پرش به محتوا

مسجد النبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۷: خط ۱۷:


پس از اتمام بنای [[مسجد]]، در اطراف آن منازلی برای [[رسول خدا]]{{صل}} و [[اصحاب]] ساخته شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن جریر طبری، اعلام الوری یا علام الهدی، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. از این منازل، درهایی به [[مسجد]] باز بود که بعدها با [[فرمان الهی]] و [[نزول]] [[جبرئیل]] همه آنها جز در منزل [[پیامبر]]{{صل}} و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بسته شد<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۱۵۹-۱۶۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۴۶۷.</ref><ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[اقدامات اولیه پیامبر (مقاله)|اقدامات اولیه پیامبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۵۰-۱۵۱.</ref>.
پس از اتمام بنای [[مسجد]]، در اطراف آن منازلی برای [[رسول خدا]]{{صل}} و [[اصحاب]] ساخته شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن جریر طبری، اعلام الوری یا علام الهدی، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. از این منازل، درهایی به [[مسجد]] باز بود که بعدها با [[فرمان الهی]] و [[نزول]] [[جبرئیل]] همه آنها جز در منزل [[پیامبر]]{{صل}} و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بسته شد<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۱۵۹-۱۶۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۴۶۷.</ref><ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[اقدامات اولیه پیامبر (مقاله)|اقدامات اولیه پیامبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۵۰-۱۵۱.</ref>.
==تأسیس [[مسجد النبی]]==
یثرب جایگاه امنی بود که [[اهل]] [[اسلام]] بعد از [[هجرت]] در آن به [[آسودگی]] رسیدند. اولین کار [[پیامبر]] در این [[شهر]] که «[[مدینة النبی]]» نام گرفت، این بود که جامعه‌ای تازه بسازد: «[[امت واحده]]»، «[[امت اسلام]]»؛ لذا در ابتدا چند کار بسیار مهم انجام داد:
اول آنکه در زمینی که در کنار محل سکنای موقت آن [[حضرت]] -[[منزل]] [[ابو ایوب انصاری]]- قرار داشت، مسجدی ساخت<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۶؛ سبل الهدی، ج۳، ص۲۷۳.</ref>. ایشان [[زمین]] آن را خریداری فرموده و همه [[مسلمانان]] را در ساختن آن [[شریک]] ساخت. بنای اول [[مسجد پیامبر]] بسیار ساده بود؛ دیوارهایی از خشت خام داشت که به طور ساده کنار هم چیده شده بودند. این چهار دیواری مستطیل شکل بود؛ به طول هفتاد ذراع و عرض شصت ذراع. همه مسلمانان که در اطراف [[مسجد]] [[خانه]] داشتند، درب خانه‌هاشان را به مسجد باز کردند. [[قبله]] مسجد نیز در آن [[روزگار]] به سمت [[بیت المقدس]] بود<ref>در سال دوم قبله مسلمانان به سوی کعبه علی از سمت شمال به سمت جنوب تغییر یافت.</ref>.
در سال‌های بعد یعنی سال هفتم، بعد از [[غزوه خیبر]]<ref>سبل الهدی، ج۳، ص۴۹۰.</ref>، آن‌گاه که [[جمعیت]] مسلمانان بیشتر شده بود، مسجد را [[تجدید]] بنا کردند و به صورت مربعی با طول و عرض صد ذراع (یعنی تقریباً پنجاه متر در پنجاه متر) درآمد<ref>وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳۴؛ سبل الهدی، ج۳، ص۴۹۰.</ref>.
این بار بخش زیرین دیوار از سنگ و بقیه را از خشت خام ساختند<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۹.</ref>. خشت‌ها به صورت نر و ماده در کنار هم چیده شده بودند. ارتفاع دیوار نیز به اندازه قامت یک [[انسان]] معمولی بود<ref>به طوری که بعد از زدن سقف بر روی آن، گاه سر به سقف برخورد می‌کرد. کافی، ج۳، ص۲۹۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۱۷.</ref>. دیوار غربی به عنوان شاخص برای [[تعیین وقت]] [[نماز ظهر]] و عصر به کار می‌رفت. ستون‌های به کار رفته در این دیوارها از درختان خرما بود.
کمی بعد از ساختن [[مسجد]]، [[مسلمانان]] از [[گرما]] و [[آفتاب]] به [[پیامبر]] [[شکایت]] کردند و ایشان اجازه فرمودند چند ستون در داخل [[صحن]] مسجد بنا کنند؛ چیزی شبیه یک داربست<ref>وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳۶.</ref>. آن‌گاه بر روی آن برگ و شاخه‌های درخت خرما را ریختند تا از گزند گرما و تابش آفتاب در [[امان]] باشند. گاه و بی‌گاه نیز [[باران]] شدید آنها را [[آزار]] می‌داد؛ اما پیامبر اجازه ندادند تا سقفی بزنند، فرمودند:
{{متن حدیث|لَا عَرِيشٌ كَعَرِيشِ مُوسى‌{{ع}}}}<ref>وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳۹؛ کافی، ج۳، ص۲۶۹.</ref>.
[[زمین]] مسجد، زمینی معمولی از رمل و [[خاک]] بود؛ لذا وقتی باران می‌آمد، پیشانی‌ها که بر روی همان خاک‌ها [[سجده]] کرده بودند، گل‌آلود می‌شد<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۳۳۶.</ref>، [[سنت پیامبر]] سجده بر زمین و خاک بود. بعدها در [[زمان]] [[خلیفه دوم]]، کف مسجد را با سنگریزه فرش کردند؛ یعنی با چیزی مثل شن و ماسه.
مسجد سه در ورود و خروج داشت. یکی در قسمت شمال و یکی در [[غرب]] به نام «باب الرحمة» و یکی هم در [[شرق]] به نام «باب [[جبرئیل]]»<ref>وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۸۹.</ref>
==بررسی ماجراهایی از ساخت مسجد==
از محل ساختن خشت، هر [[مسلمانی]] یک خشت برداشته و به کنار مسجد می‌آمد. ولی [[مردم]] بر دوش [[عمار]] دو خشت بار می‌کردند. عمار به ستوه آمده بود و شکایت به پیامبر آورد که اینها با این بار سنگینی که بر من بار می‌کنند، مرا کشتند! پیامبر فرمود: اینها تو را نمی‌کشند، بلکه آن دسته [[ستمگر]] تو را می‌کشند. این [[سخن پیامبر]] در [[جنگ صفین]] بازگو شد، غوغایی در [[لشکر]] [[معاویه]] که عمار را کشته بود به پا کرد.
[[عثمان]] در آوردن خشت‌های مسجد شرکت داشت. اما هر بار که یک خشت می‌آورد، مدتی [[لباس]] خودش را می‌تکاند. [[امیرالمؤمنین]] که در ساختن مسجد حضور داشت و کمک می‌کرد، زیر لب شعری می‌خواند:
{{متن حدیث|لا یستوی من یعمر المساجد
یدأب فیها قائما و قاعدا
و من یری عن الغبار حائدا}}؛
«هیچ‌گاه کسی که با [[کوشش]] و [[جدیت]] تمام در حال [[قیام]] و [[قعود]] به کار ساختمان [[مسجد]] مشغول است با کسی که روی خود را از [[خاک]] و غبار می‌گرداند مساوی و برابر نیست»<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۷؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص۱۲۱.</ref>.
[[عمار بن یاسر]] که این ارجوزه را از علی{{ع}} یاد گرفته بود، زیر لب زمزمه می‌کرد، [[عثمان بن عفان]] که گوشه‌ای نشسته و عصایی در دست داشت این ارجوزه را از [[عمار]] شنید و پیش خود [[خیال]] کرد عمار به او گوشه می‌زند و منظورش از جمله آخر اوست، از این رو بر آشفته پیش آمد و گفت: ای پسر [[سمیه]] من شنیدم که چه گفتی و چنان که گفتارت را ادامه دهی با این [[عصا]] بینی تو را [[خرد]] خواهم کرد!
[[پیغمبر]] که این سخن را از [[عثمان]] شنید، [[غضبناک]] شده فرمود: اینان را با عمار چه کار؟ عمار آنها را به سوی [[بهشت]] می‌خواند و آنها او را به طرف [[آتش دوزخ]] [[دعوت]] می‌کنند، {{متن حدیث|‌عَمَّارٌ جِلْدَةٌ بَيْنَ عَيْنَيَ وَ أَنْفِي‌}}: همانا عمار، پوست میان دو چشم من است. آن گاه فرمود: از این پس اگر سخنی از آن [[مرد]](یعنی عثمان) شنیدید به وی اعتنا نکرده و از او دوری کنید!<ref>الروض الانف، ج۴، ص۱۶۲؛ سبل الهدی، ج۳، ص۳۳۶؛ العقد الفرید، ج۵، ص۹۰؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref>.
[[مورخان]] [[مکتب]] [[خلافت]] در مورد آن [[صحابی]] که عمار را به ضرب و شتم [[تهدید]] کرده و [[پیامبر]] را به [[خشم]] آورد، سخت به مشکل افتاده‌اند و اغلب کوشیده‌اند که این نام مستور بماند. گروهی اصولاً داستان بنای مسجد را به اختصار تمام گذارده‌اند و جریان فوق الذکر را به کلی حذف کرده‌اند. کلاعی صاحب الاکتفاء و [[ابن سید الناس]] صاحب [[عیون الاثر (کتاب)|عیون الاثر]] به این راه رفته‌اند. پاره‌ای به ابهام از او نامبرده‌اند. ابن هشام صاحب السیرة النبویة و سهیلی شارح آن، صاحب الروض الانف از این دسته‌اند، بالاخره دسته سوم به [[تحریف]] و تبدیل آن کوشیده‌اند. صاحب [[سیره]] شامیه و صاحب سیره حلبیه در شمار این گروهند.
ابن هشام از دسته دوم می‌گوید: چون [[عمار]] [[رجز]] را تکرار کرد، مردی از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} [[گمان]] کرد که [[تعریض]] سخن با اوست. بعد از این اضافه می‌کند: [[ابن اسحاق]] نام این [[مرد]] [[صحابی]] را آورده است، اما دیگر هیچ نمی‌گوید<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۷.</ref>. اما سهیلی شارح سیره ابن هشام در توضیح این بخش می‌گوید: ابن اسحاق این مرد را نام برده است، اما ابن هشام از نام بردن او [[کراهت]] داشته است؛ زیرا نمی‌خواسته است نام فردی از [[اصحاب]] [[رسول]] را به [[بدی]] یاد کند. به همین دلیل سزاوار نیست که ما به تحقیق و جست و جو از این نام بپردازیم<ref>الروض الانف، ج۴، ص۱۶۰.</ref>. اینها بدین شکل به خفای این نام می‌کوشند.
اما کاری که دسته سوم می‌کنند به هیچ وجه قابل گذشت نیست. آنها می‌کوشند حتی این مقدار نیز حساسیت بر نیانگیزند؛ زیرا ممکن است کسی بعد از خواندن سیره ابن هشام درصدد جست‌وجوی نام [[حقیقی]] این صحابی برآید؛ لذا یک‌سره مسأله را [[تغییر]] می‌دهند، این نام را با نامی شبیه آن، عوض و بدل می‌کنند و سرانجام از گردونه این بازیگری با [[حقایق]] نام [[عثمان بن مظعون]] [[صحابی بزرگ پیامبر]] بیرون می‌آید.
اما این چاره‌جویی هم بی‌نتیجه مانده است؛ زیرا کسی که به احوالات عثمان بن مظعون آشنا باشد، یا [[فرصت]] یابد به یکی از مصادر ترجمه احوال او مراجعه کند، خیلی ساده به [[دروغین]] بودن این انتساب پی خواهد برد؛ چراکه عثمان بن مظعون به اتفاق همه مصادر موجود از زهاد و [[عباد]] [[صحابه]] شناخته شده و به اجتناب از مظاهر و [[شهوات]] و [[لذایذ دنیا]] [[شهرت]] داشت، آن قدر روزها را به [[روزه]] و شب‌ها را به [[قیام]] و [[عبادت]] گذرانده که مورد [[نهی]] و [[عتاب]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} قرار گرفته است<ref>تقریباً همه مصادر به اتفاق داستان‌های زهد و دوری از دنیا و عبادت عثمان بن مظعون را نقل کرده‌اند. ر.ک: الطبقات الکبری ج۳، ص۳۹۳ تا ۴۰۰، ط. بیروت؛ الاستیعاب ج۳، ص۱۰۵۳ تا ۱۰۵۶؛ اسدالغابة ج۳، ص۵۹۸ تا ۶۰۱؛ ابن اثیر در این کتاب می‌نویسد: {{عربی|و کان اشد الناس اجتهادا فی العبادة یصوم النهار و یقوم اللیل و یجتنب الشهوات و یعتزل النساء}} ص۵۹۹؛ الاصابة، ج۲، ص۴۵۷، ش۵۴۵۵؛ حلیة الاولیاء ج۱؛ صفة الصفوة، ج۱، ص۴۴۹ تا ۴۵۴.</ref>؛ لذا اینکه کسی بگوید: او مردی [[رفاه]] [[طلب]] بوده و حتی از اندک غبار هم گریزان بوده است، به هیچ وجه قابل قبول نیست<ref>برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به مقاله «مفصل‌ترین سیره پیامبر اکرم»، تالیف: محمدعلی جاودان، مجله آیینه پژوهش، سال ۱۳۷۴، شماره ۳۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۷۸۰

ویرایش