پرش به محتوا

مقام عبودیت به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
خط ۱۹: خط ۱۹:
[[پرونده:373589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی حسینی میلانی]]]]
[[پرونده:373589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی حسینی میلانی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر ج۴ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آیت‌الله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر ج۴ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«{{عربی|"المُطیعُونَ لِلّهِ"}}؛<ref>«گواهی می‌دهم که شما فرمانبران از خدا هستید»</ref> [[ائمّه]] {{عم}} مطیع خداوند متعال هستند. در توضیح این عبارت می‌گوییم: وقتی کسی را به اطاعت وصف بکنند و بگویند که این فرد (هر که باشد) مطیع خدا است، در حقیقت او را به ایمان وصف کرده‌اند؛ چون اطاعت، فرع ایمان است و آن، فرع معرفت می‌باشد. پس پیش از ایمان، او را به معرفت، وصف می‌کنند. پس اگر گفتند: فلانی مطیع خداوند است؛ یعنی خدا را شناخته، به خدا ایمان آورده و از خدا اطاعت می‌کند. پس اعتراف و اقرار به عبودیت و اطاعت کسی به خدای سبحان؛ یعنی وصف او به ایمان و قبل از ایمان به معرفت. بنابراین {{عربی|"المطیعون لله"}} یعنی {{عربی|"المعارفون بالله، المؤمنون بالله، المطیعون لله"}}». امّا چه معرفتی؟ چه یقینی؟ و چه عبودیّتی؟ آن‌ها می‌گویند: {{عربی|ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فی جنّتک بل وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک}}<ref>(خدایا!) عبادت کردن من برای تو نه به خاطر ترس از آتش دوزخ توست و نه به خاطر رغبت به بهشت تو؛ بلکه تو را عبادت می‌کنم به خاطر این که تو را شایستۀ عبادت یافتم. روض الجنان: ۲۷، مشارق الشموس: ۱ / ۸۸، شرح اصول کافی: ۱ / ۲۵۷، عوالی اللآلی: ۱ / ۲۰، بحار الأنوار: ۶۷ / ۱۸۶ و ۱۹۷، مرآة العقول: ۲ / ۱۰۱</ref> در این جا سخن [[امام علی|امیر مؤمنان علی]] {{ع}} روشن می‌شود که فرمودند: {{عربی|"لو کشف لِیَ الغطاء ما ازددتُ یقیناً"}}؛<ref> «اگر پرده‌های حجاب بالا رود یقین من بیشتر نمی‌شود.» المناقب، ابن شهرآشوب: ۱ / ۳۱۷، تفسیر ابی السعود: ۱ / ۵۶، کشف الغمه: ۱ / ۱۶۹، الصراط المستقیم: ۱ / ۲۳۰، بحار الأنوار: ۴۰ / ۱۵۳ و ۴۶ / ۱۳۵، ینابیع الموده: ۱ / ۲۰۳، حدیث ۸، مناقب خوارزمی: ۳۷۵.</ref> وقتی آن حضرت چنین بفرمایند، آیا می‌شود ذرّه‌ای نسبت به خداوند متعال شک و جهلی و یا لحظه‌ای غفلت داشته باشد؟ [[ائمّه]] {{عم}} مصداق أتمّ «العلماء» هستند که خداوند متعال در قرآن فرمود:  {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از میان تمام بندگان خدا، تنها عالمان از خدا می‌ترسند».</ref> بلکه آن بزرگواران {{عربی|"هُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ"}}‏؛<ref>«آن‌ها تنها از خداوند می‌ترسند و تنها ترس او را به دل‌ راه می‌دهند»</ref> هستند. اطاعت از [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} اطاعت از [[پیامبر خاتم|پیامبر خداست]] {{صل}}. اکنون در معنای اطاعت تأمّل و آن را درک نماییم، اگر کسی نسبت به خداوند متعال چنین اطاعتی داشته باشند که با وجود مقام {{عربی|"عند الله"}} بودن، {{عربی|"لا یستکبرون عن عبادته"}} و {{عربی|"هُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ"}} هستند، ناگزیر اطاعت از آنها، اطاعت خداوند متعال می‌شود. در حدیثی پیامبر خدا {{صل}}  فرمود: {{عربی|"یا علی! من أطاعک فقد أطاعنی و من أطاعنی فقد أطاع الله و من عصاک فقد عصانی و من عصانی فقد عصی الله"}}؛<ref>«ای علی! آن کس که تو را اطاعت کند مرا اطاعت نموده است؛ و آن کس که مرا اطاعت کند همانا خداوند را اطاعت کرده است. و آن کس که از تو سرپیچی نماید از من سرپیچی نموده است و هر کس از من سرپیچی نماید همانا از خداوند سرپیچی کرده است»؛ الأمالی، شیخ طوسی: ۵۵۲، المناقب، ابن شهر آشوب: ۳ / ۶، بحار الأنوار: ۳۸ / ۲۹، بشارة المصطفی: ۴۲۰، حدیث ۲۸ و ر.ک: المستدرک علی الصحیحین: ۳ / ۱۲۸.</ref> چرا اطاعت چنین فردی لازم است؟ چون تمام حرکات، سکنات، افعال و تروک او، اطاعت از خداوند متعال است. پس کسی که می‌خواهد مطیع خدا باشد باید از او اطاعت داشته باشد. اطاعت کنندگان همان پیروزمندانند با توجّه به آن چه گذشت ذکر این [[آیۀ شریفه]] مناسب است که: {{متن قرآن|وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ}}<ref>و هر کس از خدا و رسولش اطاعت کند و از خدا بترسد و از مخالفت با او پرهیز نماید چنین کسانی همان پیروزمندان واقعی هستند.</ref> در آیۀ دیگری "فوز" را به "عظمت" وصف کرده، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا}}<ref>و هر کس از خدا و رسولش اطاعت نماید، به رستگاری بزرگی دست یافته است.</ref> اطاعت از امام، اطاعت از خدا و رسول است، و هنگامی که اطاعت با خشیت باشد، فوز خواهد بود. آن گاه این پرسش مطرح می‌شود که مراد از فوز در این آیه چیست؟ در پاسخ این پرسش به قرآن مراجعه می‌کنیم که "فوز" را چگونه معنا می‌کند. قرآن کریم در آیۀ دیگری آن گاه که نعمت‌های بهشتی را می‌شمارد می‌فرماید: {{متن قرآن|وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>خشنودی و رضای خداوند (از همه چیز برتر است) و پیروزی و رستگاری بزرگ همین است.</ref> چه مقامی بالاتر از این؟! نعمت‌های بهشتی در برابر {{متن قرآن|رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ}} چیزی نیست.
 
«{{عربی|"المُطیعُونَ لِلّهِ"}}؛<ref>«گواهی می‌دهم که شما فرمانبران از خدا هستید»</ref> [[ائمّه]] {{عم}} مطیع خداوند متعال هستند. در توضیح این عبارت می‌گوییم: وقتی کسی را به اطاعت وصف بکنند و بگویند که این فرد (هر که باشد) مطیع خدا است، در حقیقت او را به ایمان وصف کرده‌اند؛ چون اطاعت، فرع ایمان است و آن، فرع معرفت می‌باشد. پس پیش از ایمان، او را به معرفت، وصف می‌کنند. پس اگر گفتند: فلانی مطیع خداوند است؛ یعنی خدا را شناخته، به خدا ایمان آورده و از خدا اطاعت می‌کند. پس اعتراف و اقرار به عبودیت و اطاعت کسی به خدای سبحان؛ یعنی وصف او به ایمان و قبل از ایمان به معرفت. بنابراین {{عربی|"المطیعون لله"}} یعنی {{عربی|"المعارفون بالله، المؤمنون بالله، المطیعون لله"}}». امّا چه معرفتی؟ چه یقینی؟ و چه عبودیّتی؟ آن‌ها می‌گویند: {{عربی|ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فی جنّتک بل وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک}}<ref>(خدایا!) عبادت کردن من برای تو نه به خاطر ترس از آتش دوزخ توست و نه به خاطر رغبت به بهشت تو؛ بلکه تو را عبادت می‌کنم به خاطر این که تو را شایستۀ عبادت یافتم. روض الجنان: ۲۷، مشارق الشموس: ۱ / ۸۸، شرح اصول کافی: ۱ / ۲۵۷، عوالی اللآلی: ۱ / ۲۰، بحار الأنوار: ۶۷ / ۱۸۶ و ۱۹۷، مرآة العقول: ۲ / ۱۰۱</ref> در این جا سخن [[امام علی|امیر مؤمنان علی]] {{ع}} روشن می‌شود که فرمودند: {{عربی|"لو کشف لِیَ الغطاء ما ازددتُ یقیناً"}}؛<ref> «اگر پرده‌های حجاب بالا رود یقین من بیشتر نمی‌شود.» المناقب، ابن شهرآشوب: ۱ / ۳۱۷، تفسیر ابی السعود: ۱ / ۵۶، کشف الغمه: ۱ / ۱۶۹، الصراط المستقیم: ۱ / ۲۳۰، بحار الأنوار: ۴۰ / ۱۵۳ و ۴۶ / ۱۳۵، ینابیع الموده: ۱ / ۲۰۳، حدیث ۸، مناقب خوارزمی: ۳۷۵.</ref> وقتی آن حضرت چنین بفرمایند، آیا می‌شود ذرّه‌ای نسبت به خداوند متعال شک و جهلی و یا لحظه‌ای غفلت داشته باشد؟ [[ائمّه]] {{عم}} مصداق أتمّ «العلماء» هستند که خداوند متعال در قرآن فرمود:  {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از میان تمام بندگان خدا، تنها عالمان از خدا می‌ترسند».</ref> بلکه آن بزرگواران {{عربی|"هُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ"}}‏؛<ref>«آن‌ها تنها از خداوند می‌ترسند و تنها ترس او را به دل‌ راه می‌دهند»</ref> هستند. اطاعت از [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} اطاعت از [[پیامبر خاتم|پیامبر خداست]] {{صل}}. اکنون در معنای اطاعت تأمّل و آن را درک نماییم، اگر کسی نسبت به خداوند متعال چنین اطاعتی داشته باشند که با وجود مقام {{عربی|"عند الله"}} بودن، {{عربی|"لا یستکبرون عن عبادته"}} و {{عربی|"هُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ"}} هستند، ناگزیر اطاعت از آنها، اطاعت خداوند متعال می‌شود. در حدیثی پیامبر خدا {{صل}}  فرمود: {{عربی|"یا علی! من أطاعک فقد أطاعنی و من أطاعنی فقد أطاع الله و من عصاک فقد عصانی و من عصانی فقد عصی الله"}}؛<ref>«ای علی! آن کس که تو را اطاعت کند مرا اطاعت نموده است؛ و آن کس که مرا اطاعت کند همانا خداوند را اطاعت کرده است. و آن کس که از تو سرپیچی نماید از من سرپیچی نموده است و هر کس از من سرپیچی نماید همانا از خداوند سرپیچی کرده است»؛ الأمالی، شیخ طوسی: ۵۵۲، المناقب، ابن شهر آشوب: ۳ / ۶، بحار الأنوار: ۳۸ / ۲۹، بشارة المصطفی: ۴۲۰، حدیث ۲۸ و ر.ک: المستدرک علی الصحیحین: ۳ / ۱۲۸.</ref> چرا اطاعت چنین فردی لازم است؟ چون تمام حرکات، سکنات، افعال و تروک او، اطاعت از خداوند متعال است. پس کسی که می‌خواهد مطیع خدا باشد باید از او اطاعت داشته باشد. اطاعت کنندگان همان پیروزمندانند با توجّه به آن چه گذشت ذکر این [[آیۀ شریفه]] مناسب است که: {{متن قرآن|وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ}}<ref>و هر کس از خدا و رسولش اطاعت کند و از خدا بترسد و از مخالفت با او پرهیز نماید چنین کسانی همان پیروزمندان واقعی هستند.</ref> در آیۀ دیگری "فوز" را به "عظمت" وصف کرده، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا}}<ref>و هر کس از خدا و رسولش اطاعت نماید، به رستگاری بزرگی دست یافته است.</ref> اطاعت از امام، اطاعت از خدا و رسول است، و هنگامی که اطاعت با خشیت باشد، فوز خواهد بود. آن گاه این پرسش مطرح می‌شود که مراد از فوز در این آیه چیست؟ در پاسخ این پرسش به قرآن مراجعه می‌کنیم که "فوز" را چگونه معنا می‌کند. قرآن کریم در آیۀ دیگری آن گاه که نعمت‌های بهشتی را می‌شمارد می‌فرماید: {{متن قرآن|وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>خشنودی و رضای خداوند (از همه چیز برتر است) و پیروزی و رستگاری بزرگ همین است.</ref> چه مقامی بالاتر از این؟! نعمت‌های بهشتی در برابر {{متن قرآن|رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ}} چیزی نیست.


::::::'''از دیگر آثار اطاعت:''' از طرف دیگر، اگر کسی این گونه خداوند متعال را عبادت بکند و مطیع او باشد، خداوند متعال تمام کائنات را در خدمت او و مطیع او قرار می‌دهد. البته این معنا را در فرازهایی از زیارت جامعه خواهیم خواند. در روایتی آمده است که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{عربی|"من خاف الله أخاف الله من کلّ شیء، و من لم یخف الله أخافه الله من کلّ شیء"}}.<ref>الکافی: ۲ / ۶۸، حدیث ۳، بحار الأنوار: ۶۷ / ۳۸۱، حدیث ۳۲.</ref> به همین جهت، اطاعت [[اهل بیت]] {{عم}} فرض و بر این اطاعت، امر شده است. از این رو در اصول کافی بابی تحت این عنوان آمده است: {{عربی|اندازه=۱۵۵%|"باب فرض طاعة الائمّة{{عم}}"}}. بنابراین، اطاعت مطلقه با عصمت ملازمه دارد و تسلیم مطلق با ولایت تکوینی و تشریعی مساوی است. در قرآن کریم آیه‌ای در فضیلت [[ائمّه]] {{عم}} آمده است که می‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا}}؛<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی «۲» دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم»؛ سوره نسا، آیه ۵۴.</ref> یا این که مردم بر آن چه به آنان (پیامبر و خداندانش) از فضلش بخشیده است حسد می‌ورزند. همانا ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و حکومتی بزرگ به آنان عطا کردیم. [[امام باقر]]{{ع}} در ذیل آیه فرمودند: {{عربی|"نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ"}}؛<ref>«ما همان کسانی هستیم که بر ما حسد می‌ورزند»؛ بصائر الدرجات: ۵۵ / حدیث ۳، الکافی: ۱ / ۲۰۶، حدیث ۲. در این منبع از ابا الحسن {{ع}} نقل شده است، بحار الأنوار: ۲۳ / ۲۸۶، حدیث</ref> البته منظور از {{متن قرآن|مُّلْكًا عَظِيمًا}} ولایت تکوینی است که ما –إن شاء الله- در جای خود در این باره به تفصیل بحث خواهیم کرد» <ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۲، ص۶۰ تا ۶۵.</ref>.
::::::'''از دیگر آثار اطاعت:''' از طرف دیگر، اگر کسی این گونه خداوند متعال را عبادت بکند و مطیع او باشد، خداوند متعال تمام کائنات را در خدمت او و مطیع او قرار می‌دهد. البته این معنا را در فرازهایی از زیارت جامعه خواهیم خواند. در روایتی آمده است که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{عربی|"من خاف الله أخاف الله من کلّ شیء، و من لم یخف الله أخافه الله من کلّ شیء"}}.<ref>الکافی: ۲ / ۶۸، حدیث ۳، بحار الأنوار: ۶۷ / ۳۸۱، حدیث ۳۲.</ref> به همین جهت، اطاعت [[اهل بیت]] {{عم}} فرض و بر این اطاعت، امر شده است. از این رو در اصول کافی بابی تحت این عنوان آمده است: {{عربی|اندازه=۱۵۵%|"باب فرض طاعة الائمّة{{عم}}"}}. بنابراین، اطاعت مطلقه با عصمت ملازمه دارد و تسلیم مطلق با ولایت تکوینی و تشریعی مساوی است. در قرآن کریم آیه‌ای در فضیلت [[ائمّه]] {{عم}} آمده است که می‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا}}؛<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی «۲» دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم»؛ سوره نسا، آیه ۵۴.</ref> یا این که مردم بر آن چه به آنان (پیامبر و خداندانش) از فضلش بخشیده است حسد می‌ورزند. همانا ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و حکومتی بزرگ به آنان عطا کردیم. [[امام باقر]]{{ع}} در ذیل آیه فرمودند: {{عربی|"نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ"}}؛<ref>«ما همان کسانی هستیم که بر ما حسد می‌ورزند»؛ بصائر الدرجات: ۵۵ / حدیث ۳، الکافی: ۱ / ۲۰۶، حدیث ۲. در این منبع از ابا الحسن {{ع}} نقل شده است، بحار الأنوار: ۲۳ / ۲۸۶، حدیث</ref> البته منظور از {{متن قرآن|مُّلْكًا عَظِيمًا}} ولایت تکوینی است که ما –إن شاء الله- در جای خود در این باره به تفصیل بحث خواهیم کرد» <ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۲، ص۶۰ تا ۶۵.</ref>.
خط ۲۷: خط ۲۸:
[[پرونده:260.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]]]
[[پرونده:260.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]]]
::::::آیت الله '''[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]''' در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آیت الله '''[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]''' در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::*«{{عربی|" الْمُطِيعُونَ‏ لِلَّهِ‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ "سلام بر [[امامان معصوم]]{{عم}} که بنده خالص و فرمانبردار حق‌اند و بس فرمانبرداری از سر عشق". شارح صحیفه سجادیه مرحوم [[سید علی‌خان شیرازی]] می‌گوید: "برای آن‌که اطاعت جزو فضایل شمرده شود، باید دارای این شرایط باشد: ۱. فرمانبردار، شرایط اطاعت را بداند. ۲. با رغبت و اختیار فرمان ببرد. ۳. با اعتقاد راسخ نفسانی به حسن و نیکویی آن، اختیارش کند. ۴. مداومت و استمرار بر آن داشته باشد و بر آن استقامت ورزد".
 
*«{{عربی|" الْمُطِيعُونَ‏ لِلَّهِ‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ "سلام بر [[امامان معصوم]]{{عم}} که بنده خالص و فرمانبردار حق‌اند و بس فرمانبرداری از سر عشق". شارح صحیفه سجادیه مرحوم [[سید علی‌خان شیرازی]] می‌گوید: "برای آن‌که اطاعت جزو فضایل شمرده شود، باید دارای این شرایط باشد: ۱. فرمانبردار، شرایط اطاعت را بداند. ۲. با رغبت و اختیار فرمان ببرد. ۳. با اعتقاد راسخ نفسانی به حسن و نیکویی آن، اختیارش کند. ۴. مداومت و استمرار بر آن داشته باشد و بر آن استقامت ورزد".


اطاعت معصومین از خداوند، اعمّ از پیامبران و امامان{{عم}} مطلق است، مقطعی و موسمی نیست. آنان مطيع همه احکام حضرت حق‌اند، واجبات، مستحبّات، مکروهات و مباحات، تمامی اینها را حکم حضرت حق دانسته پایبند و ملتزم به آن هستند. ریشه نافرمانی در این گل‌های بی‌خار جهان هستی خشکانده شده است. ریشه نافرمانی، هوا و هوس و خودخواهی است، این رذیله در آنان راه ندارد و چون معصوم‌اند، لذا مطیع به نحو اطلاق خداوند هستند و این فضیلت برتر از فضیلت در عبادت به معنای خاصّ آن؛ یعنی نماز و روزه و دیگر عبادات است؛ زیرا چه بسا کسانی اهل اینها هستند، اما مطيع محض و بی‌چون و چرای ذات مقدّس حق نیستند. [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در مورد شیطان می‌فرماید: "شیطان، شش هزار سال که معلوم نیست از سال‌های دنیاست، یا از سال‌های آخرت، خدا را عبادت کرد<ref>{{عربی|" وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ‏ سِتَّةَ آلَافِ‏ سَنَةٍ لَا يُدْرَى‏ أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. البتّه برای خود آن حضرت و سایر انسان‌های کامل معصوم، روشن است لكن برای انسان‌های عادی معلوم نیست و آن ذوات قدسی بر اساس مصالحی نخواستند بیان کنند. شیطان با این همه عبادت، چون اطاعت بی‌چون و چرا از خداوند نداشت، از درگاه ذات احدیّت رانده شد. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "هنگامی که ابلیس، مأمور به سجده بر آدم شد، او گفت: پروردگار من! به عزّتت سوگند! اگر مرا از سجده بر آدم معاف داری، به گونه‌ای تو را عبادت خواهم کرد که کسی مانند آن عبادت نکرده باشد، خدای متعال فرمود: من دوست دارم آن‌گونه که خودم می‌خواهم اطاعت شوم نه آن‌گونه که تو می‌خواهی"<ref>{{عربی|"أُمِرَ إِبْلِيسُ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَقَالَ يَا رَبِّ وَ عِزَّتِكَ إِنْ أَعْفَيْتَنِي مِنَ السُّجُودِ لآِدَمَ لَأَعْبُدَنَّكَ عِبَادَةً مَا عَبَدَكَ أَحَدٌ قَطُّ مِثْلَهَا قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛بحارالأنوار، ج۲، ۲۶۲.</ref>» <ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص ۱۶۵</ref>.
اطاعت معصومین از خداوند، اعمّ از پیامبران و امامان{{عم}} مطلق است، مقطعی و موسمی نیست. آنان مطيع همه احکام حضرت حق‌اند، واجبات، مستحبّات، مکروهات و مباحات، تمامی اینها را حکم حضرت حق دانسته پایبند و ملتزم به آن هستند. ریشه نافرمانی در این گل‌های بی‌خار جهان هستی خشکانده شده است. ریشه نافرمانی، هوا و هوس و خودخواهی است، این رذیله در آنان راه ندارد و چون معصوم‌اند، لذا مطیع به نحو اطلاق خداوند هستند و این فضیلت برتر از فضیلت در عبادت به معنای خاصّ آن؛ یعنی نماز و روزه و دیگر عبادات است؛ زیرا چه بسا کسانی اهل اینها هستند، اما مطيع محض و بی‌چون و چرای ذات مقدّس حق نیستند. [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در مورد شیطان می‌فرماید: "شیطان، شش هزار سال که معلوم نیست از سال‌های دنیاست، یا از سال‌های آخرت، خدا را عبادت کرد<ref>{{عربی|" وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ‏ سِتَّةَ آلَافِ‏ سَنَةٍ لَا يُدْرَى‏ أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. البتّه برای خود آن حضرت و سایر انسان‌های کامل معصوم، روشن است لكن برای انسان‌های عادی معلوم نیست و آن ذوات قدسی بر اساس مصالحی نخواستند بیان کنند. شیطان با این همه عبادت، چون اطاعت بی‌چون و چرا از خداوند نداشت، از درگاه ذات احدیّت رانده شد. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "هنگامی که ابلیس، مأمور به سجده بر آدم شد، او گفت: پروردگار من! به عزّتت سوگند! اگر مرا از سجده بر آدم معاف داری، به گونه‌ای تو را عبادت خواهم کرد که کسی مانند آن عبادت نکرده باشد، خدای متعال فرمود: من دوست دارم آن‌گونه که خودم می‌خواهم اطاعت شوم نه آن‌گونه که تو می‌خواهی"<ref>{{عربی|"أُمِرَ إِبْلِيسُ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَقَالَ يَا رَبِّ وَ عِزَّتِكَ إِنْ أَعْفَيْتَنِي مِنَ السُّجُودِ لآِدَمَ لَأَعْبُدَنَّكَ عِبَادَةً مَا عَبَدَكَ أَحَدٌ قَطُّ مِثْلَهَا قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛بحارالأنوار، ج۲، ۲۶۲.</ref>» <ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص ۱۶۵</ref>.
خط ۳۸: خط ۴۰:
[[پرونده:11662.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]]]
[[پرونده:11662.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::*«{{عربی|اَلمُطیعُونَ لله}} چهار خصلتی که به دنبال آن هشت صفت برای این خاندان ذکر شده با الف و لام آمده است که بعید نیست دلالت بر حصر کند؛ یعنی مطیع خدا بودن، قوّام به امر او بودن، عامل به ارادۀ ربّ بودن و فائز به کرامت حق بودن به کمال و تمام، منحصر در این خاندان است. همان‌طور که وقتی در مقام حصر رجلیّت و مردانگی در زید هستیم می‌گوییم: الرجل زید. مرد زید است. گویا در عالم هستی مردی جز زید یافت نمی‌شود. این جا هم این چنین است. گویا در گردونۀ وجود و دایرۀ هستی و بود، خدا مطیعی جز این خاندان ندارد. این نحوه از تعبیر، کاشف از کامل و تام بودن، بلکه اکمل و اتمّ بودن این صفات در دودمان رسالت می‌باشد. نخستین صفت المطیعون لله است. [[ائمّه]] {{عم}} کسانی هستند که اطاعت کنندگان خدایند. این رتبه‌ای است بس رفیع و منزلتی بس والا که کسی به مقام اطاعت مطلقه حق تعالی برسد تا آن جا که گویا مطیع خدا فقط اینانند و خدا بندۀ مطیع و عبد فرمان برداری جز اینان ندارد. مرحوم مجلسی اوّل گوید: اینان مطیعان پروردگارند به اطاعت تامّه، تا آن جا که جان و مالشان را در راه او بذل نموده و با جهاد صوری و ظاهری و معنوی و باطنی برای اعلای کلمة الله و سر بلندی دین او تلاش و کوشش نمودند.<ref>روضة المتّقین 5 / 469.</ref> من و امثال من چه می‌فهمیم که اطاعت و فرمان برداری پروردگار چه مقام والایی است و چه منزلت رفیع و جایگاه بلندی؟ اینان که مطیعان به حقّ حقّند، ارزش طاعت حق را می‌دانند و ارج و بهای آن را می‌شناسند و چونان [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} منطقشان چنین می‌شود: به خدا سوگند، من از خدا فرزندی زیبا رخسار و خوش قد و قامت مسألت ننمودم، بلکه از پروردگارم فرزندانی فرمان بردار و مطیع او و خائف و ترسان از او خواستم که هرگاه به او می‌نگرم در حالی که فرمان حق را می‌برد و اطاعت خدا می‌آورد چشمم به او روشن شود.<ref>{{عربی|و الله، ما سالت ربی ولدا نضیر الوجه و لا ولدا حسن القامه، و لکن سألت ربی ولدا مطیعین لله خائفین و جلین منه حتی اذا نظرت الیه و هو مطیع لله قرت به عینی}} بحار الانوار 24 / 133.</ref>» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۳۰۷.</ref>.
 
*«{{عربی|اَلمُطیعُونَ لله}} چهار خصلتی که به دنبال آن هشت صفت برای این خاندان ذکر شده با الف و لام آمده است که بعید نیست دلالت بر حصر کند؛ یعنی مطیع خدا بودن، قوّام به امر او بودن، عامل به ارادۀ ربّ بودن و فائز به کرامت حق بودن به کمال و تمام، منحصر در این خاندان است. همان‌طور که وقتی در مقام حصر رجلیّت و مردانگی در زید هستیم می‌گوییم: الرجل زید. مرد زید است. گویا در عالم هستی مردی جز زید یافت نمی‌شود. این جا هم این چنین است. گویا در گردونۀ وجود و دایرۀ هستی و بود، خدا مطیعی جز این خاندان ندارد. این نحوه از تعبیر، کاشف از کامل و تام بودن، بلکه اکمل و اتمّ بودن این صفات در دودمان رسالت می‌باشد. نخستین صفت المطیعون لله است. [[ائمّه]] {{عم}} کسانی هستند که اطاعت کنندگان خدایند. این رتبه‌ای است بس رفیع و منزلتی بس والا که کسی به مقام اطاعت مطلقه حق تعالی برسد تا آن جا که گویا مطیع خدا فقط اینانند و خدا بندۀ مطیع و عبد فرمان برداری جز اینان ندارد. مرحوم مجلسی اوّل گوید: اینان مطیعان پروردگارند به اطاعت تامّه، تا آن جا که جان و مالشان را در راه او بذل نموده و با جهاد صوری و ظاهری و معنوی و باطنی برای اعلای کلمة الله و سر بلندی دین او تلاش و کوشش نمودند.<ref>روضة المتّقین 5 / 469.</ref> من و امثال من چه می‌فهمیم که اطاعت و فرمان برداری پروردگار چه مقام والایی است و چه منزلت رفیع و جایگاه بلندی؟ اینان که مطیعان به حقّ حقّند، ارزش طاعت حق را می‌دانند و ارج و بهای آن را می‌شناسند و چونان [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} منطقشان چنین می‌شود: به خدا سوگند، من از خدا فرزندی زیبا رخسار و خوش قد و قامت مسألت ننمودم، بلکه از پروردگارم فرزندانی فرمان بردار و مطیع او و خائف و ترسان از او خواستم که هرگاه به او می‌نگرم در حالی که فرمان حق را می‌برد و اطاعت خدا می‌آورد چشمم به او روشن شود.<ref>{{عربی|و الله، ما سالت ربی ولدا نضیر الوجه و لا ولدا حسن القامه، و لکن سألت ربی ولدا مطیعین لله خائفین و جلین منه حتی اذا نظرت الیه و هو مطیع لله قرت به عینی}} بحار الانوار 24 / 133.</ref>» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۳۰۷.</ref>.


*«{{عربی|وَ بِاَمرِهِ تَعمَلُونَ}}و فقط به امر او کار می‌کنید و به دستور او قدم بر می‌دارید. قطب نمای وجود شما بر محور امر حق می‌گردد و شاخصۀ هستی‌تان با فرمان او تنظیم شده است. جز امر او در وجود شما چیزی منشأ اثر نیست، هر چند باشد، تا آن جا که باید از عمل شما به امر حق پی برد و از کار شما فرمان خدا را فهمید. به همین جهت فعل حجّت، حجّت است و عمل امام {{ع}} امام عمل است. دستور خدا را در کردار و رفتار شما باید جویا شد» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۴۸۱.</ref>.
*«{{عربی|وَ بِاَمرِهِ تَعمَلُونَ}}و فقط به امر او کار می‌کنید و به دستور او قدم بر می‌دارید. قطب نمای وجود شما بر محور امر حق می‌گردد و شاخصۀ هستی‌تان با فرمان او تنظیم شده است. جز امر او در وجود شما چیزی منشأ اثر نیست، هر چند باشد، تا آن جا که باید از عمل شما به امر حق پی برد و از کار شما فرمان خدا را فهمید. به همین جهت فعل حجّت، حجّت است و عمل امام {{ع}} امام عمل است. دستور خدا را در کردار و رفتار شما باید جویا شد» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۴۸۱.</ref>.
خط ۴۷: خط ۵۰:
[[پرونده:11439.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید مجتبی حسینی]]]]
[[پرونده:11439.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید مجتبی حسینی]]]]
::::::آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::*«'''امر:''' بعضی در توضیح این عبارت زیارت جامعه گفته‌اند: [[ائمه]] {{عم}} برپادارندگان امر خدا هستند؛ یعنی دستوراتی که خداوند به قسط، عدل و احسان داده را به پا می‌دارند. امر، اگر همراه با نهی بیاید، معنای بکن و نکن (امر و نهی) می‌دهد، اما اگر همراه نهی نیاید، معانی متنوعی دارد: کار، حکومت، دستور، شیء و... بعضی از معانی امر، هم به صورت کلی با این معانی که می‌فهمیم و می‌گوییم، متفاوت است.
 
*«'''امر:''' بعضی در توضیح این عبارت زیارت جامعه گفته‌اند: [[ائمه]] {{عم}} برپادارندگان امر خدا هستند؛ یعنی دستوراتی که خداوند به قسط، عدل و احسان داده را به پا می‌دارند. امر، اگر همراه با نهی بیاید، معنای بکن و نکن (امر و نهی) می‌دهد، اما اگر همراه نهی نیاید، معانی متنوعی دارد: کار، حکومت، دستور، شیء و... بعضی از معانی امر، هم به صورت کلی با این معانی که می‌فهمیم و می‌گوییم، متفاوت است.


'''عالم خلق، عالم امر:''' در قرآن آمده است: خداوند یک عالم خلق و یک عالم امر دارد. {{متن قرآن|...أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ...}}<ref>«آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست»؛ سوره اعراف، آیه ۵۴</ref> عالم امر فراتر از عالم خلق است. چیزی که در عالم امر تثبیت‌شده، به عالم خلق القا می‌شود؛ مثلاً وقتی گفته می‌شود گاهی دعا در عالم امر مستجاب شده و در عالم خلق محتاج زمان است، به همین دو عالم اشاره دارد.<ref>توضیح مفصل‌تر در مورد عالم امر، در ابتدای همین مجموعه آمده است.</ref>
'''عالم خلق، عالم امر:''' در قرآن آمده است: خداوند یک عالم خلق و یک عالم امر دارد. {{متن قرآن|...أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ...}}<ref>«آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست»؛ سوره اعراف، آیه ۵۴</ref> عالم امر فراتر از عالم خلق است. چیزی که در عالم امر تثبیت‌شده، به عالم خلق القا می‌شود؛ مثلاً وقتی گفته می‌شود گاهی دعا در عالم امر مستجاب شده و در عالم خلق محتاج زمان است، به همین دو عالم اشاره دارد.<ref>توضیح مفصل‌تر در مورد عالم امر، در ابتدای همین مجموعه آمده است.</ref>
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش