ارزش در جامعهشناسی اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
قطبهای دوگانه ارزشی (ارزشهای مثبت و منفی) در تعاملهای روزمره غالباً با واژههای متقابلی همچون خوب و بد، [[حسن و قبح]]، [[خیر و شر]]، مطلوب و نامطلوب، [[واجب]] و [[حرام]]، معروف و منکر، [[زشت]] و [[زیبا]] و... که به عنوان محمول در گزارههای ارزشی به کار میروند، اظهار میشوند. | قطبهای دوگانه ارزشی (ارزشهای مثبت و منفی) در تعاملهای روزمره غالباً با واژههای متقابلی همچون خوب و بد، [[حسن و قبح]]، [[خیر و شر]]، مطلوب و نامطلوب، [[واجب]] و [[حرام]]، معروف و منکر، [[زشت]] و [[زیبا]] و... که به عنوان محمول در گزارههای ارزشی به کار میروند، اظهار میشوند. | ||
نظامهای ارزشی موجود در [[جوامع]] و فرهنگهای مختلف – به رغم اشتراکهای [[زیاد]]- انطباق کاملی با یکدیگر ندارند. برخی [[مردم]] شناسان، [[فرهنگها]] و عناصر درونی آنها از جمله [[نظام]] [[ارزشها]] را در هر [[جامعه]] منحصربه فرد و بی نظیر تلقی کرده و هر [[فرهنگ]] را از این حیث تافته جدا بافته انگاشتهاند. چنین ادعایی اگر چه مبالغهآمیز و خلاف واقع، به نظر میرسد، اما از منظر جامعهشناختی، تفاوت آشکار میان نظامهای ارزشی موجود در جوامع مختلف، [[بدیهی]] و انکارناپذیر است. تفاوت در خاستگاه و منشأ، موقعیت ساختاری در [[سلسله]] مراتب ارزشها، متعلقات و مصداقها، ابزاری یا غاییبودن، [[هدفها]] و غایتها، حساسیتهای فردی و [[اجتماعی]] معطوف به آنها، ملاکهای مرجح به هنگام وقوع تزاحم میان آنها، [[ضمانت اجرا]]، نرخ ماندگاری و تغییرپذیری؛ بارزترین تفاوتهایی است که در مقایسه نظامهای ارزشی با یکدیگر رخ مینماید. محتمل است که روند [[جهانی شدن]] و کوچک شدن تدریجی [[جهان]]، رفتهرفته به کاهش تمایزها و افزایش [[قرابت]] جوامع، فرهنگها و نظامهای ارزشی به یکدیگر منجر شود. برای اختصار از ذکر انبوه تعریفهای ماهوی و کارکردی ارائه شده از ارزش، اجتناب میشود<ref>برای آگاهی بیشتر از حوزه مفهومی ارزش، گستره معنایی، موارد کاربرد آن، ر.ک: Jan W. Van Deth Elinor Scarbrough; The Impact of values; pp. ۲۱-۱۷. داوود فرامرزی، نظریه ساختاری مدمور ارزشهای شوارتز، ص۱۱۱ و ۱۱۵؛ سیدمحمدرضا جمشیدی، ارزش و ارزششناسی، ص۳۹۱؛ منوچهر محسنی، بررسی نگرشها، رفتارها و آگاهیهای اجتماعی و فرهنگی مردم تهران، ص۱۹؛ گی روشه، کنش اجتماعی، ص۷۶؛ ژان ون دث، چیستی ارزش، ص۱۱۵؛ آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ص۳۸۶.</ref> | نظامهای ارزشی موجود در [[جوامع]] و فرهنگهای مختلف – به رغم اشتراکهای [[زیاد]]- انطباق کاملی با یکدیگر ندارند. برخی [[مردم]] شناسان، [[فرهنگها]] و عناصر درونی آنها از جمله [[نظام]] [[ارزشها]] را در هر [[جامعه]] منحصربه فرد و بی نظیر تلقی کرده و هر [[فرهنگ]] را از این حیث تافته جدا بافته انگاشتهاند. چنین ادعایی اگر چه مبالغهآمیز و خلاف واقع، به نظر میرسد، اما از منظر جامعهشناختی، تفاوت آشکار میان نظامهای ارزشی موجود در جوامع مختلف، [[بدیهی]] و انکارناپذیر است. تفاوت در خاستگاه و منشأ، موقعیت ساختاری در [[سلسله]] مراتب ارزشها، متعلقات و مصداقها، ابزاری یا غاییبودن، [[هدفها]] و غایتها، حساسیتهای فردی و [[اجتماعی]] معطوف به آنها، ملاکهای مرجح به هنگام وقوع تزاحم میان آنها، [[ضمانت اجرا]]، نرخ ماندگاری و تغییرپذیری؛ بارزترین تفاوتهایی است که در مقایسه نظامهای ارزشی با یکدیگر رخ مینماید. محتمل است که روند [[جهانی شدن]] و کوچک شدن تدریجی [[جهان]]، رفتهرفته به کاهش تمایزها و افزایش [[قرابت]] جوامع، فرهنگها و نظامهای ارزشی به یکدیگر منجر شود. برای اختصار از ذکر انبوه تعریفهای ماهوی و کارکردی ارائه شده از ارزش، اجتناب میشود<ref>برای آگاهی بیشتر از حوزه مفهومی ارزش، گستره معنایی، موارد کاربرد آن، ر.ک: Jan W. Van Deth Elinor Scarbrough; The Impact of values; pp. ۲۱-۱۷. داوود فرامرزی، نظریه ساختاری مدمور ارزشهای شوارتز، ص۱۱۱ و ۱۱۵؛ سیدمحمدرضا جمشیدی، ارزش و ارزششناسی، ص۳۹۱؛ منوچهر محسنی، بررسی نگرشها، رفتارها و آگاهیهای اجتماعی و فرهنگی مردم تهران، ص۱۹؛ گی روشه، کنش اجتماعی، ص۷۶؛ ژان ون دث، چیستی ارزش، ص۱۱۵؛ آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ص۳۸۶.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۲۸.</ref> | ||
==ساختار زبانی [[ارزشها]]== | ==ساختار زبانی [[ارزشها]]== | ||
گزارههای ارزشی یا گزارههای متضمن مفاهیم ارزشی به لحاظ ریختشناسی عیناً یا تحلیلاً از یک موضوع و محمول [= قضیه حملیه] ترکیب مییابند. موضوع این گزارهها - آن گاه که به [[افعال]] اختیاری [[انسان]] ناظر باشد - عناوین انتزاعی دال بر این افعال خواهد بود. این افعال نیز - نه ذاتاً و به سبب داشتن ماهیت خاص، بلکه صرفاً - به دلیل معنون شدن به یک عنوان انتزاعی خاص است که میتوانند موضوع این گزارهها واقع شوند؛ برای نمونه، حرف زدن به عنوان یک فعل تا مادامی که عنوان [[راستگویی]] [= انطباق [[کلام]] با [[واقعیت]]] یا [[دروغگویی]] [= عدم انطباق کلام با واقعیت] که یک عنوان انتزاعی ناشی از عرضه کلام حاکی به واقعیت محکی است؛ به خود نگیرد موضوع گزاره ارزشی واقع نمیشود. محمول قضایای ارزشی نیز همواره مفاهیم معرف داوریهای مثبت و منفی همچون [[خیر و شر]]، [[حسن و قبح]]، خوب و بد، [[واجب]] و [[حرام]] و مفاهیمی از این قبیل میباشند. این مفاهیم نه از سنخ مفاهیم ماهوی دارای مابازای [[عینی]] و قابلیت [[ادراک]] و دریافت مستقیم [[حسی]] که به اصطلاح [[اهل]] فن از “معقولات ثانیه” [[فلسفی]] شمرده میشوند. مفاهیمی که [[ذهن]] با تلاش و [[تأمل]] بر روی معقولات اولی و مفاهیم ماهوی و [[اعمال]] مقایسات و نسبتسنجیهای خاص و ارزیابی نقش مثبت و منفی افعال مورد نظر در [[هدایت]] عامل به غایتها و هدفهای منظور، آنها را انتزاع میکند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، آشنایی با قرآن، ص۵۱.</ref>. | گزارههای ارزشی یا گزارههای متضمن مفاهیم ارزشی به لحاظ ریختشناسی عیناً یا تحلیلاً از یک موضوع و محمول [= قضیه حملیه] ترکیب مییابند. موضوع این گزارهها - آن گاه که به [[افعال]] اختیاری [[انسان]] ناظر باشد - عناوین انتزاعی دال بر این افعال خواهد بود. این افعال نیز - نه ذاتاً و به سبب داشتن ماهیت خاص، بلکه صرفاً - به دلیل معنون شدن به یک عنوان انتزاعی خاص است که میتوانند موضوع این گزارهها واقع شوند؛ برای نمونه، حرف زدن به عنوان یک فعل تا مادامی که عنوان [[راستگویی]] [= انطباق [[کلام]] با [[واقعیت]]] یا [[دروغگویی]] [= عدم انطباق کلام با واقعیت] که یک عنوان انتزاعی ناشی از عرضه کلام حاکی به واقعیت محکی است؛ به خود نگیرد موضوع گزاره ارزشی واقع نمیشود. محمول قضایای ارزشی نیز همواره مفاهیم معرف داوریهای مثبت و منفی همچون [[خیر و شر]]، [[حسن و قبح]]، خوب و بد، [[واجب]] و [[حرام]] و مفاهیمی از این قبیل میباشند. این مفاهیم نه از سنخ مفاهیم ماهوی دارای مابازای [[عینی]] و قابلیت [[ادراک]] و دریافت مستقیم [[حسی]] که به اصطلاح [[اهل]] فن از “معقولات ثانیه” [[فلسفی]] شمرده میشوند. مفاهیمی که [[ذهن]] با تلاش و [[تأمل]] بر روی معقولات اولی و مفاهیم ماهوی و [[اعمال]] مقایسات و نسبتسنجیهای خاص و ارزیابی نقش مثبت و منفی افعال مورد نظر در [[هدایت]] عامل به غایتها و هدفهای منظور، آنها را انتزاع میکند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، آشنایی با قرآن، ص۵۱.</ref>. | ||
گفتنی است [[اثبات]] محمول برای موضوع در یک گزاره ارزشی، به ویژه ارزشهای ناظر به افعال اختیاری انسان، همواره با واسطه یک کبرای کلی ضمنی صورت میگیرد. مفاد کبرای مذکور این است که انجام هر فعلی که به نتیجه مطلوب منجر گردد، برای تحصیل آن نتیجه، ضروری و متقابلاً انجام هر عملی که به نتیجه نامطلوب منجر گردد، [[ممنوع]] و غیرمجاز خواهد بود؛ از اینرو، [[احکام]] ارزشی به دلیل عدم [[بداهت]]، خود به خود و بدون [[توسل]] به این کبرای کلی [[اثبات]] نمیشوند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، فلسفه اخلاق، ص۱۴.</ref> | گفتنی است [[اثبات]] محمول برای موضوع در یک گزاره ارزشی، به ویژه ارزشهای ناظر به افعال اختیاری انسان، همواره با واسطه یک کبرای کلی ضمنی صورت میگیرد. مفاد کبرای مذکور این است که انجام هر فعلی که به نتیجه مطلوب منجر گردد، برای تحصیل آن نتیجه، ضروری و متقابلاً انجام هر عملی که به نتیجه نامطلوب منجر گردد، [[ممنوع]] و غیرمجاز خواهد بود؛ از اینرو، [[احکام]] ارزشی به دلیل عدم [[بداهت]]، خود به خود و بدون [[توسل]] به این کبرای کلی [[اثبات]] نمیشوند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، فلسفه اخلاق، ص۱۴.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۳۱.</ref> | ||
==وجودشناسی [[ارزشها]]== | ==وجودشناسی [[ارزشها]]== | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
حاصل [[کلام]] آنکه [[ارزشها]] یا دستکم اصول ارزشها، در [[واقعیت]] ریشه دارند و نمیتوان آنها را صرفاً محصول و معلول سلیقهها و علاقههای فردی یا [[قراردادها]] و اعتبارات [[اجتماعی]] یا [[امر و نهی]] آمر و ناهی دانست<ref>جمعی از نویسندگان، درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، ص۴۸.</ref>. | حاصل [[کلام]] آنکه [[ارزشها]] یا دستکم اصول ارزشها، در [[واقعیت]] ریشه دارند و نمیتوان آنها را صرفاً محصول و معلول سلیقهها و علاقههای فردی یا [[قراردادها]] و اعتبارات [[اجتماعی]] یا [[امر و نهی]] آمر و ناهی دانست<ref>جمعی از نویسندگان، درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، ص۴۸.</ref>. | ||
در مقابل، برخی دیدگاههای جامعهشناختی و مردمشناختی، ارزشها را جزء جداییناپذیر [[زندگی اجتماعی]] و محصول [[قرارداد]] جمعی و پذیرش همگانی تلقی کردهاند. ارزشها از این منظر، اموری [[فرهنگی]]، زمینهای، نسبی و غالباً متغیرند که هر [[جامعه]] به اقتضای مجموع امکانات و محدودیتها و اوضاع و شرایط [[تاریخی]]، فرهنگی، مذهبی، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، اجتماعی، ارتباطی و... خویش و گاه از طریق عوامل نامرئی طی اعصار و قرون متمادی بدان دست یافته و همواره با تغییراتی از یک [[نسل]] به نسل دیگر منتقل شده است. از منظر [[روانشناختی]] نیز ارزشهای یک جامعه بیشتر مبین [[آرمانها]]، [[نگرشها]]، [[گرایشها]]، نیازها، [[خواستهها]]، علاقهها و ترجیحهای [[غالب]] افراد یا گروههای حاکماند که به عنوان معیارهای عام [[مقبولیت]] جمعی یافتهاند<ref>برای آگاهی بیشتر از جنبههای وجودشناختی ارزشها، همچنین ر.ک: Paul Grice; The conception of value; pp. ۹۳-۱۲۰.</ref> | در مقابل، برخی دیدگاههای جامعهشناختی و مردمشناختی، ارزشها را جزء جداییناپذیر [[زندگی اجتماعی]] و محصول [[قرارداد]] جمعی و پذیرش همگانی تلقی کردهاند. ارزشها از این منظر، اموری [[فرهنگی]]، زمینهای، نسبی و غالباً متغیرند که هر [[جامعه]] به اقتضای مجموع امکانات و محدودیتها و اوضاع و شرایط [[تاریخی]]، فرهنگی، مذهبی، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، اجتماعی، ارتباطی و... خویش و گاه از طریق عوامل نامرئی طی اعصار و قرون متمادی بدان دست یافته و همواره با تغییراتی از یک [[نسل]] به نسل دیگر منتقل شده است. از منظر [[روانشناختی]] نیز ارزشهای یک جامعه بیشتر مبین [[آرمانها]]، [[نگرشها]]، [[گرایشها]]، نیازها، [[خواستهها]]، علاقهها و ترجیحهای [[غالب]] افراد یا گروههای حاکماند که به عنوان معیارهای عام [[مقبولیت]] جمعی یافتهاند<ref>برای آگاهی بیشتر از جنبههای وجودشناختی ارزشها، همچنین ر.ک: Paul Grice; The conception of value; pp. ۹۳-۱۲۰.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۳۳.</ref> | ||
==ویژگی ارزشها== | ==ویژگی ارزشها== | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
#'''[[جامعه]] یا [[وجدان]] جمعی''': برخی جامعهشناسان، جامعه، وجدان جمعی، قرداد اجتماعی و توافق جمعی را منشأ ارزشهای اجتماعی شمردهاند. این ارزشها از طریق فرایند [[جامعهپذیری]] همواره از نسلی به نسلی منتقل و در ساختار شخصیتی آنها درونریزی میشود<ref>ر.ک: ژرژ گورویچ؛ اخلاقی نظری و علم آداب، ص۱۲۸.</ref>. تردیدی نیست که برخی از ارزشهای اجتماعی، از رویهها و عادتوارههای تدریجیالحصول جامعه که معمولاً بدون نقشه و [[تدبیر]] به وجود آمده و استقرار یافتهاند، ناشی شدهاند. پذیرش عملی و تکرار و [[مداومت]] جمعی، خود اصلیترین عامل در [[هنجار]] شدگی یک [[الگوی رفتاری]] و ارزشیابی آن و نیز انتقال روان آن از یک [[نسل]] به نسل دیگر، شمرده میشود<ref>فرامرز رفیع پور، آناتومی جامعه، ص۲۷۳.</ref>. برخی جامعهشناسان از گروههای متنفذ اجتماعی نیز تحت عنوان “دیگران مهم” در مقابل دیگری تعمیم یافته، به عنوان یکی از منابع مؤثر در تولید یا [[تغییر]] [[ارزشها]] سخن گفتهاند. تردیدی نیست که افراد و گروههای [[مرجع]]، شخصیتهای [[مقتدر]] و متنفذ، نخبهگان و فرهیختگان، شخصیتهای شاخص و سوپر استار، افراد دارای ویژگیهای [[خارقالعاده]] و کاریزمایی، گروههای دارای [[موقعیت اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] [[برتر]]، شخصیتهای [[محبوب]] و موجه و... در هر [[جامعه]] که به نوعی تجسم برخی از ارزشها و آرمانهای جمعی شمرده میشوند؛ نقش بسیار مهمی در تولید، تثبیت، تغییر و انتشار ارزشها - هر چند در مواردی به صورت موقت و گذرا - ایفا میکنند. این سنخ افراد و گروهها، به دلیل امتیازهای در خور توجه و [[شأن]] الگویی و در نتیجه برخورداری از [[مقبولیت]] [[اجتماعی]] بالا، در صورتی که از [[ارتباطات]] تودهای و امکان تعامل با مخاطبان [[هدف]] و شرایط لازم تأثیرگذاری برخوردار باشند، تأثیر انکارناپذیری در تحقق این مهم خواهند داشت. عموم [[انسانها]] نیز معمولاً [[انگیزه]] و زمینههای [[روانی]] و اجتماعی زیادی برای [[تبعیت]] و [[پیروی]] از شخصیتهایی الگویی را دارند، هر چند در موارد زیادی، ممکن است به دلیل خطای در [[تطبیق]]، این میل به صورت [[دروغین]] ارضا شود. وجود برخی مشهورات همچون {{عربی|النَّاسُ عَلَى دِينِ مُلُوكِهِمْ}}، {{عربی|النَّاسُ بِإِمَامِهمْ أَشْبَهُ بِآبَائِهِمْ}}، {{متن حدیث|إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ}}، “پسر [[نوح]] با بدان بنشست [[خاندان]] نبوتش گم شد/ سگ [[اصحاب کهف]] روزی چند، پی [[نیکان]] گرفت و [[آدم]] شد” و... در [[میراث]] کهن [[دینی]] و ادبی ما، نشانه گویایی از نقش و تأثیر برخی عوامل ذینفوذ در فرایند [[فرهنگسازی]] است. این نقش الگویی در عصر و [[زمان]] حاضر، به دلیل [[ظهور]] رسانههای جمعی مدرن به ویژه رسانههای صوتی - تصویری که امکان برقراری [[ارتباط مستقیم]] و [[برنامهریزی]] شده را فراهم آوردهاند، بیش از گذشته فزونی یافته است. معرفی [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] به عنوان [[الگو]] و [[اسوه]] برای [[هدایت]] تودهها و [[ترغیب]] آنها به [[اقتدا]] و [[متابعت]] هدایتجویانه از ایشان با هدف تأمین همین نیاز و امکانیابی هرچه بیشتر برای [[فرهنگسازی]] و ایفای نقش معیار برای [[تأیید]] و رد ارزشهای رایج صورت پذیرفته است. گفتنی است از منظر جامعهشناختی، یکی از نتیجههای [[ارتباطات]] گسترده میان [[جوامع انسانی]]، اشاعه و انتقال عناصر [[فرهنگی]] از جمله [[ارزشها]] از یک [[جامعه]] به جامعه دیگر است؛ از اینرو، “اشاعه” نیز گاه به عنوان یکی از منابع ارزشی مورد توجه قرار گرفته است. | #'''[[جامعه]] یا [[وجدان]] جمعی''': برخی جامعهشناسان، جامعه، وجدان جمعی، قرداد اجتماعی و توافق جمعی را منشأ ارزشهای اجتماعی شمردهاند. این ارزشها از طریق فرایند [[جامعهپذیری]] همواره از نسلی به نسلی منتقل و در ساختار شخصیتی آنها درونریزی میشود<ref>ر.ک: ژرژ گورویچ؛ اخلاقی نظری و علم آداب، ص۱۲۸.</ref>. تردیدی نیست که برخی از ارزشهای اجتماعی، از رویهها و عادتوارههای تدریجیالحصول جامعه که معمولاً بدون نقشه و [[تدبیر]] به وجود آمده و استقرار یافتهاند، ناشی شدهاند. پذیرش عملی و تکرار و [[مداومت]] جمعی، خود اصلیترین عامل در [[هنجار]] شدگی یک [[الگوی رفتاری]] و ارزشیابی آن و نیز انتقال روان آن از یک [[نسل]] به نسل دیگر، شمرده میشود<ref>فرامرز رفیع پور، آناتومی جامعه، ص۲۷۳.</ref>. برخی جامعهشناسان از گروههای متنفذ اجتماعی نیز تحت عنوان “دیگران مهم” در مقابل دیگری تعمیم یافته، به عنوان یکی از منابع مؤثر در تولید یا [[تغییر]] [[ارزشها]] سخن گفتهاند. تردیدی نیست که افراد و گروههای [[مرجع]]، شخصیتهای [[مقتدر]] و متنفذ، نخبهگان و فرهیختگان، شخصیتهای شاخص و سوپر استار، افراد دارای ویژگیهای [[خارقالعاده]] و کاریزمایی، گروههای دارای [[موقعیت اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] [[برتر]]، شخصیتهای [[محبوب]] و موجه و... در هر [[جامعه]] که به نوعی تجسم برخی از ارزشها و آرمانهای جمعی شمرده میشوند؛ نقش بسیار مهمی در تولید، تثبیت، تغییر و انتشار ارزشها - هر چند در مواردی به صورت موقت و گذرا - ایفا میکنند. این سنخ افراد و گروهها، به دلیل امتیازهای در خور توجه و [[شأن]] الگویی و در نتیجه برخورداری از [[مقبولیت]] [[اجتماعی]] بالا، در صورتی که از [[ارتباطات]] تودهای و امکان تعامل با مخاطبان [[هدف]] و شرایط لازم تأثیرگذاری برخوردار باشند، تأثیر انکارناپذیری در تحقق این مهم خواهند داشت. عموم [[انسانها]] نیز معمولاً [[انگیزه]] و زمینههای [[روانی]] و اجتماعی زیادی برای [[تبعیت]] و [[پیروی]] از شخصیتهایی الگویی را دارند، هر چند در موارد زیادی، ممکن است به دلیل خطای در [[تطبیق]]، این میل به صورت [[دروغین]] ارضا شود. وجود برخی مشهورات همچون {{عربی|النَّاسُ عَلَى دِينِ مُلُوكِهِمْ}}، {{عربی|النَّاسُ بِإِمَامِهمْ أَشْبَهُ بِآبَائِهِمْ}}، {{متن حدیث|إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ}}، “پسر [[نوح]] با بدان بنشست [[خاندان]] نبوتش گم شد/ سگ [[اصحاب کهف]] روزی چند، پی [[نیکان]] گرفت و [[آدم]] شد” و... در [[میراث]] کهن [[دینی]] و ادبی ما، نشانه گویایی از نقش و تأثیر برخی عوامل ذینفوذ در فرایند [[فرهنگسازی]] است. این نقش الگویی در عصر و [[زمان]] حاضر، به دلیل [[ظهور]] رسانههای جمعی مدرن به ویژه رسانههای صوتی - تصویری که امکان برقراری [[ارتباط مستقیم]] و [[برنامهریزی]] شده را فراهم آوردهاند، بیش از گذشته فزونی یافته است. معرفی [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] به عنوان [[الگو]] و [[اسوه]] برای [[هدایت]] تودهها و [[ترغیب]] آنها به [[اقتدا]] و [[متابعت]] هدایتجویانه از ایشان با هدف تأمین همین نیاز و امکانیابی هرچه بیشتر برای [[فرهنگسازی]] و ایفای نقش معیار برای [[تأیید]] و رد ارزشهای رایج صورت پذیرفته است. گفتنی است از منظر جامعهشناختی، یکی از نتیجههای [[ارتباطات]] گسترده میان [[جوامع انسانی]]، اشاعه و انتقال عناصر [[فرهنگی]] از جمله [[ارزشها]] از یک [[جامعه]] به جامعه دیگر است؛ از اینرو، “اشاعه” نیز گاه به عنوان یکی از منابع ارزشی مورد توجه قرار گرفته است. | ||
#'''[[علم]] و تجربه''': دستاوردهای [[علمی]] و [[تجربی]] دارای پشتوانه متقن، [[آزمون]] شده و تأیید یافته و برخوردار از اعتبار و پایایی نسبی نیز نقش مهمی در تولید، تثبیت، [[تغییر]]، توجیه و [[ترغیب]] به رعایت برخی ارزشها ایفا میکنند؛ برای نمونه، علم طب و شاخههای وابسته بدان بر اساس مطالعات و تجربیات گسترده، فهرست بلند بالایی از توصیهها و رهنمودهای بهداشتی الزامی و [[مرجع]] را در عصر و [[زمان]] حاضر برای عموم تمهید کرده و متقابلاً برخی ارزشهای سنتی از رواج و رونق انداخته است<ref>ر.ک: کارل ریموند پوپر، جستجوی همچنان باقی، ص۳۵۸؛ جیکوب برونوسکی، عقل سلیم علم، ص۱۴۰.</ref>. | #'''[[علم]] و تجربه''': دستاوردهای [[علمی]] و [[تجربی]] دارای پشتوانه متقن، [[آزمون]] شده و تأیید یافته و برخوردار از اعتبار و پایایی نسبی نیز نقش مهمی در تولید، تثبیت، [[تغییر]]، توجیه و [[ترغیب]] به رعایت برخی ارزشها ایفا میکنند؛ برای نمونه، علم طب و شاخههای وابسته بدان بر اساس مطالعات و تجربیات گسترده، فهرست بلند بالایی از توصیهها و رهنمودهای بهداشتی الزامی و [[مرجع]] را در عصر و [[زمان]] حاضر برای عموم تمهید کرده و متقابلاً برخی ارزشهای سنتی از رواج و رونق انداخته است<ref>ر.ک: کارل ریموند پوپر، جستجوی همچنان باقی، ص۳۵۸؛ جیکوب برونوسکی، عقل سلیم علم، ص۱۴۰.</ref>. | ||
#'''کمیابی و عدم وفور برخی [[اقلام]] و ویژگیهای مورد توجه و رغبت عموم''': این مسئله هم میتواند بالقوه به ارتقای جایگاه ارزشی آنها در [[نظام]] ارزیابی و [[محاسبه]] جمعی منجر شود. [[ارزشمندی]] بسیار بالای اشیای عتیقه، جواهرات، سنگهای قیمتی و در ویژگیهای [[انسانی]]، وجود برخی امتیازهای منحصربهفرد و سرمایههای وجودی یا اکتسابی [[خارقالعاده]]؛ از یک سو، معلول کمیابی و از سوی دیگر، محصول [[اشتیاق]] فراوان عموم به تحصیل و تصاحب آنهاست. گفتنی است بالا و پایین بودن موقعیت ارزشی این اقلام، بیش از آنکه به ذات و [[طبیعت]] آنها مربوط باشد، به نحوه [[ارتباط]] [[انسان]] با آنها و [[مرجعیت]] معیارهای خاص مربوط میشود<ref>همچنین ر.ک: مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۲۳۴-۲۳۵.</ref> | #'''کمیابی و عدم وفور برخی [[اقلام]] و ویژگیهای مورد توجه و رغبت عموم''': این مسئله هم میتواند بالقوه به ارتقای جایگاه ارزشی آنها در [[نظام]] ارزیابی و [[محاسبه]] جمعی منجر شود. [[ارزشمندی]] بسیار بالای اشیای عتیقه، جواهرات، سنگهای قیمتی و در ویژگیهای [[انسانی]]، وجود برخی امتیازهای منحصربهفرد و سرمایههای وجودی یا اکتسابی [[خارقالعاده]]؛ از یک سو، معلول کمیابی و از سوی دیگر، محصول [[اشتیاق]] فراوان عموم به تحصیل و تصاحب آنهاست. گفتنی است بالا و پایین بودن موقعیت ارزشی این اقلام، بیش از آنکه به ذات و [[طبیعت]] آنها مربوط باشد، به نحوه [[ارتباط]] [[انسان]] با آنها و [[مرجعیت]] معیارهای خاص مربوط میشود<ref>همچنین ر.ک: مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۲۳۴-۲۳۵.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۳۸.</ref> | ||
==گونهشناسی ارزشها== | ==گونهشناسی ارزشها== | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
*'''ارزشهای مادی و غیر مادی''': ارزشهای مادی همچون کسب [[ثروت]] در مقابل کسب [[فضایل اخلاقی]]. | *'''ارزشهای مادی و غیر مادی''': ارزشهای مادی همچون کسب [[ثروت]] در مقابل کسب [[فضایل اخلاقی]]. | ||
*'''ارزشهای [[حقوقی]] و [[اخلاقی]]''': ارزشهای حقوقی مبنای [[قواعد]] الزامآور و دارای ضمانت رسمی حقوقی یا قانونی همچون [[لزوم]] [[حفظ جان]] و [[مال]] دیگران؛ در مقابل [[ارزشهای اخلاقی]]، یعنی قواعد فاقد وضع رسمی و دارای پشتوانه [[اعتقادی]] و وجدانی همچون لزوم [[امانتداری]] و [[صدق]] در تعاملهای [[انسانی]]. | *'''ارزشهای [[حقوقی]] و [[اخلاقی]]''': ارزشهای حقوقی مبنای [[قواعد]] الزامآور و دارای ضمانت رسمی حقوقی یا قانونی همچون [[لزوم]] [[حفظ جان]] و [[مال]] دیگران؛ در مقابل [[ارزشهای اخلاقی]]، یعنی قواعد فاقد وضع رسمی و دارای پشتوانه [[اعتقادی]] و وجدانی همچون لزوم [[امانتداری]] و [[صدق]] در تعاملهای [[انسانی]]. | ||
*'''[[ارزشهای واقعی]] و آرمانی''': مبنای این طبقهبندی آن است که [[ارزشها]] بهویژه ارزشهای غایی، آرمانی و متعالی همچون [[کمالات نفسانی]] یا توسعه و [[پیشرفت]]، عمدتاً به دلیل خصیصه تشکیکی و ذومراتبی داشتن؛ معمولاً در [[مقام]] تحقق، سطوح و اشکالی از بودن را به صورت متوالی و [[سلسله]] مراتبی به نمایش میگذارند. تردیدی نیست که همواره میان سطوح [[عینی]] و متحقق یک ارزش با سطح یا سطوح آرمانی و آرزویی آن فاصله و شکاف بعضاً پر ناشدنی وجود دارد. [[امید]] به تحقق همین سطوح آرمانی است که [[روح]] تکاپوگری مستمر را در [[انسان]] زنده نگاه داشته است. گفتنی است برخی [[اندیشمندان]]، [[احکام]] پنجگانه [[فقهی]] ([[واجب]]، [[حرام]]، [[مستحب]]، [[مکروه]] و [[مباح]]) را در حوزه ارزشها و اعمال اخلاقی نیز ساری و جاری میدانند که بالطبع ارزشهای خنثی را نیز شامل میگردد<ref>توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی - دینی در قرآن، ص۲۳.</ref> | *'''[[ارزشهای واقعی]] و آرمانی''': مبنای این طبقهبندی آن است که [[ارزشها]] بهویژه ارزشهای غایی، آرمانی و متعالی همچون [[کمالات نفسانی]] یا توسعه و [[پیشرفت]]، عمدتاً به دلیل خصیصه تشکیکی و ذومراتبی داشتن؛ معمولاً در [[مقام]] تحقق، سطوح و اشکالی از بودن را به صورت متوالی و [[سلسله]] مراتبی به نمایش میگذارند. تردیدی نیست که همواره میان سطوح [[عینی]] و متحقق یک ارزش با سطح یا سطوح آرمانی و آرزویی آن فاصله و شکاف بعضاً پر ناشدنی وجود دارد. [[امید]] به تحقق همین سطوح آرمانی است که [[روح]] تکاپوگری مستمر را در [[انسان]] زنده نگاه داشته است. گفتنی است برخی [[اندیشمندان]]، [[احکام]] پنجگانه [[فقهی]] ([[واجب]]، [[حرام]]، [[مستحب]]، [[مکروه]] و [[مباح]]) را در حوزه ارزشها و اعمال اخلاقی نیز ساری و جاری میدانند که بالطبع ارزشهای خنثی را نیز شامل میگردد<ref>توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی - دینی در قرآن، ص۲۳.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۵.</ref> | ||
==کارکرد ارزشها== | ==کارکرد ارزشها== | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
#ایجاد [[آرامش]] و [[اطمینان]] [[روانی]]: [[ارزشها]] به ویژه [[ارزشهای اخلاقی]] و [[معنوی]] منبعث از [[تعالیم]] [[ادیان الهی]]، با اعطای [[جهانبینی]] [[واقعی]] و بسط افق دید [[انسان]]، پیوند دادن فرد به [[عوالم]] اعلا، معنیدار ساختن [[حیات]]، ترسیم نقشه راه و تعیین برنامه [[سلوک]] در عرصههای مختلف [[زندگی]]، [[هدایت]] در مسیر ارضای تمنیات و کششهای سیریناپذیر، [[ارائه طریق]] در نحوه کنار آمدن و [[رویارویی]] با [[مشکلات]] و [[مصائب]] گریزناپذیر [[روزگار]]، [[تشویق]] به [[خودسازی]] و [[سرکوب]] هواها و تمنیات زودگذر، برحذر داشتن از [[ابتلا]] به [[انحرافها]] و کژیها، [[ترغیب]] به [[بندگی]] مخلصانه [[خداوند]] و [[شکوفایی]] تدریجی ظرفیتهای وجودی، نوید دستیابی به [[سعادت]] جاودان و دهها و صدها دستورالعمل ریز و درشت دیگر؛ زمینه منحصر به فردی برای نیل به آرامش و اطمینان [[روحی]] و تلطیف فضای [[اجتماعی]] به عنوان کانونیترین منبع مولد انرژی جهت حرکت در مسیر تعالی و در [[امان]] ماندن از بحرانهای ویرانگر و سعادتسوز فراهم میسازند. | #ایجاد [[آرامش]] و [[اطمینان]] [[روانی]]: [[ارزشها]] به ویژه [[ارزشهای اخلاقی]] و [[معنوی]] منبعث از [[تعالیم]] [[ادیان الهی]]، با اعطای [[جهانبینی]] [[واقعی]] و بسط افق دید [[انسان]]، پیوند دادن فرد به [[عوالم]] اعلا، معنیدار ساختن [[حیات]]، ترسیم نقشه راه و تعیین برنامه [[سلوک]] در عرصههای مختلف [[زندگی]]، [[هدایت]] در مسیر ارضای تمنیات و کششهای سیریناپذیر، [[ارائه طریق]] در نحوه کنار آمدن و [[رویارویی]] با [[مشکلات]] و [[مصائب]] گریزناپذیر [[روزگار]]، [[تشویق]] به [[خودسازی]] و [[سرکوب]] هواها و تمنیات زودگذر، برحذر داشتن از [[ابتلا]] به [[انحرافها]] و کژیها، [[ترغیب]] به [[بندگی]] مخلصانه [[خداوند]] و [[شکوفایی]] تدریجی ظرفیتهای وجودی، نوید دستیابی به [[سعادت]] جاودان و دهها و صدها دستورالعمل ریز و درشت دیگر؛ زمینه منحصر به فردی برای نیل به آرامش و اطمینان [[روحی]] و تلطیف فضای [[اجتماعی]] به عنوان کانونیترین منبع مولد انرژی جهت حرکت در مسیر تعالی و در [[امان]] ماندن از بحرانهای ویرانگر و سعادتسوز فراهم میسازند. | ||
برخی جامعهشناسان به شمار دیگری از کارکردهای [[نظام ارزشی]] اشاره کردهاند که به دلیل اختصار از ذکر آن اجتناب میشود. گفتنی است ارزشها به عنوان تعبیرهای نمادین واقعیتها، در صورتی مؤثر خواهند بود که [[مقبولیت عمومی]] کامل و مطلق بیابند<ref>چالمرز جانسون، تحول انقلابی، ص۳۶-۵۵.</ref> | برخی جامعهشناسان به شمار دیگری از کارکردهای [[نظام ارزشی]] اشاره کردهاند که به دلیل اختصار از ذکر آن اجتناب میشود. گفتنی است ارزشها به عنوان تعبیرهای نمادین واقعیتها، در صورتی مؤثر خواهند بود که [[مقبولیت عمومی]] کامل و مطلق بیابند<ref>چالمرز جانسون، تحول انقلابی، ص۳۶-۵۵.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۷.</ref> | ||
==مطلق یا نسبی بودن ارزشها== | ==مطلق یا نسبی بودن ارزشها== | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
نسبیتگرایی هنجاری نیز با تکیه بر دو نوع نسبیتگرایی فوق بر این [[باور]] است که به دلیل تنوع و تفاوت ارزشهای مورد قبول افراد و [[جوامع]] و نیز به دلیل فقدان مبنای [[عینی]] و [[واقعی]] برای ارزش ها؛ نمیتوان به رعایت مجموعهای از [[ارزشها]] با یک [[نظام ارزشی]] خاص توصیه و تأکید نمود، چه نظامهای ارزشی مختلف اعتبار یکسان داشته و با هیچ ملاکی نمیتوان یک [[نظام]] بر نظام دیگر ترجیح داد؛ از اینرو، هیچ معیار متقن و مقبولی برای داوری میان نظامهای ارزشی مختلف یا مقایسه یک گزاره ارزشی در یک [[فرهنگ]] با همین گزاره یا گزارههای مشابه در سایر [[فرهنگها]] وجود ندارد. | نسبیتگرایی هنجاری نیز با تکیه بر دو نوع نسبیتگرایی فوق بر این [[باور]] است که به دلیل تنوع و تفاوت ارزشهای مورد قبول افراد و [[جوامع]] و نیز به دلیل فقدان مبنای [[عینی]] و [[واقعی]] برای ارزش ها؛ نمیتوان به رعایت مجموعهای از [[ارزشها]] با یک [[نظام ارزشی]] خاص توصیه و تأکید نمود، چه نظامهای ارزشی مختلف اعتبار یکسان داشته و با هیچ ملاکی نمیتوان یک [[نظام]] بر نظام دیگر ترجیح داد؛ از اینرو، هیچ معیار متقن و مقبولی برای داوری میان نظامهای ارزشی مختلف یا مقایسه یک گزاره ارزشی در یک [[فرهنگ]] با همین گزاره یا گزارههای مشابه در سایر [[فرهنگها]] وجود ندارد. | ||
نسبیتگرایی ارزشی به ویژه در حوزه [[ارزشهای اخلاقی]] و برخی سطوح ارزشهای [[حقوقی]]، نقدهای زیادی را برانگیخته است که به دلیل ضیق مجال از ورود تفصیلی بدان آن اجتناب میشود. یکی از نویسندگان، در نقد نسبیتگرایی [[اخلاقی]] مینویسد: هر [[نظام اخلاقی]] به هر اندازه بخواهد خود را از داوریهای مطلق به دور نگه دارد، بدون [[التزام]] به یک یا چند داوری اخلاقی مطلق، نمیتواند [[نظریه اخلاقی]] مطلقی را ارائه دهد- هر چند اطلاق این نظریه در نسبیت مطلق [[اخلاق]] باشد - زیرا این [[حکم]] نظری که اخلاق مطلقاً نسبی است، خود حکمی مطلق است و مستلزم یک یا چند [[حکم اخلاقی]] مطلق نیز میباشد. مثل آنکه: باید تنها مطابق سلیقههای فردی یا توافق جمعی عمل کرد؛ نباید سلیقه یا [[فرهنگ جامعه]] خود را بر دیگران [[تحمیل]] کرد و... خلاصه آنکه نپذیرفتن هیچ حکم اخلاقی مطلق موجب آن میشود که نظریه نسبیت اساساً شکل نگیرد؛ و [[پذیرفتن]] هر حکم اخلاقی نیز به وضوح، ناقض خود نظریهای است که پذیرش هر حکم اخلاقی مطلق را [[نفی]] میکند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، اخلاق در قرآن، ص۱۷۶؛ همچنین رک: سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزشها، ص۸۲-۱۰۶.</ref> | نسبیتگرایی ارزشی به ویژه در حوزه [[ارزشهای اخلاقی]] و برخی سطوح ارزشهای [[حقوقی]]، نقدهای زیادی را برانگیخته است که به دلیل ضیق مجال از ورود تفصیلی بدان آن اجتناب میشود. یکی از نویسندگان، در نقد نسبیتگرایی [[اخلاقی]] مینویسد: هر [[نظام اخلاقی]] به هر اندازه بخواهد خود را از داوریهای مطلق به دور نگه دارد، بدون [[التزام]] به یک یا چند داوری اخلاقی مطلق، نمیتواند [[نظریه اخلاقی]] مطلقی را ارائه دهد- هر چند اطلاق این نظریه در نسبیت مطلق [[اخلاق]] باشد - زیرا این [[حکم]] نظری که اخلاق مطلقاً نسبی است، خود حکمی مطلق است و مستلزم یک یا چند [[حکم اخلاقی]] مطلق نیز میباشد. مثل آنکه: باید تنها مطابق سلیقههای فردی یا توافق جمعی عمل کرد؛ نباید سلیقه یا [[فرهنگ جامعه]] خود را بر دیگران [[تحمیل]] کرد و... خلاصه آنکه نپذیرفتن هیچ حکم اخلاقی مطلق موجب آن میشود که نظریه نسبیت اساساً شکل نگیرد؛ و [[پذیرفتن]] هر حکم اخلاقی نیز به وضوح، ناقض خود نظریهای است که پذیرش هر حکم اخلاقی مطلق را [[نفی]] میکند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، اخلاق در قرآن، ص۱۷۶؛ همچنین رک: سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزشها، ص۸۲-۱۰۶.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۲.</ref> | ||
==ارزشها و مفاهیم مرتبط== | ==ارزشها و مفاهیم مرتبط== | ||
===ارزش و باور=== | ===ارزش و باور=== | ||
ارزشها به عنوان مجموعهای از عناصر بینشی و [[اعتقادی]] در مقایسه با سایر عناصر و مقولههای همسنخ از حیث نحوه وجود، چگونگی [[استنتاج]]، ویژگیها و اوصاف، موقعیت و جایگاه، نقش و کارکرد و نحوه اظهار؛ وضعیت متفاوتی دارند. از این میان اشتراک و تمایز آنها با عناصر یا [[نظام]] [[معرفتی]] موسوم به [[باورها]] و [[عقاید]] با [[جهانبینی]]، احتمالاً بیشتر از سایرین مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته است. تردیدی نیست که این دو نیز همچون سایر عناصر معرفتی بهرغم اشتراک، تمایزهایی دارند که تشخیص آنها به لحاظ [[معرفتشناختی]] مهم خواهد بود. وجه اشتراک صریح آنها این است که باورها و [[ارزشها]] هر دو از مقولههای [[فکری]] و از مدرکات [[عقلی]] محسوب میشوند با این تفاوت که باورها از مدرکات [[عقل نظری]] و ارزشها از مدرکات [[عقل عملی]] شمرده میشوند. وجوه تمایز آنها این است که باورها ناظر به حوزه هستها و نیستها و ارزشها ناظر به حوزه بایدها و نبایدها هستند؛ باورها از سنخ توصیف و تبیین و ارزشها از سنخ توصیه و هنجاراند؛ باورها دارای حیثیت التفاتی و ناظر به [[واقعیت]] [[عینی]]، اما ارزشها معرف [[آرمانها]]، ایدئال، کمال مطلوبها و دارای واقعیت نفسالامری متمایزند. باورهای [[هستیشناختی]] خود از جمله عناصری هستند که غالباً موضوع گزارههای ارزشی واقع میشوند. ارزشها غالباً به خوب و بد، مفید و غیرمفید، مطلوب و نامطلوب تقسیم میشوند، ولی باورها غالباً به درست و [[نادرست]]، منطقی و غیر منطقی و معقول و غیرمعقول منقسم میگردند. هر گزاره ارزشی معمولاً به لحاظ وجود و تحقق، بقا و استمرار، موقعیتیابی در [[سلسله]] مراتب [[نظام ارزشی]]، پذیرش و [[تمکین]]، ترجیح در [[مقام]] بروز تزاحم، [[میزان]] [[التزام]] به رعایت عملی و... به یک یا چند و در مواردی به نظامی از باورهای متناسب و زیرساختهای معرفتی همخوان، وابسته و متکی است. [[ارتباط]] میان باورها و ارزشها [[تابعی]] از ارتباط چالش برانگیز هستها و نیستهاست. در هر حال، تردیدی نیست که هر نظام ارزشی به نظامی از باورهای [[هستیشناختی]] متناسب متکی خواهد بود<ref>در خصوص ارتباط هستها و بایدها یا جهانبینی و ایدئولوژی، ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۵۱-۶۲؛ [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، خداشناسی، کیهانشناسی انسانشناسی، ص۴۳۴-۴۳۷؛ گلاک چارلز و رادنی استارک؛ تعریف جامعهشناختی از دین ص۲۴؛ محسن جوادی، رابطه هست و باید، ص۱۰۷-۱۴۷.</ref> | ارزشها به عنوان مجموعهای از عناصر بینشی و [[اعتقادی]] در مقایسه با سایر عناصر و مقولههای همسنخ از حیث نحوه وجود، چگونگی [[استنتاج]]، ویژگیها و اوصاف، موقعیت و جایگاه، نقش و کارکرد و نحوه اظهار؛ وضعیت متفاوتی دارند. از این میان اشتراک و تمایز آنها با عناصر یا [[نظام]] [[معرفتی]] موسوم به [[باورها]] و [[عقاید]] با [[جهانبینی]]، احتمالاً بیشتر از سایرین مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته است. تردیدی نیست که این دو نیز همچون سایر عناصر معرفتی بهرغم اشتراک، تمایزهایی دارند که تشخیص آنها به لحاظ [[معرفتشناختی]] مهم خواهد بود. وجه اشتراک صریح آنها این است که باورها و [[ارزشها]] هر دو از مقولههای [[فکری]] و از مدرکات [[عقلی]] محسوب میشوند با این تفاوت که باورها از مدرکات [[عقل نظری]] و ارزشها از مدرکات [[عقل عملی]] شمرده میشوند. وجوه تمایز آنها این است که باورها ناظر به حوزه هستها و نیستها و ارزشها ناظر به حوزه بایدها و نبایدها هستند؛ باورها از سنخ توصیف و تبیین و ارزشها از سنخ توصیه و هنجاراند؛ باورها دارای حیثیت التفاتی و ناظر به [[واقعیت]] [[عینی]]، اما ارزشها معرف [[آرمانها]]، ایدئال، کمال مطلوبها و دارای واقعیت نفسالامری متمایزند. باورهای [[هستیشناختی]] خود از جمله عناصری هستند که غالباً موضوع گزارههای ارزشی واقع میشوند. ارزشها غالباً به خوب و بد، مفید و غیرمفید، مطلوب و نامطلوب تقسیم میشوند، ولی باورها غالباً به درست و [[نادرست]]، منطقی و غیر منطقی و معقول و غیرمعقول منقسم میگردند. هر گزاره ارزشی معمولاً به لحاظ وجود و تحقق، بقا و استمرار، موقعیتیابی در [[سلسله]] مراتب [[نظام ارزشی]]، پذیرش و [[تمکین]]، ترجیح در [[مقام]] بروز تزاحم، [[میزان]] [[التزام]] به رعایت عملی و... به یک یا چند و در مواردی به نظامی از باورهای متناسب و زیرساختهای معرفتی همخوان، وابسته و متکی است. [[ارتباط]] میان باورها و ارزشها [[تابعی]] از ارتباط چالش برانگیز هستها و نیستهاست. در هر حال، تردیدی نیست که هر نظام ارزشی به نظامی از باورهای [[هستیشناختی]] متناسب متکی خواهد بود<ref>در خصوص ارتباط هستها و بایدها یا جهانبینی و ایدئولوژی، ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۵۱-۶۲؛ [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، خداشناسی، کیهانشناسی انسانشناسی، ص۴۳۴-۴۳۷؛ گلاک چارلز و رادنی استارک؛ تعریف جامعهشناختی از دین ص۲۴؛ محسن جوادی، رابطه هست و باید، ص۱۰۷-۱۴۷.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۴.</ref> | ||
===ارزش و نگرش=== | ===ارزش و نگرش=== | ||
نگرش یا ایستار را غالباً روش نسبتاً [[ثابت]] [[فکر]]، [[احساس]] و [[رفتار]] فرد نسبت به افراد، گروهها، اشیا، رویدادها و پدیدههای محیطی تعریف کردهاند. نگرش نیز با مفهوم ارزش [[ارتباط]] تنگاتنگی دارد، هرچند چگونگی این ارتباط، وضوح مشخصی ندارد. این ابهام بیشتر آنجایی برجسته میشود که ارزش را نیز همچون نگرش مرکب از سه ضلع [[شناختی]]، [[عاطفی]] و [[رفتاری]] تلقی کنیم. علاوه اینکه، این دو در برخی ویژگیهای دیگر نیز همچون [[ذهنی]] بودن، جلوهنمایی در قالبهای مختلف، سنجشناپذیری [کمیتناپذیری]، اکتسابی بودن، [[پایداری]] نسبی و تغییرپذیری بطئی، پذیرش فردی و گروهی اشتراک دارند. در عین حال، تفاوتهایی نیز هرچند با وضوح کمتر میان آنها وجود دارد که در زیر به پارهای از آنها اشاره میشود: عمیق بودن سطح استقرار [[ارزشها]] در [[ساحت]] [[ذهن]] و روان در مقایسه با [[نگرشها]]، [[غلظت]] بعد [[عقلانی]] ارزشها در مقایسه با نگرشها، اطلاق یا قابلیت [[جهانشمولی]] طیف وسیعی از ارزشها در مقایسه با نسبیت [[غالب]] نگرشها، [[ثبات]] نسبی ارزشها در مقایسه با نگرشها، قابلیت بیشتر برای توجیهپذیری عقلانی در مقایسه با نگرشها، نقش کانونی ارزشهای پایه مورد قبول فرد در ایجاد و شکلدهی به نگرشهای او بهویژه در شرایط عادی، امکان مداخله آزمایشگاهی کمتر در مقایسه با نگرشها، کنترلپذیری کمتر در مقایسه با نگرشها، ایفای نقش کمتر در تعیین [[رفتار اجتماعی]] فرد در مقایسه با نگرشها و بالاخره، کلی و انتزاعی بودن ارزشها در مقایسه با [[عینی]] و مصداقی بودن نگرشها (= شخصی یا گروهی بودن آنها)<ref>ر.ک: مسعود آذربایجانی و دیگران؛ روانشناسی اجتماعی، با نگرش به منابع اسلامی ص۱۴۵.</ref>. | نگرش یا ایستار را غالباً روش نسبتاً [[ثابت]] [[فکر]]، [[احساس]] و [[رفتار]] فرد نسبت به افراد، گروهها، اشیا، رویدادها و پدیدههای محیطی تعریف کردهاند. نگرش نیز با مفهوم ارزش [[ارتباط]] تنگاتنگی دارد، هرچند چگونگی این ارتباط، وضوح مشخصی ندارد. این ابهام بیشتر آنجایی برجسته میشود که ارزش را نیز همچون نگرش مرکب از سه ضلع [[شناختی]]، [[عاطفی]] و [[رفتاری]] تلقی کنیم. علاوه اینکه، این دو در برخی ویژگیهای دیگر نیز همچون [[ذهنی]] بودن، جلوهنمایی در قالبهای مختلف، سنجشناپذیری [کمیتناپذیری]، اکتسابی بودن، [[پایداری]] نسبی و تغییرپذیری بطئی، پذیرش فردی و گروهی اشتراک دارند. در عین حال، تفاوتهایی نیز هرچند با وضوح کمتر میان آنها وجود دارد که در زیر به پارهای از آنها اشاره میشود: عمیق بودن سطح استقرار [[ارزشها]] در [[ساحت]] [[ذهن]] و روان در مقایسه با [[نگرشها]]، [[غلظت]] بعد [[عقلانی]] ارزشها در مقایسه با نگرشها، اطلاق یا قابلیت [[جهانشمولی]] طیف وسیعی از ارزشها در مقایسه با نسبیت [[غالب]] نگرشها، [[ثبات]] نسبی ارزشها در مقایسه با نگرشها، قابلیت بیشتر برای توجیهپذیری عقلانی در مقایسه با نگرشها، نقش کانونی ارزشهای پایه مورد قبول فرد در ایجاد و شکلدهی به نگرشهای او بهویژه در شرایط عادی، امکان مداخله آزمایشگاهی کمتر در مقایسه با نگرشها، کنترلپذیری کمتر در مقایسه با نگرشها، ایفای نقش کمتر در تعیین [[رفتار اجتماعی]] فرد در مقایسه با نگرشها و بالاخره، کلی و انتزاعی بودن ارزشها در مقایسه با [[عینی]] و مصداقی بودن نگرشها (= شخصی یا گروهی بودن آنها)<ref>ر.ک: مسعود آذربایجانی و دیگران؛ روانشناسی اجتماعی، با نگرش به منابع اسلامی ص۱۴۵.</ref>. | ||
نکته دیگر اینکه ارزشها معمولاً بهواسطه نگرشها و از طریق تأثیرگذاری بر آنها، در فرایند [[تصمیمگیری]] فرد دخالت مییابند. در هر حال، نحوه [[ارتباط]] ارزش و نگرش نیز از جمله موضوعهایی است که سزاوار بحث عمیق و اتخاذ موضع مناسب است<ref>ر.ک: ژان ون دث؛ چیستی ارزش، ص۱۲۴.</ref> | نکته دیگر اینکه ارزشها معمولاً بهواسطه نگرشها و از طریق تأثیرگذاری بر آنها، در فرایند [[تصمیمگیری]] فرد دخالت مییابند. در هر حال، نحوه [[ارتباط]] ارزش و نگرش نیز از جمله موضوعهایی است که سزاوار بحث عمیق و اتخاذ موضع مناسب است<ref>ر.ک: ژان ون دث؛ چیستی ارزش، ص۱۲۴.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۵.</ref> | ||
===ارزش و [[گرایش]]=== | ===ارزش و [[گرایش]]=== | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
# [[ارزشها]]، نقش اساسی در تحقق “من” و تحقق فرد ایفا میکنند، اما گرایشها همین کارکرد را در [[درجه]] پایینتری انجام میدهند<ref>محمد خلیفه عبداللطیف، بررسی روانشناختی تحول ارزشها، ص۶.</ref>. | # [[ارزشها]]، نقش اساسی در تحقق “من” و تحقق فرد ایفا میکنند، اما گرایشها همین کارکرد را در [[درجه]] پایینتری انجام میدهند<ref>محمد خلیفه عبداللطیف، بررسی روانشناختی تحول ارزشها، ص۶.</ref>. | ||
گفتنی است گرایش به یک ارزش نه لزوماً ناشی از یک حرکت صرفاً منطقی و [[عقلانی]] که همواره محصول ترکیبی از [[استدلال]]، [[شهود]] بیواسطه و کشش [[عاطفی]] است<ref>برای اطلاعات تکمیلی این بخش ر.ک: مهناز توکلی، ارزشها: مفاهیم و ابزارهای سنجش، ص۱۳۳.</ref>. برخی نیز بر آنند که گرایشها سطح نزدیکتر به رفتار را تشکیل میدهند و بعد انگیزشی در گرایش قویتر از ارزش است<ref>فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد، ص۷.</ref>. [[ارتباط]] میان ارزش با خواست با میل نیز از جمله موضوعهایی است که معمولاً در ذیل بحث گرایشها یا نیازها از آن سخن میرود<ref>ر.ک: محمد خلیفه عبداللطیف، بررسی روانشناختی تحول ارزشها، ص۵۵-۵۸؛ هرمال گیلبرت، در اخلاق و اقتصاد، ص۱۵۸؛ سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزشها، ص۱۱۱-۱۳۳.</ref> | گفتنی است گرایش به یک ارزش نه لزوماً ناشی از یک حرکت صرفاً منطقی و [[عقلانی]] که همواره محصول ترکیبی از [[استدلال]]، [[شهود]] بیواسطه و کشش [[عاطفی]] است<ref>برای اطلاعات تکمیلی این بخش ر.ک: مهناز توکلی، ارزشها: مفاهیم و ابزارهای سنجش، ص۱۳۳.</ref>. برخی نیز بر آنند که گرایشها سطح نزدیکتر به رفتار را تشکیل میدهند و بعد انگیزشی در گرایش قویتر از ارزش است<ref>فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد، ص۷.</ref>. [[ارتباط]] میان ارزش با خواست با میل نیز از جمله موضوعهایی است که معمولاً در ذیل بحث گرایشها یا نیازها از آن سخن میرود<ref>ر.ک: محمد خلیفه عبداللطیف، بررسی روانشناختی تحول ارزشها، ص۵۵-۵۸؛ هرمال گیلبرت، در اخلاق و اقتصاد، ص۱۵۸؛ سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزشها، ص۱۱۱-۱۳۳.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۷.</ref> | ||
===ارزش و [[عاطفه]]=== | ===ارزش و [[عاطفه]]=== | ||
[[عواطف]] حالات انفعالی یا احساساتی مثبت و منفی هستند که از واکنشهای [[شناختی]]، فیزیولوژیکی و [[رفتاری]] نسبت به رویدادهای مربوط به [[هدفها]] یا [[انگیزهها]] ترکیب یافتهاند<ref>علیاکبر شعارینژاد، نگاه نو به روانشناسی انسان سالم یا سری کوتاه در شخصیت انسان، ص۳۰۷.</ref>. تردیدی نیست که این حالات نقش محوری در [[اعمال]] و [[افکار]] ما ایفا میکنند. در [[زبان فارسی]] برای بیان هیجانها و عواطف از کلمات متعددی همچون [[محبت]]، [[عشق]]، [[نفرت]]، [[غرور]]، [[خشم]]، [[عصبانیت]] و [[ترس]] استفاده میشود. عواطف نیز مانند بیشتر انگیزهها غالباً از فرایندهای [[یادگیری]] و شناختی تأثیر میپذیرند. ارزشهای پذیرفته شده در مواردی به مثابه محرکهایی در [[برانگیختن]] عواطف متناسب مؤثر واقع میشوند و در مواردی نیز عواطف در سوقیابی ما به پذیرش و [[التزام]] به ارزشهای معین نقش انگیزشی و تحریکی ایفا میکنند. [[وابستگی]] عمیق به یک [[نظام ارزشی]]، به ویژه در صورتی که این [[نظام]] از پشتوانهها و زیرساختهای [[معرفتی]] متقن، [[منطق]] توجیهی [[قوی]] و قدسیت [[دینی]] برخوردار باشد؛ تدریجاً از قلمرو [[ذهن]] به کانون [[دل]] و از حوزه [[شناخت]] به حوزه [[احساس]] [[نفوذ]] کرده و به [[عواطف]] و [[احساسات]] عمیق فرد گره میخورد. در چنین شرایطی معمولاً [[انگیزه]] و [[اشتیاق]] درونی وافری برای [[تمکین]] اقتضائات و الزامهای متناسب با آن وجود دارد. باورمندی جدی و [[شور]] و اشتیاق درونی به ویژه اگر با [[ترغیب]] و [[تشویق]] بیرونی نیز توأم شود، افراد را به رفتارها و اقدامهای فوقالعادهای که معمولاً در شرایط عادی کمتر احتمال وقوع دارد، ترغیب و تحریک میکند. علاوه اینکه، اعضای [[جامعه]] معمولاً برای ارزشهایی که نقش محوری و کانونی در [[نظام فرهنگی]] و [[اجتماعی]] و بالاتر از آن در [[هدفها]] و غایتهای متعالی ایفا میکنند، [[سرمایهگذاری]] [[عاطفی]] بیشتری میکنند و آگاهانه و ناآگاهانه تعلق خاطر عمیقتری نسبت بدانها ابراز میکنند<ref>ر.ک: گی روشه، کنش اجتماعی، ص۸۱.</ref> | [[عواطف]] حالات انفعالی یا احساساتی مثبت و منفی هستند که از واکنشهای [[شناختی]]، فیزیولوژیکی و [[رفتاری]] نسبت به رویدادهای مربوط به [[هدفها]] یا [[انگیزهها]] ترکیب یافتهاند<ref>علیاکبر شعارینژاد، نگاه نو به روانشناسی انسان سالم یا سری کوتاه در شخصیت انسان، ص۳۰۷.</ref>. تردیدی نیست که این حالات نقش محوری در [[اعمال]] و [[افکار]] ما ایفا میکنند. در [[زبان فارسی]] برای بیان هیجانها و عواطف از کلمات متعددی همچون [[محبت]]، [[عشق]]، [[نفرت]]، [[غرور]]، [[خشم]]، [[عصبانیت]] و [[ترس]] استفاده میشود. عواطف نیز مانند بیشتر انگیزهها غالباً از فرایندهای [[یادگیری]] و شناختی تأثیر میپذیرند. ارزشهای پذیرفته شده در مواردی به مثابه محرکهایی در [[برانگیختن]] عواطف متناسب مؤثر واقع میشوند و در مواردی نیز عواطف در سوقیابی ما به پذیرش و [[التزام]] به ارزشهای معین نقش انگیزشی و تحریکی ایفا میکنند. [[وابستگی]] عمیق به یک [[نظام ارزشی]]، به ویژه در صورتی که این [[نظام]] از پشتوانهها و زیرساختهای [[معرفتی]] متقن، [[منطق]] توجیهی [[قوی]] و قدسیت [[دینی]] برخوردار باشد؛ تدریجاً از قلمرو [[ذهن]] به کانون [[دل]] و از حوزه [[شناخت]] به حوزه [[احساس]] [[نفوذ]] کرده و به [[عواطف]] و [[احساسات]] عمیق فرد گره میخورد. در چنین شرایطی معمولاً [[انگیزه]] و [[اشتیاق]] درونی وافری برای [[تمکین]] اقتضائات و الزامهای متناسب با آن وجود دارد. باورمندی جدی و [[شور]] و اشتیاق درونی به ویژه اگر با [[ترغیب]] و [[تشویق]] بیرونی نیز توأم شود، افراد را به رفتارها و اقدامهای فوقالعادهای که معمولاً در شرایط عادی کمتر احتمال وقوع دارد، ترغیب و تحریک میکند. علاوه اینکه، اعضای [[جامعه]] معمولاً برای ارزشهایی که نقش محوری و کانونی در [[نظام فرهنگی]] و [[اجتماعی]] و بالاتر از آن در [[هدفها]] و غایتهای متعالی ایفا میکنند، [[سرمایهگذاری]] [[عاطفی]] بیشتری میکنند و آگاهانه و ناآگاهانه تعلق خاطر عمیقتری نسبت بدانها ابراز میکنند<ref>ر.ک: گی روشه، کنش اجتماعی، ص۸۱.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۸.</ref> | ||
===ارزش و [[هنجار]]=== | ===ارزش و [[هنجار]]=== | ||
محوریترین [[ارتباط]] در نسبتسنجی میان ارزش با مفاهیم ذیربط که در حوزه کنش اجتماعی نمود برجسته دارد، رابطه میان ارزش و هنجار است. [[ارزشها]] مبنای [[هنجارها]] (الگوها، مدلها یا [[قواعد]] کنش مطلوب) شمرده میشوند. هر هنجار اجتماعی مقبول معمولاً با ارجاع به یک یا چند ارزش، موجودیت یافته و توجیه میشود. ارزشها خود را از طریق هنجارها نمایان میسازند. هر هنجار معتبر به واقع یک ارزش تخصیص یافته و متعین است. به بیان دیگر، ارزشها تصورات کلی و انتزاعی از ایدئال، کمال مطلوبها و مطالبات اساسیاند. این مفاهیم و تصورات کلی هنگامی که بخواهند، تعین مصداقی یافته و به مثابه قواعد معیارین، رفتارها و کنشهای درونی و بیرونی افراد را جهت دهند، به هنجار و قاعده تبدیل میشوند؛ برای نمونه، [[احترام]] به [[قانون]] یک ارزش است، اما توقف پشت چراغ قرمز یک هنجار. به تعبیر برخی جامعهشناسان، ارزشها به سؤال “چه باید باشد” و هنجارها به سؤال “چه انجام شود” پاسخ میدهند<ref>مسعود چلبی، جامعهشناسی نظم، ص۵۷ و ۶۰.</ref>. به بیان دیگر، ارزش یعنی [[حکم]] به اینکه “الف درست است” مبنای [[هنجار]] “تو باید الف را انجام دهی” قرار میگیرد<ref>ن. ار پولانزاس، طبیعت اشیا و حنون، ص۷۳.</ref>. به بیان برخی: هنجار، [[قانون]]، قاعده یا اصلی است که [[هدف]] آن تنظیم [[رفتار]] بر اساس ارزشهاست. هنجار، کاربرد ارزشهای معین است<ref>هانری مندراس و ژرژ گورویچ، مبانی جامعهشناسی، ص۱۷۶ و ۳۷۶.</ref>. | محوریترین [[ارتباط]] در نسبتسنجی میان ارزش با مفاهیم ذیربط که در حوزه کنش اجتماعی نمود برجسته دارد، رابطه میان ارزش و هنجار است. [[ارزشها]] مبنای [[هنجارها]] (الگوها، مدلها یا [[قواعد]] کنش مطلوب) شمرده میشوند. هر هنجار اجتماعی مقبول معمولاً با ارجاع به یک یا چند ارزش، موجودیت یافته و توجیه میشود. ارزشها خود را از طریق هنجارها نمایان میسازند. هر هنجار معتبر به واقع یک ارزش تخصیص یافته و متعین است. به بیان دیگر، ارزشها تصورات کلی و انتزاعی از ایدئال، کمال مطلوبها و مطالبات اساسیاند. این مفاهیم و تصورات کلی هنگامی که بخواهند، تعین مصداقی یافته و به مثابه قواعد معیارین، رفتارها و کنشهای درونی و بیرونی افراد را جهت دهند، به هنجار و قاعده تبدیل میشوند؛ برای نمونه، [[احترام]] به [[قانون]] یک ارزش است، اما توقف پشت چراغ قرمز یک هنجار. به تعبیر برخی جامعهشناسان، ارزشها به سؤال “چه باید باشد” و هنجارها به سؤال “چه انجام شود” پاسخ میدهند<ref>مسعود چلبی، جامعهشناسی نظم، ص۵۷ و ۶۰.</ref>. به بیان دیگر، ارزش یعنی [[حکم]] به اینکه “الف درست است” مبنای [[هنجار]] “تو باید الف را انجام دهی” قرار میگیرد<ref>ن. ار پولانزاس، طبیعت اشیا و حنون، ص۷۳.</ref>. به بیان برخی: هنجار، [[قانون]]، قاعده یا اصلی است که [[هدف]] آن تنظیم [[رفتار]] بر اساس ارزشهاست. هنجار، کاربرد ارزشهای معین است<ref>هانری مندراس و ژرژ گورویچ، مبانی جامعهشناسی، ص۱۷۶ و ۳۷۶.</ref>. | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
===ارزش و اشیا=== | ===ارزش و اشیا=== | ||
اشیا نیز متعلق و محمل ارزشها واقع میشوند و به بیان دیگر، ارزشها گاه از طریق الصاق و تعلقیابی به اشیا خارجیت ضمنی مییابند. عباراتی همچون: کتاب [[ارزشمند]]، ساختمان [[زیبا]]، فلز گرانقیمت، موسیقی مطبوع، اتومبیل مطمئن و... که روزمره در محاورات عموم به کار میروند، نمایانگر موضع ارزشی ما در برخورد با اشیا و پدیدههای مادی است. برخی از [[اندیشمندان]] برآنند که ارزشها نه مستقیماً، بلکه با واسطه “نیاز” و نقشی که اشیا در پاسخدهی به [[نیاز انسان]] و جلب رغبت او دارند، به آنها تعلق میگیرند<ref>ر.ک: ژرژ گورویچ، اخلاقی نظری و علم آداب، ص۱۱۵.</ref> | اشیا نیز متعلق و محمل ارزشها واقع میشوند و به بیان دیگر، ارزشها گاه از طریق الصاق و تعلقیابی به اشیا خارجیت ضمنی مییابند. عباراتی همچون: کتاب [[ارزشمند]]، ساختمان [[زیبا]]، فلز گرانقیمت، موسیقی مطبوع، اتومبیل مطمئن و... که روزمره در محاورات عموم به کار میروند، نمایانگر موضع ارزشی ما در برخورد با اشیا و پدیدههای مادی است. برخی از [[اندیشمندان]] برآنند که ارزشها نه مستقیماً، بلکه با واسطه “نیاز” و نقشی که اشیا در پاسخدهی به [[نیاز انسان]] و جلب رغبت او دارند، به آنها تعلق میگیرند<ref>ر.ک: ژرژ گورویچ، اخلاقی نظری و علم آداب، ص۱۱۵.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۶۱.</ref> | ||
==[[جامعهپذیری]] و [[نظام]] ارزشها== | ==[[جامعهپذیری]] و [[نظام]] ارزشها== | ||
[[روانشناسان]] [[اجتماعی]] برآنند که هر فرد به عنوان عضوی از [[جامعه]]، از یک ساختار شخصیتی نسبتاً منحصربهفرد و کلیتی [[روانی]] - اجتماعی دارای ابعاد و ساحتهای مختلف برخوردار است. ساحتی از این نظام شخصیتی را باورهای ارزشی فرد یا انعکاس [[نظام ارزشی]] جامعه در [[روح]] و [[قوای ادراکی]] فرد تشکیل میدهد. از این [[ساحت]]، گاه به بعد ارزشی نظام شخصیتی تعبیر میشود. فرد از طریق یک فرایند مادامالعمر تحت عنوان جامعهپذیری و [[مشارکت اجتماعی]]، و از رهگذر کنش متقابل با دیگران در عرصههای مختلف [[زندگی اجتماعی]] و تجربیات ناشی از حضور در جمع و درگیر شدن در طیف گستردهای از تعاملهای [[فکری]]، احساسی و [[رفتاری]]؛ تدریجاً به مجموعه زیادی از بینشها، باورها، [[نگرشها]]، ارزشها، [[قواعد]] و الگوها، نمادها، [[احساسات]] و... که سرمایههای [[فرهنگی]] جامعه متبوع وی شمرده میشوند، دست مییابد. [[جامعهپذیری]]، در واقع، حلقه اتصال فرد با [[جامعه]] است. | [[روانشناسان]] [[اجتماعی]] برآنند که هر فرد به عنوان عضوی از [[جامعه]]، از یک ساختار شخصیتی نسبتاً منحصربهفرد و کلیتی [[روانی]] - اجتماعی دارای ابعاد و ساحتهای مختلف برخوردار است. ساحتی از این نظام شخصیتی را باورهای ارزشی فرد یا انعکاس [[نظام ارزشی]] جامعه در [[روح]] و [[قوای ادراکی]] فرد تشکیل میدهد. از این [[ساحت]]، گاه به بعد ارزشی نظام شخصیتی تعبیر میشود. فرد از طریق یک فرایند مادامالعمر تحت عنوان جامعهپذیری و [[مشارکت اجتماعی]]، و از رهگذر کنش متقابل با دیگران در عرصههای مختلف [[زندگی اجتماعی]] و تجربیات ناشی از حضور در جمع و درگیر شدن در طیف گستردهای از تعاملهای [[فکری]]، احساسی و [[رفتاری]]؛ تدریجاً به مجموعه زیادی از بینشها، باورها، [[نگرشها]]، ارزشها، [[قواعد]] و الگوها، نمادها، [[احساسات]] و... که سرمایههای [[فرهنگی]] جامعه متبوع وی شمرده میشوند، دست مییابد. [[جامعهپذیری]]، در واقع، حلقه اتصال فرد با [[جامعه]] است. | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۳: | ||
شیلز در بیان عوامل مؤثر بر [[ثبات]] و تغییر ارزشها به نکات دیگری نیز توجه داده است<ref>ادوارد شیلز، ارزشها و سنت، ص۱۲۱.</ref>. گفتنی است [[استعداد]] و ظرفیت تغییرپذیری در ارزشهای مختلف، متفاوت میباشد. برخی ارزشها در مقایسه [[آمادگی]] بیشتری برای تغییر دارند؛ برای نمونه: ارزشهای تمام موجود در حوزه [[روابط اجتماعی]] و [[فرهنگی]] [[جامعه]] همچون [[صداقت]]، [[تعهد]] و [[وفاداری]] که بیشتر ماهیت [[اخلاقی]] دارند، در مقایسه با ارزشهای موجود در حوزه [[روابط سیاسی]] و [[اقتصادی]] که بیشتر ماهیت ابزاری دارند؛ [[پایداری]] و [[مقاومت]] بیشتری در برابر تغییر دارند. این ارزشها به دلیل [[خصلت]] کانونی و ماهیت اظهاری، کاربرد و [[مرجعیت]] بیشتری در تعاملها و مناسبات [[اجتماعی]] [[انسانها]] دارند و این خود به عادی شدگی، ترجیح، تثبیت، و تبدیل آنها به بخش جداییناپذیری از ساختار فرهنگی جامعه کمک میکند. برخی از [[اندیشمندان]]، تغییر ارزشها را به وقوع تغییر در چارچوب [[مرجع]] آنها مستند دانستهاند<ref>ر.ک: برهان غلیون، دشمن فضیلت، تأملی در پدیده اخلاق در جامعه عربی، ص۲۶۰.</ref>. | شیلز در بیان عوامل مؤثر بر [[ثبات]] و تغییر ارزشها به نکات دیگری نیز توجه داده است<ref>ادوارد شیلز، ارزشها و سنت، ص۱۲۱.</ref>. گفتنی است [[استعداد]] و ظرفیت تغییرپذیری در ارزشهای مختلف، متفاوت میباشد. برخی ارزشها در مقایسه [[آمادگی]] بیشتری برای تغییر دارند؛ برای نمونه: ارزشهای تمام موجود در حوزه [[روابط اجتماعی]] و [[فرهنگی]] [[جامعه]] همچون [[صداقت]]، [[تعهد]] و [[وفاداری]] که بیشتر ماهیت [[اخلاقی]] دارند، در مقایسه با ارزشهای موجود در حوزه [[روابط سیاسی]] و [[اقتصادی]] که بیشتر ماهیت ابزاری دارند؛ [[پایداری]] و [[مقاومت]] بیشتری در برابر تغییر دارند. این ارزشها به دلیل [[خصلت]] کانونی و ماهیت اظهاری، کاربرد و [[مرجعیت]] بیشتری در تعاملها و مناسبات [[اجتماعی]] [[انسانها]] دارند و این خود به عادی شدگی، ترجیح، تثبیت، و تبدیل آنها به بخش جداییناپذیری از ساختار فرهنگی جامعه کمک میکند. برخی از [[اندیشمندان]]، تغییر ارزشها را به وقوع تغییر در چارچوب [[مرجع]] آنها مستند دانستهاند<ref>ر.ک: برهان غلیون، دشمن فضیلت، تأملی در پدیده اخلاق در جامعه عربی، ص۲۶۰.</ref>. | ||
نکته دیگر در خصوص تغییر ارزشها، تغییراتی است که در ارزشهای مورد قبول افراد به تبع وقوع تغییرات در ساختار [[شخصیت]] آنها در مراحل و مقاطع مختلف [[سنی]] بهوقوع میپیوندد. شواهد [[تجربی]] چنین نشان میدهد که ارزشها در [[زندگی فردی]] نیز به موازات تجربه برخی تغییرات آشکار و پنهان در چرخه [[حیات]] فردی، دستخوش تغییر میشوند. [[سیر]] این [[تحول]] معمولاً از خصوصی به عمومی، از [[عینی]] به [[ذهنی]] و تجریدی، از [[سادگی]] به پیچیدگی و ترکیب و از ابزاری به غایی است؛ از اینرو، ارزشهای مورد [[اعتقاد]] و عمل افراد در مراحل آغازین [[عمر]] ([[کودکی]]) بیشتر ساده، خصوصی، عینی و ابزاری بوده و در مراحل بعد (به ویژه [[جوانی]]) بیشتر [[صبغه]] عمومی، نظری، پیچیدگی و غایی مییابند. توجه به این مهم، در برنامهریزیهای [[آموزشی]] و [[تربیتی]] در مراحل مختلف مؤثر خواهد بود. [[بدیهی]] است با استناد به اصل فوق، [[آموزش]] [[ارزشها]] در [[مرحله کودکی]] باید با بهرهگیری از ابزارها و الگوهای [[عینی]] و محسوس و متناسب با [[درجه]] [[آمادگی]] و توان ادراکی آنها صورت پذیرد و در مرحله [[جوانی]] این آموزش باید بیشتر به صورت نظری، تجریدی، کلی و غایی تعقیب شود<ref>همچنین ر.ک: ۵۴۰-۵۲۷.Jan Van Doth , W. Elinor Scarbrough ; pp.</ref> | نکته دیگر در خصوص تغییر ارزشها، تغییراتی است که در ارزشهای مورد قبول افراد به تبع وقوع تغییرات در ساختار [[شخصیت]] آنها در مراحل و مقاطع مختلف [[سنی]] بهوقوع میپیوندد. شواهد [[تجربی]] چنین نشان میدهد که ارزشها در [[زندگی فردی]] نیز به موازات تجربه برخی تغییرات آشکار و پنهان در چرخه [[حیات]] فردی، دستخوش تغییر میشوند. [[سیر]] این [[تحول]] معمولاً از خصوصی به عمومی، از [[عینی]] به [[ذهنی]] و تجریدی، از [[سادگی]] به پیچیدگی و ترکیب و از ابزاری به غایی است؛ از اینرو، ارزشهای مورد [[اعتقاد]] و عمل افراد در مراحل آغازین [[عمر]] ([[کودکی]]) بیشتر ساده، خصوصی، عینی و ابزاری بوده و در مراحل بعد (به ویژه [[جوانی]]) بیشتر [[صبغه]] عمومی، نظری، پیچیدگی و غایی مییابند. توجه به این مهم، در برنامهریزیهای [[آموزشی]] و [[تربیتی]] در مراحل مختلف مؤثر خواهد بود. [[بدیهی]] است با استناد به اصل فوق، [[آموزش]] [[ارزشها]] در [[مرحله کودکی]] باید با بهرهگیری از ابزارها و الگوهای [[عینی]] و محسوس و متناسب با [[درجه]] [[آمادگی]] و توان ادراکی آنها صورت پذیرد و در مرحله [[جوانی]] این آموزش باید بیشتر به صورت نظری، تجریدی، کلی و غایی تعقیب شود<ref>همچنین ر.ک: ۵۴۰-۵۲۷.Jan Van Doth , W. Elinor Scarbrough ; pp.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۶۳.</ref> | ||
==نهادی شدن ارزشها== | ==نهادی شدن ارزشها== | ||
ارزشهای [[اجتماعی]] نیز همچون سایر عناصر [[فرهنگی]] به مرور [[زمان]] و در پرتو ارجاعات مکرر هنجاری و التزامات عملی مستمر به صورت نهادی و تثبیت شده در خواهند آمد و به بخشی از [[واقعیت]] عینی اجتماعی تبدیل میشوند. تعبیر به شیئیت، چیزوارگی و تصلب عناصر فرهنگی در کلمات برخی جامعهشناسان، به این مرحله از تحقق و خصیصه نهادی شدن ناظر است<ref>عبدالحسین نیک گهر، مبانی جامعهشناسی، ص۲۹۱.</ref>. | ارزشهای [[اجتماعی]] نیز همچون سایر عناصر [[فرهنگی]] به مرور [[زمان]] و در پرتو ارجاعات مکرر هنجاری و التزامات عملی مستمر به صورت نهادی و تثبیت شده در خواهند آمد و به بخشی از [[واقعیت]] عینی اجتماعی تبدیل میشوند. تعبیر به شیئیت، چیزوارگی و تصلب عناصر فرهنگی در کلمات برخی جامعهشناسان، به این مرحله از تحقق و خصیصه نهادی شدن ناظر است<ref>عبدالحسین نیک گهر، مبانی جامعهشناسی، ص۲۹۱.</ref>. | ||
نهادیشدن علاوه بر تثبیتشدگی نسبی ارزشها، ضریب [[پایداری]] و [[مقاومت]] آنها در مقابل تغییرات را افزایش داده، اعتبار و [[اطمینان]] به صحت و [[اتقان]] آنها را بالا برده و اعضای موجود و نسلهای آتی را به پذیرش و [[تمکین]] مشتاقانه آنها [[ترغیب]] و تحریص میکند. روشن است که ارزشهای موجود در یک [[نظام ارزشی]] از شانس و موقعیت یکسانی برای نهادی شدن برخوردار نیستند. ارزشهای مطلق، غایی و [[جهانشمول]] در مقایسه با [[صور]] متقابل، [[استعداد]] بسیار بیشتری برای تثبیتشدگی و ماندگاری بهرغم پذیرش اشکال و مصداقهای متعدد دارند. اگر همه ارزشها را هم واجد درجهای از قابلیت تثبیتشدگی بدانیم بیشک، این خصیصه در همه ارزشها، یکسان و به یک اندازه نیست. نظام ارزشی برگرفته یا مورد [[تأیید]] [[دین]] نیز در صورت درونریزی شدن در ساختار شخصیتی و بنیادهای [[فکری]] و [[اعتقادی]] [[مؤمنان]]، پیوند خوردن با سایر عناصر فرهنگی [[غالب]] [[جامعه]] و تثبیت شدن در چارچوب نهادهای اجتماعی، امکان عینیتیابی، [[استمرار]] و تأثیرگذاری عمیق در سطوح فردی و [[اجتماعی]] را خواهد یافت<ref>در خصوص عوامل مؤثر در تنهایی شدن ارزشها، ر.ک: سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزشها، ص۱۹۷-۲۰۳.</ref> | نهادیشدن علاوه بر تثبیتشدگی نسبی ارزشها، ضریب [[پایداری]] و [[مقاومت]] آنها در مقابل تغییرات را افزایش داده، اعتبار و [[اطمینان]] به صحت و [[اتقان]] آنها را بالا برده و اعضای موجود و نسلهای آتی را به پذیرش و [[تمکین]] مشتاقانه آنها [[ترغیب]] و تحریص میکند. روشن است که ارزشهای موجود در یک [[نظام ارزشی]] از شانس و موقعیت یکسانی برای نهادی شدن برخوردار نیستند. ارزشهای مطلق، غایی و [[جهانشمول]] در مقایسه با [[صور]] متقابل، [[استعداد]] بسیار بیشتری برای تثبیتشدگی و ماندگاری بهرغم پذیرش اشکال و مصداقهای متعدد دارند. اگر همه ارزشها را هم واجد درجهای از قابلیت تثبیتشدگی بدانیم بیشک، این خصیصه در همه ارزشها، یکسان و به یک اندازه نیست. نظام ارزشی برگرفته یا مورد [[تأیید]] [[دین]] نیز در صورت درونریزی شدن در ساختار شخصیتی و بنیادهای [[فکری]] و [[اعتقادی]] [[مؤمنان]]، پیوند خوردن با سایر عناصر فرهنگی [[غالب]] [[جامعه]] و تثبیت شدن در چارچوب نهادهای اجتماعی، امکان عینیتیابی، [[استمرار]] و تأثیرگذاری عمیق در سطوح فردی و [[اجتماعی]] را خواهد یافت<ref>در خصوص عوامل مؤثر در تنهایی شدن ارزشها، ر.ک: سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزشها، ص۱۹۷-۲۰۳.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۶۵.</ref> | ||
==[[سلسله]] مراتب [[ارزشها]]== | ==[[سلسله]] مراتب [[ارزشها]]== | ||
ارزشهای متنوع موجود در یک [[نظام ارزشی]] یا آرشیو یک [[فرهنگ]]، معمولاً از یک چینش خاصی که [[منطق]] آن غالباً وضوح چندانی ندارد، [[تبعیت]] میکنند؛ برای نمونه، در [[ادیان الهی]]، ارزشهای غیرمادی بر ارزشهای مادی؛ ارزشهای ذاتی بر ارزشهای ابزاری؛ ارزشهای غایی معطوف به [[جهان]] [[اخروی]] بر ارزشهای غایی این جهانی؛ ارزشهای مطلق بر ارزشهای نسبی؛ ارزشهای ناظر به [[مصالح]] جمعی بر ارزشهای ناظر به [[منافع]] و مصالح فردی؛ ارزشهایی که نیل بدان مستلزم [[تحمل]] هزینههای سخت در مقایسه با ارزشهای سهلالوصول؛ تقدم و رجحان یافتهاند. | ارزشهای متنوع موجود در یک [[نظام ارزشی]] یا آرشیو یک [[فرهنگ]]، معمولاً از یک چینش خاصی که [[منطق]] آن غالباً وضوح چندانی ندارد، [[تبعیت]] میکنند؛ برای نمونه، در [[ادیان الهی]]، ارزشهای غیرمادی بر ارزشهای مادی؛ ارزشهای ذاتی بر ارزشهای ابزاری؛ ارزشهای غایی معطوف به [[جهان]] [[اخروی]] بر ارزشهای غایی این جهانی؛ ارزشهای مطلق بر ارزشهای نسبی؛ ارزشهای ناظر به [[مصالح]] جمعی بر ارزشهای ناظر به [[منافع]] و مصالح فردی؛ ارزشهایی که نیل بدان مستلزم [[تحمل]] هزینههای سخت در مقایسه با ارزشهای سهلالوصول؛ تقدم و رجحان یافتهاند. | ||
ماکس شلر در یک طبقهبندی نسبتاً عام، الگوی دیگری از سلسله مراتب رایج در نظامهای ارزشی به دست داده است<ref>ر.ک: ژرژ گورویچ، اخلاقی نظری و علم آداب، ص۱۳۴.</ref> | ماکس شلر در یک طبقهبندی نسبتاً عام، الگوی دیگری از سلسله مراتب رایج در نظامهای ارزشی به دست داده است<ref>ر.ک: ژرژ گورویچ، اخلاقی نظری و علم آداب، ص۱۳۴.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۶۶.</ref> | ||
==تحلیل نظری ارزشها== | ==تحلیل نظری ارزشها== | ||
در خصوص خاستگاه، مفاد و مضمون، پشتوانه، منطق درونی، نقش و کارکرد، مطلق و نسبی، [[ثبات]] و [[تغییر]] و گونهشناسی ارزشها و... نظریههای مختلفی ارائه شده که به دلیل ضیق مجال، خوانندگان را به منابع مربوط ارجاع میدهیم. در خصوص ابتنای ارزشها به ویژه [[ارزشهای اخلاقی]] بر [[حسن و قبح عقلی]] و تحلیل آن<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۹۳-۱۰۴؛ جعفر سبحانی، حسن و قبح عقلی با پایههای اخلاق جاودان، ص۱۲۰- ۱۲۲.</ref>؛ در خصوص نظریه احساسگرایی که ارزشها را مبین و معرف [[احساسات]]، هیجانها و تمایلهای [[انسان]] در [[مقام]] [[داوری]] در خصوص امور مختلف میداند نه نمایانگر واقعیتهای [[عینی]]<ref>ر.ک: الف. جآیر، زبان، حقیقت و منطق، ص۱۴۵-۱۴۷.</ref>. در خصوص [[نظریه]] [[جامعهگرایی]] که با فرض اصالت [[فلسفی]] جمع، رئالیسم جامعهشناختی و [[اعتقاد]] به وجود مستقل [[جامعه]] به عنوان یک [[هویت]] فرافردی و مستقل؛ خاستگاه همه باورداشتهای مشترک از جمله ارزشها و نحوه اجرایی شدن آنها را جامعه و [[روح جمعی]] میداند<ref>ر.ک: امیل دورکیم، فلسفه و جامعهشناسی، ص۷۸ و ۱۱۵.</ref>. در خصوص نظریه شهودگرایی که با ارجاع به تحلیلهای [[انسانشناختی]] و [[روانشناسی]] [[فلسفی]]، [[بداهت]] [[ارزشها]] و گزارههای ارزشی را دلیل کافی بر [[شهودی]]، وجدانی و [[سازگاری]] آنها با اقتضائات وجودی و تمایلهای اصیل [[انسان]] میانگارد<ref>ر.ک: ویلیام کی فرانکنا، فلسفه اخلاقی، ص۲۱۵.</ref> و بالاخره در خصوص نظریه فطرتگرایی که منشأ ارزشها را به اقتضائات و ظرفیتهای وجودی و سازمان سرشتی انسان مستند میسازد<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۱۲۶-۱۲۷؛ همو، ولاءها و ولایتها، ص۹۰-۹۱؛ همچنین برای کسب اطلاعات تفصیلی در خصوص نظریههای فوق و سایر نظریههای مطرح شده در این خصوص، ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی Wolfgang Kohler; The Place of value in a world of Futs; pp; ۳۵-۶۲..</ref> | در خصوص خاستگاه، مفاد و مضمون، پشتوانه، منطق درونی، نقش و کارکرد، مطلق و نسبی، [[ثبات]] و [[تغییر]] و گونهشناسی ارزشها و... نظریههای مختلفی ارائه شده که به دلیل ضیق مجال، خوانندگان را به منابع مربوط ارجاع میدهیم. در خصوص ابتنای ارزشها به ویژه [[ارزشهای اخلاقی]] بر [[حسن و قبح عقلی]] و تحلیل آن<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۹۳-۱۰۴؛ جعفر سبحانی، حسن و قبح عقلی با پایههای اخلاق جاودان، ص۱۲۰- ۱۲۲.</ref>؛ در خصوص نظریه احساسگرایی که ارزشها را مبین و معرف [[احساسات]]، هیجانها و تمایلهای [[انسان]] در [[مقام]] [[داوری]] در خصوص امور مختلف میداند نه نمایانگر واقعیتهای [[عینی]]<ref>ر.ک: الف. جآیر، زبان، حقیقت و منطق، ص۱۴۵-۱۴۷.</ref>. در خصوص [[نظریه]] [[جامعهگرایی]] که با فرض اصالت [[فلسفی]] جمع، رئالیسم جامعهشناختی و [[اعتقاد]] به وجود مستقل [[جامعه]] به عنوان یک [[هویت]] فرافردی و مستقل؛ خاستگاه همه باورداشتهای مشترک از جمله ارزشها و نحوه اجرایی شدن آنها را جامعه و [[روح جمعی]] میداند<ref>ر.ک: امیل دورکیم، فلسفه و جامعهشناسی، ص۷۸ و ۱۱۵.</ref>. در خصوص نظریه شهودگرایی که با ارجاع به تحلیلهای [[انسانشناختی]] و [[روانشناسی]] [[فلسفی]]، [[بداهت]] [[ارزشها]] و گزارههای ارزشی را دلیل کافی بر [[شهودی]]، وجدانی و [[سازگاری]] آنها با اقتضائات وجودی و تمایلهای اصیل [[انسان]] میانگارد<ref>ر.ک: ویلیام کی فرانکنا، فلسفه اخلاقی، ص۲۱۵.</ref> و بالاخره در خصوص نظریه فطرتگرایی که منشأ ارزشها را به اقتضائات و ظرفیتهای وجودی و سازمان سرشتی انسان مستند میسازد<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۱۲۶-۱۲۷؛ همو، ولاءها و ولایتها، ص۹۰-۹۱؛ همچنین برای کسب اطلاعات تفصیلی در خصوص نظریههای فوق و سایر نظریههای مطرح شده در این خصوص، ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی Wolfgang Kohler; The Place of value in a world of Futs; pp; ۳۵-۶۲..</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۶۷.</ref> | ||
==ضمانت اجرای ارزشها== | ==ضمانت اجرای ارزشها== | ||
هر [[جامعه]] برای عینیتیابی [[نظام ارزشی]] [[غالب]] و دارای [[مقبولیت]] همگانی یا اکثری، معمولاً مقدمات و تمهیداتی را متناسب با شرایط و امکانات خویش [[تدارک]] دیده و پشتوانهها و ضمانتهای اجرایی لازم را برای تحققیابی و جلوهنمایی آنها در ساحتهای مختلف [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] و [[الزام]] [[قاطع]] همگان به رعایت باورمندانه و خودجوش آنها فراهم میسازد. چنین بسترهایی مستقیم و غیرمستقیم، زمینه تداوم، تعمیق، تثبیت، انتشار و انتقال میان نسلی ارزشها را تضمین میکنند. درونی شدن و پیوند خوردن آنها با ساختار وجودی افراد از طریق فرایند مستمر [[جامعهپذیری]] و [[تعلیم و تربیت]] اجتماعی، تأمین پشتوانههای [[معرفتی]] و توجیحی لازم برای باوراندن و متقاعد ساختن عموم به اهمیت، [[ضرورت]]، مطلوبیت و [[کارایی]] آنها در [[نظام اجتماعی]]، حصول [[عادت]] در پرتو الزام به رعایت مستمر آنها، ارجاعات جمعی، فشار هنجاری، انتظارات همگانی، حساسیت [[افکار]] عمومی و [[وجدان]] جمعی، نهادی شدن و تثبیت نسبی از طریق پیوند خوردن به بافت اجتماعی، [[نظارت]] و کنترل عوامل رسمی و غیررسمی، تعیین پاداشها و تنبیههای رسمی و غیررسمی، هزینهبر بودن [[مخالفت]] و [[سرپیچی]] و... بخشی از این عوامل و راهکارها محسوب میشوند<ref>ر.ک: پیتر ورسلی، نظم اجتماعی، ص۷۲.</ref>. | هر [[جامعه]] برای عینیتیابی [[نظام ارزشی]] [[غالب]] و دارای [[مقبولیت]] همگانی یا اکثری، معمولاً مقدمات و تمهیداتی را متناسب با شرایط و امکانات خویش [[تدارک]] دیده و پشتوانهها و ضمانتهای اجرایی لازم را برای تحققیابی و جلوهنمایی آنها در ساحتهای مختلف [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] و [[الزام]] [[قاطع]] همگان به رعایت باورمندانه و خودجوش آنها فراهم میسازد. چنین بسترهایی مستقیم و غیرمستقیم، زمینه تداوم، تعمیق، تثبیت، انتشار و انتقال میان نسلی ارزشها را تضمین میکنند. درونی شدن و پیوند خوردن آنها با ساختار وجودی افراد از طریق فرایند مستمر [[جامعهپذیری]] و [[تعلیم و تربیت]] اجتماعی، تأمین پشتوانههای [[معرفتی]] و توجیحی لازم برای باوراندن و متقاعد ساختن عموم به اهمیت، [[ضرورت]]، مطلوبیت و [[کارایی]] آنها در [[نظام اجتماعی]]، حصول [[عادت]] در پرتو الزام به رعایت مستمر آنها، ارجاعات جمعی، فشار هنجاری، انتظارات همگانی، حساسیت [[افکار]] عمومی و [[وجدان]] جمعی، نهادی شدن و تثبیت نسبی از طریق پیوند خوردن به بافت اجتماعی، [[نظارت]] و کنترل عوامل رسمی و غیررسمی، تعیین پاداشها و تنبیههای رسمی و غیررسمی، هزینهبر بودن [[مخالفت]] و [[سرپیچی]] و... بخشی از این عوامل و راهکارها محسوب میشوند<ref>ر.ک: پیتر ورسلی، نظم اجتماعی، ص۷۲.</ref>. |