پرش به محتوا

عکاظ در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
| موضوع مرتبط = عکاظ
| موضوع مرتبط = عکاظ
| عنوان مدخل  = [[عکاظ]]
| عنوان مدخل  = [[عکاظ]]
| مداخل مرتبط = [[عکاظ در حدیث]] - [[عکاظ در نهج البلاغه]] - [[عکاظ در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[عکاظ در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = عکاظ (پرسش)
| پرسش مرتبط  =
}}
}}
==بیابان‌گردی حضرت پیامبر برای [[دعوت]] از [[قبایل]] [[بادیه‌نشین]]==
==بیابان‌گردی حضرت پیامبر برای [[دعوت]] از [[قبایل]] [[بادیه‌نشین]]==
[[پیامبر اکرم]] هر کاری می‌توانست برای پیشبرد [[دعوت به اسلام]] می‌کرد، به همین علت، پس از رفتن به [[طائف]] در جست‌و‌جوی راه دیگری به سراغ قبایل بزرگ بیرون از مکه رفتند. ایشان [[حضرت علی]] را با اینکه در حدود بیست سال بیشتر نداشت، در تمام این سفرها به همراه می‌برد.
[[پیامبر اکرم]] هر کاری می‌توانست برای پیشبرد [[دعوت به اسلام]] می‌کرد، به همین علت، پس از رفتن به [[طائف]] در جست‌و‌جوی راه دیگری به سراغ قبایل بزرگ بیرون از مکه رفتند. ایشان [[حضرت علی]] را با اینکه در حدود بیست سال بیشتر نداشت، در تمام این سفرها به همراه می‌برد.
خط ۱۵: خط ۱۴:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[اعراب]] علاوه بر [[تجارت]] کالا به سرزمین‌های دیگر، برای تأمین نیازهای داخلی، اجتماعات و بازارگاه‌هایی را بر پا کرده بودند که [[قبایل]] مختلف [[عرب]] و حتی [[غیر عرب]]، در آن به [[داد و ستد]] می‌پرداختند؛ از جمله مهم‌ترین این بازارها، [[عکاظ]] بود. ریشه [[عربی]] این کلمه، از {{عربی|عَکَظَ یَعکِظ عُکاظاً}} است. [[ابن منظور]] در شرح آن می‌گوید: {{عربی|فيعكظ بعضهم بالفخار ای یَدَعَك}}<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۷، ص۴۴۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۴۰.</ref>؛ [[عکاظ]] را [[عکاظ]] می‌گفتند؛ چون [[عرب]] در آن جمع می‌شدند و به دیگران [[تفاخر]] می‌کردند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۹۵.</ref>.
*[[اعراب]] علاوه بر [[تجارت]] کالا به سرزمین‌های دیگر، برای تأمین نیازهای داخلی، اجتماعات و بازارگاه‌هایی را بر پا کرده بودند که [[قبایل]] مختلف [[عرب]] و حتی [[غیر عرب]]، در آن به [[داد و ستد]] می‌پرداختند؛ از جمله مهم‌ترین این بازارها، [[عکاظ]] بود. ریشه [[عربی]] این کلمه، از {{عربی|عَکَظَ یَعکِظ عُکاظاً}} است. [[ابن منظور]] در شرح آن می‌گوید: {{عربی|فيعكظ بعضهم بالفخار ای یَدَعَك}}<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۷، ص۴۴۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۴۰.</ref>؛ [[عکاظ]] را [[عکاظ]] می‌گفتند؛ چون [[عرب]] در آن جمع می‌شدند و به دیگران [[تفاخر]] می‌کردند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۹۵.</ref>.


==موقعیت جغرافیایی [[عکاظ]]==
==موقعیت جغرافیایی [[عکاظ]]==
*این بازار در بالای نجد و نزدیک [[عرفات]]<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۶۷.</ref>، بین منطقه نخله و [[طائف]]<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۹۰.</ref>، در دشتی وسیع با عرضی بیشتر از ده میل<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۷۰.</ref> واقع شده بود. [[بازار]] [[عکاظ]] در یکی از مراحل [[صنعا]] قرار داشت<ref>محمود شکری آلوسی، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷؛ محمد بن عبد الله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۳.</ref> و فاصله‌اش تا [[مکه]] سه روز و تا [[طائف]]، یک روز راه بود<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۳۸۲.</ref>. [[عکاظ]]، تابع [[طائف]] به شمار می‌آمد<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۳۸۲؛ محمد بن عبد الله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۳.</ref> و گفته شده است از آن ثقیف و [[قیس]] بن عیلان بود <ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۴۰.</ref>.
*این بازار در بالای نجد و نزدیک [[عرفات]]<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۶۷.</ref>، بین منطقه نخله و [[طائف]]<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۹۰.</ref>، در دشتی وسیع با عرضی بیشتر از ده میل<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۷۰.</ref> واقع شده بود. [[بازار]] [[عکاظ]] در یکی از مراحل [[صنعا]] قرار داشت<ref>محمود شکری آلوسی، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷؛ محمد بن عبد الله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۳.</ref> و فاصله‌اش تا [[مکه]] سه روز و تا [[طائف]]، یک روز راه بود<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۳۸۲.</ref>. [[عکاظ]]، تابع [[طائف]] به شمار می‌آمد<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۳۸۲؛ محمد بن عبد الله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۳.</ref> و گفته شده است از آن ثقیف و [[قیس]] بن عیلان بود <ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۴۰.</ref>.
*[[عکاظ]] تمام مشخصات یک بازار بزرگ را دارا بود. در بین [[عرب جاهلی]]، عادت بر این بود که بازار مشترک [[قبایل]]، در زمینی هموار و در حد امکان، وسیع واقع شود. قرار داشتن در محل تلاقی راه‌های اصلی و دیده شدن از راه دور، از شروط دیگر یک بازار بزرگ، برشمرده می‌شد و همه این شروط در بازار [[عکاظ]] فراهم آمده بود <ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۳۸۲.</ref>؛ از این رو به عنوان بزرگ‌ترین بازار [[جاهلی]] [[شهرت]] یافت<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۹۵-۹۶.</ref>.
*[[عکاظ]] تمام مشخصات یک بازار بزرگ را دارا بود. در بین [[عرب جاهلی]]، عادت بر این بود که بازار مشترک [[قبایل]]، در زمینی هموار و در حد امکان، وسیع واقع شود. قرار داشتن در محل تلاقی راه‌های اصلی و دیده شدن از راه دور، از شروط دیگر یک بازار بزرگ، برشمرده می‌شد و همه این شروط در بازار [[عکاظ]] فراهم آمده بود <ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۳۸۲.</ref>؛ از این رو به عنوان بزرگ‌ترین بازار [[جاهلی]] [[شهرت]] یافت<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۹۵-۹۶.</ref>.


==ایام [[عکاظ]]==
==ایام [[عکاظ]]==
خط ۲۵: خط ۲۴:
*[[جاذبه]] و [[شهرت]] بزرگ‌ترین بازار [[عرب]]، علاوه بر [[قبایل]] شمال و جنوب [[عرب]] و همچنین قبائل نجد، [[اعراب]] دیگر سرزمین‌ها را نیز برای [[تجارت]] به آنجا می‌کشاند. [[اعراب]] [[حجاز]]، [[شام]]، [[بادیه]]، [[بحرین]]، یمامه و [[یمن]] به این بازار می‌آمدند و به [[تجارت]] می‌پرداختند<ref>محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، ج۳، ص۸۵.</ref>.[[بازار]] جذاب [[عکاظ]]، علاوه بر [[مردم]] عادی، [[پادشاهان]] و امیرانی را نیز به خود دیده بود که در پی یافتن گوهرها و مرواریدهای کمیاب، به آنجا پا نهاده بودند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref>.
*[[جاذبه]] و [[شهرت]] بزرگ‌ترین بازار [[عرب]]، علاوه بر [[قبایل]] شمال و جنوب [[عرب]] و همچنین قبائل نجد، [[اعراب]] دیگر سرزمین‌ها را نیز برای [[تجارت]] به آنجا می‌کشاند. [[اعراب]] [[حجاز]]، [[شام]]، [[بادیه]]، [[بحرین]]، یمامه و [[یمن]] به این بازار می‌آمدند و به [[تجارت]] می‌پرداختند<ref>محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، ج۳، ص۸۵.</ref>.[[بازار]] جذاب [[عکاظ]]، علاوه بر [[مردم]] عادی، [[پادشاهان]] و امیرانی را نیز به خود دیده بود که در پی یافتن گوهرها و مرواریدهای کمیاب، به آنجا پا نهاده بودند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref>.
*گفته شده است که یکی از [[ملوک]] [[یمن]]، خود، شمشیری خوب و حله‌ای در خور را همراه مَرکبی تیز رو، به بازار [[عکاظ]] برد تا بفروشد<ref>سعید الأفغانی، اسواق العرب فی الجاهلیه و الاسلام، ص۲۸۱.</ref>. [[نعمان بن منذر]] - [[حاکم]] مشهور [[حیره]] - از جمله کسانی است که هر ساله کاروانی تجاری، حامل عطریات، پارچه‌های [[زیبا]] و گوهرهای گران‌بها را برای فروش به [[عکاظ]] می‌فرستاد<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۹۰؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۹۵.</ref>.
*گفته شده است که یکی از [[ملوک]] [[یمن]]، خود، شمشیری خوب و حله‌ای در خور را همراه مَرکبی تیز رو، به بازار [[عکاظ]] برد تا بفروشد<ref>سعید الأفغانی، اسواق العرب فی الجاهلیه و الاسلام، ص۲۸۱.</ref>. [[نعمان بن منذر]] - [[حاکم]] مشهور [[حیره]] - از جمله کسانی است که هر ساله کاروانی تجاری، حامل عطریات، پارچه‌های [[زیبا]] و گوهرهای گران‌بها را برای فروش به [[عکاظ]] می‌فرستاد<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۹۰؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۹۵.</ref>.
*در بازار [[عکاظ]] که بازاری بزرگ برای همه اهل جزیره به شمار می‌آمد، از هر سرزمینی کالاهای تجاری و صنعتی به این بازار آورده می‌شد؛ شراب از هجر، [[عراق]]، غزه و [[بصره]]؛ روغن از بادیه‌ها؛ پشم‌های شتر و گوسفند از [[یمن]]؛ پارچه‌های حریر، روغن، کشمش و [[سلاح]] از [[شام]] و نیز انواع عطرها و سلاح‌های [[جنگی]] از مناطق دیگر، در این بازار عرضه می‌شد<ref>سعید الأفغانی، اسواق العرب فی الجاهلیه و الاسلام، ص۲۷۸.</ref>. همچنین اشیای دیگری را که در بازارهای [[عرب]] وجود نداشت از [[ایران]]، [[روم]] و بسیاری از کشورهای به آنجا می‌آوردند<ref>سعید الأفغانی، اسواق العرب فی الجاهلیه و الاسلام، ص۲۷۸؛ هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۸.</ref>. همچنین بازارهای برده‌فروشی از هر نژاد در آن تشکیل می‌شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱۱، ص۴۹۵.</ref>. از بردگان سیاه حبشی گرفته تا سپیداندامان رومی، کنیزکان [[هندی]]، [[مصری]] و ایرانی و [[زنان]] آسیای میانه عرضه و به فروش می‌رسیدند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۹۶-۹۷.</ref>.
*در بازار [[عکاظ]] که بازاری بزرگ برای همه اهل جزیره به شمار می‌آمد، از هر سرزمینی کالاهای تجاری و صنعتی به این بازار آورده می‌شد؛ شراب از هجر، [[عراق]]، غزه و [[بصره]]؛ روغن از بادیه‌ها؛ پشم‌های شتر و گوسفند از [[یمن]]؛ پارچه‌های حریر، روغن، کشمش و [[سلاح]] از [[شام]] و نیز انواع عطرها و سلاح‌های [[جنگی]] از مناطق دیگر، در این بازار عرضه می‌شد<ref>سعید الأفغانی، اسواق العرب فی الجاهلیه و الاسلام، ص۲۷۸.</ref>. همچنین اشیای دیگری را که در بازارهای [[عرب]] وجود نداشت از [[ایران]]، [[روم]] و بسیاری از کشورهای به آنجا می‌آوردند<ref>سعید الأفغانی، اسواق العرب فی الجاهلیه و الاسلام، ص۲۷۸؛ هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۸.</ref>. همچنین بازارهای برده‌فروشی از هر نژاد در آن تشکیل می‌شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱۱، ص۴۹۵.</ref>. از بردگان سیاه حبشی گرفته تا سپیداندامان رومی، کنیزکان [[هندی]]، [[مصری]] و ایرانی و [[زنان]] آسیای میانه عرضه و به فروش می‌رسیدند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۹۶-۹۷.</ref>.


==[[دین]] و تأثیر آن در این بازار==
==[[دین]] و تأثیر آن در این بازار==
*بازارها در شبه [[جزیره عربستان]]، در واقع اماکنی [[عبادی]] بودند که به علت [[شأن]] [[حرم]] [[مکه]]، از تقدس و [[احترام]] بسیاری برخوردار بودند<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۳۸۲.</ref>. بازارها، جزئی از [[حرم]]، به شمار می‌آمدند؛ به گونه‌ای که بازاری مثل [[عکاظ]]، از موسم‌های [[حجاز]] بود<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۷۰.</ref>. در نظر اکثر [[حجاج]]، موسم مترادف کلمه "[[مناسک]]" بود<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۳۸۲.</ref>؛ از این رو [[قبایل]] [[قریش]] و دیگر [[قبایل]]، همواره بر این امر تأکید می‌ورزیدند که در بازارهای [[عکاظ]]، مجنه و ذی‌المجاز فقط با [[لباس]] [[احرام]]، شرکت کنید<ref>محمد بن عبد الله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۴.</ref>. به علت همین [[قداست]]، [[جان]] و [[مال]] [[مردم]] از آغاز موسم تا پایان بازار، در [[امان]] بود و هیچ خونی ریخته نمی‌شد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱.</ref>. در [[عکاظ]]، صخره‌هایی به عنوان انصاب و [[حرم]] بود که [[مردم]]، گرد آن، [[طواف]] و [[حج]] انجام می‌دادند<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲؛ محمود شکری آلوسی، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۹۷-۹۸.</ref>.
*بازارها در شبه [[جزیره عربستان]]، در واقع اماکنی [[عبادی]] بودند که به علت [[شأن]] [[حرم]] [[مکه]]، از تقدس و [[احترام]] بسیاری برخوردار بودند<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۳۸۲.</ref>. بازارها، جزئی از [[حرم]]، به شمار می‌آمدند؛ به گونه‌ای که بازاری مثل [[عکاظ]]، از موسم‌های [[حجاز]] بود<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۷۰.</ref>. در نظر اکثر [[حجاج]]، موسم مترادف کلمه "[[مناسک]]" بود<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۳۸۲.</ref>؛ از این رو [[قبایل]] [[قریش]] و دیگر [[قبایل]]، همواره بر این امر تأکید می‌ورزیدند که در بازارهای [[عکاظ]]، مجنه و ذی‌المجاز فقط با [[لباس]] [[احرام]]، شرکت کنید<ref>محمد بن عبد الله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۴.</ref>. به علت همین [[قداست]]، [[جان]] و [[مال]] [[مردم]] از آغاز موسم تا پایان بازار، در [[امان]] بود و هیچ خونی ریخته نمی‌شد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱.</ref>. در [[عکاظ]]، صخره‌هایی به عنوان انصاب و [[حرم]] بود که [[مردم]]، گرد آن، [[طواف]] و [[حج]] انجام می‌دادند<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲؛ محمود شکری آلوسی، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۹۷-۹۸.</ref>.


==از لحاظ [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]==
==از لحاظ [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]==
*علاوه بر [[شأن]] تجاری و [[دینی]]، جنبه‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] این بازار نیز در خور توجه است. [[عکاظ]] هم‌چون [[کنگره]] بزرگ [[اعراب]] بود که مستمند و [[غنی]]، [[قوی]] و ضعیف، بازرگان و هنرمند و... در آن گرد هم می‌شدند و درباره [[اختلافات]]، کشمکش‌ها و دیگر امور خود، گفت و شنود می‌کردند و نظر می‌دادند<ref>شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۸۷؛ هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۸.</ref>.
*علاوه بر [[شأن]] تجاری و [[دینی]]، جنبه‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] این بازار نیز در خور توجه است. [[عکاظ]] هم‌چون [[کنگره]] بزرگ [[اعراب]] بود که مستمند و [[غنی]]، [[قوی]] و ضعیف، بازرگان و هنرمند و... در آن گرد هم می‌شدند و درباره [[اختلافات]]، کشمکش‌ها و دیگر امور خود، گفت و شنود می‌کردند و نظر می‌دادند<ref>شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۸۷؛ هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۸.</ref>.
*[[پیمان]] نامه‌های [[قبایل]] و رد و بدل<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۳۸۳.</ref> [[اسیران]] و خون‌بهای مقتولان در آنجا انجام می‌شد<ref>ابو الیاس قلقشندی، نهایة الإرب فی معرفة انساب العرب، ص۴۲۷؛ شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۸۷.</ref>؛ همچنین این بازار، فرصتی برای [[ناتوانان]] فراهم می‌آورد تا برای [[ایستادگی]] در برابر راهزنان از دیگران کمک بگیرند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref>. در [[عکاظ]]، [[قبایل]] به همگان اعلان می‌کردند از [[گناه]] و [[بدکاری]] [[دست]] برداشته‌اند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref> و از افراد [[مفسد]] و فتنه‌جوی [[قبایل]] خود، [[تبری]] می‌جستند و آنها را از خود، جدا می‌کردند؛ همچنان که [[خزاعه]] در همین بازار از ابن حُدادیه - شاعر [[جاهلی]] خود -[[تبری]] می‌جستند و وی را از خود راندند<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۵، ص۲۰۹.</ref>.
*[[پیمان]] نامه‌های [[قبایل]] و رد و بدل<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۳۸۳.</ref> [[اسیران]] و خون‌بهای مقتولان در آنجا انجام می‌شد<ref>ابو الیاس قلقشندی، نهایة الإرب فی معرفة انساب العرب، ص۴۲۷؛ شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۸۷.</ref>؛ همچنین این بازار، فرصتی برای [[ناتوانان]] فراهم می‌آورد تا برای [[ایستادگی]] در برابر راهزنان از دیگران کمک بگیرند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref>. در [[عکاظ]]، [[قبایل]] به همگان اعلان می‌کردند از [[گناه]] و [[بدکاری]] [[دست]] برداشته‌اند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref> و از افراد [[مفسد]] و فتنه‌جوی [[قبایل]] خود، [[تبری]] می‌جستند و آنها را از خود، جدا می‌کردند؛ همچنان که [[خزاعه]] در همین بازار از ابن حُدادیه - شاعر [[جاهلی]] خود -[[تبری]] می‌جستند و وی را از خود راندند<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۵، ص۲۰۹.</ref>.
*در آنجا [[خون]] خائنان هدر می‌رفت<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۳۹.</ref>. آنجا [[زنان]] [[قریشی]] [[بزرگواری]] نیز بودند که خود را برای یافتن شوهر مناسب، به مردان عرضه می‌کردند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۳۹.</ref>. در این بازار، افرادی موجه و با [[نفوذ]] بر [[مسند]] [[قضا]] می‌نشستند و بین [[قبایل]] [[قضاوت]] می‌کردند<ref>محمود شکری آلوسی، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷.</ref>. از جمله این [[قضات]] [[أناس تمیمی]]، [[اقرع بن حابس تمیمی]]<ref>محمود شکری آلوسی، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷.</ref> و [[مازن بن مالک تمیمی]]<ref>خیر الدین زرکلی، الأعلام، ج۵، ص۲۵۵.</ref> بودند که از [[حکّام]] و [[قضات]] معروف موسم [[عکاظ]] برشمرده می‌شدند. در ضمن، نباید فراموش کرد که [[معاویة بن شریف]] نیز به عنوان [[رئیس]] موسم [[عکاظ]] و یکی از [[قضات]] آن، فردی کاملاً شناخته شده بود <ref>خیر الدین زرکلی، الأعلام، ج۷، ص۲۶۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۹۸-۹۹.</ref>.
*در آنجا [[خون]] خائنان هدر می‌رفت<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۳۹.</ref>. آنجا [[زنان]] [[قریشی]] [[بزرگواری]] نیز بودند که خود را برای یافتن شوهر مناسب، به مردان عرضه می‌کردند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۳۹.</ref>. در این بازار، افرادی موجه و با [[نفوذ]] بر [[مسند]] [[قضا]] می‌نشستند و بین [[قبایل]] [[قضاوت]] می‌کردند<ref>محمود شکری آلوسی، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷.</ref>. از جمله این [[قضات]] [[أناس تمیمی]]، [[اقرع بن حابس تمیمی]]<ref>محمود شکری آلوسی، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷.</ref> و [[مازن بن مالک تمیمی]]<ref>خیر الدین زرکلی، الأعلام، ج۵، ص۲۵۵.</ref> بودند که از [[حکّام]] و [[قضات]] معروف موسم [[عکاظ]] برشمرده می‌شدند. در ضمن، نباید فراموش کرد که [[معاویة بن شریف]] نیز به عنوان [[رئیس]] موسم [[عکاظ]] و یکی از [[قضات]] آن، فردی کاملاً شناخته شده بود <ref>خیر الدین زرکلی، الأعلام، ج۷، ص۲۶۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۹۸-۹۹.</ref>.


==جنبه ادبی==
==جنبه ادبی==
خط ۳۹: خط ۳۸:
*ضمن اینکه حضور [[زنان]] شاعر‌ه‌ای چون [[هند بنت‌الخُس]] را در این مجمع ادبی و قرائت اشعارشان را نباید از نظر دور داشت<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۸، ص۹۷.</ref>.
*ضمن اینکه حضور [[زنان]] شاعر‌ه‌ای چون [[هند بنت‌الخُس]] را در این مجمع ادبی و قرائت اشعارشان را نباید از نظر دور داشت<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۸، ص۹۷.</ref>.
*در کنار [[کرسی]] شعرسرایی، [[منابر]] [[وعظ]] و [[تبلیغ]] نیز بر پا بود. در این بازار، [[خطیبان]] [[سخنوری]] مانند [[قیس بن ساعده أیادی]]، به ایراد [[سخنرانی]] در این بازار می‌پرداختند<ref>محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۱۰۱.</ref>. همچنین این بازار، فرصتی مناسب برای [[راهبان]] بود تا برای [[نفوذ]] کلیساهای خویش بکوشند <ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref>. [[یهودیان]]، کتاب‌های خود را برای [[مردم]] می‌خواندند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref> و [[کاهنان]] حکمت‌های [[ایران]] و [[هند]] را با عبارت‌های مسجع باز می‌گفتند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref>.
*در کنار [[کرسی]] شعرسرایی، [[منابر]] [[وعظ]] و [[تبلیغ]] نیز بر پا بود. در این بازار، [[خطیبان]] [[سخنوری]] مانند [[قیس بن ساعده أیادی]]، به ایراد [[سخنرانی]] در این بازار می‌پرداختند<ref>محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۶۷؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۱۰۱.</ref>. همچنین این بازار، فرصتی مناسب برای [[راهبان]] بود تا برای [[نفوذ]] کلیساهای خویش بکوشند <ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref>. [[یهودیان]]، کتاب‌های خود را برای [[مردم]] می‌خواندند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref> و [[کاهنان]] حکمت‌های [[ایران]] و [[هند]] را با عبارت‌های مسجع باز می‌گفتند<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ج۱، ص۲۹.</ref>.
*در تواریخ [[نقل]] شده است که [[حضرت]] ختمی [[مرتبت]]{{صل}} نیز در ابتدای [[رسالت]] خویش، ده سال در موسم [[حج]]، به سراغ [[حجاج]] در بازارهای مجنه، [[عکاظ]] و خیمه‌هایشان در [[منا]] می‌رفت و با شرکت کردن در مجامع آنها، به [[تبلیغ]] [[دین اسلام]] می‌پرداخت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۸؛ محمد بن عبد الله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۴.</ref>؛ تا اینکه در [[سال یازدهم هجری]] با افرادی از [[قبیله]] [[اوس]] [[ملاقات]] کرد و با عرضه [[اسلام]] بر آنها، پایه‌های یک [[دولت اسلامی]] را در [[مدینه]] بنیان نهاد<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۵۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۹۹-۱۰۰.</ref>.
*در تواریخ [[نقل]] شده است که [[حضرت]] ختمی [[مرتبت]]{{صل}} نیز در ابتدای [[رسالت]] خویش، ده سال در موسم [[حج]]، به سراغ [[حجاج]] در بازارهای مجنه، [[عکاظ]] و خیمه‌هایشان در [[منا]] می‌رفت و با شرکت کردن در مجامع آنها، به [[تبلیغ]] [[دین اسلام]] می‌پرداخت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۸؛ محمد بن عبد الله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۴.</ref>؛ تا اینکه در [[سال یازدهم هجری]] با افرادی از [[قبیله]] [[اوس]] [[ملاقات]] کرد و با عرضه [[اسلام]] بر آنها، پایه‌های یک [[دولت اسلامی]] را در [[مدینه]] بنیان نهاد<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۵۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۹۹-۱۰۰.</ref>.


==پایان کار [[عکاظ]]==
==پایان کار [[عکاظ]]==
*گزند حوادث در [[جاهلیت]]، بارها بازار معروف [[عرب]] را به تعطیلی می‌کشاند<ref>زمان وقوع جنگ‌های فجار و نیز زمانی که هشام بن مغیره، از بزرگان قریش، در مکه وفات کرد و باعث تعطیلی سه ساله عکاظ گردید (ازرقی، محمد بن عبد الله؛ اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۳)، از جمله سال‌هایی بود که عکاظ بر پا نشد. همچنین احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۲.</ref>؛ اما اندکی بعد، دوباره برپا می‌شد تا اینکه [[اسلام]] [[ظهور]] کرد. به [[روایت]] [[بخاری]]، در ابتدا [[مسلمانان]] از [[بیم]] [[گناه]]، از شرکت در بازارهای [[جاهلی]] [[کراهت]] داشتند تا اینکه [[آیه]] ۱۹۸ [[سوره بقره]] نازل شد و آنان اجازه یافتند که در موسم [[حج]] در بازارها به [[داد و ستد]] بپردازند؛ از این رو بسیاری از بازارهای [[جاهلی]] تا سال‌ها پس از [[ظهور اسلام]]، فعال بودند<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۱، ص۱۱۶.</ref>. [[بازار]] [[عکاظ]] نیز تا اواخر دوران [[اموی]] برپا و رایج بود تا اینکه در سال ۱۲۹ [[هجری]] در پی [[قیام]] حروریان به [[رهبری]] [[مختار بن عوف ازدی]] در [[مکه]]، [[مردم]] از [[فتنه]] و [[غارت]] او ترسیدند. از آن سال به بعد، این بازار، تعطیل شد<ref>محمد بن عبد الله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۳.</ref> و جای خود را به بازار "مِربَد" در [[بصره]] داد<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۱، ص۱۱۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۰۱.</ref>.
*گزند حوادث در [[جاهلیت]]، بارها بازار معروف [[عرب]] را به تعطیلی می‌کشاند<ref>زمان وقوع جنگ‌های فجار و نیز زمانی که هشام بن مغیره، از بزرگان قریش، در مکه وفات کرد و باعث تعطیلی سه ساله عکاظ گردید (ازرقی، محمد بن عبد الله؛ اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۳)، از جمله سال‌هایی بود که عکاظ بر پا نشد. همچنین احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۲.</ref>؛ اما اندکی بعد، دوباره برپا می‌شد تا اینکه [[اسلام]] [[ظهور]] کرد. به [[روایت]] [[بخاری]]، در ابتدا [[مسلمانان]] از [[بیم]] [[گناه]]، از شرکت در بازارهای [[جاهلی]] [[کراهت]] داشتند تا اینکه [[آیه]] ۱۹۸ [[سوره بقره]] نازل شد و آنان اجازه یافتند که در موسم [[حج]] در بازارها به [[داد و ستد]] بپردازند؛ از این رو بسیاری از بازارهای [[جاهلی]] تا سال‌ها پس از [[ظهور اسلام]]، فعال بودند<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۱، ص۱۱۶.</ref>. [[بازار]] [[عکاظ]] نیز تا اواخر دوران [[اموی]] برپا و رایج بود تا اینکه در سال ۱۲۹ [[هجری]] در پی [[قیام]] حروریان به [[رهبری]] [[مختار بن عوف ازدی]] در [[مکه]]، [[مردم]] از [[فتنه]] و [[غارت]] او ترسیدند. از آن سال به بعد، این بازار، تعطیل شد<ref>محمد بن عبد الله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۳.</ref> و جای خود را به بازار "مِربَد" در [[بصره]] داد<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۱، ص۱۱۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۰۱.</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عکاظ (مقاله)|عکاظ]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۵۵: خط ۵۲:


[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل]]
[[رده: عکاظ]]
۱۱۱٬۹۱۱

ویرایش