پرش به محتوا

ابوملیح هذلی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۳: خط ۳:


==مقدمه==
==مقدمه==
منسوب به قبیله [[هذیل بن مدرکه]] از معد بن عدنان<ref>ابن حزم، جمهره، ص۱۱.</ref>. وی پسر [[اسامة بن عمیر]] [[صحابی]] بود<ref>ابن سعد، ص۳۱۸؛ ابونعیم، ج۱، ص۲۲۷.</ref>. برخی منابع وی را نیز از [[صحابه]] دانسته‌اند<ref>ابونعیم، ج۶، ص۳۰۲۳.</ref>، اما [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۷، ص۱۶۴.</ref> در طبقه دوم از کسانی که از برخی صحابه [[روایت]] نقل کرده‌اند از وی یاد کرده است و برخی منابع بر [[تابعی]] بودن او تصریح کرده‌اند<ref>ر.ک: ذهبی، تجرید، ج۲، ص۲۰۵.</ref>. نام او را [[عامر]]<ref>ر.ک: ابن معین، ج۱، ص۱۸؛ ابن ابی حاتم، ج۶، ص۳۱۹؛ ابن حجر، تهذیب، ج۵، ص۵۴.</ref> و [[زید]]<ref>مزی، ج۳۴، ص۳۱۶؛ باجی، ج۳، ص۱۱۱۳.</ref> آورده و او را [[بصری]] دانسته‌اند<ref>ابن ابی حاتم، ج۶، ص۳۱۹؛ ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۱۹۰.</ref>. برخی گفته‌اند او عامل [[حجاج]] در ابله بوده است<ref>ابن حبان، مشاهیر، ص۱۵۱.</ref>. وی درباره [[نزاع]] دو [[همسر]] [[حمل بن نابغه]]<ref>یا حمل بن مالک؛ ر.ک: طبرانی، ج۱، ص۱۹۳.</ref> هذلی و کشته شدن یکی از آنان و جنینش به دست دیگری و [[شکایت]] ولی دم او نزد [[رسول خدا]]{{صل}} و [[حکم]] [[حضرت]] در این مورد خبری نقل کرده است<ref>بیهقی، ج۸، ص۱۰۸؛ میثمی، ج۶، ص۲۹۹؛ زیلعی، ج۶، ص۴۱۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۱۷.</ref>. برخی منابع از جمله [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۹۴.</ref>، این خبر را از ابوملیح نقل کرده‌اند که در این صورت وی [[شاهد]] ماجرا بوده و آن را نقل کرده است، اما بیشتر منابع، این داستان را از ابوملیح از پدرش نقل کرده‌اند<ref>برای نمونه، ر.ک: بیهقی، ج۸، ص۱۰۸؛ میثمی، ج۶، ص۲۹۹.</ref>. که در این صورت، ابو ملیح با واسطه آن را نقل کرده و خود شاهد ماجرا نبوده است. در منابع بیش از آنچه گفته شد درباره ابوملیح نیامده است. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۱۷.</ref> با اشاره به نقل داستان یاد شده از طریق ابوملیح می‌گوید: این "ابوملیح" با "ابوملیح بن اسامه تابعی" مشهور یکی نیست و ابن اثیر [[گمان]] کرده آنان یکی هستند. از این رو در شرح حال او، [[حدیث]] دیگری از وی از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل کرده که در باب [[نهی]] از استفاده از پوست درندگان است. البته [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۹۴.</ref> سپس توضیح داده که در [[حقیقت]] این [[روایت]] نیز از ابوملیح از پدرش نقل شده و این درست است. منابع دیگر نیز این روایت را از ابوملیح از پدرش نقل کرده‌اند<ref>ر.ک: ابن ابی شیبه، ج۸، ص۴۱۶؛ ترمذی، ج۳، ص۱۵۲؛ طبرانی، ج۱، ص۱۹۲؛ بیهقی، ج۱، ص۲۱.</ref>، به هر حال گذشته از تصریح برخی منابع یاد شده، از روایاتی که ابو ملیح از پدرش و برخی [[صحابه]] دیگر نقل کرده است و با توجه به طبقه کسانی که از وی روایت نقل کرده‌اند<ref>ر.ک: مزی، ج۳۴، ص۳۱۷.</ref> و نیز از [[زمان]] درگذشت وی که به سال ۹۸<ref>ابن حبان، مشاهیر، ص۱۵۱.</ref> یا ۱۰۸<ref>خلیفة بن خیاط، ص۳۵۵؛ ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۱۹۰.</ref> یا ۱۱۲<ref>ابن سعد، ج۷، ص۱۶۴.</ref> گفته‌اند، برمی‌آید که [[پدر]] او از صحابه بوده، ولی وی از [[تابعین]] است. شاید به سبب این [[دشواری‌ها]] در تشخیص ابو ملیح<ref>که حتی نام‌های یاد شده را برای ابوملیح توهم می‌دانند؛ ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۱۹۰.</ref>، برخی او را ناشناخته دانسته‌اند<ref>ذهبی، میزان، ج۴، ص۵۷۶؛ ابن حجر، لسان، ج۷، ص۱۱۰.</ref>. برخی منابع از ابوملیح، بدون اشاره به نسبت وی روایتی نقل کرده‌اند که هرگاه بند یک لنگه [[کفش]] رسول خدا{{صل}} پاره می‌شد، با یک لنگه راه می‌رفت تا لنگه دیگر را درست کند<ref>ابن حبان، مجروحین، ج۳، ص۷۸.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۱۷.</ref> می‌گوید: [[ابو مسلم کجی]] و [[حاکم نیشابوری]] بدون اشاره به نسبت "هدادی"، این روایت را از [[ولید بن یزید]] نقل کرده‌اند که احتمال دارد "هدادی" تصحیف "هذلی" باشد. به هر حال نام وی در شمار کسانی آمده که ۲۵ [[حدیث]] از رسول خدا{{صل}} نقل کرده‌اند<ref>ابن حزم، اسماء الصحابه الرواه، ص۱۱۲؛ ابن جوزی، ص۳۶۷.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوملیح هذلی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۵۲۸-۵۲۹.</ref>
منسوب به قبیله [[هذیل بن مدرکه]] از معد بن عدنان<ref>ابن حزم، جمهره، ص۱۱.</ref>. وی پسر [[اسامة بن عمیر]] [[صحابی]] بود<ref>ابن سعد، ص۳۱۸؛ ابونعیم، ج۱، ص۲۲۷.</ref>. برخی منابع وی را نیز از [[صحابه]] دانسته‌اند<ref>ابونعیم، ج۶، ص۳۰۲۳.</ref>، اما [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۷، ص۱۶۴.</ref> در طبقه دوم از کسانی که از برخی صحابه [[روایت]] نقل کرده‌اند از وی یاد کرده است و برخی منابع بر [[تابعی]] بودن او تصریح کرده‌اند<ref>ر.ک: ذهبی، تجرید، ج۲، ص۲۰۵.</ref>. نام او را [[عامر]]<ref>ر.ک: ابن معین، ج۱، ص۱۸؛ ابن ابی حاتم، ج۶، ص۳۱۹؛ ابن حجر، تهذیب، ج۵، ص۵۴.</ref> و [[زید]]<ref>مزی، ج۳۴، ص۳۱۶؛ باجی، ج۳، ص۱۱۱۳.</ref> آورده و او را [[بصری]] دانسته‌اند<ref>ابن ابی حاتم، ج۶، ص۳۱۹؛ ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۱۹۰.</ref>. برخی گفته‌اند او عامل [[حجاج]] در ابله بوده است<ref>ابن حبان، مشاهیر، ص۱۵۱.</ref>. وی درباره [[نزاع]] دو [[همسر]] [[حمل بن نابغه]]<ref>یا حمل بن مالک؛ ر.ک: طبرانی، ج۱، ص۱۹۳.</ref> هذلی و کشته شدن یکی از آنان و جنینش به دست دیگری و [[شکایت]] ولی دم او نزد [[رسول خدا]]{{صل}} و [[حکم]] [[حضرت]] در این مورد خبری نقل کرده است<ref>بیهقی، ج۸، ص۱۰۸؛ میثمی، ج۶، ص۲۹۹؛ زیلعی، ج۶، ص۴۱۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۱۷.</ref>. برخی منابع از جمله [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۹۴.</ref>، این خبر را از ابوملیح نقل کرده‌اند که در این صورت وی [[شاهد]] ماجرا بوده و آن را نقل کرده است، اما بیشتر منابع، این داستان را از ابوملیح از پدرش نقل کرده‌اند<ref>برای نمونه، ر.ک: بیهقی، ج۸، ص۱۰۸؛ میثمی، ج۶، ص۲۹۹.</ref>. که در این صورت، ابو ملیح با واسطه آن را نقل کرده و خود شاهد ماجرا نبوده است. در منابع بیش از آنچه گفته شد درباره ابوملیح نیامده است. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۱۷.</ref> با اشاره به نقل داستان یاد شده از طریق ابوملیح می‌گوید: این "ابوملیح" با "ابوملیح بن اسامه تابعی" مشهور یکی نیست و ابن اثیر [[گمان]] کرده آنان یکی هستند. از این رو در شرح حال او، [[حدیث]] دیگری از وی از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل کرده که در باب [[نهی]] از استفاده از پوست درندگان است. البته [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۹۴.</ref> سپس توضیح داده که در [[حقیقت]] این [[روایت]] نیز از ابوملیح از پدرش نقل شده و این درست است. منابع دیگر نیز این روایت را از ابوملیح از پدرش نقل کرده‌اند<ref>ر.ک: ابن ابی شیبه، ج۸، ص۴۱۶؛ ترمذی، ج۳، ص۱۵۲؛ طبرانی، ج۱، ص۱۹۲؛ بیهقی، ج۱، ص۲۱.</ref>، به هر حال گذشته از تصریح برخی منابع یاد شده، از روایاتی که ابو ملیح از پدرش و برخی [[صحابه]] دیگر نقل کرده است و با توجه به طبقه کسانی که از وی روایت نقل کرده‌اند<ref>ر.ک: مزی، ج۳۴، ص۳۱۷.</ref> و نیز از [[زمان]] درگذشت وی که به سال ۹۸<ref>ابن حبان، مشاهیر، ص۱۵۱.</ref> یا ۱۰۸<ref>خلیفة بن خیاط، ص۳۵۵؛ ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۱۹۰.</ref> یا ۱۱۲<ref>ابن سعد، ج۷، ص۱۶۴.</ref> گفته‌اند، برمی‌آید که [[پدر]] او از صحابه بوده، ولی وی از [[تابعین]] است. شاید به سبب این [[دشواری‌ها]] در تشخیص ابو ملیح<ref>که حتی نام‌های یاد شده را برای ابوملیح توهم می‌دانند؛ ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۱۹۰.</ref>، برخی او را ناشناخته دانسته‌اند<ref>ذهبی، میزان، ج۴، ص۵۷۶؛ ابن حجر، لسان، ج۷، ص۱۱۰.</ref>. برخی منابع از ابوملیح، بدون اشاره به نسبت وی روایتی نقل کرده‌اند که هرگاه بند یک لنگه [[کفش]] رسول خدا{{صل}} پاره می‌شد، با یک لنگه راه می‌رفت تا لنگه دیگر را درست کند<ref>ابن حبان، مجروحین، ج۳، ص۷۸.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۱۷.</ref> می‌گوید: [[ابو مسلم کجی]] و [[حاکم نیشابوری]] بدون اشاره به نسبت "هدادی"، این روایت را از [[ولید بن یزید]] نقل کرده‌اند که احتمال دارد "هدادی" تصحیف "هذلی" باشد. به هر حال نام وی در شمار کسانی آمده که ۲۵ [[حدیث]] از رسول خدا{{صل}} نقل کرده‌اند<ref>ابن حزم، اسماء الصحابه الرواه، ص۱۱۲؛ ابن جوزی، ص۳۶۷.</ref><ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوملیح هذلی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۵۲۸-۵۲۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش