چاپلوسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = چاپلوسی| عنوان مدخل = چاپلوسی| مداخل مرتبط = چاپلوسی در نهج البلاغه - چاپلوسی در معارف و سیره نبوی - چاپلوسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی| پرسش مرتبط = }} == مقدمه == '''تملّق'''، اظهار ستایش و دوستی، بدون باو...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = چاپلوسی| عنوان مدخل  = چاپلوسی| مداخل مرتبط = [[چاپلوسی در نهج البلاغه]] - [[چاپلوسی در معارف و سیره نبوی]] - [[چاپلوسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = چاپلوسی
| عنوان مدخل  = چاپلوسی
| مداخل مرتبط = [[چاپلوسی در نهج البلاغه]] - [[چاپلوسی در معارف و سیره نبوی]] - [[چاپلوسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
}}
 
== مقدمه ==
== مقدمه ==
'''[[تملّق]]'''، اظهار [[ستایش]] و [[دوستی]]، بدون [[باور قلبی]] یا همراه با [[باور]].
«تملّق» یا «چاپلوسی»، اظهار [[ستایش]] و [[دوستی]]، بدون [[باور قلبی]] یا همراه با [[باور]].


[[امام‌ خمینی]] [[تملق]] [[مذموم]] را اظهار [[لطف]] و [[مودّت]] همراه با [[خضوع]]، بدون باور و [[اعتقاد قلبی]] می‌داند.
[[امام خمینی]] [[تملق]] [[مذموم]] را اظهار [[لطف]] و [[مودّت]] همراه با [[خضوع]]، بدون باور و [[اعتقاد قلبی]] می‌داند.


تملق به مذموم و [[ممدوح]] تقسیم شده است. تملق مذموم، [[تواضع]] در برابر افرادی است که این [[مدح]] افزون بر [[شأن]] آنهاست و تملق ممدوح، تملق در برابر [[خداوند]] است.
تملق به مذموم و [[ممدوح]] تقسیم شده است. تملق مذموم، [[تواضع]] در برابر افرادی است که این [[مدح]] افزون بر [[شأن]] آنهاست و تملق ممدوح، تملق در برابر [[خداوند]] است.


امام‌ خمینی تملق را غیر از [[تواضع ممدوح]] می‌شمارد و تفاوت میان آن دو را در سه جهت مبدأ، [[غایت]] و نتیجه می‌داند و همچنین تملق و [[چاپلوسی]] را نمونه‌ای از [[نفاق]] و بارزترین صفت [[منافقان]] می‌داند.
امام خمینی تملق را غیر از [[تواضع ممدوح]] می‌شمارد و تفاوت میان آن دو را در سه جهت مبدأ، [[غایت]] و نتیجه می‌داند و همچنین تملق و [[چاپلوسی]] را نمونه‌ای از [[نفاق]] و بارزترین صفت [[منافقان]] می‌داند.


امام‌ خمینی ریشه تملق را [[حب دنیا]] می‌داند و [[معتقد]] است [[روح]] تملق، از [[منفعت‌طلبی]] و [[خودخواهی]] سرچشمه می‌گیرد و تملق را از نشانه‌های [[جاه‌طلبی]] و [[عوام‌فریبی]] می‌شمارد.
امام خمینی ریشه تملق را [[حب دنیا]] می‌داند و [[معتقد]] است [[روح]] تملق، از [[منفعت‌طلبی]] و [[خودخواهی]] سرچشمه می‌گیرد و تملق را از نشانه‌های [[جاه‌طلبی]] و [[عوام‌فریبی]] می‌شمارد.


ایشان تملق را در شنونده تملق، سبب دوری او از [[تهذیب]]، مایه [[بدبختی]] و باعث [[هلاکت]] دانسته و اثر آن را در گوینده تملق، [[کوری]] و کری [[باطنی]] می‌شمارد.
ایشان تملق را در شنونده تملق، سبب دوری او از [[تهذیب]]، مایه [[بدبختی]] و باعث [[هلاکت]] دانسته و اثر آن را در گوینده تملق، [[کوری]] و کری [[باطنی]] می‌شمارد.


امام‌ خمینی راه [[اصلاح]] [[مفاسد]] [[نفسانی]] را توجه به [[حق]] و ترک [[هوای نفسانی]] دانسته و [[تفکر]] در نتایج تملق را ازجمله راه‌های درمان می‌داند.
امام خمینی راه [[اصلاح]] [[مفاسد]] [[نفسانی]] را توجه به [[حق]] و ترک [[هوای نفسانی]] دانسته و [[تفکر]] در نتایج تملق را ازجمله راه‌های درمان می‌داند.


امام‌ خمینی در [[سلوک]] عملی خود [[اهل]] تملق نبود و از ستایش‌های صادقانه افراد، [[پرهیز]] و افراد ستایش‌ کننده را [[عتاب]] می‌کرد و در حوزه [[اجتماعی]]، [[مسئولان]] را به دورکردن [[چاپلوسان]] فرا می‌خواند.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[تملق (مقاله)|مقاله «تملق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۳۱ – ۵۳۵.</ref>
امام خمینی در [[سلوک]] عملی خود [[اهل]] تملق نبود و از ستایش‌های صادقانه افراد، [[پرهیز]] و افراد ستایش کننده را [[عتاب]] می‌کرد و در حوزه [[اجتماعی]]، [[مسئولان]] را به دورکردن [[چاپلوسان]] فرا می‌خواند.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[تملق (مقاله)|مقاله «تملق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۳۱ – ۵۳۵.</ref>


== مفهوم‌شناسی ==
== معناشناسی ==
تملّق به معنای اظهار لطف و [[محبت]] شدید و خضوع و اظهار زبانی بدون باور قلبی است.<ref>‌جوهری، الصحاح تاج اللغة، ۴/۱۵۵۶؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۳۴۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۳۶</ref> در [[زبان فارسی]]، به معنای چاپلوسی آمده است.<ref>‌دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۶۱۲۰</ref> این واژه از ریشه «ملق» به معنای [[فقر]] مادی یا از دست دادن [[مال]]<ref>‌ابن‌اثیر، النهایه، ۴/۳۵۷</ref> و املاق به معنای [[تنگدستی]]<ref>‌طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۳۶</ref> است؛ چون فقر، [[انسان]] را به [[نرمی]] و [[کرنش]] وامی‌دارد. در اصطلاح [[علم اخلاق]]، [[تملق]] گاه به صورت [[مذموم]] و گاه به صورت [[ممدوح]] به‌کار رفته است<ref>‌بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۲۱</ref> و تملق مذموم، [[تواضع]] در برابر افرادی است که این [[مدح]] افزون بر [[شأن]] آنهاست<ref>‌مدنی، ریاض السالکین، ۳/۳۰۷</ref>؛ در حالی‌که زبان موافق با [[قلب]] نباشد.<ref>‌بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۲۱</ref> اما تملق ممدوح، تملق در برابر [[خداوند]] است که نوعی اظهار [[خضوع]]، [[محبت]] و [[نرمش]] است و در آن، [[زبان]] با قلب همراه است.<ref>بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۲۱</ref> [[امام‌ خمینی]] تملق مذموم را اظهار [[لطف]] و [[مودّت]] همراه با خضوع، بدون [[باور]] و [[اعتقاد قلبی]] می‌داند<ref>‌امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۷۰–۳۷۱</ref> و این از [[صفات رذیله]] نفس بوده، فرد [[متملق]] به [[طمع]] به دست آوردن [[منفعت]]، [[دست]] به چنین [[رفتاری]] می‌زند.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۰۰ و ۳۷۸</ref>
تملّق به معنای اظهار لطف و [[محبت]] شدید و خضوع و اظهار زبانی بدون باور قلبی است.<ref>جوهری، الصحاح تاج اللغة، ۴/۱۵۵۶؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۳۴۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۳۶</ref> در [[زبان فارسی]]، به معنای چاپلوسی آمده است.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۶۱۲۰</ref> این واژه از ریشه «ملق» به معنای [[فقر]] مادی یا از دست دادن [[مال]]<ref>ابن‌اثیر، النهایه، ۴/۳۵۷</ref> و املاق به معنای [[تنگدستی]]<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۳۶</ref> است؛ چون فقر، [[انسان]] را به [[نرمی]] و [[کرنش]] وامی‌دارد. در اصطلاح [[علم اخلاق]]، [[تملق]] گاه به صورت [[مذموم]] و گاه به صورت [[ممدوح]] به‌کار رفته است<ref>بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۲۱</ref> و تملق مذموم، [[تواضع]] در برابر افرادی است که این [[مدح]] افزون بر [[شأن]] آنهاست<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۳/۳۰۷</ref>؛ در حالی‌که زبان موافق با [[قلب]] نباشد.<ref>بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۲۱</ref> اما تملق ممدوح، تملق در برابر [[خداوند]] است که نوعی اظهار [[خضوع]]، [[محبت]] و [[نرمش]] است و در آن، [[زبان]] با قلب همراه است.<ref>بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۲۱</ref> [[امام خمینی]] تملق مذموم را اظهار [[لطف]] و [[مودّت]] همراه با خضوع، بدون [[باور]] و [[اعتقاد قلبی]] می‌داند<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۷۰–۳۷۱</ref> و این از [[صفات رذیله]] نفس بوده، فرد [[متملق]] به [[طمع]] به دست آوردن [[منفعت]]، [[دست]] به چنین [[رفتاری]] می‌زند.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۰۰ و ۳۷۸</ref>


از مفاهیم مرتبط با تملق، تواضع، [[دروغ]]، [[نفاق]] و [[ریا]] است. تواضع، ازجمله [[فضایل اخلاقی]] است که در گفتار و [[رفتار]] شخص [[متواضع]]، ظاهر می‌گردد و منشأ آن قلب<ref>، مکی، قوت القلوب، ۲/۲۳۲</ref> و آن عین [[عزّت]] است<ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۱۱</ref> و نسبت به تملق ممدوح، معنای عام‌تری دارد؛ در حالی‌که تملق مذموم، اظهار [[دوستی]] بدون [[باور قلبی]]<ref>‌طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۳۶</ref> و از [[رذایل نفسانی]] و عین [[ذلت]] و [[خواری]] است.<ref>‌اسفراینی، شرح کتاب النجاة، ۵۰۶</ref> امام‌ خمینی تملق را غیر از [[تواضع ممدوح]] می‌شمارد و بر این باور است که گاهی تشخیص [[تواضع]] از [[تملّق]] مذموم، بسیار مشکل است.<ref>‌امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۸۱–۸۲</ref> ایشان تفاوت میان آن دو را در سه جهت مبدأ، [[غایت]] و نتیجه می‌داند؛ زیرا مبدأ تواضع، [[علم به خدا]] و نفس، غایتش خداوند یا [[کرامت]] او و ثمره‌اش کمال [[نفسانی]] است؛ در حالی‌که مبدأ تملّق، [[شرک]] و [[جهل]]<ref>‌امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۳۶</ref> و [[خودخواهی]] و [[احتجاب]] از [[حق]]، <ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref> غایتش نفس و ثمره‌اش خواری، [[نقص]] و [[عار]]<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۶۲</ref> است. ایشان ریشه تواضع را [[فطرت]] مخموره و ریشه تملق را [[فطرت]] محجوبه می‌داند<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref>. [[ارتباط]] واژه [[دروغ]] با [[تملق]] در آن است که دروغ خلاف [[راستگویی]] است و از آنجا که در تملق، ظاهر خلاف [[باطن]] است، می‌تواند مصداق دروغ باشد.
از مفاهیم مرتبط با تملق، تواضع، [[دروغ]]، [[نفاق]] و [[ریا]] است. تواضع، ازجمله [[فضایل اخلاقی]] است که در گفتار و [[رفتار]] شخص [[متواضع]]، ظاهر می‌گردد و منشأ آن قلب<ref>، مکی، قوت القلوب، ۲/۲۳۲</ref> و آن عین [[عزّت]] است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۱۱</ref> و نسبت به تملق ممدوح، معنای عام‌تری دارد؛ در حالی‌که تملق مذموم، اظهار [[دوستی]] بدون [[باور قلبی]]<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۳۶</ref> و از [[رذایل نفسانی]] و عین [[ذلت]] و [[خواری]] است.<ref>اسفراینی، شرح کتاب النجاة، ۵۰۶</ref> امام خمینی تملق را غیر از [[تواضع ممدوح]] می‌شمارد و بر این باور است که گاهی تشخیص [[تواضع]] از [[تملّق]] مذموم، بسیار مشکل است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۸۱–۸۲</ref> ایشان تفاوت میان آن دو را در سه جهت مبدأ، [[غایت]] و نتیجه می‌داند؛ زیرا مبدأ تواضع، [[علم به خدا]] و نفس، غایتش خداوند یا [[کرامت]] او و ثمره‌اش کمال [[نفسانی]] است؛ در حالی‌که مبدأ تملّق، [[شرک]] و [[جهل]]<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۳۶</ref> و [[خودخواهی]] و [[احتجاب]] از [[حق]]، <ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref> غایتش نفس و ثمره‌اش خواری، [[نقص]] و [[عار]]<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۲</ref> است. ایشان ریشه تواضع را [[فطرت]] مخموره و ریشه تملق را [[فطرت]] محجوبه می‌داند<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref>. [[ارتباط]] واژه [[دروغ]] با [[تملق]] در آن است که دروغ خلاف [[راستگویی]] است و از آنجا که در تملق، ظاهر خلاف [[باطن]] است، می‌تواند مصداق دروغ باشد.


[[نفاق]] به معنای خاص آن، صفت افراد [[بی‌ایمانی]] است که در ظاهر در میان [[مسلمانان]] هستند، ولی در باطن کافرند. در معنای عام نیز شامل هر گونه دوگانگی و تفاوت میان ظاهر و باطن، گفتار و عمل می‌شود<ref>‌ابن‌اثیر، النهایه، ۵/۹۸</ref>؛ از همین‌رو تملق نوعی نفاق است.<ref>‌شهرزوری، رسائل الشجرة، ۱/۶۰۰</ref> [[امام‌ خمینی]] نیز تملق و [[چاپلوسی]] را نمونه‌ای از نفاق قولی و بارزترین صفت [[منافقان]] دانسته است.<ref>‌امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۵۵</ref> [[ریا]] به این معناست که کسی در انجام عمل، [[اخلاص]] نداشته باشد و در عین حال، با گفتار و [[رفتار]] خود چنان نشان دهد که کار و عمل را برای رضای [[خداوند]] انجام می‌دهد.<ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۱۶؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۵۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۱۴۸؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۵</ref>.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[تملق (مقاله)|مقاله «تملق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۳۱ – ۵۳۵.</ref>
[[نفاق]] به معنای خاص آن، صفت افراد [[بی‌ایمانی]] است که در ظاهر در میان [[مسلمانان]] هستند، ولی در باطن کافرند. در معنای عام نیز شامل هر گونه دوگانگی و تفاوت میان ظاهر و باطن، گفتار و عمل می‌شود<ref>ابن‌اثیر، النهایه، ۵/۹۸</ref>؛ از همین‌رو تملق نوعی نفاق است.<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة، ۱/۶۰۰</ref> [[امام خمینی]] نیز تملق و [[چاپلوسی]] را نمونه‌ای از نفاق قولی و بارزترین صفت [[منافقان]] دانسته است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۵۵</ref> [[ریا]] به این معناست که کسی در انجام عمل، [[اخلاص]] نداشته باشد و در عین حال، با گفتار و [[رفتار]] خود چنان نشان دهد که کار و عمل را برای رضای [[خداوند]] انجام می‌دهد.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۱۶؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۵۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۱۴۸؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۵</ref>.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[تملق (مقاله)|مقاله «تملق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۳۱ – ۵۳۵.</ref>


== پیشینه ==
== پیشینه ==
در [[زندگی اجتماعی]] [[بشر]]، هرگاه [[فقر]] و نیاز وجود داشته باشد، صفت تملق نیز در میان عده‌ای آشکار می‌شود.<ref>‌ابن‌خلدون، تاریخ، ۱/۴۸۸–۴۹۰</ref> در [[کتاب مقدس]] از تملق به عنوان صفتی منفی که اولیای [[حق]] از آن دور هستند، یادشده است<ref>کتاب مقدس، عهد جدید، رساله اول پولس رسول به تسالونیکان، ب۲، ۴–۶</ref> یا از دهانی که چاپلوسی می‌کند، به دهانی ویران تعبیر شده است.<ref>کتاب مقدس، عهد قدیم، امثال، ب۲۶، ۲۸</ref> در [[اسلام]] [[تملق‌گویی]] و تملق‌پذیری هر دو [[نکوهش]] شده‌اند؛ چنان‌که در [[قرآن کریم]] کسانی که [[دوست]] دارند در برابر اعمالی که انجام نداده‌اند، [[ستوده]] و تملق شوند، نکوهش شده‌اند.<ref>‌آل عمران، ۱۸۸</ref> در [[روایات]] نیز تملق‌گویی نکوهش شده،<ref>‌صدوق، معانی الاخبار، ۱۸۵</ref> [[ستودن]] شخص بیش از آنچه [[شایسته]] اوست، چاپلوسی و کمتر از آنچه شایسته آن است، [[ناتوانی]] و [[حسادت]] شمرده شده است<ref>‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ح۳۳۹، ۵۸۱</ref>؛ نیز از بهترین فرصت‌های [[شیطان]] به‌شمار آمده است.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۵۳، ۴۷۲–۴۷۳</ref> در روایتی منسوب به [[امام‌ صادق]]{{ع}} آمده است که کسی نمی‌تواند [[بنده]] [[خالص]] [[خدا]] باشد، مگر اینکه [[ستایش]] و [[سرزنش]] نزد او یکسان باشد.<ref>‌مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۷۰/۲۹۴</ref> البته در برخی [[روایات]]، [[تملق]] در [[طلب علم]]، استثنا و مجاز شمرده شده است.<ref>‌ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۰۷</ref>
در [[زندگی اجتماعی]] [[بشر]]، هرگاه [[فقر]] و نیاز وجود داشته باشد، صفت تملق نیز در میان عده‌ای آشکار می‌شود.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ، ۱/۴۸۸–۴۹۰</ref> در [[کتاب مقدس]] از تملق به عنوان صفتی منفی که اولیای [[حق]] از آن دور هستند، یادشده است<ref>کتاب مقدس، عهد جدید، رساله اول پولس رسول به تسالونیکان، ب۲، ۴–۶</ref> یا از دهانی که چاپلوسی می‌کند، به دهانی ویران تعبیر شده است.<ref>کتاب مقدس، عهد قدیم، امثال، ب۲۶، ۲۸</ref> در [[اسلام]] [[تملق‌گویی]] و تملق‌پذیری هر دو [[نکوهش]] شده‌اند؛ چنان‌که در [[قرآن کریم]] کسانی که [[دوست]] دارند در برابر اعمالی که انجام نداده‌اند، [[ستوده]] و تملق شوند، نکوهش شده‌اند.<ref>آل عمران، ۱۸۸</ref> در [[روایات]] نیز تملق‌گویی نکوهش شده،<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۱۸۵</ref> [[ستودن]] شخص بیش از آنچه [[شایسته]] اوست، چاپلوسی و کمتر از آنچه شایسته آن است، [[ناتوانی]] و [[حسادت]] شمرده شده است<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ح۳۳۹، ۵۸۱</ref>؛ نیز از بهترین فرصت‌های [[شیطان]] به‌شمار آمده است.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۵۳، ۴۷۲–۴۷۳</ref> در روایتی منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} آمده است که کسی نمی‌تواند [[بنده]] [[خالص]] [[خدا]] باشد، مگر اینکه [[ستایش]] و [[سرزنش]] نزد او یکسان باشد.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۷۰/۲۹۴</ref> البته در برخی [[روایات]]، [[تملق]] در [[طلب علم]]، استثنا و مجاز شمرده شده است.<ref>ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۰۷</ref>


ازجمله کتب [[اخلاقی]] گذشتگان که در آن از تملق سخن به میان آمده است، [[احیاء علوم‌ الدین (کتاب)|احیاء علوم‌ الدین]] است.<ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱/۸۴</ref> [[علمای اخلاق]]، تملق [[مذموم]] را از مهلکات شمرده‌اند<ref>‌نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۴–۶۳۵</ref> و نه تنها تملق از دیگران را برای رفع نیازها با عنوان صفتی [[ناپسند]] [[نکوهش]] کرده‌اند،<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۳</ref> بلکه علاقه به [[دورویی]] و [[ریاکاری]] و تملق را، ازجمله [[مفاسد]] [[حب]] [[جاه]] شمرده‌اند.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۳</ref> در مقابل، تملق [[ممدوح]] است که تملق بنده در پیشگاه خداست و گاه در حال [[تلاوت قرآن]]<ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۲۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۷۵–۸۷۶</ref> یا [[نماز شب]] و [[دعا]]<ref>‌مکی، قوت القلوب، ۱/۲۹ و ۷۱؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۴/۵۱</ref> حاصل می‌شود و همین، مورد توجه علمای اخلاق قرار گرفته است. در کتاب‌های [[عرفانی]] نیز از تملق ممدوح که تملق در برابر [[خداوند]] و تذلل در برابر اوست، [[سخن]] به میان آمده است.<ref>‌تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۳۷۴</ref>
ازجمله کتب [[اخلاقی]] گذشتگان که در آن از تملق سخن به میان آمده است، [[احیاء علوم الدین (کتاب)|احیاء علوم الدین]] است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱/۸۴</ref> [[علمای اخلاق]]، تملق [[مذموم]] را از مهلکات شمرده‌اند<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۴–۶۳۵</ref> و نه تنها تملق از دیگران را برای رفع نیازها با عنوان صفتی [[ناپسند]] [[نکوهش]] کرده‌اند،<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۳</ref> بلکه علاقه به [[دورویی]] و [[ریاکاری]] و تملق را، ازجمله [[مفاسد]] [[حب]] [[جاه]] شمرده‌اند.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۳</ref> در مقابل، تملق [[ممدوح]] است که تملق بنده در پیشگاه خداست و گاه در حال [[تلاوت قرآن]]<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۲۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۷۵–۸۷۶</ref> یا [[نماز شب]] و [[دعا]]<ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۲۹ و ۷۱؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۴/۵۱</ref> حاصل می‌شود و همین، مورد توجه علمای اخلاق قرار گرفته است. در کتاب‌های [[عرفانی]] نیز از تملق ممدوح که تملق در برابر [[خداوند]] و تذلل در برابر اوست، [[سخن]] به میان آمده است.<ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۳۷۴</ref>


[[امام‌ خمینی]] نیز تملق در برابر [[خلق]] را از [[صفات]]مذموم و از [[فطرت]] محجوبه می‌شمارد که با [[تواضع]] متفاوت است.<ref>‌امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref> ایشان در آثار خود به تفاوت تملق و تواضع،<ref>‌امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۸۱–۸۲</ref> عوامل تملق،<ref>‌امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۹</ref> آفات و راه درمان آن<ref>‌امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref> پرداخته است.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[تملق (مقاله)|مقاله «تملق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۳۱ – ۵۳۵.</ref>
[[امام خمینی]] نیز تملق در برابر [[خلق]] را از [[صفات]]مذموم و از [[فطرت]] محجوبه می‌شمارد که با [[تواضع]] متفاوت است.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref> ایشان در آثار خود به تفاوت تملق و تواضع،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۸۱–۸۲</ref> عوامل تملق،<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۴۹</ref> آفات و راه درمان آن<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref> پرداخته است.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[تملق (مقاله)|مقاله «تملق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۳۱ – ۵۳۵.</ref>


== عوامل و زمینه‌ها ==
== عوامل و زمینه‌ها ==
در روایات، ریشه‌ها و علامت‌های پرشماری برای [[تملق]] [[مذموم]] ذکر شده است؛ ازجمله [[فقر]]<ref>‌کلینی، الکافی، ۸/۲۲۰</ref> و [[حسادت]]؛ چنان‌که در [[روایات]] ازجمله علامت‌های شخص [[حسود]] این شمرده شده است که پشت سر، [[غیبت]] و پیش رو تملق و [[چاپلوسی]] می‌کند<ref>‌صدوق، الخصال، ۱۲۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۷۰/۲۵۱</ref>. [[علمای اخلاق]] نیز [[طمع]] تحصیل [[جاه]] و [[مال]]<ref>‌مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی، ۱/۵۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۳ و ۵۹۲</ref> و [[ترس]]<ref>‌مازندرانی، شرح اصول الکافی، ۱۰/۲۴۹</ref> را از عوامل تملق شمرده‌اند که حکایت از [[ضعف]] [[شخصیت]] و [[خودکم‌بینی]] فرد دارد و از [[صفات رذیله]] [[انسان]] و امراض [[نفسانی]] به حساب می‌آید<ref>‌اسفراینی، شرح کتاب النجاة، ۵۰۶</ref> و در [[حقیقت]]، نوعی [[نفاق]] و [[دورویی]] است.<ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۶/۸۱؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۹۸</ref>
در روایات، ریشه‌ها و علامت‌های پرشماری برای [[تملق]] [[مذموم]] ذکر شده است؛ ازجمله [[فقر]]<ref>کلینی، الکافی، ۸/۲۲۰</ref> و [[حسادت]]؛ چنان‌که در [[روایات]] ازجمله علامت‌های شخص [[حسود]] این شمرده شده است که پشت سر، [[غیبت]] و پیش رو تملق و [[چاپلوسی]] می‌کند<ref>صدوق، الخصال، ۱۲۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۷۰/۲۵۱</ref>. [[علمای اخلاق]] نیز [[طمع]] تحصیل [[جاه]] و [[مال]]<ref>مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی، ۱/۵۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۳ و ۵۹۲</ref> و [[ترس]]<ref>مازندرانی، شرح اصول الکافی، ۱۰/۲۴۹</ref> را از عوامل تملق شمرده‌اند که حکایت از [[ضعف]] [[شخصیت]] و [[خودکم‌بینی]] فرد دارد و از [[صفات رذیله]] [[انسان]] و امراض [[نفسانی]] به حساب می‌آید<ref>اسفراینی، شرح کتاب النجاة، ۵۰۶</ref> و در [[حقیقت]]، نوعی [[نفاق]] و [[دورویی]] است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۶/۸۱؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۹۸</ref>


[[امام‌ خمینی]] ریشه تملق و چاپلوسی را [[حب دنیا]] می‌داند<ref>‌امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۹</ref> و [[معتقد]] است [[روح]] تملق، از [[منفعت‌طلبی]]، [[خودخواهی]]<ref>‌امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref> و محجوب‌ شدن از [[حق]] سرچشمه می‌گیرد؛ زیرا وقتی [[انسان]] در حجاب‌های نفسانی قرار می‌گیرد، خودخواهی و [[خودبینی]] بر او مسلط می‌شود و این خودبینی سبب می‌شود انسان برای خود [[کمالات]] بسیاری [[اثبات]] کند و از مبدأ کمالات [[غافل]] شده، افرادی را که چشم طمع به آنها دارد، بزرگ شمارد و تملق ایشان را بگوید<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref> و شخص از آنجا که دیگران را در اموری که به آنها طمع دارد، مثل مال و [[ثروت]] و [[مقام]]، مؤثر می‌پندارد، به تملق و چاپلوسی آنها می‌پردازد.<ref>‌امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۶۰–۵۶۱</ref>
[[امام خمینی]] ریشه تملق و چاپلوسی را [[حب دنیا]] می‌داند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۴۹</ref> و [[معتقد]] است [[روح]] تملق، از [[منفعت‌طلبی]]، [[خودخواهی]]<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref> و محجوب شدن از [[حق]] سرچشمه می‌گیرد؛ زیرا وقتی [[انسان]] در حجاب‌های نفسانی قرار می‌گیرد، خودخواهی و [[خودبینی]] بر او مسلط می‌شود و این خودبینی سبب می‌شود انسان برای خود [[کمالات]] بسیاری [[اثبات]] کند و از مبدأ کمالات [[غافل]] شده، افرادی را که چشم طمع به آنها دارد، بزرگ شمارد و تملق ایشان را بگوید<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref> و شخص از آنجا که دیگران را در اموری که به آنها طمع دارد، مثل مال و [[ثروت]] و [[مقام]]، مؤثر می‌پندارد، به تملق و چاپلوسی آنها می‌پردازد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۶۰–۵۶۱</ref>


به [[اعتقاد]] امام‌ خمینی، وقتی انسان تحت [[سلطه]] [[شهوات]] و [[هوای نفس]] قرار می‌گیرد، [[بنده]] آنها می‌گردد تا آنجا که [[عزت]] و [[حرّیت]] از قلبش رخت بر می‌بندد و [[ذلت]] و فقر به جای آن می‌نشیند؛ برای به دست آوردن مشتهیات خود، نزد [[اهل]] [[دنیا]] [[خاضع]] می‌گردد و تملق آنها را می‌گوید.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۵۵–۲۵۶</ref> ایشان یکی دیگر از اسباب تملق را تنگی و [[ضیق صدر]] می‌شمارد که آن را ناشی از [[خودخواهی]] و [[خودبینی]] می‌داند؛ زیرا وقتی شخص، تنگی صدر داشته باشد، هرچه در خود ببیند، در نظرش بزرگ جلوه می‌کند و چون [[اسیر]] نفس است، برای رسیدن به مقاصد و مشتهیات خود، [[تملق]] [[اهل]] [[دنیا]] را می‌کند و [[ذلت]] و [[خواری]] می‌کشد.<ref>‌امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref> البته گاهی [[حسادت]] و [[تکبر]] شخص، مانع [[ستودن]] دیگران می‌شود که این برای فرار از [[تملق‌گویی]] نیست<ref>‌امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۰۰</ref>. ایشان در نهایت، تملق را از نشانه‌های [[جاه‌طلبی]]، [[خدعه]] و [[عوام‌فریبی]] می‌شمارد.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۷۸</ref>.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[تملق (مقاله)|مقاله «تملق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۳۱ – ۵۳۵.</ref>
به [[اعتقاد]] امام خمینی، وقتی انسان تحت [[سلطه]] [[شهوات]] و [[هوای نفس]] قرار می‌گیرد، [[بنده]] آنها می‌گردد تا آنجا که [[عزت]] و [[حرّیت]] از قلبش رخت بر می‌بندد و [[ذلت]] و فقر به جای آن می‌نشیند؛ برای به دست آوردن مشتهیات خود، نزد [[اهل]] [[دنیا]] [[خاضع]] می‌گردد و تملق آنها را می‌گوید.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۵–۲۵۶</ref> ایشان یکی دیگر از اسباب تملق را تنگی و [[ضیق صدر]] می‌شمارد که آن را ناشی از [[خودخواهی]] و [[خودبینی]] می‌داند؛ زیرا وقتی شخص، تنگی صدر داشته باشد، هرچه در خود ببیند، در نظرش بزرگ جلوه می‌کند و چون [[اسیر]] نفس است، برای رسیدن به مقاصد و مشتهیات خود، [[تملق]] [[اهل]] [[دنیا]] را می‌کند و [[ذلت]] و [[خواری]] می‌کشد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref> البته گاهی [[حسادت]] و [[تکبر]] شخص، مانع [[ستودن]] دیگران می‌شود که این برای فرار از [[تملق‌گویی]] نیست<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۰۰</ref>. ایشان در نهایت، تملق را از نشانه‌های [[جاه‌طلبی]]، [[خدعه]] و [[عوام‌فریبی]] می‌شمارد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۷۸</ref>.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[تملق (مقاله)|مقاله «تملق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۳۱ – ۵۳۵.</ref>


== آفات و پیامدها ==
== آفات و پیامدها ==
برخی [[علمای اخلاق]]، برای تملق [[مذموم]] آفات و پیامدهای فردی و [[اجتماعی]] چندی ذکر کرده‌اند. آنان پیامدهای فردی تملق را در شنونده، خروج از حد [[اعتدال]] می‌دانند تا آنجا که تملق، سبب می‌شود شنونده آن، این ستودن را به حساب صفات و [[کارهای نیک]] خود بگذارد و [[جهل و نادانی]] خود را فراموش کند و بر [[عجب]] و خودپسندی‌اش افزوده شود و [[کارهای زشت]] و نامشروعی که مرتکب گشته، در نظرش [[پسندیده]] جلوه کند که این مانع [[اصلاح]] شخص می‌شود.<ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۷۹–۸۱؛ ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۲۱۲–۲۱۳</ref> اما پیامدهای تملق در [[جامعه]]، [[ریا]]، [[دروغ]]، [[غرور]]، تکبر، همچنین گسترش [[حس]] [[خودستایی]] و خودبینی است<ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۶/۳۷</ref>؛ چنان‌که افراد سودجو برای رسیدن به [[منافع]] خود به [[چاپلوسی]] افراد [[قدرتمند]] می‌پردازند و این سبب می‌شود بر غرور و خودبینی آنها افزوده شده، تاب [[تحمل]] [[انتقاد]] از آنها سلب شود و افراد حقگو و صریح در جامعه [[منزوی]] شوند<ref>‌قاضی‌زاده، مردماری دینی، ۳/۴۰۳</ref>.
برخی [[علمای اخلاق]]، برای تملق [[مذموم]] آفات و پیامدهای فردی و [[اجتماعی]] چندی ذکر کرده‌اند. آنان پیامدهای فردی تملق را در شنونده، خروج از حد [[اعتدال]] می‌دانند تا آنجا که تملق، سبب می‌شود شنونده آن، این ستودن را به حساب صفات و [[کارهای نیک]] خود بگذارد و [[جهل و نادانی]] خود را فراموش کند و بر [[عجب]] و خودپسندی‌اش افزوده شود و [[کارهای زشت]] و نامشروعی که مرتکب گشته، در نظرش [[پسندیده]] جلوه کند که این مانع [[اصلاح]] شخص می‌شود.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۷۹–۸۱؛ ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۲۱۲–۲۱۳</ref> اما پیامدهای تملق در [[جامعه]]، [[ریا]]، [[دروغ]]، [[غرور]]، تکبر، همچنین گسترش [[حس]] [[خودستایی]] و خودبینی است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۶/۳۷</ref>؛ چنان‌که افراد سودجو برای رسیدن به [[منافع]] خود به [[چاپلوسی]] افراد [[قدرتمند]] می‌پردازند و این سبب می‌شود بر غرور و خودبینی آنها افزوده شده، تاب [[تحمل]] [[انتقاد]] از آنها سلب شود و افراد حقگو و صریح در جامعه [[منزوی]] شوند<ref>قاضی‌زاده، مردماری دینی، ۳/۴۰۳</ref>.


[[امام‌ خمینی]] تملق و [[مدح]] را در شنونده تملق، سبب دوری او از [[تهذیب]]، مایه [[بدبختی]]، دوری از پیشگاه [[خداوند]] و باعث [[هلاکت]] دانسته است<ref>‌امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۶–۵۱۷</ref>؛ همچنین اثر آن را در گوینده تملق، [[کوری]] و کری [[باطنی]] می‌شمارد<ref>‌امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۸۱</ref> که برای او نتیجه‌ای جز [[خواری]] و [[ذلت]] و [[نقص]] و [[عار]] در برابر [[اهل]] [[دنیا]] که مورد [[طمع]] اوست، ندارد.<ref>‌امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref>.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[تملق (مقاله)|مقاله «تملق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۳۱ – ۵۳۵.</ref>
[[امام خمینی]] تملق و [[مدح]] را در شنونده تملق، سبب دوری او از [[تهذیب]]، مایه [[بدبختی]]، دوری از پیشگاه [[خداوند]] و باعث [[هلاکت]] دانسته است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۶–۵۱۷</ref>؛ همچنین اثر آن را در گوینده تملق، [[کوری]] و کری [[باطنی]] می‌شمارد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۸۱</ref> که برای او نتیجه‌ای جز [[خواری]] و [[ذلت]] و [[نقص]] و [[عار]] در برابر [[اهل]] [[دنیا]] که مورد [[طمع]] اوست، ندارد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref>.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[تملق (مقاله)|مقاله «تملق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۳۱ – ۵۳۵.</ref>


== راه درمان ==
== راه درمان ==
برای درمان آسیب‌های [[تملق]] و عدم تأثیر آن بر [[نفس آدمی]]، راه‌هایی در [[روایات]] و دستورالعمل‌های بزرگان [[اخلاق]] آمده است که ازجمله آنها روایتی از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است که توصیه کرده است به صورت [[متملقان]] [[خاک]] بپاشند<ref>‌صدوق، من لایحضر، ۴/۱۱</ref> و این کنایه از [[بی‌اعتنایی]] به آنان است. [[امام‌ علی]]{{ع}} نیز در نامه‌ای به [[مالک اشتر]] توصیه می‌کند در [[انتخاب]] نویسندگان و منشیان، بر [[تیزهوشی]] و خوش‌باوری خود تکیه نکند و آنان را به خدمتی که برای [[والیان]] [[نیکوکار]] پیش از او کرده‌اند، بیازماید؛ زیرا [[مردم]] برای جلب نظر والیان به [[آراستن ظاهر]] می‌پردازند و خوش‌خدمتی را پیشه می‌کنند.<ref>‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۵۳، ۴۶۵</ref>
برای درمان آسیب‌های [[تملق]] و عدم تأثیر آن بر [[نفس آدمی]]، راه‌هایی در [[روایات]] و دستورالعمل‌های بزرگان [[اخلاق]] آمده است که ازجمله آنها روایتی از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است که توصیه کرده است به صورت [[متملقان]] [[خاک]] بپاشند<ref>صدوق، من لایحضر، ۴/۱۱</ref> و این کنایه از [[بی‌اعتنایی]] به آنان است. [[امام علی]]{{ع}} نیز در نامه‌ای به [[مالک اشتر]] توصیه می‌کند در [[انتخاب]] نویسندگان و منشیان، بر [[تیزهوشی]] و خوش‌باوری خود تکیه نکند و آنان را به خدمتی که برای [[والیان]] [[نیکوکار]] پیش از او کرده‌اند، بیازماید؛ زیرا [[مردم]] برای جلب نظر والیان به [[آراستن ظاهر]] می‌پردازند و خوش‌خدمتی را پیشه می‌کنند.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۵۳، ۴۶۵</ref>


[[علمای اخلاق]] راه‌هایی برای درمان این صفت [[مذموم]] در تملق‌کننده و تملق‌شونده ارائه کرده‌اند؛ اینکه شخص [[متملق]] باید به پیامدهای تملق بیندیشد و در این زمینه [[تفکر]] کند که این صفت در [[حقیقت]] کشتن کسی است که دربارهٔ او [[ستایش]] و تملق شده است<ref>‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۳</ref>؛ چنان‌که در روایتی، تملق به تیغ نهادن بر حلق کسی که دربارهٔ او تملق شده، [[تشبیه]] شده است.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۳</ref> شخص تملق‌ شونده نیز برای درمان خود باید متوجه این نکات باشد:
[[علمای اخلاق]] راه‌هایی برای درمان این صفت [[مذموم]] در تملق‌کننده و تملق‌شونده ارائه کرده‌اند؛ اینکه شخص [[متملق]] باید به پیامدهای تملق بیندیشد و در این زمینه [[تفکر]] کند که این صفت در [[حقیقت]] کشتن کسی است که دربارهٔ او [[ستایش]] و تملق شده است<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۳</ref>؛ چنان‌که در روایتی، تملق به تیغ نهادن بر حلق کسی که دربارهٔ او تملق شده، [[تشبیه]] شده است.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۳</ref> شخص تملق شونده نیز برای درمان خود باید متوجه این نکات باشد:
# از [[مدح]] و [[بدگویی]] دیگران متأثر نشود و بداند مهم، [[منزلت]] [[آدمی]] نزد [[خداوند]] است<ref>‌مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۷۰/۲۹۴–۲۹۵</ref>؛ زیرا اگر از [[باطن]] و [[اسرار]] او اطلاع یابند، او را مدح نخواهند کرد.<ref>‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۵</ref>
# از [[مدح]] و [[بدگویی]] دیگران متأثر نشود و بداند مهم، [[منزلت]] [[آدمی]] نزد [[خداوند]] است<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۷۰/۲۹۴–۲۹۵</ref>؛ زیرا اگر از [[باطن]] و [[اسرار]] او اطلاع یابند، او را مدح نخواهند کرد.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۵</ref>
# پرورش [[روحیه]] [[قناعت]] که سبب [[بی‌نیازی از مردم]] و قطع ریشه تملق و [[چاپلوسی]] می‌گردد.<ref>‌نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۱</ref>
# پرورش [[روحیه]] [[قناعت]] که سبب [[بی‌نیازی از مردم]] و قطع ریشه تملق و [[چاپلوسی]] می‌گردد.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۱</ref>
# اعتنا نکردن و پاسخ مثبت ندادن به متملق و اینکه بررسی کند اگر [[متملق]] صادق است، آن سخن را از [[فضل خدا]] بداند و اگر [[دروغ]] می‌گوید، باید ناراحت و [[غمگین]] شود؛ زیرا [[تمسخر]] شده است.<ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۰۳</ref> همچنین توجه کند که گاهی [[مدح]] افراد سبب وقوع [[کبر]]، [[عجب]]، [[سستی]] و [[ریا]] می‌گردد که سبب هلاک شخص است.<ref>‌نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۲۷</ref>
# اعتنا نکردن و پاسخ مثبت ندادن به متملق و اینکه بررسی کند اگر [[متملق]] صادق است، آن سخن را از [[فضل خدا]] بداند و اگر [[دروغ]] می‌گوید، باید ناراحت و [[غمگین]] شود؛ زیرا [[تمسخر]] شده است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۰۳</ref> همچنین توجه کند که گاهی [[مدح]] افراد سبب وقوع [[کبر]]، [[عجب]]، [[سستی]] و [[ریا]] می‌گردد که سبب هلاک شخص است.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۲۷</ref>


[[امام‌ خمینی]] مبدأ همه [[کمالات]] را [[معرفت الهی]] دانسته، راه [[اصلاح]] تمام [[مفاسد]] [[نفسانی]] را توجه به [[حق]] و ترک [[هوای نفسانی]] می‌داند؛ از این‌رو اگر [[انسان]] به حق، [[معرفت]] یابد، این معرفت سبب [[محبت]] شده، وقتی محبت به کمال رسید، [[انسان]] از غیر حق منقطع شده، [[چشم]] [[طمع]] به خود و دیگران نمی‌دارد و نزد [[خلق]] [[تملق]] نمی‌گوید؛ همچنین [[تفکر]] در نتایج تملق-که برای متملق ثمره‌ای جز [[خواری]] و [[ذلت]] ندارد-ازجمله راه‌های درمان تملق به حساب می‌آید.<ref>‌امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷–۳۳۸</ref> به [[اعتقاد]] ایشان، تقویت [[شرح صدر]] در انسان از طریق ترک [[خودخواهی]] و [[خودبینی]]، سبب می‌شود انسان از [[دلبستگی به دنیا]] و غیر [[حق دست]] بشوید و هرچه غیر حق باشد، در نظرش کوچک جلوه کند و این منشأ [[عزت نفس]] او شده، [[روح]] تملق از او رخت بربندد.<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref>
[[امام خمینی]] مبدأ همه [[کمالات]] را [[معرفت الهی]] دانسته، راه [[اصلاح]] تمام [[مفاسد]] [[نفسانی]] را توجه به [[حق]] و ترک [[هوای نفسانی]] می‌داند؛ از این‌رو اگر [[انسان]] به حق، [[معرفت]] یابد، این معرفت سبب [[محبت]] شده، وقتی محبت به کمال رسید، [[انسان]] از غیر حق منقطع شده، [[چشم]] [[طمع]] به خود و دیگران نمی‌دارد و نزد [[خلق]] [[تملق]] نمی‌گوید؛ همچنین [[تفکر]] در نتایج تملق-که برای متملق ثمره‌ای جز [[خواری]] و [[ذلت]] ندارد-ازجمله راه‌های درمان تملق به حساب می‌آید.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷–۳۳۸</ref> به [[اعتقاد]] ایشان، تقویت [[شرح صدر]] در انسان از طریق ترک [[خودخواهی]] و [[خودبینی]]، سبب می‌شود انسان از [[دلبستگی به دنیا]] و غیر [[حق دست]] بشوید و هرچه غیر حق باشد، در نظرش کوچک جلوه کند و این منشأ [[عزت نفس]] او شده، [[روح]] تملق از او رخت بربندد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref>


امام‌ خمینی در [[سلوک]] عملی خود هیچ‌گاه [[اهل]] تملق نبود و حتی از ستایش‌های صادقانه افراد و ستایش‌هایی که از روی [[اعتماد]] بود، [[پرهیز]] و افراد ستایش‌کننده را [[عتاب]] می‌کرد و از اینکه با ستایش‌های اطرافیان گرفتار [[غرور]] شود، به [[خدا]] [[پناه]] می‌برد.<ref>‌امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۷۴ و ۱۲/۳۴۳</ref> در حوزه [[اجتماعی]] نیز ایشان [[مسئولان]] [[کشور]] را آشکارا به دورکردن [[چاپلوسان]] فرا می‌خواند، مبادا به‌تدریج در جایگاه‌های کلیدی [[نظام]] [[نفوذ]] کنند. در مواردی به [[کارگزاران]] و [[دولت‌مردان]] دستور می‌داد [[مشاوران]] و همکاران خود را از انسان‌های [[چاپلوس]]، دغلباز و [[حیله‌گر]] [[انتخاب]] نکنند؛ بلکه این افراد از میان اشخاص سابقه‌دار که تعهدشان پیش از [[انقلاب]] آشکار بوده است، انتخاب شوند.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۷۰</ref>.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[تملق (مقاله)|مقاله «تملق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۳۱ – ۵۳۵.</ref>
امام خمینی در [[سلوک]] عملی خود هیچ‌گاه [[اهل]] تملق نبود و حتی از ستایش‌های صادقانه افراد و ستایش‌هایی که از روی [[اعتماد]] بود، [[پرهیز]] و افراد ستایش‌کننده را [[عتاب]] می‌کرد و از اینکه با ستایش‌های اطرافیان گرفتار [[غرور]] شود، به [[خدا]] [[پناه]] می‌برد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۷۴ و ۱۲/۳۴۳</ref> در حوزه [[اجتماعی]] نیز ایشان [[مسئولان]] [[کشور]] را آشکارا به دورکردن [[چاپلوسان]] فرا می‌خواند، مبادا به‌تدریج در جایگاه‌های کلیدی [[نظام]] [[نفوذ]] کنند. در مواردی به [[کارگزاران]] و [[دولت‌مردان]] دستور می‌داد [[مشاوران]] و همکاران خود را از انسان‌های [[چاپلوس]]، دغلباز و [[حیله‌گر]] [[انتخاب]] نکنند؛ بلکه این افراد از میان اشخاص سابقه‌دار که تعهدشان پیش از [[انقلاب]] آشکار بوده است، انتخاب شوند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۷۰</ref>.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[تملق (مقاله)|مقاله «تملق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۳۱ – ۵۳۵.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۶۲: خط ۶۸:
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:چاپلوسی]]
[[رده:مدخل‌های در انتظار تلخیص]]
۱۰۸٬۴۶۶

ویرایش