آیا مخالفان امامت کافراند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود'
جز (جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود') |
|||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
# '''تقیید تکفیر:''' نکته دیگر در [[تکفیر]] اینکه [[تکفیر کنندگان]] [[تکفیر]] [[منکر امامت]] [[امام علی]]{{ع}} را به فرض [[علم]] و [[آگاهی]] به آن مقید نمودهاند، و اگر برای آن بتوان مصداقی پیدا کرد، تعداد آنها بسیار اندک خواهد بود؛ چراکه [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] معتقدند اصل [[نصب]]ی برای هیچ فردی از طرف [[پیامبر]] صورت نگرفته است. لذا آنان در ردیف منکران در حد [[کفر]] نمیگنجند. [[تکفیر کنندگان]] بیشتر به عصر [[رحلت پیامبر]]{{صل}} نظر دارند که برخی با [[علم]] به [[نصب]] [[حضرت علی]]{{ع}} به [[امامت]] ازآنرو برگرداندند. [[امام خمینی]] به این نکته اشاره داشته که [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] به [[امامت حضرت علی]]{{ع}} [[یقین]] نداشتند <ref>ر.ک: کتاب الطهارة، ج ۳، صص ۳ - ۳۲۱.</ref>. بر این اساس [[اهل سنت]] در این عصر و سدههای پیشین در ردیف منکران [[امامت]] نیستند نهایت به آن جاهلاند. | # '''تقیید تکفیر:''' نکته دیگر در [[تکفیر]] اینکه [[تکفیر کنندگان]] [[تکفیر]] [[منکر امامت]] [[امام علی]]{{ع}} را به فرض [[علم]] و [[آگاهی]] به آن مقید نمودهاند، و اگر برای آن بتوان مصداقی پیدا کرد، تعداد آنها بسیار اندک خواهد بود؛ چراکه [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] معتقدند اصل [[نصب]]ی برای هیچ فردی از طرف [[پیامبر]] صورت نگرفته است. لذا آنان در ردیف منکران در حد [[کفر]] نمیگنجند. [[تکفیر کنندگان]] بیشتر به عصر [[رحلت پیامبر]]{{صل}} نظر دارند که برخی با [[علم]] به [[نصب]] [[حضرت علی]]{{ع}} به [[امامت]] ازآنرو برگرداندند. [[امام خمینی]] به این نکته اشاره داشته که [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] به [[امامت حضرت علی]]{{ع}} [[یقین]] نداشتند <ref>ر.ک: کتاب الطهارة، ج ۳، صص ۳ - ۳۲۱.</ref>. بر این اساس [[اهل سنت]] در این عصر و سدههای پیشین در ردیف منکران [[امامت]] نیستند نهایت به آن جاهلاند. | ||
# '''اصول دینانگاری [[امامت]] [[قرائت]] خاص:''' سویه دیگر [[شبهه]] این بود که [[شیعیان]] [[امامت]] را مانند اصول توحید، [[نبوت]] و معاد جزء [[اصول دین]] میانگارند که به تبع آن حکم [[کفر]] منکرش را صادر میکنند. در تحلیل اصل این [[شبهه]] باید گفت [[امامیه]] - چنانکه در تعریف [[امامت]] گذشت - اهمیت خاصی به اصل [[امامت]] قائلاند و آن را متمّم [[شأن نبوت]] انگاشته و از آموزههای مهم [[اعتقاد]]ی [[دین]] میانگارند، اما اینکه آن نیز جزء [[اصول دین]] است که منکر آن مانند منکر [[نبوت]] یا توحید از رده [[اسلام]] خارج شوند، اتفاقی بر آن وجود ندارد، بلکه آن نهایت یک [[قرائت]] اندیشمندان [[امامیه]] است؛ در کنار آن [[قرائت]] دیگری وجود دارد که [[امامت]] نه از [[اصول دین]] که از [[اصول مذهب]] [[تشیع]] و منکر آن نه از [[دین]] بلکه از [[تشیع]] خارج میشود. از معاصران [[شرف الدین]]<ref>قد اجمع اهل القبلة علی آنها لیست من اصول الدین؛ الفصول المهمة، ص ۱۵۳.</ref>، [[کاشف الغطاء]]<ref>اصل الشیعه و اصولها، صص ۴ - ۱۰۱.</ref> ، [[حکیم]]<ref>مستمسک العروة، ج ۱، ص ۳۹۴.</ref>، [[امام خمینی]]<ref>کتاب الطهارة، ج ۳، صص ۲۲۹ - ۳۲۲.</ref>، [[علامه طباطبایی]]<ref>قرآن در اسلام، ص ۱۳۷.</ref> و [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]]<ref>آشنایی با علوم اسلامی، [[علم کلام]]، درس ۸، ص ۷۹؛ عدل الهی، ص ۵۶؛ [[نبوت]]، ص ۳۹. </ref> به [[اسلام]] حقیقی [[اهل سنت]] حکم داده وعدم اعتماد به [[امامت]] را موجب خروج از [[دین]] و [[اسلام]] نمیدانند. اینجا باید به طور خاص از آیت الله العظمی [[بروجردی]] [[رهبر]] جهان [[تشیع]] و شیخ [[محمود شلتوت]] [[مفتی]] و [[رئیس]] دانشگاه الأزهر مصر نام برد که هر دو [[رهبر]] در اندیشه نزدیکی دو مذهب بودند که ثمره شیرین آن [[تأیید]] فقه [[شیعی]] توسط شیخ [[محمود شلتوت]] به عنوان یکی از پنج مذهب [[علم فقه|فقهی]] جهان [[اسلام]] بود. البته هر دو [[قرائت]] برای خود ادلهای دارند که قابل تأمل است، نگارنده آن را در مجالی دیگر به تفصیل بیان داشته است <ref>ر.ک: نگارنده، کلام فلسفی، فصل هفتم و نیز: نامه مفید، تابستان ۱۳۷۷، «جداانگاری [[امامت]] از اصول دین».</ref> البته چنانکه ذکر شد برخی از [[عالمان]] [[اهل سنت]] نیز [[امامت]] را جزء [[اصول دین]] انگاشتهاند که گذشت. | # '''اصول دینانگاری [[امامت]] [[قرائت]] خاص:''' سویه دیگر [[شبهه]] این بود که [[شیعیان]] [[امامت]] را مانند اصول توحید، [[نبوت]] و معاد جزء [[اصول دین]] میانگارند که به تبع آن حکم [[کفر]] منکرش را صادر میکنند. در تحلیل اصل این [[شبهه]] باید گفت [[امامیه]] - چنانکه در تعریف [[امامت]] گذشت - اهمیت خاصی به اصل [[امامت]] قائلاند و آن را متمّم [[شأن نبوت]] انگاشته و از آموزههای مهم [[اعتقاد]]ی [[دین]] میانگارند، اما اینکه آن نیز جزء [[اصول دین]] است که منکر آن مانند منکر [[نبوت]] یا توحید از رده [[اسلام]] خارج شوند، اتفاقی بر آن وجود ندارد، بلکه آن نهایت یک [[قرائت]] اندیشمندان [[امامیه]] است؛ در کنار آن [[قرائت]] دیگری وجود دارد که [[امامت]] نه از [[اصول دین]] که از [[اصول مذهب]] [[تشیع]] و منکر آن نه از [[دین]] بلکه از [[تشیع]] خارج میشود. از معاصران [[شرف الدین]]<ref>قد اجمع اهل القبلة علی آنها لیست من اصول الدین؛ الفصول المهمة، ص ۱۵۳.</ref>، [[کاشف الغطاء]]<ref>اصل الشیعه و اصولها، صص ۴ - ۱۰۱.</ref> ، [[حکیم]]<ref>مستمسک العروة، ج ۱، ص ۳۹۴.</ref>، [[امام خمینی]]<ref>کتاب الطهارة، ج ۳، صص ۲۲۹ - ۳۲۲.</ref>، [[علامه طباطبایی]]<ref>قرآن در اسلام، ص ۱۳۷.</ref> و [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]]<ref>آشنایی با علوم اسلامی، [[علم کلام]]، درس ۸، ص ۷۹؛ عدل الهی، ص ۵۶؛ [[نبوت]]، ص ۳۹. </ref> به [[اسلام]] حقیقی [[اهل سنت]] حکم داده وعدم اعتماد به [[امامت]] را موجب خروج از [[دین]] و [[اسلام]] نمیدانند. اینجا باید به طور خاص از آیت الله العظمی [[بروجردی]] [[رهبر]] جهان [[تشیع]] و شیخ [[محمود شلتوت]] [[مفتی]] و [[رئیس]] دانشگاه الأزهر مصر نام برد که هر دو [[رهبر]] در اندیشه نزدیکی دو مذهب بودند که ثمره شیرین آن [[تأیید]] فقه [[شیعی]] توسط شیخ [[محمود شلتوت]] به عنوان یکی از پنج مذهب [[علم فقه|فقهی]] جهان [[اسلام]] بود. البته هر دو [[قرائت]] برای خود ادلهای دارند که قابل تأمل است، نگارنده آن را در مجالی دیگر به تفصیل بیان داشته است <ref>ر.ک: نگارنده، کلام فلسفی، فصل هفتم و نیز: نامه مفید، تابستان ۱۳۷۷، «جداانگاری [[امامت]] از اصول دین».</ref> البته چنانکه ذکر شد برخی از [[عالمان]] [[اهل سنت]] نیز [[امامت]] را جزء [[اصول دین]] انگاشتهاند که گذشت. | ||
# '''توجه به ادله علمی رقیب:''' با قطع نظر از دو نکته پیشین به نظر میرسد در مباحث علمی از بحثهای احساسی و هیجانی و حاشیهای باید دوری نمود و [[مطیع]] ادله؟ ؟ معتبر شد، اگر [[شیعه]] [[امامت]] را زا [[اصول دین]] و [[سنی]] آن را از [[فروع دین]] میانگارد، با لغو رقیب را به ایجاد [[انحراف]]، [[بدعت]] و [[تحریف]] در [[دین]] متهم ننمود، بلکه باید ادله آن را تحلیل و بررسی نمود. از آنجا که اکثرین قریب به اتفاق [[اهل سنت]] [[امامت]] و [[خلافت]] را یک مسئله فرعی [[علم فقه|فقهی]] و نه [[ضروری دین]] و نه اصل [[دین]] میدانند، به تبع آن منکرش را نیز [[تکفیر]] و [[خارج از اسلام]] وصف نمیکنند، به عبارت دقیقتر بر حسب ادله خود نمیتوانند [[تکفیر]] کنند. اما بعضی از اهل [[تشیع]] - با ادلهای که دارند - [[امامت]] را از [[اصول دین]] و منکرش را منکر [[اصول دین]] میانگارند و با ادله خود - اگر درست باشد - میتوانند منکر را [[تکفیر]] و [[خارج از دین]] بدانند. در این دو صورت و فرض، اگر شخصی در [[مکتب]] [[تشیع]] قرار داشته باشد، با اعتقاد به [[امامت]] و اصل [[دین]] انگاری آن از گزند و آسیب [[تکفیر]] و خروج از [[دین]] بنابر هر دو [[مکتب]] مصون است و حداکثر در مورد یک مسئله [[علم فقه|فقهی]] ([[خلافت]]) بهجای [[انتخاب]] به [[نصب]] قائل شده است. اما اگر [[مسلمان]]ی در [[مکتب]] [[تسنن]] قرار داشته باشد، وی حداقل این احتمال را میدهد که چه بسا ادله [[شیعه]] صادق باشد و در این صورت وی به خاطر انکار اصل [[امامت]] و اصل [[نصب]] [[منکر اصل دین]] یا منکر اصل مهم [[اعتقاد]]ی [[اسلام]] گردد. چنین فردی از باب حکم عقل به رفع خطر محتمل لازم است با دید [[انصاف]] و بدون پیش فرضهای ذهنی خود به ادله رقیب بنگرد. در این کتاب به تفصیل ادله [[شیعه]] خواهد آمد، ما اینجا به [[حدیث]] معروف نبوی - که [[فریقین]] آن را نقل کردند - بسنده میکنیم که فرمود:{{عربی|"مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "}}<ref>"كسى كه بميرد و [[امام]] زمانش را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده است؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۹۶؛ مسند ابی | # '''توجه به ادله علمی رقیب:''' با قطع نظر از دو نکته پیشین به نظر میرسد در مباحث علمی از بحثهای احساسی و هیجانی و حاشیهای باید دوری نمود و [[مطیع]] ادله؟ ؟ معتبر شد، اگر [[شیعه]] [[امامت]] را زا [[اصول دین]] و [[سنی]] آن را از [[فروع دین]] میانگارد، با لغو رقیب را به ایجاد [[انحراف]]، [[بدعت]] و [[تحریف]] در [[دین]] متهم ننمود، بلکه باید ادله آن را تحلیل و بررسی نمود. از آنجا که اکثرین قریب به اتفاق [[اهل سنت]] [[امامت]] و [[خلافت]] را یک مسئله فرعی [[علم فقه|فقهی]] و نه [[ضروری دین]] و نه اصل [[دین]] میدانند، به تبع آن منکرش را نیز [[تکفیر]] و [[خارج از اسلام]] وصف نمیکنند، به عبارت دقیقتر بر حسب ادله خود نمیتوانند [[تکفیر]] کنند. اما بعضی از اهل [[تشیع]] - با ادلهای که دارند - [[امامت]] را از [[اصول دین]] و منکرش را منکر [[اصول دین]] میانگارند و با ادله خود - اگر درست باشد - میتوانند منکر را [[تکفیر]] و [[خارج از دین]] بدانند. در این دو صورت و فرض، اگر شخصی در [[مکتب]] [[تشیع]] قرار داشته باشد، با اعتقاد به [[امامت]] و اصل [[دین]] انگاری آن از گزند و آسیب [[تکفیر]] و خروج از [[دین]] بنابر هر دو [[مکتب]] مصون است و حداکثر در مورد یک مسئله [[علم فقه|فقهی]] ([[خلافت]]) بهجای [[انتخاب]] به [[نصب]] قائل شده است. اما اگر [[مسلمان]]ی در [[مکتب]] [[تسنن]] قرار داشته باشد، وی حداقل این احتمال را میدهد که چه بسا ادله [[شیعه]] صادق باشد و در این صورت وی به خاطر انکار اصل [[امامت]] و اصل [[نصب]] [[منکر اصل دین]] یا منکر اصل مهم [[اعتقاد]]ی [[اسلام]] گردد. چنین فردی از باب حکم عقل به رفع خطر محتمل لازم است با دید [[انصاف]] و بدون پیش فرضهای ذهنی خود به ادله رقیب بنگرد. در این کتاب به تفصیل ادله [[شیعه]] خواهد آمد، ما اینجا به [[حدیث]] معروف نبوی - که [[فریقین]] آن را نقل کردند - بسنده میکنیم که فرمود:{{عربی|"مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "}}<ref>"كسى كه بميرد و [[امام]] زمانش را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده است؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۹۶؛ مسند ابی داوود، ص ۲۵۹؛ مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۲۱۸.</ref>. در این [[حدیث]] [[پیامبر اعظم]]{{صل}} [[شناخت]] و [[معرفت]] [[امام]] را به حدی مهم و کلیدی شمرده است که منکر بلکه جاهل [[امام عصر]] خود را در ردیف مردگان [[عصر جاهلی]] برشمرده است. از این [[حدیث]] میتوان اهمیت کلیدی [[امامت]] را در [[اسلام]] شناخت. حال سؤال این است آیا مقصود از [[ضرورت شناخت امام]] عصر خود - تا بدینسان از مردن در [[جاهلیت]] اجتناب نمود - [[شناخت امام]] و [[حاکم]] مطلق هر زمانی است که فردی عادی و از راهکارهای مختلف مانند زر و زور به مسند [[حکومت]] تکیه زده است، مانند [[یزید]] فرد عیاش است؟<ref>ناگفته پیداست که عموم [[عالمان]] اهل سنت و مورخان [[صفات]] رذیله [[یزید]] را قبول دارند؛ مروج الذهب، ج ۳، ص ۷۹.</ref>. آیا واقعاً [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[شناخت]] امثال [[یزید]] را موجب رهانیدن از مردن عصر جاهلی برشمرده است؟ یا اینکه مقصود این است در هر عصر یک [[امام]] با [[صفات کمالی]] خاص به عنوان [[حجت الهی]] و [[جانشین]] حقیقی [[پیامبر]] در همه [[صفات]] وجود دارد که [[وظیفه]] [[مسلمانان]] [[شناخت]] آن نه صرف [[شناخت]] بلکه [[تبعیت]] از آن است. نگارنده از برادران [[اهل سنت]] و محققان آن میخواهد در ادله [[تشیع]] از جمله [[حدیث]] فوق با وجدان خود نگریسته، آنگاه داوری نمایند»<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۷۶ - ۸۲.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |