حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{امامت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر | عنوان مدخل = حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} == آشنایی اجمالی == وی از تیره مازن بن نجار، از خزرج و از انصار بود<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، جمهره، ص۳۵۲.</ref...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر
| موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر
| عنوان مدخل  = حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی
| عنوان مدخل  = حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی
| مداخل مرتبط =
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  = }}
| پرسش مرتبط  = }}
== آشنایی اجمالی ==
== آشنایی اجمالی ==
وی از تیره [[مازن بن نجار]]، از [[خزرج]] و از [[انصار]] بود<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، جمهره، ص۳۵۲.</ref>. پدرش [[منقذ بن عمرو انصاری خزرجی]] نیز از [[صحابه]] بود. وی در [[أحد]] و غزوه‌های پس از آن شرکت کرد<ref> ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶.</ref>، گفته‌اند وی مردی [[ضعیف]] بود و ضربه‌ای به سرش خورده بود یا از نظر عقل ضعف داشت<ref>ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ یا نابینا بود، ر.ک: ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref> بدین سبب یا به سبب سلامت نفسش<ref>ر.ک: ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۱۵.</ref> در [[معامله]] [[فریب]] می‌خورد از این رو [[رسول خدا]]{{صل}} برای او در معامله سه [[روز]] خیار فسخ قرار داد و به او فرمود: به هنگام معامله با گفتن {{عربی |لا خلابة}}؛ (به معنی فریب نباشد) شرط کند که فریب در کار نباشد اما او که زبانش لکنت داشت به جای آن می‌‌گفت: {{عربی |لا خیابة}}<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref>؛ یا می‌‌گفت: {{عربی |لا خذابة}}<ref>دارقطنی، علی بن عمر، سنن، ج۳، ص۴۷؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۸۵.</ref>؛ یا می‌گفت: {{عربی |لا حیابة}}<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰؛ نیز، ر.ک: ابن جارود نیشابوری، ص۱۴۷.</ref>؛ [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰ و ۱۱.</ref> به نقل از برخی منابع، این داستان را مربوط به [[منقذ بن عمرو]] - [[پدر]] حبان - می‌داند که ۱۳۰ سال داشت. اما بیشتر منابع آن را در شرح حال «[[حبان بن منقذ]]» آورده‌اند. [[عمر]] نیز خطاب به [[مردم]] گفته بود: من در [[معاملات]] شما بهتر از آنچه رسول خدا برای «حبان بن منقذ» قرار داد ندیدم<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref>. این خبر در [[فقه]] در باب «[[حجر]]» منع افراد از معامله<ref>ر.ک: سرخسی، شمس الدین، المبسوط، ج۲۴، ص۱۵۸.</ref> و در بحث خیار شرط<ref>سمرقندی، تحفة الفقهاء، ج۲، ص۶۵ و ۷۶.</ref> مورد استناد قرار گرفته است. از حبان نقل شده است که مردی به رسول خدا{{صل}} گفت: ای [[رسول خدا]]{{صل}} من [[ثواب]] یک سوم نمازم را برای شما قرار میدهم، آن [[حضرت]] فرمود: خوب است اگر میخواهی چنین کن؛ سپس گفت دو سوم آن را برای شما قرار می‌دهم، فرمود: خوب است؛ سپس آن مرد گفت: تمام نمازم را برای شما قرار می‌دهم، آن حضرت فرمود: در این صورت [[خداوند]] مشکل [[دنیا]] و [[آخرت]] تو را کفایت می‌کند<ref>ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۱۴۲؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۳۵؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۸۵ و ۸۸۶.</ref> نیز براساس خبری، [[حبان]] همسرش را در حالی که به دخترش شیر می‌داد [[طلاق]] داد و همین مانع [[عادت]] زنانه او بود. هفت یا هشت ماه پس از آن حبان [[بیمار]] شد و چون در آستانه [[مرگ]] قرار گرفت به او گفتند همسرت قصد دارد از تو [[ارث]] ببرد و او درخواست کرد تا او را نزد [[عثمان]] (که [[خلیفه]] بود) ببرند. چون نزد عثمان رفتند، عثمان از [[امام علی]]{{ع}} و [[زید بن ثابت]] که حضور داشتند خواست تا [[حکم]] آن را روشن کنند و آن دو گفتند: در این شرایط حبان و همسرش هر دو از یکدیگر ارث می‌برند چون آنچه مانع عادت همسرش شده نه یائسگی است و نه عدم [[بلوغ]]، بلکه شیر دهی است و در [[حقیقت]] او بر عده همان عادتش باقی است. سپس حبان دخترش را از همسرش گرفت و چون شیردهی قطع شد او حائض شد اما پیش از [[پاکی]] سوم او حبان درگذشت و او عده نگه داشت و از حبان ارث برد<ref>شافعی، الام، ج۵، ص۲۲۷؛ عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۶، ص۳۴۰؛ بیهقی، السنن، ج۷، ص۴۱۹.</ref>. از این خبر در [[فقه]] در باب «اقسام عده»<ref>ابن قدامه، المغنی، ج۹، ص۹۹.</ref> و باب «طلاق» استفاده شده است<ref>شافعی، المسند، ص۲۹۷؛ ابن حزم، المحلی، ج۱۰، ص۲۲۵.</ref>. وی در [[زمان عثمان]] درگذشت<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۸۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref>. تعدادی از پسران حبان از جمله «[[سعد بن حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی|سعد]]» و «[[واسع بن حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی|واسع]]» را نیز از [[صحابه]] دانسته‌ان، برخی را منسوب به [[حبان بن منقذ]]، حبانی خوانده‌اند<ref>سمعانی، الأنساب، ج۲، ص۱۶۱.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۵۲۱-۵۲۲.</ref>
وی از تیره [[مازن بن نجار]]، از [[خزرج]] و از [[انصار]] بود<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، جمهره، ص۳۵۲.</ref>. پدرش [[منقذ بن عمرو انصاری خزرجی]] نیز از [[صحابه]] بود. وی در [[أحد]] و غزوه‌های پس از آن شرکت کرد<ref> ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶.</ref>، گفته‌اند وی مردی [[ضعیف]] بود و ضربه‌ای به سرش خورده بود یا از نظر عقل ضعف داشت<ref>ر. ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ یا نابینا بود، ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref> بدین سبب یا به سبب سلامت نفسش<ref>ر. ک: ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۱۵.</ref> در [[معامله]] [[فریب]] می‌خورد از این رو [[رسول خدا]] {{صل}} برای او در معامله سه [[روز]] خیار فسخ قرار داد و به او فرمود: به هنگام معامله با گفتن {{عربی |لا خلابة}}؛ (به معنی فریب نباشد) شرط کند که فریب در کار نباشد اما او که زبانش لکنت داشت به جای آن می‌‌گفت: {{عربی |لا خیابة}}<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref>؛ یا می‌‌گفت: {{عربی |لا خذابة}}<ref>دارقطنی، علی بن عمر، سنن، ج۳، ص۴۷؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۸۵.</ref>؛ یا می‌گفت: {{عربی |لا حیابة}}<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰؛ نیز، ر. ک: ابن جارود نیشابوری، ص۱۴۷.</ref>؛ [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰ و ۱۱.</ref> به نقل از برخی منابع، این داستان را مربوط به [[منقذ بن عمرو]] - [[پدر]] حبان - می‌داند که ۱۳۰ سال داشت. اما بیشتر منابع آن را در شرح حال «[[حبان بن منقذ]]» آورده‌اند. [[عمر]] نیز خطاب به [[مردم]] گفته بود: من در [[معاملات]] شما بهتر از آنچه رسول خدا برای «حبان بن منقذ» قرار داد ندیدم<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref>. این خبر در [[فقه]] در باب «[[حجر]]» منع افراد از معامله<ref>ر. ک: سرخسی، شمس الدین، المبسوط، ج۲۴، ص۱۵۸.</ref> و در بحث خیار شرط<ref>سمرقندی، تحفة الفقهاء، ج۲، ص۶۵ و ۷۶.</ref> مورد استناد قرار گرفته است. از حبان نقل شده است که مردی به رسول خدا {{صل}} گفت: ای [[رسول خدا]] {{صل}} من [[ثواب]] یک سوم نمازم را برای شما قرار میدهم، آن [[حضرت]] فرمود: خوب است اگر میخواهی چنین کن؛ سپس گفت دو سوم آن را برای شما قرار می‌دهم، فرمود: خوب است؛ سپس آن مرد گفت: تمام نمازم را برای شما قرار می‌دهم، آن حضرت فرمود: در این صورت [[خداوند]] مشکل [[دنیا]] و [[آخرت]] تو را کفایت می‌کند<ref>ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۱۴۲؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۳۵؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۸۵ و ۸۸۶.</ref> نیز براساس خبری، [[حبان]] همسرش را در حالی که به دخترش شیر می‌داد [[طلاق]] داد و همین مانع [[عادت]] زنانه او بود. هفت یا هشت ماه پس از آن حبان [[بیمار]] شد و چون در آستانه [[مرگ]] قرار گرفت به او گفتند همسرت قصد دارد از تو [[ارث]] ببرد و او درخواست کرد تا او را نزد [[عثمان]] (که [[خلیفه]] بود) ببرند. چون نزد عثمان رفتند، عثمان از [[امام علی]] {{ع}} و [[زید بن ثابت]] که حضور داشتند خواست تا [[حکم]] آن را روشن کنند و آن دو گفتند: در این شرایط حبان و همسرش هر دو از یکدیگر ارث می‌برند چون آنچه مانع عادت همسرش شده نه یائسگی است و نه عدم [[بلوغ]]، بلکه شیر دهی است و در [[حقیقت]] او بر عده همان عادتش باقی است. سپس حبان دخترش را از همسرش گرفت و چون شیردهی قطع شد او حائض شد اما پیش از [[پاکی]] سوم او حبان درگذشت و او عده نگه داشت و از حبان ارث برد<ref>شافعی، الام، ج۵، ص۲۲۷؛ عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۶، ص۳۴۰؛ بیهقی، السنن، ج۷، ص۴۱۹.</ref>. از این خبر در [[فقه]] در باب «اقسام عده»<ref>ابن قدامه، المغنی، ج۹، ص۹۹.</ref> و باب «طلاق» استفاده شده است<ref>شافعی، المسند، ص۲۹۷؛ ابن حزم، المحلی، ج۱۰، ص۲۲۵.</ref>. وی در [[زمان عثمان]] درگذشت<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۸۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref>. تعدادی از پسران حبان از جمله «[[سعد بن حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی|سعد]]» و «[[واسع بن حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی|واسع]]» را نیز از [[صحابه]] دانسته‌ان، برخی را منسوب به [[حبان بن منقذ]]، حبانی خوانده‌اند<ref>سمعانی، الأنساب، ج۲، ص۱۶۱.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۵۲۱-۵۲۲.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
*[[مازن بن نجار]] (قبیله)
* [[مازن بن نجار]] (قبیله)
*[[خزرج]] (قبیله)
* [[خزرج]] (قبیله)
*[[منقذ بن عمرو انصاری خزرجی]] (پدر)
* [[منقذ بن عمرو انصاری خزرجی]] (پدر)
*[[سعد بن حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی]] (فرزند)
* [[سعد بن حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی]] (فرزند)
*[[واسع بن حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی]] (فرزند)
* [[واسع بن حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی]] (فرزند)
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}


خط ۲۵: خط ۲۴:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۳۳

آشنایی اجمالی

وی از تیره مازن بن نجار، از خزرج و از انصار بود[۱]. پدرش منقذ بن عمرو انصاری خزرجی نیز از صحابه بود. وی در أحد و غزوه‌های پس از آن شرکت کرد[۲]، گفته‌اند وی مردی ضعیف بود و ضربه‌ای به سرش خورده بود یا از نظر عقل ضعف داشت[۳] بدین سبب یا به سبب سلامت نفسش[۴] در معامله فریب می‌خورد از این رو رسول خدا (ص) برای او در معامله سه روز خیار فسخ قرار داد و به او فرمود: به هنگام معامله با گفتن لا خلابة؛ (به معنی فریب نباشد) شرط کند که فریب در کار نباشد اما او که زبانش لکنت داشت به جای آن می‌‌گفت: لا خیابة[۵]؛ یا می‌‌گفت: لا خذابة[۶]؛ یا می‌گفت: لا حیابة[۷]؛ ابن حجر[۸] به نقل از برخی منابع، این داستان را مربوط به منقذ بن عمرو - پدر حبان - می‌داند که ۱۳۰ سال داشت. اما بیشتر منابع آن را در شرح حال «حبان بن منقذ» آورده‌اند. عمر نیز خطاب به مردم گفته بود: من در معاملات شما بهتر از آنچه رسول خدا برای «حبان بن منقذ» قرار داد ندیدم[۹]. این خبر در فقه در باب «حجر» منع افراد از معامله[۱۰] و در بحث خیار شرط[۱۱] مورد استناد قرار گرفته است. از حبان نقل شده است که مردی به رسول خدا (ص) گفت: ای رسول خدا (ص) من ثواب یک سوم نمازم را برای شما قرار میدهم، آن حضرت فرمود: خوب است اگر میخواهی چنین کن؛ سپس گفت دو سوم آن را برای شما قرار می‌دهم، فرمود: خوب است؛ سپس آن مرد گفت: تمام نمازم را برای شما قرار می‌دهم، آن حضرت فرمود: در این صورت خداوند مشکل دنیا و آخرت تو را کفایت می‌کند[۱۲] نیز براساس خبری، حبان همسرش را در حالی که به دخترش شیر می‌داد طلاق داد و همین مانع عادت زنانه او بود. هفت یا هشت ماه پس از آن حبان بیمار شد و چون در آستانه مرگ قرار گرفت به او گفتند همسرت قصد دارد از تو ارث ببرد و او درخواست کرد تا او را نزد عثمان (که خلیفه بود) ببرند. چون نزد عثمان رفتند، عثمان از امام علی (ع) و زید بن ثابت که حضور داشتند خواست تا حکم آن را روشن کنند و آن دو گفتند: در این شرایط حبان و همسرش هر دو از یکدیگر ارث می‌برند چون آنچه مانع عادت همسرش شده نه یائسگی است و نه عدم بلوغ، بلکه شیر دهی است و در حقیقت او بر عده همان عادتش باقی است. سپس حبان دخترش را از همسرش گرفت و چون شیردهی قطع شد او حائض شد اما پیش از پاکی سوم او حبان درگذشت و او عده نگه داشت و از حبان ارث برد[۱۳]. از این خبر در فقه در باب «اقسام عده»[۱۴] و باب «طلاق» استفاده شده است[۱۵]. وی در زمان عثمان درگذشت[۱۶]. تعدادی از پسران حبان از جمله «سعد» و «واسع» را نیز از صحابه دانسته‌ان، برخی را منسوب به حبان بن منقذ، حبانی خوانده‌اند[۱۷].[۱۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، جمهره، ص۳۵۲.
  2. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶.
  3. ر. ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ یا نابینا بود، ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.
  4. ر. ک: ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۱۵.
  5. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.
  6. دارقطنی، علی بن عمر، سنن، ج۳، ص۴۷؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۸۵.
  7. ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰؛ نیز، ر. ک: ابن جارود نیشابوری، ص۱۴۷.
  8. ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰ و ۱۱.
  9. ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.
  10. ر. ک: سرخسی، شمس الدین، المبسوط، ج۲۴، ص۱۵۸.
  11. سمرقندی، تحفة الفقهاء، ج۲، ص۶۵ و ۷۶.
  12. ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۱۴۲؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۳۵؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۸۵ و ۸۸۶.
  13. شافعی، الام، ج۵، ص۲۲۷؛ عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۶، ص۳۴۰؛ بیهقی، السنن، ج۷، ص۴۱۹.
  14. ابن قدامه، المغنی، ج۹، ص۹۹.
  15. شافعی، المسند، ص۲۹۷؛ ابن حزم، المحلی، ج۱۰، ص۲۲۵.
  16. بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۸۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.
  17. سمعانی، الأنساب، ج۲، ص۱۶۱.
  18. خانجانی، قاسم، مقاله «حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۵۲۱-۵۲۲.