پرش به محتوا

رابطه عدالت با عبودیت چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-رده:پرسش‌ +رده:پرسش)؛ زیباسازی
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{منبع‌شناسی جامع}} +{{منبع‌ جامع}}))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-رده:پرسش‌ +رده:پرسش)؛ زیباسازی)
خط ۱۱: خط ۱۱:
}}
}}
'''رابطه عدالت با عبودیت چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[سیره اجتماعی معصومان (پرسش)|سیره اجتماعی معصومان]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[سیره اجتماعی معصومان]]''' مراجعه شود.
'''رابطه عدالت با عبودیت چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[سیره اجتماعی معصومان (پرسش)|سیره اجتماعی معصومان]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[سیره اجتماعی معصومان]]''' مراجعه شود.
==عبارت‌های دیگری از این پرسش==


== پاسخ نخست ==
== پاسخ نخست ==
[[پرونده:Pic4216.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌]]]]
[[پرونده:Pic4216.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌]]]]
آقای دکتر '''[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
آقای دکتر '''[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


خط ۴۰: خط ۳۸:
# [[هدف]] اصلی [[توحید]] [[اجتماعی]] است. [[توحید نظری]] و [[توحید عملی فردی]] مقدمه لازم توحید اجتماعی است. توحید نظری مربوط به [[شناخت خداوند]] است برای [[انسان]] - فی حد ذاته - هیچ ضرورتی نیست که [[خدا]] را بشناسد، یا نشناسد. تنها عامل محرک او خدا باشد یا هزاران چیز دیگر، همچنان که به طریق اولی برای [[خداوند]] فرق نمی‌کند که انسان او را بشناسد یا نشناسد، بپرستد یا نپرستد، ولی نظر به این که [[کمال انسان]] در «ما» شدن و توحید اجتماعی است، و این امر بدون توحید نظری و توحید عملی فردی میسر نیست، خداوند [[معرفت]] خود و [[پرستش]] خود را فرض کرده است تا توحید اجتماعی محقق گردد.
# [[هدف]] اصلی [[توحید]] [[اجتماعی]] است. [[توحید نظری]] و [[توحید عملی فردی]] مقدمه لازم توحید اجتماعی است. توحید نظری مربوط به [[شناخت خداوند]] است برای [[انسان]] - فی حد ذاته - هیچ ضرورتی نیست که [[خدا]] را بشناسد، یا نشناسد. تنها عامل محرک او خدا باشد یا هزاران چیز دیگر، همچنان که به طریق اولی برای [[خداوند]] فرق نمی‌کند که انسان او را بشناسد یا نشناسد، بپرستد یا نپرستد، ولی نظر به این که [[کمال انسان]] در «ما» شدن و توحید اجتماعی است، و این امر بدون توحید نظری و توحید عملی فردی میسر نیست، خداوند [[معرفت]] خود و [[پرستش]] خود را فرض کرده است تا توحید اجتماعی محقق گردد.
# هدف اصلی، شناختن خدا و نزدیک شدن و رسیدن به اوست. توحید اجتماعی مقدمه و وسیله وصول به این هدف عالی است، زیرا در [[جهان‌بینی توحیدی]]، [[جهان]] ماهیت «از اویی» و «به سوی اویی» دارد. از این‌رو کمال انسان در رفتن به سوی او و نزدیک شدن به اوست. انسان از یک امتیاز خاص بهره‌مند است و آن این که به [[حکم]] {{متن قرآن|نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي}}<ref>«و در او از روان خویش دمیدم» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref> واقعیتش [[واقعیت]] خدایی است. [[فطرت بشر]] [[فطرت خداجویانه]] است. از این‌رو سعادتش، کمالش، نجاتش، خیر و [[صلاح]] و فلاحش در [[معرفت خدا]] و پرستش و پیمودن بساط [[قرب]] اوست. ولی نظر به این که انسان بالطبع اجتماعی است و اگر انسان را از [[جامعه]] جدا کنیم، دیگر انسان نیست. و اگر بر جامعه [[نظامات]] [[متعادل]] اجتماعی حکمفرما نباشد، حرکت خداجویانه انسان امکان‌پذیر نیست، [[پیامبران]] به اقامه [[عدل و قسط]] و [[نفی ظلم]] و [[تبعیض]] پرداخته‌اند. [[علی]] هذا ارزش‌های اجتماعی از قبیل [[عدل]]، [[آزادی]]، [[مساوات]]، [[دموکراسی]] و همچنین [[اخلاق اجتماعی]] از قبیل [[جور]]، [[عفو]]، [[محبت]] و [[احسان]] [[ارزش]] ذاتی ندارند و بالذات کمالی برای [[بشر]] محسوب نمی‌شوند. همه ارزششان [[ارزش]] مقدمی و وسیله‌ای است که با قطع نظر از ذی المقدمه، بود و نبود آنها [[علی]] السویه است. اینها شرایط وصول به کمالند نه خود کمال، مقدمات [[فلاح]] و رستگاری‌اند نه خود فلاح و [[رستگاری]]، وسایل نجاتند نه خود [[نجات]].
# هدف اصلی، شناختن خدا و نزدیک شدن و رسیدن به اوست. توحید اجتماعی مقدمه و وسیله وصول به این هدف عالی است، زیرا در [[جهان‌بینی توحیدی]]، [[جهان]] ماهیت «از اویی» و «به سوی اویی» دارد. از این‌رو کمال انسان در رفتن به سوی او و نزدیک شدن به اوست. انسان از یک امتیاز خاص بهره‌مند است و آن این که به [[حکم]] {{متن قرآن|نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي}}<ref>«و در او از روان خویش دمیدم» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref> واقعیتش [[واقعیت]] خدایی است. [[فطرت بشر]] [[فطرت خداجویانه]] است. از این‌رو سعادتش، کمالش، نجاتش، خیر و [[صلاح]] و فلاحش در [[معرفت خدا]] و پرستش و پیمودن بساط [[قرب]] اوست. ولی نظر به این که انسان بالطبع اجتماعی است و اگر انسان را از [[جامعه]] جدا کنیم، دیگر انسان نیست. و اگر بر جامعه [[نظامات]] [[متعادل]] اجتماعی حکمفرما نباشد، حرکت خداجویانه انسان امکان‌پذیر نیست، [[پیامبران]] به اقامه [[عدل و قسط]] و [[نفی ظلم]] و [[تبعیض]] پرداخته‌اند. [[علی]] هذا ارزش‌های اجتماعی از قبیل [[عدل]]، [[آزادی]]، [[مساوات]]، [[دموکراسی]] و همچنین [[اخلاق اجتماعی]] از قبیل [[جور]]، [[عفو]]، [[محبت]] و [[احسان]] [[ارزش]] ذاتی ندارند و بالذات کمالی برای [[بشر]] محسوب نمی‌شوند. همه ارزششان [[ارزش]] مقدمی و وسیله‌ای است که با قطع نظر از ذی المقدمه، بود و نبود آنها [[علی]] السویه است. اینها شرایط وصول به کمالند نه خود کمال، مقدمات [[فلاح]] و رستگاری‌اند نه خود فلاح و [[رستگاری]]، وسایل نجاتند نه خود [[نجات]].
#نظریه چهارم این است که همچنان که در نظریه سوم آمده است، [[غایت]] [[انسان]] و [[کمال انسان]]، بلکه غایت و کمال [[واقعی]] هر موجودی در حرکت به سوی [[خدا]] خلاصه می‌شود و بس. ادعای این که [[پیامبران]] از نظر [[هدف]] ثنوی بوده‌اند [[شرک]] لا یغفر است. همچنان که ادعای این که هدف نهایی پیامبران فلاح [[دنیوی]] است و فلاح دنیوی جز برخورداری از مواهب [[طبیعت]] [[زندگی]] در سایه [[عدل]] و [[آزادی]] و [[برابری]] و [[برادری]] نیست، ماده‌پرستی است. ولی بر خلاف نظریه سوم ارزش‌های [[اجتماعی]] و [[اخلاقی]] با این که مقدمه و وسیله وصول به ارزش اصیل و یگانه انسان یعنی [[خداشناسی]] و [[خداپرستی]] است، فاقد ارزش ذاتی نیستند.
# نظریه چهارم این است که همچنان که در نظریه سوم آمده است، [[غایت]] [[انسان]] و [[کمال انسان]]، بلکه غایت و کمال [[واقعی]] هر موجودی در حرکت به سوی [[خدا]] خلاصه می‌شود و بس. ادعای این که [[پیامبران]] از نظر [[هدف]] ثنوی بوده‌اند [[شرک]] لا یغفر است. همچنان که ادعای این که هدف نهایی پیامبران فلاح [[دنیوی]] است و فلاح دنیوی جز برخورداری از مواهب [[طبیعت]] [[زندگی]] در سایه [[عدل]] و [[آزادی]] و [[برابری]] و [[برادری]] نیست، ماده‌پرستی است. ولی بر خلاف نظریه سوم ارزش‌های [[اجتماعی]] و [[اخلاقی]] با این که مقدمه و وسیله وصول به ارزش اصیل و یگانه انسان یعنی [[خداشناسی]] و [[خداپرستی]] است، فاقد ارزش ذاتی نیستند.


توضیح این که، رابطه مقدمه و ذی‌المقدّمه دو‌گونه است. در یک‌گونه تنها ارزش مقدمه این است که به ذی المقدمه می‌رساند. پس از رسیدن به ذی‌المقدّمه، وجود و عدمش علی السویه است. مثلا انسان می‌خواهد از نهر آبی بگذرد، سنگ بزرگی را در وسط نهر وسیله پریدن قرار می‌دهد. [[بدیهی]] است که پس از عبور از نهر، وجود و عدم آن سنگ برای انسان علی السّویه است. همچنین است نردبان برای عبور به پشت بام و کارنامه کلاس برای نامنویسی در کلاس بالاتر. گونه دیگر این است که مقدمه در عین این که وسیله عبور به ذی المقدمه است و در عین این که ارزش اصیل و یگانه از آن ذی المقدمه است، پس از وصول به ذی‌المقدّمه وجود و عدمش علی السویه نیست؛ پس از وصول به ذی المقدمة، وجودش همان طور ضروری است که قبل از وصول. مثلا معلومات کلاس‌های اول و دوم مقدمه است برای معلومات کلاس‌های بالاتر، اما چنین نیست که با رسیدن به کلاس‌های بالاتر، نیازی به آن معلومات نباشد. اگر فرضا همه آنها فراموش شود و کان لم یکن گردد، زیانی به جایی نرسد و دانش‌آموز بتواند کلاس بالاتر را ادامه دهد. بلکه تنها با داشتن آن معلومات و از دست ندادن آنهاست که می‌توان کلاس بالاتر را ادامه دهد.
توضیح این که، رابطه مقدمه و ذی‌المقدّمه دو‌گونه است. در یک‌گونه تنها ارزش مقدمه این است که به ذی المقدمه می‌رساند. پس از رسیدن به ذی‌المقدّمه، وجود و عدمش علی السویه است. مثلا انسان می‌خواهد از نهر آبی بگذرد، سنگ بزرگی را در وسط نهر وسیله پریدن قرار می‌دهد. [[بدیهی]] است که پس از عبور از نهر، وجود و عدم آن سنگ برای انسان علی السّویه است. همچنین است نردبان برای عبور به پشت بام و کارنامه کلاس برای نامنویسی در کلاس بالاتر. گونه دیگر این است که مقدمه در عین این که وسیله عبور به ذی المقدمه است و در عین این که ارزش اصیل و یگانه از آن ذی المقدمه است، پس از وصول به ذی‌المقدّمه وجود و عدمش علی السویه نیست؛ پس از وصول به ذی المقدمة، وجودش همان طور ضروری است که قبل از وصول. مثلا معلومات کلاس‌های اول و دوم مقدمه است برای معلومات کلاس‌های بالاتر، اما چنین نیست که با رسیدن به کلاس‌های بالاتر، نیازی به آن معلومات نباشد. اگر فرضا همه آنها فراموش شود و کان لم یکن گردد، زیانی به جایی نرسد و دانش‌آموز بتواند کلاس بالاتر را ادامه دهد. بلکه تنها با داشتن آن معلومات و از دست ندادن آنهاست که می‌توان کلاس بالاتر را ادامه دهد.
خط ۵۰: خط ۴۸:
بنابراین عدالت برای [[عبودیت]] مقدمه است، اما مقدمه متصله، نه مقدمه منفصله. [[عدالت اجتماعی]]، گذشته از [[ارزش]] ذاتی والایی که دارد، [[بهترین]] زمینه و وسیله دستیابی به عبودیت - [[برترین]] کمالی [[انسانی]] - است که جز با آن، به این نمی‌توان رسید.»<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲ ص ۲۶۶.</ref>
بنابراین عدالت برای [[عبودیت]] مقدمه است، اما مقدمه متصله، نه مقدمه منفصله. [[عدالت اجتماعی]]، گذشته از [[ارزش]] ذاتی والایی که دارد، [[بهترین]] زمینه و وسیله دستیابی به عبودیت - [[برترین]] کمالی [[انسانی]] - است که جز با آن، به این نمی‌توان رسید.»<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲ ص ۲۶۶.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== [[:رده:آثار سیره اجتماعی معصومان|منبع‌شناسی جامع سیره اجتماعی معصومان]] ==
 
==[[:رده:آثار سیره اجتماعی معصومان|منبع‌شناسی جامع سیره اجتماعی معصومان]]==
{{منبع‌ جامع}}
{{منبع‌ جامع}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های سیره اجتماعی معصومان|کتاب‌شناسی سیره اجتماعی معصومان]]؛
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های سیره اجتماعی معصومان|کتاب‌شناسی سیره اجتماعی معصومان]]؛
خط ۶۲: خط ۵۸:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:پرسش‌]]
[[رده:پرسش]]
[[رده:پرسمان سیره اجتماعی معصومان]]
[[رده:پرسمان سیره اجتماعی معصومان]]
[[رده:(اا): پرسش‌هایی با ۱ پاسخ]]
[[رده:(اا): پرسش‌هایی با ۱ پاسخ]]
[[رده:(اا): پرسش‌های سیره اجتماعی معصومان با ۱ پاسخ]]
[[رده:(اا): پرسش‌های سیره اجتماعی معصومان با ۱ پاسخ]]
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش