پرش به محتوا

آیا پیامبر خاتم علم غیب داشت؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '| پاسخ‌دهنده = ]]' به '| پاسخ‌دهنده = | پاسخ = ')
خط ۲۸: خط ۲۸:
| پاسخ‌دهنده = جعفر سبحانی
| پاسخ‌دهنده = جعفر سبحانی
| پاسخ =  آیت‌الله '''[[جعفر سبحانی]]''' در کتاب‌های ''«[[آگاهی سوم یا علم غیب (کتاب)|آگاهی سوم یا علم غیب]]»''، ''«[[منشورجاوید (کتاب)|منشور جاوید]]»'' و ''«[http://www.tohid.ir/fa/index/articleview?aId=1418&cId=43 راهنمای حقیقت]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ =  آیت‌الله '''[[جعفر سبحانی]]''' در کتاب‌های ''«[[آگاهی سوم یا علم غیب (کتاب)|آگاهی سوم یا علم غیب]]»''، ''«[[منشورجاوید (کتاب)|منشور جاوید]]»'' و ''«[http://www.tohid.ir/fa/index/articleview?aId=1418&cId=43 راهنمای حقیقت]»'' در این باره گفته است:
*«در قرآن مجید [[آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)|آیاتی وجود دارد که آشکارا آگاهی پیامبران و برخی از بندگان خاص خدا را از امور پنهان از حس، تصدیق می‌کند]] و هیچ فرد مسلمانی که قرآن را وحی آسمانی می‌داند پس از دقت در مفاد آنها، نمی‌تواند در این مسأله تردید داشته باشد.(...) {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳ سوره تحریم علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ]]}}<ref>«پیامبر گرامی اسلام {{صل}} ، رازی را به یکی از همسران خود گفت و به او سفارش کرد که آن راز را فاش نکند ولی او، راز پیامبر را به دیگری گفت، خدا پیامبر را از جریان آگاه ساخت و به او خبر داد که همسرش، راز او را به دیگری گفته است پیامبر با این که آگاه شد همسرش همه راز را به دیگری گفته امّا به قسمتی از آن اشاره کرد و به قسمت دیگر اشاره نکرد یعنی به همسرش گفت از رازی که به تو سپردم فاش ساخته‌ای؟ همسرش او را تصدیق کرد و پرسید چه کسی تو را از این جریان آگاه ساخت؟ پیامبر {{صل}} فرمود: «نَبَّأَنی العَلیمُ الخَبیرُ»؛ خدای دانا و آگاه مرا باخبر ساخت». سوره تحریم، آیه ۳.</ref>. دقت در مجموع آیه، به خصوص جمله آخر {{متن قرآن|نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ}} به روشنی گواهی می‌دهد که خداوند او را از غیر راه [[وحی قرآنی]] از پس پرده [[غیب]] آگاه ساخته بود.<ref>[http://tohid.ir/fa/index/book?bookID=171&page=3#id90_p90 آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۱۰۴ و ۱۰۵]</ref> صحیح بخاری و مسلم و کتاب‌‌های سیره، مالامال از گزارش‌‌های غیبی است که پیامبر {{صل}} از آنها خبر داده است که فقط به عنوان نمونه دو مورد را یادآور می‌‌‌شویم: (۱): آن‌گاه که عمار یاسر با پشتی مالامال از سنگ برای ساختن مسجد حضور پیامبر خدا {{صل}} رسید، عرض کرد: "ای رسول خدا! آنان مرا با این بار سنگین به حد مرگ رساندند". حضرت از زنده ماندن او خبر داد و گفت: این‌ها قاتل تو نیستند، مرگ تو به دست گروهی شورش‌گر و متجاوز است. {{عربی|«وَیْحَ عَمّارٍ تَقتُلُه الفِئةُ الباغیةُ یَدعُوهُم إلی الجَنَّةِ وَ یَدعُونَه إلَی النّارِ»}}.<ref>«بیچاره عمار! گروه ستمگر او را می‌‌کشند عمار آنان را به بهشت ولی آنها او را به آتش دعوت می‌‌کنند»؛ صحیح بخاری، کتاب الصلاة، باب التعاون فی بناء المسجد، ح۴۴۷.</ref>؛ (۲): پیامبر {{صل}} به علی {{ع}} فرمود: {{عربی|«تُقاتِلُ النّاکثینَ وَ القاسِطینَ وَ المارِقینَ»}}<ref>«تو با پیمان‌‌شکنان و ستمکاران و شورشگران نبرد می‌کنی». مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۴۰.</ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1286 جدال احسن: نقد و بررسی شبهات وهابیان، ص ۱۰۳]</ref>.
 
*«قرآن پیامبر گرامی را انسان آگاه از غیب معرفی می‏‌کند، به طور مسلم این آگاهی از درون ذات او نجوشیده بلکه مانند دیگر علوم و آگاهی‌‏های او، از برون بر او القا شده؛ و [[منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|به وسیله وسائل، از پس پرده غیبت به اذن الهی گزراش می‌‏دهد]]. از آنجا که گروهی از بی‌‏خبران از مقام [[اولیا]] آگاهی پیامبر از غیب، یک نوع الوهیت تصور کرده‌‏اند و چنین وانمود می‏‌کنند که آگاهی از غیب از آن خدا است و کسی در این وصف شریک و همتای او نیست، لازم است قدری در این مورد به صورت موجز سخن بگوییم تا حقیقت روشن گردد ولی اجمالاً یادآور می‌‏شویم: آنچه که از آن خدا بوده و نشانه الوهیت است علم نامحدود و بی‏پایان اوست، نه علم محدود و مکتسب از دیگری! و علوم اولیای الهی از مقوله دوم است نه از مقوله اولی. اکنون وقت آن رسیده با آیاتی که بر آگاهی [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} از پشت پرده غیب گواهی می‌‏دهند آشنا شویم. و در این مورد به ذکر چند آیه بسنده می‌‏کنیم: (۱): {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«خدا دانای غیب است پس هیچ کس را بر غیب خویش آگاه نمی‏‌کند مگر بندگانی که مورد رضایت او باشند و آن بندگان عبارت انداز: فرستادگان او، و خدا برای فرستادگان خود از جلو و پشت سرشان، نگهبان قرار می‏‌دهد». سوره جن، آیه ۲۶و۲۷.</ref>. مفاد آیه بسیار روشن است و به خوبی می‌فهماند که علم غیب، از خدا است و او فرستادگان خود را از غیب آگاه می‌‏کند. (۲): {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۲ تا ۲۴ سوره تکویر علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ* وَلَقَدْ رَآهُ بِالأُفُقِ الْمُبِينِ* وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ]]}}<ref>«محمد {{صل}} دیوانه نیست و فرشته را در افق روشن دیده است و او بر غیب بخیل نیست (علم غیب را که بر او القاء می‏‌شود اگر صلاح باشد به شما می‌‏گوید و بخل نمی‌‏کند و از شما پوشیده نمی‌‏دارد». سوره تکویر، آیه ۲۲و۲۳و۲۴.</ref>. بنابراین به خوبی از آیه بر می‌‏آید که خداوند رسول گرامی خود را توسط فرشته وحی بر غیب آگاه کرده است؛ (...) از آیاتی که تا اینجا نقل شد، به خوبی استفاده می‌‏شود [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} بسان دیگر پیامبران الهی چون آدم، نوح ، یعقوب ، یوسف ، صالح، داوود، سلیمان و عیسی، از غیب ، خبر می‌‏داد»<ref>[[منشورجاوید ج۶ (کتاب)|منشور جاوید]]، ص۲۲۸-۲۴۲.</ref>.
«در قرآن مجید [[آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)|آیاتی وجود دارد که آشکارا آگاهی پیامبران و برخی از بندگان خاص خدا را از امور پنهان از حس، تصدیق می‌کند]] و هیچ فرد مسلمانی که قرآن را وحی آسمانی می‌داند پس از دقت در مفاد آنها، نمی‌تواند در این مسأله تردید داشته باشد.(...) {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳ سوره تحریم علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ]]}}<ref>«پیامبر گرامی اسلام {{صل}} ، رازی را به یکی از همسران خود گفت و به او سفارش کرد که آن راز را فاش نکند ولی او، راز پیامبر را به دیگری گفت، خدا پیامبر را از جریان آگاه ساخت و به او خبر داد که همسرش، راز او را به دیگری گفته است پیامبر با این که آگاه شد همسرش همه راز را به دیگری گفته امّا به قسمتی از آن اشاره کرد و به قسمت دیگر اشاره نکرد یعنی به همسرش گفت از رازی که به تو سپردم فاش ساخته‌ای؟ همسرش او را تصدیق کرد و پرسید چه کسی تو را از این جریان آگاه ساخت؟ پیامبر {{صل}} فرمود: «نَبَّأَنی العَلیمُ الخَبیرُ»؛ خدای دانا و آگاه مرا باخبر ساخت». سوره تحریم، آیه ۳.</ref>. دقت در مجموع آیه، به خصوص جمله آخر {{متن قرآن|نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ}} به روشنی گواهی می‌دهد که خداوند او را از غیر راه [[وحی قرآنی]] از پس پرده [[غیب]] آگاه ساخته بود.<ref>[http://tohid.ir/fa/index/book?bookID=171&page=3#id90_p90 آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۱۰۴ و ۱۰۵]</ref> صحیح بخاری و مسلم و کتاب‌‌های سیره، مالامال از گزارش‌‌های غیبی است که پیامبر {{صل}} از آنها خبر داده است که فقط به عنوان نمونه دو مورد را یادآور می‌‌‌شویم: (۱): آن‌گاه که عمار یاسر با پشتی مالامال از سنگ برای ساختن مسجد حضور پیامبر خدا {{صل}} رسید، عرض کرد: "ای رسول خدا! آنان مرا با این بار سنگین به حد مرگ رساندند". حضرت از زنده ماندن او خبر داد و گفت: این‌ها قاتل تو نیستند، مرگ تو به دست گروهی شورش‌گر و متجاوز است. {{عربی|«وَیْحَ عَمّارٍ تَقتُلُه الفِئةُ الباغیةُ یَدعُوهُم إلی الجَنَّةِ وَ یَدعُونَه إلَی النّارِ»}}.<ref>«بیچاره عمار! گروه ستمگر او را می‌‌کشند عمار آنان را به بهشت ولی آنها او را به آتش دعوت می‌‌کنند»؛ صحیح بخاری، کتاب الصلاة، باب التعاون فی بناء المسجد، ح۴۴۷.</ref>؛ (۲): پیامبر {{صل}} به علی {{ع}} فرمود: {{عربی|«تُقاتِلُ النّاکثینَ وَ القاسِطینَ وَ المارِقینَ»}}<ref>«تو با پیمان‌‌شکنان و ستمکاران و شورشگران نبرد می‌کنی». مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۴۰.</ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1286 جدال احسن: نقد و بررسی شبهات وهابیان، ص ۱۰۳]</ref>.
*«خبر شهادت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست بدبخت ترین انسان‌ها: [[پیامبر خاتم]] {{صل}} در حالی که اشک در دیدگان او حلقه زده بود، به [[امام علی]]{{ع}} فرمود: در چنین ماهی (ماه رمضان) خون تو حلا‌ل شمرده می‌شود. من می‌بینم که در حال نماز به دست بدبخت‌ترین انسان‌های تاریخ، کشته می‌شوی. او همانند پی‌کننده ناقه صالح سنگدل است، ضربتی برسرت می‌زند و محاسنت را از خون سرت رنگین می‌کند.
 
«قرآن پیامبر گرامی را انسان آگاه از غیب معرفی می‏‌کند، به طور مسلم این آگاهی از درون ذات او نجوشیده بلکه مانند دیگر علوم و آگاهی‌‏های او، از برون بر او القا شده؛ و [[منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|به وسیله وسائل، از پس پرده غیبت به اذن الهی گزراش می‌‏دهد]]. از آنجا که گروهی از بی‌‏خبران از مقام [[اولیا]] آگاهی پیامبر از غیب، یک نوع الوهیت تصور کرده‌‏اند و چنین وانمود می‏‌کنند که آگاهی از غیب از آن خدا است و کسی در این وصف شریک و همتای او نیست، لازم است قدری در این مورد به صورت موجز سخن بگوییم تا حقیقت روشن گردد ولی اجمالاً یادآور می‌‏شویم: آنچه که از آن خدا بوده و نشانه الوهیت است علم نامحدود و بی‏پایان اوست، نه علم محدود و مکتسب از دیگری! و علوم اولیای الهی از مقوله دوم است نه از مقوله اولی. اکنون وقت آن رسیده با آیاتی که بر آگاهی [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} از پشت پرده غیب گواهی می‌‏دهند آشنا شویم. و در این مورد به ذکر چند آیه بسنده می‌‏کنیم: (۱): {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«خدا دانای غیب است پس هیچ کس را بر غیب خویش آگاه نمی‏‌کند مگر بندگانی که مورد رضایت او باشند و آن بندگان عبارت انداز: فرستادگان او، و خدا برای فرستادگان خود از جلو و پشت سرشان، نگهبان قرار می‏‌دهد». سوره جن، آیه ۲۶و۲۷.</ref>. مفاد آیه بسیار روشن است و به خوبی می‌فهماند که علم غیب، از خدا است و او فرستادگان خود را از غیب آگاه می‌‏کند. (۲): {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۲ تا ۲۴ سوره تکویر علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ* وَلَقَدْ رَآهُ بِالأُفُقِ الْمُبِينِ* وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ]]}}<ref>«محمد {{صل}} دیوانه نیست و فرشته را در افق روشن دیده است و او بر غیب بخیل نیست (علم غیب را که بر او القاء می‏‌شود اگر صلاح باشد به شما می‌‏گوید و بخل نمی‌‏کند و از شما پوشیده نمی‌‏دارد». سوره تکویر، آیه ۲۲و۲۳و۲۴.</ref>. بنابراین به خوبی از آیه بر می‌‏آید که خداوند رسول گرامی خود را توسط فرشته وحی بر غیب آگاه کرده است؛ (...) از آیاتی که تا اینجا نقل شد، به خوبی استفاده می‌‏شود [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} بسان دیگر پیامبران الهی چون آدم، نوح ، یعقوب ، یوسف ، صالح، داوود، سلیمان و عیسی، از غیب ، خبر می‌‏داد»<ref>[[منشورجاوید ج۶ (کتاب)|منشور جاوید]]، ص۲۲۸-۲۴۲.</ref>.
 
«خبر شهادت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست بدبخت ترین انسان‌ها: [[پیامبر خاتم]] {{صل}} در حالی که اشک در دیدگان او حلقه زده بود، به [[امام علی]]{{ع}} فرمود: در چنین ماهی (ماه رمضان) خون تو حلا‌ل شمرده می‌شود. من می‌بینم که در حال نماز به دست بدبخت‌ترین انسان‌های تاریخ، کشته می‌شوی. او همانند پی‌کننده ناقه صالح سنگدل است، ضربتی برسرت می‌زند و محاسنت را از خون سرت رنگین می‌کند.


مرگ ابوذر در تنهایی: ابوذر در یکی از جنگ‌ها از ارتش اسلا‌م عقب ماند، هرچه برمرکب خود فشار آورد که از جای برخیزد، سودی نبخشید، شتر را رها کرد و اثاث سفر را برپشت خود نهاد، و به راه افتاد تا هرچه زودتر به مسلمانان برسد. ارتش اسلا‌م در نقطه‌ای به دستور پیامبر منزل کرده و به استراحت پرداخته بودند، ناگهان سیاهی شخصی که با بار گران پیاده می‌آمد، از دور نمایان شد. یک نفر از یاران رسول خدا از دور او را شناخت و به پیامبر گفت: این مرد تنها می‌آید، ابوذر است، در این لحظه پیامبر فرمودند: خدا ابوذر را رحمت کند که تنها راه می‌رود، تنها می‌میرد و تنها برانگیخته می‌شود. آینده نشان داد که خبر پیامبر عین واقع بود، زیرا وی در بیابان (ربذه) در تبعید، دور از اجتماع در کنار دختر خویش با وضع رقّت‌باری جان سپرد. این دو نمونه از خبرهای غیبی پیامبر گرامی است که مطرح گردید. هرگونه ذکر خبرهای غیبی پیامبر به کتابی مستقل نیاز دارد. براین اساس، اولیای الهی براثر صفای باطن، به اذن الهی از آینده خبر می‌دهند و [[رابطه تحدیث یا ارتباط با فرشتگان با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|چه بسا به خاطر محدَّث بودن، پرده از چهره غیب بردارند]]»<ref>[http://www.tohid.ir/fa/index/articleview?aId=1418&cId=43 راهنمای حقیقت].</ref>.
مرگ ابوذر در تنهایی: ابوذر در یکی از جنگ‌ها از ارتش اسلا‌م عقب ماند، هرچه برمرکب خود فشار آورد که از جای برخیزد، سودی نبخشید، شتر را رها کرد و اثاث سفر را برپشت خود نهاد، و به راه افتاد تا هرچه زودتر به مسلمانان برسد. ارتش اسلا‌م در نقطه‌ای به دستور پیامبر منزل کرده و به استراحت پرداخته بودند، ناگهان سیاهی شخصی که با بار گران پیاده می‌آمد، از دور نمایان شد. یک نفر از یاران رسول خدا از دور او را شناخت و به پیامبر گفت: این مرد تنها می‌آید، ابوذر است، در این لحظه پیامبر فرمودند: خدا ابوذر را رحمت کند که تنها راه می‌رود، تنها می‌میرد و تنها برانگیخته می‌شود. آینده نشان داد که خبر پیامبر عین واقع بود، زیرا وی در بیابان (ربذه) در تبعید، دور از اجتماع در کنار دختر خویش با وضع رقّت‌باری جان سپرد. این دو نمونه از خبرهای غیبی پیامبر گرامی است که مطرح گردید. هرگونه ذکر خبرهای غیبی پیامبر به کتابی مستقل نیاز دارد. براین اساس، اولیای الهی براثر صفای باطن، به اذن الهی از آینده خبر می‌دهند و [[رابطه تحدیث یا ارتباط با فرشتگان با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|چه بسا به خاطر محدَّث بودن، پرده از چهره غیب بردارند]]»<ref>[http://www.tohid.ir/fa/index/articleview?aId=1418&cId=43 راهنمای حقیقت].</ref>.
خط ۴۰: خط ۴۳:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌]]''' در دو کتاب ''«[[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]»'' و ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌]]''' در دو کتاب ''«[[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]»'' و ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در این باره گفته است:


*«خبر دادن [[پیامبر]] {{صل}} از [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}: {{عربی|«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنِ الصَّادِقِ {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي أَشْبَهُ النَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقاً تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ حَتَّى يَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ أَدْيَانِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِكَ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»}}<ref>به نقل از ابو بصیر، از امام صادق {{ع}}، از پدرانش نقل کردند: که پیامبر خدا {{صل}} فرمود: مهدی، از فرزندان من است. نام او، نام من وکنیه او، کنیه من است. شبیه‌ترین مردم به من در خلقت و اخلاق است. [[غیبت]] او و حیرت مردم چنان خواهد بود که مردم از دین‌شان گم‌راه می‌شوند و در این هنگام، او به سان شهابی نورافشان می‌آید و زمین را از عدل و داد می‌آکند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۲۸۷، ح ۵، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۶، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۶.</ref>، {{عربی|«عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْبَاقِرِ {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ تَضِلُّ فِيهَا الْأُمَمُ يَأْتِي بِذَخِيرَةِ الْأَنْبِيَاءِ فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما»}}<ref> به نقل از صالح بن عقبه، از پدرش، از [[امام محمد باقر]]{{ع}}، از پدرش [[زین العابدین]]{{ع}}، از پدرش [[امام حسین]]{{ع}}، از پدرش [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} پیامبر خدا {{صل}} فرمود: مهدی، از فرزندان من است. [[غیبت]] و حیرتی دارد که مردمان در آن، گم‌راه می‌شوند. او اندوخته پیامبران را می‌آورد و زمین را از عدل و داد پر می‌کند، همان‌گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۲۸۷، ح۵، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۶، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۷.</ref>، {{عربی|«عَنِ الْهَرَوِيِّ عَنِ الرِّضَا {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ {{صل}}: وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً لَيَغِيبَنَّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْهِ مِنِّي حَتَّى يَقُولَ أَكْثَرُ النَّاسِ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ وَ يَشُكُّ آخَرُونَ فِي وِلَادَتِهِ فَمَنْ أَدْرَكَ زَمَانَهُ فَلْيَتَمَسَّكْ بِدِينِهِ وَ لَا يَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ إِلَيْهِ سَبِيلًا بِشَكِّهِ فَيُزِيلَهُ عَنْ مِلَّتِي وَ يُخْرِجَهُ مِنْ دِينِي فَقَدْ أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ»}}<ref> به نقل از [[عبدالسلام بن صالح هروی]]، از [[امام علی بن موسی الرضا]]{{ع}}، از پدش، از پدرانش از [[امام علی]]{{ع}}: [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: سوگند به کسی که مرا بشارت دهنده به حق بر انگیخت، قائم از میان فرزندانم با عهدی که از من به او رسیده است، غایب می‌شود، تا آن جا که بیشتر مردم می گویند: خدا را با خاندان محمد، کاری نیست! و حتی برخی در تولد او نیز شک می کنند. پس هر کس به روزگار او می رسد، دینش را محکم نگاه دارد و به شیطان اجازه نفوذ ندهد که او را به شک اندازد و از دین و آیین من، بیرونش ببرد، که پیش تر نیز پدر و مادرتان (آدم و حوا) را از بهشت بیرون برد، و خداوند شیاطین را اولیای کسانی قرار داده که ایمان نمی‌آورند؛ کمال الدین: ص ۵۱، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۶۸ ح ۱۰.</ref>، {{عربی|« بِإِسْنَادِ التَّمِيمِيِّ عَنِ الرِّضَا {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ الْحَقُّ مِنَّا وَ ذَلِكَ حِينَ يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَكَ اللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فَأْتُوهُ وَ لَوْ عَلَى الثَّلْجِ فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِيفَتِي»}}<ref> با سندش: پیامبر فرمود: قیامت برپا نمی‌شود، مگر قائم بر حق ما قیام کن، و این زمانی است که خداوند به او اجازه بدهد. هر کس از او پیروی کند، نجات می یابد و هر کس نافرمانی نماید، هلاک می‌شود. خدا را، خدا را، ای بندگان خدا! به سراغ او بروید، اگر چه از لابه لای یخ و برف باشد؛ چرا که او خلیفه خدای و خلیفه من است؛ عیون أخبار الرضا: ج ۲، ص ۵۹، ح ۲۳۰، کفایة الأثر: ص ۱۰۶، دلائل الإمامة: ص ۴۵۲ ح ۴۲،  بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۶۵ ح ۲.</ref><ref>دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص ۹۹ - ۱۰۳</ref>.
«خبر دادن [[پیامبر]] {{صل}} از [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}: {{عربی|«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنِ الصَّادِقِ {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي أَشْبَهُ النَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقاً تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ حَتَّى يَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ أَدْيَانِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِكَ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»}}<ref>به نقل از ابو بصیر، از امام صادق {{ع}}، از پدرانش نقل کردند: که پیامبر خدا {{صل}} فرمود: مهدی، از فرزندان من است. نام او، نام من وکنیه او، کنیه من است. شبیه‌ترین مردم به من در خلقت و اخلاق است. [[غیبت]] او و حیرت مردم چنان خواهد بود که مردم از دین‌شان گم‌راه می‌شوند و در این هنگام، او به سان شهابی نورافشان می‌آید و زمین را از عدل و داد می‌آکند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۲۸۷، ح ۵، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۶، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۶.</ref>، {{عربی|«عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْبَاقِرِ {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ تَضِلُّ فِيهَا الْأُمَمُ يَأْتِي بِذَخِيرَةِ الْأَنْبِيَاءِ فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما»}}<ref> به نقل از صالح بن عقبه، از پدرش، از [[امام محمد باقر]]{{ع}}، از پدرش [[زین العابدین]]{{ع}}، از پدرش [[امام حسین]]{{ع}}، از پدرش [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} پیامبر خدا {{صل}} فرمود: مهدی، از فرزندان من است. [[غیبت]] و حیرتی دارد که مردمان در آن، گم‌راه می‌شوند. او اندوخته پیامبران را می‌آورد و زمین را از عدل و داد پر می‌کند، همان‌گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۲۸۷، ح۵، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۶، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۷.</ref>، {{عربی|«عَنِ الْهَرَوِيِّ عَنِ الرِّضَا {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ {{صل}}: وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً لَيَغِيبَنَّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْهِ مِنِّي حَتَّى يَقُولَ أَكْثَرُ النَّاسِ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ وَ يَشُكُّ آخَرُونَ فِي وِلَادَتِهِ فَمَنْ أَدْرَكَ زَمَانَهُ فَلْيَتَمَسَّكْ بِدِينِهِ وَ لَا يَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ إِلَيْهِ سَبِيلًا بِشَكِّهِ فَيُزِيلَهُ عَنْ مِلَّتِي وَ يُخْرِجَهُ مِنْ دِينِي فَقَدْ أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ»}}<ref> به نقل از [[عبدالسلام بن صالح هروی]]، از [[امام علی بن موسی الرضا]]{{ع}}، از پدش، از پدرانش از [[امام علی]]{{ع}}: [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: سوگند به کسی که مرا بشارت دهنده به حق بر انگیخت، قائم از میان فرزندانم با عهدی که از من به او رسیده است، غایب می‌شود، تا آن جا که بیشتر مردم می گویند: خدا را با خاندان محمد، کاری نیست! و حتی برخی در تولد او نیز شک می کنند. پس هر کس به روزگار او می رسد، دینش را محکم نگاه دارد و به شیطان اجازه نفوذ ندهد که او را به شک اندازد و از دین و آیین من، بیرونش ببرد، که پیش تر نیز پدر و مادرتان (آدم و حوا) را از بهشت بیرون برد، و خداوند شیاطین را اولیای کسانی قرار داده که ایمان نمی‌آورند؛ کمال الدین: ص ۵۱، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۶۸ ح ۱۰.</ref>، {{عربی|« بِإِسْنَادِ التَّمِيمِيِّ عَنِ الرِّضَا {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ الْحَقُّ مِنَّا وَ ذَلِكَ حِينَ يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَكَ اللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فَأْتُوهُ وَ لَوْ عَلَى الثَّلْجِ فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِيفَتِي»}}<ref> با سندش: پیامبر فرمود: قیامت برپا نمی‌شود، مگر قائم بر حق ما قیام کن، و این زمانی است که خداوند به او اجازه بدهد. هر کس از او پیروی کند، نجات می یابد و هر کس نافرمانی نماید، هلاک می‌شود. خدا را، خدا را، ای بندگان خدا! به سراغ او بروید، اگر چه از لابه لای یخ و برف باشد؛ چرا که او خلیفه خدای و خلیفه من است؛ عیون أخبار الرضا: ج ۲، ص ۵۹، ح ۲۳۰، کفایة الأثر: ص ۱۰۶، دلائل الإمامة: ص ۴۵۲ ح ۴۲،  بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۶۵ ح ۲.</ref><ref>دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص ۹۹ - ۱۰۳</ref>.


*«آگاهی از غیب، برای [[پیامبر]]{{صل}} متصور است و بر خلاف توهم پاره‌ای از اهل سنت که حتی دانش غیبی [[پیامبر]]{{صل}} را هم برنمی‌تابند، برگزیدگان عالم با اراده الهی، از غیب با خبر خواهند شد. آنچه قطعی است، این که آنان، این دانش را برای هدایت مردم به کار می‌برند و [[اگر معصوم از علم غیب خود بهره نمی‌برد پس فایده‌اش چیست؟ (پرسش)|زندگی شخصی خود را بر اساس معلومات غیبی خویش، بنا نمی‌کنند]]<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B4%D8%B1%D8%AD_%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AA_%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87_%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%87_%DB%B4_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) شرح زیارت جامعه کبیره]</ref>.
«آگاهی از غیب، برای [[پیامبر]]{{صل}} متصور است و بر خلاف توهم پاره‌ای از اهل سنت که حتی دانش غیبی [[پیامبر]]{{صل}} را هم برنمی‌تابند، برگزیدگان عالم با اراده الهی، از غیب با خبر خواهند شد. آنچه قطعی است، این که آنان، این دانش را برای هدایت مردم به کار می‌برند و [[اگر معصوم از علم غیب خود بهره نمی‌برد پس فایده‌اش چیست؟ (پرسش)|زندگی شخصی خود را بر اساس معلومات غیبی خویش، بنا نمی‌کنند]]<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B4%D8%B1%D8%AD_%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AA_%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87_%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%87_%DB%B4_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) شرح زیارت جامعه کبیره]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۵۸: خط ۶۱:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عبدالحسین خسروپناه]]''' در کتاب ''«[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عبدالحسین خسروپناه]]''' در کتاب ''«[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]»'' در این باره گفته است:


«علامه شعرانی، بیست و هفت خبر غیبی که قرائن بر صحت آنها بسیار است را نقل و از آنها دفع شبهه نموده‌اند. برخی از این موارد عبارتند از:
«علامه شعرانی، بیست و هفت خبر غیبی که قرائن بر صحت آنها بسیار است را نقل و از آنها دفع شبهه نموده‌اند. برخی از این موارد عبارت‌اند از:
 
#خبر دادن از مرگ نجاشی پادشاه حبشه و نماز خواندن بر او با جماعت بسیاری از صحابه؛
#خبر دادن از مرگ نجاشی پادشاه حبشه و نماز خواندن بر او با جماعت بسیاری از صحابه؛
#خبر فتح عراق، شام، بیت المقدس، مصر، ایران و ... و سفارشاتی در چگونگی برخورد با ساکنان آن دیارها در زمانی که هرگز تصور چنین فتح گسترده‌ای نمی‌رفت؛
#خبر فتح عراق، شام، بیت المقدس، مصر، ایران و ... و سفارشاتی در چگونگی برخورد با ساکنان آن دیارها در زمانی که هرگز تصور چنین فتح گسترده‌ای نمی‌رفت؛
خط ۸۴: خط ۸۸:


«قرآن کریم در آیات چهل و چهارم تا چهل و ششم سوره قصص به عدم حضور پیامبر {{صل}} در وقایع تاریخی و اخبار دقیق او از آنها برای بیدار باش و هوشیاری مردم اشاره می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الأَمْرَ وَمَا كُنتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ وَلَكِنَّا أَنشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ }}<ref>«و [تو] در جانب غربی نبودی هنگامی که کار (نبوّت) را با موسی تمام کردیم؛ و از گواهان حاضر نیز نبودی. و لکن ما گروه‌هایی را پدید آوردیم، و دوران عمر آنان طولانی شد؛ و در میان ساکنان مَدْین اقامت نداشتی، تا از حال آنان آگاه شوی و آیات ما را بر آنان: مشرکان مکه بخوانی و پیروی کنی؛ و لکن ما فرستنده تو بودیم. و تو در جانب کوه طور نبودی، هنگامی که موسی را ندا دادیم؛ و لکن تو را آگاه کردیم به خاطر این که رحمتی از سوی پروردگارت باشد تا قومی را هشدار دهی که پیش از تو هیچ هشدارگری برای آنان نیامده است؛ باشد که آنان متذکّر شوند».</ref>
«قرآن کریم در آیات چهل و چهارم تا چهل و ششم سوره قصص به عدم حضور پیامبر {{صل}} در وقایع تاریخی و اخبار دقیق او از آنها برای بیدار باش و هوشیاری مردم اشاره می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الأَمْرَ وَمَا كُنتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ وَلَكِنَّا أَنشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ }}<ref>«و [تو] در جانب غربی نبودی هنگامی که کار (نبوّت) را با موسی تمام کردیم؛ و از گواهان حاضر نیز نبودی. و لکن ما گروه‌هایی را پدید آوردیم، و دوران عمر آنان طولانی شد؛ و در میان ساکنان مَدْین اقامت نداشتی، تا از حال آنان آگاه شوی و آیات ما را بر آنان: مشرکان مکه بخوانی و پیروی کنی؛ و لکن ما فرستنده تو بودیم. و تو در جانب کوه طور نبودی، هنگامی که موسی را ندا دادیم؛ و لکن تو را آگاه کردیم به خاطر این که رحمتی از سوی پروردگارت باشد تا قومی را هشدار دهی که پیش از تو هیچ هشدارگری برای آنان نیامده است؛ باشد که آنان متذکّر شوند».</ref>
*قرآن کریم در سوره‌های مختلف از جمله سوره قصص، سرگذشت موسی و فرعون را بیان کرده و گاهی صحنه‌هایی را بیان کرده که هیچ کس در آن صحنه حضور نداشته است؛ برای مثال، گفت‌وگوی خدا با موسی از میان درخت درشب تاریک و نیز ماجرای گفت‌وگوی موسی و شعیب در مدین و امثال آن را به طور دقیق و ریز بیان کرده است که این نوعی اخبار غیبی و رازگویی است.


*قرآن اخبار صحنه‎هایی را بیان کرده که حدود دو هزار سال از آنها می‌گذشته و [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]] {{صل}} درآن صحنه‌ها نبوده و از آنها اطلاعی نداشته است، و همین مطلب دلیل رازگویی و حقانیّت قرآن و پیامبر {{صل}} است که مطالبی را بیان می‌کند که جز از راه وحی قابل دست‌رسی نیست.
قرآن کریم در سوره‌های مختلف از جمله سوره قصص، سرگذشت موسی و فرعون را بیان کرده و گاهی صحنه‌هایی را بیان کرده که هیچ کس در آن صحنه حضور نداشته است؛ برای مثال، گفت‌وگوی خدا با موسی از میان درخت درشب تاریک و نیز ماجرای گفت‌وگوی موسی و شعیب در مدین و امثال آن را به طور دقیق و ریز بیان کرده است که این نوعی اخبار غیبی و رازگویی است.


*هدف بیان این قصه‌ها و اخبار غیبی آن است که مشرکان مکه و مخالفان اسلام آنها را بشنوند و به حقانیّت پیامبر و قرآن پی ببرند و از خواب غفلت بیدار شوند و این رحمتی دیگر از جانب خداست که می‌خواهد مردم را هدایت کند.
قرآن اخبار صحنه‎هایی را بیان کرده که حدود دو هزار سال از آنها می‌گذشته و [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]] {{صل}} درآن صحنه‌ها نبوده و از آنها اطلاعی نداشته است، و همین مطلب دلیل رازگویی و حقانیّت قرآن و پیامبر {{صل}} است که مطالبی را بیان می‌کند که جز از راه وحی قابل دست‌رسی نیست.


*در این آیات بیان شده که هیچ هشدارگری قبل از [[پیامبر]]{{صل}} برای مردم مکه معاصر [[پیامبر]]{{صل}} نیامده است؛ چراکه صدها سال از عصر ابراهیم و اسماعیل و مسیح {{ع}} می‌گذشت و در مکه پیامبری مبعوث نشده بود و در نتیجه مردم مکه گرفتار جهل و فساد و شرک شده بودند. در نتیجه:
هدف بیان این قصه‌ها و اخبار غیبی آن است که مشرکان مکه و مخالفان اسلام آنها را بشنوند و به حقانیّت پیامبر و قرآن پی ببرند و از خواب غفلت بیدار شوند و این رحمتی دیگر از جانب خداست که می‌خواهد مردم را هدایت کند.
 
در این آیات بیان شده که هیچ هشدارگری قبل از [[پیامبر]]{{صل}} برای مردم مکه معاصر [[پیامبر]]{{صل}} نیامده است؛ چراکه صدها سال از عصر ابراهیم و اسماعیل و مسیح {{ع}} می‌گذشت و در مکه پیامبری مبعوث نشده بود و در نتیجه مردم مکه گرفتار جهل و فساد و شرک شده بودند. در نتیجه:
#اخبار غیبی [[پیامبر]]{{صل}} دلیل حقانیّت او و قرآن است.
#اخبار غیبی [[پیامبر]]{{صل}} دلیل حقانیّت او و قرآن است.
#اخبار غیبی و هشدارگری پیامبران، رحمتی از جانب خداست؛ از آنها برای غفلت‌زدایی و بیداری استفاده کنید»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۵، ص۳۰۹.]</ref>.
#اخبار غیبی و هشدارگری پیامبران، رحمتی از جانب خداست؛ از آنها برای غفلت‌زدایی و بیداری استفاده کنید»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۵، ص۳۰۹.]</ref>.
خط ۹۹: خط ۱۰۴:
| پاسخ‌دهنده = علی جزیری احسائی
| پاسخ‌دهنده = علی جزیری احسائی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی جزیری احسائی]]''' در کتاب ''«[[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی جزیری احسائی]]''' در کتاب ''«[[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::«آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}}<ref>«(اى پيامبر) اين از خبرهاى نهانى است كه به تو وحى مى‏‌كنيم و تو هنگامى كه (برادران يوسف) بر كار خود هم‏داستان شدند و نيرنگ مى‌‏باختند نزد آنها نبودى»؛ آیه ۱۰۲ سوره یوسف.</ref> داستان [[حضرت نوح]]{{ع}} و ماجرای کفیل شدن زکریا برای حضرت مریم و حیله برادران حضرت یوسف را از اخبار غیبی می‌داند که خداوند به [[پیامبر]]{{صل}} خود خبر داده است. پس این آیه و آیاتی از این قبیل بر آگاه بودن انبیای الهی از اخبار الهی بواسطه اخبار خداوند دلالت دارند»<ref>دفع الریب عن علم الغیب، ص٨٩.</ref>.
 
«آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}}<ref>«(اى پيامبر) اين از خبرهاى نهانى است كه به تو وحى مى‏‌كنيم و تو هنگامى كه (برادران يوسف) بر كار خود هم‏داستان شدند و نيرنگ مى‌‏باختند نزد آنها نبودى»؛ آیه ۱۰۲ سوره یوسف.</ref> داستان [[حضرت نوح]]{{ع}} و ماجرای کفیل شدن زکریا برای حضرت مریم و حیله برادران حضرت یوسف را از اخبار غیبی می‌داند که خداوند به [[پیامبر]]{{صل}} خود خبر داده است. پس این آیه و آیاتی از این قبیل بر آگاه بودن انبیای الهی از اخبار الهی بواسطه اخبار خداوند دلالت دارند»<ref>دفع الریب عن علم الغیب، ص٨٩.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۰۵: خط ۱۱۱:
| تصویر = 1368238.jpg
| تصویر = 1368238.jpg
| پاسخ‌دهنده = محمد حسین نصیری
| پاسخ‌دهنده = محمد حسین نصیری
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«قرآن در سوره تحریم گزارش کرده است که روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با یکی از همسران خود سخن سری را بازگفت، اما آن همسر آن راز را با دیگران در میان گذاشت و هنگامی که آن حضرت ماجرای بازگویی سر خود را با آن همسر خود در میان گذاشت، او با تعجب پرسید که [[پیامبر]]{{صل}} از کجا با خبر شد و آن حضرت فرمود که خداوند او را از این ماجرا مطلع ساخته است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳ سوره تحریم علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ]]}} <ref>  و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را به همسر دیگرخبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را به همسران خود گفت و در گفتن بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که پیامبر آن همسر رازگشا را از این امر باخبر ساخت همسر گفت: چه کسی تو را از این رازگشایی من آگاه کرد؟ پیامبر گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت؛ سوره هود، تحریم، آیه: ۳.</ref> بر اساس این آیه [[رسول خدا]]{{صل}} بی‌آن که در کنار همسر خود باشد و از نزدیک شاهد بازگویی راز خود باشد، از آن مطلع شد و همین امر شگفتی همسرش را پدید آورد و او از منشأ این آگاهی پرسید و آن حضرت تایید کرد که خداوند او را از این راز باخبر کرده است. این آیه به خوبی نشان می‏دهد که [[رسول خدا]]{{صل}} با تعلیم الهی می‏تواند از اسرار غیبی آگاه شود»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>.
 
«قرآن در سوره تحریم گزارش کرده است که روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با یکی از همسران خود سخن سری را بازگفت، اما آن همسر آن راز را با دیگران در میان گذاشت و هنگامی که آن حضرت ماجرای بازگویی سر خود را با آن همسر خود در میان گذاشت، او با تعجب پرسید که [[پیامبر]]{{صل}} از کجا با خبر شد و آن حضرت فرمود که خداوند او را از این ماجرا مطلع ساخته است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳ سوره تحریم علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ]]}} <ref>  و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را به همسر دیگرخبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را به همسران خود گفت و در گفتن بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که پیامبر آن همسر رازگشا را از این امر باخبر ساخت همسر گفت: چه کسی تو را از این رازگشایی من آگاه کرد؟ پیامبر گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت؛ سوره هود، تحریم، آیه: ۳.</ref> بر اساس این آیه [[رسول خدا]]{{صل}} بی‌آن که در کنار همسر خود باشد و از نزدیک شاهد بازگویی راز خود باشد، از آن مطلع شد و همین امر شگفتی همسرش را پدید آورد و او از منشأ این آگاهی پرسید و آن حضرت تایید کرد که خداوند او را از این راز باخبر کرده است. این آیه به خوبی نشان می‏دهد که [[رسول خدا]]{{صل}} با تعلیم الهی می‏تواند از اسرار غیبی آگاه شود»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۲۵: خط ۱۳۲:
«آياتى وجود دارد كه مشتمل بر خبرهاى غيبى است و [[پيامبر اسلام]]{{صل}} از آن خبر داده است؛ مانند:
«آياتى وجود دارد كه مشتمل بر خبرهاى غيبى است و [[پيامبر اسلام]]{{صل}} از آن خبر داده است؛ مانند:


*{{متن قرآن|غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref> رومیان شکست خوردند در نزدیک‌ترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز می‌گردند در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد می‌شوند؛ سوره روم، آیه: ۲ - ۴.</ref>.
{{متن قرآن|غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref> رومیان شکست خوردند در نزدیک‌ترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز می‌گردند در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد می‌شوند؛ سوره روم، آیه: ۲ - ۴.</ref>.


*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ}} <ref> بی‌گمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز می‌گرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر می‌داند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است؛ سوره قصص، آیه: ۸۵.</ref>.
{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ}} <ref> بی‌گمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز می‌گرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر می‌داند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است؛ سوره قصص، آیه: ۸۵.</ref>.


*{{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا }} <ref> خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد؛ سوره فتح، آیه: ۲۷.</ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1380 منابع علم امامان شیعه، ص ۷۸].</ref>.
{{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا }} <ref> خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد؛ سوره فتح، آیه: ۲۷.</ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1380 منابع علم امامان شیعه، ص ۷۸].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۳: خط ۱۵۰:
| تصویر = 11270.jpg
| تصویر = 11270.jpg
| پاسخ‌دهنده = داوود خوش‌باور
| پاسخ‌دهنده = داوود خوش‌باور
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[داوود خوش‌باور]]'''، در پایان‌نامه در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[ علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[داوود خوش‌باور]]'''، در پایان‌نامه در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[ علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::« [[پیامبر]]{{صل}} مبعوث بر تمام افراد عالم است. چنین شریعتی طبعاً باید کامل باشد، در هر عصر و زمانی و برای هر قوم و دسته‌ای قابل اجرا باشد. و نیز صاحب آن شریعت به خصوصیات افراد و نفوس آنان، تا روز قیامت، آگاه باشد، در غیر این صورت رسالت او ناقص و اصلاح و عدالت گستری او فراگیر نخواهد بود. در نتیجه، باید [[پیامبر]]{{صل}} احاطه غیبی نه تنها به احکام و موضوعات آنها داشته باشد، بلکه از موضوعات خارجی نیز مطلع باشد.[[پیامبر| پیغمبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} از دو علم برخوردارند: علومی که از راههای عادی به دست می‌آید و علومی که از راههای غیر عادی و غیر متعارف به دست می‌آید. با توجه به اینکه دنیا نشئه تکلیف است و آن پیشوایان نور نیز همانند سایر مردم، مکلّف به تکالیف الهی بودند، مکلّف به استفاده از علوم غیر عادی نبودند و تنها باید طبق علم عادی رفتار می‌کردند. البته در مواردی که خداوند به آنها اجازه می‌داد، از علوم غیر عادی برای اعجاز و اثبات حق بودن دعوت یا دعوا استفاده می‌کردند. پس استفاده از علوم غیر عادی به اذن خاص الهی بستگی داشت، نه به اراده خودشان. چون آن ذوات نورانی در تمام ابعاد علمی و عملی، معصوم و مصون بودند و اراده آنان تابع اراده الهی بوده است.
 
« [[پیامبر]]{{صل}} مبعوث بر تمام افراد عالم است. چنین شریعتی طبعاً باید کامل باشد، در هر عصر و زمانی و برای هر قوم و دسته‌ای قابل اجرا باشد. و نیز صاحب آن شریعت به خصوصیات افراد و نفوس آنان، تا روز قیامت، آگاه باشد، در غیر این صورت رسالت او ناقص و اصلاح و عدالت گستری او فراگیر نخواهد بود. در نتیجه، باید [[پیامبر]]{{صل}} احاطه غیبی نه تنها به احکام و موضوعات آنها داشته باشد، بلکه از موضوعات خارجی نیز مطلع باشد.[[پیامبر| پیغمبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} از دو علم برخوردارند: علومی که از راههای عادی به دست می‌آید و علومی که از راههای غیر عادی و غیر متعارف به دست می‌آید. با توجه به اینکه دنیا نشئه تکلیف است و آن پیشوایان نور نیز همانند سایر مردم، مکلّف به تکالیف الهی بودند، مکلّف به استفاده از علوم غیر عادی نبودند و تنها باید طبق علم عادی رفتار می‌کردند. البته در مواردی که خداوند به آنها اجازه می‌داد، از علوم غیر عادی برای اعجاز و اثبات حق بودن دعوت یا دعوا استفاده می‌کردند. پس استفاده از علوم غیر عادی به اذن خاص الهی بستگی داشت، نه به اراده خودشان. چون آن ذوات نورانی در تمام ابعاد علمی و عملی، معصوم و مصون بودند و اراده آنان تابع اراده الهی بوده است.
 
#خبر کشته شدن [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} در حال نماز [[پیامبر|رسول گرامی]]{{صل}} پیش از ماه رمضان خطبه‌ای پیرامون این ماه و برتری‌های آن ایراد کردند. در پایان [[امام علی|علی]]{{ع}} برخاست و گفت : ای [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} با ارزش ترین کار در این ماه چیست؟ [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} فرمود: ورع و پرهیز از محرمات و گناهان، این جمله را فرمود و به گریه افتاد؛ [[امام علی|علی]]{{ع}} گفت: چرا گریه می‌کنید؟ فرمود: برای آنچه در چنین ماهی برای تو پیش می‌آید. گویا می‌بینم که در حال نماز هستی و شقی‌ترین مردم همتای کشنده شتر صالح، محاسن تو را به خون سرت رنگین می‌کند. [[امام علی|علی]]{{ع}} عرض کرد: آیا هنگامی که کشته می‌شوم از سلامت دین برخوردارم؟ فرمود: آری! [[پیامبر]]{{صل}} در این سخن، از کشته شدن [[امام علی|علی]]{{ع}} و این که این حادثه در ماه رمضان پیش می‌آید و نیز در حال نماز واقع خواهد شد خبر داد و هر کدام از اینها یک خبر غیبی مستقل به شمار می‌آید.
#خبر کشته شدن [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} در حال نماز [[پیامبر|رسول گرامی]]{{صل}} پیش از ماه رمضان خطبه‌ای پیرامون این ماه و برتری‌های آن ایراد کردند. در پایان [[امام علی|علی]]{{ع}} برخاست و گفت : ای [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} با ارزش ترین کار در این ماه چیست؟ [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} فرمود: ورع و پرهیز از محرمات و گناهان، این جمله را فرمود و به گریه افتاد؛ [[امام علی|علی]]{{ع}} گفت: چرا گریه می‌کنید؟ فرمود: برای آنچه در چنین ماهی برای تو پیش می‌آید. گویا می‌بینم که در حال نماز هستی و شقی‌ترین مردم همتای کشنده شتر صالح، محاسن تو را به خون سرت رنگین می‌کند. [[امام علی|علی]]{{ع}} عرض کرد: آیا هنگامی که کشته می‌شوم از سلامت دین برخوردارم؟ فرمود: آری! [[پیامبر]]{{صل}} در این سخن، از کشته شدن [[امام علی|علی]]{{ع}} و این که این حادثه در ماه رمضان پیش می‌آید و نیز در حال نماز واقع خواهد شد خبر داد و هر کدام از اینها یک خبر غیبی مستقل به شمار می‌آید.
#در جنگ تبوک شتر ابوذر از راه رفتن باز ماند و ابوذر از ارتش اسلام عقب افتاد. مقداری معطل شتر شد اما دید اگر بخواهد بیش از این معطل شتر شود بیشتر عقب می‌ماند این بود که شتر را رها کرد و اثاث سفر را برداشت و به راه افتاد تا خود را به ارتش اسلام برساند. ارتش در نقطه‌ای برای استراحت فرود آمده بودند ناگهان سیمای شخصی که پیاده و تنها می‌آمد، نمایان شد، کسی از مسلمانان به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} گفت: ببینید شخصی از دور تنها و پیاده می‌آید، حضرت فرمود: امید است ابوذر باشد. هنگامی که خوب نگاه کردند دیدند ابوذر است با خوشحالی زیاد گفتند: ای [[رسول خدا]]{{صل}}! به خدا سوگند ابوذر است؛ [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} فرمود: خدا ابوذر را رحمت کند تنها راه می‌رود و تنها می‌میرد و تنها برانگیخته می‌شود. سالیان درازی گذشت‌، حوادث نامطلوبی برای اسلام و مسلمین پیش آمد از جمله این که همه مسلمین شاهد بودند که ابوذر به دستور عثمان به بیابان "ربذه" دور از اجتماع و آبادی تبعید شد و در همان جا با وضع رقت باری جان سپرد. کاروانی از آنجا عبور می‌کرد. از مرگ ابوذر مطلع شدند. یکی از یاران [[پیامبر]]{{صل}} عبداالله بن مسعود در آن کاروان بود. همین که آن منظره را دید گریه کنان گفت: راست گفت [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} که فرمود: ای ابوذر! تنها راه می‌روی و تنها می‌میری و تنها زنده می‌شوی و سرانجام ابوذر با کوشش آن کاروان در همان بیابان به خاک سپرده شد.
#در جنگ تبوک شتر ابوذر از راه رفتن باز ماند و ابوذر از ارتش اسلام عقب افتاد. مقداری معطل شتر شد اما دید اگر بخواهد بیش از این معطل شتر شود بیشتر عقب می‌ماند این بود که شتر را رها کرد و اثاث سفر را برداشت و به راه افتاد تا خود را به ارتش اسلام برساند. ارتش در نقطه‌ای برای استراحت فرود آمده بودند ناگهان سیمای شخصی که پیاده و تنها می‌آمد، نمایان شد، کسی از مسلمانان به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} گفت: ببینید شخصی از دور تنها و پیاده می‌آید، حضرت فرمود: امید است ابوذر باشد. هنگامی که خوب نگاه کردند دیدند ابوذر است با خوشحالی زیاد گفتند: ای [[رسول خدا]]{{صل}}! به خدا سوگند ابوذر است؛ [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} فرمود: خدا ابوذر را رحمت کند تنها راه می‌رود و تنها می‌میرد و تنها برانگیخته می‌شود. سالیان درازی گذشت‌، حوادث نامطلوبی برای اسلام و مسلمین پیش آمد از جمله این که همه مسلمین شاهد بودند که ابوذر به دستور عثمان به بیابان "ربذه" دور از اجتماع و آبادی تبعید شد و در همان جا با وضع رقت باری جان سپرد. کاروانی از آنجا عبور می‌کرد. از مرگ ابوذر مطلع شدند. یکی از یاران [[پیامبر]]{{صل}} عبداالله بن مسعود در آن کاروان بود. همین که آن منظره را دید گریه کنان گفت: راست گفت [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} که فرمود: ای ابوذر! تنها راه می‌روی و تنها می‌میری و تنها زنده می‌شوی و سرانجام ابوذر با کوشش آن کاروان در همان بیابان به خاک سپرده شد.
خط ۱۶۰: خط ۱۶۹:


«[[ابن عمر]] می‌گوید: [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: خداوند دنیا را برای من بالا برد و من به دنیا و بدانچه تا قیامت در آن صورت خواهد گرفت هم چنان که به کف دست خود می‌نگرم، نظر می‌کنم<ref> الفتن، ابن حماد، ج۱، ص ۲۷، ح۲؛ جمع الجوامع، ج۱، ص ۱۶۹ و کنز العمال، ج۱۱، ص ۳۷۸ح ۳۱۸۱۰.</ref>. مفهوم از این حدیث معرفتی است که نسبت به علم الهی جزیی است چون در تمام لحظات و زمان‌ها استمرار ندارد و نیز به همه حالات پدیده‌ها از قبض و بسط، زندگی و مرگ، فقر و غنا، عزت و ذلت، شب و روز، خورشید و ماه و ستارگان، آسمان و زمین و آن چه در آن است از همه چیز احاطه ندارد. همچنان که نسبت به هر ذره از ذرات جهان از بالای عرش تا زیر زمین که نهایتی برای علم بدان نیست، محیط نمی‌باشد (...)
«[[ابن عمر]] می‌گوید: [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: خداوند دنیا را برای من بالا برد و من به دنیا و بدانچه تا قیامت در آن صورت خواهد گرفت هم چنان که به کف دست خود می‌نگرم، نظر می‌کنم<ref> الفتن، ابن حماد، ج۱، ص ۲۷، ح۲؛ جمع الجوامع، ج۱، ص ۱۶۹ و کنز العمال، ج۱۱، ص ۳۷۸ح ۳۱۸۱۰.</ref>. مفهوم از این حدیث معرفتی است که نسبت به علم الهی جزیی است چون در تمام لحظات و زمان‌ها استمرار ندارد و نیز به همه حالات پدیده‌ها از قبض و بسط، زندگی و مرگ، فقر و غنا، عزت و ذلت، شب و روز، خورشید و ماه و ستارگان، آسمان و زمین و آن چه در آن است از همه چیز احاطه ندارد. همچنان که نسبت به هر ذره از ذرات جهان از بالای عرش تا زیر زمین که نهایتی برای علم بدان نیست، محیط نمی‌باشد (...)
::::::طبرانی اس سلمی‌ همسر ابی رافع نقل می‌کند: من با [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} بودم، حضرت فرمود: هم اکنون مردی از بهشتیان بر شما ظاهر می‌شود در همین زمان صدای حرکت پایی شنیدم ناگهان [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} را نزد خود یافتیم<ref>معجم الکبیر، ج۲۴، ص ۳۰۱ ح ۷۶۴ و مجمع الزوائد، ج۹، ص ۱۱۸.</ref>. [[ابن سعید]] می‌گوید: همراه [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} بودیم که کفش آن حضرت پاره شد. [[امام علی|علی]]{{ع}} از ما عقب ماند تا کفش آن حضرت را تعمیر کند. [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} کمی‌راه پیمودند سپس فرمودند: شخصی از شما بر سر تأویل قرآن خواهد جنگید همان گونه که من برای تنزیل آن جنگیدم. ابوبکر گفت: آن شخص منم؟ حضرت فرمود: نه. عمر گفت: من هستم؟ فرمود: نه، بلکه همان کسی است که به ترمیم کفش مشغول است<ref>مستدرک حاکم، ج۳،ص ۱۲۳ و خصائص نسائی، ص ۱۶۶، ح ۱۵۶.</ref>. [[ابی الاسود]] می‌گوید: عبداله بن سلام بر [[امام علی|علی]]{{ع}} وارد شد در حالی که آن حضرت پای خود را در رکاب شتر نهاده و آماده حرکت به سوی عراق بود. به ایشان گفت: به عراق مرو؛ چرا که اگر آنجا روی با شمشیر از تو پذیرایی کنند. حضرت فرمود: به خدا سوگند، پیش از تو [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} این را به من خبر داده است<ref>مسند حمیدی، ج۱، ص ۵۳ و مستدرک حاکم، ج۱، ص ۱۴۰.</ref>. [[عماد بن یاسر]] می‌گوید: [[پیامبر|نبی اکرم]]{{صل}} به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمود: بدبخت‌ترین مردم کسی است که بر فرقت ضربه وارد کند تا جایی که ریشت به خون سرت آغشته گردد<ref>مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱- ۱۴۰ و دلائل النبوة، ابی نعیم.</ref>. [[جابر بن سمره]] می‌گوید: [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمودند: تو مؤمنی هستی که به خلافت خواهی رسید و کشته می‌شوی و ریشت به خون سرت رنگین خواهد شد<ref>همان، ج۳، ص ۳۷۳ و خصائص کبری، ج۲، ص ۴۲۰.</ref>.
 
طبرانی اس سلمی‌ همسر ابی رافع نقل می‌کند: من با [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} بودم، حضرت فرمود: هم اکنون مردی از بهشتیان بر شما ظاهر می‌شود در همین زمان صدای حرکت پایی شنیدم ناگهان [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} را نزد خود یافتیم<ref>معجم الکبیر، ج۲۴، ص ۳۰۱ ح ۷۶۴ و مجمع الزوائد، ج۹، ص ۱۱۸.</ref>. [[ابن سعید]] می‌گوید: همراه [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} بودیم که کفش آن حضرت پاره شد. [[امام علی|علی]]{{ع}} از ما عقب ماند تا کفش آن حضرت را تعمیر کند. [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} کمی‌راه پیمودند سپس فرمودند: شخصی از شما بر سر تأویل قرآن خواهد جنگید همان گونه که من برای تنزیل آن جنگیدم. ابوبکر گفت: آن شخص منم؟ حضرت فرمود: نه. عمر گفت: من هستم؟ فرمود: نه، بلکه همان کسی است که به ترمیم کفش مشغول است<ref>مستدرک حاکم، ج۳،ص ۱۲۳ و خصائص نسائی، ص ۱۶۶، ح ۱۵۶.</ref>. [[ابی الاسود]] می‌گوید: عبداله بن سلام بر [[امام علی|علی]]{{ع}} وارد شد در حالی که آن حضرت پای خود را در رکاب شتر نهاده و آماده حرکت به سوی عراق بود. به ایشان گفت: به عراق مرو؛ چرا که اگر آنجا روی با شمشیر از تو پذیرایی کنند. حضرت فرمود: به خدا سوگند، پیش از تو [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} این را به من خبر داده است<ref>مسند حمیدی، ج۱، ص ۵۳ و مستدرک حاکم، ج۱، ص ۱۴۰.</ref>. [[عماد بن یاسر]] می‌گوید: [[پیامبر|نبی اکرم]]{{صل}} به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمود: بدبخت‌ترین مردم کسی است که بر فرقت ضربه وارد کند تا جایی که ریشت به خون سرت آغشته گردد<ref>مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱- ۱۴۰ و دلائل النبوة، ابی نعیم.</ref>. [[جابر بن سمره]] می‌گوید: [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمودند: تو مؤمنی هستی که به خلافت خواهی رسید و کشته می‌شوی و ریشت به خون سرت رنگین خواهد شد<ref>همان، ج۳، ص ۳۷۳ و خصائص کبری، ج۲، ص ۴۲۰.</ref>.


از [[ابن عباس]] روایت شده است که: وقتی سوره شریفه نصر نازل شد [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} دخترش [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} را به حضور طلبید و فرمود: دخترم! مرگ من نزدیک شده است. سپس [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} گریست. حضرت به او فرمود: گریه نکن! زیرا تو نخستین کسی از [[اهل بیت]]{{عم}} من هستی که به من ملحق می‌شوی. آن گاه [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} خندید. برخی از همسران [[پیامبر|پیامبر گرامی‌]]{{صل}} او را نگریستند و گفتند: دیدیم که ابتدا گریان و سپس شادمان شدی. در جواب فرمود: پدرم در آغاز خبر از مرگ خود داد من نیز گریه کردم، پس از آن فرمود که من زودتر از سایر خاندانش به او ملحق می‌شوم. از این خبر خندیدم<ref>معجم الکبیر، ج۱۱، ص ۳۳۰، ح ۱۱۹۰۷.</ref>. و بنا به روایت صحیح [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} پس از [[پیامبر|پیامبر گرامی‌]]{{صل}} بیش از شش ماه در قید [[حیات]] نبود.
از [[ابن عباس]] روایت شده است که: وقتی سوره شریفه نصر نازل شد [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} دخترش [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} را به حضور طلبید و فرمود: دخترم! مرگ من نزدیک شده است. سپس [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} گریست. حضرت به او فرمود: گریه نکن! زیرا تو نخستین کسی از [[اهل بیت]]{{عم}} من هستی که به من ملحق می‌شوی. آن گاه [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} خندید. برخی از همسران [[پیامبر|پیامبر گرامی‌]]{{صل}} او را نگریستند و گفتند: دیدیم که ابتدا گریان و سپس شادمان شدی. در جواب فرمود: پدرم در آغاز خبر از مرگ خود داد من نیز گریه کردم، پس از آن فرمود که من زودتر از سایر خاندانش به او ملحق می‌شوم. از این خبر خندیدم<ref>معجم الکبیر، ج۱۱، ص ۳۳۰، ح ۱۱۹۰۷.</ref>. و بنا به روایت صحیح [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} پس از [[پیامبر|پیامبر گرامی‌]]{{صل}} بیش از شش ماه در قید [[حیات]] نبود.
خط ۱۸۹: خط ۱۹۹:


«روایاتی در کتاب‌های روایی و تاریخی وجود دارد که [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} از برخی از حوادثی که در آینده (دوره حضرت علی) رخ می‌دهد، خبر داده‌اند. در این جا به برخی از این روایات اشاره می‌شود:
«روایاتی در کتاب‌های روایی و تاریخی وجود دارد که [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} از برخی از حوادثی که در آینده (دوره حضرت علی) رخ می‌دهد، خبر داده‌اند. در این جا به برخی از این روایات اشاره می‌شود:
#پیش‌گویی [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} در صلح حدیبیه، پس از توافق بر سر اصول صلح‌نامه، هنگامی که [[امام علی|علی]] {{ع}} به املای پیامبر، متن پیمان را می‌نوشت، نماینده قریش با نوشتن "بسم الله الرحمن الرحیم" در بالای پیمان‌نامه، و نیز نگارش عنوان "رسول الله" به دنبال نام پیامبر مخالفت کرد و مذاکره بر سر این موضوع به طول انجامید، و سرانجام رسول خدا بنا به مصالحی که این پیمان در برداشت، ناگزیر موافقت کرد و به [[امام علی|علی]] {{ع}} که از پاک کردن عنوان [[رسول الله]] اکراه داشت، فرمود: چنین وضعی برای تو نیز پیش خواهد آمد و ناچار به آن تن خواهی داد. این پیش‌گویی با حذف عنوان [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} از آخر نام علی در جریان حکمیت در جنگ صفین، به اصرار معاویه، عینیت یافت.
#پیش‌گویی [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} در صلح حدیبیه، پس از توافق بر سر اصول صلح‌نامه، هنگامی که [[امام علی|علی]] {{ع}} به املای پیامبر، متن پیمان را می‌نوشت، نماینده قریش با نوشتن "بسم الله الرحمن الرحیم" در بالای پیمان‌نامه، و نیز نگارش عنوان "رسول الله" به دنبال نام پیامبر مخالفت کرد و مذاکره بر سر این موضوع به طول انجامید، و سرانجام رسول خدا بنا به مصالحی که این پیمان در برداشت، ناگزیر موافقت کرد و به [[امام علی|علی]] {{ع}} که از پاک کردن عنوان [[رسول الله]] اکراه داشت، فرمود: چنین وضعی برای تو نیز پیش خواهد آمد و ناچار به آن تن خواهی داد. این پیش‌گویی با حذف عنوان [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} از آخر نام علی در جریان حکمیت در جنگ صفین، به اصرار معاویه، عینیت یافت.
#[[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}}، در روایتی خطاب به امّ سلمه، همسر خویش، اسامی مخالفان و جنگ‏ کنندگان با حضرت را چنین معرفی می‌‏کند: {{عربی|«یا امّ سلمه، هذا علی والله، قاتل القاسطین و الناکثین و المارقین بعدی‏»}} <ref>ای ام سلمه، این علی است، به خدا قسم او پس از من از بین برنده قاسطین و ناکثین و مارقین خواهد بود.</ref>. در روایت دیگری، [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، خصوصیات بیش‏تری از اسامی مزبور ارائه می‌‏دهد و در پاسخ سؤال امّ سلمه، که این سه گروه مخالف چه کسانی هستند، فرمود: ناکثان کسانی هستند که در مدینه با حضرت بیعت می‌‏کنند، اما در بصره آن را می‌‏شکنند؛ قاسطان معاویه و اصحابش در شام هستند. اما مارقان اصحاب نهروان هستند. روایاتی به این مضمون از، عمار یاسر و ابو ایّوب انصاری هم گزارش شده‏‌است.
#[[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}}، در روایتی خطاب به امّ سلمه، همسر خویش، اسامی مخالفان و جنگ‏ کنندگان با حضرت را چنین معرفی می‌‏کند: {{عربی|«یا امّ سلمه، هذا علی والله، قاتل القاسطین و الناکثین و المارقین بعدی‏»}} <ref>ای ام سلمه، این علی است، به خدا قسم او پس از من از بین برنده قاسطین و ناکثین و مارقین خواهد بود.</ref>. در روایت دیگری، [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، خصوصیات بیش‏تری از اسامی مزبور ارائه می‌‏دهد و در پاسخ سؤال امّ سلمه، که این سه گروه مخالف چه کسانی هستند، فرمود: ناکثان کسانی هستند که در مدینه با حضرت بیعت می‌‏کنند، اما در بصره آن را می‌‏شکنند؛ قاسطان معاویه و اصحابش در شام هستند. اما مارقان اصحاب نهروان هستند. روایاتی به این مضمون از، عمار یاسر و ابو ایّوب انصاری هم گزارش شده‏‌است.
خط ۲۱۲: خط ۲۲۳:
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://alsonnat.blogfa.com/post/120 پایگاه تحقیقاتی السنه]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://alsonnat.blogfa.com/post/120 پایگاه تحقیقاتی السنه]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:


«روایاتی چند از اخبار غیبی [[پیامبر]]{{صل}}:[[مسلم بن حجاج]] در صحیحش بابی دارد به نام {{عربی|«اخبار النبی{{صل}} فیما یکون الی قیام الساعه»}} که در آن روایت زیر به چشم می‌خورد:{{عربی|«صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} الْفَجْرَ وَصَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَخَطَبَنَا حَتَّى حَضَرَتِ الظُّهْرُ، فَنَزَلَ فَصَلَّى ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَخَطَبَنَا حَتَّى حَضَرَتِ الْعَصْرُ ثُمَّ نَزَلَ، فَصَلَّى ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَخَطَبَنَا حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ، فَأَخْبَرَنَا بِمَا كَانَ وَبِمَا هُوَ كَائِنٌ فَأَعْلَمُنَا أَحْفَظُنَا»}}<ref>صحیح مسلم - کتاب فتن - باب اخبار النبی فیما یکون الی قیام الساعه؛ ح ۵۱۵۳.</ref>
«روایاتی چند از اخبار غیبی [[پیامبر]]{{صل}}:[[مسلم بن حجاج]] در صحیحش بابی دارد به نام {{عربی|«اخبار النبی{{صل}} فیما یکون الی قیام الساعه»}} که در آن روایت زیر به چشم می‌خورد:{{عربی|«صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} الْفَجْرَ وَصَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَخَطَبَنَا حَتَّى حَضَرَتِ الظُّهْرُ، فَنَزَلَ فَصَلَّى ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَخَطَبَنَا حَتَّى حَضَرَتِ الْعَصْرُ ثُمَّ نَزَلَ، فَصَلَّى ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَخَطَبَنَا حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ، فَأَخْبَرَنَا بِمَا كَانَ وَبِمَا هُوَ كَائِنٌ فَأَعْلَمُنَا أَحْفَظُنَا»}}<ref>صحیح مسلم - کتاب فتن - باب اخبار النبی فیما یکون الی قیام الساعه؛ ح ۵۱۵۳.</ref>.
::::::بخاری در صحیحش چنین روایت می‌کند: [[عدی بن حاتم]] گفت: در محضر [[رسول خدا]]{{صل}} بودیم که مردی آمد و از مشکلات و سختی‌ها شکایت کرد، پس شخص دیگری آمد و از راهزنی شکایت نمود؛ پس [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: آیا تا به حال حیره را دیده‌ای؟ گفتم: ندیده‌ام؛ ولی برایم تعریف کرده‌اند. فرمود: اگر عمرت دراز شود، خواهی دید زنی در هودج از حیره برای طواف خانه کعبه حرکت می‌کند؛ در حالی که از احد جز خدا نمی‌ترسد. در دل خود گفتم: پس دزدان طی که سبب داغ شدن شهرها نا امنی شهرها شده‌اند کجا هستند! و فرمود: اگر عمرت طولانی شود، فتح گنج‌های کسری را خواهی دید<ref>{{عربی|«عَنْ عَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ، قَالَ: بَيْنَا أَنَا عِنْدَ النَّبِيِّ {{صل}} إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَشَكَا إِلَيْهِ الْفَاقَةَ، ثُمَّ أَتَاهُ آخَرُ فَشَكَا إِلَيْهِ قَطْعَ السَّبِيلِ، فَقَالَ: يَا عَدِيُّ هَلْ رَأَيْتَ الْحِيرَةَ، قُلْتُ: لَمْ أَرَهَا وَقَدْ أُنْبِئْتُ عَنْهَا، قَالَ: فَإِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتَرَيَنَّ الظَّعِينَةَ تَرْتَحِلُ مِنْ الْحِيرَةِ حَتَّى تَطُوفَ بِالْكَعْبَةِ لَا تَخَافُ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ، قُلْتُ: فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ نَفْسِي فَأَيْنَ دُعَّارُ طَيِّئٍ الَّذِينَ قَدْ سَعَّرُوا الْبِلَادَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتُفْتَحَنَّ كُنُوزُ كِسْرَى، قُلْتُ: كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ، قَالَ: كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتَرَيَنَّ الرَّجُلَ يُخْرِجُ مِلْءَ كَفِّهِ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ يَطْلُبُ مَنْ يَقْبَلُهُ مِنْهُ، فَلَا يَجِدُ أَحَدًا يَقْبَلُهُ مِنْهُ وَلَيَلْقَيَنَّ اللَّهَ أَحَدُكُمْ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَلَيْسَ بَيْنَهُ وَبَيْنَهُ تَرْجُمَانٌ يُتَرْجِمُ لَهُ، فَلَيَقُولَنَّ لَهُ أَلَمْ أَبْعَثْ إِلَيْكَ رَسُولًا فَيُبَلِّغَكَ، فَيَقُولُ: بَلَى، فَيَقُولُ: أَلَمْ أُعْطِكَ مَالًا وَأُفْضِلْ عَلَيْكَ، فَيَقُولُ: بَلَى فَيَنْظُرُ عَنْ يَمِينِهِ فَلَا يَرَى إِلَّا جَهَنَّمَ وَيَنْظُرُ عَنْ يَسَارِهِ فَلَا يَرَى إِلَّا جَهَنَّمَ، قَالَ: عَدِيٌّ سَمِعْتُ النَّبِيَّ {{صل}}، يَقُولُ: اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقَّةِ تَمْرَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ شِقَّةَ تَمْرَةٍ فَبِكَلِمَةٍ طَيِّبَةٍ، قَالَ: عَدِيٌّ فَرَأَيْتُ الظَّعِينَةَ تَرْتَحِلُ مِنْ الْحِيرَةِ حَتَّى تَطُوفَ بِالْكَعْبَةِ لَا تَخَافُ إِلَّا اللَّهَ وَكُنْتُ فِيمَنِ افْتَتَحَ كُنُوزَ كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكُمْ حَيَاةٌ لَتَرَوُنَّ مَا، قَالَ: النَّبِيُّ أَبُو الْقَاسِمِ {{صل}} يُخْرِجُ مِلْءَ كَفِّهِ»}}؛ صحیح البخاری کِتَاب الْمَنَاقِبِ بَاب عَلَامَاتِ النُّبُوَّهِ فی الْإِسْلَامِ؛ ح ۳۳۵۰.</ref>. باز در صحیح بخاری آمده است: [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: آیا من را در مقابل خود اینجا می‌بینید؟ قسم به خدا خشوع و رکوع شما بر من پنهان نیست! من شما را از پشت سر خویش می‌بینم!<ref> {{عربی|«عن أبی هُرَیْرَهَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} قال هل تَرَوْنَ قِبْلَتِی هَا هُنَا فَوَاللَّهِ ما یَخْفَی عَلَیَّ خُشُوعُکُمْ ولا رُکُوعُکُمْ إنی لَأَرَاکُمْ من وَرَاءِ ظَهْرِی»}}؛ صحیح البخاری، کتاب الصلاه، ابواب استقبال القبله، بَاب عِظَهِ الْإِمَامِ الناس، ح ۴۰۸.</ref>. و در صحیح مسلم آمده است که آن حضرت فرمود:سوگند به خدا! که من همانطور که پیش رویم را می‌بینم، پشت سرم را نیز می‌بینم<ref> {{عربی|«إنی والله لَأُبْصِرُ من وَرَائِی کما أُبْصِرُ من بَیْنِ یَدَیَّ»}}؛ صحیح مسلم، کتاب الصلاه، باب الأَمْرِ بِتَحْسِینِ الصَّلاَهِ وَإِتْمَامِهَا وَالْخُشُوعِ فِیهَا، ح ۶۴۷ .</ref>»<ref>[http://alsonnat.blogfa.com/post/120 پایگاه تحقیقاتی السنة]</ref>.
 
بخاری در صحیحش چنین روایت می‌کند: [[عدی بن حاتم]] گفت: در محضر [[رسول خدا]]{{صل}} بودیم که مردی آمد و از مشکلات و سختی‌ها شکایت کرد، پس شخص دیگری آمد و از راهزنی شکایت نمود؛ پس [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: آیا تا به حال حیره را دیده‌ای؟ گفتم: ندیده‌ام؛ ولی برایم تعریف کرده‌اند. فرمود: اگر عمرت دراز شود، خواهی دید زنی در هودج از حیره برای طواف خانه کعبه حرکت می‌کند؛ در حالی که از احد جز خدا نمی‌ترسد. در دل خود گفتم: پس دزدان طی که سبب داغ شدن شهرها نا امنی شهرها شده‌اند کجا هستند! و فرمود: اگر عمرت طولانی شود، فتح گنج‌های کسری را خواهی دید<ref>{{عربی|«عَنْ عَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ، قَالَ: بَيْنَا أَنَا عِنْدَ النَّبِيِّ {{صل}} إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَشَكَا إِلَيْهِ الْفَاقَةَ، ثُمَّ أَتَاهُ آخَرُ فَشَكَا إِلَيْهِ قَطْعَ السَّبِيلِ، فَقَالَ: يَا عَدِيُّ هَلْ رَأَيْتَ الْحِيرَةَ، قُلْتُ: لَمْ أَرَهَا وَقَدْ أُنْبِئْتُ عَنْهَا، قَالَ: فَإِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتَرَيَنَّ الظَّعِينَةَ تَرْتَحِلُ مِنْ الْحِيرَةِ حَتَّى تَطُوفَ بِالْكَعْبَةِ لَا تَخَافُ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ، قُلْتُ: فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ نَفْسِي فَأَيْنَ دُعَّارُ طَيِّئٍ الَّذِينَ قَدْ سَعَّرُوا الْبِلَادَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتُفْتَحَنَّ كُنُوزُ كِسْرَى، قُلْتُ: كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ، قَالَ: كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتَرَيَنَّ الرَّجُلَ يُخْرِجُ مِلْءَ كَفِّهِ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ يَطْلُبُ مَنْ يَقْبَلُهُ مِنْهُ، فَلَا يَجِدُ أَحَدًا يَقْبَلُهُ مِنْهُ وَلَيَلْقَيَنَّ اللَّهَ أَحَدُكُمْ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَلَيْسَ بَيْنَهُ وَبَيْنَهُ تَرْجُمَانٌ يُتَرْجِمُ لَهُ، فَلَيَقُولَنَّ لَهُ أَلَمْ أَبْعَثْ إِلَيْكَ رَسُولًا فَيُبَلِّغَكَ، فَيَقُولُ: بَلَى، فَيَقُولُ: أَلَمْ أُعْطِكَ مَالًا وَأُفْضِلْ عَلَيْكَ، فَيَقُولُ: بَلَى فَيَنْظُرُ عَنْ يَمِينِهِ فَلَا يَرَى إِلَّا جَهَنَّمَ وَيَنْظُرُ عَنْ يَسَارِهِ فَلَا يَرَى إِلَّا جَهَنَّمَ، قَالَ: عَدِيٌّ سَمِعْتُ النَّبِيَّ {{صل}}، يَقُولُ: اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقَّةِ تَمْرَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ شِقَّةَ تَمْرَةٍ فَبِكَلِمَةٍ طَيِّبَةٍ، قَالَ: عَدِيٌّ فَرَأَيْتُ الظَّعِينَةَ تَرْتَحِلُ مِنْ الْحِيرَةِ حَتَّى تَطُوفَ بِالْكَعْبَةِ لَا تَخَافُ إِلَّا اللَّهَ وَكُنْتُ فِيمَنِ افْتَتَحَ كُنُوزَ كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكُمْ حَيَاةٌ لَتَرَوُنَّ مَا، قَالَ: النَّبِيُّ أَبُو الْقَاسِمِ {{صل}} يُخْرِجُ مِلْءَ كَفِّهِ»}}؛ صحیح البخاری کِتَاب الْمَنَاقِبِ بَاب عَلَامَاتِ النُّبُوَّهِ فی الْإِسْلَامِ؛ ح ۳۳۵۰.</ref>. باز در صحیح بخاری آمده است: [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: آیا من را در مقابل خود اینجا می‌بینید؟ قسم به خدا خشوع و رکوع شما بر من پنهان نیست! من شما را از پشت سر خویش می‌بینم!<ref> {{عربی|«عن أبی هُرَیْرَهَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} قال هل تَرَوْنَ قِبْلَتِی هَا هُنَا فَوَاللَّهِ ما یَخْفَی عَلَیَّ خُشُوعُکُمْ ولا رُکُوعُکُمْ إنی لَأَرَاکُمْ من وَرَاءِ ظَهْرِی»}}؛ صحیح البخاری، کتاب الصلاه، ابواب استقبال القبله، بَاب عِظَهِ الْإِمَامِ الناس، ح ۴۰۸.</ref>. و در صحیح مسلم آمده است که آن حضرت فرمود:سوگند به خدا! که من همانطور که پیش رویم را می‌بینم، پشت سرم را نیز می‌بینم<ref> {{عربی|«إنی والله لَأُبْصِرُ من وَرَائِی کما أُبْصِرُ من بَیْنِ یَدَیَّ»}}؛ صحیح مسلم، کتاب الصلاه، باب الأَمْرِ بِتَحْسِینِ الصَّلاَهِ وَإِتْمَامِهَا وَالْخُشُوعِ فِیهَا، ح ۶۴۷ .</ref>»<ref>[http://alsonnat.blogfa.com/post/120 پایگاه تحقیقاتی السنة]</ref>.
}}
}}


۱۱۲٬۳۴۹

ویرایش