←پانویس
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
وی به [[فرمان]] [[رسول خدا]] {{صل}} و به روایتی برای [[اداره امور]] جاری خود، تا [[زمان]] دریافت فرمان ایشان، به قبیلهاش بازگشت و به [[تبلیغ اسلام]] پرداخت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۷-۱۷۰.</ref>. نوع عملکرد و شیوه [[تبلیغی]] [[ابوذر]] مشخص نیست، ولی به استناد برخی [[روایات]]، کاروانهای [[قریش]] را متوقف و آنان را به اسلام [[دعوت]] میکرد و در صورت [[مخالفت]]، اموالشان را میگرفت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۸.</ref>. نتیجه فعالیت تبلیغی او، موجب مسلمانی [[برادر]] بزرگترش آنیس، مادرش [[رمله]] و به قولی همسرش أمذر و نیمی از [[قبیله غفار]] شد<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۸۴ و ۳۱۵ و ج۸، ص۳۸۷.</ref>. بر پایه [[روایت]] [[عبدالله بن صامت]]، ایماء بن رحضه، [[رئیس]] قبیله غفار نیز از [[ایمان]] آوردگان بود، ولی طبق روایاتی، ایماء، [[تشویق]] کننده مشرکان در [[جنگ بدر]] بود و اندکی پیش از [[حدیبیه]] اسلام آورد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۷۳؛ بلاذری، أنساب، ج۱۱، ص۱۲۸.</ref>. به احتمال، خُفاف فرزند ایماء در آن زمان [[مسلمان]] بوده است<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۲۸۱-۲۸۵.</ref>. | وی به [[فرمان]] [[رسول خدا]] {{صل}} و به روایتی برای [[اداره امور]] جاری خود، تا [[زمان]] دریافت فرمان ایشان، به قبیلهاش بازگشت و به [[تبلیغ اسلام]] پرداخت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۷-۱۷۰.</ref>. نوع عملکرد و شیوه [[تبلیغی]] [[ابوذر]] مشخص نیست، ولی به استناد برخی [[روایات]]، کاروانهای [[قریش]] را متوقف و آنان را به اسلام [[دعوت]] میکرد و در صورت [[مخالفت]]، اموالشان را میگرفت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۸.</ref>. نتیجه فعالیت تبلیغی او، موجب مسلمانی [[برادر]] بزرگترش آنیس، مادرش [[رمله]] و به قولی همسرش أمذر و نیمی از [[قبیله غفار]] شد<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۸۴ و ۳۱۵ و ج۸، ص۳۸۷.</ref>. بر پایه [[روایت]] [[عبدالله بن صامت]]، ایماء بن رحضه، [[رئیس]] قبیله غفار نیز از [[ایمان]] آوردگان بود، ولی طبق روایاتی، ایماء، [[تشویق]] کننده مشرکان در [[جنگ بدر]] بود و اندکی پیش از [[حدیبیه]] اسلام آورد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۷۳؛ بلاذری، أنساب، ج۱۱، ص۱۲۸.</ref>. به احتمال، خُفاف فرزند ایماء در آن زمان [[مسلمان]] بوده است<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۲۸۱-۲۸۵.</ref>. | ||
== [[قیام]] [[ابوذر غفاری]] == | |||
[[ابوذر]] بر [[تجملگرایی]] [[ثروتمندان]] که پدیدهای [[بیگانه]] با [[اسلام]] بود، [[اعتراض]] کرد و به ویژه بر [[سیاست معاویه]] و [[امویان]] که این تجملگرایی را میپذیرفت و موجب رواج و افزایش آن میشد، اعتراض نمود. او [[عثمان]] را نیز [[نکوهش]] میکرد که چرا صدها و هزارها درهم و دینار را از محل [[بیت المال]] به پای این ثروتمندان تجملگرا میریزد و بر [[ثروت]] و تجملگرایی آنان میافزاید. | |||
ابوذر خبر یافت که عثمان [[خمس]] [[خراج]] افریقیه را به [[مروان بن حکم]]، دویست هزار درهم به [[حارث بن حکم]] و صد هزار درهم به [[زید بن ثابت]] و.... داده است! [[وجدان]] ابوذر این ریخت و پاشها را تاب نمیآورد، از این روی در میان [[مردم]] به سخن ایستاد و گفت: «کارهایی سرزده است که با آنها بیگانهام و به [[خدا]] [[سوگند]] آنها را نه در کتاب [[پروردگار]] و نه در [[سنت پیامبر]] سراغ ندارم. به خدا سوگند من حقی را میبینم که خاموش و باطلی را میبینم که زنده داشته میشود و [[راستگویی]] را میبینم که [[تکذیب]] و ترجیحی را میبینم که به ناروا و بدون [[پرهیزکاری]] [[اعمال]] میگردد. آنان را که زر و سیم روی هم انباشته میسازند و در [[راه خدا]] [[انفاق]] نمیکنند [[بشارت]] ده که [[آتش دوزخ]]، [[پیشانی]]، پهلو و پشتهای آنان را میسوزاند... ای آنکه ثروت میاندوزی! بدان که در اموالت سه [[شریک]] داری: تقدیر که از تو [[فرمان]] نمیگیرد تا بد و خوب [[اموال]] تو را بر باد دهد یا بمیراند، [[وارث]] که [[منتظر]] است تا سر بر [[زمین]] [[نهی]] و اموالت را از آن خویش سازد در حالی که [[نکوهیده]] تویی، و تو که سومین شریکی. پس اگر میتوانی که ناتوانترین این سه نفر نباشی، مباش... [[خداوند عزوجل]] میفرماید: {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بیگمان خداوند آن را میداند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref>. پردههای حریر و بافتههای دیبا را برای خویش خواستهاید و بر رختخوابهایی از پشم میخوابید، حال آنکه [[رسول خدا]] {{صل}} بر [[حصیر]] میخوابید، و غذاهای رنگ رنگ را در برابر شما مینهند و از برابرتان بر میدارند، حال آنکه رسول خدا {{صل}} از نان جو [[سیر]] نمیشد». | |||
[[مالک بن عبدالله زیادی]] از [[ابوذر]] [[روایت]] میکند که او از [[عثمان]] اجازه ورود خواست و چون اجازه یافت، با عصایی که در دست داشت به مجلس او وارد شد. عثمان گفت: «ای کعب! [[عبدالرحمن]] درگذشت و اموالی را برجای نهاد، درباره این [[اموال]] چه نظری داری»؟ کعب پاسخ داد: «اگر [[حق خدا]] را از آن داده است، بر او ایرادی وارد نیست». ابوذر عصای خویش را بالا برد و بر کعب زد و گفت: از رسول خدا {{صل}} شنیدم که میفرمود: «اگر کوهی از طلا داشته باشم و آن را [[انفاق]] کنم و از من قبول شود، [[دوست]] ندارم حتی به اندازه شش اوقیه از آن را پشت سر بر جای نهم». ای عثمان! تو را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم (سه بار سوگندش داد) که آیا این سخن را از رسول خدا {{صل}} نشنیدی؟ عثمان گفت: آری، شنیدم». | |||
چنین دعوتهایی را کسانی چون [[معاویه]] و [[مروان بن حکم]] تاب نمیآوردند، از این رو همواره عثمان را بر [[ضد]] ابوذر تحریک میکردند تا اینکه وی را، بدون اینکه به [[جنگ]] خدا و رسولش رفته باشد یا بر روی [[زمین]] به [[فساد]] دست زده باشد ـ آنگونه که [[شریعت اسلام]] میگوید ـ به [[ربذه]] [[تبعید]] کردند<ref>سید قطب، العدالة الاجتماعیة، ص۲۳۱ و ۲۳۳.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۴۷.</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |