ایمان در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سال' به 'سال'
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
جز (جایگزینی متن - 'سال' به 'سال')
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
در اینکه اجزاء و ارکان ایمان چیست و چه چیزهایی را باید [[تصدیق]] کرد تا [[ایمان شرعی]] [[صدق]] کند، [[شیعه]] و [[اهل سنت]] فی‌الجمله در اینکه اصول چهارگانه [[اعتقادی]] ([[توحید]]، [[نبوت]]، [[معاد]] و [[عدل]])<ref>ر.ک: {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ...}} «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و می‌گویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمی‌نهیم.».. سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref> و {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيُّ{{صل}}}} جزء [[ارکان دین]] و ایمانند، متفقند و اختلافی در اصل مطلب ندارند<ref>ر.ک: طوسی قواعد العقائد، ص۱۰۵؛ شهید ثانی، حقائق الإیمان، ص۱۴۴ - ۱۵۹؛ مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲ - ۵۴۶؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵ - ۵۷۰؛ کاشف الغطاء، أصل الشیعة و أصولها، ص۶۰ – ۶۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۲۲؛ آمدی، غایة المرام، ص۲۶۸.</ref>؛ هرچند در جزئیات اختلافاتی دارند. اما در اینکه آیا [[امامت]] نیز جزء اصول و ارکان ایمان است یا خیر، میان شیعه و اهل سنت [[اختلاف]] است. [[علمای شیعه]] علاوه بر تصدیقِ وجود و [[وحدانیت خداوند]] (توحید)، عدل، [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} و جمیع آنچه آن حضرت آورده است و معاد، معتقدند که [[امامت ائمه اطهار]]{{عم}} نیز از ارکان و [[اجزای ایمان]] است<ref>ر.ک: قواعد العقائد، ص۱۰۵؛ حقائق الإیمان، ص۱۴۴ - ۱۵۹؛ مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲ - ۵۴۶؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵ - ۵۷۰؛ أصل الشیعة و أصولها، ص۶۰ - ۶۲.</ref>.
در اینکه اجزاء و ارکان ایمان چیست و چه چیزهایی را باید [[تصدیق]] کرد تا [[ایمان شرعی]] [[صدق]] کند، [[شیعه]] و [[اهل سنت]] فی‌الجمله در اینکه اصول چهارگانه [[اعتقادی]] ([[توحید]]، [[نبوت]]، [[معاد]] و [[عدل]])<ref>ر.ک: {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ...}} «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و می‌گویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمی‌نهیم.».. سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref> و {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيُّ{{صل}}}} جزء [[ارکان دین]] و ایمانند، متفقند و اختلافی در اصل مطلب ندارند<ref>ر.ک: طوسی قواعد العقائد، ص۱۰۵؛ شهید ثانی، حقائق الإیمان، ص۱۴۴ - ۱۵۹؛ مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲ - ۵۴۶؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵ - ۵۷۰؛ کاشف الغطاء، أصل الشیعة و أصولها، ص۶۰ – ۶۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۲۲؛ آمدی، غایة المرام، ص۲۶۸.</ref>؛ هرچند در جزئیات اختلافاتی دارند. اما در اینکه آیا [[امامت]] نیز جزء اصول و ارکان ایمان است یا خیر، میان شیعه و اهل سنت [[اختلاف]] است. [[علمای شیعه]] علاوه بر تصدیقِ وجود و [[وحدانیت خداوند]] (توحید)، عدل، [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} و جمیع آنچه آن حضرت آورده است و معاد، معتقدند که [[امامت ائمه اطهار]]{{عم}} نیز از ارکان و [[اجزای ایمان]] است<ref>ر.ک: قواعد العقائد، ص۱۰۵؛ حقائق الإیمان، ص۱۴۴ - ۱۵۹؛ مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲ - ۵۴۶؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵ - ۵۷۰؛ أصل الشیعة و أصولها، ص۶۰ - ۶۲.</ref>.


در واقع [[حق]] این است که تصدیق هر آنچه از ضروریات دین<ref>درباره [[ضروری دین]] تعاریف مختلفی ارائه شده است؛ اما می‌توان با توجه به اشتراکات آن تعاریف چنین تعریف کرد: [[ضروریات دین]] به [[احکام]] و عقایدی گویند که جزء دین‌بودنشان [[اثبات]] شده و از جمله واضحات و بدیهیات باشند؛ به گونه‌ای که عادتاً بر هیچ [[مسلمانی]] پوشیده نباشد و حتی بعضی از غیر [[مسلمانان]] هم جزء [[دین]] بودن آن را بدانند؛ مانند [[وجوب]] [[نماز]] و [[حرمت]] خمر. [[انکار]] [[ضروریات دین]]، مستلزم انکار [[رسالت پیامبر]] است؛ به شرطی که منکر بداند که این امر [[ضروری دین]] است و شبهه‌ای هم در کار نباشد. (ر.ک: علیرضا [[روحانی]]، ضروریات دین (۱)، مجله [[فرهنگ]] [[جهاد]]، [[سال]] هشتم، [[تابستان]] ۱۳۸۲، شماره ۳۲).
در واقع [[حق]] این است که تصدیق هر آنچه از ضروریات دین<ref>درباره [[ضروری دین]] تعاریف مختلفی ارائه شده است؛ اما می‌توان با توجه به اشتراکات آن تعاریف چنین تعریف کرد: [[ضروریات دین]] به [[احکام]] و عقایدی گویند که جزء دین‌بودنشان [[اثبات]] شده و از جمله واضحات و بدیهیات باشند؛ به گونه‌ای که عادتاً بر هیچ [[مسلمانی]] پوشیده نباشد و حتی بعضی از غیر [[مسلمانان]] هم جزء [[دین]] بودن آن را بدانند؛ مانند [[وجوب]] [[نماز]] و [[حرمت]] خمر. [[انکار]] [[ضروریات دین]]، مستلزم انکار [[رسالت پیامبر]] است؛ به شرطی که منکر بداند که این امر [[ضروری دین]] است و شبهه‌ای هم در کار نباشد. (ر.ک: علیرضا [[روحانی]]، ضروریات دین (۱)، مجله [[فرهنگ]] [[جهاد]]، سال هشتم، [[تابستان]] ۱۳۸۲، شماره ۳۲).
بر اساس [[آیات شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا * إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا * فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا}} [«از کسانی که [[فرشتگان]] جانشان را در حال [[ستم به خویش]] می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما [[ناتوان]] شمرده‌شدگان روی [[زمین]] بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین [[خداوند]] (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن [[هجرت]] کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان [[دوزخ]] است و بد پایانه‌ای است * بجز آن مردان و [[زنان]] و [[کودکان]] ناتوان شمرده شده‌ای که نه چاره‌ای می‌توانند اندیشید و نه راه به جایی دارند * که آنان را [[امید]] است خداوند ببخشاید و خداوند درگذرنده [[آمرزنده]] است» [[سوره نساء]]، [[آیه]] ۹۷-۹۹] و نیز آیه {{متن قرآن|وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}} [«و دیگرانی هستند که وانهاده به [[فرمان]] خداوندند، یا عذابشان می‌فرماید و یا آنان را می‌بخشاید و خداوند [[دانایی]] فرزانه است» [[سوره توبه]]، آیه ۱۰۶]، [[جهل]] به [[معارف دین]] و انکار آنها، در صورتی که ناشی از [[قصور]] و [[ضعف]] باشد و خود [[انسان]] [[جاهل]] هیچ دخالتی در آن قصور و در آن ضعف نداشته باشد- به اصطلاح جاهل قاصر باشد نه مقصر- در درگاه [[خدای عزوجل]] معذور است. بنابراین کسی که به کلی از [[دین حق]] [[غافل]] است یا نسبت به بعضی از [[معارف]] حقه آن، مثل [[ولایت]] و [[امامت]] [[جاهل]] یا منکر است و عنادی هم با [[حق]] ندارد و [[جهل]] و غفلتش نیز مستند به کوتاهی و [[سوء]] [[اختیار]] خودش نیست، چنین کسی [[مستضعف]] بوده و مصداق [[آیه شریفه]] است. از این رو او [[گناهکار]] نبوده و معذور است. امر او نیز محول به [[خدای تعالی]] است و [[امید]] می‌رود که [[خداوند]] آنها را مورد [[عفو]] خود قرار دهد. (ر.ک: طباطبایی، [[المیزان]]، ج۵، ص۵۱ و ۵۲). در [[روایات]] نیز بدین مطلب اشاره شده است؛ از جمله در روایتی اسماعیل جُعفی پس از عرضه [[دین]] خود و اعتقادش نسبت به امامت، از [[امام باقر]]{{ع}} می‌پرسد: «آیا کسی که به این امر و این [[معتقدات]] [[معرفت]] ندارد، از [[مؤاخذه]] و [[عقاب]] [[خدا]] [[جان]] سالم به در می‌برد؟» فرمود احدی از آنها سالم نمی‌ماند؛ مگر [[مستضعفین]].».. ([[کلینی]]، کافی، ج۴، ص۱۷۸ - ۱۸۵).</ref> [[اسلام]] محسوب می‌شود [[واجب]] بوده و جزء اصول و ارکان [[ایمان]] است و [[انکار]] آن، به [[اجماع]] [[علما]]، موجب [[کفر]] است<ref>مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۸.</ref>؛ مگر آنکه منکر، [[تازه مسلمان]] شده باشد و هنوز اطلاع کاملی از [[ضروریات دین]] اسلام نداشته باشد<ref>حق الیقین، ص۵۴۲.</ref>. بنابراین، ایمان در یک [[کلام]] عبارت است از [[اعتقاد]] و [[باور]] به تمام آنچه [[پیامبر]]{{صل}} آورده است ({{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}}).
بر اساس [[آیات شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا * إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا * فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا}} [«از کسانی که [[فرشتگان]] جانشان را در حال [[ستم به خویش]] می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما [[ناتوان]] شمرده‌شدگان روی [[زمین]] بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین [[خداوند]] (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن [[هجرت]] کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان [[دوزخ]] است و بد پایانه‌ای است * بجز آن مردان و [[زنان]] و [[کودکان]] ناتوان شمرده شده‌ای که نه چاره‌ای می‌توانند اندیشید و نه راه به جایی دارند * که آنان را [[امید]] است خداوند ببخشاید و خداوند درگذرنده [[آمرزنده]] است» [[سوره نساء]]، [[آیه]] ۹۷-۹۹] و نیز آیه {{متن قرآن|وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}} [«و دیگرانی هستند که وانهاده به [[فرمان]] خداوندند، یا عذابشان می‌فرماید و یا آنان را می‌بخشاید و خداوند [[دانایی]] فرزانه است» [[سوره توبه]]، آیه ۱۰۶]، [[جهل]] به [[معارف دین]] و انکار آنها، در صورتی که ناشی از [[قصور]] و [[ضعف]] باشد و خود [[انسان]] [[جاهل]] هیچ دخالتی در آن قصور و در آن ضعف نداشته باشد- به اصطلاح جاهل قاصر باشد نه مقصر- در درگاه [[خدای عزوجل]] معذور است. بنابراین کسی که به کلی از [[دین حق]] [[غافل]] است یا نسبت به بعضی از [[معارف]] حقه آن، مثل [[ولایت]] و [[امامت]] [[جاهل]] یا منکر است و عنادی هم با [[حق]] ندارد و [[جهل]] و غفلتش نیز مستند به کوتاهی و [[سوء]] [[اختیار]] خودش نیست، چنین کسی [[مستضعف]] بوده و مصداق [[آیه شریفه]] است. از این رو او [[گناهکار]] نبوده و معذور است. امر او نیز محول به [[خدای تعالی]] است و [[امید]] می‌رود که [[خداوند]] آنها را مورد [[عفو]] خود قرار دهد. (ر.ک: طباطبایی، [[المیزان]]، ج۵، ص۵۱ و ۵۲). در [[روایات]] نیز بدین مطلب اشاره شده است؛ از جمله در روایتی اسماعیل جُعفی پس از عرضه [[دین]] خود و اعتقادش نسبت به امامت، از [[امام باقر]]{{ع}} می‌پرسد: «آیا کسی که به این امر و این [[معتقدات]] [[معرفت]] ندارد، از [[مؤاخذه]] و [[عقاب]] [[خدا]] [[جان]] سالم به در می‌برد؟» فرمود احدی از آنها سالم نمی‌ماند؛ مگر [[مستضعفین]].».. ([[کلینی]]، کافی، ج۴، ص۱۷۸ - ۱۸۵).</ref> [[اسلام]] محسوب می‌شود [[واجب]] بوده و جزء اصول و ارکان [[ایمان]] است و [[انکار]] آن، به [[اجماع]] [[علما]]، موجب [[کفر]] است<ref>مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۸.</ref>؛ مگر آنکه منکر، [[تازه مسلمان]] شده باشد و هنوز اطلاع کاملی از [[ضروریات دین]] اسلام نداشته باشد<ref>حق الیقین، ص۵۴۲.</ref>. بنابراین، ایمان در یک [[کلام]] عبارت است از [[اعتقاد]] و [[باور]] به تمام آنچه [[پیامبر]]{{صل}} آورده است ({{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}}).
باید توجه داشت که نمی‌توان آورده‌های پیامبر{{صل}} را تجزیه کرد و برخی را [[تصدیق]] و بعضی دیگر را انکار کرد. یکی از مهمترین اموری که پیامبر{{صل}} از سوی خداوند بیان کرده و برای [[مردم]] آورده است، مسئله امامت است. پس یکی از [[اجزای ایمان]]، [[اعتقاد به امامت]] و ولایت [[ائمه اثنی‌عشر]]{{عم}} است و بدون چنین [[عقیده]] و [[اعتقادی]] اصل ایمان نیز منتفی می‌شود<ref>عابدی، توحید و شرک، ص۴۴۷.</ref>. بنابراین [[تصدیق امامت ائمه]] [[دوازده‌گانه]]{{عم}} و ایمان به آن ضروری است.
باید توجه داشت که نمی‌توان آورده‌های پیامبر{{صل}} را تجزیه کرد و برخی را [[تصدیق]] و بعضی دیگر را انکار کرد. یکی از مهمترین اموری که پیامبر{{صل}} از سوی خداوند بیان کرده و برای [[مردم]] آورده است، مسئله امامت است. پس یکی از [[اجزای ایمان]]، [[اعتقاد به امامت]] و ولایت [[ائمه اثنی‌عشر]]{{عم}} است و بدون چنین [[عقیده]] و [[اعتقادی]] اصل ایمان نیز منتفی می‌شود<ref>عابدی، توحید و شرک، ص۴۴۷.</ref>. بنابراین [[تصدیق امامت ائمه]] [[دوازده‌گانه]]{{عم}} و ایمان به آن ضروری است.
۲۱۸٬۱۹۶

ویرایش