←رفع شبهه
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
==[[رفع شبهه]]== | ==[[رفع شبهه]]== | ||
در [[دایرة المعارف | در [[دایرة المعارف بزرگ اسلامی]] بعد از نقل مضمون اشعار، در انتساب آن به ابو الأسود تردید شده است، و دلیلی نامناسب بر رد این انتساب ذکر شده که درخور [[تأمل]] است. در آنجا آمده: «ولی با توجه به [[روابط]] ابوالأسود با [[امویان]]، مسئله انتساب آن مرثیه به وی اندکی تردید آمیز به نظر میرسد»<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۱۸۱.</ref>. و در پایان شرح حال ابو الأسود بعد از اشاره به پیوند صادقانه وی با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و اشعار وی درباره [[امام علی]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} چنین نتیجهگیری میکند که «با این همه [[دیوان]] او چنان که باید گویای این پیوندها و نیز منابع اصلی ما از رابطه مستقیم او با [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} و [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} سخنی به میان نیاوردهاند و اگر برخی منابع دیگر او را در شمار [[اصحاب]] این [[امامان]] نهادهاند<ref>مانند رجال طوسی، ص۴۶، ۶۹، ۷۵، ۹۵.</ref> ظاهراً بیشتر به سبب هم زمانی ابو الأسود با آنان بوده است»<ref>مانند رجال طوسی، ص۱۸۲.</ref>. | ||
[[مرگ]] [[ابوالاسود]] | در پاسخ به این اظهارات باید گفت: | ||
از آنچه تاکنون ذکر شد به خوبی [[کارگزاری]] ابوالأسود بر بصره استفاده میشود و تردیدی بر جای نمیگذارد. مرگ ابوالأسود را به دلیل [[ابتلا]] به [[طاعون]]، در | #بسیاری از [[مورخان]] تصریح کردهاند که این اشعار را ابوالأسود در [[مرثیه]]امیرالمؤمنین{{ع}} سروده است از جمله [[طبری]]<ref>تاریخ طبری، (هشت جلدی)، ج۴، ص۱۱۶.</ref>، [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۹۸.</ref>، [[بلاذری]]<ref>أنساب الأشراف، ج۲، ص۵۰۸.</ref>، [[مسعودی]]<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۶.</ref>، [[سبط ابن جوزی]]<ref>تذکرة الخواص، ص۱۸۱.</ref> [[ابن شهر آشوب]]<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۱۵ - سیزده بیت.</ref>، [[خوانساری]] در [[روضات الجنات]] به نقل از کتاب [[فصول المهمه فی معرفة الائمه]]<ref>روضات الجنات، ج۴، ص۱۷۰.</ref> و [[مجلسی]] در جلد ۴۲ [[بحار الأنوار]]<ref>بحار الأنوار، ج۴۲، ص۲۴۲ به نقل از مناقب.</ref>. مجلسی در همان جلد در جای دیگر انتساب اشعار به ابوالأسود را با تردید ذکر کرده و مینویسد: و گفته شده این اشعار را [[ام هیثم]] دختر [[عربان خثعمی]] در رثای علی{{ع}} سروده است. آنچه وی نقل کرده سی و یک [[بیت]] [[شعر]] است که در ضمن آنها این اشعاری است که نقل شد<ref>بحار الأنوار، ج۴۲، ص۲۹۹-۳۰۰.</ref>. [[نویری]] نیز مانند مجلسی با تردید نقل کرده و مینویسد و گفته شده که سراینده آن ام هیثم دختر [[عُریان نخعی]] است و مترجم آن از [[دیوان]] ابوالأسود و منابع دیگر نقل میکند<ref>نویری، نهایة الإرب، ج۵، ص۲۵۲، مترجم: مهدوی، به نقل از: دیوان ابو الأسود، ص۱۷۴ و انبات الرواة، ج۱، ص۱۹؛ ابن عبد البر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۱۳۲.</ref> که اشعار از آن ابوالأسود است. مقدسی، ذکر میکند که اشعار از ام هیثم دختر [[ابواسود]] است <ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۳۳.</ref>، که وجه جمع بین اقوال خواهد بود و [[شاعر]] آن از [[خاندان]] ابواسود خواهد بود. [[ابوالفرج]] بر خلاف کتاب اغانی خود در [[مقاتل الطالبیین]]<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۲۸.</ref> این اشعار را که بیست و یک بیت آورده است به ام هیثم دختر اسود نخعی نسبت میدهد. ولی همانگونه که ذکر شد انتساب آنها به ابو الأسود محرز است و ام هیثم فردی ناشناخته است. [[طبری]] در جریان کشته شدن [[عمر بن سعد]] بـه دست مختار به هیثم بن اسود نخعی اشاره دارد که وقتی متوجه شد مختار در صدد [[انتقام]] از عمر بن سعد است، پسر خود عُریان را نزد وی فرستاد و او را از جریان [[آگاه]] ساخت. از این روی، [[عمر سعد]] [[امان نامه]] گرفت<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۱، به نقل از ابو مخنف؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۷۰.</ref>... بنابراین [[ام هیثم]] دختر عریان باید سالها بعد باشد و [[ابو مخنف]] نقل کرده که ام هیثم دختر [[اسود]] [[نخعی]] جنازه [[ابن ملجم]] را گرفت و آن را سوزاند <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۲۵.</ref> و ممکن است، اشعار، منسوب به این خانم باشد، ولی این مطلب ظاهراً صحیح به نظر نمیرسد؛ زیرا هیثم پسر اسود نخعی بوده است. ممکن است صحیح زوجه هیثم بن اسود باشد؛ زیرا [[ابن ابی الحدید]] نقل میکند هیثم بن اسود ابی العریان خود [[عثمانی]] بود ولی همسری داشت [[طرفدار علی]]{{ع}} که در [[جنگ صفین]] گزارشهای پشت [[سپاه معاویه]] را به [[لشکریان علی]]{{ع}} گزارش میداد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۹۲؛ ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۴۵، شاید زوجه هیثم همان باشد که در زمان عمر بن خطاب متهم به زنا شده بود و علی{{ع}} با استناد به قرآن این اتهام را مردود دانست و از اجرای حد بر وی جلوگیری کرد. (تستری، قضاء امیر المؤمنین، ص۴۱).</ref>. منتهی در این اشعار به هیچ وجه به ابن ملجم اشاره نکرده و با اینکه [[قاتل]] مشخص بوده تکیه بـر [[دشمنی]] [[معاویه]] شده است. به نظر میرسد اشعار از کسی باشد که اطلاعات اجمالی راجع به جریان [[شهادت]] حضرت داشته و در آنجا حضور نداشته است. | ||
بعد از [[صلح امام حسن]]{{ع}} حُمران بن | #اگر پیوند ابوالأسود را با [[امویان]] بپذیریم، دلیل نمیشود که موضعگیری سالهای بعد را دلیل بر رد انتساب اشعاری به وی بدانیم که در [[زمان]] [[خلافت امام حسن]]{{ع}} سروده است. | ||
#از شرح حال ابوالأسود چنین استفاده میشود که وی به خاطر [[تشیع]] مـورد [[اذیت]] و [[آزار]] قرار میگرفته است<ref>الاغانی، ج۱۲، ص۳۲۲.</ref>. او تا آخر [[عمر]] بر این [[عقیده]] بوده است به گونهای که [[جاحظ]] که خود عثمانی است، او را یک [[شیعه]] معرفی میکند و دربارهاش میگوید: «[[ابوالاسود]] جزو طبقات مختلف شناخته شده و در همه آنها بر دیگران مقدم است. او جزو [[تابعان]]، [[فقها]]، [[محدثان]]، [[شعرا]] و اشراف، [[شجاعان]]، [[حاکمان]] و [[امیران]]، زیرکان، نحویان، حاضر جوابان، [[شیعیان]]، بخیلان... قرار دارد»<ref>الاغانی، ج۱۲، ص۳۰۱؛ روضات الجنات، ج۴، ص۱۶۶.</ref>. | |||
#صرف داشتن [[ارتباط]] با امرای [[بصره]] و یا [[دیدار]] با [[معاویه]] باعث نمیشود که او را از [[تشیع]] دور بدانیم؛ زیرا وی زمانی که همراه جماعتی به [[شام]] میرود، معاویه از او سؤال میکند: به من خبر رسیده است که [[علی بن ابی طالب]] میخواسته تو را یکی از دو [[حکم]] قرار دهد<ref>عدم حضور وی در [[جنگ صفین]] و ماندن در بصره به [[جانشینی]] [[عبدالله بن عباس]] (ر.ک: منقری، [[وقعة صفین]]، ص۱۱۶). | |||
منافات با نامزدی او برای [[نمایندگی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ندارد؛ زیرا [[ابوموسی اشعری]] نیز در جنگ صفین حضور نداشت.</ref>؛ در آن صورت چگونه حکم میکردی؟ پاسخ داد اگر مرا یکی از آن دو قرار میداد، هزار نفر از [[مهاجران]] و [[فرزندان]] آنها و هزار نفر از [[انصار]] و فرزندان آنها را جمع میکردم و آنها را به [[خدا]] [[سوگند]] میدادم که آیا مهاجران و فرزندان آنها شایستهترند برای [[حکومت]] یا فرزندان رها شدگان ([[طلقاء]])<ref>ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۵، ص۹۲، تعریض به معاویه است که از طلقاء بود.</ref>. بنابراین ابوالأسود [[عقیده]] خود را [[حفظ]] میکرده و زمانی که برای او هدیهای میآورند که در ضمن آن حلوایی وجود دارد که از آن بوی [[رشوه]] استشمام میکند، از آن استفاده نمیکند و دخترش در این مورد اشعاری میسراید<ref>خوانساری، روضات الجنات، ج۴، ص۱۶۸.</ref>. | |||
#ذکر افراد به عنوان [[یاران]] یکی از [[ائمه]]، از زبان [[شیخ طوسی]] از باب معاصرت آنها با ائمه نیست، بلکه از آن جهت است که آنها از ائمه [[روایت]] و [[حدیث]] نقل کردهاند و یا جزو شیعیان بودند. از آنجا که ابوالأسود در بصره ساکن بوده، طبیعی است که ارتباط [[قوی]] با ائمه ساکن [[حجاز]] نداشته باشد، ولی از آنان منقطع نبوده است. | |||
متأسفانه باید اضافه کنم که مقاله [[دائرة المعارف]] درباره ابوالأسود، مشتمل بـر لغزشهای دیگر نیز هست؛ از جمله بیان میکند که [[اختلاف]] بین ابو الأسود و [[ابن عباس]] و فرار عبدالله از [[بصره]] مربوط به سال ۳۸ هجری [[قمری]] است و بر خلاف تمام [[مورخان]] مینویسد: «از این روی این گفته که خروج ابن عباس از بصره در سال ۴۰ ق. بوده است، دقیق نیست»<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۱۸۱.</ref>. | |||
به نظر ما علت عمده این اشکالها و نارساییها که در برخی مقالات دیگـر ایــن دایرة المعارفها نیز به چشم میخورد و نتیجه شایستهای ارائه نمیگردد، آن است که [[محققان]] و نویسندگان مقالات تنها از فیشهایی که درباره یک فرد تهیه شده، استفاده میکنند و از بررسی حوادثی که مربوط به آنهاست، غافلاند و جوّ [[اجتماعی]] [[حاکم]] در آن [[زمان]] را مورد توجه قرار نمیدهند. از این روی با دیدگاههای مختلف رو به رو هستند، به ویژه در مسائل مربوط به [[شیعه]] این تشکیکها دامنه بیشتری دارد،؛ چراکه [[تاریخ نگاران]]، غیر [[شیعی]] بودند و [[منابع شیعه]] از بین رفته است و جوّ [[خفقان]] [[اجازه]] نمیداده که حوادث آنگونه که باید نگاشته شود و گاهی چنان [[روایات]] و [[اخبار]] متضاد ارائه میشود که [[شناخت]] صحیح آن از سقیم بسی دشوار و سخت است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 636 - 640.</ref> | |||
==[[مرگ]] [[ابوالاسود]]== | |||
از آنچه تاکنون ذکر شد به خوبی [[کارگزاری]] ابوالأسود بر بصره استفاده میشود و تردیدی بر جای نمیگذارد. مرگ ابوالأسود را به دلیل [[ابتلا]] به [[طاعون]]، در سال ۶۷ق. دانستهاند. برخی نیز سال ۹۹ و [[رجب]] ۱۰۱ نیز ذکر کردهاند، ولی قول اول مشهور است<ref>روضات الجنات، ج۴، ص۱۶۶.</ref>. | |||
بعد از [[صلح امام حسن]]{{ع}} [[حُمران بن ابان]]<ref>حمران غلامی بود که عثمان او را خرید و آزاد کرد و ملازم عثمان و ساکن بصره بود. ر.ک: ذهبی، تاریخ الاسلام، سال ۶۱-۸۰، ص۳۹۵.</ref> بر بصره مسلط شد و [[معاویه]] [[بسر بن ارطات]] را حاکم آن [[شهر]] کرده [[بُسر]] به دستور معاویه وارد بصره گردید و [[فرزندان]] [[زیاد بن عبید]] را دستگیر کرد و از زیاد که در [[فارس]] بود، خواست تا [[حکومت معاویه]] را به رسمیت بشناسد<ref>الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۰۷؛ الفتوح، (چاپ جدید فارسی)، ص۷۷۲، در این کتاب به جای بُسر، عمرو ذکر شده است.</ref>، و بدینگونه [[بصره]] تحت [[اختیار]] [[معاویه]] قرار گرفت.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 641.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |