ظلمستیزی در سیره پیامبران: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - ']]،' به '، [['
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ']]،' به '، [[') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
اما اشراف و سران [[قوم نوح]] [[پیامبری]] آن [[حضرت]] را [[انکار]] کرده و دچار [[خودبرتربینی]] و [[استکبار]] شده و گفتند: {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ}}<ref>«پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمیدانیم و جز این نمیبینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کردهاند و در شما برتری نسبت به خویش نمیبینیم بلکه شما را دروغگو میپنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.</ref>نمیبینیم، و جز [جماعتی از] فرومایگانِ ما، آن هم نسنجیده، نمیبینیم کسی تو را [[پیروی]] کرده باشد، و شما را بر ما امتیازی نیست، بلکه شما را [[دروغگو]] میدانیم.[[نوح]](به [[نصیحت]] قومش پرداخت و برایشان [[استدلال]] کرد که: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«گفت: ای قوم من! در من هیچ گمراهی نیست بلکه من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم» سوره اعراف، آیه ۶۱.</ref> {{متن قرآن|أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و برای شما خیرخواهی میکنم و از (سوی) خداوند چیزهایی میدانم که شما نمیدانید» سوره اعراف، آیه ۶۲.</ref> {{متن قرآن|أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«آیا شگفت میدارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا هشدارتان دهد؟ و تا پرهیزگاری ورزید و باشد که بر شما رحمت آورند» سوره اعراف، آیه ۶۳.</ref>. باید توجه داشت با [[ظالم]] باید با [[منطق]] خودش [[رفتار]] کرد، زیرا [[فروتنی]] در مقابل [[ظالم]] تنها [[خواری]] و [[ذلت]] به ارمغان خواهد آورد. از این رو، [[نوح]](پس از آنکه قومش را [[انذار]] و [[تبشیر]] کرد ولی [[قوم]] لجوج او نپذیرفتند و به او گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ}}<ref>«گفتند: آیا (سخن) تو را باور کنیم در حالی که مردم فروپایهتر، از تو پیروی میکنند؟» سوره شعراء، آیه ۱۱۱.</ref> {{متن قرآن|قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«(نوح) گفت: و مرا از آنچه آنان میکردند چه آگاهی است؟» سوره شعراء، آیه ۱۱۲.</ref> إِ{{متن قرآن|نْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ}}<ref>«اگر دریابید حساب آنان جز با پروردگار من نیست» سوره شعراء، آیه ۱۱۳.</ref> {{متن قرآن|وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و من مؤمنان را از خود نمیرانم» سوره شعراء، آیه ۱۱۴.</ref>. | اما اشراف و سران [[قوم نوح]] [[پیامبری]] آن [[حضرت]] را [[انکار]] کرده و دچار [[خودبرتربینی]] و [[استکبار]] شده و گفتند: {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ}}<ref>«پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمیدانیم و جز این نمیبینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کردهاند و در شما برتری نسبت به خویش نمیبینیم بلکه شما را دروغگو میپنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.</ref>نمیبینیم، و جز [جماعتی از] فرومایگانِ ما، آن هم نسنجیده، نمیبینیم کسی تو را [[پیروی]] کرده باشد، و شما را بر ما امتیازی نیست، بلکه شما را [[دروغگو]] میدانیم.[[نوح]](به [[نصیحت]] قومش پرداخت و برایشان [[استدلال]] کرد که: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«گفت: ای قوم من! در من هیچ گمراهی نیست بلکه من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم» سوره اعراف، آیه ۶۱.</ref> {{متن قرآن|أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و برای شما خیرخواهی میکنم و از (سوی) خداوند چیزهایی میدانم که شما نمیدانید» سوره اعراف، آیه ۶۲.</ref> {{متن قرآن|أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«آیا شگفت میدارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا هشدارتان دهد؟ و تا پرهیزگاری ورزید و باشد که بر شما رحمت آورند» سوره اعراف، آیه ۶۳.</ref>. باید توجه داشت با [[ظالم]] باید با [[منطق]] خودش [[رفتار]] کرد، زیرا [[فروتنی]] در مقابل [[ظالم]] تنها [[خواری]] و [[ذلت]] به ارمغان خواهد آورد. از این رو، [[نوح]](پس از آنکه قومش را [[انذار]] و [[تبشیر]] کرد ولی [[قوم]] لجوج او نپذیرفتند و به او گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ}}<ref>«گفتند: آیا (سخن) تو را باور کنیم در حالی که مردم فروپایهتر، از تو پیروی میکنند؟» سوره شعراء، آیه ۱۱۱.</ref> {{متن قرآن|قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«(نوح) گفت: و مرا از آنچه آنان میکردند چه آگاهی است؟» سوره شعراء، آیه ۱۱۲.</ref> إِ{{متن قرآن|نْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ}}<ref>«اگر دریابید حساب آنان جز با پروردگار من نیست» سوره شعراء، آیه ۱۱۳.</ref> {{متن قرآن|وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و من مؤمنان را از خود نمیرانم» سوره شعراء، آیه ۱۱۴.</ref>. | ||
آن حضرت در مقابل [[قوم]] [[سرکش]] و [[متکبر]] خویش با لحنی تحقیرآمیز با آنان برخورد میکند و اینچنین میفرماید که همگی شما با خدایانتان [[متحد]] شوید و بر من هیچ ترحم نکنید و اگر میتوانید [[جان]] مرا بگیرید و خود را راحت کنید؛ ولی بدانید که من به [[پشتیبان]] [[قادر]] و توانایم تکیه کرده ام و از شما هراسی ندارم.... {{متن قرآن|يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کردهام بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>؛ از این رو، با این گونه پاسخها و برخوردها، [[ابهت]] و [[شوکت]] [[ظالمان]] و [[مستکبران]] را میشکند و باعث [[تحقیر]] آنها میشود. از دیگر روشهای مبارزاتی [[نوح]](در [[رفع ظلم]] از [[جامعه]]، [[مبارزه]] با اشراف گری و [[یاری]] [[مستضعفان]] است،چرا که [[بینش]] و [[تفکر]] [[مستکبران]] در باره مؤمنانی که از اقشار [[مستضعف]] جامعهاند، این است که آنان اراذل و اوباش و ساده لوحاند. {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ}}<ref>«پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمیدانیم و جز این نمیبینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کردهاند و در شما برتری نسبت به خویش نمیبینیم بلکه شما را دروغگو میپنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.</ref>. و [[گمان]] میکنند که [[خداوند]] به محرومان و [[مستضعفان]]،[[ خیر]] و سعادت نداده است. از این رو، باید [[تحقیر]] شوند و [[انتظار]] چنین برخوردی را از [[پیامبران]] نیز دارند. در صورتی که [[پیامبران]] هیچگاه محرومان را از خود نمیرانند، بلکه به آنها توجه میکنند. {{متن قرآن|وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است؛ و غیب نمیدانم، و نمیگویم که من فرشتهام و درباره کسانی که در چشم شما خوارند نمیگویم که خداوند هیچگاه به آنان خیری نمیرساند، خداوند از درون آنان آگاهتر است (اگر جز این بگویم) در آن صورت از ستمگر» سوره هود، آیه ۳۱.</ref> [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] ذیل این [[آیه]] میفرماید: این بخش از [[کلام]] [[حضرت نوح]] (اشاره به [[اعتقاد]] “ملأ” دارد، همان [[اعتقادی]] که اساس اشرافیگری را تشکیل میدهد. از نظر آنان [[جامعه انسانی]] به دو گروه اقویا و ضعفاء تقسیم میشود. اقویا، [[صاحبان قدرت]] و [[ثروت]] و دارای [[شخصیت]] [[انسانی]] و [[شایسته]] سروریاند، همه باید برای آنها کار کنند و برای آنان [[آفریده]] شدهاند. “ضعفا” انسانهای منحط یا حیوانات [[انسان]] نما هستند و [[فلسفه]] وجودیشان [[خدمت]] به اشراف است. آنان از دایره [[شرافت]] [[انسانی]] به دور و از [[رحمت]] و [[عنایت الهی]] بی نصیبند. از این رو [[حضرت نوح]](این [[اعتقاد]] آنها را رد میکند و [[اشتباهات]] آنان را توضیح میدهد که اگر شما، آنان را [[تحقیر]] میکنید، به [[دلیل]] [[ضعف]] مادی آنان است در حالی که ملاک دستیابی به کمال و احراز [[سعادت]] و [[کرامت]] و پاداشهای [[الهی]]، “نفس” [[انسان]] است و صفحه [[جان]] را باید به [[فضائل]] آراست و من و سما راهی به [[باطن]] و زوایای [[قلب]] آنان نداریم و تنها [[خداوند]] از [[اسرار]] آنان [[آگاه]] است، پس [[حق]] نداریم [[ضعیفان]] را به حرمان از [[سعادت]] [[محروم]] کنیم و چنین قضاوتی ظالمانه است<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۰۹</ref> از این رهگذر، [[نوح]](با یک [[سیر]] مبارزاتی که متکی بر [[انذار]] و [[تهدید]] و [[تشویق]] بود [[مردم]] را از کجیها [[بیم]] میداد و در مقابل هر گونه [[استکبار]] و خودکامگی و اشراف گری که زمینه ای برای [[ظلم]] است، [[ایستادگی]] کرد و حتی در این [[راه]] با نزدیکترین افراد [[خانواده]] خودش نیز [[تعارف]] نکرد. | آن حضرت در مقابل [[قوم]] [[سرکش]] و [[متکبر]] خویش با لحنی تحقیرآمیز با آنان برخورد میکند و اینچنین میفرماید که همگی شما با خدایانتان [[متحد]] شوید و بر من هیچ ترحم نکنید و اگر میتوانید [[جان]] مرا بگیرید و خود را راحت کنید؛ ولی بدانید که من به [[پشتیبان]] [[قادر]] و توانایم تکیه کرده ام و از شما هراسی ندارم.... {{متن قرآن|يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کردهام بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>؛ از این رو، با این گونه پاسخها و برخوردها، [[ابهت]] و [[شوکت]] [[ظالمان]] و [[مستکبران]] را میشکند و باعث [[تحقیر]] آنها میشود. از دیگر روشهای مبارزاتی [[نوح]](در [[رفع ظلم]] از [[جامعه]]، [[مبارزه]] با اشراف گری و [[یاری]] [[مستضعفان]] است،چرا که [[بینش]] و [[تفکر]] [[مستکبران]] در باره مؤمنانی که از اقشار [[مستضعف]] جامعهاند، این است که آنان اراذل و اوباش و ساده لوحاند. {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ}}<ref>«پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمیدانیم و جز این نمیبینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کردهاند و در شما برتری نسبت به خویش نمیبینیم بلکه شما را دروغگو میپنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.</ref>. و [[گمان]] میکنند که [[خداوند]] به محرومان و [[مستضعفان]]، [[ خیر]] و سعادت نداده است. از این رو، باید [[تحقیر]] شوند و [[انتظار]] چنین برخوردی را از [[پیامبران]] نیز دارند. در صورتی که [[پیامبران]] هیچگاه محرومان را از خود نمیرانند، بلکه به آنها توجه میکنند. {{متن قرآن|وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است؛ و غیب نمیدانم، و نمیگویم که من فرشتهام و درباره کسانی که در چشم شما خوارند نمیگویم که خداوند هیچگاه به آنان خیری نمیرساند، خداوند از درون آنان آگاهتر است (اگر جز این بگویم) در آن صورت از ستمگر» سوره هود، آیه ۳۱.</ref> [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] ذیل این [[آیه]] میفرماید: این بخش از [[کلام]] [[حضرت نوح]] (اشاره به [[اعتقاد]] “ملأ” دارد، همان [[اعتقادی]] که اساس اشرافیگری را تشکیل میدهد. از نظر آنان [[جامعه انسانی]] به دو گروه اقویا و ضعفاء تقسیم میشود. اقویا، [[صاحبان قدرت]] و [[ثروت]] و دارای [[شخصیت]] [[انسانی]] و [[شایسته]] سروریاند، همه باید برای آنها کار کنند و برای آنان [[آفریده]] شدهاند. “ضعفا” انسانهای منحط یا حیوانات [[انسان]] نما هستند و [[فلسفه]] وجودیشان [[خدمت]] به اشراف است. آنان از دایره [[شرافت]] [[انسانی]] به دور و از [[رحمت]] و [[عنایت الهی]] بی نصیبند. از این رو [[حضرت نوح]](این [[اعتقاد]] آنها را رد میکند و [[اشتباهات]] آنان را توضیح میدهد که اگر شما، آنان را [[تحقیر]] میکنید، به [[دلیل]] [[ضعف]] مادی آنان است در حالی که ملاک دستیابی به کمال و احراز [[سعادت]] و [[کرامت]] و پاداشهای [[الهی]]، “نفس” [[انسان]] است و صفحه [[جان]] را باید به [[فضائل]] آراست و من و سما راهی به [[باطن]] و زوایای [[قلب]] آنان نداریم و تنها [[خداوند]] از [[اسرار]] آنان [[آگاه]] است، پس [[حق]] نداریم [[ضعیفان]] را به حرمان از [[سعادت]] [[محروم]] کنیم و چنین قضاوتی ظالمانه است<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۰۹</ref> از این رهگذر، [[نوح]](با یک [[سیر]] مبارزاتی که متکی بر [[انذار]] و [[تهدید]] و [[تشویق]] بود [[مردم]] را از کجیها [[بیم]] میداد و در مقابل هر گونه [[استکبار]] و خودکامگی و اشراف گری که زمینه ای برای [[ظلم]] است، [[ایستادگی]] کرد و حتی در این [[راه]] با نزدیکترین افراد [[خانواده]] خودش نیز [[تعارف]] نکرد. | ||
زمانی که [[طوفان]] شروع میشود و [[فرزند]] خویش را در صف [[گمراهان]] و ظالمین میبیند تنها برای [[اتمام حجت]] وی را به سوی [[حق]] میخواند، [[قرآن]] در آیاتی از [[سوره مؤمنون]] چنین حکایت میکند: {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ}}<ref>«آنگاه بدو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز و چون فرمان ما در رسید و (آب از) تنور جوشید در آن از هر گونهای دو تا (نر و ماده) درآور و نیز خانوادهات را؛ مگر کسی از ایشان را که درباره وی از پیش سخن رفته است و با من درباره ستمگران سخن (از ر» سوره مؤمنون، آیه ۲۷.</ref>. [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[نوح]](می فرماید که [[ستمگر]] هر کس که باشد،[[ حق]] [[شفاعت]] نداری و [[ستمگران]] باید [[مجازات]] شوند. از این نکته فهمیده میشود که [[شفاعت]] به ظالمین نمیرسد و [[ظلم]] در هر مکان و هر موقعیت که باشد [[ناپسند]] است و [[ظالم]] هر کس که با شد منفور و مورد [[طعن]] است. | زمانی که [[طوفان]] شروع میشود و [[فرزند]] خویش را در صف [[گمراهان]] و ظالمین میبیند تنها برای [[اتمام حجت]] وی را به سوی [[حق]] میخواند، [[قرآن]] در آیاتی از [[سوره مؤمنون]] چنین حکایت میکند: {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ}}<ref>«آنگاه بدو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز و چون فرمان ما در رسید و (آب از) تنور جوشید در آن از هر گونهای دو تا (نر و ماده) درآور و نیز خانوادهات را؛ مگر کسی از ایشان را که درباره وی از پیش سخن رفته است و با من درباره ستمگران سخن (از ر» سوره مؤمنون، آیه ۲۷.</ref>. [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[نوح]](می فرماید که [[ستمگر]] هر کس که باشد،[[ حق]] [[شفاعت]] نداری و [[ستمگران]] باید [[مجازات]] شوند. از این نکته فهمیده میشود که [[شفاعت]] به ظالمین نمیرسد و [[ظلم]] در هر مکان و هر موقعیت که باشد [[ناپسند]] است و [[ظالم]] هر کس که با شد منفور و مورد [[طعن]] است. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
'''ب) [[ایستادگی]] در مقابل [[ظلم]]''': [[خداوند]] در [[سوره زخرف]] [[آیات]] ۲۶ تا ۲۸ میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه میپرستید، بیزارم» سوره زخرف، آیه ۲۶.</ref> {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ}}<ref>«مگر از آن کس که مرا آفریده است که او مرا راهنمایی خواهد کرد» سوره زخرف، آیه ۲۷.</ref> {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref> [[ابراهیم]]{{ع}} یک تنه در مقابل همه [[ظلم]] و [[استکبار]] ایستاد حتی از خاندانش نیز [[بیزاری]] جست و از [[شکنجه]] هیچ کس نهراسید و [[خداوند]] این خصیصه را در [[نسل ابراهیم]] قرار داد تا [[مشرکان]] و [[ظالمان]] به [[حق]] بازگردند. [[قرآن کریم]] درباره [[ابراهیم]] خلیل(می فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.</ref> پس آن کس که [[کفر]] ورزیده بود مبهوت ماند. و [[خداوند]] [[قوم]] [[ستمکار]] را [[هدایت]] نمیکند. [[مبارزه]] [[ابراهیم]](یک [[مبارزه]] همه جانبه در [[راه]] [[هدایت مردم]] و [[مبارزه با ظلم]] است، [[حضرت ابراهیم]](،نه تنها با بتهای بی [[جان]]، بلکه با بتهای جاندار که خود را [[سلاطین]] و [[خدایان]] [[مردم]] و [[رهبران]] [[جامعه]] میدانستند، نیز [[مبارزه]] میکرد. وی نه تنها در بعد عقیدی و [[مبارزه]] با [[بت پرستی]]، بلکه در حیطه مسائل [[اجتماعی]] نیز با [[بدعتها]] و [[خرافه]] پرستیها به [[مبارزه]] برمی خیزد و از [[جان]] مایه میگذارد. | '''ب) [[ایستادگی]] در مقابل [[ظلم]]''': [[خداوند]] در [[سوره زخرف]] [[آیات]] ۲۶ تا ۲۸ میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه میپرستید، بیزارم» سوره زخرف، آیه ۲۶.</ref> {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ}}<ref>«مگر از آن کس که مرا آفریده است که او مرا راهنمایی خواهد کرد» سوره زخرف، آیه ۲۷.</ref> {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref> [[ابراهیم]]{{ع}} یک تنه در مقابل همه [[ظلم]] و [[استکبار]] ایستاد حتی از خاندانش نیز [[بیزاری]] جست و از [[شکنجه]] هیچ کس نهراسید و [[خداوند]] این خصیصه را در [[نسل ابراهیم]] قرار داد تا [[مشرکان]] و [[ظالمان]] به [[حق]] بازگردند. [[قرآن کریم]] درباره [[ابراهیم]] خلیل(می فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.</ref> پس آن کس که [[کفر]] ورزیده بود مبهوت ماند. و [[خداوند]] [[قوم]] [[ستمکار]] را [[هدایت]] نمیکند. [[مبارزه]] [[ابراهیم]](یک [[مبارزه]] همه جانبه در [[راه]] [[هدایت مردم]] و [[مبارزه با ظلم]] است، [[حضرت ابراهیم]](،نه تنها با بتهای بی [[جان]]، بلکه با بتهای جاندار که خود را [[سلاطین]] و [[خدایان]] [[مردم]] و [[رهبران]] [[جامعه]] میدانستند، نیز [[مبارزه]] میکرد. وی نه تنها در بعد عقیدی و [[مبارزه]] با [[بت پرستی]]، بلکه در حیطه مسائل [[اجتماعی]] نیز با [[بدعتها]] و [[خرافه]] پرستیها به [[مبارزه]] برمی خیزد و از [[جان]] مایه میگذارد. | ||
'''ج) [[مبارزه با بدعتها]]''': از آنجا که یکی از روشهای [[فرهنگ]] [[ظلم]]، [[بدعت]] در [[جامعه]] و [[سوء]] استفاده از آن [[بدعت]] هاست. از این رو، باید ابتدا شناسایی و سپس با آن [[مبارزه]] شود؛ زیرا یکی از [[دلایل]] قبول [[ظلم]] و بی تفاوتی افراد نسبت به آن عدم [[شناخت]] اسباب و مصادیق [[ظلم]] است.از این رو،در داستان [[حضرت ابراهیم]](،روزی که همه [[مردم]] از [[شهر]] بیرون میرفتند، [[ابراهیم]](نیز با آنها همراه شد، امّا در میانه [[راه]] با عنوان کردن عذری به [[شهر]] بازگشت و با [[فرصت]] مناسب بهدست آمده، [[هدف]] خویش را عملی ساخت. چنانکه [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref> {{متن قرآن|قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه ۵۹.</ref> {{متن قرآن|قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ}}<ref>«گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد» سوره انبیاء، آیه ۶۰.</ref> در این جا نیز [[حضرت]] ابراهیمبا درایتی ویژه، [[مردم]] را به واقعیت امر واقف کرد و آنان را از کار [[نادرستی]] که انجام میدادند [[آگاه]] کرد، شاید اگر [[حضرت ابراهیم]] [[بت]] بزرگ را هم میشکست”إِلَّا کَبِیراً لَهُمْ”، با جریحهدار کردن کامل [[احساسات]] آنان، نه تنها به مقصود خود [[دست]] نمییافت، بلکه نتیجه معکوس میگرفت و زمینه [[تفکّر]] بکلّی از میان میرفت.[[آیات]] بیان میدارد که [[حضرت ابراهیم]](با شناسایی [[بدعت]] – همان [[ظلم]] و [[شرک]]- برای بیدار کردن [[افکار]] عمومی و محو [[شرک]]،[[ دست]] به چنین اقدامی زد؛ چرا که [[عقیده]] [[انحرافی]]،[[ انسان]] را دچار [[قضاوت]] [[انحرافی]] میکند. تا جایی که به ابراهیم(گفتند: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه ۵۹.</ref>؛ گاهی [[انسان]] چنان [[سقوط]] میکند که بالاترین [[ظلم]] ([[شرک]]) را [[حقّ]]، و روشنترین حقایق ([[توحید]]) را [[ظلم]] میپندارد<ref>قرائتی، [[تفسیر]] [[نور]]، ۷/۴۶۹</ref> از این رو، یکی از راهکارهای [[مبارزه با ظلم]] و [[ظلم]] پذیری شناسایی و ابطال [[بدعتها]] در [[جامعه]] است که باید به آن توجه کرد. | '''ج) [[مبارزه با بدعتها]]''': از آنجا که یکی از روشهای [[فرهنگ]] [[ظلم]]، [[بدعت]] در [[جامعه]] و [[سوء]] استفاده از آن [[بدعت]] هاست. از این رو، باید ابتدا شناسایی و سپس با آن [[مبارزه]] شود؛ زیرا یکی از [[دلایل]] قبول [[ظلم]] و بی تفاوتی افراد نسبت به آن عدم [[شناخت]] اسباب و مصادیق [[ظلم]] است.از این رو،در داستان [[حضرت ابراهیم]](،روزی که همه [[مردم]] از [[شهر]] بیرون میرفتند، [[ابراهیم]](نیز با آنها همراه شد، امّا در میانه [[راه]] با عنوان کردن عذری به [[شهر]] بازگشت و با [[فرصت]] مناسب بهدست آمده، [[هدف]] خویش را عملی ساخت. چنانکه [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref> {{متن قرآن|قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه ۵۹.</ref> {{متن قرآن|قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ}}<ref>«گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد» سوره انبیاء، آیه ۶۰.</ref> در این جا نیز [[حضرت]] ابراهیمبا درایتی ویژه، [[مردم]] را به واقعیت امر واقف کرد و آنان را از کار [[نادرستی]] که انجام میدادند [[آگاه]] کرد، شاید اگر [[حضرت ابراهیم]] [[بت]] بزرگ را هم میشکست”إِلَّا کَبِیراً لَهُمْ”، با جریحهدار کردن کامل [[احساسات]] آنان، نه تنها به مقصود خود [[دست]] نمییافت، بلکه نتیجه معکوس میگرفت و زمینه [[تفکّر]] بکلّی از میان میرفت.[[آیات]] بیان میدارد که [[حضرت ابراهیم]](با شناسایی [[بدعت]] – همان [[ظلم]] و [[شرک]]- برای بیدار کردن [[افکار]] عمومی و محو [[شرک]]، [[ دست]] به چنین اقدامی زد؛ چرا که [[عقیده]] [[انحرافی]]، [[ انسان]] را دچار [[قضاوت]] [[انحرافی]] میکند. تا جایی که به ابراهیم(گفتند: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه ۵۹.</ref>؛ گاهی [[انسان]] چنان [[سقوط]] میکند که بالاترین [[ظلم]] ([[شرک]]) را [[حقّ]]، و روشنترین حقایق ([[توحید]]) را [[ظلم]] میپندارد<ref>قرائتی، [[تفسیر]] [[نور]]، ۷/۴۶۹</ref> از این رو، یکی از راهکارهای [[مبارزه با ظلم]] و [[ظلم]] پذیری شناسایی و ابطال [[بدعتها]] در [[جامعه]] است که باید به آن توجه کرد. | ||
'''د) برخورد با ظالمین و مستکبرین و استفاده از همه امکانات''': [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] از [[ابراهیم]](و پیروانش به عنوان الگویی در [[راه]] [[مبارزه]] با ظالمین و مستکبرین نام میبرد و میفرماید:.{{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ}}<ref>«بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref> [[مبارزه]] با ظالمین و [[طاغوتیان]] و [[بت]] شکنی، از جمله [[وظایف]] اصلی [[پیامبران الهی]] بوده است. چنان که در [[آیه]] ۵۸ [[سوره ابراهیم]] که در بالا گذشت، فرمود: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>. از این رو، اگر [[استدلال]] و [[موعظه]] فایدهای نبخشد، نوبت به برخورد انقلابی میرسد. نکته دیگری که از عبارت {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>. فهمیده میشود، این است که برای بیدار کردن [[افکار]] عمومی و محو [[شرک]]، تلف کردن برخی اشیا و [[اموال]] لازم است. این که عده ای بدعتی در [[جامعه]] به وجود آورده باشند و برای آنها مهم و محترم باشد [[دلیل]] نمیشود که به بهانه [[احترام]] به [[ارزشها]] با آن [[مبارزه]] نشود، هر چند که جمعیت کثیری آن را قبول داشته باشند. چنان که در داستان [[حضرت ابراهیم]](می بینیم [[بتها]] برای نمرودیان خیلی [[ارزش]] داشت، اما باید توجه داشت که [[بت]] از [[احترام]] و [[مالکیّت]] ساقط است و شکستن آن جایز است. بتهای بزرگ، در دید [[بتپرستان]] بزرگ است نه در نزد [[موحّدان]]. چنان که میفرماید: “کَبیراً لَهُمْ”؛ زیرا [[مبارزه]] با ظالمین و [[آگاهی]] دادن به [[مردم]] و [[شکستن بتها]] مقدّمه [[رهایی]] [[فکر]] از [[جمود]] و فراهم آمدن زمینه سؤال و جواب است: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>که [[حضرت ابراهیم]] به خوبی آن را در [[جامعه]] پیاده کرد<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۷/۴۶۸</ref>. | '''د) برخورد با ظالمین و مستکبرین و استفاده از همه امکانات''': [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] از [[ابراهیم]](و پیروانش به عنوان الگویی در [[راه]] [[مبارزه]] با ظالمین و مستکبرین نام میبرد و میفرماید:.{{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ}}<ref>«بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref> [[مبارزه]] با ظالمین و [[طاغوتیان]] و [[بت]] شکنی، از جمله [[وظایف]] اصلی [[پیامبران الهی]] بوده است. چنان که در [[آیه]] ۵۸ [[سوره ابراهیم]] که در بالا گذشت، فرمود: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>. از این رو، اگر [[استدلال]] و [[موعظه]] فایدهای نبخشد، نوبت به برخورد انقلابی میرسد. نکته دیگری که از عبارت {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>. فهمیده میشود، این است که برای بیدار کردن [[افکار]] عمومی و محو [[شرک]]، تلف کردن برخی اشیا و [[اموال]] لازم است. این که عده ای بدعتی در [[جامعه]] به وجود آورده باشند و برای آنها مهم و محترم باشد [[دلیل]] نمیشود که به بهانه [[احترام]] به [[ارزشها]] با آن [[مبارزه]] نشود، هر چند که جمعیت کثیری آن را قبول داشته باشند. چنان که در داستان [[حضرت ابراهیم]](می بینیم [[بتها]] برای نمرودیان خیلی [[ارزش]] داشت، اما باید توجه داشت که [[بت]] از [[احترام]] و [[مالکیّت]] ساقط است و شکستن آن جایز است. بتهای بزرگ، در دید [[بتپرستان]] بزرگ است نه در نزد [[موحّدان]]. چنان که میفرماید: “کَبیراً لَهُمْ”؛ زیرا [[مبارزه]] با ظالمین و [[آگاهی]] دادن به [[مردم]] و [[شکستن بتها]] مقدّمه [[رهایی]] [[فکر]] از [[جمود]] و فراهم آمدن زمینه سؤال و جواب است: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>که [[حضرت ابراهیم]] به خوبی آن را در [[جامعه]] پیاده کرد<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۷/۴۶۸</ref>. |