بنی امیه در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
البته فرزندان [[ربیعة بن عبد شمس]] نیز از موقعیت برجستهای برخوردار بودند؛ اما همچنان عبشمی باقی ماندند و شاخهای جداگانه تأسیس نکردند<ref>لسان العرب، ج۳، ص۵؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۸۹.</ref>. [[عتبه]] و [[شیبه]] فرزندان ربیعه، فرزندان عتبه از جمله [[هند]] ([[همسر]] [[ابوسفیان]]) و برادرانش [[ولید]] و [[ابوحذیفه]] از افراد مشهور نسل ربیعة بن عبد شمس بودند<ref>النسب، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۲.</ref>. | البته فرزندان [[ربیعة بن عبد شمس]] نیز از موقعیت برجستهای برخوردار بودند؛ اما همچنان عبشمی باقی ماندند و شاخهای جداگانه تأسیس نکردند<ref>لسان العرب، ج۳، ص۵؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۸۹.</ref>. [[عتبه]] و [[شیبه]] فرزندان ربیعه، فرزندان عتبه از جمله [[هند]] ([[همسر]] [[ابوسفیان]]) و برادرانش [[ولید]] و [[ابوحذیفه]] از افراد مشهور نسل ربیعة بن عبد شمس بودند<ref>النسب، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۲.</ref>. | ||
فرزندان امیه به دو گروه "اعیاص" و "عنابس" تقسیم شدند. [[عاص]] ([[عاصی]])، [[ابوالعاص]] (ابوالعاصی)، عیص (عیصی) و ابوالعیص از این رو که در نامشان شباهت وجود دارد به اعیاص شهرت یافتند. [[مروان بن حکم]] و فرزندانش ([[آل مروان]]) که از سال ۶۴ تا ۱۳۲ [[هجری]] به [[حکومت]] پرداختند از اعیاص بودند<ref>النسب، ص ۱۹۹؛ تاج العروس، ج ۴، ص ۱۹۵، «عماس»؛، ص ۴۱۱، «عیص».</ref>. بنا به [[نقل]] [[ابنقتیبه]]، از اعیاص تنها عیص بود که از خود نسلی بر جای نگذاشت<ref>المعارف ص ۷۴.</ref>؛ اما [[ابن حزم]] عُویص را نیز از اعیاص دانسته، وی را بینسل میداند<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۷۸.</ref>. عنابس دسته دیگری از [[فرزندان امیه]] بودند که به جهت [[مقاومت]] در [[نبرد]] [[عکاظ]] به عَنْبَسَه (شیر) [[تشبیه]] و مشهور شدند<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۳۲؛ العقد الفرید، ج ۳، ص ۳۱۶؛ الکامل، ج ۱، ص ۵۹۴.</ref>. [[حرب]] ([[پدر]] [[ابو سفیان]] مشهور)، ابوحرب، [[سفیان]]، [[ابوسفیان]] (غیر معروف)<ref>المنمق، ص ۱۴۰؛ جمهرة النسب،، ص ۳۸؛ عقد الفرید ج ۳، ۳۱۶؛ معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۴۲، ۴۳.</ref>، [[عمرو]] و ابوعمرو<ref>النسب، ص ۱۹۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۷۸؛ تاج العروس، ج ۸، ص ۳۷۸، «عموس».</ref> از عنابس هستند. برخی [[عنبسه]] را نیز از عنابس دانستهاند؛ اما برخی دیگر وی را همان ابوسفیان میدانند<ref> جمهرة النسب،، ص ۳۸؛ المنمق، ص ۱۴۰.</ref>. | فرزندان امیه به دو گروه "اعیاص" و "عنابس" تقسیم شدند. [[عاص]] ([[عاصی]])، [[ابوالعاص]] (ابوالعاصی)، عیص (عیصی) و ابوالعیص از این رو که در نامشان شباهت وجود دارد به اعیاص شهرت یافتند. [[مروان بن حکم]] و فرزندانش ([[آل مروان]]) که از سال ۶۴ تا ۱۳۲ [[هجری]] به [[حکومت]] پرداختند از اعیاص بودند<ref>النسب، ص ۱۹۹؛ تاج العروس، ج ۴، ص ۱۹۵، «عماس»؛، ص ۴۱۱، «عیص».</ref>. بنا به [[نقل]] [[ابنقتیبه]]، از اعیاص تنها عیص بود که از خود نسلی بر جای نگذاشت<ref>المعارف ص ۷۴.</ref>؛ اما [[ابن حزم]] عُویص را نیز از اعیاص دانسته، وی را بینسل میداند<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۷۸.</ref>. عنابس دسته دیگری از [[فرزندان امیه]] بودند که به جهت [[مقاومت]] در [[نبرد]] [[عکاظ]] به عَنْبَسَه (شیر) [[تشبیه]] و مشهور شدند<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۳۲؛ العقد الفرید، ج ۳، ص ۳۱۶؛ الکامل، ج ۱، ص ۵۹۴.</ref>. [[حرب]] ([[پدر]] [[ابو سفیان]] مشهور)، ابوحرب، [[سفیان]]، [[ابوسفیان]] (غیر معروف)<ref>المنمق، ص ۱۴۰؛ جمهرة النسب،، ص ۳۸؛ عقد الفرید ج ۳، ۳۱۶؛ معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۴۲، ۴۳.</ref>، [[عمرو]] و ابوعمرو<ref>النسب، ص ۱۹۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۷۸؛ تاج العروس، ج ۸، ص ۳۷۸، «عموس».</ref> از عنابس هستند. برخی [[عنبسه]] را نیز از عنابس دانستهاند؛ اما برخی دیگر وی را همان ابوسفیان میدانند<ref>جمهرة النسب،، ص ۳۸؛ المنمق، ص ۱۴۰.</ref>. | ||
از میان عنابس تنها [[نسل]] حرب ادامه پیدا کرد<ref>جمهرة النسب، ص ۳۸؛ المنمق، ص ۱۴۰.</ref>. [[معاویة بن ابی سفیان]] و جانشینانش ([[یزید]] و [[معاویة بن یزید]]) که از سال ۴۱ تا۶۴ [[هجری]] بر [[جهان اسلام]] [[حکومت]] کردند از عنابس و به "[[آل ابی سفیان]]" مشهورند<ref> الطبقات، ج ۵، ص ۳۹؛ الاخبار الطوال، ص ۲۴۳.</ref>. عنابس به تدریج پس از [[اسلام]] به بطون و زیر مجموعههایی تقسیم شدند. بنو [[ابان بن عثمان]]، بنو [[حیدر بن ولید]]، بنو [[خالد بن یزید]] از آن جملهاند<ref> معجم قبائل العرب،، ج ۱، ص ۱، ۳۲۲، ۳۲۹، ۸۴۳؛ الاعلام، ج ۲، ص ۲۹۱.</ref>. به جز اعضای اصلی بنیامیه مجموعههایی نیز وجود دارند که با [[پیمان]] [[نامه]] به بنیامیه پیوستهاند، از جمله میتوان به [[بنوجحش بن رئاب]] و [[بنو نوفل بن عبد مناف]] اشاره کرد<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۰۰؛ السیرةالنبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۴۷۰ ـ ۴۷۱، ۴۹۱.</ref>. افزون بر [[قریش]] در میان [[عرب]] [[قحطانی]] نیز تیرهای با نام [[بنو امیة بن زید بن قیس]] از زیر مجموعههای [[اوس]] وجود دارد<ref>جمهرة انساب العرب، ۴۷۱؛ معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۴۶.</ref> که از [[شهرت]] برخوردار نیستند<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>. | از میان عنابس تنها [[نسل]] حرب ادامه پیدا کرد<ref>جمهرة النسب، ص ۳۸؛ المنمق، ص ۱۴۰.</ref>. [[معاویة بن ابی سفیان]] و جانشینانش ([[یزید]] و [[معاویة بن یزید]]) که از سال ۴۱ تا۶۴ [[هجری]] بر [[جهان اسلام]] [[حکومت]] کردند از عنابس و به "[[آل ابی سفیان]]" مشهورند<ref> الطبقات، ج ۵، ص ۳۹؛ الاخبار الطوال، ص ۲۴۳.</ref>. عنابس به تدریج پس از [[اسلام]] به بطون و زیر مجموعههایی تقسیم شدند. بنو [[ابان بن عثمان]]، بنو [[حیدر بن ولید]]، بنو [[خالد بن یزید]] از آن جملهاند<ref> معجم قبائل العرب،، ج ۱، ص ۱، ۳۲۲، ۳۲۹، ۸۴۳؛ الاعلام، ج ۲، ص ۲۹۱.</ref>. به جز اعضای اصلی بنیامیه مجموعههایی نیز وجود دارند که با [[پیمان]] [[نامه]] به بنیامیه پیوستهاند، از جمله میتوان به [[بنوجحش بن رئاب]] و [[بنو نوفل بن عبد مناف]] اشاره کرد<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۰۰؛ السیرةالنبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۴۷۰ ـ ۴۷۱، ۴۹۱.</ref>. افزون بر [[قریش]] در میان [[عرب]] [[قحطانی]] نیز تیرهای با نام [[بنو امیة بن زید بن قیس]] از زیر مجموعههای [[اوس]] وجود دارد<ref>جمهرة انساب العرب، ۴۷۱؛ معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۴۶.</ref> که از [[شهرت]] برخوردار نیستند<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
از نزاع بنی امیه با [[بنی عدی بن کعب]] نیز گزارشی ارائه شده است <ref> المنمق، ص ۹۴.</ref>. برخی منابع به گونهای برجسته از [[رقابت]] [[امیه]] با [[هاشم]] و [[فرزندان]] ایشان با یکدیگر در [[دوره جاهلی]] [[سخن]] گفتهاند، چنان که امیه (جد امویان) به [[هاشم بن عبد مناف]]، جد اعلای [[رسول خدا]]، از این رو که با اقدامهای شایستهاش، [[منزلت اجتماعی]] فوق العادهای یافته بود، [[حسادت]] میورزید، از این رو در این راستا کارهای بیثمری انجام داد. سرانجام این رقابت و نزاع با داوری کاهنی از [[قبیله خزاعه]] به نفع هاشم پایان یافت و امیه به مدت ۱۰ سال طبق شرط از پیش [[تعیین]] شده به [[شام]] [[تبعید]] شد<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۶۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۰۴.</ref>. برخی محققان این گزارش را به افسانه [[تشبیه]] و آن را [[انکار]] کردهاند<ref> تاریخ صدر اسلام، ص ۹۵.</ref>. مشابه چنین گزارشی درباره [[حرب]] فرزند امیه نیز وجود دارد. گویند: وی به [[مقام]] و موقعیت عبدالمطلب بن هاشم [[رشک]] میبرد و او نیز چون پدرش که پس از داوری محکوم گردید، ناچار شد به داوری تن دهد. این بار نیز، [[رئیس]] وقت بنیامیه محکوم شد<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۰۵؛ المنمق، ص ۳۶۴؛ سبل الهدی، ج ۱، ص ۲۶۴ ـ ۲۶۶. </ref>. | از نزاع بنی امیه با [[بنی عدی بن کعب]] نیز گزارشی ارائه شده است <ref> المنمق، ص ۹۴.</ref>. برخی منابع به گونهای برجسته از [[رقابت]] [[امیه]] با [[هاشم]] و [[فرزندان]] ایشان با یکدیگر در [[دوره جاهلی]] [[سخن]] گفتهاند، چنان که امیه (جد امویان) به [[هاشم بن عبد مناف]]، جد اعلای [[رسول خدا]]، از این رو که با اقدامهای شایستهاش، [[منزلت اجتماعی]] فوق العادهای یافته بود، [[حسادت]] میورزید، از این رو در این راستا کارهای بیثمری انجام داد. سرانجام این رقابت و نزاع با داوری کاهنی از [[قبیله خزاعه]] به نفع هاشم پایان یافت و امیه به مدت ۱۰ سال طبق شرط از پیش [[تعیین]] شده به [[شام]] [[تبعید]] شد<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۶۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۰۴.</ref>. برخی محققان این گزارش را به افسانه [[تشبیه]] و آن را [[انکار]] کردهاند<ref> تاریخ صدر اسلام، ص ۹۵.</ref>. مشابه چنین گزارشی درباره [[حرب]] فرزند امیه نیز وجود دارد. گویند: وی به [[مقام]] و موقعیت عبدالمطلب بن هاشم [[رشک]] میبرد و او نیز چون پدرش که پس از داوری محکوم گردید، ناچار شد به داوری تن دهد. این بار نیز، [[رئیس]] وقت بنیامیه محکوم شد<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۰۵؛ المنمق، ص ۳۶۴؛ سبل الهدی، ج ۱، ص ۲۶۴ ـ ۲۶۶. </ref>. | ||
به موجب گزارش [[ابن خلدون]] جمعیت بنی امیه در آن دوره بر بنیهاشم فزونی داشته است<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۳، ص ۲. </ref>. در درگیریها و [[اختلافات]] میان بنیامیه و بنیهاشم که هر دو از شاخههای بنیعبد مناف بودند، شاخه [[بنی نوفل بن عبد مناف]] در کنار [[بنی امیه]]<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۹. </ref> و شاخه بنی مطلب بن عبد مناف در کنار بنیهاشم قرار گرفتند، چنان که در [[محاصره اقتصادی]] [[قریش]] اینان در کنار هم بودند <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۹، ۹۸. </ref> به رغم این همه گاه پیوندهایی نیز بین بنیامیه و بنیهاشم برقرار میشد، چنان که [[ابولهب]] [[عموی پیامبر]]{{صل}} با [[ام جمیل]] ([[حمالة الحطب]]) [[خواهر]] [[ابوسفیان]] [[ازدواج]] کرده بود.<ref> السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۵۴ ـ ۳۵۵؛ الطبقات، ج ۸، ص ۴۰ ـ ۴۱؛ النزاع والتخاصم، ص ۵۸. </ref>. نیز [[دختر پیامبر]]، [[زینب]] با [[ابوالعاص بن ربیع]] عبشمی [[پیمان]] [[زناشویی]] داشت<ref>السیرةالنبویه، ج ۲، ص ۶۵۱؛ الطبقات، ج ۱، ص۲۳۸. </ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref> | به موجب گزارش [[ابن خلدون]] جمعیت بنی امیه در آن دوره بر بنیهاشم فزونی داشته است<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۳، ص ۲. </ref>. در درگیریها و [[اختلافات]] میان بنیامیه و بنیهاشم که هر دو از شاخههای بنیعبد مناف بودند، شاخه [[بنی نوفل بن عبد مناف]] در کنار [[بنی امیه]]<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۹. </ref> و شاخه بنی مطلب بن عبد مناف در کنار بنیهاشم قرار گرفتند، چنان که در [[محاصره اقتصادی]] [[قریش]] اینان در کنار هم بودند <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۹، ۹۸. </ref> به رغم این همه گاه پیوندهایی نیز بین بنیامیه و بنیهاشم برقرار میشد، چنان که [[ابولهب]] [[عموی پیامبر]]{{صل}} با [[ام جمیل]] ([[حمالة الحطب]]) [[خواهر]] [[ابوسفیان]] [[ازدواج]] کرده بود.<ref> السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۵۴ ـ ۳۵۵؛ الطبقات، ج ۸، ص ۴۰ ـ ۴۱؛ النزاع والتخاصم، ص ۵۸. </ref>. نیز [[دختر پیامبر]]، [[زینب]] با [[ابوالعاص بن ربیع]] عبشمی [[پیمان]] [[زناشویی]] داشت<ref>السیرةالنبویه، ج ۲، ص ۶۵۱؛ الطبقات، ج ۱، ص۲۳۸. </ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref> | ||
==بنی امیه و [[پیامبر]]{{صل}}== | ==بنی امیه و [[پیامبر]]{{صل}}== | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
در پی بسته شدن [[پیمان عقبه]] دوم و فراهم شدن زمینه [[هجرت پیامبر]]{{صل}} به یثرب، [[امویان]] به [[مصادره]] [[دارایی]] برخی از [[مهاجران]] همپیمان خود ([[بنو جحش]]) مبادرت کردند. در این میان<ref>اخبار مکه،، ج ۲، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۵؛ المنمق، ص ۲۳۸؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۹۹.</ref>، [[ابوسفیان]] [[رئیس]] [[بنی امیه]] نیز طی نامهای [[مردم]] یثرب را به سبب [[پناه دادن]] رسول خدا [[نکوهش]] کرد<ref> المحبر، ص ۲۷۱.</ref>. وی از این پس جز در [[نبرد]] [[بدر]]، در تمام توطئهها و [[اقدامات نظامی]] ـ [[سیاسی]] بر ضدّ پیامبر{{صل}}، [[رهبری]] و [[فرماندهی]] [[قریش]] را بر عهده داشت<ref>جمهرة النسب، ص ۴۹؛ انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۲.</ref>. | در پی بسته شدن [[پیمان عقبه]] دوم و فراهم شدن زمینه [[هجرت پیامبر]]{{صل}} به یثرب، [[امویان]] به [[مصادره]] [[دارایی]] برخی از [[مهاجران]] همپیمان خود ([[بنو جحش]]) مبادرت کردند. در این میان<ref>اخبار مکه،، ج ۲، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۵؛ المنمق، ص ۲۳۸؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۹۹.</ref>، [[ابوسفیان]] [[رئیس]] [[بنی امیه]] نیز طی نامهای [[مردم]] یثرب را به سبب [[پناه دادن]] رسول خدا [[نکوهش]] کرد<ref> المحبر، ص ۲۷۱.</ref>. وی از این پس جز در [[نبرد]] [[بدر]]، در تمام توطئهها و [[اقدامات نظامی]] ـ [[سیاسی]] بر ضدّ پیامبر{{صل}}، [[رهبری]] و [[فرماندهی]] [[قریش]] را بر عهده داشت<ref>جمهرة النسب، ص ۴۹؛ انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۲.</ref>. | ||
در [[غزوه بدر]] (سال دوم) که در غیاب ابوسفیان رخ داد، شمار قابل توجهی از بنی عبد شمس و [[بنی امیه]] و همپیمانانشان حضور داشتند <ref>الآحاد والمثانی، ج ۱، ص ۲۶۲.</ref>. از کشته شدگان بنیامیه در این [[نبرد]] میتوان به [[حنظلة بن ابی سفیان]]<ref>السیرةالنبویه، ج ۳، ص ۱۲۳؛ الارشاد، ج ۱، ص ۶۹؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۶۱.</ref> و [[عقبة بن ابی معیط]]<ref> النزاع والتخاصم، ص ۴۲.</ref> و از کشتگان عبشمیها به [[عتبة بن ربیعه]] و برادرش [[شیبه]]، پسرش [[ولید]] (اینان در آغاز نبرد در [[جنگ]] تن به تن کشته شدند) و نیز [[عاص]] و [[عبیده]] [[پسران]] [[سعید بن عاص]] <ref>تاریخ دمشق، ج ۶، ص ۱۲۹؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۱۹۹.</ref> اشاره کرد؛ همچنین از این دو مجموعه، ۱۲تن [[اسیر]] شدند<ref>سبل الهدی، ج ۴، ص ۷۸.</ref> [[عمرو]] فرزند [[ابوسفیان]]<ref> اسدالغابه، ج ۲، ص ۴۶۵؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۴، ص ۲۰۰.</ref> و [[حارث بن ابی وجزه]]<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۴.</ref> هر دو از بنیامیه و [[ابوالعاص بن ربیع عبشمی]] داماد [[رسول خدا]]<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۵۳.</ref> از جمله [[اسیران]] بودند. [[ابن هشام]] اسرای همپیمان ایشان را ۷ تن ذکر کرده است<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۴.</ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref> | در [[غزوه بدر]] (سال دوم) که در غیاب ابوسفیان رخ داد، شمار قابل توجهی از بنی عبد شمس و [[بنی امیه]] و همپیمانانشان حضور داشتند <ref>الآحاد والمثانی، ج ۱، ص ۲۶۲.</ref>. از کشته شدگان بنیامیه در این [[نبرد]] میتوان به [[حنظلة بن ابی سفیان]]<ref>السیرةالنبویه، ج ۳، ص ۱۲۳؛ الارشاد، ج ۱، ص ۶۹؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۶۱.</ref> و [[عقبة بن ابی معیط]]<ref> النزاع والتخاصم، ص ۴۲.</ref> و از کشتگان عبشمیها به [[عتبة بن ربیعه]] و برادرش [[شیبه]]، پسرش [[ولید]] (اینان در آغاز نبرد در [[جنگ]] تن به تن کشته شدند) و نیز [[عاص]] و [[عبیده]] [[پسران]] [[سعید بن عاص]] <ref>تاریخ دمشق، ج ۶، ص ۱۲۹؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۱۹۹.</ref> اشاره کرد؛ همچنین از این دو مجموعه، ۱۲تن [[اسیر]] شدند<ref>سبل الهدی، ج ۴، ص ۷۸.</ref> [[عمرو]] فرزند [[ابوسفیان]]<ref> اسدالغابه، ج ۲، ص ۴۶۵؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۴، ص ۲۰۰.</ref> و [[حارث بن ابی وجزه]]<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۴.</ref> هر دو از بنیامیه و [[ابوالعاص بن ربیع عبشمی]] داماد [[رسول خدا]]<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۵۳.</ref> از جمله [[اسیران]] بودند. [[ابن هشام]] اسرای همپیمان ایشان را ۷ تن ذکر کرده است<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۴.</ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref> | ||
==از [[بدر]] تا [[فتح مکه]]== | ==از [[بدر]] تا [[فتح مکه]]== | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
پیامبر اعظم{{صل}} در حالی از [[دنیا]] رفت که چند تن از [[امویان]] را [[کارگزار]] خود قرار داده بود؛ [[عتاب بن اسید]] در [[مکه]]<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۵۹ ـ ۶۰؛ الانساب ج ۱، ص ۱۵۹، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۲.</ref>، [[عمرو بن سعید بن عاص]] در [[وادی القری]]<ref> فتوح البلدان، ج ۱، ص ۴۰؛ تاریخ دمشق، ج ۴۶، ص ۲۴ - ۲۵.</ref> و پسرانش [[ابان]] و [[خالد بن سعید]] در مناطقی از [[یمن]]<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹؛ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۸۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۲؛ تاریخ طبری ج ۲، ص ۱۹۹.</ref> یا [[بحرین]]<ref>البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۲۷۶؛ ج ۷، ص ۲۷؛ النزاع والتخاصم، ص ۷۲؛ تاریخ دمشق، ج ۶، ص ۱۳۷.</ref> کارگزار بودند. ابوسفیان نیز [[مأمور]] جمعآوری [[خراج]] [[نجران]] بود<ref> انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۲؛ المحبر، ص ۱۲۶؛ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۱۲۳.</ref>. | پیامبر اعظم{{صل}} در حالی از [[دنیا]] رفت که چند تن از [[امویان]] را [[کارگزار]] خود قرار داده بود؛ [[عتاب بن اسید]] در [[مکه]]<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۵۹ ـ ۶۰؛ الانساب ج ۱، ص ۱۵۹، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۲.</ref>، [[عمرو بن سعید بن عاص]] در [[وادی القری]]<ref> فتوح البلدان، ج ۱، ص ۴۰؛ تاریخ دمشق، ج ۴۶، ص ۲۴ - ۲۵.</ref> و پسرانش [[ابان]] و [[خالد بن سعید]] در مناطقی از [[یمن]]<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹؛ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۸۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۲؛ تاریخ طبری ج ۲، ص ۱۹۹.</ref> یا [[بحرین]]<ref>البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۲۷۶؛ ج ۷، ص ۲۷؛ النزاع والتخاصم، ص ۷۲؛ تاریخ دمشق، ج ۶، ص ۱۳۷.</ref> کارگزار بودند. ابوسفیان نیز [[مأمور]] جمعآوری [[خراج]] [[نجران]] بود<ref> انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۲؛ المحبر، ص ۱۲۶؛ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۱۲۳.</ref>. | ||
[[منابع اسلامی]] سخنانی از پیامبر{{صل}} درباره بنیامیه [[نقل]] کردهاند؛ از جمله آنکه آن [[حضرت]] فرمود: "وای بر بنیامیه"<ref>{{متن حدیث|وَيْلٌ لِبَنِي اُمَيَّةَ }}؛ اسد الغابه، ج ۲،ص ۴۶؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۶۰۰؛ ینابیع الموده، ج ۲، ص ۸۴؛ الاصابه، ج ۲، ص ۱۰۴.</ref>. نیز بنا به [[نقلی]] [[رسول خدا]] آنان را از بدترین و شرورترین [[قبایل عرب]]<ref>سبل الهدی ج ۱۰، ص ۱۲۳؛ ینابیع الموده، ج ۲، ص ۷۶؛ النصائح الکافیه، ص ۱۳۹.</ref> و دشمنترین آنان نسبت به [[بنی هاشم]] معرفی کرد<ref>المستدرک، ج ۴، ص ۴۸۷؛ ینابیع الموده، ج ۲، ص ۴۶۹؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص ۱۵۲.</ref>. مشخص نیست [[نقل]] قولهای یاد شده به چه دورهای باز میگردد. چنانچه به پیش از [[پذیرش اسلام]] ایشان مربوط باشد، حکایت از [[دشمنی]] پیشین آنان با [[پیامبر]] دارد. شاید ناظر به وضعیت آنها پس از [[اسلام]] آوردنشان نباشد، به ویژه آنکه این چنین سخنانی برخلاف [[رفتار پیامبر]] با بنیامیه پس از [[فتح مکه]] است و میتوانست بر دشمنی ایشان بیفزاید. احتمال آن نیز وجود دارد که این سخنان، [[پیشگویی]] پیامبرانه باشد و از اقدامهای بعدی ایشان پرده بردارد، چنان که بیشتر [[محدثان]] و مورخان به این سخن رسول خدا اشاره دارند که فرمود: "هرگاه [[فرزندان]] [[ابو العاص]] (یا بنیامیه) به تعداد ۳۰ یا ۴۰ تن برسند، سرزمینهای [[خدا]] را چون مِلْک شخصی زیر [[فرمان]] و [[بندگان خدا]] را چاکران و [[دین خدا]] را به دغل بازی خواهند گرفت».<ref>المستدرک، ج ۴، ص ۴۸۰؛ المعجم الصغیر، ج ۲، ص ۱۳۵؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۱۲۶.</ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref> | [[منابع اسلامی]] سخنانی از پیامبر{{صل}} درباره بنیامیه [[نقل]] کردهاند؛ از جمله آنکه آن [[حضرت]] فرمود: "وای بر بنیامیه"<ref>{{متن حدیث|وَيْلٌ لِبَنِي اُمَيَّةَ }}؛ اسد الغابه، ج ۲،ص ۴۶؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۶۰۰؛ ینابیع الموده، ج ۲، ص ۸۴؛ الاصابه، ج ۲، ص ۱۰۴.</ref>. نیز بنا به [[نقلی]] [[رسول خدا]] آنان را از بدترین و شرورترین [[قبایل عرب]]<ref>سبل الهدی ج ۱۰، ص ۱۲۳؛ ینابیع الموده، ج ۲، ص ۷۶؛ النصائح الکافیه، ص ۱۳۹.</ref> و دشمنترین آنان نسبت به [[بنی هاشم]] معرفی کرد<ref>المستدرک، ج ۴، ص ۴۸۷؛ ینابیع الموده، ج ۲، ص ۴۶۹؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص ۱۵۲.</ref>. مشخص نیست [[نقل]] قولهای یاد شده به چه دورهای باز میگردد. چنانچه به پیش از [[پذیرش اسلام]] ایشان مربوط باشد، حکایت از [[دشمنی]] پیشین آنان با [[پیامبر]] دارد. شاید ناظر به وضعیت آنها پس از [[اسلام]] آوردنشان نباشد، به ویژه آنکه این چنین سخنانی برخلاف [[رفتار پیامبر]] با بنیامیه پس از [[فتح مکه]] است و میتوانست بر دشمنی ایشان بیفزاید. احتمال آن نیز وجود دارد که این سخنان، [[پیشگویی]] پیامبرانه باشد و از اقدامهای بعدی ایشان پرده بردارد، چنان که بیشتر [[محدثان]] و مورخان به این سخن رسول خدا اشاره دارند که فرمود: "هرگاه [[فرزندان]] [[ابو العاص]] (یا بنیامیه) به تعداد ۳۰ یا ۴۰ تن برسند، سرزمینهای [[خدا]] را چون مِلْک شخصی زیر [[فرمان]] و [[بندگان خدا]] را چاکران و [[دین خدا]] را به دغل بازی خواهند گرفت».<ref>المستدرک، ج ۴، ص ۴۸۰؛ المعجم الصغیر، ج ۲، ص ۱۳۵؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۱۲۶.</ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref> | ||
==[[بنی امیه]] پس از پیامبر{{صل}}== | ==[[بنی امیه]] پس از پیامبر{{صل}}== | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
[[جرج جرداق]] در تعبیری کوتاه و کار آمد میگوید: در [[زمان]] عثمان، بنی امیه هم کلید [[بیت المال]] را در دست گرفتند و هم [[شمشیر]] [[سلطان]] را.<ref> الامام علی{{ع}} الصوت العدالة الانسانیه، ج ۱، ص ۱۸.</ref>عثمان به پشتوانه بنیامیه برخی [[صحابه]] گرانقدر چون [[ابوذر]]، [[عمار]] و [[ابن مسعود]] را آزرد.<ref> الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۵۱؛ تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۱۰۹۹.</ref> در نتیجه، عملکرد نامناسب آنان، موجی از [[نارضایتی]] را در میان [[مسلمانان]] فراهم آورده و موجب [[قیام]] در برابر عثمان شد. | [[جرج جرداق]] در تعبیری کوتاه و کار آمد میگوید: در [[زمان]] عثمان، بنی امیه هم کلید [[بیت المال]] را در دست گرفتند و هم [[شمشیر]] [[سلطان]] را.<ref> الامام علی{{ع}} الصوت العدالة الانسانیه، ج ۱، ص ۱۸.</ref>عثمان به پشتوانه بنیامیه برخی [[صحابه]] گرانقدر چون [[ابوذر]]، [[عمار]] و [[ابن مسعود]] را آزرد.<ref> الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۵۱؛ تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۱۰۹۹.</ref> در نتیجه، عملکرد نامناسب آنان، موجی از [[نارضایتی]] را در میان [[مسلمانان]] فراهم آورده و موجب [[قیام]] در برابر عثمان شد. | ||
برخلاف [[معاویه]] که در ماجرای محاصره عثمان هیچ [[اقدام]] مؤثری در حمایت از وی نکرد،<ref>الجمل، ص ۷۳.</ref> [[امویان]] ساکن در [[مدینه]] از عثمان حمایت کردند و با طولانی شدن محاصره، امویان [[تصمیم]] گرفتند عثمان را شبانه به [[مکه]] بفرستند؛ اما نقشه آنان با [[آگاهی]] قیام کنندگان خنثا شد.<ref> الجمل، ۷۵.</ref> امویان مدینه پس از [[قتل عثمان]]، از [[ترس]] به [[ام حبیبه دختر ابوسفیان]] و [[همسر رسول خدا]] [[پناه]] برده، نزد او پنهان شدند <ref> الغدیر، ج ۹، ص ۱۹۸.</ref> و پس از آن به [[شام]]<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۱۵۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۹۸.</ref> یا [[مکه]] گریختند <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۰۰؛ تجارب الامم، ج ۱، ص ۴۶۹.</ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref> | برخلاف [[معاویه]] که در ماجرای محاصره عثمان هیچ [[اقدام]] مؤثری در حمایت از وی نکرد،<ref>الجمل، ص ۷۳.</ref> [[امویان]] ساکن در [[مدینه]] از عثمان حمایت کردند و با طولانی شدن محاصره، امویان [[تصمیم]] گرفتند عثمان را شبانه به [[مکه]] بفرستند؛ اما نقشه آنان با [[آگاهی]] قیام کنندگان خنثا شد.<ref> الجمل، ۷۵.</ref> امویان مدینه پس از [[قتل عثمان]]، از [[ترس]] به [[ام حبیبه دختر ابوسفیان]] و [[همسر رسول خدا]] [[پناه]] برده، نزد او پنهان شدند <ref> الغدیر، ج ۹، ص ۱۹۸.</ref> و پس از آن به [[شام]]<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۱۵۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۹۸.</ref> یا [[مکه]] گریختند <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۰۰؛ تجارب الامم، ج ۱، ص ۴۶۹.</ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref> | ||
==[[بنی امیه]] و [[امام علی]]{{ع}}== | ==[[بنی امیه]] و [[امام علی]]{{ع}}== | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
[[حکومت امویان]]، از آغاز با چالشهایی رو به رو شد. [[علویان]] و هواداران ایشان، [[خوارج]] و [[عباسیان]] هریک جنبشهایی را برضد بنیامیه به [[راه]] انداختند. [[قیام]] [[حجر بن عدی]] (در دوران [[معاویه]])، قیامهای [[امام حسین]]{{ع}}، [[ابنزبیر]]، [[مختار]]، [[توابین]]، [[زید بن علی]]، [[یحیی بن زید]]، [[عبدالله بن معاویه]] و قیامهای متعدد خوارج از جمله آنهاست. در نهایت، [[نهضت]] عباسیان با تکیه بر قوای [[خراسانی]] و با [[شعار]] {{عربی|" اَلرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ "}} تومار حکومت امویان را به [[سال ۱۳۲ هجری]] [[درهم]] پیچید. | [[حکومت امویان]]، از آغاز با چالشهایی رو به رو شد. [[علویان]] و هواداران ایشان، [[خوارج]] و [[عباسیان]] هریک جنبشهایی را برضد بنیامیه به [[راه]] انداختند. [[قیام]] [[حجر بن عدی]] (در دوران [[معاویه]])، قیامهای [[امام حسین]]{{ع}}، [[ابنزبیر]]، [[مختار]]، [[توابین]]، [[زید بن علی]]، [[یحیی بن زید]]، [[عبدالله بن معاویه]] و قیامهای متعدد خوارج از جمله آنهاست. در نهایت، [[نهضت]] عباسیان با تکیه بر قوای [[خراسانی]] و با [[شعار]] {{عربی|" اَلرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ "}} تومار حکومت امویان را به [[سال ۱۳۲ هجری]] [[درهم]] پیچید. | ||
با [[سقوط]] [[حکومت اموی]]، کسان بسیاری از [[بنی امیه]] به دست عباسیان کشته شدند <ref>الامامة والسیاسه، ج ۲، ص ۱۶۶ ـ ۱۶۸؛ المحبر، ۴۸۵؛ الاغانی، ج ۴، ص ۳۴۳ ـ ۳۵۱.</ref> و یکی از [[امویان]] به [[اندلس]] که حدود ۳۰ سال قبل [[فتح]] شده بود گریخت و در آنجا [[حکومتی]] تأسیس کرد که به حکومت امویان اندلس [[شهرت]] یافت و حدود سه قرن دوام آورد <ref>التنبیه والاشراف، ص ۲۸۵.</ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref> | با [[سقوط]] [[حکومت اموی]]، کسان بسیاری از [[بنی امیه]] به دست عباسیان کشته شدند <ref>الامامة والسیاسه، ج ۲، ص ۱۶۶ ـ ۱۶۸؛ المحبر، ۴۸۵؛ الاغانی، ج ۴، ص ۳۴۳ ـ ۳۵۱.</ref> و یکی از [[امویان]] به [[اندلس]] که حدود ۳۰ سال قبل [[فتح]] شده بود گریخت و در آنجا [[حکومتی]] تأسیس کرد که به حکومت امویان اندلس [[شهرت]] یافت و حدود سه قرن دوام آورد <ref>التنبیه والاشراف، ص ۲۸۵.</ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref> | ||
==بنی امیه در [[شأن نزول]] [[آیات]]== | ==بنی امیه در [[شأن نزول]] [[آیات]]== | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
#در [[روایت]] دیگری از [[امام باقر]]{{ع}} ذیل [[آیه]]: {{متن قرآن|وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده میفرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست میداشتید که آن دسته بیجنگافزار از آن شما گردد اما خداوند میخواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند» سوره انفال، آیه ۷.</ref> آمده است که مقصود از {{متن قرآن|الْكَافِرِينَ}} بنی امیهاند. آنان کافرانی هستند که [[خداوند]] دنباله آنان را قطع خواهد کرد، و مقصود از {{متن قرآن|يُبْطِلَ الْبَاطِلَ}}<ref>«باطل را تباه گرداند » سوره انفال، آیه ۸.</ref> نیز این است که هرگاه [[قائم]]{{ع}} [[قیام]] کند [[باطل]] یعنی بنی امیه را از بین خواهد برد.<ref> تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۵۰.</ref> | #در [[روایت]] دیگری از [[امام باقر]]{{ع}} ذیل [[آیه]]: {{متن قرآن|وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده میفرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست میداشتید که آن دسته بیجنگافزار از آن شما گردد اما خداوند میخواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند» سوره انفال، آیه ۷.</ref> آمده است که مقصود از {{متن قرآن|الْكَافِرِينَ}} بنی امیهاند. آنان کافرانی هستند که [[خداوند]] دنباله آنان را قطع خواهد کرد، و مقصود از {{متن قرآن|يُبْطِلَ الْبَاطِلَ}}<ref>«باطل را تباه گرداند » سوره انفال، آیه ۸.</ref> نیز این است که هرگاه [[قائم]]{{ع}} [[قیام]] کند [[باطل]] یعنی بنی امیه را از بین خواهد برد.<ref> تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۵۰.</ref> | ||
#در ذیل آیه شریفه {{متن قرآن| وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ}}<ref>«و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم و همین که عذاب ما را در (می) یافتند ناگاه از آن میگریختند» سوره انبیاء، آیه ۱۱-۱۲.</ref> آمده است که مقصود از این آیه بنی امیهاند؛ یعنی خداوند آنان را که قومی ستمگرند [[درهم]] خواهد [[شکست]] و [[قوم]] دیگری را جایگزین آنان خواهد کرد و چون آنان وجود قائم{{ع}} را [[احساس]] کنند و [[حضرت]] در جست و جوی آنان شود بنیامیه به [[سرزمین]] [[روم]] وارد میشوند، پس حضرت آنان را از روم بیرون خواهد کرد و گنجهایی را که اندوختهاند از آنان خواهد ستاند و آنان در آن هنگام پیوسته این سخن [[خدا]] را بر [[زبان]] خواهند آورد که: وای بر ما! ما همواره [[ستم]] میکردیم: {{متن قرآن|قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ}}<ref>«گفتند: وای بر ما! بیگمان ما ستمگر بودهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۴.</ref>.<ref> الکافی، ج ۸، ص ۵۲؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۶۰؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۶۸.</ref> | #در ذیل آیه شریفه {{متن قرآن| وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ}}<ref>«و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم و همین که عذاب ما را در (می) یافتند ناگاه از آن میگریختند» سوره انبیاء، آیه ۱۱-۱۲.</ref> آمده است که مقصود از این آیه بنی امیهاند؛ یعنی خداوند آنان را که قومی ستمگرند [[درهم]] خواهد [[شکست]] و [[قوم]] دیگری را جایگزین آنان خواهد کرد و چون آنان وجود قائم{{ع}} را [[احساس]] کنند و [[حضرت]] در جست و جوی آنان شود بنیامیه به [[سرزمین]] [[روم]] وارد میشوند، پس حضرت آنان را از روم بیرون خواهد کرد و گنجهایی را که اندوختهاند از آنان خواهد ستاند و آنان در آن هنگام پیوسته این سخن [[خدا]] را بر [[زبان]] خواهند آورد که: وای بر ما! ما همواره [[ستم]] میکردیم: {{متن قرآن|قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ}}<ref>«گفتند: وای بر ما! بیگمان ما ستمگر بودهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۴.</ref>.<ref> الکافی، ج ۸، ص ۵۲؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۶۰؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۶۸.</ref> | ||
#در [[روایت]] [[ابوحمزه ثمالی]] از [[امام باقر]]{{ع}} درباره [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ}}<ref>«و بر آنانکه پس از ستم دیدن داد ستانند ایرادی نیست» سوره شوری، آیه ۴۱.</ref> آمده است که: من از [[امام باقر]]{{ع}} شنیدم که میگفت: مقصود از این [[آیه]]، یعنی کسانی که بعد از [[مظلومیّت]] [[انتقام]] میگیرند، [[حضرت قائم]]{{ع}} و [[اصحاب]] آن حضرتاند که بر آنان به سبب انتقامی که از ظالمانشان میگیرند [[کیفری]] نیست و [[قائم]]{{ع}} هنگامی که [[قیام]] میکند از [[بنی امیه]] و [[تکذیب]] کنندگان [[دین]] و ناصبیان، آنان که با [[امیرمؤمنان]]، [[علی]]{{ع}} [[دشمنی]] کردند انتقام خواهد گرفت.<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۸۲؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۵۸۵؛ البرهان، ج ۴، ص ۸۲۹.</ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref> | #در [[روایت]] [[ابوحمزه ثمالی]] از [[امام باقر]]{{ع}} درباره [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ}}<ref>«و بر آنانکه پس از ستم دیدن داد ستانند ایرادی نیست» سوره شوری، آیه ۴۱.</ref> آمده است که: من از [[امام باقر]]{{ع}} شنیدم که میگفت: مقصود از این [[آیه]]، یعنی کسانی که بعد از [[مظلومیّت]] [[انتقام]] میگیرند، [[حضرت قائم]]{{ع}} و [[اصحاب]] آن حضرتاند که بر آنان به سبب انتقامی که از ظالمانشان میگیرند [[کیفری]] نیست و [[قائم]]{{ع}} هنگامی که [[قیام]] میکند از [[بنی امیه]] و [[تکذیب]] کنندگان [[دین]] و ناصبیان، آنان که با [[امیرمؤمنان]]، [[علی]]{{ع}} [[دشمنی]] کردند انتقام خواهد گرفت.<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۸۲؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۵۸۵؛ البرهان، ج ۴، ص ۸۲۹.</ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref> | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:000057.jpg|22px]] [[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[سید محمود سامانی|سامانی]]، [[بنی امیه (مقاله)| مقاله «بنی امیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۶''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | == پانویس == |