پرش به محتوا

مصحف فاطمه در معارف و سیره فاطمی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۴ آوریل ۲۰۲۲
خط ۴۲: خط ۴۲:
#از فاطمه زهرا{{س}} روایت شده که اظهار داشت [[پیامبر خدا]]{{صل}} به من فرمود: آیا به تو مژده ندهم که هرگاه [[خداوند]] [[اراده]] نماید زنی از زنان بهشت را تحفه و هدیه‌ای‌ عطا کند، نزد تو می‌فرستد تا از زیورآلات خویش به او بدهی؟
#از فاطمه زهرا{{س}} روایت شده که اظهار داشت [[پیامبر خدا]]{{صل}} به من فرمود: آیا به تو مژده ندهم که هرگاه [[خداوند]] [[اراده]] نماید زنی از زنان بهشت را تحفه و هدیه‌ای‌ عطا کند، نزد تو می‌فرستد تا از زیورآلات خویش به او بدهی؟
#از [[علی بن موسی الرضا]]، از پدر بزرگوارش [[موسی بن جعفر]]، از پدرش [[امام صادق]]، از پدرش [[امام باقر]]، از پدرش [[علی بن حسین]]، از پدرش [[حسین بن علی]]، از [[فاطمه دخت رسول خدا]] [[روایت]] شده که‌ {{متن حدیث|أَنَّ النَّبِيَّ{{صل}} قَالَ: مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ وَ مَنْ كُنْتُ إِمَامَهُ فَعَلِيٌّ إِمَامُهُ}}<ref>مسند امام رضا{{ع}}، ج۱، ص۱۳۳.</ref>؛ هرکس من مولا و [[سرپرست]] امور اویم، علی مولای اوست و هرکس من [[امام]] و پیشوای وی هستم، علی پیشوای اوست.
#از [[علی بن موسی الرضا]]، از پدر بزرگوارش [[موسی بن جعفر]]، از پدرش [[امام صادق]]، از پدرش [[امام باقر]]، از پدرش [[علی بن حسین]]، از پدرش [[حسین بن علی]]، از [[فاطمه دخت رسول خدا]] [[روایت]] شده که‌ {{متن حدیث|أَنَّ النَّبِيَّ{{صل}} قَالَ: مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ وَ مَنْ كُنْتُ إِمَامَهُ فَعَلِيٌّ إِمَامُهُ}}<ref>مسند امام رضا{{ع}}، ج۱، ص۱۳۳.</ref>؛ هرکس من مولا و [[سرپرست]] امور اویم، علی مولای اوست و هرکس من [[امام]] و پیشوای وی هستم، علی پیشوای اوست.
# [[سید محمد غماری شافعی]] در کتاب خود از [[فاطمه]] [[دختر حسین]] [[رضوی]]، از [[فاطمه دختر محمد]] رضوی، از فاطمه دختر [[ابراهیم]] رضوی، از فاطمه دختر [[حسن رضوی]]، از فاطمه دختر محمد موسوی، از فاطمه دخت عبدالله [[علوی]]، از فاطمه دختر حسن [[حسینی]]، از فاطمه دختر [[ابوهاشم حسینی]]، از فاطمه دختر [[محمد بن احمد بن موسی]] مبرقع، از فاطمه دختر [[امام علی بن موسی الرضا]]{{ع}}، از فاطمه دختر [[موسی بن جعفر]]{{ع}}، از فاطمه دختر امام صادق{{ع}}، از فاطمه دختر امام باقر{{ع}}، از فاطمه دختر [[ابا عبد الله]] الحسین{{ع}}، از [[زینب]] دختر [[امیر المؤمنین]]{{ع}}، از فاطمه دخت گرامی [[رسول اکرم]]{{صل}} آمده است که: [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|أَلَا مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِيداً}}<ref>عوالم المعارف و مستدرکات آن، ج۲۱، ص۳۵۴- ۳۵۵، به نقل از «اللؤلؤة المثنیه» از شیخ محمد بن محمد بن احمد جنّتی داغستانی، ص۲۱۷.</ref>؛ [[آگاه]] باشید! هرکس با [[عشق]] و [[محبت]] [[خاندان پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} از [[دنیا]] برود، [[شهید]] از دنیا رفته است.
# [[سید محمد غماری شافعی]] در کتاب خود از [[فاطمه]] [[دختر حسین]] [[رضوی]]، از [[فاطمه دختر محمد]] رضوی، از فاطمه دختر [[ابراهیم]] رضوی، از فاطمه دختر [[حسن رضوی]]، از فاطمه دختر محمد موسوی، از فاطمه دخت عبدالله [[علوی]]، از فاطمه دختر حسن [[حسینی]]، از فاطمه دختر [[ابوهاشم حسینی]]، از فاطمه دختر [[محمد بن احمد بن موسی مبرقع]]، از فاطمه دختر [[امام علی بن موسی الرضا]]{{ع}}، از فاطمه دختر [[موسی بن جعفر]]{{ع}}، از فاطمه دختر امام صادق{{ع}}، از فاطمه دختر امام باقر{{ع}}، از فاطمه دختر [[ابا عبد الله]] الحسین{{ع}}، از [[زینب]] دختر [[امیر المؤمنین]]{{ع}}، از فاطمه دخت گرامی [[رسول اکرم]]{{صل}} آمده است که: [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|أَلَا مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِيداً}}<ref>عوالم المعارف و مستدرکات آن، ج۲۱، ص۳۵۴- ۳۵۵، به نقل از «اللؤلؤة المثنیه» از شیخ محمد بن محمد بن احمد جنّتی داغستانی، ص۲۱۷.</ref>؛ [[آگاه]] باشید! هرکس با [[عشق]] و [[محبت]] [[خاندان پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} از [[دنیا]] برود، [[شهید]] از دنیا رفته است.
# [[حارثه بن قدامه]] می‌گوید: [[سلمان]] از [[عمّار]] روایت کرده که گفت [[دوست]] داری خبری شگفت‌آور به تو بدهم؟ گفتم: آری نقل کن؛ عمّار گفت: بسیار خوب؛ روزی [[شاهد]] بودم [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بر [[فاطمه زهرا]]{{س}} وارد شد، وقتی چشم [[زهرا]] به علی افتاد او را صدا زد و اظهار داشت: نزدیک بیا، تا تو را در جریان حوادث رخ‌داده و رخ‌دادنی‌ها، و آن‌چه رخ نداده، تا [[قیامت]] و [[روز رستاخیز]]، قرار دهم. عمّار می‌گوید: دیدم [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به عقب برگشت و من نیز عقب رفتم و آن‌گاه علی{{ع}} [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید، [[پیامبر اکرم]] به علی{{ع}} فرمود: [[ابوالحسن]] نزدیک بیا، وقتی [[امیر المؤمنین]]{{ع}} نزدیک [[پیامبر]] رفت و در جای خود آرام گرفت رسول خدا{{صل}} به علی{{ع}} فرمود: تو سخن آغاز می‌کنی یا من سخن بگویم؟ علی{{ع}} عرضه داشت: سخن شنیدن از شما دلپذیرتر است، رسول خدا{{صل}} فرمود: گویی دیدم بر [[فاطمه]] وارد شدی و او با تو چنین و چنان سخن گفت و تو از نزد وی بازگشتی و پیش من آمدی، علی{{ع}} [با تعجّب‌] عرض کرد: ای رسول خدا! آیا [[نور]] فاطمه نیز از نور ماست؟ پیامبر اکرم{{صل}} فرمود: مگر نمی‌دانستی؟ و سپس علی{{ع}} به [[پاس]] این [[فضیلت]] [[سجده شکر]] به‌جا آورد. [[عمّار]] گفت: امیر المؤمنین{{ع}} از [[خانه رسول خدا]]{{صل}} بیرون آمد و من نیز با او خارج شدم و بر فاطمه وارد شد و فاطمه نیز خدمت علی{{ع}} رسید و به او اظهار داشت: گویی خدمت پدرم رسیدی و آن‌چه را به تو گفته بودم به وی بازگو کردی؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: آری؛ فاطمه جان‌؛ سپس فاطمه{{س}} بیان داشت: ابوالحسن! [[آگاه]] باش! [[خدای متعال]] نور مرا که آفرید آن نور خدای عزّوجلّ را [[تسبیح]] می‌گفت، سپس آن را در درختی از درختان [[بهشت]] به [[ودیعت]] نهاد و آن درخت [[نورانی]] شد و آن‌گاه که پدرم وارد بهشت شد، خدای متعال به او [[الهام]] فرمود میوه آن درخت را بچین و تناول نما و پدرم این کار را انجام داد و بدین‌ترتیب، [[خداوند]] مرا در صلب پدرم به ودیعت نهاد و سپس به مادرم [[خدیجه بنت خویلد]] منتقل ساخت و من از او متولد شدم، بنابراین، من از آن نور هستم. از این‌رو، از آن‌چه بوده و هست و هنوز به وجود نیامده آگاهم، ای ابوالحسن! [[مؤمن]] به وسیله نور خدای متعال می‌نگرد و نظاره می‌کند<ref>عوالم المعارف، ج۱۱، ص۷۰۶.</ref>.
# [[حارثه بن قدامه]] می‌گوید: [[سلمان]] از [[عمّار]] روایت کرده که گفت [[دوست]] داری خبری شگفت‌آور به تو بدهم؟ گفتم: آری نقل کن؛ عمّار گفت: بسیار خوب؛ روزی [[شاهد]] بودم [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بر [[فاطمه زهرا]]{{س}} وارد شد، وقتی چشم [[زهرا]] به علی افتاد او را صدا زد و اظهار داشت: نزدیک بیا، تا تو را در جریان حوادث رخ‌داده و رخ‌دادنی‌ها، و آن‌چه رخ نداده، تا [[قیامت]] و [[روز رستاخیز]]، قرار دهم. عمّار می‌گوید: دیدم [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به عقب برگشت و من نیز عقب رفتم و آن‌گاه علی{{ع}} [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید، [[پیامبر اکرم]] به علی{{ع}} فرمود: [[ابوالحسن]] نزدیک بیا، وقتی [[امیر المؤمنین]]{{ع}} نزدیک [[پیامبر]] رفت و در جای خود آرام گرفت رسول خدا{{صل}} به علی{{ع}} فرمود: تو سخن آغاز می‌کنی یا من سخن بگویم؟ علی{{ع}} عرضه داشت: سخن شنیدن از شما دلپذیرتر است، رسول خدا{{صل}} فرمود: گویی دیدم بر [[فاطمه]] وارد شدی و او با تو چنین و چنان سخن گفت و تو از نزد وی بازگشتی و پیش من آمدی، علی{{ع}} [با تعجّب‌] عرض کرد: ای رسول خدا! آیا [[نور]] فاطمه نیز از نور ماست؟ پیامبر اکرم{{صل}} فرمود: مگر نمی‌دانستی؟ و سپس علی{{ع}} به [[پاس]] این [[فضیلت]] [[سجده شکر]] به‌جا آورد. [[عمّار]] گفت: امیر المؤمنین{{ع}} از [[خانه رسول خدا]]{{صل}} بیرون آمد و من نیز با او خارج شدم و بر فاطمه وارد شد و فاطمه نیز خدمت علی{{ع}} رسید و به او اظهار داشت: گویی خدمت پدرم رسیدی و آن‌چه را به تو گفته بودم به وی بازگو کردی؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: آری؛ فاطمه جان‌؛ سپس فاطمه{{س}} بیان داشت: ابوالحسن! [[آگاه]] باش! [[خدای متعال]] نور مرا که آفرید آن نور خدای عزّوجلّ را [[تسبیح]] می‌گفت، سپس آن را در درختی از درختان [[بهشت]] به [[ودیعت]] نهاد و آن درخت [[نورانی]] شد و آن‌گاه که پدرم وارد بهشت شد، خدای متعال به او [[الهام]] فرمود میوه آن درخت را بچین و تناول نما و پدرم این کار را انجام داد و بدین‌ترتیب، [[خداوند]] مرا در صلب پدرم به ودیعت نهاد و سپس به مادرم [[خدیجه بنت خویلد]] منتقل ساخت و من از او متولد شدم، بنابراین، من از آن نور هستم. از این‌رو، از آن‌چه بوده و هست و هنوز به وجود نیامده آگاهم، ای ابوالحسن! [[مؤمن]] به وسیله نور خدای متعال می‌نگرد و نظاره می‌کند<ref>عوالم المعارف، ج۱۱، ص۷۰۶.</ref>.
#از [[ابوطفیل]]، از [[ابوذر]]، [[روایت]] شده گفت: از [[فاطمه زهرا]]{{س}} شنیدم می‌فرمود: منظور از [[آیه شریف]] و بر بلندی‌های میان [[بهشت و دوزخ]] مردانی حضور دارند که همه با چهره‌هایشان شناخته می‌شوند<ref>{{متن قرآن|وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ}} «و میان آن دو پرده‌ای است و بر آن پشته‌ها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهره‌شان باز می‌شناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامده‌اند ولی (آن را) امید می‌برند ندا می‌دهند که: درود بر شما!» سوره اعراف، آیه ۴۶.</ref> را از پدرم [[رسول خدا]]{{صل}} پرسیدم، فرمود: آنان [[پیشوایان]] بعد از منند، علی و دو نواده‌ام [[حسن]] و [[حسین]] و ۹ [[پیشوا]] از [[نسل حسین]] که همان مردان اعرافند، هرکس آنان را بشناسد و آنان وی را بشناسند وارد [[بهشت]] و هرکس با آنها [[بیگانه]] باشد و آنان وی را بیگانه بدانند وارد [[آتش دوزخ]] خواهد شد، [[خداوند]] تنها از راه [[شناخت]] آنان، شناخته می‌شود.
#از [[ابوطفیل]]، از [[ابوذر]]، [[روایت]] شده گفت: از [[فاطمه زهرا]]{{س}} شنیدم می‌فرمود: منظور از [[آیه شریف]] و بر بلندی‌های میان [[بهشت و دوزخ]] مردانی حضور دارند که همه با چهره‌هایشان شناخته می‌شوند<ref>{{متن قرآن|وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ}} «و میان آن دو پرده‌ای است و بر آن پشته‌ها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهره‌شان باز می‌شناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامده‌اند ولی (آن را) امید می‌برند ندا می‌دهند که: درود بر شما!» سوره اعراف، آیه ۴۶.</ref> را از پدرم [[رسول خدا]]{{صل}} پرسیدم، فرمود: آنان [[پیشوایان]] بعد از منند، علی و دو نواده‌ام [[حسن]] و [[حسین]] و ۹ [[پیشوا]] از [[نسل حسین]] که همان مردان اعرافند، هرکس آنان را بشناسد و آنان وی را بشناسند وارد [[بهشت]] و هرکس با آنها [[بیگانه]] باشد و آنان وی را بیگانه بدانند وارد [[آتش دوزخ]] خواهد شد، [[خداوند]] تنها از راه [[شناخت]] آنان، شناخته می‌شود.
خط ۵۱: خط ۵۱:
# [[احمد بن یحیی اودی]]، از [[ابونعیم ضرار بن صرد]]، از [[عبد الکریم ابویعفور]]، از جابر، از [[ابوضحی]]، از [[مسروق]]، از [[عایشه]] روایت کرده که گفت: فاطمه برایم نقل کرد و گفت: رسول خدا{{صل}} به من فرمود: [[دانش]] همسرت از همه [[برتر]] است، پیش از همه به [[اسلام]] گروید، و [[صبر]] و بردباریش از همه بیشتر است.
# [[احمد بن یحیی اودی]]، از [[ابونعیم ضرار بن صرد]]، از [[عبد الکریم ابویعفور]]، از جابر، از [[ابوضحی]]، از [[مسروق]]، از [[عایشه]] روایت کرده که گفت: فاطمه برایم نقل کرد و گفت: رسول خدا{{صل}} به من فرمود: [[دانش]] همسرت از همه [[برتر]] است، پیش از همه به [[اسلام]] گروید، و [[صبر]] و بردباریش از همه بیشتر است.
# فاطمه زهرا{{س}} فرمود: [[ستایش]] خداوندی را که به بزرگی و نورش، آفریده‌های [[زمین‌ها]] و [[آسمان]] از او خواهان وسیله‌اند و ما وسیله خدا میان مردم و [[برگزیدگان]] او و جایگاه [[پاکی‌ها]] و دلیل‌های روشن [[الهی]] و [[وارثان]] [[پیامبران]] او هستیم<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۱.</ref>.
# فاطمه زهرا{{س}} فرمود: [[ستایش]] خداوندی را که به بزرگی و نورش، آفریده‌های [[زمین‌ها]] و [[آسمان]] از او خواهان وسیله‌اند و ما وسیله خدا میان مردم و [[برگزیدگان]] او و جایگاه [[پاکی‌ها]] و دلیل‌های روشن [[الهی]] و [[وارثان]] [[پیامبران]] او هستیم<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۱.</ref>.
# [[محمد بن عمر]] کناسی، از [[جعفر بن محمد]]، از پدرش، از [[علی بن حسین]]، از [[فاطمه صغری]]، از [[حسین بن علی]]، از [[فاطمه]] [[دخت پیامبر]]{{صل}}‌ [[روایت]] کرده که فرمود: روزی [[رسول خدا]]{{صل}} نزد ما حضور یافت و فرمود: [[خداوند]] به وجود شما [[فخر]] و [[مباهات]] می‌کند، همه شما را مورد [[مغفرت]] خویش و علی را به ویژه مشمول [[غفران]] خویش گرداند من [[فرستاده خدا]] به نزد شما هستم و موجب [[ترس]] و [[بیم]] [[قوم]] خود نیستم و به نزدیکانم علاقه‌مندم، هم‌اکنون [[جبرئیل]] به من خبر داد: سعادتمندتر از همه کسی است که در [[زمان]] [[حیات]] و پس از [[وفات]] من، [[دوستدار]] علی باشد<ref>أسنی المطالب از شمس الدین جزری، ص۷۰.</ref>.
# [[محمد بن عمر کناسی]]، از [[جعفر بن محمد]]، از پدرش، از [[علی بن حسین]]، از [[فاطمه صغری]]، از [[حسین بن علی]]، از [[فاطمه]] [[دخت پیامبر]]{{صل}}‌ [[روایت]] کرده که فرمود: روزی [[رسول خدا]]{{صل}} نزد ما حضور یافت و فرمود: [[خداوند]] به وجود شما [[فخر]] و [[مباهات]] می‌کند، همه شما را مورد [[مغفرت]] خویش و علی را به ویژه مشمول [[غفران]] خویش گرداند من [[فرستاده خدا]] به نزد شما هستم و موجب [[ترس]] و [[بیم]] [[قوم]] خود نیستم و به نزدیکانم علاقه‌مندم، هم‌اکنون [[جبرئیل]] به من خبر داد: سعادتمندتر از همه کسی است که در [[زمان]] [[حیات]] و پس از [[وفات]] من، [[دوستدار]] علی باشد<ref>أسنی المطالب از شمس الدین جزری، ص۷۰.</ref>.
# [[زینب]] دختر [[ابورافع]]، از [[فاطمه زهرا]]{{س}} روایت کرده که آن مخدّره به [[اتفاق]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} در همان [[بیماری]] که رسول خدا{{صل}} در اثر آن [[دنیا]] را [[وداع]] گفت، [[خدمت]] آن [[حضرت]] شرفیاب شد و عرضه داشت: [[پدر]] [[جان]]! به [[حسن]] و [[حسین]] چیزی به [[ارث]] نمی‌نهی؟ [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: [[شکوه]] و جلالم را حسن و [[دلاوری]] و بخششم را حسین به ارث برده است<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۴۶۷؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۹۶.</ref>.
# [[زینب]] دختر [[ابورافع]]، از [[فاطمه زهرا]]{{س}} روایت کرده که آن مخدّره به [[اتفاق]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} در همان [[بیماری]] که رسول خدا{{صل}} در اثر آن [[دنیا]] را [[وداع]] گفت، [[خدمت]] آن [[حضرت]] شرفیاب شد و عرضه داشت: [[پدر]] [[جان]]! به [[حسن]] و [[حسین]] چیزی به [[ارث]] نمی‌نهی؟ [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: [[شکوه]] و جلالم را حسن و [[دلاوری]] و بخششم را حسین به ارث برده است<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۴۶۷؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۹۶.</ref>.
# علی{{ع}} از فاطمه زهرا{{س}} روایت کرده که اظهار داشت: رسول خدا{{صل}} به من فرمود: فاطمه جان! کسی که بر تو [[درود]] فرستد [[خدا]] او را می‌بخشاید و در جایگاه بهشتی‌ام به من ملحق می‌گرداند<ref>کشف الغمّه، ج۱، ص۴۷۲.</ref>.
# علی{{ع}} از فاطمه زهرا{{س}} روایت کرده که اظهار داشت: رسول خدا{{صل}} به من فرمود: فاطمه جان! کسی که بر تو [[درود]] فرستد [[خدا]] او را می‌بخشاید و در جایگاه بهشتی‌ام به من ملحق می‌گرداند<ref>کشف الغمّه، ج۱، ص۴۷۲.</ref>.
۷۳٬۲۶۲

ویرایش