پرش به محتوا

علم عادی معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۵: خط ۲۵:
[[پرونده:4638.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[اکبر اسد علی‌زاده|علی‌زاده]]]]
[[پرونده:4638.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[اکبر اسد علی‌زاده|علی‌زاده]]]]
حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[اکبر اسد علی‌زاده]] در مقاله ''«[[علم امام و استقبال از مرگ (مقاله)|علم امام و استقبال از مرگ]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[اکبر اسد علی‌زاده]] در مقاله ''«[[علم امام و استقبال از مرگ (مقاله)|علم امام و استقبال از مرگ]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
::::::«قسم دیگر از علم [[امام]]، علم عادی است، از آن باب که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} بشری هستند همانند سایر افراد بشر؛ لذا اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌‏دهند، مانند اعمال سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی است. [[امام]] نیز مانند دیگران، خیر و شرّ و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص می‌‏دهد و آنچه را که شایسته اقدام می‌‏بیند، اراده می‌‏کند، و در جایی که عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق باشد، به هدف می‌‏رسد و در صورت عدم مساعدت شرائط و اسباب، به پیش نمی‏‌رود و اینکه [[امام]]{{ع}} به اذن الهی به جزئیات حوادث (چنان‌‏که شده و خواهد شد) واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاری وی ندارد. توضیح اینکه: از آنجا که پیامبران{{ع}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} از جنس بشر بودند و لذا مانند سایر مردم زندگی می‏‌کردند، در اعمال و رفتار مانند یک بشر عادی عمل می‌‏نمودند؛ با همین چشم می‏‌دیدند، با همین گوش می‌‏شنیدند، بر طبق ظواهر و شواهد داوری می‏‌کردند، گاهی مشورت می‌‏کردند، برای معالجه بیماری‌ها به پزشک و در قیمت‌ها به کارشناسان مراجعه می‌‏کردند، مصائب و حوادثی برای‌شان اتفاق می‏‌افتاد، با مشکلات مواجه می‌‏شدند، در جنگ‌ها شکست می‌‏خوردند، زخمی می‌‏شدند، مسموم می‏‌شدند و... و چون بنا بود مانند مردم عادی زندگی کنند و مانند یک فرد عادی به ارشاد و هدایت بپردازند و مردم نیز با رغبت و اختیار ایمان بیاورند، از [[علم غیب]] استفاده نمی‏‌کردند؛ لکن اگر موضوع حرام و کار زشتی پیش می‏‌آمد که ارتکاب آن (ولو از روی سهو) در نظرها قبیح و زشت بود و به مقام [[امامت]] و عصمت لطمه می‌‏زد، و یا دانستن یک امری برای اثبات [[امامت]] لازم می‌‏شد، از پشتوانه‌های غیبی بهره‏‌مند می‌‏شدند.<ref>بررسی مسائل کلّی [[امامت]]، [[ابراهیم امینی]]، قم، انتشارات شفق، چاپ ۸، ۱۳۶۱ ش، ص ۳۲۴.</ref> روایات نیز این مطلب را تأیید می‏‌کند؛ چنان‌‏که [[حسن بن جهم]] می‌‏گوید: به [[امام رضا]]{{ع}} عرض کردم: همانا [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} قاتل خود را شناخته بود و می‌‏دانست که در چه شبی و در چه مکانی کشته می‌‏شود، و چون نعره مرغابی‌ها را در خانه شنید، فرمود: "اینها نعره زنانی هستند که نوحه‌‏گرانی پشت سر دارند". و وقتی [[ام‏‌کلثوم]]{{س}} به او عرض کرد: کاش امشب در خانه نماز بخوانی و برای نماز جماعت، دیگری را بفرستی، آن حضرت قبول نکرد، و در آن شب بدون اسلحه در رفت و آمد بود، در صورتی که می‌‏دانست [[ابن ملجم]] او را با شمشیر می‌‏کشد و اقدام به چنین کاری جایز نیست. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: "آن‌چه گفتی، درست است، ولی خود آن حضرت اختیار فرمود که در آن شب مقدرات خدای عزوجل اجرا شود".<ref>اصول کافی، [[محمد یعقوب کلینی]]، ترجمه [[سید جواد مصطفوی]]،تهران،دفتر نشر فرهنگی [[اهل البیت]]{{ع}}،ج۱،ص ۳۸۴.</ref>رمرحوم [[علامه مجلسی]] در توضیح این روایت می‌‏گوید: کسی که مقدرات خدا و علل و اسباب آنها را نمی‏‌داند، می‏‌تواند از آنها دوری و اجتناب ورزد و به اجتناب مکلف شود، امّا کسی که به جمیع حوادث و پیشامدها عالم است، چگونه ممکن است او را به اجتناب و دوری از آن مکلف نمود؟ اگر چنین تکلیفی ممکن باشد، لازم می‌‏آید که هیچ یک از (امامان معصوم{{ع}} بر حسب مقام [[امامت]] خویش کامل‌‏ترین انسان و مظهر تام اسماء و صفات الهی بوده و به اذن خداوند نسبت به بسیاری از امور که بر مردم مخفی است، علم داشته‌‏اند) مقدرات نسبت به او واقع نشود. پس امامان{{ع}} ما به جمیع حوادث و بلاهایی که بر آنها واقع می‌‏شود، عالم‌‏اند و تکلیف هم ندارند که طبق این علم عمل کنند و از آن بلاها اجتناب و دوری کنند؛ چنان‌‏که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} منافقین را می‌‏شناختند و از عقاید فاسد آنها آگاه بودند، ولی مکلف نبودند که از آنها دوری کنند و با آنها معاشرت و ازدواج ننمایند، یا آنها را بکشند و یا طرد کنند (تا زمانی که موجب قتل و طرد از آنها مشاهده نشود). هم‌چنین [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} با آنکه می‌‏دانست در ظاهر بر [[معاویه]] پیروز نمی‌‏شود و [[معاویه]] پس از وی خلافت می‌‏کند، ولی از جنگیدن با او کوتاهی نفرمود، بلکه نهایت کوشش را به کار برد. و خود آن حضرت خبر می‌‏داد که من کشته می‏‌شوم و پس از من، [[معاویه]] بر شیعیانم تسلط پیدا می‌‏کند. هم‌چنین [[امام حسین]]{{ع}} می‌‏دانست که اهل عراق با او پیمان‌‏شکنی می‏‌کنند و خود او به همراه اولاد و اصحابش کشته می‏‌شوند و بارها از این مطلب خبر داده بود، ولی از جانب خداوند مکلف نبود به عراق نرود، و جان خود را حفظ کند. به عبارت روشن‏‌تر، دو نوع قضایا وجود دارد: یکی قضایای حتمی الوقوع و دیگری قضایای غیر حتمی. قضایایی که در مورد شهادت [[ائمه]]{{ع}} مطرح شده است، از قضایای حتمیه است و گریز از این نوع قضایا غیر ممکن است»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/80404/1 علم امام و استقبال از مرگ، ماهنامه مبلغان، شماره ۶۳، ص۱۱۲].</ref>.
::::::«قسم دیگر از علم [[امام]]، علم عادی است، از آن باب که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} بشری هستند همانند سایر افراد بشر؛ لذا اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌‏دهند، مانند اعمال سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی است. [[امام]] نیز مانند دیگران، خیر و شرّ و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص می‌‏دهد و آنچه را که شایسته اقدام می‌‏بیند، اراده می‌‏کند، و در جایی که عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق باشد، به هدف می‌‏رسد و در صورت عدم مساعدت شرائط و اسباب، به پیش نمی‏‌رود و اینکه [[امام]]{{ع}} به اذن الهی به جزئیات حوادث واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاری وی ندارد. توضیح اینکه: از آنجا که پیامبران{{ع}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} از جنس بشر بودند و لذا مانند سایر مردم زندگی می‏‌کردند، در اعمال و رفتار مانند یک بشر عادی عمل می‌‏نمودند؛ با همین چشم می‏‌دیدند، با همین گوش می‌‏شنیدند، بر طبق ظواهر و شواهد داوری می‏‌کردند، گاهی مشورت می‌‏کردند، برای معالجه بیماری‌ها به پزشک و در قیمت‌ها به کارشناسان مراجعه می‌‏کردند، مصائب و حوادثی برای‌شان اتفاق می‏‌افتاد، با مشکلات مواجه می‌‏شدند، در جنگ‌ها شکست می‌‏خوردند، زخمی می‌‏شدند، مسموم می‏‌شدند و... و چون بنا بود مانند مردم عادی زندگی کنند و مانند یک فرد عادی به ارشاد و هدایت بپردازند و مردم نیز با رغبت و اختیار ایمان بیاورند، از [[علم غیب]] استفاده نمی‏‌کردند؛ لکن اگر موضوع حرام و کار زشتی پیش می‏‌آمد که ارتکاب آن (ولو از روی سهو) در نظرها قبیح و زشت بود و به مقام [[امامت]] و عصمت لطمه می‌‏زد، و یا دانستن یک امری برای اثبات [[امامت]] لازم می‌‏شد، از پشتوانه‌های غیبی بهره‏‌مند می‌‏شدند.<ref>بررسی مسائل کلّی [[امامت]]، [[ابراهیم امینی]]، قم، انتشارات شفق، چاپ ۸، ۱۳۶۱ ش، ص ۳۲۴.</ref> روایات نیز این مطلب را تأیید می‏‌کند؛ چنان‌‏که [[حسن بن جهم]] می‌‏گوید: به [[امام رضا]]{{ع}} عرض کردم: همانا [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} قاتل خود را شناخته بود و می‌‏دانست که در چه شبی و در چه مکانی کشته می‌‏شود، و چون نعره مرغابی‌ها را در خانه شنید، فرمود: "اینها نعره زنانی هستند که نوحه‌‏گرانی پشت سر دارند". و وقتی [[ام‏‌کلثوم]]{{س}} به او عرض کرد: کاش امشب در خانه نماز بخوانی و برای نماز جماعت، دیگری را بفرستی، آن حضرت قبول نکرد، و در آن شب بدون اسلحه در رفت و آمد بود، در صورتی که می‌‏دانست [[ابن ملجم]] او را با شمشیر می‌‏کشد و اقدام به چنین کاری جایز نیست. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: "آن‌چه گفتی، درست است، ولی خود آن حضرت اختیار فرمود که در آن شب مقدرات خدای عزوجل اجرا شود".<ref>اصول کافی، [[محمد یعقوب کلینی]]، ترجمه [[سید جواد مصطفوی]]،تهران،دفتر نشر فرهنگی [[اهل البیت]]{{ع}}،ج۱،ص ۳۸۴.</ref>رمرحوم [[علامه مجلسی]] در توضیح این روایت می‌‏گوید: کسی که مقدرات خدا و علل و اسباب آنها را نمی‏‌داند، می‏‌تواند از آنها دوری و اجتناب ورزد و به اجتناب مکلف شود، امّا کسی که به جمیع حوادث و پیشامدها عالم است، چگونه ممکن است او را به اجتناب و دوری از آن مکلف نمود؟ اگر چنین تکلیفی ممکن باشد، لازم می‌‏آید که هیچ یک از (امامان معصوم{{ع}} بر حسب مقام [[امامت]] خویش کامل‌‏ترین انسان و مظهر تام اسماء و صفات الهی بوده و به اذن خداوند نسبت به بسیاری از امور که بر مردم مخفی است، علم داشته‌‏اند) مقدرات نسبت به او واقع نشود. پس امامان{{ع}} ما به جمیع حوادث و بلاهایی که بر آنها واقع می‌‏شود، عالم‌‏اند و تکلیف هم ندارند که طبق این علم عمل کنند و از آن بلاها اجتناب و دوری کنند؛ چنان‌‏که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} منافقین را می‌‏شناختند و از عقاید فاسد آنها آگاه بودند، ولی مکلف نبودند که از آنها دوری کنند و با آنها معاشرت و ازدواج ننمایند، یا آنها را بکشند و یا طرد کنند (تا زمانی که موجب قتل و طرد از آنها مشاهده نشود). هم‌چنین [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} با آنکه می‌‏دانست در ظاهر بر [[معاویه]] پیروز نمی‌‏شود و [[معاویه]] پس از وی خلافت می‌‏کند، ولی از جنگیدن با او کوتاهی نفرمود، بلکه نهایت کوشش را به کار برد. و خود آن حضرت خبر می‌‏داد که من کشته می‏‌شوم و پس از من، [[معاویه]] بر شیعیانم تسلط پیدا می‌‏کند. هم‌چنین [[امام حسین]]{{ع}} می‌‏دانست که اهل عراق با او پیمان‌‏شکنی می‏‌کنند و خود او به همراه اولاد و اصحابش کشته می‏‌شوند و بارها از این مطلب خبر داده بود، ولی از جانب خداوند مکلف نبود به عراق نرود، و جان خود را حفظ کند. به عبارت روشن‏‌تر، دو نوع قضایا وجود دارد: یکی قضایای حتمی الوقوع و دیگری قضایای غیر حتمی. قضایایی که در مورد شهادت [[ائمه]]{{ع}} مطرح شده است، از قضایای حتمیه است و گریز از این نوع قضایا غیر ممکن است»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/80404/1 علم امام و استقبال از مرگ، ماهنامه مبلغان، شماره ۶۳، ص۱۱۲].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۳۵: خط ۳۵:
:::::*علوم ویژه و آگاهی‌هایی که از طرق خاصی برای [[اهل بیت]] حاصل می‌شود، اسباب عادی تعلیم در آنها دخالتی ندارد و در واقع این علوم موهبتی است الهی که باعث شده، [[اهل بیت]]{{عم}} به حقایق عالم هستی واقف شوند و به آگاهی‌های منحصر به فردی دست یابند. (...) نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که، آن قسمتی از علوم [[اهل بیت]]{{عم}} که آگاهی از قضای حتمی الهی است، این‌گونه علم قابل تخلف نبوده و تغییر نمی‌پذیرد، لذا تأثیری در عمل نداشته و ارتباطی با تکلیف پیدا نمی‌کند»<ref>[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایان‌نامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص ۲۳-۲۵.</ref>.
:::::*علوم ویژه و آگاهی‌هایی که از طرق خاصی برای [[اهل بیت]] حاصل می‌شود، اسباب عادی تعلیم در آنها دخالتی ندارد و در واقع این علوم موهبتی است الهی که باعث شده، [[اهل بیت]]{{عم}} به حقایق عالم هستی واقف شوند و به آگاهی‌های منحصر به فردی دست یابند. (...) نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که، آن قسمتی از علوم [[اهل بیت]]{{عم}} که آگاهی از قضای حتمی الهی است، این‌گونه علم قابل تخلف نبوده و تغییر نمی‌پذیرد، لذا تأثیری در عمل نداشته و ارتباطی با تکلیف پیدا نمی‌کند»<ref>[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایان‌نامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص ۲۳-۲۵.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۳. آقای موسوی  (پژوهشگر دانشگاه قم)؛}}
{{جمع شدن|۳. آقای موسوی  (پژوهشگر دانشگاه قم)؛}}
[[پرونده:11954.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی موسوی|موسوی]]]]
[[پرونده:11954.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی موسوی|موسوی]]]]
خط ۴۰: خط ۴۱:
::::::«[[امام]]{{ع}} نیز مانند سایر انسان‌ها دارای ذات بشری می‌باشد و مانند سایر انسان‌ها دارای اختیار می‌باشد و بر مبنای اختیار خود عمل کرده و این اعمال اختیاری آنها زمانی که مطابق با شرایط ظاهری عالم باشد به هدف نائل می‌شوند و اگر موافق با این شرایط نباشد؛ به مطلوب خویش نمی‌رسد. هم چنان که خداوند در قرآن کریم خطاب به [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۱۰ سوره کهف و آیه ۶ فصلت علم غیب را از پیامبر خاتم نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ]]}}﴾}}<ref>(بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم)، سوره مبارکه کهف، آیه۱۱۰.</ref> پس [[امام]] مانند سایر افراد بشر مأمور به انجام تکالیف دینی می‌باشد و طبق این مطلب که ایشان پیشوای مردم می‌باشند تمام تالش خود را بر مبنای موازین عادی انسانی انجام می‌دهند و این که [[امام]]{{ع}} به اذن خدا به تمام حوادث عالم آگاه است، تأثیری در اعمال اختیاری ایشان ندارد. [[علامه طباطبائی]] در تبیین علم عادی [[امام]] این گونه بیان می‌دارد: [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} به نص قرآن کریم و هم چنین [[امام]]{{ع}} بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی خود انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آن چه را شایسته اقدام می‌بیند، در انجام آن به تالش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمی‌رود. (و این که [[امام]]{{ع}} به اذن خدا به جزئیات همه حوادث چنان که شده و خواهد شد واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاری او ندارد) <ref>[[علامه طباطبائی|محمد حسین طباطبائی]]، بحثی کوتاه درباره علم [[امام]]؛ هفده رساله فارسی، تصحیح و تحقیق رضا استادی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسالمی، آستان قدس رضوی، ۱۲۱۲ ،ص. ۱۱۱.</ref> چنان‌چه ملاحظه شد [[علامه طباطبائی]] بیان می‌دارد که [[امام]]{{ع}} علی رغم علمی که از جانب خداوند به ایشان افاضه گردیده است، اولویت عمل خود را بر مبنای علم عادی قرار می‌دهند و مانند سایر انسان‌ها به مقتضای طبیعت انسانی خود بر مبنای این علم عمل می‌نمودند. بسیاری از اشکالاتی که به علم [[امام]] وارد می‌شود در اثر بی توجهی به علم عادی [[امام]] می‌باشد که هم چنان که در ادامه خواهد آمد در صورت توجه ایشان به علم عادی [[امام]] طرح این گونه سؤاالت منتفی می‌بود»<ref>[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی]]، ص۶۹.</ref>.
::::::«[[امام]]{{ع}} نیز مانند سایر انسان‌ها دارای ذات بشری می‌باشد و مانند سایر انسان‌ها دارای اختیار می‌باشد و بر مبنای اختیار خود عمل کرده و این اعمال اختیاری آنها زمانی که مطابق با شرایط ظاهری عالم باشد به هدف نائل می‌شوند و اگر موافق با این شرایط نباشد؛ به مطلوب خویش نمی‌رسد. هم چنان که خداوند در قرآن کریم خطاب به [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۱۰ سوره کهف و آیه ۶ فصلت علم غیب را از پیامبر خاتم نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ]]}}﴾}}<ref>(بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم)، سوره مبارکه کهف، آیه۱۱۰.</ref> پس [[امام]] مانند سایر افراد بشر مأمور به انجام تکالیف دینی می‌باشد و طبق این مطلب که ایشان پیشوای مردم می‌باشند تمام تالش خود را بر مبنای موازین عادی انسانی انجام می‌دهند و این که [[امام]]{{ع}} به اذن خدا به تمام حوادث عالم آگاه است، تأثیری در اعمال اختیاری ایشان ندارد. [[علامه طباطبائی]] در تبیین علم عادی [[امام]] این گونه بیان می‌دارد: [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} به نص قرآن کریم و هم چنین [[امام]]{{ع}} بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی خود انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آن چه را شایسته اقدام می‌بیند، در انجام آن به تالش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمی‌رود. (و این که [[امام]]{{ع}} به اذن خدا به جزئیات همه حوادث چنان که شده و خواهد شد واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاری او ندارد) <ref>[[علامه طباطبائی|محمد حسین طباطبائی]]، بحثی کوتاه درباره علم [[امام]]؛ هفده رساله فارسی، تصحیح و تحقیق رضا استادی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسالمی، آستان قدس رضوی، ۱۲۱۲ ،ص. ۱۱۱.</ref> چنان‌چه ملاحظه شد [[علامه طباطبائی]] بیان می‌دارد که [[امام]]{{ع}} علی رغم علمی که از جانب خداوند به ایشان افاضه گردیده است، اولویت عمل خود را بر مبنای علم عادی قرار می‌دهند و مانند سایر انسان‌ها به مقتضای طبیعت انسانی خود بر مبنای این علم عمل می‌نمودند. بسیاری از اشکالاتی که به علم [[امام]] وارد می‌شود در اثر بی توجهی به علم عادی [[امام]] می‌باشد که هم چنان که در ادامه خواهد آمد در صورت توجه ایشان به علم عادی [[امام]] طرح این گونه سؤاالت منتفی می‌بود»<ref>[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی]]، ص۶۹.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۴. پژوهشگران پایگاه تخصصی شبهه.}}
 
{{جمع شدن|۴. آقای زرین جویی؛}}
[[پرونده:11980.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عین الله زرین جویی|زرین جویی]]]]
::::::آقای '''[[عین الله زرین جویی]]'''، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد ''«[[مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی (پایان‌نامه)|مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«'''علم عادی:''' [[پیغمبر]]{{صل}} به نص قرآن کریم و همچنین [[امام]]{{ع}} بشری است همانند سایر افراد بشر و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد مانند اعمال سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام می‌بیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد»<ref>[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص۳۳.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
 
{{جمع شدن|۵. پژوهشگران پایگاه تخصصی شبهه.}}
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|]]
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|]]
پژوهشگران ''«[http://shobhe.net/Archives/3195 پایگاه تخصصی شبهه]»  در این‌باره گفته‌اند:
پژوهشگران ''«[http://shobhe.net/Archives/3195 پایگاه تخصصی شبهه]»  در این‌باره گفته‌اند:
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش