پرش به محتوا

فرقه‌های انحرافی مهدویت کدامند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#))
خط ۸۴: خط ۸۴:


*'''انشعابات [[شیخیه]]:''' [[سید کاظم رشتی]] بدون اینکه [[جانشینی]] برای خود تعیین کند از [[دنیا]] رفت؛ زیرا [[ظهور]] [[امام غایب]] را بسیار نزدیک می‌دانست. پس از او در میان [[شیخیه]]، بسیاری ادعای [[جانشینی]] کردند که البته در [[عقاید]] و افکار، اختلافاتی داشتند. مدعیان [[جانشینی]] [[سید کاظم رشتی]]، عبارت بودند از:  
*'''انشعابات [[شیخیه]]:''' [[سید کاظم رشتی]] بدون اینکه [[جانشینی]] برای خود تعیین کند از [[دنیا]] رفت؛ زیرا [[ظهور]] [[امام غایب]] را بسیار نزدیک می‌دانست. پس از او در میان [[شیخیه]]، بسیاری ادعای [[جانشینی]] کردند که البته در [[عقاید]] و افکار، اختلافاتی داشتند. مدعیان [[جانشینی]] [[سید کاظم رشتی]]، عبارت بودند از:  
:::::#[[سید علی محمد شیرازی|علی محمد باب شیرازی]].
#[[سید علی محمد شیرازی|علی محمد باب شیرازی]].
:::::#یکی از شاگردان رشتی به نام حاج [[محمد کریم خان کرمانی]] که با توجه به موقعیت ویژه نزد استاد و نیز نزدیکی به دربار قاجار، توانست [[رهبری]] اکثیریت [[شیخیه]] را برعهده گیرد؛ ولی پس از [[مرگ]] وی، بر سر [[جانشینی]] او نیز [[اختلاف]] شد و انشعابات جدیدی رخ داد. طرفداران کرمانی را "[[شیخیه]] کرمانیه و کریمخانیه" می‌گویند؛ پیش‌تر مرکز آن‌ها کرمان بوده سپس به [[بصره]] [[عراق]] منتقل شدند.<ref> ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۶ – ۲۶۸؛ دائرة المعارف تشیع، ج ۱۰، ص ۱۹۱.</ref>
#یکی از شاگردان رشتی به نام حاج [[محمد کریم خان کرمانی]] که با توجه به موقعیت ویژه نزد استاد و نیز نزدیکی به دربار قاجار، توانست [[رهبری]] اکثیریت [[شیخیه]] را برعهده گیرد؛ ولی پس از [[مرگ]] وی، بر سر [[جانشینی]] او نیز [[اختلاف]] شد و انشعابات جدیدی رخ داد. طرفداران کرمانی را "[[شیخیه]] کرمانیه و کریمخانیه" می‌گویند؛ پیش‌تر مرکز آن‌ها کرمان بوده سپس به [[بصره]] [[عراق]] منتقل شدند.<ref> ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۶ – ۲۶۸؛ دائرة المعارف تشیع، ج ۱۰، ص ۱۹۱.</ref>
:::::#عده‌ای از شاگردان [[شیخ]] [[احمد احسائی]] در [[آذربایجان]] [[ایران]] به [[تبلیغ]] آرای [[شیخ]] پرداختند که مهم‌ترین آن‌ها میرزا [[محمد مامقانی]] معروف به [[حجة الاسلام]]<ref> او همان کسی است که حکم تکفیر و اعدام علی محمد شیرازی را در تبریز صادر کرد و برائت شیخیه آذربایجان را از بدعتِ باب اعلام نمود. ر،ک: بهائیان، ص ۲۴۷.</ref> و میرزا [[شفیع تبریزی]] معروف به [[ثقة الاسلام]] و میرزا [[محمد باقر اسکویی]] بزرگ [[خاندان]] احقاقی است.<ref> فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۵.</ref>
#عده‌ای از شاگردان [[شیخ]] [[احمد احسائی]] در [[آذربایجان]] [[ایران]] به [[تبلیغ]] آرای [[شیخ]] پرداختند که مهم‌ترین آن‌ها میرزا [[محمد مامقانی]] معروف به [[حجة الاسلام]]<ref> او همان کسی است که حکم تکفیر و اعدام علی محمد شیرازی را در تبریز صادر کرد و برائت شیخیه آذربایجان را از بدعتِ باب اعلام نمود. ر،ک: بهائیان، ص ۲۴۷.</ref> و میرزا [[شفیع تبریزی]] معروف به [[ثقة الاسلام]] و میرزا [[محمد باقر اسکویی]] بزرگ [[خاندان]] احقاقی است.<ref> فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۵.</ref>
*'''مبنای فکری [[عقاید]] [[احمد احسائی]]:''' بدیهی است که در [[مذهب]] [[شیعه]]، منابع اصلی [[معارف]] و [[عقاید اسلامی]]، [[قرآن]]، سنّت [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} می‌باشد. نیز راه‌دست‌یابی به سنّت و سیرۀ [[معصومان]] {{عم}} منحصر در روایاتی است که در کتب روایی معتبر، بیان شده و [[عالمان شیعه]] با دقّت نظر و ریزبینی و بر پایۀ [[استدلال]] از این مجموعه گران‌سنگ، [[معارف]] فراوانی را استخراج کرده‌اند. این، مسیر روشنی است که [[عقل]] و عقلا و نیز [[سیره]] [[علما]] آن را تأیید می‌کند. [[شیخ احمد احسائی]] گرچه عنایت ویژه‌ای به [[روایات]] [[معصومان]] {{عم}} داشت؛ ولی درباره دست‌یابی به [[کلام]] [[معصوم]] {{ع}} شیوه جدیدی را ابداع کرد. او مدعی شد که از راه [[مکاشفه]] و ارتباط با [[ائمه]]{{عم}} در عالم [[خواب]]، حقایقی را بی‌واسطه از ایشان می‌گیرد. وی از رؤیایی در دوران تحصیل خود یاد کرده که ضمن آن، شخصی دو [[آیه]] [[قرآن]] را برای او [[تفسیر]] می‌کند و سرآغاز تحّولی شگرف در زندگی او می‌شود. پس از آن، او از یک سلسله از رؤیاها به فرزندش خبر داده که در ضمن آن‌ها پاسخ مسائل خود را از [[ائمه]]{{عم}} می‌گرفته و در [[بیداری]] به درستی و مطابقت آن‌ها با [[احادیث]] پی می‌برده است. احسائی با این دیدگاه، پای [[استدلال]] را در مطالب علمی بست و بدون اقامه [[دلیل]]، ادعاهای خود را نشر داد. وقتی در مباحث علمی به آرای وی ایرادی وارد می‌شد می‌گفت: "در طریق من [[مکاشفه]] و [[شهود]] است، نه [[برهان]] و [[استدلال]]"<ref> بهائی چه می‌گوید؟، ج ۱، ص ۱۰۹؛ العلامۀ الجلیل احمد بن زین الدین الاحسایی فی دائرة الضوء، ص ۱۶ – ۳۳؛ شیخی‌گری بابی‌گری، ص ۱۵؛ فصلنامه علمی – ترویجی انتظار موعود، مهدویت و فرقه‌های انحرافی، ش ۲.</ref> بدیهی است که چنین شیوه‌ای در مباحثات علمی، جایگاهی ندارد و از نظر [[عقل]] و [[نقل]] مردود و موجب [[انحراف]] و سقوط است و چه بسا سر از [[شرک]] و [[کفر]] در آورد!!
*'''مبنای فکری [[عقاید]] [[احمد احسائی]]:''' بدیهی است که در [[مذهب]] [[شیعه]]، منابع اصلی [[معارف]] و [[عقاید اسلامی]]، [[قرآن]]، سنّت [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} می‌باشد. نیز راه‌دست‌یابی به سنّت و سیرۀ [[معصومان]] {{عم}} منحصر در روایاتی است که در کتب روایی معتبر، بیان شده و [[عالمان شیعه]] با دقّت نظر و ریزبینی و بر پایۀ [[استدلال]] از این مجموعه گران‌سنگ، [[معارف]] فراوانی را استخراج کرده‌اند. این، مسیر روشنی است که [[عقل]] و عقلا و نیز [[سیره]] [[علما]] آن را تأیید می‌کند. [[شیخ احمد احسائی]] گرچه عنایت ویژه‌ای به [[روایات]] [[معصومان]] {{عم}} داشت؛ ولی درباره دست‌یابی به [[کلام]] [[معصوم]] {{ع}} شیوه جدیدی را ابداع کرد. او مدعی شد که از راه [[مکاشفه]] و ارتباط با [[ائمه]]{{عم}} در عالم [[خواب]]، حقایقی را بی‌واسطه از ایشان می‌گیرد. وی از رؤیایی در دوران تحصیل خود یاد کرده که ضمن آن، شخصی دو [[آیه]] [[قرآن]] را برای او [[تفسیر]] می‌کند و سرآغاز تحّولی شگرف در زندگی او می‌شود. پس از آن، او از یک سلسله از رؤیاها به فرزندش خبر داده که در ضمن آن‌ها پاسخ مسائل خود را از [[ائمه]]{{عم}} می‌گرفته و در [[بیداری]] به درستی و مطابقت آن‌ها با [[احادیث]] پی می‌برده است. احسائی با این دیدگاه، پای [[استدلال]] را در مطالب علمی بست و بدون اقامه [[دلیل]]، ادعاهای خود را نشر داد. وقتی در مباحث علمی به آرای وی ایرادی وارد می‌شد می‌گفت: "در طریق من [[مکاشفه]] و [[شهود]] است، نه [[برهان]] و [[استدلال]]"<ref> بهائی چه می‌گوید؟، ج ۱، ص ۱۰۹؛ العلامۀ الجلیل احمد بن زین الدین الاحسایی فی دائرة الضوء، ص ۱۶ – ۳۳؛ شیخی‌گری بابی‌گری، ص ۱۵؛ فصلنامه علمی – ترویجی انتظار موعود، مهدویت و فرقه‌های انحرافی، ش ۲.</ref> بدیهی است که چنین شیوه‌ای در مباحثات علمی، جایگاهی ندارد و از نظر [[عقل]] و [[نقل]] مردود و موجب [[انحراف]] و سقوط است و چه بسا سر از [[شرک]] و [[کفر]] در آورد!!
*'''[[عقائد]] [[شیخیه]]:''' [[شیخ]] [[احمد احسائی]] و شاگردان او درباره [[معاد]] جسمانی و [[معراج]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[مقامات]] [[ائمه]]{{عم}} و نیز حیات [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} و چگونگی ارتباط با آن حضرت، نظرات خاصی دارند که با [[عقاید اسلامی]]، تفاوت دارد.
*'''[[عقائد]] [[شیخیه]]:''' [[شیخ]] [[احمد احسائی]] و شاگردان او درباره [[معاد]] جسمانی و [[معراج]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[مقامات]] [[ائمه]]{{عم}} و نیز حیات [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} و چگونگی ارتباط با آن حضرت، نظرات خاصی دارند که با [[عقاید اسلامی]]، تفاوت دارد.


*'''دیدگاه [[شیخیه]] دربارۀ [[امام غایب]]:''' [[شیخ]] [[احمد احسائی]] و پیروانش بر این باورند که [[امام غایب]] در عالم دیگری به نام هورقلیا<ref> هورقلیا از نظر شیخ احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشن‌تر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محله‌های متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیون‌ها امّت با زبان‌های متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر می‌برند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف)</ref> زندگی می‌کند و [[راز]] [[عمر طولانی]] او در همین است که با بدنی هورقلیایی و غیرمادّی در آن عالم به سر می‌برد و هرگاه بخواهد به این دنیای مادّی پا گذارد، صورتی از صورت‌های اهل [[زمین]] را می‌پوشد و کسی او را نمی‌شناسد.<ref> جوامع الکلم، ج ۲، قسمت، ص ۱۰۳.</ref> این نظریه، مخالف با [[اعتقاد]] [[شیعه]] بوده و به [[دلایل]] زیر مردود می‌باشد:
*'''دیدگاه [[شیخیه]] دربارۀ [[امام غایب]]:''' [[شیخ]] [[احمد احسائی]] و پیروانش بر این باورند که [[امام غایب]] در عالم دیگری به نام هورقلیا<ref> هورقلیا از نظر شیخ احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشن‌تر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محله‌های متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیون‌ها امّت با زبان‌های متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر می‌برند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف)</ref> زندگی می‌کند و [[راز]] [[عمر طولانی]] او در همین است که با بدنی هورقلیایی و غیرمادّی در آن عالم به سر می‌برد و هرگاه بخواهد به این دنیای مادّی پا گذارد، صورتی از صورت‌های اهل [[زمین]] را می‌پوشد و کسی او را نمی‌شناسد.<ref> جوامع الکلم، ج ۲، قسمت، ص ۱۰۳.</ref> این نظریه، مخالف با [[اعتقاد]] [[شیعه]] بوده و به [[دلایل]] زیر مردود می‌باشد:
:::::#ادّعای احسائی مبنی بر زندگی [[امام]]{{ع}} با [[بدن]] هورقلیایی و در عالم هورقلیا بدون پشتوانه عقلی و نقلی است و [[عمر طولانی]] [[امام مهدی|امام زمان]] با [[بدن]] مادّی و در همین [[دنیا]] نیز قابل توجیه است.
#ادّعای احسائی مبنی بر زندگی [[امام]]{{ع}} با [[بدن]] هورقلیایی و در عالم هورقلیا بدون پشتوانه عقلی و نقلی است و [[عمر طولانی]] [[امام مهدی|امام زمان]] با [[بدن]] مادّی و در همین [[دنیا]] نیز قابل توجیه است.
:::::#بازگشت سخن [[شیخ]] [[احمد احسائی]] به [[انکار]] حیات مادی [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} است و در این صورت بین [[امام]] حیّ و [[امامان]] گذشته تفاوتی نخواهد بود؛<ref> زیرا طبق عقیدۀ احسائی، امامان گذشته در عالم بزرخ با همین بدن هورقلیایی حیات دارند.</ref> چون هیچ‌یک [[بدن]] مادی ندارند و با جسم لطیف زندگی می‌کنند.
#بازگشت سخن [[شیخ]] [[احمد احسائی]] به [[انکار]] حیات مادی [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} است و در این صورت بین [[امام]] حیّ و [[امامان]] گذشته تفاوتی نخواهد بود؛<ref> زیرا طبق عقیدۀ احسائی، امامان گذشته در عالم بزرخ با همین بدن هورقلیایی حیات دارند.</ref> چون هیچ‌یک [[بدن]] مادی ندارند و با جسم لطیف زندگی می‌کنند.
:::::#طبق نظریه [[شیخ]]، [[امام مهدی|امام زمان]] بر روی [[زمین]] زندگی نمی‌کند و حال آنکه ظاهر [[آیات]] و [[روایات]] برخلاف این [[عقیده]] است، مانند روایاتی که [[ضرورت]] وجود [[حجت الهی]] را بر [[زمین]] در همه زمان‌ها اثبات می‌کند و بقای [[زمین]] را بدون ایشان، غیرممکن می‌داند.<ref> اشاره است به روایاتی که در کتاب الحجة از اصول کافی آمده است.</ref> [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} می‌فرماید:{{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضِ مِنْ قَائِمٌ بِحُجَّةٍ ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ بَاطِنٍ‏ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيِّنَاتُهُ‏ "}}<ref>آری، این چنین است زمین از قیام کننده به حجت الهی خالی نمی‌ماند که او ظاهر و مشهور است و یا غائب و پنهان؛ تا حجت‌های الهی و بینات او باطل نشود؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۲، ص ۵۴۵.</ref>
#طبق نظریه [[شیخ]]، [[امام مهدی|امام زمان]] بر روی [[زمین]] زندگی نمی‌کند و حال آنکه ظاهر [[آیات]] و [[روایات]] برخلاف این [[عقیده]] است، مانند روایاتی که [[ضرورت]] وجود [[حجت الهی]] را بر [[زمین]] در همه زمان‌ها اثبات می‌کند و بقای [[زمین]] را بدون ایشان، غیرممکن می‌داند.<ref> اشاره است به روایاتی که در کتاب الحجة از اصول کافی آمده است.</ref> [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} می‌فرماید:{{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضِ مِنْ قَائِمٌ بِحُجَّةٍ ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ بَاطِنٍ‏ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيِّنَاتُهُ‏ "}}<ref>آری، این چنین است زمین از قیام کننده به حجت الهی خالی نمی‌ماند که او ظاهر و مشهور است و یا غائب و پنهان؛ تا حجت‌های الهی و بینات او باطل نشود؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۲، ص ۵۴۵.</ref>
*'''[[اعتقاد]] به رکن رابع:''' اصول [[دین]] در نزد عموم [[شیعیان]] پنج اصل [[توحید]]، [[نبوت]]، [[معاد]]، [[عدل]] و [[امامت]] است؛ ولی [[شیخیه]] کرمانیه معتقدند که اصول [[دین]]، [[ایمان]] به چهار اصل است: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و پس از آن، رکن چهارم [[ایمان]]، یعنی [[شناخت]] [[شیعه]] کامل است که در زمان [[غیبت]]، [[واسطه فیض]] میان [[امام غایب]] و [[مردم]] است. او [[احکام]] را بی‌واسطه از [[امام]]{{ع}} می‌گیرد و به دیگران می‌رساند.<ref> فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.</ref> به [[اعتقاد]] اینان [[پیشوایان]] [[شیخیه]] یعنی احسائی و [[جانشینان]] او، مصداق [[شیعه]] کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که می‌توانند [[احکام]] فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین [[دلیل]]، این گروه از [[شیخیه]] به [[اجتهاد]] و [[تقلید]] عقیده‌ای ندارند.<ref> ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (صص ۲۸۳ – ۳۶۳) و بهائیان، صص ۱۱۰ – ۱۵۲.</ref> این [[عقیده]] [[باطل]]، علاوه بر [[انحراف]] در [[رفتار]] دینی بعضی از شیخیّه، بستری مناسب برای ادّعای [[علی محمد شیرازی]] پدید آورد تا اینکه مدعی بابیّت و [[نیابت]] خاصّه [[امام]] شد و پس از آن ادعا کرد که همان [[امام غایب]] است که وعده ظهورش داده شده است.<ref> در ادامه این گفتار، درباره علی محمد شیرازی بحث خواهیم کرد.</ref> ولی از مسلمات [[مذهب]] [[شیعه]] این است که در زمان [[غیبت کبرا]]، باب [[نیابت]] خاصّه و ارتباط با [[امام غایب]]، بسته است<ref> در آخرین توقیع از [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} آمده است: و سيأتي من شيعتي من يدّعي المشاهدة، ألا فمن اد[عي المشاهدة قبل خروج السفياني و الصيحة فهو كذّاب مفتر. ([[غیبت]] طوسی، ص ۳۹۵، ش ۳۶۵). به زودی می‌آید از شیعیان من کسی که ادعای مشاهده [= نیابت خاصّه] دارد. هرآینه هر کس ادعای مشاهده کند قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی، پس او دروغگو و افترا زننده است.</ref> و راه رسیدن به [[احکام الهی]] همانا [[رجوع]] به [[عالمان]] و [[فقیهان]] است و آنان بر اساس [[قرآن]] و سنّت، [[استنباط]] کرده، [[احکام]] را برای [[مردم]] بیان می‌کنند؛ چنانکه در [[توقیع]] شریف آمده است:{{عربی|" وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‏ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى‏ رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِي‏ عَلَيْكُمْ‏ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَيْكُمْ‏ "}}<ref>و اما در مسائلی که پیش می‌آید، به راویان حدیث ما (= فقها) رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من بر حجت خدا بر آن‌هایم؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۴۸۵.</ref>
*'''[[اعتقاد]] به رکن رابع:''' اصول [[دین]] در نزد عموم [[شیعیان]] پنج اصل [[توحید]]، [[نبوت]]، [[معاد]]، [[عدل]] و [[امامت]] است؛ ولی [[شیخیه]] کرمانیه معتقدند که اصول [[دین]]، [[ایمان]] به چهار اصل است: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و پس از آن، رکن چهارم [[ایمان]]، یعنی [[شناخت]] [[شیعه]] کامل است که در زمان [[غیبت]]، [[واسطه فیض]] میان [[امام غایب]] و [[مردم]] است. او [[احکام]] را بی‌واسطه از [[امام]]{{ع}} می‌گیرد و به دیگران می‌رساند.<ref> فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.</ref> به [[اعتقاد]] اینان [[پیشوایان]] [[شیخیه]] یعنی احسائی و [[جانشینان]] او، مصداق [[شیعه]] کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که می‌توانند [[احکام]] فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین [[دلیل]]، این گروه از [[شیخیه]] به [[اجتهاد]] و [[تقلید]] عقیده‌ای ندارند.<ref> ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (صص ۲۸۳ – ۳۶۳) و بهائیان، صص ۱۱۰ – ۱۵۲.</ref> این [[عقیده]] [[باطل]]، علاوه بر [[انحراف]] در [[رفتار]] دینی بعضی از شیخیّه، بستری مناسب برای ادّعای [[علی محمد شیرازی]] پدید آورد تا اینکه مدعی بابیّت و [[نیابت]] خاصّه [[امام]] شد و پس از آن ادعا کرد که همان [[امام غایب]] است که وعده ظهورش داده شده است.<ref> در ادامه این گفتار، درباره علی محمد شیرازی بحث خواهیم کرد.</ref> ولی از مسلمات [[مذهب]] [[شیعه]] این است که در زمان [[غیبت کبرا]]، باب [[نیابت]] خاصّه و ارتباط با [[امام غایب]]، بسته است<ref> در آخرین توقیع از [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} آمده است: و سيأتي من شيعتي من يدّعي المشاهدة، ألا فمن اد[عي المشاهدة قبل خروج السفياني و الصيحة فهو كذّاب مفتر. ([[غیبت]] طوسی، ص ۳۹۵، ش ۳۶۵). به زودی می‌آید از شیعیان من کسی که ادعای مشاهده [= نیابت خاصّه] دارد. هرآینه هر کس ادعای مشاهده کند قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی، پس او دروغگو و افترا زننده است.</ref> و راه رسیدن به [[احکام الهی]] همانا [[رجوع]] به [[عالمان]] و [[فقیهان]] است و آنان بر اساس [[قرآن]] و سنّت، [[استنباط]] کرده، [[احکام]] را برای [[مردم]] بیان می‌کنند؛ چنانکه در [[توقیع]] شریف آمده است:{{عربی|" وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‏ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى‏ رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِي‏ عَلَيْكُمْ‏ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَيْكُمْ‏ "}}<ref>و اما در مسائلی که پیش می‌آید، به راویان حدیث ما (= فقها) رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من بر حجت خدا بر آن‌هایم؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۴۸۵.</ref>
*'''پیدایش بابیّت:''' پس از درگذشت [[سید کاظم رشتی]] –از بزرگان [[شیخیه]]- یکی از شاگردان او به نام [[علی محمد شیرازی]]، مدعی [[جانشینی]] او شد که با [[حمایت]] جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحله‌ای جدید و حسّاس در شکل‌گیری [[فرقه‌های انحرافی]] پدید آمد. سرانجام فرقه‌ای به نام "بابیّت" شکل گرفت که خود بستری آماده برای [[انحراف]] بزرگ‌تر به نام "[[بهائیت]]" شد.
*'''پیدایش بابیّت:''' پس از درگذشت [[سید کاظم رشتی]] –از بزرگان [[شیخیه]]- یکی از شاگردان او به نام [[علی محمد شیرازی]]، مدعی [[جانشینی]] او شد که با [[حمایت]] جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحله‌ای جدید و حسّاس در شکل‌گیری [[فرقه‌های انحرافی]] پدید آمد. سرانجام فرقه‌ای به نام "بابیّت" شکل گرفت که خود بستری آماده برای [[انحراف]] بزرگ‌تر به نام "[[بهائیت]]" شد.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش