پرش به محتوا

ابوجهم بن حذیفه عدوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'اقبال' به 'اقبال'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== جستارهای وابسته == * +== جستارهای وابسته == {{مدخل‌های وابسته}} *))
جز (جایگزینی متن - 'اقبال' به 'اقبال')
خط ۲۳: خط ۲۳:
وی در دوره [[عثمان]]، یکی از افراد شاخص [[جامه]] به شمار می‌آمد. او یکی از [[شاهدان]] وقف‌نامه وَهط<ref> تاکستانی آباد در طائف؛ یاقوت حموی، ج۵، ص۳۸۶.</ref> بود که از سوی [[عمرو بن عاص]] در سال ۲۹ تنظیم شد<ref> عبدالرزاق صنعانی، ج۱۰، ص۳۷۸.</ref>. هنگامی که [[شورشیان]] [[مصر]] به [[مدینه]] آمدند و عثمان از [[امام علی]]{{ع}} تقاضای [[میانجی‌گری]] کرد، آن [[حضرت]] همراه عده‌ای که ابوجهم نیز جزو آنان بود، به سوی [[مصریان]] رفت و با آنان سخن گفت و به بازگشت متقاعدشان کردند<ref>بلاذری، ج۶، ص۱۷۶؛ طبری، ج۴، ص۳۵۹.</ref>. پس از [[قتل عثمان]]، [[همسر]] وی از عده‌ای از جمله ابوجهم خواست وی را به [[خاک]] سپارند. آنان برای [[دفن]] حاضر شدند، ولی [[انصار]] مانع [[نماز]] بر وی گردیدند و ابوجهم با آنان به درگیری لفظی پرداخت<ref>بلاذری، ج۶، ص۲۰۳.</ref>. ابوجهم و [[یاران]] او چون شرایط را در [[روز]] برای چنین کاری آماده ندیدند، پس از نماز [[مغرب]] برای دفن عثمان [[اقدام]] کردند. مصریان مانع آنان شدند، که ابوجهم پیش آمد و [[آمادگی]] خود را برای [[مرگ]] تا دفن عثمان اعلام کرد<ref>طبری، ج۴، ص۴۱۳.</ref>. او یکی از چهار نفری بود که در دفن عثمان شرکت داشت<ref>ابن شبه، ج۱، ص۱۱۳ و ج۴، ص۱۲۴۱؛ بلاذری، ج۶، ص۲۰۶.</ref> و از جمله کسانی بود که وی را در [[قبر]] گذاشت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۵۷.</ref>. چون مانعان نگذاشتند بر عثمان نماز خوانده شود، او به کنایه گفت: او را رها کنند؛ زیرا [[خدا]] و [[پیامبر]] بر او نماز گزارده‌اند<ref>ابن شبه، ج۴، ص۱۳۰۶؛ طبری، ج۴، ص۴۱۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۶۱.</ref> و مصریان او را برای این سخن کتک زدند<ref>ابن شبه، ج۴، ص۱۳۰۶.</ref>.
وی در دوره [[عثمان]]، یکی از افراد شاخص [[جامه]] به شمار می‌آمد. او یکی از [[شاهدان]] وقف‌نامه وَهط<ref> تاکستانی آباد در طائف؛ یاقوت حموی، ج۵، ص۳۸۶.</ref> بود که از سوی [[عمرو بن عاص]] در سال ۲۹ تنظیم شد<ref> عبدالرزاق صنعانی، ج۱۰، ص۳۷۸.</ref>. هنگامی که [[شورشیان]] [[مصر]] به [[مدینه]] آمدند و عثمان از [[امام علی]]{{ع}} تقاضای [[میانجی‌گری]] کرد، آن [[حضرت]] همراه عده‌ای که ابوجهم نیز جزو آنان بود، به سوی [[مصریان]] رفت و با آنان سخن گفت و به بازگشت متقاعدشان کردند<ref>بلاذری، ج۶، ص۱۷۶؛ طبری، ج۴، ص۳۵۹.</ref>. پس از [[قتل عثمان]]، [[همسر]] وی از عده‌ای از جمله ابوجهم خواست وی را به [[خاک]] سپارند. آنان برای [[دفن]] حاضر شدند، ولی [[انصار]] مانع [[نماز]] بر وی گردیدند و ابوجهم با آنان به درگیری لفظی پرداخت<ref>بلاذری، ج۶، ص۲۰۳.</ref>. ابوجهم و [[یاران]] او چون شرایط را در [[روز]] برای چنین کاری آماده ندیدند، پس از نماز [[مغرب]] برای دفن عثمان [[اقدام]] کردند. مصریان مانع آنان شدند، که ابوجهم پیش آمد و [[آمادگی]] خود را برای [[مرگ]] تا دفن عثمان اعلام کرد<ref>طبری، ج۴، ص۴۱۳.</ref>. او یکی از چهار نفری بود که در دفن عثمان شرکت داشت<ref>ابن شبه، ج۱، ص۱۱۳ و ج۴، ص۱۲۴۱؛ بلاذری، ج۶، ص۲۰۶.</ref> و از جمله کسانی بود که وی را در [[قبر]] گذاشت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۵۷.</ref>. چون مانعان نگذاشتند بر عثمان نماز خوانده شود، او به کنایه گفت: او را رها کنند؛ زیرا [[خدا]] و [[پیامبر]] بر او نماز گزارده‌اند<ref>ابن شبه، ج۴، ص۱۳۰۶؛ طبری، ج۴، ص۴۱۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۶۱.</ref> و مصریان او را برای این سخن کتک زدند<ref>ابن شبه، ج۴، ص۱۳۰۶.</ref>.


او پیش از [[بیعت با امام علی]]{{ع}}، خواهان [[قصاص]] [[قاتلان عثمان]] بود که [[عمار یاسر]] با او [[مخالفت]] کرد. ابوجهم بدو گفت: چگونه برای شلاق‌هایی که خورده‌ای خواهان [[قصاص]] هستی، ولی درباره [[خون عثمان]] چنین نمی‌خواهی<ref>طبرانی، معجم کبیر، ج۱، ص۸۱؛ هیثمی، ج۹، ص۹۸.</ref>. در گزارشی که [[بلاذری]] نقل کرده، ابوجهم پس از [[قتل عثمان]]، چون [[اقبال]] [[مردم]] را به [[طلحه]] دید، از [[امام علی]]{{ع}} خواست [[غافل]] و بی‌خبر ننشیند که [[امام]] به سوی [[بیت المال]] رفت و در آن را به روی مردم گشود<ref>بلاذری، ج۳، ص۱۵.</ref>. این گزارش با مواضع دیگر ابوجهم که مدافع [[عثمان]] بود، سازگار نیست. ممکن است وی در مقایسه نامزدان [[خلافت]]، امام علی{{ع}} را مناسبت‌تر از دیگران، به ویژه طلحه که نقش مؤثری در قتل عثمان داشت، می‌دانسته است. در دوره [[خلافت امام علی]]{{ع}} از او خبری نیست. تنها در مذاکرات مربوط به [[تحکیم]] پس از [[جنگ صفین]]، از جمله بزرگانی بود که برای حضور در مذاکرات و اطلاع از آن، از سوی [[معاویه]] به [[شام]] [[دعوت]] شد و او هم دعوت [[عمر]] را پذیرفت<ref>بلاذری، ج۳، ص۱۱۸-۱۲۰؛ دینوری، ص۱۹۸؛ طبری ج۵، ص۶۷؛ ابن کثیر، ج۷، ص۳۱۳.</ref>. در همین مذاکرات، اختلاف‌هایی میان وی و [[عمرو بن عاص]] بر سر [[حکمرانی]] [[بنی امیه]] پدید آمد<ref>ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۸۱.</ref>.
او پیش از [[بیعت با امام علی]]{{ع}}، خواهان [[قصاص]] [[قاتلان عثمان]] بود که [[عمار یاسر]] با او [[مخالفت]] کرد. ابوجهم بدو گفت: چگونه برای شلاق‌هایی که خورده‌ای خواهان [[قصاص]] هستی، ولی درباره [[خون عثمان]] چنین نمی‌خواهی<ref>طبرانی، معجم کبیر، ج۱، ص۸۱؛ هیثمی، ج۹، ص۹۸.</ref>. در گزارشی که [[بلاذری]] نقل کرده، ابوجهم پس از [[قتل عثمان]]، چون اقبال [[مردم]] را به [[طلحه]] دید، از [[امام علی]]{{ع}} خواست [[غافل]] و بی‌خبر ننشیند که [[امام]] به سوی [[بیت المال]] رفت و در آن را به روی مردم گشود<ref>بلاذری، ج۳، ص۱۵.</ref>. این گزارش با مواضع دیگر ابوجهم که مدافع [[عثمان]] بود، سازگار نیست. ممکن است وی در مقایسه نامزدان [[خلافت]]، امام علی{{ع}} را مناسبت‌تر از دیگران، به ویژه طلحه که نقش مؤثری در قتل عثمان داشت، می‌دانسته است. در دوره [[خلافت امام علی]]{{ع}} از او خبری نیست. تنها در مذاکرات مربوط به [[تحکیم]] پس از [[جنگ صفین]]، از جمله بزرگانی بود که برای حضور در مذاکرات و اطلاع از آن، از سوی [[معاویه]] به [[شام]] [[دعوت]] شد و او هم دعوت [[عمر]] را پذیرفت<ref>بلاذری، ج۳، ص۱۱۸-۱۲۰؛ دینوری، ص۱۹۸؛ طبری ج۵، ص۶۷؛ ابن کثیر، ج۷، ص۳۱۳.</ref>. در همین مذاکرات، اختلاف‌هایی میان وی و [[عمرو بن عاص]] بر سر [[حکمرانی]] [[بنی امیه]] پدید آمد<ref>ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۸۱.</ref>.


ابوجهم در دوره خلافت معاویه، بارها [[خدمت]] وی رفت<ref>ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۷۳.</ref> و از او [[صله]] و جایزه دریافت کرد<ref>ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۸۳-۱۸۲.</ref>. در این جلسات، یک بار معاویه از رابط نامناسب وی و ثقیف پرسید که وی اختلاف‌های خود را با آنان بیان داشت <ref>بکری، معجم، ج۴، ص۱۱۶۸؛ ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۸۳.</ref>، و محدود کردن [[قبایل]] رقیب و [[مخالف]] خود را تقاضا کرد که معاویه پذیرفت<ref>ابن حبیب، ص۳۲۱؛ ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۸۳.</ref>. بار دیگر چون [[ضحاک بن قیس فهری]]، شعری در ناپایداری [[دنیا]] و زوال [[پادشاهان]] خواند، ابوجهم که [[جسارت]] [[سخن گفتن]] داشت گفت: مرادش معاویه بوده است<ref>بلاذری، ج۵، ص۷۳.</ref>.
ابوجهم در دوره خلافت معاویه، بارها [[خدمت]] وی رفت<ref>ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۷۳.</ref> و از او [[صله]] و جایزه دریافت کرد<ref>ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۸۳-۱۸۲.</ref>. در این جلسات، یک بار معاویه از رابط نامناسب وی و ثقیف پرسید که وی اختلاف‌های خود را با آنان بیان داشت <ref>بکری، معجم، ج۴، ص۱۱۶۸؛ ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۸۳.</ref>، و محدود کردن [[قبایل]] رقیب و [[مخالف]] خود را تقاضا کرد که معاویه پذیرفت<ref>ابن حبیب، ص۳۲۱؛ ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۸۳.</ref>. بار دیگر چون [[ضحاک بن قیس فهری]]، شعری در ناپایداری [[دنیا]] و زوال [[پادشاهان]] خواند، ابوجهم که [[جسارت]] [[سخن گفتن]] داشت گفت: مرادش معاویه بوده است<ref>بلاذری، ج۵، ص۷۳.</ref>.
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش