پرش به محتوا

مهتدی عباسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ق.)' به 'ق)'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ق.)' به 'ق)')
خط ۳: خط ۳:
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[مهتدی عباسی در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[مهتدی عباسی در تاریخ اسلامی]]</div>


==[[المهتدی بالله]] (۲۵۵-۲۵۶ ق.)==
==[[المهتدی بالله]] (۲۵۵-۲۵۶ق)==
[[ترکان]] جای [[معتز]] را به [[محمد بن واثق]] ملقب به المهتدی بالله دادند. وی هنگامی به [[خلافت]] رسید که [[فساد]] و [[تباهی]]، ارکان [[دولت عباسی]] را فرا گرفته و [[امنیت]] داخلی و [[اتحاد]] و [[یکپارچگی]] آن دستخوش زوال شده بود و [[کارگزاران]] و [[سرداران سپاه]]، به سبب استغراق در لذت‌های [[دنیوی]] و ارتکاب [[منکرات]]، در امور [[دولت]] [[اهمال]] می‌کردند. به‌علاوه، در همان [[زمان]]، ترکان به مانند حلقه فاصلی میان [[خلیفه]] و [[عامه]] [[مردم]] قرار گرفته و [[ارتباط]] آن دو را با هم قطع کرده بودند. [[مهتدی]] مردی با [[اراده]] و [[پرهیزگار]] بود و می‌خواست در میان [[خلفای عباسی]] روش [[عمر بن عبدالعزیز]] - خلیفه پارسای [[اموی]] - را در پیش گیرد<ref>التنبیه والاشراف، ص۳۱۸.</ref>؛ از این‌رو در صدد برآمد تا پیش از همه، [[اصلاحات]] را از خود و [[خاندان عباسی]] آغاز کند؛ سپس شراب‌خواری و [[برده‌داری]] را ممنوع ساخت؛ هر [[جمعه]] در [[مسجد]] حضور می‌یافت و با ایراد [[خطبه]]، مردم را [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کرد؛ دیوان‌ها را به‌دقت زیر نظر گرفت و [[مظالم]] را شخصاً بررسی و خاندان عباسی را ملزم به رعایت [[مصالح]] خلافت و [[مسلمین]] کرد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۰۵؛ مروج الذهب، ج۴، ص۱۸۳؛ تاریخ بغداد ج۳، ص۳۴۸-۳۴۹؛ الکامل، ج۷، ص۲۳۳-۲۳۵.</ref>. وی همچنین از آغاز کار در صدد برآمد که [[شرّ]] ترکان را از سر خود کوتاه کند؛ زیرا از دست‌درازی آنان به تنگ آمده بود. به گفته [[طبری]]، مهتدی اشک‌ریزان دست به سوی [[آسمان]] برداشت و گفت: خدایا من از [[اعمال]] [[موسی]] بن بغا بیزارم<ref>تاریخ الطبری، ج۱۱، ص۱۷۳.</ref>. بدین جهت، ابتدا [[موسی بن بغا]] را به بهانه [[جنگ]] با [[علویان]] [[طبرستان]]، روانه آن دیار کرد؛ آنگاه [[برادر]] موسی را به [[قتل]] رساند و پس از او با یکباک<ref>منابع نام این سردار ترک را با اختلاف آورده‌اند؛ بعضی با یکباک و بعضی دیگر با یکبان یا با مکیال و نیز با بکتال آورده‌اند.</ref>، یکی از [[سرداران]] بزرگ ترک، را - که به [[اعتراض]] برخاسته بود- گردن زد. با وجود این، اقدامات [[اصلاح‌گرانه]] این [[خلیفه]] [[پارسا]] در آن شرایط که [[فساد]] و [[تباهی]] همه جا را فرا گرفته بود، به نتیجه نرسید و شورش‌های متعددی که در اطراف و اکناف به وجود آمد، سرانجام، نیروی او را [[ضعیف]] کرد و او را در معرض نابودی قرار داد؛ از آن جمله در آغاز خلافتش، [[مردم]] [[بغداد]] سر به [[شورش]] برداشتند؛ زیرا هنوز چشم به [[روزگار]] [[معتز]] داشتند و [[خطبه]] به نام او می‌خواندند. [[مهتدی]] این شورش را با [[بذل و بخشش]] فرو نشاند. همچنین، در [[زمان]] مهتدی کار [[خوارج]]، به [[رهبری]] [[مساور بن عبدالحمید شاری]]، بالا گرفت. مساور به [[سال ۲۵۲ ق]]. در حوالی [[موصل]] سر به شورش برداشت و عده‌ای از خوارج [[عرب]] و کرد به او پیوستند<ref>الکامل، ج۷، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref>. وی به [[سال ۲۵۴ ق]]. در نبردی خونین، [[حسن بن ایوب]]- [[کارگزار]] معتز در موصل - را با سپاهی بزرگ [[شکست]] داد و [[قدرت]] بسیار یافت؛ همچنین در زمان [[خلافت]] مهتدی موصل را [[تصرف]] کرد و یک بار دیگر [[سپاه]] خلیفه را در هم کوبید و بر بخش‌های مهمی از [[عراق]] نیز دست یافت. شورش مساور در زمان خلافت مهتدی یک‌سره برپا بود تا آنکه در دور [[خلافت معتمد]] فرو نشست<ref>الکامل، ج۷، ص۲۲۶-۲۲۷.</ref>. دیگر، شورش [[عیسی بن شیخ]] در [[شام]] بود که مدتی مهتدی را به خود مشغول کرد. شیخ، [[پدر عیسی]]، در دوره معتز [[امیر]] [[فلسطین]] و [[اردن]] بود. پس از درگذشت وی، عیسی [[دمشق]] را تصرف و از [[پرداخت مالیات]] خودداری کرد و در صدد برآمد تا با استفاده از آشفتگی‌های [[دستگاه خلافت]]، شام و [[مصر]] را به دست آورد. خلیفه، أماجور ترک را برای [[سرکوب]] کردن عیسی به شام فرستاد. أماجور سپاه وی را در هم شکست و شام را به تصرف در آورد و عیسی به ارمنستان گریخت<ref>کندی، ابو عمر محمد بن یوسف، کتاب الولاة والقضاة، ص۲۱۴؛ مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، الخطط، ج۲، ص۳۱۵؛ و قس: الکامل که سرکوبی عیسی را در زمان مهتدی می‌داند (ج ۷، ص۲۳۸).</ref>. اوج‌گیری کار [[علویان]] در [[طبرستان]] و آغاز [[شورش زنگ]] نیز در دوره [[مهتدی]] بود. این [[شورش‌ها]] موجب [[آشفتگی]] بیشتر اوضاع گردید و [[ترکان]] را بر [[ضد]] مهتدی بشوراند. [[خلیفه]] وقتی که چنین دید، [[لباس]] رزم پوشید و به [[اعتماد]] [[مردم]] و عده‌ای از [[غلامان]] به [[جنگ]] ترکان برخاست؛ اما غلامان او را رها کردند و [[عامه]] نیز کمکی نکردند، پس خود دلیرانه در برابر آنان ایستاد تا آنکه ترکان وی را گرفتند و پس از [[شکنجه]] و آزاری جانکاه در [[رجب]] ۲۵۶ ق. به [[قتل]] رساندند<ref>التنبیه والاشراف، ص۳۱۷-۳۱۸؛ تاریخ بغداد، ج۳، ص۳۵۱؛ الکامل، ج۷، ص۲۳۳.</ref>.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۲۱.</ref>.
[[ترکان]] جای [[معتز]] را به [[محمد بن واثق]] ملقب به المهتدی بالله دادند. وی هنگامی به [[خلافت]] رسید که [[فساد]] و [[تباهی]]، ارکان [[دولت عباسی]] را فرا گرفته و [[امنیت]] داخلی و [[اتحاد]] و [[یکپارچگی]] آن دستخوش زوال شده بود و [[کارگزاران]] و [[سرداران سپاه]]، به سبب استغراق در لذت‌های [[دنیوی]] و ارتکاب [[منکرات]]، در امور [[دولت]] [[اهمال]] می‌کردند. به‌علاوه، در همان [[زمان]]، ترکان به مانند حلقه فاصلی میان [[خلیفه]] و [[عامه]] [[مردم]] قرار گرفته و [[ارتباط]] آن دو را با هم قطع کرده بودند. [[مهتدی]] مردی با [[اراده]] و [[پرهیزگار]] بود و می‌خواست در میان [[خلفای عباسی]] روش [[عمر بن عبدالعزیز]] - خلیفه پارسای [[اموی]] - را در پیش گیرد<ref>التنبیه والاشراف، ص۳۱۸.</ref>؛ از این‌رو در صدد برآمد تا پیش از همه، [[اصلاحات]] را از خود و [[خاندان عباسی]] آغاز کند؛ سپس شراب‌خواری و [[برده‌داری]] را ممنوع ساخت؛ هر [[جمعه]] در [[مسجد]] حضور می‌یافت و با ایراد [[خطبه]]، مردم را [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کرد؛ دیوان‌ها را به‌دقت زیر نظر گرفت و [[مظالم]] را شخصاً بررسی و خاندان عباسی را ملزم به رعایت [[مصالح]] خلافت و [[مسلمین]] کرد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۰۵؛ مروج الذهب، ج۴، ص۱۸۳؛ تاریخ بغداد ج۳، ص۳۴۸-۳۴۹؛ الکامل، ج۷، ص۲۳۳-۲۳۵.</ref>. وی همچنین از آغاز کار در صدد برآمد که [[شرّ]] ترکان را از سر خود کوتاه کند؛ زیرا از دست‌درازی آنان به تنگ آمده بود. به گفته [[طبری]]، مهتدی اشک‌ریزان دست به سوی [[آسمان]] برداشت و گفت: خدایا من از [[اعمال]] [[موسی]] بن بغا بیزارم<ref>تاریخ الطبری، ج۱۱، ص۱۷۳.</ref>. بدین جهت، ابتدا [[موسی بن بغا]] را به بهانه [[جنگ]] با [[علویان]] [[طبرستان]]، روانه آن دیار کرد؛ آنگاه [[برادر]] موسی را به [[قتل]] رساند و پس از او با یکباک<ref>منابع نام این سردار ترک را با اختلاف آورده‌اند؛ بعضی با یکباک و بعضی دیگر با یکبان یا با مکیال و نیز با بکتال آورده‌اند.</ref>، یکی از [[سرداران]] بزرگ ترک، را - که به [[اعتراض]] برخاسته بود- گردن زد. با وجود این، اقدامات [[اصلاح‌گرانه]] این [[خلیفه]] [[پارسا]] در آن شرایط که [[فساد]] و [[تباهی]] همه جا را فرا گرفته بود، به نتیجه نرسید و شورش‌های متعددی که در اطراف و اکناف به وجود آمد، سرانجام، نیروی او را [[ضعیف]] کرد و او را در معرض نابودی قرار داد؛ از آن جمله در آغاز خلافتش، [[مردم]] [[بغداد]] سر به [[شورش]] برداشتند؛ زیرا هنوز چشم به [[روزگار]] [[معتز]] داشتند و [[خطبه]] به نام او می‌خواندند. [[مهتدی]] این شورش را با [[بذل و بخشش]] فرو نشاند. همچنین، در [[زمان]] مهتدی کار [[خوارج]]، به [[رهبری]] [[مساور بن عبدالحمید شاری]]، بالا گرفت. مساور به [[سال ۲۵۲ ق]]. در حوالی [[موصل]] سر به شورش برداشت و عده‌ای از خوارج [[عرب]] و کرد به او پیوستند<ref>الکامل، ج۷، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref>. وی به [[سال ۲۵۴ ق]]. در نبردی خونین، [[حسن بن ایوب]]- [[کارگزار]] معتز در موصل - را با سپاهی بزرگ [[شکست]] داد و [[قدرت]] بسیار یافت؛ همچنین در زمان [[خلافت]] مهتدی موصل را [[تصرف]] کرد و یک بار دیگر [[سپاه]] خلیفه را در هم کوبید و بر بخش‌های مهمی از [[عراق]] نیز دست یافت. شورش مساور در زمان خلافت مهتدی یک‌سره برپا بود تا آنکه در دور [[خلافت معتمد]] فرو نشست<ref>الکامل، ج۷، ص۲۲۶-۲۲۷.</ref>. دیگر، شورش [[عیسی بن شیخ]] در [[شام]] بود که مدتی مهتدی را به خود مشغول کرد. شیخ، [[پدر عیسی]]، در دوره معتز [[امیر]] [[فلسطین]] و [[اردن]] بود. پس از درگذشت وی، عیسی [[دمشق]] را تصرف و از [[پرداخت مالیات]] خودداری کرد و در صدد برآمد تا با استفاده از آشفتگی‌های [[دستگاه خلافت]]، شام و [[مصر]] را به دست آورد. خلیفه، أماجور ترک را برای [[سرکوب]] کردن عیسی به شام فرستاد. أماجور سپاه وی را در هم شکست و شام را به تصرف در آورد و عیسی به ارمنستان گریخت<ref>کندی، ابو عمر محمد بن یوسف، کتاب الولاة والقضاة، ص۲۱۴؛ مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، الخطط، ج۲، ص۳۱۵؛ و قس: الکامل که سرکوبی عیسی را در زمان مهتدی می‌داند (ج ۷، ص۲۳۸).</ref>. اوج‌گیری کار [[علویان]] در [[طبرستان]] و آغاز [[شورش زنگ]] نیز در دوره [[مهتدی]] بود. این [[شورش‌ها]] موجب [[آشفتگی]] بیشتر اوضاع گردید و [[ترکان]] را بر [[ضد]] مهتدی بشوراند. [[خلیفه]] وقتی که چنین دید، [[لباس]] رزم پوشید و به [[اعتماد]] [[مردم]] و عده‌ای از [[غلامان]] به [[جنگ]] ترکان برخاست؛ اما غلامان او را رها کردند و [[عامه]] نیز کمکی نکردند، پس خود دلیرانه در برابر آنان ایستاد تا آنکه ترکان وی را گرفتند و پس از [[شکنجه]] و آزاری جانکاه در [[رجب]] ۲۵۶ ق. به [[قتل]] رساندند<ref>التنبیه والاشراف، ص۳۱۷-۳۱۸؛ تاریخ بغداد، ج۳، ص۳۵۱؛ الکامل، ج۷، ص۲۳۳.</ref>.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۲۱.</ref>.


۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش