پرش به محتوا

الزام‌آور بودن علم معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳: خط ۳:
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[الزام‌آور بودن علم معصوم در قرآن]] - [[الزام‌آور بودن علم معصوم در حدیث]]</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[الزام‌آور بودن علم معصوم در قرآن]] - [[الزام‌آور بودن علم معصوم در حدیث]]</div>


==[[روایات پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}==
==مقدمه==
در روایتی گزارش شده است که وقتی امیرالمؤمنین{{ع}} در جریان [[فتنه]] [[حکمیت]] در [[جنگ صفین]]، مجبور شد [[ابوموسی اشعری]] را [[حکم]] قرار دهد، به او فرمودند: بر اساس [[کتاب خداوند]] حکم کن و از آن [[تجاوز]] نکن! هنگامی که [[ابوموسی]] رفت، فرمودند: گویا او را می‌بینم که [[فریب]] خورده است. یکی از [[اصحاب]] بزرگوار ایشان به نام [[عبدالله بن أبی رافع]] از ایشان پرسید: ای [[امیرمؤمنان]]! با اینکه می‌دانید او فریب می‌خورد، چرا او را می‌فرستی؟ [[امام]] فرمودند: فرزندم! اگر [[خداوند]] درباره بندگانش بر اساس علمش [[داوری]] می‌کرد، با [[پیامبران]] بر [[ضد]] آنان [[احتجاج]] نمی‌کرد<ref>محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب{{ع}}، ج۲، ص۲۶۲: {{متن حدیث|قَالَ كَأَنِّي بِهِ وَ قَدْ خُدِعَ قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَلِمَ تُوَجِّهُهُ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ مَخْدُوعٌ فَقَالَ يَا بُنَيَّ لَوْ عَمِلَ اللَّهُ فِي خَلْقِهِ بِعِلْمِهِ مَا احْتَجَ عَلَيْهِمْ بِالرُّسُلِ}}؛ همچنین ر.ک: علی بن موسی بن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۲، ص۵۱۱.</ref>. این گفتار امام بیانگر این مطلب است که اگر چه ایشان به سرانجام کار آگاه‌اند، اما بر ایشان لازم است که بر اساس [[دانش]] عادی خود، نه [[علوم]] موهبتی، برخورد کنند تا [[حجت]] بر [[مردم]] تمام شود.
«این مبحث به دنبال بررسی این نکته است که آیا عمل مطابق [[علم]]، همواره برای [[ائمه]]{{عم}} ضروری است یا آنان ملزم‌اند که گاهی علم خود را نادیده بگیرند؟ مقصود از [[الزام]] در این نوشتار، هرگونه الزام [[فقهی]] یا [[اخلاقی]] است و روشن است که چنین الزامی، با [[اختیار]] افراد [[مخالفت]] ندارد.


از جمله [[روایات]] این موضوع، نقل‌هایی است که بر آشنایی امیرالمؤمنین{{ع}} از [[زمان]] [[شهادت]] و [[قاتل]] خود دلالت دارند. بنابراین روایات، امیرالمؤمنین{{ع}} به خوبی [[ابن ملجم]] [[ملعون]] را می‌شناختند و از اینکه او قاتل ایشان است، خبر داشتند؛ اما او را برای کار نکرده، [[مؤاخذه]] نفرمودند و از [[قضا و قدر الهی]] فرار نکردند<ref>ر.ک: محمد بن محمد مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۱، ص۱۱-۱۷. روایات این موضوع، مستفیض‌اند.</ref>. این گونه تعابیر، [[الزام]] بر نادیده گرفتن [[علوم ویژه]] و موهبتی را می‌رساند.
این بحث ممکن است اندکی عجیب به نظر برسد؛ زیرا طبیعتاً [[انسان]] علومی را فرا می‌گیرد تا برابر آن عمل کند و حتی در مباحث اخلاقی، [[عالمان]] بی‌عمل [[سرزنش]] شده‌اند. بنابراین علم به طور طبیعی الزاماتی (فقهی یا اخلاقی) را به دنبال دارد. ائمه{{عم}} مطابق [[علوم]] خود، [[سخن]] می‌گفتند یا [[سکوت]] می‌کردند؛ گاهی [[اقدام]] کرده، گاهی کناره می‌گرفتند؛ می‌جنگیدند یا [[صلح]] می‌کردند؛ و.... بنابراین [[امام]] برای کار خود همواره دلیلی [[علمی]] دارد یا به عبارت دیگر، بر اساس علم خود به انجام یا ترک کاری [[تصمیم]] می‌گیرد. بنابر این [[علوم ائمه]]{{عم}} نیز همانند علوم دیگر [[مردم]]، الزامات اخلاقی یا فقهی را به دنبال دارد. تفاوت ائمه{{عم}} با دیگران، اولاً در ماهیت، ویژگی‌ها، منابع و قلمرو [[دانش]] آنان است؛ ثانیاً در این است که آنان معصوم‌اند و برخلاف مردم عادی که ممکن است گاهی مخالف دانش خود عمل کنند، مخالف [[تکلیف]] خود عمل نمی‌کنند.


[[شاهد]] دیگری که می‌تواند مؤید الزام بر نادیده گرفتن برخی از علوم ویژه [[ائمه]]{{عم}} باشد، قضاوت‌های امیرالمؤمنین{{ع}} بر اساس شیوه‌های عادی [[کشف]] و [[حکم]] است که در آنها بر اساس [[علم ویژه]] به امور پنهان حکم نکرده‌اند<ref>ر.ک: باقر شریف قرشی، موسوعه علی بن ابی طالب{{ع}}، ج۹، ص۲۹-۹۲.</ref>. البته ممکن است که آن [[حضرت]] چون حقایقی پنهان از چشم [[مردم]] را می‌دیدند، ابتدا آنها را به شیوه‌های متعدد برای مردم نمایان می‌ساختند؛ سپس حکم می‌کردند. با وجود این، در این قضاوت‌ها از همان شیوه‌های عادی برای [[اثبات]] [[جرم]] استفاده شده است، نه [[علم]] به [[حقایق پنهان]].<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۳۸۴.</ref>
بنابراین پاسخ به این [[پرسش]] که آیا عمل مطابق علم برای ائمه{{عم}} الزام‌آور است یا خیر، به معنای یادشده مثبت است؛ اما موضوع این بحث، مطلب دیگری است. آنچه مقصود این بحث را روشن‌تر می‌کند و پاسخ‌گوی ابهام آن است، توجه به این نکته است که مقصود از دانش یادشده در اینجا، مباحث فقهی و اخلاقی نیست که انسان باید مطابق آن عمل کند. روشن است که امام در این گونه مباحث، [[الگو]] و مقتدای مردم است و بیش از دیگران در عمل به [[دستورها]] و رهنمودهای [[الهی]] می‌کوشد. مقصود این بحث، بررسی الزام عمل یا نادیده گرفتن برخی [[علوم ویژه]] ائمه{{عم}} درباره امور [[جهان]] است که خارج از محدوده [[علوم عادی]] انسان‌هایند؛ علومی مانند [[علم به ضمایر افراد]]؛ [[علم]] به [[ایمان]] یا [[کفر]] آنان؛ علم به سرانجام [[کارها]] و فرجام‌ها؛ و علم به [[اختلافات]] [[مردم]]»<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۳۸۲.</ref>
 
==[[روایات امام حسن]]، [[امام حسین]] و [[امام سجاد]]{{عم}}==
در روایاتی نیز نقل شده است که [[امام مجتبی]]{{ع}} از [[شهادت]] خود به وسیله سم [[آگاه]] بودند و [[قاتل]] خود را می‌شناختند و در مقابل [[اعتراض]] برخی، این امر را قضای حتمی [[خداوند]] معرفی کردند که انجام خواهد شد<ref>ر.ک: قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۴۱؛ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب{{ع}}، ج۴، ص۸.</ref>. این [[روایت]]، با [[الزام]] به نادیده گرفتن [[دانش]] ویژه [[هماهنگی]] دارد. [[روایات]] متعددی نیز از [[آگاهی]] [[سیدالشهدا]]{{ع}} از شهادت خود خبر می‌دهند و آن حضرت با اشاره به اینکه شهادت ایشان خواست خداوند و [[قضای الهی]] است، به آن [[رضایت]] دادند<ref>در مباحث گذشته، به برخی از روایات این مطلب اشاره شد (ر.ک: عزیزالله عطاردی، مسند الإمام الشهید{{ع}}، ج۱، ص۴۵۰ -۴۵۱).</ref>. این روایات نیز می‌توانند مؤید برداشت یاد شده باشند؛ زیرا [[مخالفت]] با خواست خداوند [[ناپسند]] است و [[اطاعت]] از او، الزام [[فقهی]] یا [[اخلاقی]] دارد.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۳۸۵.</ref>
 
==[[روایات امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}}==
در روایاتی نقل شده است که از امام صادق{{ع}} پرسیده شد: شما چگونه حکم می‌کنید؟ آن حضرت روش [[آل داوود]] را شیوه [[قضاوت]] [[اهل بیت]]{{عم}} معرفی کردند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۵۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۲۳-۳۲۵.</ref>. در برخی از این روایات بیان شده است که مقصود از قضاوت مانند آل داوود آن است که [[بینه]] نمی‌طلبند و مطابق علم خود به هر کس، [[حق]] او را عطا می‌کنند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۵۹.</ref>. در مقابل، در روایاتی بیان شده است که [[حضرت داوود]]{{ع}}، چند مسئله را این‌گونه به [[وحی الهی]] [[حکم]] کرد. پس از آن [[خداوند]] به او دستور داد که بر اساس [[شاهد]] و قسم حکم کند<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱۴، ص۶۵۷؛ آقاحسین بروجردی، جامع أحادیث الشیعة، ج۳۰، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref>. نکته دیگر آنکه در برخی [[روایات]] آمده است که حکم مانند حکم [[آل داوود]]، مربوط به دوره [[حکومت حضرت مهدی]] [[موعود]]{{ع}} است<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۲۲-۳۲۳. در این صفحات، دو روایت در این موضوع نقل شده که سند هر دو صحیح است.</ref>. طبق برخی از این روایات نیز می‌توان این احتمال را بیان کرد که حکم کردن بدون [[بینه]]، و تنها بر اساس [[علم]]، مربوط به زمانی است که [[ائمه]]{{عم}} در جایگاه [[حکومت]] باشند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۲۳؛ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۵۱: {{متن حدیث|بِمَا تَحْكُمُونَ إِذَا حَكَمْتُمْ فَقَالَ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ حُكْمِ دَاوُدَ}}. سند این روایت، موثق است.</ref>. این [[روایت]] از [[پیامبر]]{{صل}} نقل شده است که فرمودند: من بر اساس بینه و قسم [[قضاوت]] می‌کنم<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱۴، ص۶۵۶. سند این روایت، صحیح است.</ref>؛ یعنی بر اساس شواهد ظاهری، نه بر اساس علم به امور پنهان. مشابه این سخن از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز نقل شده است<ref>ر.ک: نعمان بن محمد بن حیون، دعائم الإسلام، ج۲، ص۵۱۸.</ref>. اشاره شد که در روایات مربوط به قضاوت‌های امیرالمؤمنین{{ع}} نیز شاهدی بر حکم آن [[حضرت]] بر اساس علمشان یافت نشد.
 
بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت: در صورتی که روایات یاد شده در خصوص قضاوت همانند قضاوت آل داوود (بر اساس علم، نه بر اساس شواهد ظاهری) از ائمه{{عم}} صادر شده باشند، مربوط به [[زمان]] حکومت حضرت مهدی{{ع}} یا شرایط خاصی از [[حکومت اهل بیت]]{{عم}} است؛ و در زمان‌های گذشته، ائمه{{عم}} این‌گونه قضاوت نمی‌کردند.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۳۸۵.</ref>
 
==[[روایات امام کاظم]] و [[امام رضا]]{{عم}}==
در روایاتی از [[امام کاظم]]{{ع}} خبر از شهادتشان نقل شده است<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱۵، ص۳۰۱؛ علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب، ص۲۰۰.</ref>. بنا بر برخی از این [[روایات]]، آن [[حضرت]] با وجود چنین [[علمی]]، [[رضایت به قضای الهی]] را عامل [[تسلیم]] بودن در این مسئله معرفی کردند<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱۵، ص۳۰۱.</ref>. در مقابل، پیش‌تر نقل شد که در روایاتی، از [[امام رضا]]{{ع}} پرسیده شده است آیا [[امام کاظم]]{{ع}} می‌دانستند که آن خرماها مسموم‌اند و از آنها خوردند یا نه؟ پاسخ [[امام]]، به این نکته دلالت دارد که آن حضرت در آن لحظه به [[مسموم]] بودن آنها [[علم]] نداشتند<ref>ر.ک: محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۶۰۴: {{متن حدیث|غَابَ عَنْهُ الْمُحَدِّثُ‌}}؛ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۸۱: {{متن حدیث|أَنْسَاهُ لِيُنْفِذَ فِيهِ الْحُكْمَ‌}}؛ همچنین ر.ک: همان، ص۴۸۳-۴۸۴.</ref>. این دو دسته روایات را می‌توان این‌گونه جمع کرد که اگرچه امام فی‌الجمله از [[زمان]] و چگونگی [[شهادت]] خود خبر داشتند، اما در آن لحظه، مانعی برای آن حضرت برای علم به این مسئله ایجاد شد تا [[قضای الهی]] محقق شود.
 
در روایتی از امام رضا{{ع}} این مطلب نقل شده است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[قاتل]] خود را می‌شناختند، و زمان و مکان کشته شدن خود را می‌دانستند؛ با وجود این به [[مسجد]] رفتند تا قضای الهی محقق شود<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۴۵. سند این روایت، صحیح است.</ref>. در روایاتی نیز امام رضا{{ع}} از زمان شهادت خود و حوادث قبل و بعد از آن خبر داده‌اند<ref>ر.ک: علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیة الإمام علی بن ابی طالب، ص۲۱۵-۲۱۶؛ محمد بن علی صدوق، عیون أخبارالرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۲ و ۲۴۲-۲۵۰؛ همو، الأمالی، ص۶۶۱.</ref>.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۳۸۷.</ref>
 
==[[روایات امام جواد]]، [[امام هادی]]، [[امام عسکری]] و [[امام زمان]]{{عم}}==
در روایات امام جواد{{ع}} نیز خبر از شهادتشان نقل شده است<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۰۸-۱۰۹. سند این روایت، صحیح است. همچنین ر.ک: محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب{{ع}}، ج۴، ص۳۸۴.</ref>. در روایتی از [[امام هادی]]{{ع}} نقل شده است که ایشان از ابتدای [[تولد]] می‌دانستند که فرزندشان جعفر [[عاقبت]] [[بدی]] دارد و گروهی از [[مردم]] به وسیله او [[گمراه]] می‌شوند<ref>ر.ک: علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب، ص۲۳۹؛ محمد بن علی صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۲۱.</ref>. [[علم]] آن [[حضرت]] موجب نشد که فرزندش جعفر را در [[کودکی]] به دلیل فتنه‌ای که در بزرگی ایجاد می‌کند، [[مجازات]] کرده یا در [[تربیت]] و پرورش او کوتاهی کنند.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۳۸۸.</ref>
 
==جمع‌بندی [[روایات]]==
از مجموع روایات یاد شده این نتیجه به دست می‌آید که [[ائمه]]{{عم}} در مصادیق یادشده، ملزم به نادیده گرفتن علومشان بودند؛ نه عمل مطابق آن [[علوم]]. گفته شد که مقصود از این [[الزام]]، اعم از الزام [[فقهی]] و [[اخلاقی]] است و با [[اختیار]] آنان منافات ندارد. آنان با [[آگاهی]] از برخی امور پنهان از دیگران، به گونه‌ای عادی به [[قضاوت]] می‌پرداختند؛ از [[شهادت]] (کشته شدن در [[راه خدا]]) دوری نمی‌کردند؛ افراد را برای جرم‌هایی که در [[آینده]] مرتکب می‌شدند، [[مؤاخذه]] نمی‌کردند؛ و با وجود آگاهی از [[نیت‌ها]] و [[باطن]] افراد، [[رفتاری]] عادی با آنان داشتند. در مباحث پیشین اشاره شد که ائمه{{عم}} حقایقی را می‌بینند که دیگران نمی‌بینند و علومی داشته‌اند که دیگران ندارند؛ برای نمونه، آنان از [[ایمان]] و [[کفر]] و درجات افراد مختلف [[آگاه]] بودند؛ اما چنین علومی باعث نمی‌شد که این [[حقیقت]] را در [[رفتار]] خود با آنان آشکار کنند و مثلاً با آنان رفتاری [[خشن]] داشته باشند. افراد با حالات [[روحی]] متفاوت نزد ایشان رفت و آمد می‌کردند؛ اما ائمه{{عم}} جز در مواردی که بیانگر نکته‌ای خاص بوده است، به احوال پنهان آنان اشاره نمی‌کردند و برخوردی عادی با آنان داشتند.
 
این شواهد نشان می‌دهند که آنان ملزم نبودند مطابق این علوم خود عمل کنند؛ بلکه ملزم بودند - جز در مواردی که مصلحتی خاص وجود دارد- مطابق ظاهر عمل کنند. به عبارت دیگر، می‌توان گفت که در این گونه موارد، [[امام]] دو [[علم]] دارد: [[علم به باطن]] یک مطلب که لوازم خود را دارد؛ و علم به [[تکلیف]] خود در آن خصوص. امام به تکلیف خود عمل می‌کند. تکلیف او با تکلیف حالت‌های عادی افراد متفاوت است. به این مثال توجه فرمایید: یک [[مسلمان]] با یک [[کافر]] [[رفتاری]] خاص دارد که چگونگی آن را دستورهای [[دینی]] معین کرده است؛ اما همین مسلمان، اگر به [[کفر]] [[باطنی]] یک فرد به ظاهر مسلمان علم پیدا کند، نمی‌تواند با او همانند [[کفار]] [[رفتار]] کند؛ بلکه او منافقی است که به دستور [[شرع]] از برخی [[احکام]] [[مسلمانان]]، مانند [[حرمت]] کشتن، جواز [[ازدواج]]، و [[ارث]] بردن از بستگان مسلمان بهره‌مند است که این [[حقوق]] باید درباره او رعایت شوند. تکلیف یک مسلمان در این حالت، با تکلیف همو در برخورد با یک کافر، متفاوت است. [[وظیفه]] او در این نمونه، رعایت ظاهر است. امام [[معصوم]]{{عم}} نیز این‌گونه است. او اگرچه از حقایقی بسیار [[آگاه]] است، اما علم دیگری نیز دارد و آن اینکه در این حالت باید علم به باطن افراد را نادیده بگیرد. بنابراین لازم است مطابق علم دوم خود عمل کند که او را به نادیده گرفتن [[دانش]] اولش ملزم می‌سازد.
 
برای روشن‌تر شدن نکته یادشده، مثالی دیگر ذکر می‌کنیم. روایاتی بیان می‌کنند که امام از [[زمان]] و چگونگی [[شهادت]] خود آگاه است. برای یک ناظر بیرونی که [[حفظ جان]] را [[واجب]] می‌داند، تحلیل رفتار [[ائمه]]{{عم}} در این گونه موارد دشوار است. در چنین شرایطی، اگر چه حفظ جان و دوری از کشته شدن برای [[انسان]] واجب است، اما این [[حکم کلی]] و دائمی نیست. بسیاری از جهادگران میدان‌های [[نبرد]]، با علم به شهادت یا [[گمان]] [[قوی]] به آن، برای [[حفظ دین]] و ارزش‌های آن به میدان رفته و به شهادت رسیده‌اند. زمانی که [[اسلام]] در خطر است، بر انسان مسلمان واجب است [[جان]] و [[مال]] خود را فدای [[حفظ اسلام]] کند<ref>ر.ک: روح الله موسوی خمینی، توضیح المسائل (محشی)، ج۲، ص۷۶۲، مسائل دفاع.</ref>. بنابراین در واقع [[آگاهی]] از کشته شدن همیشه الزامی [[شرعی]] برای [[حفظ جان]] را به دنبال ندارد تا گفته شود وقتی [[امام]] از کیفیت [[شهادت]] خود [[آگاه]] است و به میدان شهادت قدم می‌نهد، مخالف [[علم]] خود عمل کرده است و علم او در این موارد، الزام‌آور نیست. در واقع در این‌گونه موارد، امام یا هر [[رزمنده]] دیگری، به تکلیفی مهم‌تر از حفظ جان خود عمل می‌کند که در خصوص انسان‌های عادی می‌تواند حفظ اسلام و ارزش‌های آن باشد و برای [[اولیای خدا]] و [[ائمه]]{{عم}}، افزون بر آن می‌تواند آگاهی از قضای [[قطعی]] [[خداوند]] و [[لزوم]] [[رضایت]] دادن به آن باشد. بنابراین علم اول برای او الزام‌آور نیست و علم دیگری برای او الزام‌آور است.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۳۸۸.</ref>


== پرسش‌های وابسته وابسته ==
== پرسش‌های وابسته وابسته ==
۱۱۱٬۸۲۶

ویرایش