معروف در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'ه. ق.' به 'ﻫ.ق')
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
این لغت ضدّ «منکره» است و به معنای هر امری است که [[عقل]] و [[شرع]] آن را می‌پسندند. در مقابل، منکر چیزی است که به [[زشتی]] شناخته می‌شود<ref>الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة (ط. دارالعلم للملایین، ۱۴۰۴ه. ق.)، ج۴، ص۱۴۰۱.</ref>. «[[عرفان]]» به معنای شناختن با [[تدبر]] و دقت، یا اطلاع دقیق بر ذات چیزی و [[علم]] به خصوصیات و آثار آن شیء است<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۹۹.</ref>. به این ترتیب، معروف در مقابل منکر، اسم برای هر عمل یا عقیده‌ای است که عقل یا شرع آن را می‌شناسد و می‌‌پسندد. بدین ترتیب، معروف در متن واقع باید شناخته شده و [[پسندیده]] باشد<ref>مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۶۰.</ref> و لذا مصادیق آن همه [[عقاید]] و [[اعمال پسندیده]] و مستحسن [[شرعی]] و [[عقلی]] را در بر می‌گیرد. برخی از اهل لغت معروف را از «[[عُرف]]»، به معنای امر آرامش‎آوری که [[انسان]] با آن مأنوس است، معنا کرده‌اند؛ در مقابل، منکر از «نُکر» است که به معنی امر وحشت‎آور و نفرت‎زاست<ref>معجم مقاییس اللغه (ط. مکتب الاعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ه. ق.)، ج۴، ص۲۸۱.</ref>.
این لغت ضدّ «منکره» است و به معنای هر امری است که [[عقل]] و [[شرع]] آن را می‌پسندند. در مقابل، منکر چیزی است که به [[زشتی]] شناخته می‌شود<ref>الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة (ط. دارالعلم للملایین، ۱۴۰۴ﻫ.ق)، ج۴، ص۱۴۰۱.</ref>. «[[عرفان]]» به معنای شناختن با [[تدبر]] و دقت، یا اطلاع دقیق بر ذات چیزی و [[علم]] به خصوصیات و آثار آن شیء است<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۹۹.</ref>. به این ترتیب، معروف در مقابل منکر، اسم برای هر عمل یا عقیده‌ای است که عقل یا شرع آن را می‌شناسد و می‌‌پسندد. بدین ترتیب، معروف در متن واقع باید شناخته شده و [[پسندیده]] باشد<ref>مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۶۰.</ref> و لذا مصادیق آن همه [[عقاید]] و [[اعمال پسندیده]] و مستحسن [[شرعی]] و [[عقلی]] را در بر می‌گیرد. برخی از اهل لغت معروف را از «[[عُرف]]»، به معنای امر آرامش‎آوری که [[انسان]] با آن مأنوس است، معنا کرده‌اند؛ در مقابل، منکر از «نُکر» است که به معنی امر وحشت‎آور و نفرت‎زاست<ref>معجم مقاییس اللغه (ط. مکتب الاعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ .ق)، ج۴، ص۲۸۱.</ref>.


بر این اساس، مبنای معروف در اصطلاح شرعی به معنای آن امری است که با [[فطرت انسانی]] هماهنگ و آشنا است. این مطلب به اصل [[فطری]] بودن [[دین]] باز می‌گردد که همه [[اوامر و نواهی]] شرعی، متناسب با [[خواست فطری]] انسان است. در نتیجه، معروف شرعی مأنوس فطری با انسان است و متقابلاً منکر شرعی، امر نفرت‎زا و غیرمأنوس با نهاد [[آدمی]] است.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۲۹۳.</ref>
بر این اساس، مبنای معروف در اصطلاح شرعی به معنای آن امری است که با [[فطرت انسانی]] هماهنگ و آشنا است. این مطلب به اصل [[فطری]] بودن [[دین]] باز می‌گردد که همه [[اوامر و نواهی]] شرعی، متناسب با [[خواست فطری]] انسان است. در نتیجه، معروف شرعی مأنوس فطری با انسان است و متقابلاً منکر شرعی، امر نفرت‎زا و غیرمأنوس با نهاد [[آدمی]] است.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۲۹۳.</ref>

نسخهٔ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۰

مقدمه

این لغت ضدّ «منکره» است و به معنای هر امری است که عقل و شرع آن را می‌پسندند. در مقابل، منکر چیزی است که به زشتی شناخته می‌شود[۱]. «عرفان» به معنای شناختن با تدبر و دقت، یا اطلاع دقیق بر ذات چیزی و علم به خصوصیات و آثار آن شیء است[۲]. به این ترتیب، معروف در مقابل منکر، اسم برای هر عمل یا عقیده‌ای است که عقل یا شرع آن را می‌شناسد و می‌‌پسندد. بدین ترتیب، معروف در متن واقع باید شناخته شده و پسندیده باشد[۳] و لذا مصادیق آن همه عقاید و اعمال پسندیده و مستحسن شرعی و عقلی را در بر می‌گیرد. برخی از اهل لغت معروف را از «عُرف»، به معنای امر آرامش‎آوری که انسان با آن مأنوس است، معنا کرده‌اند؛ در مقابل، منکر از «نُکر» است که به معنی امر وحشت‎آور و نفرت‎زاست[۴].

بر این اساس، مبنای معروف در اصطلاح شرعی به معنای آن امری است که با فطرت انسانی هماهنگ و آشنا است. این مطلب به اصل فطری بودن دین باز می‌گردد که همه اوامر و نواهی شرعی، متناسب با خواست فطری انسان است. در نتیجه، معروف شرعی مأنوس فطری با انسان است و متقابلاً منکر شرعی، امر نفرت‎زا و غیرمأنوس با نهاد آدمی است.[۵]

منابع

پانویس

  1. الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة (ط. دارالعلم للملایین، ۱۴۰۴ﻫ.ق)، ج۴، ص۱۴۰۱.
  2. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۹۹.
  3. مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۶۰.
  4. معجم مقاییس اللغه (ط. مکتب الاعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ﻫ.ق)، ج۴، ص۲۸۱.
  5. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۲۹۳.