قاعده سلطنت در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
قاعده سلطنت در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۳۶
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
[[پرونده:1100626.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید جواد ورعی]]]] | [[پرونده:1100626.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید جواد ورعی]]]] | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جواد ورعی]]''' در کتاب ''«[[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جواد ورعی]]''' در کتاب ''«[[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«یکی دیگر از [[قواعد]] [[فقهی]] که در گسترۀ وسیعی کاربرد دارد و [[شیعه]] و [[سنی]] بدان استناد میکند، [[قاعده سلطنت]] است. [[فقیهان]] با استفاده از [[آیات]] و [[روایات]]، بهویژه [[حدیث]] معروف {{متن حدیث|النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ}}<ref>ابن ابیجمهور، عوالی اللئالی، ج۳، ص۲۰۸، ح۵۹؛ شیخ طوسی، الخلاف، ج۳، ص۱۷۶-۱۷۷؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۸۹؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲، ص۲۷۲، ح۷؛ حدیث بهرغم ضعف سند، مورد عمل اصحاب قرار گرفته است. حتی برخی از فقیهان بر این باورند چون نگارنده عوالی اللئالی در مقدمه کتابش طریق روایات و سند خویش به علامه حلی و سند او به شیخ طوسی را بیان کرده، روایات این کتاب مسند و معتبر است (ر.ک: اشتهاردی، تقریرات ثلاث، دروس آیتالله سیدحسین بروجردی، ص۱۸۱).</ref> قاعدهای بهدست آوردهاند که از آن به قاعده سلطنت یا [[تسلط]] یاد میشود، قاعدهای عقلایی که از [[احکام]] [[مالکیت]] است. براساس این قاعده [[مالک]] هرگونه تصرفی را لازم بداند در [[اموال]] خویش میکند، میتواند با [[تجارت]] و هر اشتغال [[مشروع]] دیگری بر [[ثروت]] خویش بیافزاید، میتواند از ثروت خود در فعالیتهای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]]، رسیدن به [[مناصب]] سیاسی و [[دستیابی به قدرت]] در چارچوب [[قوانین]] و مقررات بهره ببرد و کسی نمیتواند مانع شود. در [[شرع]] [[مقدس]] نیز این اعتبار عقلایی مورد [[تأیید]] قرار گرفته است<ref>امام خمینی، بدائع الدّرر، ص۱۲۷؛ کتاب البیع، ج۴، ص۱۹۵.</ref>. | |||
مفاد قاعده آن است که [[مردم]] بر [[مال]] خویش [[سلطه]] داشته و [[حق]] [[تصمیمگیری]] دارند. کسی نمیتواند درباره اموال مردم [[تصمیم]] بگیرد و بدون [[رضایت]] آنان در اموالشان [[تصرف]] کند، از این قاعده در سراسر [[فقه]] استفاده شده است. گسترۀ قاعده منافاتی با [[تعیین]] چارچوبی از جانب [[خداوند]]، بهعنوان قانونگذار [[حکیم]]، ندارد. [[انسان]] بر مال خویش [[سلطنت]] دارد، اما از چند جهت [[محدودیت]] دارد: از جهت “متعلق سلطنت”، انسان بر آنچه از نظر خداوند [[مفسده]] دارد، مانند شراب یا گوشت خوک یا مردار و مانند آن سلطنت ندارد، [[خرید و فروش]] آنها [[ممنوع]] است و کسی نمیتواند [[مالک]] آنها شود؛ از جهت راههای تحصیل [[مال]] نیز محدودیتهایی وجود دارد. [[انسان]] نمیتواند از طریق تجارتِ [[حرام]]، [[ربا]]، [[رشوه]]، [[قماربازی]] و مانند آن تحصیل مال نماید یا بر [[ثروت]] خود بیافزاید، تنها میتواند از طریق [[تجارت]] صحیح و انجام معاملاتی که [[رضایت]] طرفین را به همراه دارد، حیازت مباحات و مانند آن ثروت خود را افزایش دهد؛ | مفاد قاعده آن است که [[مردم]] بر [[مال]] خویش [[سلطه]] داشته و [[حق]] [[تصمیمگیری]] دارند. کسی نمیتواند درباره اموال مردم [[تصمیم]] بگیرد و بدون [[رضایت]] آنان در اموالشان [[تصرف]] کند، از این قاعده در سراسر [[فقه]] استفاده شده است. گسترۀ قاعده منافاتی با [[تعیین]] چارچوبی از جانب [[خداوند]]، بهعنوان قانونگذار [[حکیم]]، ندارد. [[انسان]] بر مال خویش [[سلطنت]] دارد، اما از چند جهت [[محدودیت]] دارد: از جهت “متعلق سلطنت”، انسان بر آنچه از نظر خداوند [[مفسده]] دارد، مانند شراب یا گوشت خوک یا مردار و مانند آن سلطنت ندارد، [[خرید و فروش]] آنها [[ممنوع]] است و کسی نمیتواند [[مالک]] آنها شود؛ از جهت راههای تحصیل [[مال]] نیز محدودیتهایی وجود دارد. [[انسان]] نمیتواند از طریق تجارتِ [[حرام]]، [[ربا]]، [[رشوه]]، [[قماربازی]] و مانند آن تحصیل مال نماید یا بر [[ثروت]] خود بیافزاید، تنها میتواند از طریق [[تجارت]] صحیح و انجام معاملاتی که [[رضایت]] طرفین را به همراه دارد، حیازت مباحات و مانند آن ثروت خود را افزایش دهد؛ | ||
خط ۴۰: | خط ۴۱: | ||
| پاسخدهنده = اصغرآقا مهدوی | | پاسخدهنده = اصغرآقا مهدوی | ||
| پاسخ = آقایان دکتر '''[[اصغرآقا مهدوی]]''' و حجت الاسلام '''[[سید محمد صادق کاظمی]]''' در کتاب ''«[[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = آقایان دکتر '''[[اصغرآقا مهدوی]]''' و حجت الاسلام '''[[سید محمد صادق کاظمی]]''' در کتاب ''«[[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
«این قاعده از این [[روایت]] مشهور استخراج شده است: {{متن حدیث|النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ}}<ref>حلی (علامه)، نهج الحقّ و کشف الصدق، ص۵۰۷.</ref>. مطابق این روایت، اصل بر [[تسلط]] و به عبارت دیگر [[اختیار]] داشتن [[مردم]] بر [[اموال]] و جانهای خود است؛ البته [[ولایت خداوند]] بر [[انسان]] ذاتی است و او که ولایتش ذاتی است، [[پیامبر]]{{صل}}، [[ائمه اطهار]]{{عم}} و [[فقیه]] در [[عصر غیبت]] را ولی انسان قرار داده است»<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۳۳.</ref> | |||
}} | }} | ||