عایشه در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'ابومحمد' به 'ابومحمد'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==)) |
جز (جایگزینی متن - 'ابومحمد' به 'ابومحمد') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
و نیز به خاطر داری که علی{{ع}} [[کفش]] پیامبر را تعمیر میکرد، پدرت و عمر از پیامبر در مورد اینکه چه کسی را به [[خلافت]] برمیگزیند، سئوال مینمودند و پیامبر در پاسخشان فرمود: جائی که الان نشسته میبینم و اگر بگویم از دورش پراکنده خواهید شد، چنانکه [[بنی اسرائیل]] از دور هارون پراکنده شدند و پس از رفتن عمر و پدرت تو از پیامبر پرسیدی چه کسی را [[خلیفه]] قرار خواهی داد؟ پیامبر فرمود: آن کسی که کفش را تعمیر میکند و ما نگاه کردیم کسی جز علی نبود پرسیدیم مقصود علی است؟ گفت: آری، آیا این مطلب را به یاد داری؟ عایشه گفت: بلی، ام سلمه پرسید: پس چرا میخواهی با او [[مبارزه]] کنی؟ گفت: برای [[اصلاح بین مردم]]! ام سلمه گفت: خود میدانی و از هم جدا شدند، ام سلمه این جریان را برای [[امام]] نوشت...<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۲۰۵ تا ۲۲۷.</ref>. | و نیز به خاطر داری که علی{{ع}} [[کفش]] پیامبر را تعمیر میکرد، پدرت و عمر از پیامبر در مورد اینکه چه کسی را به [[خلافت]] برمیگزیند، سئوال مینمودند و پیامبر در پاسخشان فرمود: جائی که الان نشسته میبینم و اگر بگویم از دورش پراکنده خواهید شد، چنانکه [[بنی اسرائیل]] از دور هارون پراکنده شدند و پس از رفتن عمر و پدرت تو از پیامبر پرسیدی چه کسی را [[خلیفه]] قرار خواهی داد؟ پیامبر فرمود: آن کسی که کفش را تعمیر میکند و ما نگاه کردیم کسی جز علی نبود پرسیدیم مقصود علی است؟ گفت: آری، آیا این مطلب را به یاد داری؟ عایشه گفت: بلی، ام سلمه پرسید: پس چرا میخواهی با او [[مبارزه]] کنی؟ گفت: برای [[اصلاح بین مردم]]! ام سلمه گفت: خود میدانی و از هم جدا شدند، ام سلمه این جریان را برای [[امام]] نوشت...<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۲۰۵ تا ۲۲۷.</ref>. | ||
از [[سخنان امام]]{{ع}} در [[جنگ جمل]] آنگاه که از کنار کشته «[[طلحه بن عبدالله]]» و «[[عبدالرحمن بن عتاب بن اسید]]» عبور نمود: " | از [[سخنان امام]]{{ع}} در [[جنگ جمل]] آنگاه که از کنار کشته «[[طلحه بن عبدالله]]» و «[[عبدالرحمن بن عتاب بن اسید]]» عبور نمود: "ابومحمد ([[کنیه]] [[طلحه]] است) در این مکان دور از دیار، [[غریب]] افتاده است! به [[خدا]] [[سوگند]] من [[کراهت]] داشتم که از [[طایفه]] [[قریش]] در زیر [[ستارگان]] کشته افتاده باشند، [[انتقام]] خود را از «[[بنی عبد مناف]]» (طلحه و [[زبیر]] که از طرف [[مادر]] به [[عبد مناف]] میرسند یا غیر ایشان بنابر [[اختلاف]] شراح) گرفتم (و [[قصاص]] [[خون]] [[شیعیان]] را نمودم) و اما بزرگان [[قبیله]] جمح از دست من فرار کردند. آنها به سوی امری گردن کشیده بودند که اهلیت آن را نداشتند و پیش از آنکه به آن برسند گردنهاشان شکسته شد!"<ref>{{متن حدیث|لَقَدْ أَصْبَحَ أَبُو مُحَمَّدٍ بِهَذَا اَلْمَكَانِ غَرِيباً أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَكْرَهُ أَنْ تَكُونَ قُرَيْشٌ قَتْلَى تَحْتَ بُطُونِ اَلْكَوَاكِبِ أَدْرَكْتُ وَتْرِي مِنْ بَنِي عَبْدِ مَنَافٍ وَ أَفْلَتَتْنِي أَعْيَانُ بَنِي جُمَحٍ لَقَدْ أَتْلَعُوا أَعْنَاقَهُمْ إِلَى أَمْرٍ لَمْ يَكُونُوا أَهْلَهُ فَوُقِصُوا دُونَهُ}}؛ نهج البلاغه، کلام ۲۱۹، به ترتیب فیض الاسلام ۲۰۹.</ref> | ||
البته ([[عبدالرحمن بن عتاب بن اسید]]) از [[صحابه پیامبر]] نیست بلکه او از [[تابعین]] به شمار میرود، پدرش [[عتاب]] همان کسی است که در ۲۲ سالگی [[پیامبر]] او را [[فرماندار مکه]] قرار داد و فرمود: "اگر کسی را بهتر از تو نسبت به آنها سراغ داشتم بر آنها میگماردم". پسرش [[عبدالرحمان]] همان است که علی{{ع}} در [[جنگ جمل]] به هنگام عبور از کنار کشتهاش فرمود: برای تو متأثرم ای یعسوب قریش، این [[جوان]] [[جوانان]] است، این مغز [[خالص]] از طایفه عبد مناف است! کسی به آن حضرت عرض کرد از این جوان سخت تعریف کردی؟ فرمود: [[مادری]] مرا و مادری او را زائیده که تو را متولد نساخته است<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۱۲۳-۱۲۵؛ اسد الغابه، ج۳، ص۳۵۷.</ref> (و نباید او در چنین صحنهای حاضر شود تا کشته گردد و از آن همه خوبی بهرهای [[نبرد]]). | البته ([[عبدالرحمن بن عتاب بن اسید]]) از [[صحابه پیامبر]] نیست بلکه او از [[تابعین]] به شمار میرود، پدرش [[عتاب]] همان کسی است که در ۲۲ سالگی [[پیامبر]] او را [[فرماندار مکه]] قرار داد و فرمود: "اگر کسی را بهتر از تو نسبت به آنها سراغ داشتم بر آنها میگماردم". پسرش [[عبدالرحمان]] همان است که علی{{ع}} در [[جنگ جمل]] به هنگام عبور از کنار کشتهاش فرمود: برای تو متأثرم ای یعسوب قریش، این [[جوان]] [[جوانان]] است، این مغز [[خالص]] از طایفه عبد مناف است! کسی به آن حضرت عرض کرد از این جوان سخت تعریف کردی؟ فرمود: [[مادری]] مرا و مادری او را زائیده که تو را متولد نساخته است<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۱۲۳-۱۲۵؛ اسد الغابه، ج۳، ص۳۵۷.</ref> (و نباید او در چنین صحنهای حاضر شود تا کشته گردد و از آن همه خوبی بهرهای [[نبرد]]). |