پرش به محتوا

اصحاب فیل در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
خط ۱۰: خط ۱۰:
[[اصحاب فیل]] به سپاهی گفته می‌شود که به [[فرماندهی]] اَبرَهه، قصد ویران کردن [[کعبه]] را داشتند. [[ابرهه]]، فرزند صَبّاح، [[اهل]] [[حبشه]] و از [[فرمانروایان]] [[یمن]] بود و بر اثر زخمی که در یکی از [[جنگ‌ها]] در صورت وی پدید آمد به [[اشرم|اَشرَم]] ملقّب شد. [[کنیه]] وی را [[ابویکسوم|اَبویَکْسوم]] دانسته‌اند.<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۱؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۰.</ref> او با حیله‌ای، فرمانروای پیشین یمن، یعنی "اَرباط" را کشت و خود بر جای او نشست.<ref> السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۴۲؛ روح‌المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۰.</ref> ابرهه از اینکه کعبه مورد توجه ویژه [[مردم]] بود و [[زیارت]] آن، [[قدرت]] و [[شوکت]] [[مکّه]] را در پی داشت ناخشنود بود و [[تصمیم]] گرفت مردم را به جای مکّه، متوجّه یمن کند. [[انگیزه]] او در این تهاجم را گسترش [[سلطه]] و [[نفوذ]] حبشه و امپراتوری [[روم]] و [[تسلط]] آنها بر همه سرزمینهای [[عربی]] مانند مکّه، ایجاد پایگاهی در برابر امپراتوری [[ایران]]، و حذف واسطه‌گری ساسانیان در [[روابط]] تجاری میان روم با سیلان و [[هند]] دانسته‌اند.<ref> المفصل، ج ۳، ص ۵۱۷ ـ ۵۱۸؛ پرتوی از قرآن، ق.۲، ج ۳۰، ص ۲۶۰ ـ ۲۶۱.</ref> وی در پی این تصمیم، کلیسایی باشکوه به نام "قُلَّیْس" در صَنعا بنا کرد و از مردم خواست تا به جای کعبه، به زیارت آن بروند.<ref>جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۶؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۲.</ref> خبر تأسیس این [[کلیسا]] [[عربها]] را بسیار [[خشمگین]] ساخت، به‌طوری‌ که گفته‌اند: یکی از آنها خود را به قلّیس رساند و آن را [[آلوده]] ساخت <ref>السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۴۰.</ref> و یکی از فرستادگان ابرهه به نام [[محمّد بن‌ خُزاعی]] که برای فراخوانی مردم به زیارت قلّیس به میان عربها رفته بود، به دست آنان کشته شد.<ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۴۰؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۷.</ref> برخی گفته‌اند: گروهی از [[قریش]] در [[راه]] تجارتشان، کنار یکی از [[معابد]] [[مسیحیان]] فرود آمده، برای پختن [[غذا]] آتشی برافروختند و باد، [[آتش]] را در [[معبد]] افکند و آن را سوزاند.<ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۱۰، ۵۱۲؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴.</ref> این عوامل [[خشم]] [[ابرهه]] را برانگیخت و فهمید که با بودن [[کعبه]]، نمی‌تواند [[مردم]] را از [[مکّه]] متوجه [[یمن]] کند و به اهداف خود برسد، ازاین‌رو [[تصمیم]] گرفت کعبه را ویران کند. برای این‌کار سپاهی مجهّز فراهم آورد و با فیلهای [[جنگی]] به سوی [[مکه]] حرکت کرد. شمار [[سپاهیان]] را ۰۰۰ / ۶۰، و تعداد فیلها را یک، ۸، ۱۲، ۱۳ و ۱۰۰۰ رأس نوشته‌اند.<ref> مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۱. </ref> در بین راه، هر قبیله‌ای را که با آنها به مقابله برمی‌خاست [[درهم]] شکسته و سران آنها را [[اسیر]] می‌کردند <ref>السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۴۰.</ref> تا در نزدیکی مکّه در محلّی به نام "مُغَمَّس"<ref>جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۸؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۲.</ref> یا "[[حبّ]] المُحَصَّب"<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۱۳۹.</ref> فرود آمدند. ابرهه گروهی از سواران خود را به [[فرماندهی]] [[اسود بن مقصود]] برای تاراج [[اموال]] مردم به مکّه فرستاد که در این میان ۲۰۰ شتر را از [[عبدالمطلب]] به [[غارت]] بردند <ref> السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۴۸؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۸.</ref> و به وسیله [[حُناطه حِمْیَری]] به بزرگ مکّیان یعنی عبدالمطلب پیامی به این مضمون فرستاد که من قصد [[جنگ]] با شما را ندارم و هدفم ویران کردن این [[خانه]] است. عبدالمطلب پس از شنیدن [[پیام]] ابرهه گفت: ما نیز توان [[جنگ]] نداریم؛ امّا کعبه [[خانه خدا]] و خانه [[خلیل]] وی [[ابراهیم]]{{ع}} است و او خود [[حرم]] خویش را [[حفظ]] خواهد کرد.<ref> السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۴۸؛ جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۸ ـ ۳۸۹.</ref> سپس [[عبدالمطلب]] به [[ملاقات]] [[ابرهه]] رفت. ابرهه با دیدن سیمای [[زیبا]] و ابّهت او از تخت به زیر آمد و کنار وی روی [[زمین]] نشسته، گفت: خواسته‌ات چیست؟ عبدالمطلب گفت: سپاهیانت ۲۰۰ شتر از من ربوده‌اند. بگو تا باز گردانند. ابرهه با آنچه از [[مقام]] بزرگ [[قریش]] شنیده بود، از این درخواست شگفت‌زده شد و گفت: [[تصور]] می‌کردم از من بخواهی خانه‌ای را که [[آیین]] تو و [[پدران]] توست، ویران نکنم. عبدالمطلب گفت: من صاحب شتران خویشم و [[خانه]]، خود صاحبی دارد که تو را از تعرض به آن باز خواهد داشت. عبدالمطلب پس از بازگشت از نزد ابرهه به [[مردم]] [[مکه]] [[فرمان]] داد [[شهر]] را ترک کرده، به کوه‌ها و دره‌های اطراف [[پناه]] برند و خود با تنی چند در مکه ماند. وی حلقه در [[کعبه]] را گرفت و با سرودن اشعاری از خدای خانه [[یاری]] خواست.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰ ـ ۵۱؛ جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۰.</ref> پس از آن، حلقه خانه را رها کرده، به سوی دره‌های مکه رفت. گویند زمانی که ابرهه فرمان [[حمله]] داد عبدالمطلب یا شخصی به نام نفیل بن [[حبیب]]، خود را به [[فیل]] [[جنگی]] رساند و در گوشش گفت: از حرکت بایست و از جایی که آمده‌ای بازگرد. اینجا [[سرزمین]] [[امن]] [[الهی]] است. ناگهان فیل پیش او زانو زد و هیچ فشاری نتوانست او را به سوی کعبه به حرکت درآورد؛ ولی به هر سوی دیگر که او را بازمی‌گرداندند، شتابان می‌رفت.<ref>السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۵۲؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۳.</ref> [[خداوند]] [[خانه]] خویش را از آسیب [[اصحاب فیل]] [[حفظ]] کرد و آنها را به عذابی دردناک [[مبتلا]] ساخت.
[[اصحاب فیل]] به سپاهی گفته می‌شود که به [[فرماندهی]] اَبرَهه، قصد ویران کردن [[کعبه]] را داشتند. [[ابرهه]]، فرزند صَبّاح، [[اهل]] [[حبشه]] و از [[فرمانروایان]] [[یمن]] بود و بر اثر زخمی که در یکی از [[جنگ‌ها]] در صورت وی پدید آمد به [[اشرم|اَشرَم]] ملقّب شد. [[کنیه]] وی را [[ابویکسوم|اَبویَکْسوم]] دانسته‌اند.<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۱؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۰.</ref> او با حیله‌ای، فرمانروای پیشین یمن، یعنی "اَرباط" را کشت و خود بر جای او نشست.<ref> السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۴۲؛ روح‌المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۰.</ref> ابرهه از اینکه کعبه مورد توجه ویژه [[مردم]] بود و [[زیارت]] آن، [[قدرت]] و [[شوکت]] [[مکّه]] را در پی داشت ناخشنود بود و [[تصمیم]] گرفت مردم را به جای مکّه، متوجّه یمن کند. [[انگیزه]] او در این تهاجم را گسترش [[سلطه]] و [[نفوذ]] حبشه و امپراتوری [[روم]] و [[تسلط]] آنها بر همه سرزمینهای [[عربی]] مانند مکّه، ایجاد پایگاهی در برابر امپراتوری [[ایران]]، و حذف واسطه‌گری ساسانیان در [[روابط]] تجاری میان روم با سیلان و [[هند]] دانسته‌اند.<ref> المفصل، ج ۳، ص ۵۱۷ ـ ۵۱۸؛ پرتوی از قرآن، ق.۲، ج ۳۰، ص ۲۶۰ ـ ۲۶۱.</ref> وی در پی این تصمیم، کلیسایی باشکوه به نام "قُلَّیْس" در صَنعا بنا کرد و از مردم خواست تا به جای کعبه، به زیارت آن بروند.<ref>جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۶؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۲.</ref> خبر تأسیس این [[کلیسا]] [[عربها]] را بسیار [[خشمگین]] ساخت، به‌طوری‌ که گفته‌اند: یکی از آنها خود را به قلّیس رساند و آن را [[آلوده]] ساخت <ref>السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۴۰.</ref> و یکی از فرستادگان ابرهه به نام [[محمّد بن‌ خُزاعی]] که برای فراخوانی مردم به زیارت قلّیس به میان عربها رفته بود، به دست آنان کشته شد.<ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۴۰؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۷.</ref> برخی گفته‌اند: گروهی از [[قریش]] در [[راه]] تجارتشان، کنار یکی از [[معابد]] [[مسیحیان]] فرود آمده، برای پختن [[غذا]] آتشی برافروختند و باد، [[آتش]] را در [[معبد]] افکند و آن را سوزاند.<ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۱۰، ۵۱۲؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴.</ref> این عوامل [[خشم]] [[ابرهه]] را برانگیخت و فهمید که با بودن [[کعبه]]، نمی‌تواند [[مردم]] را از [[مکّه]] متوجه [[یمن]] کند و به اهداف خود برسد، ازاین‌رو [[تصمیم]] گرفت کعبه را ویران کند. برای این‌کار سپاهی مجهّز فراهم آورد و با فیلهای [[جنگی]] به سوی [[مکه]] حرکت کرد. شمار [[سپاهیان]] را ۰۰۰ / ۶۰، و تعداد فیلها را یک، ۸، ۱۲، ۱۳ و ۱۰۰۰ رأس نوشته‌اند.<ref> مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۱. </ref> در بین راه، هر قبیله‌ای را که با آنها به مقابله برمی‌خاست [[درهم]] شکسته و سران آنها را [[اسیر]] می‌کردند <ref>السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۴۰.</ref> تا در نزدیکی مکّه در محلّی به نام "مُغَمَّس"<ref>جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۸؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۲.</ref> یا "[[حبّ]] المُحَصَّب"<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۱۳۹.</ref> فرود آمدند. ابرهه گروهی از سواران خود را به [[فرماندهی]] [[اسود بن مقصود]] برای تاراج [[اموال]] مردم به مکّه فرستاد که در این میان ۲۰۰ شتر را از [[عبدالمطلب]] به [[غارت]] بردند <ref> السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۴۸؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۸.</ref> و به وسیله [[حُناطه حِمْیَری]] به بزرگ مکّیان یعنی عبدالمطلب پیامی به این مضمون فرستاد که من قصد [[جنگ]] با شما را ندارم و هدفم ویران کردن این [[خانه]] است. عبدالمطلب پس از شنیدن [[پیام]] ابرهه گفت: ما نیز توان [[جنگ]] نداریم؛ امّا کعبه [[خانه خدا]] و خانه [[خلیل]] وی [[ابراهیم]]{{ع}} است و او خود [[حرم]] خویش را [[حفظ]] خواهد کرد.<ref> السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۴۸؛ جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۸ ـ ۳۸۹.</ref> سپس [[عبدالمطلب]] به [[ملاقات]] [[ابرهه]] رفت. ابرهه با دیدن سیمای [[زیبا]] و ابّهت او از تخت به زیر آمد و کنار وی روی [[زمین]] نشسته، گفت: خواسته‌ات چیست؟ عبدالمطلب گفت: سپاهیانت ۲۰۰ شتر از من ربوده‌اند. بگو تا باز گردانند. ابرهه با آنچه از [[مقام]] بزرگ [[قریش]] شنیده بود، از این درخواست شگفت‌زده شد و گفت: [[تصور]] می‌کردم از من بخواهی خانه‌ای را که [[آیین]] تو و [[پدران]] توست، ویران نکنم. عبدالمطلب گفت: من صاحب شتران خویشم و [[خانه]]، خود صاحبی دارد که تو را از تعرض به آن باز خواهد داشت. عبدالمطلب پس از بازگشت از نزد ابرهه به [[مردم]] [[مکه]] [[فرمان]] داد [[شهر]] را ترک کرده، به کوه‌ها و دره‌های اطراف [[پناه]] برند و خود با تنی چند در مکه ماند. وی حلقه در [[کعبه]] را گرفت و با سرودن اشعاری از خدای خانه [[یاری]] خواست.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰ ـ ۵۱؛ جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۰.</ref> پس از آن، حلقه خانه را رها کرده، به سوی دره‌های مکه رفت. گویند زمانی که ابرهه فرمان [[حمله]] داد عبدالمطلب یا شخصی به نام نفیل بن [[حبیب]]، خود را به [[فیل]] [[جنگی]] رساند و در گوشش گفت: از حرکت بایست و از جایی که آمده‌ای بازگرد. اینجا [[سرزمین]] [[امن]] [[الهی]] است. ناگهان فیل پیش او زانو زد و هیچ فشاری نتوانست او را به سوی کعبه به حرکت درآورد؛ ولی به هر سوی دیگر که او را بازمی‌گرداندند، شتابان می‌رفت.<ref>السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۵۲؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۳.</ref> [[خداوند]] [[خانه]] خویش را از آسیب [[اصحاب فیل]] [[حفظ]] کرد و آنها را به عذابی دردناک [[مبتلا]] ساخت.


[[قرآن کریم]] با اختصاص سوره‌ای به داستان اصحاب فیل، چگونگی [[عذاب]] آنان را این‌گونه بیان می‌کند که خداوند دسته‌هایی از پرندگان را با سنگهایی از [[گِل]]، به سوی آنان فرستاد تا با آنها [[اصحاب فیل]] را [[هدف]] قرار داده، نابود کنند: {{متن قرآن|وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ }}<ref>«و بر (سر) ایشان پرندگانی دسته‌دسته فرستاد. که بر آنان سنگریزه‌هایی از گلسنگ فرو می‌افکندند. پس (خداوند) آنها را چون کاهبرگی نیم جویده کرد» سوره فیل، آیه ۳-۵.</ref> سپس می‌فرماید: آنها بر اثر [[عذاب الهی]] مانند {{متن قرآن|كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ}} (زراعتی که چهارپایان خورده و بر آن سرگین انداخته و لگدمال کرده باشند، برگ پوسیده درختان، خورده کاه)<ref>جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۹۲؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۵.</ref> شدند. درباره جزئیات این [[عذاب]]، میان مورّخان و [[مفسران]]، [[اختلافات]] فراوانی وجود دارد؛ [[نقل]] شده که در منقار و پاهای هر یک از مرغان [[ابابیل]]، سه سنگ ریزه بود و هر سنگ‌ریزه بر سر و پیکر یک نفر فرود می‌آمد وی را نابود می‌کرد.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۹۰؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۸۴۲.</ref> گفته‌اند: وقتی [[ابرهه]] چنین دید پا به فرار گذاشت؛ امّا یکی از سنگها به او اصابت کرد و بر اثر آن به تدریج گوشت بدنش ریخت و از آن چرک و [[خون]] خارج شد.<ref> السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۵۴؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۹۱.</ref> به [[نقلی]]، [[دست]] و پایش جدا شد<ref> بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۷۴.</ref> تا به [[یمن]] رسید و درحالی نابود شد که سینه و قلبش شکافته<ref> السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۵۴؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۳.</ref> و شکمش پاره شده بود.<ref> مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۳.</ref> و به قولی، در بین [[راه]] در میان [[قبیله]] خَثْعَمْ هلاک شد.<ref>الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۳۲.</ref> به نقلی، مرغان ابابیل، شبانه اصحاب فیل را هدف قرار دادند و صبح که [[عبدالمطلب]] [[آگاه]] شد، همگی را نابود شده یافت.<ref>الدرالمنثور، ج ۸،، ص ۶۲۸.</ref> گفته شده: در [[بدن]] هریک از [[سپاهیان]] پس از اصابت سنگریزه، خارشی پدید می‌آمد و و بر اثر خاراندن، گوشتش می‌ریخت.<ref>مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۲۹.</ref> [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: پس از آنکه [[اصحاب فیل]] [[هدف]] سنگریزه قرار گرفتند [[بیماری]] آبله در میانشان شایع شد و نابودشان کرد و تا آن [[زمان]]، چنان [[مرضی]] در آنجا دیده نشده بود.<ref>الکافی، ج ۸، ص ۸۴.</ref> گفته شده: چون [[ابرهه]] دید در سپاهش بیماری وبا پدید آمده و بیشتر آنان را از بین برد، ناچار شد به سرعت بازگردد و در برگشت به [[یمن]] نیز بسیاری از لشکریانش در میان [[راه]] از بین رفتند و خود ابرهه نیز که به این بیماری [[مبتلا]] شده بود، به [[زحمت]] توانست خود را به [[صنعا]] برساند و چون به آنجا رسید [[جان]] سپرد.<ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۱۶.</ref> به [[نقلی]]، فقط یک نفر توانسته بود [[نجات]] یابد و خود را به [[نجاشی]] [[پادشاه]] [[حبشه]] برساند. او هم پس از گزارش دادن نابودی [[سپاه]]، با سنگریزه یکی از همان مرغان که [[مأمور]] تعقیب او بود در حضور نجاشی نابود شد.<ref>روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۴.</ref> به [[نقل]] [[سیوطی]] از [[محمّد بن‌ کَعب قُرَظی]] دو فیل در این [[حمله]] شرکت داشتند که یکی سالم ماند و دیگری نابود شد.<ref> الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۳۲.</ref> بیشتر نویسندگان [[مسلمان]]، [[عذاب]] اصحاب فیل را ۴۰ سال [[پیش از بعثت]] و در سال ولادت رسول‌اکرم{{صل}} دانسته <ref>مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۸۲۵؛ المفصل، ج۳، ص۵۰۷.</ref> و این تقارن را از [[برکات]] ولادت آن بزرگوار برشمرده‌اند.<ref> روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۰.</ref> داستان اصحاب فیل در میان [[مردم]] [[حجاز]] چنان ‌مشهور بود که سال وقوع این رخداد، "[[عام‌الفیل]]" را مبدئی برای [[تاریخ]] قرار داده و در اشعارشان از آن یاد کرده‌اند و زمانی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[سوره فیل]] را برای [[مشرکان]] خواند با وجود [[مخالفت]] شدیدی که با او داشتند هیچ‌کس آن را [[انکار]] نکرد،<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۳۶۱.</ref> ازاین‌رو [[خداوند]]، عذاب اصحاب فیل و خنثا شدن [[مکر]] آنها برای ویرانی [[کعبه]] را از نشانه‌های روشن [[الهی]] و از [[نعمت‌های خداوند]] برای [[قریش]] می‌داند: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ}}<ref>«آیا ندیدی پروردگارت با پیلسواران چه کرد؟ آیا نیرنگ آنان را بیرنگ نکرد؟» سوره فیل، آیه ۱-۲.</ref>.<ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
[[قرآن کریم]] با اختصاص سوره‌ای به داستان اصحاب فیل، چگونگی [[عذاب]] آنان را این‌گونه بیان می‌کند که خداوند دسته‌هایی از پرندگان را با سنگهایی از [[گِل]]، به سوی آنان فرستاد تا با آنها [[اصحاب فیل]] را [[هدف]] قرار داده، نابود کنند: {{متن قرآن|وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ }}<ref>«و بر (سر) ایشان پرندگانی دسته‌دسته فرستاد. که بر آنان سنگریزه‌هایی از گلسنگ فرو می‌افکندند. پس (خداوند) آنها را چون کاهبرگی نیم جویده کرد» سوره فیل، آیه ۳-۵.</ref> سپس می‌فرماید: آنها بر اثر [[عذاب الهی]] مانند {{متن قرآن|كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ}} (زراعتی که چهارپایان خورده و بر آن سرگین انداخته و لگدمال کرده باشند، برگ پوسیده درختان، خورده کاه)<ref>جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۹۲؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۵.</ref> شدند. درباره جزئیات این [[عذاب]]، میان مورّخان و [[مفسران]]، [[اختلافات]] فراوانی وجود دارد؛ [[نقل]] شده که در منقار و پاهای هر یک از مرغان [[ابابیل]]، سه سنگ ریزه بود و هر سنگ‌ریزه بر سر و پیکر یک نفر فرود می‌آمد وی را نابود می‌کرد.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۹۰؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۸۴۲.</ref> گفته‌اند: وقتی [[ابرهه]] چنین دید پا به فرار گذاشت؛ امّا یکی از سنگها به او اصابت کرد و بر اثر آن به تدریج گوشت بدنش ریخت و از آن چرک و [[خون]] خارج شد.<ref> السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۵۴؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۹۱.</ref> به [[نقلی]]، [[دست]] و پایش جدا شد<ref> بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۷۴.</ref> تا به [[یمن]] رسید و درحالی نابود شد که سینه و قلبش شکافته<ref> السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۵۴؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۳.</ref> و شکمش پاره شده بود.<ref> مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۳.</ref> و به قولی، در بین [[راه]] در میان [[قبیله]] خَثْعَمْ هلاک شد.<ref>الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۳۲.</ref> به نقلی، مرغان ابابیل، شبانه اصحاب فیل را هدف قرار دادند و صبح که [[عبدالمطلب]] [[آگاه]] شد، همگی را نابود شده یافت.<ref>الدرالمنثور، ج ۸،، ص ۶۲۸.</ref> گفته شده: در [[بدن]] هریک از [[سپاهیان]] پس از اصابت سنگریزه، خارشی پدید می‌آمد و و بر اثر خاراندن، گوشتش می‌ریخت.<ref>مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۲۹.</ref> [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: پس از آنکه [[اصحاب فیل]] [[هدف]] سنگریزه قرار گرفتند [[بیماری]] آبله در میانشان شایع شد و نابودشان کرد و تا آن [[زمان]]، چنان [[مرضی]] در آنجا دیده نشده بود.<ref>الکافی، ج ۸، ص ۸۴.</ref> گفته شده: چون [[ابرهه]] دید در سپاهش بیماری وبا پدید آمده و بیشتر آنان را از بین برد، ناچار شد به سرعت بازگردد و در برگشت به [[یمن]] نیز بسیاری از لشکریانش در میان [[راه]] از بین رفتند و خود ابرهه نیز که به این بیماری [[مبتلا]] شده بود، به [[زحمت]] توانست خود را به [[صنعا]] برساند و چون به آنجا رسید [[جان]] سپرد.<ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۱۶.</ref> به [[نقلی]]، فقط یک نفر توانسته بود [[نجات]] یابد و خود را به [[نجاشی]] [[پادشاه]] [[حبشه]] برساند. او هم پس از گزارش دادن نابودی [[سپاه]]، با سنگریزه یکی از همان مرغان که [[مأمور]] تعقیب او بود در حضور نجاشی نابود شد.<ref>روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۴.</ref> به [[نقل]] [[سیوطی]] از [[محمّد بن‌ کَعب قُرَظی]] دو فیل در این [[حمله]] شرکت داشتند که یکی سالم ماند و دیگری نابود شد.<ref> الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۳۲.</ref> بیشتر نویسندگان [[مسلمان]]، [[عذاب]] اصحاب فیل را ۴۰ سال [[پیش از بعثت]] و در سال ولادت رسول‌اکرم{{صل}} دانسته <ref>مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۸۲۵؛ المفصل، ج۳، ص۵۰۷.</ref> و این تقارن را از [[برکات]] ولادت آن بزرگوار برشمرده‌اند.<ref> روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۰.</ref> داستان اصحاب فیل در میان [[مردم]] [[حجاز]] چنان ‌مشهور بود که سال وقوع این رخداد، "[[عام‌الفیل]]" را مبدئی برای [[تاریخ]] قرار داده و در اشعارشان از آن یاد کرده‌اند و زمانی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[سوره فیل]] را برای [[مشرکان]] خواند با وجود [[مخالفت]] شدیدی که با او داشتند هیچ‌کس آن را [[انکار]] نکرد،<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۳۶۱.</ref> ازاین‌رو [[خداوند]]، عذاب اصحاب فیل و خنثا شدن [[مکر]] آنها برای ویرانی [[کعبه]] را از نشانه‌های روشن [[الهی]] و از [[نعمت‌های خداوند]] برای [[قریش]] می‌داند: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ}}<ref>«آیا ندیدی پروردگارت با پیلسواران چه کرد؟ آیا نیرنگ آنان را بیرنگ نکرد؟» سوره فیل، آیه ۱-۲.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش