پرش به محتوا

علم حادث معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش | موضوع اصلی = علم معصوم (پرسش)|بانک...» ایجاد کرد)
 
خط ۲۰: خط ۲۰:
'''پژوهشگران [http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=66-17943-%D9%BE%D8%B4%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C%20%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 وبگاه آشتی با خرد]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
'''پژوهشگران [http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=66-17943-%D9%BE%D8%B4%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C%20%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 وبگاه آشتی با خرد]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::«برتری علم حادث از بقیه علوم [[ائمه]]{{عم}}: پس از آشنایی با پشتوانه‌های علمی [[ائمه]]{{عم}}، به چگونگی مقایسه علوم مختلف آنها در روایات نگاهی می‌افکنیم: [[علی سائی]] می‌گوید [[امام کاظم]]{{ع}} فرمودند: علم ما از سه ناحیه می‌رسد، ماضی و غابر و حادث، اما علم ماضی علمی است که (با تحقق در خارج) تفسیر آن روشن شده است و اما علم غابر علمی است که نوشته شده است (اما هنوز در خارج واقع نشده است) و اما علم حادث همان قذف در قلب و نقر در گوش است و این علم برترین علم ماست و پیامبری بعد از [[پیامبر]]{{صل}} ما نیست. [[علی بن محمد سمری]] از نواب [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} می‌گوید به حضرت درباره‌ علومی که نزدشان می‌باشد نامه نوشتم، پس امام{{ع}} در جواب نوشتند: علم ما بر سه گونه است علم ماضی و غابر و حادث اما علم ماضی پس (با تحقق آن در خارج) تفسیر شده است و اما علم غابر پس موقوف است (تا این که زمان تحقق آن فرا برسد) و اما علم حادث پس قذف در قلب و نقر در گوش است و آن برترین علم ماست و پیامبری بعد از [[پیامبر]]{{صل}} ما نیست. [[حمران]] می‌گوید به [[امام صادق]]{{ع}} گفتم توارت و انجیل و زبور و آنچه در کتاب‌های گذشته و کتاب‌های [[ابراهیم]]{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} نزد شماست؟ امام{{ع}} فرمودند: آری، گفتم به راستی که این علم علم بزرگی است، امام{{ع}} فرمودند: ای [[حمران]] اگر علم غیر از آنچه که هست نباشد (چنین است که تو می‌گویی) اما آنچه که علم آن در شب و روز پیدا می‌شود نزد ما بزرگتر است.
::::::«برتری علم حادث از بقیه علوم [[ائمه]]{{عم}}: پس از آشنایی با پشتوانه‌های علمی [[ائمه]]{{عم}}، به چگونگی مقایسه علوم مختلف آنها در روایات نگاهی می‌افکنیم: [[علی سائی]] می‌گوید [[امام کاظم]]{{ع}} فرمودند: علم ما از سه ناحیه می‌رسد، ماضی و غابر و حادث، اما علم ماضی علمی است که (با تحقق در خارج) تفسیر آن روشن شده است و اما علم غابر علمی است که نوشته شده است (اما هنوز در خارج واقع نشده است) و اما علم حادث همان قذف در قلب و نقر در گوش است و این علم برترین علم ماست و پیامبری بعد از [[پیامبر]]{{صل}} ما نیست. [[علی بن محمد سمری]] از نواب [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} می‌گوید به حضرت درباره‌ علومی که نزدشان می‌باشد نامه نوشتم، پس امام{{ع}} در جواب نوشتند: علم ما بر سه گونه است علم ماضی و غابر و حادث اما علم ماضی پس (با تحقق آن در خارج) تفسیر شده است و اما علم غابر پس موقوف است (تا این که زمان تحقق آن فرا برسد) و اما علم حادث پس قذف در قلب و نقر در گوش است و آن برترین علم ماست و پیامبری بعد از [[پیامبر]]{{صل}} ما نیست. [[حمران]] می‌گوید به [[امام صادق]]{{ع}} گفتم توارت و انجیل و زبور و آنچه در کتاب‌های گذشته و کتاب‌های [[ابراهیم]]{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} نزد شماست؟ امام{{ع}} فرمودند: آری، گفتم به راستی که این علم علم بزرگی است، امام{{ع}} فرمودند: ای [[حمران]] اگر علم غیر از آنچه که هست نباشد (چنین است که تو می‌گویی) اما آنچه که علم آن در شب و روز پیدا می‌شود نزد ما بزرگتر است.
انحصار علم حقیقی در علم حادث (اشاره به تفکیک علم از معلوم) روایاتی که علم را منحصر در علم حادث دانسته، به دو گونه قابل تفسیر است: احتمال اول: این‌که اهمیت علم حادث در قبال سایر علوم به اندازه‌إی است که سایر علوم در مقابل این نوع از علوم، هیچ شمرده می‌شوند و آن علم خاصی که از امتیازات برجسته‌ [[ائمه]]{{عم}} است، منحصر به این علم است. احتمال دوم: نیاز به توضیحی در قالب یک مَثَل محسوس دارد؛ اگر دید و رؤیت ظاهری با چشم سر را در نظر بگیریم، خواهیم دید که انسان "ببیننده" است و "دیده شده" اشیائی هستند که در معرض دید انسان قرار دارد، اما آنچه در دیدن نقش اصلی را إیفا می‌کند "نور" است. در "دید باطنی" نیز چنین است، حقیقت علم همان "نور واقعی" است و اموری که به وسیله‌ علم، درک می‌کنیم، در حقیقت "معلومات" ما هستند، هر چند علم به معنای معلوم نیز بسیار به کار برده می‌شود. از این نظر آن "نور الهی" که خاص [[ائمه|ائمه هدی]]{{ع}} است علم حقیقی است، و دانسته‌های به آن نور، معلومات آنهاست، البته به دلیل این که قیوم همه‌ حقایق خداست، این نور باید لحظه به لحظه إفاضه گردد، از این جهت تعبیر "علم حادث" به کار برده شده است. در هر حال آنچه هدف ماست اهمیت ویژه‌ این علم نسبت به سایر علوم [[اهل بیت]]{{عم}} می‌باشد و نه بیشتر. اکنون به این روایات توجه کنید: [[ابو بصیر]] می‌گوید از امام{{ع}} شنیدم که می‌فرمودند: به راستی که نزد ما کتاب‌های گذشته، کتاب [[ابراهیم]]{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} است، کسی به نام [[ضریس]] از امام{{ع}} پرسید آیا کتاب [[موسی]]{{ع}} همان الواح نیست؟ فرمودند: آری، [[ضریس]] گفت به راستی که این همان علم (بسیار مهم) است، حضرت فرمودند: این همان علم نیست، بلکه آثار برجامانده از پیامبران گذشته است، یقیناً که علم آن چیزی است که در شب و روز، روز به روز و ساعت به ساعت حادث می‌شود. [[منصور بن حازم]] می‌گوید به [[امام صادق]]{{ع}} گفتم مردم می‌گویند که نزد شما کتابی است به طول هفتاد ذراع، در آن تمام نیازهای مردم وجود دارد، و به راستی که این همان علم است، امام{{ع}} فرمودند: این همان علم نیست بلکه اثر برجامانده از [[پیامبر]]{{صل}} است، علم واقعی آنی است که در هر روز و شب حادث می‌شود. [[ضریس]] می‌گوید از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که فرمودند: همانا علم آنی است که در شب و روز، روز به روز و ساعت به ساعت حادث می‌شود. [[ابو بصیر]] می‌گوید بر [[امام صادق]]{{ع}} وارد شدم و به حضرت گفتم فدای شما گردم من می‌خواهم (خصوصی) از مسأله‌إی بپرسم، آیا کسی اینجا نیست که سخن مرا بشنود؟ ([[ابو بصیر]] نابینا بوده است) امام{{ع}} پرده‌ بین دو اتاق را برداشته و نگاه کردند و سپس فرمودند ای ابا محمد (کنیه‌ ابو بصیر) از آنچه می‌خواهی بپرس. گفتم فدای شما گردم شیعه حدیث نقل می‌کنند که [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} دری از علم گشود که از آن هزار در گشوده می‌شود امام{{ع}} فرمودند: ای ابا محمد قسم به خدا که [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} هزار در از علم گشودند که از هر کدام آنها هزار در گشوده می‌شود، به حضرت گفتم به خدا سوگند که این علم (بزرگی) است. پس حضرت مدتی سر به زیر انداخته و با چیزی به زمین می‌کوبیدند سپس فرمودند: این البته علم است ولی آن علم خاص نیست. سپس فرمودند: ای ابا محمد به راستی که جامعه نزد ماست و مردم نمی‌دانند جامعه چیست، گفتم فدای شما گردم جامعه چیست؟ فرمودند: کتابی است که طول آن هفتاد ذراع به ذارع [[پیامبر]]{{صل}} است، و این کتاب به زبان خود [[پیامبر]]{{صل}} املاء شده و به دست شخص [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} نوشته شده است، در این کتاب همه‌ حلال و حرام و هر چیزی که مردم به آن نیاز دارند، حتی دیه‌ خراش کوچکی این چنین ـ سپس حضرت با دست به من زدند و فرمودند اجازه می‌دهی گفتم فدای شما گردم من غلام شما هستم هر چه می‌خواهی انجام ده پس حضرت با دستش دست مرا فشرد (به حدی که رنگ پوست تغییر پیدا کرد)ـ و (با حالتی هیجانی) شبیه غضبناک فرمودند حتی دیه‌ این مقدار در آن کتاب وجود دارد، گفتم فدای شما گردم به خدا سوگند که این علم است فرمودند: این البته که علم است ولی آن علم نیست. مدتی سکوت کردند و سپس فرمودند: به راستی که نزد ما جفر است و مردم نمی‌دانند جفر چیست، جفر پوست گوسفند یا شتری است، گفتم جفر چیست؟ فرمودند: ظرفی سرخ و پوستی سرخ که در آن علم تمام انبیاء{{ع}} و اوصیاء است گفتم به خدا سوگند که این همان علم است، حضرت فرمودند: این البته که علم است ولی آن علم نیست. سپس مدتی سکوت کرده و پس از آن فرمودند: به راستی که نزد ما مصحف [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} است و مردم نمی‌دانند که مصحف [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} چیست، در آن سه برابر این قرآن شما (نوشته شده) است، اما به خدا سوگند که از مطالب قرآن شما یک حرف در آن نیست، همانا آن چیزی است که خداوند به حضرت [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} املاء و وحی نموده است، گفتم قسم به خدا که این همان علم است، حضرت فرمودند: این البته که علم است ولی آن علم نیست. سپس مدتی سکوت کرده و پس از آن فرمودند: به راستی که نزد ما علم آنچه است که واقع شده است و آنچه در آینده تا روز قیامت واقع خواهد شد، گفتم فدای شما گردم به خدا سوگند که این علم است، حضرت فرمودند: این البته که علم است اما آن علم نیست. از حضرت پرسیدم فدای شما گردم پس آن علم (خاص یا علم حقیقی) چیست؟ فرمودند آن چیزی است که در شب و روز، و در هر أمری بعد از أمری و هر چیزی بعد از چیزی تا روز قیامت حادث می‌شود. [[ضریس]] می‌گوید با [[ابو بصیر]] خدمت [[امام باقر]]{{ع}} بودیم، [[ابو بصیر]] از حضرت پرسید فدای شما گردم (با توجه به این که علم شما اکتسابی نیست) عالم شما به چه چیزی می‌داند؟ حضرت فرمودند: به راستی که عالم ما (اگر خدا نخواهد) [[غیب]] را نمی‌داند و اگر خداوند عالم ما را (یک لحظه) به خودش واگذار نماید (همه‌ آنچه داشته از دستش می‌رود) و مانند یکی از شما خواهد بود و لکن (به فضل الهی) لحظه به لحظه علم برایش حادث می‌شود»<ref>[http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=66-17943-%D9%BE%D8%B4%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C%20%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 وبگاه آشتی با خرد].</ref>.
::::::انحصار علم حقیقی در علم حادث (اشاره به تفکیک علم از معلوم) روایاتی که علم را منحصر در علم حادث دانسته، به دو گونه قابل تفسیر است: احتمال اول: این‌که اهمیت علم حادث در قبال سایر علوم به اندازه‌إی است که سایر علوم در مقابل این نوع از علوم، هیچ شمرده می‌شوند و آن علم خاصی که از امتیازات برجسته‌ [[ائمه]]{{عم}} است، منحصر به این علم است. احتمال دوم: نیاز به توضیحی در قالب یک مَثَل محسوس دارد؛ اگر دید و رؤیت ظاهری با چشم سر را در نظر بگیریم، خواهیم دید که انسان "ببیننده" است و "دیده شده" اشیائی هستند که در معرض دید انسان قرار دارد، اما آنچه در دیدن نقش اصلی را إیفا می‌کند "نور" است. در "دید باطنی" نیز چنین است، حقیقت علم همان "نور واقعی" است و اموری که به وسیله‌ علم، درک می‌کنیم، در حقیقت "معلومات" ما هستند، هر چند علم به معنای معلوم نیز بسیار به کار برده می‌شود. از این نظر آن "نور الهی" که خاص [[ائمه|ائمه هدی]]{{ع}} است علم حقیقی است، و دانسته‌های به آن نور، معلومات آنهاست، البته به دلیل این که قیوم همه‌ حقایق خداست، این نور باید لحظه به لحظه إفاضه گردد، از این جهت تعبیر "علم حادث" به کار برده شده است. در هر حال آنچه هدف ماست اهمیت ویژه‌ این علم نسبت به سایر علوم [[اهل بیت]]{{عم}} می‌باشد و نه بیشتر. اکنون به این روایات توجه کنید: [[ابو بصیر]] می‌گوید از امام{{ع}} شنیدم که می‌فرمودند: به راستی که نزد ما کتاب‌های گذشته، کتاب [[ابراهیم]]{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} است، کسی به نام [[ضریس]] از امام{{ع}} پرسید آیا کتاب [[موسی]]{{ع}} همان الواح نیست؟ فرمودند: آری، [[ضریس]] گفت به راستی که این همان علم (بسیار مهم) است، حضرت فرمودند: این همان علم نیست، بلکه آثار برجامانده از پیامبران گذشته است، یقیناً که علم آن چیزی است که در شب و روز، روز به روز و ساعت به ساعت حادث می‌شود. [[منصور بن حازم]] می‌گوید به [[امام صادق]]{{ع}} گفتم مردم می‌گویند که نزد شما کتابی است به طول هفتاد ذراع، در آن تمام نیازهای مردم وجود دارد، و به راستی که این همان علم است، امام{{ع}} فرمودند: این همان علم نیست بلکه اثر برجامانده از [[پیامبر]]{{صل}} است، علم واقعی آنی است که در هر روز و شب حادث می‌شود. [[ضریس]] می‌گوید از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که فرمودند: همانا علم آنی است که در شب و روز، روز به روز و ساعت به ساعت حادث می‌شود. [[ابو بصیر]] می‌گوید بر [[امام صادق]]{{ع}} وارد شدم و به حضرت گفتم فدای شما گردم من می‌خواهم (خصوصی) از مسأله‌إی بپرسم، آیا کسی اینجا نیست که سخن مرا بشنود؟ ([[ابو بصیر]] نابینا بوده است) امام{{ع}} پرده‌ بین دو اتاق را برداشته و نگاه کردند و سپس فرمودند ای ابا محمد (کنیه‌ ابو بصیر) از آنچه می‌خواهی بپرس. گفتم فدای شما گردم شیعه حدیث نقل می‌کنند که [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} دری از علم گشود که از آن هزار در گشوده می‌شود امام{{ع}} فرمودند: ای ابا محمد قسم به خدا که [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} هزار در از علم گشودند که از هر کدام آنها هزار در گشوده می‌شود، به حضرت گفتم به خدا سوگند که این علم (بزرگی) است. پس حضرت مدتی سر به زیر انداخته و با چیزی به زمین می‌کوبیدند سپس فرمودند: این البته علم است ولی آن علم خاص نیست. سپس فرمودند: ای ابا محمد به راستی که جامعه نزد ماست و مردم نمی‌دانند جامعه چیست، گفتم فدای شما گردم جامعه چیست؟ فرمودند: کتابی است که طول آن هفتاد ذراع به ذارع [[پیامبر]]{{صل}} است، و این کتاب به زبان خود [[پیامبر]]{{صل}} املاء شده و به دست شخص [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} نوشته شده است، در این کتاب همه‌ حلال و حرام و هر چیزی که مردم به آن نیاز دارند، حتی دیه‌ خراش کوچکی این چنین ـ سپس حضرت با دست به من زدند و فرمودند اجازه می‌دهی گفتم فدای شما گردم من غلام شما هستم هر چه می‌خواهی انجام ده پس حضرت با دستش دست مرا فشرد (به حدی که رنگ پوست تغییر پیدا کرد)ـ و (با حالتی هیجانی) شبیه غضبناک فرمودند حتی دیه‌ این مقدار در آن کتاب وجود دارد، گفتم فدای شما گردم به خدا سوگند که این علم است فرمودند: این البته که علم است ولی آن علم نیست. مدتی سکوت کردند و سپس فرمودند: به راستی که نزد ما جفر است و مردم نمی‌دانند جفر چیست، جفر پوست گوسفند یا شتری است، گفتم جفر چیست؟ فرمودند: ظرفی سرخ و پوستی سرخ که در آن علم تمام انبیاء{{ع}} و اوصیاء است گفتم به خدا سوگند که این همان علم است، حضرت فرمودند: این البته که علم است ولی آن علم نیست. سپس مدتی سکوت کرده و پس از آن فرمودند: به راستی که نزد ما مصحف [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} است و مردم نمی‌دانند که مصحف [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} چیست، در آن سه برابر این قرآن شما (نوشته شده) است، اما به خدا سوگند که از مطالب قرآن شما یک حرف در آن نیست، همانا آن چیزی است که خداوند به حضرت [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} املاء و وحی نموده است، گفتم قسم به خدا که این همان علم است، حضرت فرمودند: این البته که علم است ولی آن علم نیست. سپس مدتی سکوت کرده و پس از آن فرمودند: به راستی که نزد ما علم آنچه است که واقع شده است و آنچه در آینده تا روز قیامت واقع خواهد شد، گفتم فدای شما گردم به خدا سوگند که این علم است، حضرت فرمودند: این البته که علم است اما آن علم نیست. از حضرت پرسیدم فدای شما گردم پس آن علم (خاص یا علم حقیقی) چیست؟ فرمودند آن چیزی است که در شب و روز، و در هر أمری بعد از أمری و هر چیزی بعد از چیزی تا روز قیامت حادث می‌شود. [[ضریس]] می‌گوید با [[ابو بصیر]] خدمت [[امام باقر]]{{ع}} بودیم، [[ابو بصیر]] از حضرت پرسید فدای شما گردم (با توجه به این که علم شما اکتسابی نیست) عالم شما به چه چیزی می‌داند؟ حضرت فرمودند: به راستی که عالم ما (اگر خدا نخواهد) [[غیب]] را نمی‌داند و اگر خداوند عالم ما را (یک لحظه) به خودش واگذار نماید (همه‌ آنچه داشته از دستش می‌رود) و مانند یکی از شما خواهد بود و لکن (به فضل الهی) لحظه به لحظه علم برایش حادث می‌شود»<ref>[http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=66-17943-%D9%BE%D8%B4%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C%20%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 وبگاه آشتی با خرد].</ref>.


==پرسش‌های وابسته==
==پرسش‌های وابسته==
۵۳٬۳۷۰

ویرایش