است:
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]''' در پایان‌نامه دکتری خود ''«[[قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایان‌نامه)|قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«شواهد متعددی از علم پیامبران به غیب ... در قرآن کریم وجود دارد. اکنون برخی از نمونه‌های این علوم را با توضیح بیشتر مورد توجه قرار می‌دهیم:
::::::«شواهد متعددی از علم پیامبران به غیب ... در قرآن کریم وجود دارد. اکنون برخی از نمونه‌های این علوم را با توضیح بیشتر مورد توجه قرار می‌دهیم:
:::::*'''[[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|علم به حوادث آینده]]:''' چنان که اشاره شد، قرآن کریم در سوره کهف، داستان ملاقات [[حضرت موسی]]{{ع}} با یکی از بندگان برگزیده خداوند را نقل کرده است. در این ماجرا، آن فرد، کشتی برخی ماهیگران را سوراخ کرد؛ نوجوانی را به قتل رساند و دیواری را که در حال خراب شدن بود، آباد کرد، در حالی که مردم آن روستا از غذا دادن به او و همراهش، [[حضرت موسی]]{{ع}} خود داری کرده بودند. [[حضرت موسی]]{{ع}} که از حکمت کارهای آن ولی خدا آگاه نبود، در مقابل کارهای به ظاهر نادرست او لب به اعتراض گشود؛ البته او در ابتدا قول داده بود که تا زمانی که آن فرد، خود حکمت کارهایش را بیان نکند، سکوت کند. این ملاقات پس از چند بار اعتراض [[حضرت موسی]]{{ع}} به جدایی می‌‌انجامد؛ اما پیش از جدایی، آن فرد، حکمت کارهای عجیب خود را بیان کرد. او از حوادثی که در آینده رخ می‌دهد، آگاه و کارهای او حکیمانه و به دستور خداوند متعال بود: اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌‏کردند و من خواستم آن را معیوب کنم (چرا که) پشت سرشان پادشاهی ستمگر بود که هر کشتی سالمی را به زور می‌گرفت. و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد. از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاک‌تر و بامحبت‏‌تر به آن دو بدهد و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود و پروردگار تو می‏خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند. این رحمتی از پروردگارت بود و من آن کارها را خودسرانه انجام ندادم این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی. درباره این که آن ولی خدا و صاحب چنین علمی چه کسی بوده است، میان مفسران اختلاف وجود دارد. اکثر مفسران معتقدند که آن شخص همان [[حضرت خضر]]{{ع}} بوده است. روایات نقل شده از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز این احتمال را تقویت می‌کند. پیامبر بودن یا نبودن [[حضرت خضر]]{{ع}} نیز میان مفسران مورد اختلاف است. بنابر نقلی که در علل الشرایع آمده است، [[حضرت خضر]]{{ع}} از پیامبران الهی بوده است. چنین دانشی، علم به حقایق مخفی جهان است. پیدا است که این آگاهی در دسترس عموم انسان‌ها نیست؛ تنها برخی از بندگان برگزیده خداوند از چنین دانشی به اذن الهی برخوردارند. تعابیر {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا}}﴾}}؛ {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|ءَاتَينَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا}}﴾}} و {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}﴾}} که در آیات یاد شده درباره حضرت خضر{{ع}} آمده است، بیان کننده آن است که این علم از عنایات خاص خداوند به ایشان بوده است. گویا تعبیر رایج علم لدنی از همین تعبیر قرآنی: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}﴾}} اقتباس شده است. این آیه نشان می‌دهد که این علم یک علم خاص الهی بوده است و با علوم عادی انسان‌ها متفاوت است. اگر چه به لحاظ وابستگی تمام هستی به خداوند، تمام علوم با واسطه‌هایی از خداوند است؛ اما این تعبیر نشان می‌دهد این علم، از علومی است که بی‌واسطه به خداوند منسوب است. یعنی علمی است که اکتساب آن مانند سایر علوم نیست. خداوند آن را در ظرف وجود هر کس که لیاقتش را داشته باشد و صلاح ببیند، قرار می‌دهد.
:::::*'''[[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|علم به حوادث آینده]]:''' قرآن کریم در سوره کهف، داستان ملاقات [[حضرت موسی]]{{ع}} با یکی از بندگان برگزیده خداوند را نقل کرده است. در این ماجرا، آن فرد، کشتی برخی ماهیگران را سوراخ کرد؛ نوجوانی را به قتل رساند و دیواری را که در حال خراب شدن بود، آباد کرد، در حالی که مردم آن روستا از غذا دادن به او و همراهش، [[حضرت موسی]]{{ع}} خود داری کرده بودند. [[حضرت موسی]]{{ع}} که از حکمت کارهای آن ولی خدا آگاه نبود، در مقابل کارهای به ظاهر نادرست او لب به اعتراض گشود؛ البته او در ابتدا قول داده بود که تا زمانی که آن فرد، خود حکمت کارهایش را بیان نکند، سکوت کند. این ملاقات پس از چند بار اعتراض [[حضرت موسی]]{{ع}} به جدایی می‌‌انجامد؛ اما پیش از جدایی، آن فرد، حکمت کارهای عجیب خود را بیان کرد. او از حوادثی که در آینده رخ می‌دهد، آگاه و کارهای او حکیمانه و به دستور خداوند متعال بود: اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌‏کردند و من خواستم آن را معیوب کنم (چرا که) پشت سرشان پادشاهی ستمگر بود که هر کشتی سالمی را به زور می‌گرفت. و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد. از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاک‌تر و بامحبت‏‌تر به آن دو بدهد و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود و پروردگار تو می‏خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند. این رحمتی از پروردگارت بود و من آن کارها را خودسرانه انجام ندادم این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی. درباره این که آن ولی خدا و صاحب چنین علمی چه کسی بوده است، میان مفسران اختلاف وجود دارد. اکثر مفسران معتقدند که آن شخص همان [[حضرت خضر]]{{ع}} بوده است. روایات نقل شده از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز این احتمال را تقویت می‌کند. پیامبر بودن یا نبودن [[حضرت خضر]]{{ع}} نیز میان مفسران مورد اختلاف است. بنابر نقلی که در علل الشرایع آمده است، [[حضرت خضر]]{{ع}} از پیامبران الهی بوده است. چنین دانشی، علم به حقایق مخفی جهان است. پیدا است که این آگاهی در دسترس عموم انسان‌ها نیست؛ تنها برخی از بندگان برگزیده خداوند از چنین دانشی به اذن الهی برخوردارند. تعابیر {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا}}﴾}}؛ {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|ءَاتَينَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا}}﴾}} و {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}﴾}} که در آیات یاد شده درباره حضرت خضر{{ع}} آمده است، بیان کننده آن است که این علم از عنایات خاص خداوند به ایشان بوده است. گویا تعبیر رایج علم لدنی از همین تعبیر قرآنی: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}﴾}} اقتباس شده است. این آیه نشان می‌دهد که این علم یک علم خاص الهی بوده است و با علوم عادی انسان‌ها متفاوت است. اگر چه به لحاظ وابستگی تمام هستی به خداوند، تمام علوم با واسطه‌هایی از خداوند است؛ اما این تعبیر نشان می‌دهد این علم، از علومی است که بی‌واسطه به خداوند منسوب است. یعنی علمی است که اکتساب آن مانند سایر علوم نیست. خداوند آن را در ظرف وجود هر کس که لیاقتش را داشته باشد و صلاح ببیند، قرار می‌دهد.
:::::*'''[[آیا علم به ملکوت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|علم به ملکوت آسمان‌ها و زمین]]:''' در قرآن کریم آمده است: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۷۵ سوره انعام علم غیب ابراهیم پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ]]}}﴾}}<ref>«و این چنین، ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین گردد» سوره انعام آیه۷۵.</ref>. ملکوت از مصدر مُلک و به معنای سلطنت و فرمانروایی است. برخی لغویان این واژه را مختص فرمانروایی و سلطنت خداوند دانسته‌اند.  مراد از نشان دادن ملکوت آسمان‌ها و زمین به حضرت ابراهیم{{ع}} این است که خداوند عظمت و سلطنت خود را در آسمان‌ها و زمین به ایشان نشان داد. روشن است که عظمت و سلطنت الهی وجودی مستقل ندارد که مشاهده شود؛ بلکه مقصود نشان دادن اموری است که این عظمت و سلطنت را می‌رسانند. برخی از مفسران، بر این نکته تصریح کرده‌اند که این مشاهده، امری اعجاز گونه نبوده است؛ بلکه تدبر و تعمق در همان پدیده‌هایی است که بسیاری از انسان‌ها در اطراف خود می‌بینند؛ اما به سادگی از کنار آن می‌گذرند؛ اما حضرت ابراهیم{{ع}} در آنها تدبر کرده و اندیشید و دست قدرت خداوند را در آنها مشاهده کرد. در مقابل دیدگاه یاد شده، دیدگاه دیگری معتقد است که خداوند حقایقی پنهان از آسمان‌ها و زمین را به حضرت ابراهیم {{ع}} نشان داد؛ حقایقی که از دسترس معرفت و مشاهده عادی خارج است. ملکوت اشیاء، همان بعدی است که توسط حواس انسان‌ها قابل مشاهده نیست و وابستگی جهان به خداوند و قدرت و سلطنت او را به خوبی نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد تفسیر دوم درست است. شواهد تفسیری موجود در خود این آیه نیز همین برداشت را تأیید می‌کند. در این آیه کریمه، سخن از نشان دادن ملکوت آسمان‌ها و زمین است، نه دیدن آنها. این کار (نشان دادن) به خداوند نسبت داده شده است؛ در حالی که دیدن کار حضرت ابراهیم{{ع}} است. این تعبیر به این نکته اشاره دارد که این کار، عنایت خاص خداوند به ایشان بوده و با مشاهده عادی خود حضرت ابراهیم{{ع}} انجام نشده است. چنان که بیان هدف این کار نیز از اختصاصی بودن آن حکایت می‌کند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}﴾}}. خداوند این عنایت را با هدفی خاص انجام داد که شامل همه نمی‌شد. بنابراین خداوند در این مورد، حقایقی پنهان را به حضرت ابراهیم{{ع}} نشان داد، نه آن که حضرت ابراهیم{{ع}} در اموری تدبر کرده باشند و به نتایجی رسیده باشند.   
:::::*'''[[آیا علم به ملکوت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|علم به ملکوت آسمان‌ها و زمین]]:''' در قرآن کریم آمده است: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۷۵ سوره انعام علم غیب ابراهیم پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ]]}}﴾}}<ref>«و این چنین، ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین گردد» سوره انعام آیه۷۵.</ref>. ملکوت از مصدر مُلک و به معنای سلطنت و فرمانروایی است. برخی لغویان این واژه را مختص فرمانروایی و سلطنت خداوند دانسته‌اند.  مراد از نشان دادن ملکوت آسمان‌ها و زمین به حضرت ابراهیم{{ع}} این است که خداوند عظمت و سلطنت خود را در آسمان‌ها و زمین به ایشان نشان داد. روشن است که عظمت و سلطنت الهی وجودی مستقل ندارد که مشاهده شود؛ بلکه مقصود نشان دادن اموری است که این عظمت و سلطنت را می‌رسانند. برخی از مفسران، بر این نکته تصریح کرده‌اند که این مشاهده، امری اعجاز گونه نبوده است؛ بلکه تدبر و تعمق در همان پدیده‌هایی است که بسیاری از انسان‌ها در اطراف خود می‌بینند؛ اما به سادگی از کنار آن می‌گذرند؛ اما حضرت ابراهیم{{ع}} در آنها تدبر کرده و اندیشید و دست قدرت خداوند را در آنها مشاهده کرد. در مقابل دیدگاه یاد شده، دیدگاه دیگری معتقد است که خداوند حقایقی پنهان از آسمان‌ها و زمین را به حضرت ابراهیم {{ع}} نشان داد؛ حقایقی که از دسترس معرفت و مشاهده عادی خارج است. ملکوت اشیاء، همان بعدی است که توسط حواس انسان‌ها قابل مشاهده نیست و وابستگی جهان به خداوند و قدرت و سلطنت او را به خوبی نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد تفسیر دوم درست است. شواهد تفسیری موجود در خود این آیه نیز همین برداشت را تأیید می‌کند. در این آیه کریمه، سخن از نشان دادن ملکوت آسمان‌ها و زمین است، نه دیدن آنها. این کار (نشان دادن) به خداوند نسبت داده شده است؛ در حالی که دیدن کار حضرت ابراهیم{{ع}} است. این تعبیر به این نکته اشاره دارد که این کار، عنایت خاص خداوند به ایشان بوده و با مشاهده عادی خود حضرت ابراهیم{{ع}} انجام نشده است. چنان که بیان هدف این کار نیز از اختصاصی بودن آن حکایت می‌کند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}﴾}}. خداوند این عنایت را با هدفی خاص انجام داد که شامل همه نمی‌شد. بنابراین خداوند در این مورد، حقایقی پنهان را به حضرت ابراهیم{{ع}} نشان داد، نه آن که حضرت ابراهیم{{ع}} در اموری تدبر کرده باشند و به نتایجی رسیده باشند.   
::::::افزون بر آن، در تعبیر قرآن از ملکوت آسمان‌ها و زمین سخن گفته شده است. اگر این مشاهده از نوع تدبر در پدیده‌های مشهود جهان می‌بود، تعبیر آسمان‌ها جا نداشت؛ زیرا انسان با تدبر و تعمق نمی‌تواند به آسمان‌های هفتگانه راه یابد. حداکثر می‌تواند حقایقی را از آسمان اول بشناسد. ظهور آیات قرآنی دلالت بر آن دارد که تمام ستاره‌ها و سیارات و آن چه قابل مشاهده برای انسان است، مربوط به آسمان اول است؛ اما در آیه مورد بحث، از نشان دادن ملکوت آسمان‌ها و زمین به حضرت ابراهیم{{ع}} سخن گفته شده است. پس این مشاهده به حقایقی مربوط بوده که همه یا بخشی از آنها از دسترس مشاهده عادی انسان‌ها خارج است. معراج رسول خدا{{صل}} مصداق دیگری از مشاهده ملکوت است. قرآن کریم، در سوره‌ إسراء به این نکته تصریح می‌کند که خداوند آن حضرت را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد تا آیاتی از عظمت خود را به او نشان دهد: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ}}﴾}}<ref>«پاك و منزّه است آن (خدایی) كه بنده‌اش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی كه اطرافش را برکت داده‌ايم شبانه برد، تا از نشانه‌های خود به او نشان دهيم. همانا او شنوا و بیناست».</ref>. در این آیه کریمه، هدف و غایت این مسافرت شبانه، نشان دادن برخی از آیات الهی به آن حضرت معرفی شده است (...). ظاهر برخی از این آیات  و تصریح برخی روایات  نشان می‌دهد که معراج دو بار رخ داده است. بنابر بیان اجمالی آیات یاد شده و آن چه به طور جزئی‌تر در برخی روایات آمده است، خداوند در این دوبار، به آن حضرت حقایق پنهان و عظیم جهان مانند آسمان‌های هفتگانه، بهشت و جهنم، عرش و سدرة المنتهی را نشان داد و آن حضرت با برخی [[انبیا]]، فرشتگان و مردم سخن گفتند. به هر حال، مطالب یاد شده، این برداشت را تأیید می‌کنند که مشاهده ملکوت آسمان‌ها و زمین یکی از مصادیق علم به غیب است که خداوند آن را در اختیار حضرت ابراهیم{{ع}} و [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]]{{صل}} قرار داد.
::::::افزون بر آن، در تعبیر قرآن از ملکوت آسمان‌ها و زمین سخن گفته شده است. اگر این مشاهده از نوع تدبر در پدیده‌های مشهود جهان می‌بود، تعبیر آسمان‌ها جا نداشت؛ زیرا انسان با تدبر و تعمق نمی‌تواند به آسمان‌های هفتگانه راه یابد. حداکثر می‌تواند حقایقی را از آسمان اول بشناسد. ظهور آیات قرآنی دلالت بر آن دارد که تمام ستاره‌ها و سیارات و آن چه قابل مشاهده برای انسان است، مربوط به آسمان اول است؛ اما در آیه مورد بحث، از نشان دادن ملکوت آسمان‌ها و زمین به حضرت ابراهیم{{ع}} سخن گفته شده است. پس این مشاهده به حقایقی مربوط بوده که همه یا بخشی از آنها از دسترس مشاهده عادی انسان‌ها خارج است. معراج رسول خدا{{صل}} مصداق دیگری از مشاهده ملکوت است. قرآن کریم، در سوره‌ إسراء به این نکته تصریح می‌کند که خداوند آن حضرت را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد تا آیاتی از عظمت خود را به او نشان دهد: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ}}﴾}}<ref>«پاك و منزّه است آن (خدایی) كه بنده‌اش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی كه اطرافش را برکت داده‌ايم شبانه برد، تا از نشانه‌های خود به او نشان دهيم. همانا او شنوا و بیناست».</ref>. در این آیه کریمه، هدف و غایت این مسافرت شبانه، نشان دادن برخی از آیات الهی به آن حضرت معرفی شده است (...). ظاهر برخی از این آیات  و تصریح برخی روایات  نشان می‌دهد که معراج دو بار رخ داده است. بنابر بیان اجمالی آیات یاد شده و آن چه به طور جزئی‌تر در برخی روایات آمده است، خداوند در این دوبار، به آن حضرت حقایق پنهان و عظیم جهان مانند آسمان‌های هفتگانه، بهشت و جهنم، عرش و سدرة المنتهی را نشان داد و آن حضرت با برخی [[انبیا]]، فرشتگان و مردم سخن گفتند. به هر حال، مطالب یاد شده، این برداشت را تأیید می‌کنند که مشاهده ملکوت آسمان‌ها و زمین یکی از مصادیق علم به غیب است که خداوند آن را در اختیار حضرت ابراهیم{{ع}} و [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]]{{صل}} قرار داد.
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش