چرا امام مهدی به نائب اول دستور داد از سامرا به بغداد برود؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
چرا امام مهدی به نائب اول دستور داد از سامرا به بغداد برود؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۰۱
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منبعشناسی جامع مهدویت== {{پرسشهای وابسته}} {{ستون-شروع|3}} +== منبعشناسی جامع مهدویت == {{منبعشناسی جامع}})) |
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
::::::آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«"[[بغداد]]" پایتخت فعلی [[کشور]] [[عراق]] است، ولی در روزهای [[خلافت]] سلسله [[عباسی]]، شهری آرام در کنار سامرّا-پایتخت آن زمان-بود. پس از [[رحلت]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}}، [[عثمان بن سعید]] به [[دستور]] [[امام مهدی]] {{ع}} به خاطر دور بودن [[بغداد]] از چشمانداز [[دشمن]]، و به علّت سختگیری مأموران دولتی سامرّا، به سوی [[بغداد]] میرود تا بتواند [[وظیفه]] سنگینی را که بر دوش او گذاشته شده است، به [[بهترین]] صورت انجام دهد. [[بغداد]] را مرکز قرار دادن دارای رمزی است که پوشیده نیست. لازم است وکلای [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} در جایی دور از فشارها و در محیطی نسبتا آزاد با توده ارادتمندان مواجه شوند، تا بتوانند در محدوده وسیعتری فعالیتهای خود را گسترش دهند، در حالی که اگر در سامرّا بودند و یا دستگاه [[خلافت]] در همان روزهای اوّل [[غیبت]]، به [[بغداد]] منتقل شده بود، چنین امکانی برای [[وکلا]] قطعا نمیبود<ref>پژوهشی در زندگی امام مهدی {{ع}} و نگرشی به تاریخ غیبت صغری، ص ۲۶۷.</ref>. [[عثمان بن سعید]] وقتی به [[بغداد]] [[مهاجرت]] کرد، منطقه [[کرخ]] که محل سکونت [[شیعیان]] بود را مرکز [[رهبری]] سازمان [[امامیه]] قرار داد<ref>تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۴۹.</ref>. و اما شهر [[بغداد]] مرکز [[حکومت]] [[عباسیان]] در سال ١٤٨ ق. در زمان [[منصور دوانیقی]] بنا شد. | ::::::«"[[بغداد]]" پایتخت فعلی [[کشور]] [[عراق]] است، ولی در روزهای [[خلافت]] سلسله [[عباسی]]، شهری آرام در کنار سامرّا-پایتخت آن زمان-بود. پس از [[رحلت]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}}، [[عثمان بن سعید]] به [[دستور]] [[امام مهدی]] {{ع}} به خاطر دور بودن [[بغداد]] از چشمانداز [[دشمن]]، و به علّت سختگیری مأموران دولتی سامرّا، به سوی [[بغداد]] میرود تا بتواند [[وظیفه]] سنگینی را که بر دوش او گذاشته شده است، به [[بهترین]] صورت انجام دهد. [[بغداد]] را مرکز قرار دادن دارای رمزی است که پوشیده نیست. لازم است وکلای [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} در جایی دور از فشارها و در محیطی نسبتا آزاد با توده ارادتمندان مواجه شوند، تا بتوانند در محدوده وسیعتری فعالیتهای خود را گسترش دهند، در حالی که اگر در سامرّا بودند و یا دستگاه [[خلافت]] در همان روزهای اوّل [[غیبت]]، به [[بغداد]] منتقل شده بود، چنین امکانی برای [[وکلا]] قطعا نمیبود<ref>پژوهشی در زندگی امام مهدی {{ع}} و نگرشی به تاریخ غیبت صغری، ص ۲۶۷.</ref>. [[عثمان بن سعید]] وقتی به [[بغداد]] [[مهاجرت]] کرد، منطقه [[کرخ]] که محل سکونت [[شیعیان]] بود را مرکز [[رهبری]] سازمان [[امامیه]] قرار داد<ref>تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۴۹.</ref>. و اما شهر [[بغداد]] مرکز [[حکومت]] [[عباسیان]] در سال ١٤٨ ق. در زمان [[منصور دوانیقی]] بنا شد. | ||
سپس گروههایی از [[شیعیان]] در این شهر سکنی گزیدند. محله "[[کرخ]]" محله معروف شیعهنشین [[بغداد]] بود. [[مکتب]] علمی [[بغداد]] [[مکتب]] نوپایی بود که تحتتأثیر مکاتب [[کوفه]] و [[قم]] و [[مهاجرت]] عدهای از [[فقیهان]] و [[محدثان]] به این شهر شکل گرفت. احتمالا این مهاجرتها از دهههای اول قرن سوم شروع شد. بهطور قطع انتقال [[ائمه]] [[معصومین]] {{عم}} در همین ایام به [[بغداد]] و سپس [[سامرا]]، در این امر بیتأثیر نبود. [[دوران غیبت]] در واقع دوران تکرین این [[مکتب]] علمی بود، بهطوری که پس از آن با گذشت چند دهه به [[شکوفایی]] رسید و در نیمه اول قرن چهارم با حضور عالمانی چون [[شیخ مفید]]، [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] به نقطه اوج خود دست یافت. | |||
در عصر [[غیبت]] [[محدثان]] و [[فقیهان]] از نواحی مختلف به این شهر [[مهاجرت]] کردند. شاید نخستین این افراد [[عثمان بن سعید عمروی]] اولین [[نائب]] [[امام]] بود که پس از [[رحلت]] [[امام عسکری]] {{ع}} به [[بغداد]] آمد. پس از وی سایر [[نواب خاصه]] نیز در [[بغداد]] سکنی گزیدند. همین امر نوعی مرکزیت علمی برای این شهر پدید آورد. [[پیشگامان]] [[مکتب]] [[بغداد]] را باید [[عثمان بن سعید]] و پسر وی [[محمد بن عثمان]] دانست. در نزد [[عثمان بن سعید]] مسائل بسیاری از [[امام هادی]] و [[امام عسکری]] {{عم}} بود که از ایشان شنیده بود. [[محمد بن عثمان]] این مسائل را از پدرش گرفته و همراه با مسائل [[فقهی]] که خود از [[امام عسکری]] {{ع}}، شنیده بود در کتابهایی گرد آورد. این کتابها بنا به خبری که از نواده وی رسیده و براساس وصیتش به [[حسین بن روح نوبختی]] و پس از او به [[ابو الحسن سمری]] آخرین [[نائب]] [[امام]] رسید. با این حال هیچ کتاب یا رساله مکتوبی از [[نائبان خاص امام]] {{ع}} ذکر نشده است. شاید عدم [[اقدام]] ایشان به تألیف ناشی از [[تقیه]] شدید آنها بوده باشد. این در حالی است که ایشان به نحوی بر نگارش کتابها نظارت و اشراف داشتند و در سنجش صحّت و سقم آنها [[اقدام]] میکردند. | |||
در طیف [[مهاجران]] به [[بغداد]] نام [[محدثان]] بسیاری از [[کوفه]] را مشاهده میکنیم؛ مانند [[ابن عقبه شیبانی]] و [[علی بن محمد بن زبیر قرشی]]. همچنین کسانی از [[بصره]]، [[قم]]، [[ری]] و حتی [[سمرقند]] در میان آنها مشاهده میشوند. در این میان [[مهاجرت]] افرادی چون [[علی بن محمد قزوینی]] که [[راوی]] کتب عیاشی بود و اولین کسی بود که کتابهای وی را به [[بغداد]] آورد و آمدن کلینی مؤلف کتاب [[الکافی]] در اواخر عمرش به [[بغداد]] بسیار حائز اهمیت و در [[تکوین]] کتب علمی [[بغداد]] مؤثر بود. | |||
بدینترتیب [[مکتب]] علمی [[بغداد]] تحتتأثیر اندیشههای متفاوت [[عالمان]] [[شیعه]] شکل گرفت. با این حال گرایشهای کلامی و مباحث [[عقلی]] در حوزه [[بغداد]] [[غلبه]] داشت. این امر نیز طبعا ناشی از محیط خاص [[بغداد]] و رویارویی دائم آن با اندیشههای کلامی و برخورد با فرقههای دائم آن با اندیشههای کلامی و برخورد با فرقههای مختلف بود. [[متکلمان]] [[شیعی]] بزرگی در [[عصر غیبت]] در این شهر [[ظهور]] کردند که از آن جمله [[حسن]] بن [[موسی]] [[نوبختی]] است. [[خاندان نوبختی]] ازخاندانهای معروف [[بغداد]] و ایرانینژاد بودند. انها با پذیرش [[اسلام]] به دربار [[عباسیان]] راه یافتند و از راه نشر [[علوم]] و [[حکمت]] خدمات شایانی کردند. بسیاری از افراد این [[خاندان]] در دستگاه [[خلافت]] [[مناصب]] [[اداری]] و دیوانی داشتند و چند تن به [[وزارت]] رسیدند. [[حسین بن روح]] خود از این [[خاندان]] بود. [[حسن بن موسی نوبختی]] (متوفا ٣١٠ ق.) [[متکلم]] و [[فیلسوف]] برجسته [[شیعه]] بود که در مباحث کلامی و [[فلسفی]] بر همقطارانش [[برتری]] داشت. شخص دیگری از این [[خاندان]] [[ابو سهل اسماعیل بن علی نوبختی]] (متوفا ٣١١ ق.) است که او نیز از [[متکلمان]] مبرز [[بغداد]] بود. [[شیخ طوسی]] از وی با [[القاب]] و عناوین والایی یاد میکند و در الفهرست بیش از سی کتاب از وی نام میبرد که اکثرا در مباحث کلامی است و موضوع آنها [[امامت]] و ردّ بر سایر فرقههای [[شیعی]] و معتزلیان است. | |||
کسان دیگری از [[خاندان نوبختی]] در این عصر میزیستند که هریک در [[علم]] و [[ادب]] سرآمد بودند از جمله [[ابو اسحاق ابراهیم بن نوبخت]] که کتاب الیاقوت را نوشت. در این عصر [[فقیهان]] بزرگ [[شیعی]] در [[بغداد]] میزیستند. از آن جمله [[محمد بن احمد بن جنید اسکافی]] که در نیمه اول قرن چهارم درگذشت. وی تصنیفات زیادی داشته، ولی بنا به گفته [[شیخ طوسی]] گویا به واسطه اینکه قایل به حجّیت [[قیاس]] بوده، کتابهای وی مطرود و متروک گشت<ref>نشریه موعود، شماره ۳۳، ص ۶۴.</ref><ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۶۹.</ref>. | |||
{{پرسمان عثمان بن سعید عمری}} | {{پرسمان عثمان بن سعید عمری}} |