سریه عبدالله بن جحش: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==سریه چیست؟== | |||
{{اصلی|سریه}} | |||
==عبدالله بن جحش کیست؟== | |||
{{اصلی|عبدالله بن جحش}} | |||
[[عبدالله بن جحش بن رئاب بن یعمر]] از [[طایفه بنی خزیمه]]<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۶۵.</ref>، کنیهاش ابومحمد<ref>ابن سعد الطبقات الکبری، ج۳، ص۶۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۹۹.</ref> "و مادرش امیمه دختر [[عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف]]<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۸۷۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۶۵.</ref>، عمه [[رسول خدا]] {{صل}} بود؛ خواهرش [[زینب]]، [[همسر پیامبر]] {{صل}}، از جمله کسانی است که در [[صدر اسلام]] [[مسلمان]] شد، سپس به [[حبشه]] رفت و بعد همراه [[پیامبر]] {{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>ابن سعد الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۵-۶۶؛ ابن البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۸۷۸.</ref>.<ref>[[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سریه عبدالله بن جحش (مقاله)|سریه عبدالله بن جحش]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۶۲.</ref> | |||
== | == تاریخچه این سریه == | ||
{{اصلی|عبدالله بن جحش | {{اصلی|سریه عبدالله بن جحش در تاریخ اسلامی}} | ||
زمانی که [[رسول خدا]] {{صل}} از [[جنگ بدر]] بازگشت، [[عبدالله بن جحش]] برادر رضاعی خود را همراه گروهی برای انجام مأموریتی به سوی نخله ارسال کرد که معروف به '''سریه عبدالله بن جحش''' شد. آنها در این سریه با گروهی از [[قریش]] [[جنگ]] کرده و [[اموال]] آنها را به [[غنیمت]] گرفتند. | |||
==مأموریت برای رفتن به نخله== | === مأموریت برای رفتن به نخله === | ||
چون [[رسول خدا]]{{صل}} از [[بدر]] اول بازگشت، روزی بعد از [[نماز]] عشاء به [[عبدالله بن جحش]] فرمود: "صبح با اسلحه خود بیا تا تو را به جایی روانه کنم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.</ref>. | چون [[رسول خدا]] {{صل}} از [[بدر]] اول بازگشت، روزی بعد از [[نماز]] عشاء به [[عبدالله بن جحش]] فرمود: "صبح با اسلحه خود بیا تا تو را به جایی روانه کنم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.</ref>. | ||
فردا صبح، [[عبدالله بن جحش]] با تمام تجهیزات در [[نماز صبح]] [[پیامبر]]{{صل}} حاضر شد. حضرت، [[دستور]] داد تا بر روی چرم چیزی نوشتند و [[نامه]] را سر بسته، همراه هشت نفر از [[مهاجران]] به دست [[عبدالله بن جحش]] داد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.</ref>. آن هشت نفر عبارت بودند از: [[ابو حذیفة بن عتبه]]، [[عکاشة بن محصن]]، [[عتبة بن غزوان]]، [[سعد بن ابی وقاص]]، [[عامر بن ربیعه]]، [[واقد بن عبدالله]] و [[خالد بن بکیر]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹.</ref>. حضرت آنها را روانه مأموریّتی اطلاعاتی کرد و فرمود: "پس از دو روز راهپیمایی، پس از باز کردن این [[نامه]]، طبق آن عمل کن و هیچ یک از افراد را به [[همراهی]] مجبور نکن"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۰۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.</ref>. [[عبدالله بن جحش]] پرسید "به کدام سو بروم؟" حضرت فرمود: "راه نجد را در پیش بگیر و به سوی چاههای [[آب]] برو"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.</ref>. | فردا صبح، [[عبدالله بن جحش]] با تمام تجهیزات در [[نماز صبح]] [[پیامبر]] {{صل}} حاضر شد. حضرت، [[دستور]] داد تا بر روی چرم چیزی نوشتند و [[نامه]] را سر بسته، همراه هشت نفر از [[مهاجران]] به دست [[عبدالله بن جحش]] داد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.</ref>. آن هشت نفر عبارت بودند از: [[ابو حذیفة بن عتبه]]، [[عکاشة بن محصن]]، [[عتبة بن غزوان]]، [[سعد بن ابی وقاص]]، [[عامر بن ربیعه]]، [[واقد بن عبدالله]] و [[خالد بن بکیر]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹.</ref>. حضرت آنها را روانه مأموریّتی اطلاعاتی کرد و فرمود: "پس از دو روز راهپیمایی، پس از باز کردن این [[نامه]]، طبق آن عمل کن و هیچ یک از افراد را به [[همراهی]] مجبور نکن"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۰۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.</ref>. [[عبدالله بن جحش]] پرسید "به کدام سو بروم؟" حضرت فرمود: "راه نجد را در پیش بگیر و به سوی چاههای [[آب]] برو"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.</ref>. | ||
او هم پس از دو روز پیادهروی، [[نامه]] را گشود. [[دستور]] چنین بود: "هنگامی که [[نامه]] مرا خواندی راه خود را پیش گیر و در سرزمین نخله، بین [[مکه]] و [[طائف]] فرود آی و با کمین کردن در مسیر کاروان [[قریش]] ما را از وضع آنها [[آگاه]] ساز"<ref>احمد بن ابی یقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۹-۷۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۱؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳-۱۴.</ref>. | او هم پس از دو روز پیادهروی، [[نامه]] را گشود. [[دستور]] چنین بود: "هنگامی که [[نامه]] مرا خواندی راه خود را پیش گیر و در سرزمین نخله، بین [[مکه]] و [[طائف]] فرود آی و با کمین کردن در مسیر کاروان [[قریش]] ما را از وضع آنها [[آگاه]] ساز"<ref>احمد بن ابی یقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۹-۷۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۱؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳-۱۴.</ref>. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۷: | ||
[[عبدالله بن جحش]] با شش نفر دیگر به راه خود ادامه دادند و در روز آخر [[رجب]] با وارد شدن به نخله، کمین کردند. کاروانی از [[قریش]] هم به سرکردگی "[[عمرو بن حضرمی]]" از [[تجارت]] [[طائف]] به [[مکه]] برمیگشت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۴.</ref> که کالاهای تجاری مانند: کشمش، پوست و غیره همراه داشت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۱.</ref>. [[عبدالله بن جحش]] و همراهان میخواستند به کاروان حمله کنند؛ اما چون روز آخر [[ماه رجب]]، از [[ماههای حرام]] بود به یکدیگر گفتند: "اگر اینان داخل [[حرم]] شوند [[جنگ]] با آنها به [[احترام]] [[حرم]]، جایز نیست و اگر اینجا با آنها [[جنگ]] کنیم [[حرمت]] [[ماه حرام]] را شکسته ایم". سرانجام به کاروان حمله کردند که [[واقد بن عبدالله تمیمی]] از [[مسلمانان]] با پرتاب تیری به سمت [[عمرو بن حضرمی]] او را کشت و دو نفر از آنها را نیز [[اسیر]] کردند. با گریختن [[نوفل بن عبدالله]] به سوی [[مکه]]، [[عبدالله بن جحش]] و همراهانش با [[اسیران]] و [[غنایم]] کاروان [[قریش]] به [[مدینه]] بازگشتند<ref>احمد بن یحیی بلاذی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۲؛ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۷.</ref>.<ref>[[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سریه عبدالله بن جحش (مقاله)|سریه عبدالله بن جحش]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۶۳-۴۶۴؛ [[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[عبدالله بن جحش (مقاله)|مقاله «عبدالله بن جحش»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص۶۴۸-۶۴۹.</ref> | [[عبدالله بن جحش]] با شش نفر دیگر به راه خود ادامه دادند و در روز آخر [[رجب]] با وارد شدن به نخله، کمین کردند. کاروانی از [[قریش]] هم به سرکردگی "[[عمرو بن حضرمی]]" از [[تجارت]] [[طائف]] به [[مکه]] برمیگشت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۴.</ref> که کالاهای تجاری مانند: کشمش، پوست و غیره همراه داشت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۱.</ref>. [[عبدالله بن جحش]] و همراهان میخواستند به کاروان حمله کنند؛ اما چون روز آخر [[ماه رجب]]، از [[ماههای حرام]] بود به یکدیگر گفتند: "اگر اینان داخل [[حرم]] شوند [[جنگ]] با آنها به [[احترام]] [[حرم]]، جایز نیست و اگر اینجا با آنها [[جنگ]] کنیم [[حرمت]] [[ماه حرام]] را شکسته ایم". سرانجام به کاروان حمله کردند که [[واقد بن عبدالله تمیمی]] از [[مسلمانان]] با پرتاب تیری به سمت [[عمرو بن حضرمی]] او را کشت و دو نفر از آنها را نیز [[اسیر]] کردند. با گریختن [[نوفل بن عبدالله]] به سوی [[مکه]]، [[عبدالله بن جحش]] و همراهانش با [[اسیران]] و [[غنایم]] کاروان [[قریش]] به [[مدینه]] بازگشتند<ref>احمد بن یحیی بلاذی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۲؛ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۷.</ref>.<ref>[[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سریه عبدالله بن جحش (مقاله)|سریه عبدالله بن جحش]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۶۳-۴۶۴؛ [[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[عبدالله بن جحش (مقاله)|مقاله «عبدالله بن جحش»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص۶۴۸-۶۴۹.</ref> | ||
==بازتاب این [[سریه]]== | == بازتاب این [[سریه]] == | ||
[[پیامبر]]{{صل}} از [[اقدام]] خودسرانه [[عبدالله بن جحش]] و همراهان ناراحت شد و از تحویل گرفتن [[اسیران]] و [[غنایم]] کاروان [[قریش]] خودداری کرد<ref>محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۲.</ref> و به آنان فرمود: "من نگفته بودم در [[ماه حرام]] [[جنگ]] نکنید؟"<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰۳.</ref>. | [[پیامبر]] {{صل}} از [[اقدام]] خودسرانه [[عبدالله بن جحش]] و همراهان ناراحت شد و از تحویل گرفتن [[اسیران]] و [[غنایم]] کاروان [[قریش]] خودداری کرد<ref>محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۲.</ref> و به آنان فرمود: "من نگفته بودم در [[ماه حرام]] [[جنگ]] نکنید؟"<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰۳.</ref>. | ||
از طرفی با وجود بازتاب وسیع این جریان در بین [[مسلمانان]] [[عبدالله بن جحش]] و همراهانش، مورد [[سرزنش]] قرار گرفتند، از سوی دیگر [[قریش]] با بهرهبرداری [[تبلیغاتی]] از این جریان میگفتند: [[محمد]]{{صل}} با حرمتشکنی این [[ماه حرام]] و [[خونریزی]] در آن، [[اموال]] [[مردم]] را گرفته است". [[یهود]] [[مدینه]] هم با سمپاشی این حرکت را به فال بد میزدند و میگفتند: "این کار به [[ضرر]] [[مسلمانان]] تمام خواهد شد"<ref>محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبوة، ج۱، ص۶۰۴.</ref>. | از طرفی با وجود بازتاب وسیع این جریان در بین [[مسلمانان]] [[عبدالله بن جحش]] و همراهانش، مورد [[سرزنش]] قرار گرفتند، از سوی دیگر [[قریش]] با بهرهبرداری [[تبلیغاتی]] از این جریان میگفتند: [[محمد]] {{صل}} با حرمتشکنی این [[ماه حرام]] و [[خونریزی]] در آن، [[اموال]] [[مردم]] را گرفته است". [[یهود]] [[مدینه]] هم با سمپاشی این حرکت را به فال بد میزدند و میگفتند: "این کار به [[ضرر]] [[مسلمانان]] تمام خواهد شد"<ref>محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبوة، ج۱، ص۶۰۴.</ref>. | ||
در این هنگام [[فرشته وحی]] فرود آمد و [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref> از تو درباره جنگ در ماه حرام میپرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگتر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگتر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ میکنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند، سوره بقره، آیه:۲۱۷.</ref>. با [[نزول]] این [[آیات]] که تبرئه [[عبدالله بن جحش]] و یارانش را به همراه داشت، [[قریش]]، عامل [[فتنه]] معرفی شدند و [[گناه]] [[قریش]] به عنوان عامل [[فتنه]] بزرگتر از [[قتل]] در [[ماه حرام]] معرفی شد و جوّ مسمومی که بر ضدّ [[مسلمانان]] به وجود آمده بود [[شکست]]. [[رسول خدا]]{{صل}} [[اسیران]] و [[غنایم]] را پذیرفت. از طرف [[قریش]]، شخصی نزد حضرت آمد تا با دادن فدیه، آن دو را [[آزاد]] کند؛ اما حضرت، آن را مشروط به آمدن [[سعد بن ابی وقاص]] و [[عتبة بن غزوان]] کرد و فرمود: "تا آن دو نیایند ما برای [[اسیران]] شما فدیه قبول نمیکنیم. اگر آن دو به دست شما کشته شوند ما نیز این دو را میکشیم"<ref>محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۳؛ ابن هشام، السیرة النبوة، ج۱، ص۶۰۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷.</ref>. پس از آمدن این دو، [[پیامبر]]{{صل}} به درخواست [[نمایندگان]] [[قریش]]، [[اسیران]] را [[آزاد]] کرد که یکی از آن دو [[اسیر]] به نام "[[حکم]] بن کیسان" [[مسلمان]] شد و در [[مدینه]] ماند و دیگری به [[مکه]] برگشت<ref>محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۳؛ ابن هشام، السیرة النبوة، ج۱، ص۶۰۴-۶۰۵.</ref>. اولین غنایمی که [[مسلمانان]] به دست آوردند، اولین کسی را که کشتند و اولین اسیرانی که گرفتند در این سریه بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰۵.</ref>.<ref>[[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سریه عبدالله بن جحش (مقاله)|سریه عبدالله بن جحش]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۶۴-۴۶۵؛ [[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[عبدالله بن جحش (مقاله)|مقاله «عبدالله بن جحش»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص۶۴۸-۶۴۹.</ref> | در این هنگام [[فرشته وحی]] فرود آمد و [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref> از تو درباره جنگ در ماه حرام میپرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگتر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگتر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ میکنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند، سوره بقره، آیه:۲۱۷.</ref>. با [[نزول]] این [[آیات]] که تبرئه [[عبدالله بن جحش]] و یارانش را به همراه داشت، [[قریش]]، عامل [[فتنه]] معرفی شدند و [[گناه]] [[قریش]] به عنوان عامل [[فتنه]] بزرگتر از [[قتل]] در [[ماه حرام]] معرفی شد و جوّ مسمومی که بر ضدّ [[مسلمانان]] به وجود آمده بود [[شکست]]. [[رسول خدا]] {{صل}} [[اسیران]] و [[غنایم]] را پذیرفت. از طرف [[قریش]]، شخصی نزد حضرت آمد تا با دادن فدیه، آن دو را [[آزاد]] کند؛ اما حضرت، آن را مشروط به آمدن [[سعد بن ابی وقاص]] و [[عتبة بن غزوان]] کرد و فرمود: "تا آن دو نیایند ما برای [[اسیران]] شما فدیه قبول نمیکنیم. اگر آن دو به دست شما کشته شوند ما نیز این دو را میکشیم"<ref>محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۳؛ ابن هشام، السیرة النبوة، ج۱، ص۶۰۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷.</ref>. پس از آمدن این دو، [[پیامبر]] {{صل}} به درخواست [[نمایندگان]] [[قریش]]، [[اسیران]] را [[آزاد]] کرد که یکی از آن دو [[اسیر]] به نام "[[حکم]] بن کیسان" [[مسلمان]] شد و در [[مدینه]] ماند و دیگری به [[مکه]] برگشت<ref>محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۳؛ ابن هشام، السیرة النبوة، ج۱، ص۶۰۴-۶۰۵.</ref>. اولین غنایمی که [[مسلمانان]] به دست آوردند، اولین کسی را که کشتند و اولین اسیرانی که گرفتند در این سریه بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰۵.</ref>.<ref>[[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سریه عبدالله بن جحش (مقاله)|سریه عبدالله بن جحش]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۶۴-۴۶۵؛ [[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[عبدالله بن جحش (مقاله)|مقاله «عبدالله بن جحش»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص۶۴۸-۶۴۹.</ref> | ||
==جستارهای وابسته== | |||
* [[عبدالله بن جحش اسدی]] | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
خط ۳۹: | خط ۴۵: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:سریه]] | [[رده:سریه]] | ||
[[رده: | [[رده:اصحاب پیامبر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۳
سریه چیست؟
عبدالله بن جحش کیست؟
عبدالله بن جحش بن رئاب بن یعمر از طایفه بنی خزیمه[۱]، کنیهاش ابومحمد[۲] "و مادرش امیمه دختر عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف[۳]، عمه رسول خدا (ص) بود؛ خواهرش زینب، همسر پیامبر (ص)، از جمله کسانی است که در صدر اسلام مسلمان شد، سپس به حبشه رفت و بعد همراه پیامبر (ص) به مدینه هجرت کرد[۴].[۵]
تاریخچه این سریه
زمانی که رسول خدا (ص) از جنگ بدر بازگشت، عبدالله بن جحش برادر رضاعی خود را همراه گروهی برای انجام مأموریتی به سوی نخله ارسال کرد که معروف به سریه عبدالله بن جحش شد. آنها در این سریه با گروهی از قریش جنگ کرده و اموال آنها را به غنیمت گرفتند.
مأموریت برای رفتن به نخله
چون رسول خدا (ص) از بدر اول بازگشت، روزی بعد از نماز عشاء به عبدالله بن جحش فرمود: "صبح با اسلحه خود بیا تا تو را به جایی روانه کنم"[۶].
فردا صبح، عبدالله بن جحش با تمام تجهیزات در نماز صبح پیامبر (ص) حاضر شد. حضرت، دستور داد تا بر روی چرم چیزی نوشتند و نامه را سر بسته، همراه هشت نفر از مهاجران به دست عبدالله بن جحش داد[۷]. آن هشت نفر عبارت بودند از: ابو حذیفة بن عتبه، عکاشة بن محصن، عتبة بن غزوان، سعد بن ابی وقاص، عامر بن ربیعه، واقد بن عبدالله و خالد بن بکیر[۸]. حضرت آنها را روانه مأموریّتی اطلاعاتی کرد و فرمود: "پس از دو روز راهپیمایی، پس از باز کردن این نامه، طبق آن عمل کن و هیچ یک از افراد را به همراهی مجبور نکن"[۹]. عبدالله بن جحش پرسید "به کدام سو بروم؟" حضرت فرمود: "راه نجد را در پیش بگیر و به سوی چاههای آب برو"[۱۰].
او هم پس از دو روز پیادهروی، نامه را گشود. دستور چنین بود: "هنگامی که نامه مرا خواندی راه خود را پیش گیر و در سرزمین نخله، بین مکه و طائف فرود آی و با کمین کردن در مسیر کاروان قریش ما را از وضع آنها آگاه ساز"[۱۱].
عبدالله بن جحش با خواندن دستور پیامبر به همراهان اعلام کرد که هر کس برای شهادت آمادگی دارد بیاید وگرنه آزاد است که برگردد. همه گفتند: ما در این سفر همراه تو هستیم[۱۲] و به این ترتیب، تمامی آنها راه را به سوی نخله کج کردند و به "بحران" که رسیدند، سعد بن ابی وقاص و عتبة بن غزوان شتر خود را گم کردند و برای پیدا کردن آن از رفقای خود جدا شدند و راه بیابان در پیش گرفتند[۱۳].
عبدالله بن جحش با شش نفر دیگر به راه خود ادامه دادند و در روز آخر رجب با وارد شدن به نخله، کمین کردند. کاروانی از قریش هم به سرکردگی "عمرو بن حضرمی" از تجارت طائف به مکه برمیگشت[۱۴] که کالاهای تجاری مانند: کشمش، پوست و غیره همراه داشت[۱۵]. عبدالله بن جحش و همراهان میخواستند به کاروان حمله کنند؛ اما چون روز آخر ماه رجب، از ماههای حرام بود به یکدیگر گفتند: "اگر اینان داخل حرم شوند جنگ با آنها به احترام حرم، جایز نیست و اگر اینجا با آنها جنگ کنیم حرمت ماه حرام را شکسته ایم". سرانجام به کاروان حمله کردند که واقد بن عبدالله تمیمی از مسلمانان با پرتاب تیری به سمت عمرو بن حضرمی او را کشت و دو نفر از آنها را نیز اسیر کردند. با گریختن نوفل بن عبدالله به سوی مکه، عبدالله بن جحش و همراهانش با اسیران و غنایم کاروان قریش به مدینه بازگشتند[۱۶].[۱۷]
بازتاب این سریه
پیامبر (ص) از اقدام خودسرانه عبدالله بن جحش و همراهان ناراحت شد و از تحویل گرفتن اسیران و غنایم کاروان قریش خودداری کرد[۱۸] و به آنان فرمود: "من نگفته بودم در ماه حرام جنگ نکنید؟"[۱۹].
از طرفی با وجود بازتاب وسیع این جریان در بین مسلمانان عبدالله بن جحش و همراهانش، مورد سرزنش قرار گرفتند، از سوی دیگر قریش با بهرهبرداری تبلیغاتی از این جریان میگفتند: محمد (ص) با حرمتشکنی این ماه حرام و خونریزی در آن، اموال مردم را گرفته است". یهود مدینه هم با سمپاشی این حرکت را به فال بد میزدند و میگفتند: "این کار به ضرر مسلمانان تمام خواهد شد"[۲۰].
در این هنگام فرشته وحی فرود آمد و آیه نازل شد: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۲۱]. با نزول این آیات که تبرئه عبدالله بن جحش و یارانش را به همراه داشت، قریش، عامل فتنه معرفی شدند و گناه قریش به عنوان عامل فتنه بزرگتر از قتل در ماه حرام معرفی شد و جوّ مسمومی که بر ضدّ مسلمانان به وجود آمده بود شکست. رسول خدا (ص) اسیران و غنایم را پذیرفت. از طرف قریش، شخصی نزد حضرت آمد تا با دادن فدیه، آن دو را آزاد کند؛ اما حضرت، آن را مشروط به آمدن سعد بن ابی وقاص و عتبة بن غزوان کرد و فرمود: "تا آن دو نیایند ما برای اسیران شما فدیه قبول نمیکنیم. اگر آن دو به دست شما کشته شوند ما نیز این دو را میکشیم"[۲۲]. پس از آمدن این دو، پیامبر (ص) به درخواست نمایندگان قریش، اسیران را آزاد کرد که یکی از آن دو اسیر به نام "حکم بن کیسان" مسلمان شد و در مدینه ماند و دیگری به مکه برگشت[۲۳]. اولین غنایمی که مسلمانان به دست آوردند، اولین کسی را که کشتند و اولین اسیرانی که گرفتند در این سریه بود[۲۴].[۲۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۶۵.
- ↑ ابن سعد الطبقات الکبری، ج۳، ص۶۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۸۷۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۶۵.
- ↑ ابن سعد الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۵-۶۶؛ ابن البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۸۷۸.
- ↑ فتاح زاده، رحمان، سریه عبدالله بن جحش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۶۲.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۰۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.
- ↑ احمد بن ابی یقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۹-۷۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۱؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳-۱۴.
- ↑ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۱۴؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۰۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۰۲.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۴.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۱.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۲؛ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۷.
- ↑ فتاح زاده، رحمان، سریه عبدالله بن جحش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۶۳-۴۶۴؛ علیزاده، فرهاد، مقاله «عبدالله بن جحش»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۶۴۸-۶۴۹.
- ↑ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۲.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰۳.
- ↑ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبوة، ج۱، ص۶۰۴.
- ↑ از تو درباره جنگ در ماه حرام میپرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگتر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگتر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ میکنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند، سوره بقره، آیه:۲۱۷.
- ↑ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۳؛ ابن هشام، السیرة النبوة، ج۱، ص۶۰۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷.
- ↑ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۱۳؛ ابن هشام، السیرة النبوة، ج۱، ص۶۰۴-۶۰۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ فتاح زاده، رحمان، سریه عبدالله بن جحش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۶۴-۴۶۵؛ علیزاده، فرهاد، مقاله «عبدالله بن جحش»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۶۴۸-۶۴۹.