پرش به محتوا

زندقه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
==زنادقه در عصر اموی==
==زنادقه در عصر اموی==
{{همچنین|بنی‌امیه}}
{{همچنین|بنی‌امیه}}
پدیده زندیق‌ها در دوران امویان در [[جامعه اسلامی]] انتشار یافت و فعالیت آنان در دوران اول [[عباسی]] شدت گرفت. در واقع کلمه [[زندیق]] در اصل برای [[پیروان]] دین‌های مجوسی، مثل زرتشتی و مانوی به کار رفت، سپس به آهستگی تعمیم یافت و [[ملحدان]] و شکاکان در دین، از جمله پیروان ابن‌دیصان، مرقیون و مانی را در برگرفت<ref>در خصوص این حرکت‌ها، ر.ک: النشار، علی سامی، نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج۱، ص۱۸۶ - ۱۹۷، مصحح: مرقیونیه طایفه‌ای از نصارا و ثنوی‌های پیرو مرقیون بودند و ابن‌دیصان ۳۰ سال پس از وی ظهور کرد، ر.ک: بلاذری، التنبیه و الاشراف، ص۱۱۱؛ ابن‌ندیم، فهرست، ص۳۹۲ و ۴۰۲.</ref>. آنگاه این لفظ توسعه یافت تا اینکه شعوبیه را هم شامل شد؛ بعد از آن، عباسیان این اصطلاح را برای [[سرکوب]] سیاسی‌ها یا [[دین‌داران]] به کار گرفتند و مفاهیم [[دینی]] - [[سیاسی]] کلی برای آن ساختند و سرانجام آن را بر برخی هرزه‌ها، گستاخان و زیرکان اطلاق کردند<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۳ - ۱۱۴.</ref>.
پدیده زندیق‌ها در دوران امویان در [[جامعه اسلامی]] انتشار یافت و فعالیت آنان در دوران اول [[عباسی]] شدت گرفت. در واقع کلمه [[زندیق]] در اصل برای [[پیروان]] دین‌های مجوسی، مثل زرتشتی و مانوی به کار رفت، سپس به آهستگی تعمیم یافت و [[ملحدان]] و شکاکان در دین، از جمله پیروان ابن‌دیصان، مرقیون و مانی را در برگرفت<ref>در خصوص این حرکت‌ها، ر.ک: النشار، علی سامی، نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج۱، ص۱۸۶ - ۱۹۷، مصحح: مرقیونیه طایفه‌ای از نصارا و ثنوی‌های پیرو مرقیون بودند و ابن‌دیصان ۳۰ سال پس از وی ظهور کرد، ر.ک: بلاذری، التنبیه و الاشراف، ص۱۱۱؛ ابن‌ندیم، فهرست، ص۳۹۲ و ۴۰۲.</ref>. آنگاه این لفظ توسعه یافت تا اینکه شعوبیه را هم شامل شد؛ بعد از آن، عباسیان این اصطلاح را برای [[سرکوب]] سیاسی‌ها یا [[دین‌داران]] به کار گرفتند و مفاهیم [[دینی]] ـ [[سیاسی]] کلی برای آن ساختند و سرانجام آن را بر برخی هرزه‌ها، گستاخان و زیرکان اطلاق کردند<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۳ ـ ۱۱۴.</ref>.


در [[حقیقت]] زندقه حرکتی سیاسی در چارچوب [[اندیشه]] [[دینی]] منظمی بود که پیروانش را به انتشار [[مذهب]] مانوی و محتوای [[عقیده دینی]] و [[میراث]] [[فکری]] آن، به این اعتبار که جایگزین میراث [[اسلامی]] - [[عربی]] است، [[دعوت]] می‌کرد و چه بسا که [[سیاست]] در پشت دعوت‌های [[فلسفی]] پنهان شده بود؛ همان‌گونه که در ورای مصادره‌های [[حکومتی]] و [[احکام]] آن مخفی شده بود؛ زیرا زندقه با [[پوشش]] [[فلسفه]]، خود را پنهان کرده بود و در واقع از برخی جنبه‌ها انقلابی مجوسی بود که هدفش نابودی [[حکومت اسلامی]] و [[جایگزینی]] حکومتی [[ایرانی]] به جای آن بود<ref>عقاد، عباس محمود، التفکیر فریضة اسلامیه، ص۶۷.</ref>.
در [[حقیقت]] زندقه حرکتی سیاسی در چارچوب [[اندیشه]] [[دینی]] منظمی بود که پیروانش را به انتشار [[مذهب]] مانوی و محتوای [[عقیده دینی]] و [[میراث]] [[فکری]] آن، به این اعتبار که جایگزین میراث [[اسلامی]] ـ [[عربی]] است، [[دعوت]] می‌کرد و چه بسا که [[سیاست]] در پشت دعوت‌های [[فلسفی]] پنهان شده بود؛ همان‌گونه که در ورای مصادره‌های [[حکومتی]] و [[احکام]] آن مخفی شده بود؛ زیرا زندقه با [[پوشش]] [[فلسفه]]، خود را پنهان کرده بود و در واقع از برخی جنبه‌ها انقلابی مجوسی بود که هدفش نابودی [[حکومت اسلامی]] و [[جایگزینی]] حکومتی [[ایرانی]] به جای آن بود<ref>عقاد، عباس محمود، التفکیر فریضة اسلامیه، ص۶۷.</ref>.


آشکار است که زندقه حرکتی مانوی بود که بعد از [[فتوحات اسلامی]]، از نو در [[عراق]] و برخی مناطق [[ایران]] [[جان]] گرفت. علت انتشار این پدیده در [[جامعه اسلامی]] عصر [[عباسی]]، [[آزادی]] دینی بود که [[پیروان ادیان]] مختلف، بعد از [[فتوحات]] از آن برخوردار شدند و به نوعی درگیری فکری و نظری در [[جامعه]] منجر شد. نتیجه این پدیده، [[ظهور]] برخی [[اندیشمندان]] ایرانی بود که [[تمدن]] ساسانی و الگوی آن را [[ترویج]] می‌کردند و [[مردم]] را به اجرای [[نظام]] ساسانی و [[ارزش]] آن در جامعه و اداره و دربار، به این اعتبار که جایگزین تمدن و [[نظام اسلامی]] است<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۹.</ref>، دعوت می‌کردند. آنان دریافتند که انتقال [[خلافت]] از [[امویان]] به [[عباسیان]] اهداف‌شان را در ایجاد حکومتی ایرانی، نمادها و حقیقت آن و در [[قدرت]]، زبان و [[اعتقادات دینی]] برآورده نکرده است و به این [[باور]] رسیدند که در [[آینده]] هم با استمرار [[حاکمیت اسلام]] به اهداف خود نخواهند رسید؛ از این رو به نشر [[دین]] مانوی در داخل جامعه اسلامی و احیای میراث مانوی - ایرانی قدیم، از طریق نشر کتاب‌های قدیمی و ترجمه آن به [[عربی]] [[اقدام]] کردند و [[هدف]] ایشان جایگزین کردن [[فرهنگ]] و [[اندیشه]] مانوی به جای فرهنگ و اندیشه [[اسلامی]] بود<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۸ – ۱۱۹.</ref>.
آشکار است که زندقه حرکتی مانوی بود که بعد از [[فتوحات اسلامی]]، از نو در [[عراق]] و برخی مناطق [[ایران]] [[جان]] گرفت. علت انتشار این پدیده در [[جامعه اسلامی]] عصر [[عباسی]]، [[آزادی]] دینی بود که [[پیروان ادیان]] مختلف، بعد از [[فتوحات]] از آن برخوردار شدند و به نوعی درگیری فکری و نظری در [[جامعه]] منجر شد. نتیجه این پدیده، [[ظهور]] برخی [[اندیشمندان]] ایرانی بود که [[تمدن]] ساسانی و الگوی آن را [[ترویج]] می‌کردند و [[مردم]] را به اجرای [[نظام]] ساسانی و [[ارزش]] آن در جامعه و اداره و دربار، به این اعتبار که جایگزین تمدن و [[نظام اسلامی]] است<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۹.</ref>، دعوت می‌کردند. آنان دریافتند که انتقال [[خلافت]] از [[امویان]] به [[عباسیان]] اهداف‌شان را در ایجاد حکومتی ایرانی، نمادها و حقیقت آن و در [[قدرت]]، زبان و [[اعتقادات دینی]] برآورده نکرده است و به این [[باور]] رسیدند که در [[آینده]] هم با استمرار [[حاکمیت اسلام]] به اهداف خود نخواهند رسید؛ از این رو به نشر [[دین]] مانوی در داخل جامعه اسلامی و احیای میراث مانوی ـ ایرانی قدیم، از طریق نشر کتاب‌های قدیمی و ترجمه آن به [[عربی]] [[اقدام]] کردند و [[هدف]] ایشان جایگزین کردن [[فرهنگ]] و [[اندیشه]] مانوی به جای فرهنگ و اندیشه [[اسلامی]] بود<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۸ – ۱۱۹.</ref>.


==زنادقه در عصر عباسی==
==زنادقه در عصر عباسی==
{{همچنین|عباسیان}}
{{همچنین|عباسیان}}
[[زندیق]] معرب «زندیک»، کلمه‌ای [[فارسی]] و به معنای [[پیروان]] زند است؛ اما در [[زبان عربی]] به کسانی گفته می‌شود که در [[باطن]] [[ایمان]] ندارند و به داشتن ایمان و [[اعتقاد]] [[تظاهر]] می‌کنند<ref>نک: معلوف، لویس، المنجد فی اللغه، ذیل ماده مذکور.</ref>. ظاهراً این کلمه در دوره ساسانی نیز به معنای افراد بددین به کار رفته است. در [[دوره عباسی]] هر [[منحرف]] از [[دین]] را زندیق می‌نامیدند. زندقه که از مبانی [[عقلی]] و [[فلسفی]] برخوردار بود تا حدی از [[مواریث]] مانویه و دهریه و [[فیلسوفان]] یونان به شمار می‌رفت؛ زیرا زنادقه نیز مانند دهریون [[معتقد]] بودند که [[جهان]] همواره بوده و فناناپذیر است و [[زندگی]] [[انسان]] در همین جهان به پایان می‌رسد. از این گذشته، زنادقه منکر [[نبوت]] بودند و [[پیامبران]] را [[طعن]] می‌زدند و [[اعتقادات]] آنها را به [[تمسخر]] می‌گرفتند؛ از این‌رو [[فقیهان]] چنین افرادی را [[کافر]] و زندیق خواندند<ref>برای اطلاع بیشتر، نک: غزالی، محمد، فصل التفرقة بین الاسلام و الزندقة؛ معین، محمد، مانی و دین او، ص۳۰۶- ۳۱۵.</ref>.  
[[زندیق]] معرب «زندیک»، کلمه‌ای [[فارسی]] و به معنای [[پیروان]] زند است؛ اما در [[زبان عربی]] به کسانی گفته می‌شود که در [[باطن]] [[ایمان]] ندارند و به داشتن ایمان و [[اعتقاد]] [[تظاهر]] می‌کنند<ref>نک: معلوف، لویس، المنجد فی اللغه، ذیل ماده مذکور.</ref>. ظاهراً این کلمه در دوره ساسانی نیز به معنای افراد بد دین به کار رفته است. در [[دوره عباسی]] هر [[منحرف]] از [[دین]] را زندیق می‌نامیدند. زندقه که از مبانی [[عقلی]] و [[فلسفی]] برخوردار بود تا حدی از [[مواریث]] مانویه و دهریه و [[فیلسوفان]] یونان به شمار می‌رفت؛ زیرا زنادقه نیز مانند دهریون [[معتقد]] بودند که [[جهان]] همواره بوده و فناناپذیر است و [[زندگی]] [[انسان]] در همین جهان به پایان می‌رسد. از این گذشته، زنادقه منکر [[نبوت]] بودند و [[پیامبران]] را [[طعن]] می‌زدند و [[اعتقادات]] آنها را به [[تمسخر]] می‌گرفتند؛ از این‌رو [[فقیهان]] چنین افرادی را [[کافر]] و زندیق خواندند<ref>برای اطلاع بیشتر، نک: غزالی، محمد، فصل التفرقة بین الاسلام و الزندقة؛ معین، محمد، مانی و دین او، ص۳۰۶- ۳۱۵.</ref>.  


===سرکوب زنادقه در عصر منصور عباسی===
===سرکوب زنادقه در عصر منصور عباسی===
{{همچنین|منصور عباسی}}
{{همچنین|منصور عباسی}}
از آنجا که [[زنادقه]] [[لذت‌جویی]] و بی‌بند و باری را مجاز می‌دانستند، افکارشان در میان درباریان [[عباسی]] رواج یافت و از [[زمان]] [[منصور]] عده‌ای از طبقات نزدیک به [[دستگاه خلافت]] به [[افکار]] آنان [[گرایش]] یافتند؛ از آن جمله «مُطیع بن أیاس»، ندیم فرزند [[خلیفه]]، و [[داود]] پسر [[روح بن حاتم]]، [[والی بصره]]، و دو تن از پسران [[ابوعبید الله]]، [[وزیر]] [[مهدی عباسی]]، به زندقه متهم شدند و عبدالله بن مقفع، کاتب مشهور، و [[داود بن علی]] و [[یعقوب بن فضل]]، دو تن از [[علویان]]، نیز به این [[اتهام]] گرفتار شدند و [[محنت]] [[زندان]] را کشیدند و سرانجام به [[قتل]] رسیدند. بی‌تردید در پس بسیاری از این تهمت‌ها اغراض [[سیاسی]] نهفته بود؛ از همین رو [[خلفا]] و [[کارگزاران]] آنها گاه برای نابود کردن [[دشمنان]] خود، آنان را به این [[تهمت]] گرفتار می‌ساختند؛ چنانکه ربیع [[حاجب]]، ابو عبیدالله [[وزیر]] را با همین [[دسیسه]] از میدان [[رقابت]] بیرون راند<ref>تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۶۱-۵۶۲.</ref>.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۴۹.</ref>.
از آنجا که [[زنادقه]] [[لذت‌جویی]] و بی‌بند و باری را مجاز می‌دانستند، افکارشان در میان درباریان [[عباسی]] رواج یافت و از [[زمان]] [[منصور]] عده‌ای از طبقات نزدیک به [[دستگاه خلافت]] به [[افکار]] آنان [[گرایش]] یافتند؛ از آن جمله «مُطیع بن أیاس»، ندیم فرزند [[خلیفه]] و [[داود]] پسر [[روح بن حاتم]]، [[والی بصره]] و دو تن از پسران [[ابوعبید الله]]، [[وزیر]] [[مهدی عباسی]]، به زندقه متهم شدند و عبدالله بن مقفع، کاتب مشهور و [[داود بن علی]] و [[یعقوب بن فضل]]، دو تن از [[علویان]]، نیز به این [[اتهام]] گرفتار شدند و [[محنت]] [[زندان]] را کشیدند و سرانجام به [[قتل]] رسیدند. بی‌تردید در پس بسیاری از این تهمت‌ها اغراض [[سیاسی]] نهفته بود؛ از همین رو [[خلفا]] و [[کارگزاران]] آنها گاه برای نابود کردن [[دشمنان]] خود، آنان را به این [[تهمت]] گرفتار می‌ساختند؛ چنانکه ربیع [[حاجب]]، ابوعبیدالله [[وزیر]] را با همین [[دسیسه]] از میدان [[رقابت]] بیرون راند<ref>تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۶۱-۵۶۲.</ref>.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۴۹.</ref>


===سرکوب زنادقه در عصر مهدی عباسی===
===سرکوب زنادقه در عصر مهدی عباسی===
خط ۲۳: خط ۲۳:
[[خلفای عباسی]] دریافتند که خطر انتشار [[افکار]] و اصول مانوی، [[دین]] و [[حکومت]] آنان را [[تهدید]] می‌کند؛ از این رو برای [[پیروزی]] بر این [[دعوت]] [[انحرافی]] کوشیدند؛ [[منصور]] فرزندش مهدی را به [[جنگ]] با ایشان توصیه کرد. در [[حقیقت]] [[خلیفه]] مهدی به مسأله زنادقه توجه کرد و از طریق حملات [[سازمان]] دهی شده، در همه جا به تعقیب آنان پرداخت؛ آنان را احضار کرده با [[شکنجه]] به [[قتل]] رساند<ref>تاریخ ابن‌کثیر، ج۱۰، ص۱۴۹.</ref>. [[دیوان]] اختصاصی برای آنان تأسیس کرد و آن را «دیوان زنادقه» نامید و فردی ویژه را به عنوان «صاحب زنادقه» عهده‌دار آن کرد<ref>جهشیاری، محمد بن عبدوس، الوزراء و الکتاب، ص۱۶۵. </ref>، همچنین به [[متکلمان]] دستور داد کتاب‌هایی را که در برگیرنده [[خطوط فکری]] برای [[کشف]] شیوه‌های [[فکری]] ایشان باشد<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۹ - ۱۲۳.</ref>، در پاسخ به آنان بنویسند.
[[خلفای عباسی]] دریافتند که خطر انتشار [[افکار]] و اصول مانوی، [[دین]] و [[حکومت]] آنان را [[تهدید]] می‌کند؛ از این رو برای [[پیروزی]] بر این [[دعوت]] [[انحرافی]] کوشیدند؛ [[منصور]] فرزندش مهدی را به [[جنگ]] با ایشان توصیه کرد. در [[حقیقت]] [[خلیفه]] مهدی به مسأله زنادقه توجه کرد و از طریق حملات [[سازمان]] دهی شده، در همه جا به تعقیب آنان پرداخت؛ آنان را احضار کرده با [[شکنجه]] به [[قتل]] رساند<ref>تاریخ ابن‌کثیر، ج۱۰، ص۱۴۹.</ref>. [[دیوان]] اختصاصی برای آنان تأسیس کرد و آن را «دیوان زنادقه» نامید و فردی ویژه را به عنوان «صاحب زنادقه» عهده‌دار آن کرد<ref>جهشیاری، محمد بن عبدوس، الوزراء و الکتاب، ص۱۶۵. </ref>، همچنین به [[متکلمان]] دستور داد کتاب‌هایی را که در برگیرنده [[خطوط فکری]] برای [[کشف]] شیوه‌های [[فکری]] ایشان باشد<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۹ - ۱۲۳.</ref>، در پاسخ به آنان بنویسند.
[[شدت عمل]] مهدی، علاقه و [[سخت‌گیری]] وی در پیگرد آنان، از خلال توصیه او به فرزندش، هادی، آشکار می‌شود<ref>برای ملاحظه متن وصیت، ر.ک: طبری، ج۸، ص۲۲۰.</ref>.
[[شدت عمل]] مهدی، علاقه و [[سخت‌گیری]] وی در پیگرد آنان، از خلال توصیه او به فرزندش، هادی، آشکار می‌شود<ref>برای ملاحظه متن وصیت، ر.ک: طبری، ج۸، ص۲۲۰.</ref>.
بدون [[شک]] مهدی در تعقیب زنادقه دو هدف داشت:
بدون [[شک]] مهدی در تعقیب زنادقه دو هدف داشت:
# [[دینی]]: به علت آنکه اصول آنان بر پایه [[ثنویت]] [[استوار]] بود و [[وظایف شرعی]] را از بین می‌برد؛ [[تفسیر]] آنان از متون [[قرآنی]] و [[حدیث]] با معنای طبیعی آن مخالف و نفی‌کننده [[اصول اعتقادی]] بود که در نتیجه، خطر جدی برای [[عقیده]] اسلامی ایجاد می‌کرد.
# [[دینی]]: به علت آنکه اصول آنان بر پایه [[ثنویت]] [[استوار]] بود و [[وظایف شرعی]] را از بین می‌برد؛ [[تفسیر]] آنان از متون [[قرآنی]] و [[حدیث]] با معنای طبیعی آن مخالف و نفی‌کننده [[اصول اعتقادی]] بود که در نتیجه، خطر جدی برای [[عقیده]] اسلامی ایجاد می‌کرد.
# [[سیاسی]]: به علت دگرگونی [[روابط]] میان [[عباسیان]] و عناصر افراطی [[ایرانی]] و [[گرایش]] آنها به وخامت اوضاع.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۷۵.</ref>
# [[سیاسی]]: به علت دگرگونی [[روابط]] میان [[عباسیان]] و عناصر افراطی [[ایرانی]] و [[گرایش]] آنها به وخامت اوضاع<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۷۵.</ref>.


بنابر منابع تاریخی، [[ابوعبدالله مهدی|مهدی عباسی]] اهتمام شدیدی به تعقیب زنادقه داشت و در [[زمان]] او هر جا زندیقی می‌یافتند، به زنجیر می‌کشیدند یا به [[قتل]] می‌رساندند. وی [[فرمان]] داده بود تا برای [[زندان]] کردن آنها محل مخصوصی بسازند، نیز [[سازمان]] و متصدی خاصی با عنوان «صاحب الزنادقه» برای [[مبارزه]] با آنان و نابود کردنشان به وجود آورد و این سازمان گروه بسیاری را به این [[اتهام]] از میان برد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰۰؛ الکامل، ج۶، ص۷۵.</ref>.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۴۹.</ref>.
بنابر منابع تاریخی، [[ابوعبدالله مهدی|مهدی عباسی]] اهتمام شدیدی به تعقیب زنادقه داشت و در [[زمان]] او هر جا زندیقی می‌یافتند، به زنجیر می‌کشیدند یا به [[قتل]] می‌رساندند. وی [[فرمان]] داده بود تا برای [[زندان]] کردن آنها محل مخصوصی بسازند، همچنین [[سازمان]] و متصدی خاصی با عنوان «صاحب الزنادقه» برای [[مبارزه]] با آنان و نابود کردنشان به وجود آورد و این سازمان گروه بسیاری را به این [[اتهام]] از میان برد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰۰؛ الکامل، ج۶، ص۷۵.</ref>.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۴۹.</ref>


===سرکوب زنادقه در زمان هادی عباسی===
===سرکوب زنادقه در زمان هادی عباسی===
۱۱۳٬۰۶۹

ویرایش