ابوکبیر هذلی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
از تیره خُرَیب بن سعد<ref>یا حریث؛ ر.ک: ابن قتیبه، المعارف، ص۶۵.</ref>، از [[قبیله]] [[هذیل بن مدرکه]] از عدنان <ref>ابن حزم، ص۱۱ و ۱۹۷.</ref> وی را از [[شاعران]] [[بنو هذیل]]، از شاعران [[زمان جاهلی]]<ref>ابن قتیبه، الشعر و الشعرا، ص۴۰۴.</ref> و شاعر حماسی<ref>زرکلی، ج۳، ص۲۵۰.</ref> دانستهاند. نام وی را [[عامر بن لیس]]<ref>یا خنیس؛ ر.ک: زبیدی، ج۳، ص۴۳۶.</ref> گفتهاند<ref>یعقوبی، ج۱، ص۲۶۹؛ جوهری، ج۲، ص۷۶۵.</ref>. تنها گزارشی که از وی در دست است اینکه وی [[اسلام]] آورد، سپس [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید و از آن [[حضرت]] خواست [[زنا]] را برایش [[حلال]] کند. حضرت از او پرسید: آیا [[دوست]] داری با [[نزدیکان]] تو چنین کنند؟ و چون او پاسخ منفی داد رسول خدا{{صل}} فرمود: "برای [[برادر دینی]] خود چیزی را بخواه که آن را برای خودت دوست داری"<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۵۷؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۸۴.</ref>. ابوکبیر پس از پاسخ رسول خدا{{صل}} از آن حضرت خواست برای وی [[دعا]] کند تا این خواهش [[نفسانی]] از وجود او بیرون رود<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۵۷؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۸۴.</ref>. [[حسان بن ثابت]] نیز این گزارش را منسوب به بنی هذیل در قالب شعری بیان کرده است<ref>ابن هشام، ج۳، ص۱۸۹؛ عسکری، ص۸۳۲؛ ابن اثیر، ج۶، ص۲۵۷.</ref>. برخی، گزارش یاد شده را به [[وفد]] هذیل مربوط دانسته و گفتهاند ابوکبیر از سوی قبیلهاش سخن گفته است<ref>استر آبادی، ج۴، ص۳۴۰.</ref>. در منابع [[شعر]] و [[ادب عربی]]، برخی از اشعار ابوکبیر آمده است<ref>ر.ک: ابن منظور، ج۲، ص۴۵۱؛ زبیدی، ج۴، ص۵۳.</ref> | از تیره خُرَیب بن سعد<ref>یا حریث؛ ر.ک: ابن قتیبه، المعارف، ص۶۵.</ref>، از [[قبیله]] [[هذیل بن مدرکه]] از عدنان <ref>ابن حزم، ص۱۱ و ۱۹۷.</ref> وی را از [[شاعران]] [[بنو هذیل]]، از شاعران [[زمان جاهلی]]<ref>ابن قتیبه، الشعر و الشعرا، ص۴۰۴.</ref> و شاعر حماسی<ref>زرکلی، ج۳، ص۲۵۰.</ref> دانستهاند. نام وی را [[عامر بن لیس]]<ref>یا خنیس؛ ر.ک: زبیدی، ج۳، ص۴۳۶.</ref> گفتهاند<ref>یعقوبی، ج۱، ص۲۶۹؛ جوهری، ج۲، ص۷۶۵.</ref>. تنها گزارشی که از وی در دست است اینکه وی [[اسلام]] آورد، سپس [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید و از آن [[حضرت]] خواست [[زنا]] را برایش [[حلال]] کند. حضرت از او پرسید: آیا [[دوست]] داری با [[نزدیکان]] تو چنین کنند؟ و چون او پاسخ منفی داد رسول خدا{{صل}} فرمود: "برای [[برادر دینی]] خود چیزی را بخواه که آن را برای خودت دوست داری"<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۵۷؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۸۴.</ref>. ابوکبیر پس از پاسخ رسول خدا{{صل}} از آن حضرت خواست برای وی [[دعا]] کند تا این خواهش [[نفسانی]] از وجود او بیرون رود<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۵۷؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۸۴.</ref>. [[حسان بن ثابت]] نیز این گزارش را منسوب به بنی هذیل در قالب شعری بیان کرده است<ref>ابن هشام، ج۳، ص۱۸۹؛ عسکری، ص۸۳۲؛ ابن اثیر، ج۶، ص۲۵۷.</ref>. برخی، گزارش یاد شده را به [[وفد]] هذیل مربوط دانسته و گفتهاند ابوکبیر از سوی قبیلهاش سخن گفته است<ref>استر آبادی، ج۴، ص۳۴۰.</ref>. در منابع [[شعر]] و [[ادب عربی]]، برخی از اشعار ابوکبیر آمده است<ref>ر.ک: ابن منظور، ج۲، ص۴۵۱؛ زبیدی، ج۴، ص۵۳.</ref><ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوکبیر هذلی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۸۲.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |