پرش به محتوا

امامت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۹٬۷۵۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
جز (جایگزینی متن - 'اول' به 'اول')
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۳۹: خط ۲۳۹:


آیۀ دیگری که به [[صراحت]] راه تعیین امام را منحصر به اراده و [[مشیت]] و [[جعل خداوند متعال]] می‌داند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه 30.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> است. از کاربرد واژه [[خلیفه]] در قرآن به دست می‌آید که خداوند انسان را خلیفه و [[جانشین]] خود در روی [[زمین]] قرار داده است، پس بین امامت و [[خلافت]] رابطه‌ وجود دارد. از آیات فوق استفاده می‌شود سنت جعل [[خلیفه روی زمین]] قانونی مستمر و همیشگی بوده است و نمی‌توان عصری را [[تصور]] کرد که خالی از خلیفه باشد<ref>ملا صدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص۳۰۸؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ص۳۶۷.</ref>. اگر لازم باشد در هر عصری دست کم یک نفر چنین مقامی داشته باشد، لازم است نزدیکی را به [[هدف آفرینش]]، یعنی [[عبودیت]]<ref>{{متن قرآن|مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>، داشته، در نتیجه [[برترین انسان‌ها]] باشد و گذشت که «برترین انسان‌ها» همان تعبیری است که [[شیعه]] برای «[[امام]]» به کار می‌برد. [[خداوند]] هم [[تعیین خلیفه]] و امام را به خودش نسبت داده و احدی در این مسئله با او [[شریک]] نیست، حتی [[پیامبران الهی]]<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۳۶-۱۵۵.</ref>.
آیۀ دیگری که به [[صراحت]] راه تعیین امام را منحصر به اراده و [[مشیت]] و [[جعل خداوند متعال]] می‌داند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه 30.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> است. از کاربرد واژه [[خلیفه]] در قرآن به دست می‌آید که خداوند انسان را خلیفه و [[جانشین]] خود در روی [[زمین]] قرار داده است، پس بین امامت و [[خلافت]] رابطه‌ وجود دارد. از آیات فوق استفاده می‌شود سنت جعل [[خلیفه روی زمین]] قانونی مستمر و همیشگی بوده است و نمی‌توان عصری را [[تصور]] کرد که خالی از خلیفه باشد<ref>ملا صدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص۳۰۸؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ص۳۶۷.</ref>. اگر لازم باشد در هر عصری دست کم یک نفر چنین مقامی داشته باشد، لازم است نزدیکی را به [[هدف آفرینش]]، یعنی [[عبودیت]]<ref>{{متن قرآن|مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>، داشته، در نتیجه [[برترین انسان‌ها]] باشد و گذشت که «برترین انسان‌ها» همان تعبیری است که [[شیعه]] برای «[[امام]]» به کار می‌برد. [[خداوند]] هم [[تعیین خلیفه]] و امام را به خودش نسبت داده و احدی در این مسئله با او [[شریک]] نیست، حتی [[پیامبران الهی]]<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۳۶-۱۵۵.</ref>.
== بررسی معانی [[امامت]] با توجه به آیه عهد ==
احتمال های متعددی برای معنای امامت در آیه عهد داده شده است که در ادامه به بررسی آنها می پردازیم.
'''معنای نخست:''' [[پیشوایی]] [[اخلاقی]] محض به معنای الگوی [[اخلاقی]]. در این صورت مقصود از {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} این است که من تو را الگویی [[اخلاقی]] قرار دادم که بدون داشتن اختیارات [[حکومت]] و [[سیاست]] و [[تدبیر امور]]، به او [[اقتدا]] می‌شود. حتی بدون توجه به قرینه‌هایی که پیش از این گفتیم نیز این معنا نمی‌تواند مدنظر باشد؛ زیرا<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۶۶.</ref>:
[[پیشوایی]] [[اخلاقی]] برای همۀ [[پیامبران]] نسبت به دیگر [[مردم]] ثابت است؛ زیرا [[انبیا]] [[برترین]] [[بندگان]] و بهترین‌هایی هستند که [[خداوند]] از میان آفریدگانش [[برگزیده]] است. [[خدای سبحان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ}}<ref>«خداوند از فرشتگان رسولانی برمی‌گزیند، و همچنین از مردم» سوره حج، آیه ۷۵.</ref>. لازمۀ اصطفا و [[گزینش الهی]]، کمال [[اخلاقی]] است که دارندۀ آن را در جایگاهی قرار می‌دهد که باید به او [[اقتدا]] کرد و از رفتارش [[الگو]] گرفت. این [[گزینش]] نیز برای [[ابراهیم]] ثابت بوده است؛ چه اینکه او [[پیامبری]] بود که [[خداوند سبحان]] پیش از [[عهد امامت]]، او را برای [[نبوت]] و [[رسالت]] [[برگزیده]] بود. پس درست نیست که از این [[امامت]]، تنها الگوی [[اخلاقی]] محض قصد شده باشد<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۶۹-۱۷۰.</ref>.
با روشن شدن این مطلب، می‌گوییم: در این [[آیه]] قرینه‌های روشنی وجود دارد که نشان می‌دهد [[امامت]] در اینجا منصبی قانونی است و تنها یک ویژگی [[اخلاقی]] [[تکوینی]] نیست. از جمله:
#تعبیر از [[امامت]] به “عهد”؛ این تعبیر به صراحت بیان می‌کند که [[امامت]] نه ویژگی [[تکوینی]] بیرونی، بلکه منصبی اعتباری و قانونی است که [[خداوند]] [[عهد]] و [[پیمان]] بر آن را به هر کس بخواهد عطا می‌کند.
#[[نفی]] [[امامت]] از [[ظالمان]]؛ زیرا کمال [[اخلاقی]] و الگوگری [[معنوی]]، اساساً و به خودی خود از [[ظالمان]]، [[نفی]] شده است و اگر مقصود از عبارت {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} چنین معنایی می‌بود، تحصیل حاصل بوده، بیان آن از سوی حکیمی [[فصیح]] و [[بلیغ]]، [[زشت]] و نارواست؛ چرا که [[ظالم]] از پایه، ویژگی الگوگری [[اخلاقی]] را ندارد و نیازی نیست که [[خداوند متعال]] با این سخن آن را [[نفی]] کند: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۷۰-۱۷۱.</ref>.
'''معنای دوم:''' [[پیشوایی]] [[فکری]] و [[اعتقادی]]. مقصود از این [[پیشوایی]]، [[رهبری]] [[مردم]] در [[باور]] به [[توحید]] است؛ یعنی همان [[دین ابراهیم]] که [[مأمور]] به [[پیروی]] از آن هستیم<ref>اشاره به آیه:{{متن قرآن|قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}} «بگو: خدا راست گفته است. بنابراین، از آیین ابراهیم پیروی کنید، که به حق گرایش داشت» سوره آل عمران، آیه ۹۵. (مترجم)</ref>.
ممکن نیست مقصود از [[امامت]] در آیۀ [[عهد]]، صرف [[پیشوایی]] [[فکری]] در [[باور]] به [[توحید]] باشد. پیش از آنکه [[دلایل]] این مطلب را توضیح دهیم، باید به نکته‌ای اساسی اشاره کنیم و آن اینکه گاهی مقصود از [[توحید]]، [[توحید نظری]] محض است؛ یعنی [[باور]] [[ذهنی]] به [[توحید]]، حتی اگر عملاً در واقعیت محقق نشود. گاه نیز منظور از [[توحید]]، [[باور]] [[توحیدی]] محقَّق و مجسَّم در واقعیت [[انسانی]] است که آن را [[توحید عملی]] می‌نامیم<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۷۱-۱۷۲.</ref>.
'''معنای سوم:''' [[رهبری]] به معنای [[نبوت]] که در این صورت مقصود از آیۀ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} این است که تو را [[پیامبر]] قرار دادیم.
بطلان این احتمال، روشن و [[مورد اتفاق]] است. [[یقین]] به این [[حقیقت]] که [[نبوت]] پیش از [[آزمون]] [[ذبح]] [[اسماعیل]] برای [[ابراهیم]] ثابت بوده، برای بطلان این معنا کافی است؛ زیرا این [[آیه]] به صراحت تأکید می‌کند که [[امامت]] پس از موفقیت [[ابراهیم]] در آزمون‌ها و بلاهایش برای او قرار داده شد؛ آزمون‌هایی که بی‌شک ابتلای [[ذبح]] [[اسماعیل]] از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین آنها بود و [[قرآن کریم]] نیز با این عبارت بر آن تصریح می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ}}. پس [[امامت]] مدت‌ها بعد از [[پیامبری]] برای [[ابراهیم]] قرار داده شد و از این‌رو ممکن نیست که مقصود از [[امامت]] در اینجا، [[پیامبری]] باشد<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۷۵-۱۷۶.</ref>.
'''معنای چهارم:''' [[رهبری]] شامل [[پیشوایی]] در [[سیاست]] و [[حکومت]]. با [[اثبات]] بطلان دیگر معانی، این تنها معنای ممکنی است که می‌توان از مجموع معانی بیان شده برای واژۀ [[امامت]] در این [[آیه]] فرض کرد؛ معنایی که ظاهر [[آیه]] و قرینه‌های پرشماری که برخی از آنها را پیش از این بیان کردیم نیز بر آن دلالت می‌کنند.
از آنچه گفتیم روشن شد که عبارت {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} دلالت دارد که [[منصب]] [[ریاست]] و [[رهبری سیاسی]] برای [[ابراهیم]]{{ع}} قرار داده شده است و این دلالت به اندازه‌ای روشن است که جایی برای [[شک و تردید]] باقی نمی‌گذارد<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۷۶.</ref>.
== [[امامت]] عهدی الهی ==
ممکن است این سوال پیش بیاید که امامت عهد الهی و از طرف خداوند است یا امری بشری است به دست مردم، با توجه به مطالبی که در ادامه بحث می آید پاسخ این پرسش روشن می شود.
از [[رسول خدا]]{{صل}} به دور است که در [[رفتار]] یا گفتار خود از سر [[هوی و هوس]] کاری کند یا سخنی بگوید. و این همان است که [[خداوند متعال]] درباره آن فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید * آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>.
و نیز فرموده است: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید، تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>.
بنابراین کارهایی که آن حضرت انجام داد صرفاً بر پایۀ [[دستور خداوند]] بوده است و در نتیجه، همۀ آن [[کارها]] در قلمرو "[[دین]]" قرار دارد که [[خداوند]] ما را به [[پیروی]] از آن، [[امر]] و از [[سرپیچی]] از آن، [[نهی]] فرموده است. پس [[رهبری سیاسی]] و [[امامت فراگیر]] آن [[حضرت]] بر [[جامعه اسلامی]] تنها بر اساس [[تعیین]] از سوی [[خداوند متعال]] و بنا بر امر او بوده است.
بر این اساس [[باور]] داریم که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است که [[خداوند]] هر که از [[بندگان]] [[برگزیده]] خود را بخواهد برای آن [[انتخاب]] می‌کند و این‌طور نیست که امری بشری باشد که به [[مردم]] سپرده شده و آنها خود بر مبنای [[هوای نفس]] و به [[دل]] خواهشان کسی را برای آن برگزینند تا در واقع [[اطاعت]] آنها از [[امام]]، [[اطاعت]] از هوا هایشان و [[پیروی]] ایشان از او، [[پیروی]] از آرایشان باشد. این چیزی است که [[عقل]] و [[نقل]] بر آن گواهند<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۴۴-۴۶.</ref>.
== [[دلایل]] [[عهد الهی]] بودن [[امامت]] ==
[[عقل]] بر این [[حقیقت]] بدین‌سان [[گواهی]] می‌دهد: از آنجا که مسألۀ [[امامت]]، مسألۀ [[اطاعت]] و [[پیروی]] است، اگر امر [[انتخاب امام]] به [[مردم]] واگذار شده باشد تا آنها هر که را به او میل دارند برای آن [[انتخاب]] کنند، پس در واقع [[اطاعت]] آنها از [[امام]]، [[اطاعت]] و [[پیروی]] از هوی و میل خودشان است و پر واضح است که [[اطاعت]] از هوی، [[قبیح]] است و چنان که تجربۀ [[جوامع بشری]] در گذشته و حال نشان می‌دهد و [[عقل]] [[سلیم]] نیز بر آن دلالت دارد، سبب [[فساد]] [[بندگان خدا]] و [[سرزمین]] هایشان می‌شود.
همچنین [[امامت]] یا [[حکومت]]، [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[مردمان]] است و این [[ولایت]]، به [[گواه]] [[عقل]]، جز برای [[خداوند متعال]] و هر که او [[منصوب]] فرماید، ثابت نمی‌گردد؛ چرا که [[مردم]] به خودی خود همه با هم یکسانند و هیچ یک از آنها بر دیگری [[برتری]] ندارد تا [[شایسته]] آن باشد که در مرتبه‌ای والاتر از دیگران قرار بگیرد و آنها را در برابر [[دستورات]] خود رام سازد و به [[اطاعت]] از خویش وادارد.
[[نقل]] نیز این [[حقیقت]] را [[تأیید]] می‌کند. بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]] [[شریف]] تصریح دارند که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است، نه گزینشی بشری. ما در اینجا تنها به بیان شماری از [[آیات]] [[قرآن مجید]] که حاکی از این حقیقت‌اند بسنده می‌کنیم<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۴۶-۴۷.</ref>:
===[[نصّ]] اول===
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«[به یاد آورید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهدۀ این آزمایش‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم عرض کرد: از دودمان من [نیز امامانی قرار بده] خداوند فرمود: پیمان من، به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
در دلالت [[آیه کریمه]] به این نکات باید توجه داشت:
#[[امامت]] زمانی برای [[حضرت ابراهیم]] ـ [[سلام]] [[خدا]] بر [[پیامبر]] ما و خاندانش و بر [[ابراهیم]] باد ـ قرار داده شد که [[پیامبر]] بود. قرینۀ این سخن آن است که او این [[مقام]] را برای فرزندانش نیز خواست و این خود [[گواهی]] است بر آنکه وی در زمان این درخواست و [[جعل امامت]] برای او، فرزندانی داشته است و می‌دانیم که [[ابراهیم]] در [[پیری]] و پس از آنکه دوره‌ای دراز از پیامبریش را گذرانده بود، صاحب [[فرزند]] شد.
#[[امامت]] در این آیۀ [[شریف]] تنها به معنای [[اقتدا]] به [[هدایت]] و [[پیروی]] از [[رفتار]] [[حضرت ابراهیم]] نیست. بلکه به معنای [[رهبری اجتماعی]] و [[حکومت]] است؛ زیرا [[امامت]] به معنای [[اقتدا]] و [[پیروی]]، پیش از آن نیز با همان [[مقام]] [[پیامبری]] برای او ثابت بود؛ چرا که باید به [[هدایت]] هر [[پیامبری]]، حتی اگر [[امام]] هم نباشد، [[اقتدا]] کرد و از رفتارش [[پیروی]] نمود؛ بنابراین [[آیه شریف]] دلالت بر آن دارد که [[خداوند متعال]] [[منصب]] [[رهبری اجتماعی]] و [[حکومت]] را به [[ابراهیم]] داده است.
#این [[آیه]] دلالت دارد که [[منصب ولایت]] و [[رهبری]] در [[جامعه]]، عهدی [[الهی]] است که [[خدای سبحان]] آن را در آنجا که خود بخواهد، قرار می‌دهد و هرگز این [[منصب]]، گزینشی بشری نیست؛ وگرنه نیازی نبود که [[حضرت ابراهیم]] از [[خداوند متعال]] درخواست کند که [[امامت]] را در [[فرزندان]] وی نیز قرار دهد. در آن صورت [[ابراهیم]] می‌توانست به جای آنکه از [[خداوند]] چنین درخواستی کند، با [[تعیین]] از سوی خودش، [[امامت]] و [[رهبری]] [[جامعه]] را در فرزندانش قرار دهد یا مثلاً به مؤمنینی که از او [[اطاعت]] می‌کردند [[وصیت]] کند که آنها [[فرزندان]] و [[نسل]] وی را برای این [[منصب]] [[انتخاب]] کنند؛ اما او می‌دانست که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است که راهی برای رسیدن به آن جز با [[تعیین]] و [[گزینش]] صریح [[خدای سبحان]] نیست.
#بنا بر این [[آیه]]، اینکه [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند]] هر که را بخواهد برای آن برمی‌گزیند، تنها به دوران [[ابراهیم]]{{ع}} اختصاص ندارد. [[دلیل]] این سخن آن است که [[ابراهیم]]{{ع}} [[امامت]] را برای "ذریه"اش که [[فرزندان]] و [[نسل]] او در طول زمان هستند، درخواست کرد و گفت: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} پاسخ این خواسته منفی نبود و [[خداوند متعال]] در جواب او نفرمود که [[امامت]] تنها به تو و زمان تو اختصاص دارد، بلکه پاسخ دربردارندۀ این معنا بود که خواسته او برای ادامه یافتن [[امامت]] تنها در [[نسل]] [[صالح]] و [[شایسته]]‌اش، پذیرفته شده است و ستم‌کاران [[نسل]] او از این [[اجابت]] و رسیدن به [[مقام امامت]] استثنا شده‌اند. پس [[آیه]] دلالت دارد که [[امامت]] در [[فرزندان]] [[صالح]] از [[نسل ابراهیم]] و با عهدی از جانب [[خداوند متعال]] ادامه خواهد داشت.
#یکی از طرفه‌های ظریف این [[آیه]]، آن است که توهمی را که چه بسا در خیال‌ها [[راه]] یابد پس می‌زند و پاسخ می‌گوید. ممکن است برخی بپندارند که قرار داده شدن [[امامت]] در [[فرزندان]] [[ابراهیم]] به این معناست که [[امامت]] نیز همچون پادشاهی‌های موروثی که [[فرزندان]] بی‌هیچ قید و شرط ویژه‌ای [[جانشین]] [[پدران]] می‌شوند، امری ارثی و نسلی است. اما [[آیه]] [[کریم]] در پاسخ به این [[گمان]] [[نادرست]] به تفاوت ذاتی میان این دو اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که ادامه یافتن [[امامت]] در [[نسل ابراهیم]] یک میراث‌بری نَسَبی نیست، بلکه وراثتی [[دینی]] و رسالتی است و به همین [[دلیل]] است که [[فرزندان]] [[ستم]] کار [[ابراهیم]] به این [[مقام]] [[دست]] نخواهند یافت؛ بنابراین [[امامت]] نه با معیار "پیوند نَسَبی" که بنا بر "شایستگی دینی" به [[فرزندان]] [[ابراهیم]] داده شد؛ زیرا این [[خاندان]] [[نبوی]] [[پاک]] در طول [[تاریخ]] سرشار از [[هدایت]] می‌ماند و توان آن را خواهد داشت که رهبرانی [[صالح]] و لایق بپروراند؛ کسانی که [[خداوند متعال]] در برابر این [[پاکی]] و شایستگیِ ادامه یافته در نسلشان، ایشان را به [[لطف]] [[امامت]] ویژه گرداند. این همان معنایی است که آیۀ [[شریف]] بدان اشاره دارد؛ آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید. دودمانی از جنس یکدیگر [از نظر پاکی و تقوا و فضیلت] و خداوند، شنوا و داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.</ref>.
در این آیۀ [[شریف]] مقصود از عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} این است که هر یک از [[فرزندان]] این [[نسل]] در [[شایستگی]] و سزاواری [[رهبری]] و [[گزینش الهی]] همانند دیگری هستند و مقصود از این عبارت، [[پیوستگی]] نَسَبی نیست، که اگر بود اصلاً نیازی به بیان و تصریح بر عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} وجود نداشت<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۴۷-۵۰.</ref>.
=== [[نصّ]] دوم ===
{{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟ ما به آل ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت عظیمی در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>.
در دلالت این [[آیه]] چند نکته، شایان توجه است:
#بنا بر این [[آیه]]، [[خداوند]] به [[خاندان ابراهیم]] دو [[مقام]] داده است؛ نخست، [[منصب]] [[نبوت]] است که با این عبارت به آن اشاره شده است: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}} [[منصب]] دوم نیز، [[منصب امامت]] است که با عبارت {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} از آن یاد شده است. "مُلک" در واژه‌شناسی به معنای [[سلطنت]] و [[حکومت]] است و بنابراین، مقصود از "ملک عظیم" [[امامت]] است. افزون بر بکارگیری واژه [[مُلک]]، موارد زیر نیز [[گواه]] این معنا است:
##ساختار خود [[آیه]] نشان می‌دهد که مقصود از "مُلک" [[امامت]] است؛ زیرا در آن کلمۀ {{متن قرآن|آتَيْنَا}} دو بار به کار گرفته شده است و درست نیست که مقصود از دومی همان معنایی باشد که در اولی نیز آمده است؛ چرا که در این صورت تکراری بی‌فایده است. از سویی صحیح نیست که از عبارت اول معنایی جز [[نبوت]] قصد شده باشد؛ زیرا افزون بر اینکه این معنا با کتاب و [[حکمت]] هم خوانی دارد، در [[آیات]] پرشمار دیگری نیز [[مقام نبوت]] با مفهوم عطا کردن کتاب و [[حکمت]] بیان شده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ}}<ref>«و آنگاه که خداوند، از پیامبران، پیمان مؤکد گرفت، که همانا کتاب و دانش به شما دادم، پس آنگاه که پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می‌کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>. بنابراین جز [[امامت]] که [[خداوند]] برای [[ابراهیم]] و فرزندانش قرار داده است، معنای دیگری از عبارت دوم {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} برداشت نمی‌شود.
##این آیۀ شریفه نیز [[گواه]] دیگری بر مدعا است: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و آنگاه که خداوند، ابراهیم را با کلماتی آزمود. پس او به خوبی از عهدۀ این آزمایش‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم گفت: و از دودمان من؟ خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این [[آیه]] به صراحت نشان می‌دهد که [[خداوند متعال]] به [[حضرت ابراهیم]]، افزون بر [[نبوت]]، [[منصب امامت]] را نیز عطا فرموده و آن را در نسلش هم قرار داده است و از آنجا که برخی از [[فرزندان]] او [[پیامبر]] بودند، برای [[خاندان ابراهیم]] دو [[منصب]] گرد آمد؛ [[نبوت]] و [[امامت]]. این [[فضل]] و بخششی [[الهی]] است که بنا بر این [[آیه]] [[خداوند سبحان]] تنها به [[آل ابراهیم]]، و نه دیگران، این ویژگی را بخشیده و با آن ایشان را [[تکریم]] فرموده است.
##آیۀ پیش از آیۀ مورد بحث، شاهدی دیگر است. [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا}}<ref>«مگر برای آنها (مدّعیان) نصیبی از حکومت است؟ که در آن صورت حتی به اندازۀ نقطۀ پشت هستۀ خرما به مردم نمی‌دادند» سوره نساء، آیه ۵۳.</ref>. "نقیر" به معنای نقطه‌ای است که پشت هستۀ خرما قرار دارد و در اینجا استعاره‌ای برای بیان مقدار بسیار ناچیز است. مقصود از [[آیه]] این است که اگر آنها ([[عالمان]] [[یهود]]) [[نصیبی]] از [[مُلک]] داشتند، حتی مقدار بسیار ناچیزی از [[ملک]] را هم به دیگران نمی‌دادند. پس بی‌شک [[مُلک]] در اینجا به معنای [[سلطنت]] و [[حکومت]] است. این [[آیه]] دلیلی روشن است بر اینکه مقصود از [[مُلک]] در آیۀ بعدی که ما از آن بحث می‌کنیم، [[سلطنت]] و [[حکومت]] است و هرگز به معنای [[نبوت]] نیست.
#دومین نکته‌ای که آیۀ مورد استناد ما به روشنی بر آن دلالت دارد این است که [[امامت]]، یعنی همان "مُلک عظیم"، [[عهد الهی]] ویژه‌ای است که [[خداوند]] آن را در هر جا بخواهد قرار می‌دهد و [[انسان]] در آن [[حق]] [[انتخاب]] یا سهم و [[نصیبی]] ندارد. آنچه بر این نکته دلالت می‌کند عبارت است از:
##این بخش از آیۀ شریفه: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>. این عبارت نشان می‌دهد که [[خداوند متعال]] گروهی از [[مردم]] ([[خاندان ابراهیم]]) را با آنچه از [[فضل]] خویش به ایشان داده [[برتری]] بخشیده است. سپس "مُلک عظیم" را مصداقی از آن [[فضل]] برشمرده است. حال اگر [[امامت]]، مسأله‌ای بود که دیگر [[مردمان]] نیز در آن سهم و بهره‌ای داشتند، دیگر این [[مُلک]]، فضلی نبود که [[خداوند]] آن را تنها به [[خاندان ابراهیم]] داده باشد و آنها به واسطه آن بر دیگران [[برتری]] یافته، مورد [[حسادت]] واقع شوند.
##بکارگیری واژۀ {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ}} در این سخن [[خداوند متعال]] {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، نشان می‌دهد که [[امامت]]، منّت و لطفی [[الهی]] است که [[خداوند]] آن را تنها به گروه مشخصی از [[مردم]] [[عنایت]] فرموده و نیز عهدی ویژه است که فقط به کسی می‌رسد که [[خدا]] بخواهد؛ زیرا آنچه از کلمۀ {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ}} فهمیده می‌شوده، این است که این واژه در [[مقام]] توضیح لطفی است که [[خداوند متعال]] تنها به [[خاندان ابراهیم]] عطا فرموده و با آن ایشان را بر دیگران [[برتری]] بخشیده، به گونه‌ای که مورد [[حسادت]] واقع شده‌اند. حال اگر "مُلک عظیم" چیزی بود که بدون [[لطف خدا]] و به شکلی غیر از [[عهد]] ویژه [[الهی]] به کسی داده می‌شد، دیگر دلیلی وجود نداشت که [[خداوند]] با اعطای آن به [[خاندان ابراهیم]]، بر آنها منّت نهد و این‌گونه ابراز لطفی ویژه کند.
##عطف "اعطای [[مُلک]] عظیم" بر "اعطای کتاب و حکمت" و قرار دادن آنها در یک [[سیاق]] و ترکیب مفهومی قرینۀ روشن دیگری است بر اینکه [[امامت]] نیز همچون [[نبوت]] است و به هیچ کس داده نمی‌شود مگر کسی که [[خداوند]] او را به‌طور ویژه برگزیند و با این [[مقام]] او را بر دیگران [[برتری]] بخشد.
##اینکه "مُلک" به "عظیم" توصیف شده است نیز به روشنی نشان می‌دهد که این [[مُلک]] [[موهبت الهی]] بزرگی است که [[خدا]] هر یک از [[بندگان]] مخلصش را که بخواهد بدان ویژه می‌گرداند؛ زیرا [[وصف]] [[عظمت]] برای [[مُلک]] تنها با [[مُلک]] [[الهی]] مناسبت دارد و [[مُلک]] و [[سلطنت]] بشری که در آن [[انسان‌ها]] خود هر که را بخواهند برمی‌گزینند و آن را به هرکه میلشان باشد می‌دهند، چیزی نیست که در [[کلام]] [[خدای سبحان]] به [[عظمت]] توصیف شود.
حال اگر این همه را ـ با [[چشم‌پوشی]] از [[روایات]] رسیده از [[رسول خدا]]{{صل}} دربارۀ این موضوع ـ تنها به همان مباحثی که دربارۀ آیۀ شریفه {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} و دیگر [[آیات]] گذشت بیفزاییم، جای هیچ [[شک]] و تردیدی باقی نخواهد ماند که دلالت آیۀ کریمه این است که [[امامت]] و [[حکومت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند متعال]] آن را برای گروه مشخصی از [[مردم]] قرار داده است و آنها را با صفاتی توصیف نموده و شخص آنان را نیز معیّن فرموده است.
افزون بر این در [[تفسیر]] این [[آیه]] [[روایات معتبر]] پرشماری از سوی [[امامان]] [[خاندان وحی]] - که به مقاصد [[وحی]] و معانی [[تنزیل]]، از همه [[آگاه]] ترند - به [[دست]] ما رسیده است که همین معنا را [[تأیید]] می‌کند. در این میان تنها یکی از آن بسیار را بیان می‌کنیم:
[[کلینی]] با سندی صحیح از [[ابوجعفر محمد بن علی الباقر]]{{ع}} دربارۀ آیۀ {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} [[نقل]] می‌کند که ایشان فرمود: مقصود از این [[آیه]] آن است که برخی از [[خاندان ابراهیم]] را [[رسول]] و [[نبی]] و [[امام]] قرار داد. حال چگونه است که برخی [[امامت]] را برای [[خاندان ابراهیم]]{{ع}} می‌پذیرند، اما برای [[دودمان]] [[محمد]]{{صل}} [[انکار]] می‌کنند؟! [[راوی]] می‌گوید: گفتم: مقصود از {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} چیست؟ فرمود: [[مُلک]] [[عظیم]] این است که امامانی را در میان ایشان قرار داد که هر که از آنان [[اطاعت]] کند، [[خداوند]] را [[اطاعت]] کرده و هر کس از ایشان [[سرپیچی]] نماید از [[اطاعت خداوند]] سر باز زده است. این، آن [[مُلک]] [[عظیم]] است<ref>اصول کافی، ج١، ص٢٠۶.</ref>.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۵۰-۵۵.</ref>
===[[نصّ]] سوم===
[[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بگو: بارالها! ای یگانه مالک مُلک [و فرمانروایی]! تو به هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] عطا می‌کنی و از هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] را می‌ستانی و هر که را اراده کنی عزت می‌دهی و هر کس را بخواهی ذلیل می‌کنی؛ خیر، به دست توست و تو بر هر چیز توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref>.
این آیه بر این دلالت دارد که [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که تنها در [[اختیار]] [[خداوند متعال]] است و این، اوست که با [[حکمت]] خود آن را در آنجا که بخواهد قرار می‌دهد و [[مردم]] در این مسأله هیچ اختیاری ندارند. *توضیح این مطلب بدین شرح است:
#مقصود از "مُلک" در [[آیه]]، بنا بر معنای لغوی آن، [[حکومت]] و [[سلطنت]] است و این مطلب در نهایت روشنی است.
#مقصود از مفهوم "ایتاء؛ عطا کردن" در عبارت {{متن قرآن|تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ}}، اعطای [[تشریعی]] است و منظور از اعطای [[تشریعی]] این است که [[خداوند سبحان]] گروهی از [[بندگان]] [[صالح]] و [[شایسته]]‌اش را به عنوان [[رهبران]] و [[حاکمان]] [[مردم]] برمی‌گزیند و به ایشان[[حق]] [[امر و نهی]] و [[حکومت]] و [[فرمانروایی]] بر [[جامعۀ انسانی]] را می‌دهد؛ اما اعطای [[تکوینی]]، حکمرانی‌هایی است که تاکنون در [[جوامع انسانی]] روی داده - و پس از این نیز روی خواهد داد - و بنا بر وقایع [[تاریخی]] در بیشتر موارد و به استثنای بازه‌هایی بسیار اندک، حکومت‌های ناحقی بوده که تنها [[طاغوت‌ها]] را بر [[ملّت‌ها]] مسلط کرده است؛ بنابراین مقصود از اعطا در این [[آیه]]، اعطای [[تکوینی]] نیست که به معنای مطلق [[حکومت]] به هر شکل ممکن است، حتی اگر به ناحق باشد، بلکه مقصود اعطای [[تشریعی]] است؛ یعنی [[واجب]] ساختن [[شرعی]] [[اطاعت]] و [[پیروی]]. این سخن چنین [[دلایل]] و قرائنی دارد:
##[[آیه]] دربردارندۀ [[سپاس]] و [[ستایش]] [[خداوند متعال]] برای این ویژگی‌ها است و آنچه با [[سپاسگزاری]] از [[خداوند متعال]] و [[ستایش]] او هماهنگ است بیان [[رحمت]] و یاد کرد نعمت‌های او بر [[بندگان]] است. در این میان تنها اعطای [[تشریعی]] [[مُلک]]، نعمتی [[الهی]] و رحمتی از سوی او بر [[بندگان]] است؛ زیرا [[رهبری الهی]] [[صالح]] را در پی دارد که از بزرگترین [[نعمت‌های خداوند سبحان]] بر [[بندگان]] است و در این امر میان آنان که خود به این [[تکریم]] [[الهی]] مشرَّف شده، [[منصب]] [[رهبری]] را به [[دست]] آورده‌اند، با دیگر مردمانی که از [[نعمت]] این [[رهبری]] برخوردار می‌شوند و در سایۀ [[عدالت]] گسترده‌اش آرام می‌گیرند و از زلال گوارای حکومتش بهره می‌گیرند، تفاوتی نیست. [[آیات]] بسیاری از [[قرآن]] [[حکیم]] اشاره دارد که [[امامت]] و [[رهبری الهی]] نعمتی بزرگ از سوی [[خداوند]] است؛ از جمله آیاتی که در اُم الکتاب، سورۀ مبارکۀ [[حمد]]، آمده است: {{متن قرآن|اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ}}<ref>«ما را به راه راست هدایت کن * راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی» سوره فاتحه، آیه ۶-۷.</ref>. اما اعطای [[تکوینی]] با [[مقام]] [[سپاس]] و [[ستایش]] مناسبتی ندارد؛ زیرا بیشتر مصداق‌های آن، هم برای [[حاکمان]] [[سلطه]] یافته و هم برای [[مردمان]] تحت [[سلطه]]، [[عذاب]] و [[عقاب الهی]] است. از آن رو برای [[سلطه]] یافتگان [[عقاب]] و [[عذاب]] است که باعث افزایش [[گمراهی]] و [[خسران]] ایشان می‌شود. برای [[مردم]] نیز [[عذاب]] است؛ چرا که [[حکومت]] [[طاغوت‌ها]] آنها را از [[سعادت دنیا]] [[محروم]] می‌کند و [[راه خدا]] را بر ایشان می‌بندد و آنها را از [[دست]] یافتن به رضای [[خدای سبحان]] و برخورداری از آن نعمت‌های [[دنیوی]] و [[اخروی]] که [[خداوند متعال]] برای [[نیکان]] فراهم آورده، باز می‌دارد؛ مگر شماری اندک از آنان که بتوانند به‌طور کامل جانب [[حق]] را نگه دارند و در "صراط مستقیم" پایدار بمانند.
##این بخش از سخن [[خداوند متعال]] که فرمود: {{متن قرآن|تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ}} نیز [[گواه]] مدعا است؛ زیرا یکسانی [[سیاق]] [[سخن]]، بایسته می‌دارد که بین "عزت بخشیدن و [[ذلیل]] نمودن" با "اعطای [[مُلک]] و گرفتن آن" به این شکل [[ارتباط]] و همانندی وجود داشته باشد که اعطای [[مُلک]]، [[عزت]] و ستاندن آن، [[ذلت]] قلمداد شود. و بی‌شک همان‌سان که [[خداوند متعال]] تنها [[کافران]] و سرکشان را [[خوار]] می‌کند، [[عزت]] بخشی او نیز جز به [[بندگان]] مؤمنش نمی‌رسد. این مطلبی است که [[آیات]] پرشماری از [[قرآن مجید]] بر آن تصریح می‌کند؛ از جمله:{{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنها می‌گویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزتر، ذلیل‌تر را بیرون می‌کند، در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>؛ {{متن قرآن|بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا}}<ref>«به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکی در انتظار آنهاست * همان‌ها که کافران را به جای مؤمنان، به عنوان ولی خود انتخاب می‌کنند. آیا با اینکه همۀ عزت‌ها از آن خداست، عزت و آبرو نزد آنان می‌جویند؟» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۳۹.</ref>. این مطلب، قرینه‌ای روشن است بر اینکه اعطای [[مُلک]] که در [[آیه]] از آن سخن رفته است، اعطای [[تشریعی]] و به معنای [[واجب]] ساختن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است که از بزرگترین مصداق‌های [[عزت]] بخشی [[الهی]] است. پس مقصود، اعطای [[تکوینی]] نیست؛ چرا که بیشتر مصادیق اعطای [[تکوینی]] "سرکشی" و "کفر" و "عصیان" و "اعتداء" است که بنا بر این [[آیه قرآن]] موجب [[خوار]] گشتن از سوی [[خداوند متعال]] است: {{متن قرآن|وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}<ref>«و [مهر] ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و گرفتار خشم خدا شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر می‌ورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق می‌کشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>. بنا بر این [[آیه]]، گناهکاری، [[تجاوز]]، [[کفر]] ورزیدن نسبت به [[آیات الهی]] و کشتن به ناحق [[صالحان]] و فراخوانندگان به [[عدالت]] که در صدر همۀ ایشان [[انبیا]] هستند، سبب آن شد که [[خداوند متعال]] آن مهر [[ذلت]] را بر پیشانی [[یهودیان]] بنشاند و ایشان را دچار [[خشم]] خویش کند. این ویژگی‌ها معمولاً در حکومت‌های طاغوتی وجود دارد و بنابراین مهر [[ذلت]] از سوی [[خداوند متعال]] بر پیشانی این [[طاغوت‌ها]] که در ویژگی هایشان همانند [[یهودیان]] هستند نیز زده شده است و ایشان هم گرفتار [[خشم]] [[خداوند سبحان]] هستند و بی‌اندازه از آن [[عزت]] [[الهی]] و [[رحمت]] خدای [[کریم]] به دورند. با وجود این، چگونه ممکن است مقصود از اعطای [[مُلک]] که [[عزت]] بخشی [[الهی]] است، همان اعطای [[تکوینی]] باشد که بیشتر مصداق هایش حکومت‌های [[طاغوت]] است؟
##بخش سوم سخن [[خدای سبحان]] {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} نشان روشن دیگری است بر [[درستی]] آنچه گفته شد. [[سیاق]] [[سخن]] و [[قوانین]] عرفی [[حاکم]] بر [[کلام]]، حاکی از آن است که "خیر"ی که در [[آیه]] بیان شده با [[مُلک]] و عزتی که در همان [[آیه]] است، منطبق بوده، عبارت {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} بیان مفهوم کلی بعد از مصداق جزئی است و بر این اساس مقصود [[آیه]] چیزی جز این نیست: [[مُلک]] و [[عزت]] و همۀ خیرها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و او خیر را به هر که بخواهد می‌دهد؛ که او بر هر کاری توانا است.
بنابراین از آنجا که مقتضای این قرینه آن است که [[مُلک]] و عزتی که در [[آیه]] آمده در قلمرو مفهوم "خیر" باشد، تنها احتمال ممکن در مورد اعطای [[مُلک]]، اعطای [[تشریعی]] خواهد بود که به معنای [[واجب]] بودن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است؛ چرا که فقط همین معنا "خیر" است، نه اعطای [[تکوینی]] که بیشتر مصداق‌های آن [[شر]] و [[عذاب]] است.
افزون بر این، در [[آیات]] پیشین و پسین نیز قرینه‌هایی وجود دارد که مقصود بودن اعطای [[تشریعی]] را [[تأیید]] می‌کند، اما همین قرینه‌ها و شاهدهایی که بیان کردیم، بس است.
#شکی در این نیست که [[آیه]] با عبارت {{متن قرآن|مَالِكَ الْمُلْكِ}}  در ابتدا، که نشان از مخصوص بودن [[مُلک]] به [[خداوند متعال]] است، و نیز جمله {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} در انتها، که بیان می‌دارد خیر جز به [[دست خدا]] نیست، و دیگر قرینه‌هایی از این [[دست]]، بر انحصار دلالت می‌کند و به روشنی و صراحت بیان می‌دارد که زمام [[سلطه]] و [[حکومت]] تنها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و هیچ کس در آن [[شریک]] او نیست و فقط اوست که [[مُلک]] و [[سلطنت]] را به هر کس بخواهد می‌دهد و از هر که [[اراده]] کند باز می‌دارد و [[مردم]] نمی‌توانند [[مُلک]] و [[عزت]] را به هر کس میلشان باشد بدهند، بلکه این [[اختیار]] تنها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و نه هیچ کس جز او. اگر زمام [[حکومت]] به [[دست]] [[مردم]] بود و آنان هر که را می‌خواستند برای آن [[انتخاب]] می‌کردند، درست نبود که در آیه بر این انحصار تأکید شود که [[اختیار]] اعطای [[مُلک]] و [[عزت]] تنها از آن [[خداوند متعال]] است و هیچ کس در این مسأله با او شراکتی ندارد<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۵۵-۶۱.</ref>


==[[شئون]] و [[کمالات]] [[امام]]==
==[[شئون]] و [[کمالات]] [[امام]]==
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش