|
|
خط ۵۳: |
خط ۵۳: |
| ==[[تشییع حضرت فاطمه]]== | | ==[[تشییع حضرت فاطمه]]== |
|
| |
|
| ==[[امام علی]]{{ع}} در [[سوگ زهرا]]{{س}}== | | ==[[اندوه امام علی از فقدان حضرت فاطمه]]== |
| برای فاش نشدن ماجرا و [[بیم]] از [[هجوم]] [[مخالفان]]، [[مراسم]] [[خاکسپاری]] [[فاطمه اطهر]]{{س}} به سرعت انجام پذیرفت، هنگامیکه امام علی{{ع}} [[خاک]] [[قبر]] [[زهرا]] را از دستان خود میزدود، برای از دست دادن پاره تن [[رسول خدا]]{{صل}} و [[همسر]] [[مهربان]] خویش که در کمال [[صفا]] و [[صمیمیت]] و [[پاکی]] و گذشت و [[ایثار]] با وی [[زندگی]] کرده و در مسیر اهداف او [[دشواریها]] و [[سختیها]] را [[تحمّل]] نموده بود، [[حزن]] و [[اندوه]] وجودش را فراگرفت و [[اشک]] بر گونههای مبارکش جاری شد و صورت خود را به سمت [[قبر مطهر]] رسول خدا{{صل}} برگرداند و عرضه داشت:
| |
| ای رسول خدا! از من و از دخترت که به [[دیدار]] تو شتافته و در کنارت در زیر خروارها خاک آرمیده است، بر تو [[درود]] باد، [[اراده خدا]] بر این تعلق گرفت که او پیش از دیگران به تو بپیوندد، [[مرگ]] او [[صبر]] و [[شکیبایی]] از من گرفته و تاب و توان از کفم ربوده است، امّا همانگونه که در فقدان تو [[بردباری]] پیشه ساختم در مرگ دخترت [[فخر]] جهانیان نیز چارهای جز صبر و بردباری ندارم که صبر و شکیبایی بر سختیها [[سنّت]] توست، ای [[پیامبر خدا]]! [[جان]] [[عزیز]] تو بر روی سینهام از [[بدن]] پاکت مفارقت کرد. چشمان مبارکت را با دستان خود بستم و پیکر مبارکت را به خاک سپردم، [[پیام]] [[قرآن]] آن است که پایان زندگی همه بازگشت به سوی خداست، هم اکنون امانتی که به من سپرده بودی بازگردانده شد و [[روح]] بلندی که در بدن گروگان بود، ستانده شد و زهرا از دستم ربوده شد، ای رسول خدا! پس از [[فاطمه]] [[آسمان]] و زمین بس [[زشت]] مینماید.
| |
| | |
| حزن و اندوهم تمام نشدنی و شبهایم با [[بیداری]] سپری میشود، [[غم]] و اندوه، [[خانه]] دلم را رها نمیکند، تا آنکه [[خداوند]] جایگاهی را که تو در آن اقامت گزیدهای برایم برگزیند، جدایی [[زهرا]] غصّهای است که [[دل]] را [[خون]] و اندوهی است که [[جان]] را به [[هیجان]] وامیدارد چه زود جمع ما به [[پریشانی]] کشیده شد. [[شکایت]] خود را به درگاه [[خدا]] میبرم، زهرا، خود برایت خواهد گفت که امّتت برای [[ستم]] رواداشتن بر من و او همدست شدند و [[حق]] او را ستمگرانه گرفتند. آنچه خواهی از او بپرس و هرچه خواهی به او بگو، تا گره از دل پر [[عقده]] خود بگشاید،؛ چراکه زهرا گفتنیهای فراوانی داشت و در [[دنیا]] راهی برای گفتن و شرح دادن آنها نیافت و خدا که [[بهترین]] داوران است میان ما و ستمپیشگان [[داوری]] نماید. [[سلام]] و [[درود]] من بر شما، درود و سلام [[وداع]] کنندهای که نه دلتنگ است و نه [[خشمگین]]، اگر از کنار شما میروم، از سر ملامت و خستهجانی نیست و ماندنم از روی [[بدگمانی]] به وعدهای که خدا به [[شکیبایان]] داده نمیباشد، [[صبر]] و [[بردباری]] [[برتر]] و نیکوتر است.
| |
| | |
| [[فاطمه]] جان! اگر [[بیم]] [[چیرگی]] [[ستمکاران]] نبود، در کنار مزارت میماندم و درنگ در نزدت را همچون معتکفان برمیگزیدم، و بسان [[مادر]] [[جوان]] مردهای بر این [[مصیبت]] گران میگریستم.
| |
| ای [[رسول خدا]]! [[خداوند]] خود [[گواه]] است که دخترت پنهانی به [[خاک]] سپرده شد، هنوز چند روزی از [[رحلت]] جانسوزت سپری نشده بود و نامت از سر زبانها نیفتاده بود که حق زهرا را با ستم بردند و میراثش را آشکارا از او دریغ داشتند، ای [[پیامبر خدا]]! درد دل، با تو در میان مینهم و دل به یاد تو خوش میدارم که درود و [[صلوات]] و [[رحمت]] و [[برکات]] خدا بر تو و فاطمه باد<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹۳.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۵۶.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==[[نبش قبر]]== | | ==[[نبش قبر]]== |