پرش به محتوا

سکولاریسم دینی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۴ ژوئن ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:


این طرز [[تفکر]] از دوران رنسانس و در نتیجۀ عملکرد بد [[کلیسا]] در قرون وسطی در اروپا شایع شد و بر این اساس، تعداد کثیری از فلاسفۀ اروپا با دست‌آویز قراردادن [[تاریخ]] سیاه [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[کلیسا]] در قرون وسطی و بر اساس همان تفکری که قبلاً اشاره کردیم، مبنی بر [[پندار]] "[[دین]] مساوی با [[مسیحیت]] است" و "[[رهبری سیاسی]] [[دینی]] به معنای [[رهبری سیاسی]] کلیساست" دخالت [[دین]] را در [[شئون]] [[سیاسی]]، منشأ [[ظلم]] و [[استبداد]] [[سیاسی]] برشمردند و در نهایت به جدایی [[دین]] به طور مطلق از [[سیاست]]، و ممنوعیت دخالت [[رهبران]] [[دینی]] در امور و [[شئون]] [[سیاسی]] [[مردم]] قائل شدند.
این طرز [[تفکر]] از دوران رنسانس و در نتیجۀ عملکرد بد [[کلیسا]] در قرون وسطی در اروپا شایع شد و بر این اساس، تعداد کثیری از فلاسفۀ اروپا با دست‌آویز قراردادن [[تاریخ]] سیاه [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[کلیسا]] در قرون وسطی و بر اساس همان تفکری که قبلاً اشاره کردیم، مبنی بر [[پندار]] "[[دین]] مساوی با [[مسیحیت]] است" و "[[رهبری سیاسی]] [[دینی]] به معنای [[رهبری سیاسی]] کلیساست" دخالت [[دین]] را در [[شئون]] [[سیاسی]]، منشأ [[ظلم]] و [[استبداد]] [[سیاسی]] برشمردند و در نهایت به جدایی [[دین]] به طور مطلق از [[سیاست]]، و ممنوعیت دخالت [[رهبران]] [[دینی]] در امور و [[شئون]] [[سیاسی]] [[مردم]] قائل شدند.
*این طرز [[تفکر]] به تدریج به [[جهان اسلام]] نیز منتقل گردید. برخی از متفکران [[جهان اسلام]] نیز وقتی با [[ستم]] و [[استبداد]] [[نظام]] [[خلافت]] روبرو شدند، [[جور]] و [[ستم]] خلفای [[اموی]] و [[عباسی]] و سپس [[عثمانی]] را [[مشاهده]] کردند؛ این مدعیان [[خلافت]] را که مدّعی [[خلافت اسلامی]] و [[جانشینی رسول خدا]]{{صل}} بودند، در این مدعا صادق و [[راستگو]] پنداشتند و بر این اساس، [[گناه]] [[ظلم و جور]] این [[مدّعیان دروغین]] [[جانشینی رسول خدا]]{{صل}} را به پای [[اسلام]] و [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} نوشتند و لهذا با اصل دخالت [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} و [[دین]] در امر [[سیاست]] به [[مخالفت]] برخاستند.
 
این طرز [[تفکر]] به تدریج به [[جهان اسلام]] نیز منتقل گردید. برخی از متفکران [[جهان اسلام]] نیز وقتی با [[ستم]] و [[استبداد]] [[نظام]] [[خلافت]] روبرو شدند، [[جور]] و [[ستم]] خلفای [[اموی]] و [[عباسی]] و سپس [[عثمانی]] را [[مشاهده]] کردند؛ این مدعیان [[خلافت]] را که مدّعی [[خلافت اسلامی]] و [[جانشینی رسول خدا]]{{صل}} بودند، در این مدعا صادق و [[راستگو]] پنداشتند و بر این اساس، [[گناه]] [[ظلم و جور]] این [[مدّعیان دروغین]] [[جانشینی رسول خدا]]{{صل}} را به پای [[اسلام]] و [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} نوشتند و لهذا با اصل دخالت [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} و [[دین]] در امر [[سیاست]] به [[مخالفت]] برخاستند.


اندیشۀ [[جدایی دین از سیاست]] در میان [[جوامع اسلامی]]، عمدتاً در آغاز [[فروپاشی]] [[خلافت]] [[عثمانی]] شیوع یافت و نخستین کسی که [[پرچم]] [[جدایی دین از سیاست]] را در اندیشۀ [[اسلامی]] برافراشت، شیخ [[علی عبدالرازق]] از شیوخ جامعۀ الأزهر [[مصر]] بود که با انتشار [[کتاب]] "الإسلام و أصول الحکم" در سال ۱۹۲۵ میلادی، نظریۀ [[جدایی دین از سیاست]] و سیاسی نبودن [[دین اسلام]] و نیز الهی نبودن [[زمامداری]] [[رسول اکرم]]{{صل}} و خلفای او را مطرح ساخت. نامبرده در کتاب مذکور در یکجا می‌گوید: "همۀ آنچه [[اسلام]] [[تشریع]] کرده و [[پیامبر]] [[مسلمانان]] را ملزم به آن فرموده است از نظام‌ها و [[قواعد]] و [[آداب]] به هیچ وجه نه از روش‌های [[حکومت]] [[سیاسی]]، و نه از نظام‌های [[دولت]] [[مدنی]] بوده است"<ref>{{عربی|إنّ كل ما شرعه الإسلام و أخذ به النبي المسلمين من انظمة و قواعد و آداب لم يكن في شيء كثير ولا قليل من أساليب الحكم السياسي ولا من أنظمة الدولة المدنية}}علی عبدالرازق، الإسلام و أصول الحکم، ص۱۷۱.</ref>.
اندیشۀ [[جدایی دین از سیاست]] در میان [[جوامع اسلامی]]، عمدتاً در آغاز [[فروپاشی]] [[خلافت]] [[عثمانی]] شیوع یافت و نخستین کسی که [[پرچم]] [[جدایی دین از سیاست]] را در اندیشۀ [[اسلامی]] برافراشت، شیخ [[علی عبدالرازق]] از شیوخ جامعۀ الأزهر [[مصر]] بود که با انتشار [[کتاب]] "الإسلام و أصول الحکم" در سال ۱۹۲۵ میلادی، نظریۀ [[جدایی دین از سیاست]] و سیاسی نبودن [[دین اسلام]] و نیز الهی نبودن [[زمامداری]] [[رسول اکرم]]{{صل}} و خلفای او را مطرح ساخت. نامبرده در کتاب مذکور در یکجا می‌گوید: "همۀ آنچه [[اسلام]] [[تشریع]] کرده و [[پیامبر]] [[مسلمانان]] را ملزم به آن فرموده است از نظام‌ها و [[قواعد]] و [[آداب]] به هیچ وجه نه از روش‌های [[حکومت]] [[سیاسی]]، و نه از نظام‌های [[دولت]] [[مدنی]] بوده است"<ref>{{عربی|إنّ كل ما شرعه الإسلام و أخذ به النبي المسلمين من انظمة و قواعد و آداب لم يكن في شيء كثير ولا قليل من أساليب الحكم السياسي ولا من أنظمة الدولة المدنية}}علی عبدالرازق، الإسلام و أصول الحکم، ص۱۷۱.</ref>.
۱۱۳٬۲۵۵

ویرایش