پرش به محتوا

اجلح بن وقاص: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۵: خط ۵:
وی از [[تیره فَهم]]، از [[قبیله]] [[قیس بن عیلان]]، یا [[ازد]]، یا [[اسد بن وبره]] است<ref> سیوطی، ص۲۰۰.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۳۰.</ref> نام او را در بخش سوم (مخضرمین) آورده که [[زمان رسول خدا]]{{صل}} را [[درک]] کرده است. احتمال دارد اجلح [[لقب]] باشد<ref>طبسی، ص۳۹.</ref>؛ در این صورت نام وی معلوم نیست.
وی از [[تیره فَهم]]، از [[قبیله]] [[قیس بن عیلان]]، یا [[ازد]]، یا [[اسد بن وبره]] است<ref> سیوطی، ص۲۰۰.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۳۰.</ref> نام او را در بخش سوم (مخضرمین) آورده که [[زمان رسول خدا]]{{صل}} را [[درک]] کرده است. احتمال دارد اجلح [[لقب]] باشد<ref>طبسی، ص۳۹.</ref>؛ در این صورت نام وی معلوم نیست.


ابن حجر به نقل از [[ابو عبیده]]، [[معمر بن مثنی]] - در کتاب [[مقاتل الفرسان (کتاب)|مقاتل الفرسان]] – می‌گوید: اجلح با [[عمرو بن معدیکرب]] بر عمر وارد شدند، در حالی که مشغول وزن کردن چیزی بود. [[خلیفه]] پس از [[فراغت]] به آنان گفت: بنشینید. سپس عمرو بن معدیکرب از [[تندخویی]]، گذشت و چالاک بودن دوستش برای خلیفه گفت. وقتی خلیفه این اوصاف را شنید، [[خشم]] در صورتش نمایان شد. اجلح درباره عمرو بن معدیکرب به خلیفه و به خطاب کلی گفت: [[مردم]] [[صالح]] هستند و نسل‌شان زیاد، روزیشان برقرار، زمین‌هایشان سبز، بر دشمنانشان [[جری]] هستند، و صالح بودن آنان به خوبی امیرشان است. در این هنگام خلیفه به اجلح گفت: چه چیز مانع شد تا تو مانند آنچه دوستت گفت درباره او نگویی، گفت: خشم در صورت تو<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۲، ص۱۱۴؛ ابن حجر، ج۱، ص۳۳۱.</ref> عمر گفت: درست است<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۳۱.</ref>.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اجلح بن وقاص»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۰-۱۱.</ref>
ابن حجر به نقل از [[ابو عبیده]]، [[معمر بن مثنی]] - در کتاب [[مقاتل الفرسان (کتاب)|مقاتل الفرسان]] – می‌گوید: اجلح با [[عمرو بن معدیکرب]] بر عمر وارد شدند، در حالی که مشغول وزن کردن چیزی بود. [[خلیفه]] پس از [[فراغت]] به آنان گفت: بنشینید. سپس عمرو بن معدیکرب از [[تندخویی]]، گذشت و چالاک بودن دوستش برای خلیفه گفت. وقتی خلیفه این اوصاف را شنید، [[خشم]] در صورتش نمایان شد. اجلح درباره عمرو بن معدیکرب به خلیفه و به خطاب کلی گفت: [[مردم]] [[صالح]] هستند و نسل‌شان زیاد، روزیشان برقرار، زمین‌هایشان سبز، بر دشمنانشان [[جری]] هستند، و صالح بودن آنان به خوبی امیرشان است. در این هنگام خلیفه به اجلح گفت: چه چیز مانع شد تا تو مانند آنچه دوستت گفت درباره او نگویی، گفت: خشم در صورت تو<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۲، ص۱۱۴؛ ابن حجر، ج۱، ص۳۳۱.</ref> عمر گفت: درست است<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۳۱.</ref><ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اجلح بن وقاص»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۰-۱۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش