وحی به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پرسشهای وابسته}} +{{پرسش وابسته}})) |
(←پانویس) |
||
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی | | موضوع اصلی = [[وحی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ وحی]] | ||
| تصویر = 7626626265.jpg | |||
| تصویر | | مدخل بالاتر = [[وحی]] | ||
| مدخل اصلی = [[وحی در لغت]] | |||
| مدخل بالاتر | | مدخل وابسته = | ||
| مدخل اصلی | | تعداد پاسخ = ۲ | ||
| مدخل وابسته | |||
| | |||
}} | }} | ||
'''[[وحی]] به چه معناست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[ | '''[[وحی]] به چه معناست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[وحی (پرسش)|وحی]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[وحی]]''' مراجعه شود. | ||
== پاسخ نخست == | == پاسخ نخست == | ||
[[پرونده:11917.jpg|بندانگشتی| | [[پرونده:11917.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[احمد حسین شریفی]]]] | ||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[احمد حسین شریفی|شریفی]]''' و آقای دکتر '''[[حسن یوسفیان|یوسفیان]]''' در کتاب ''«[[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]»'' در اینباره گفتهاند: | |||
«واژه [[وحی]] در [[زبان عربی]] و همچنین در [[قرآن کریم]]، در معانی گوناگونی به کار رفته است، که ذکر و بررسی آنها خارج از بحث کنونی ماست. ما در اینجا فقط به ذکر معنای اصطلاحی آن پرداخته و ویژگیهای آن را توضیح میدهیم. دریافت و [[تلقی وحی]] در اصطلاح [[علم کلام]]، عبارت است از: تفهیم اختصاصی مطالبی، به طریق غیر عادی. از طرف [[خداوند]] به [[بنده]] برگزیدهای که [[مأمور]] [[هدایت مردم]] شده است<ref>راهنماشناسی، ص۱۱؛ همچنین ر.ک: قرآنشناسی، ج۱، ص۵۲-۵۳.</ref>. امّا اینکه [[حقیقت]] و [[ماهیت وحی]] چیست، و به چه صورتی دریافت میشده است. از امور غیر قابل توصیف است. فقط باید آن را [[درک]] کرد تا [[حقیقت]] آن را دانست؛ هنگامی میتوانیم [[حقیقت]] و کیفیت [[وحی]] را دریابیم که به خود ما هم [[وحی]] بشود. مثلاً اگر برای کسی که [[کور]] مادرزاد است، گلها و رنگ آنها و لذتی را که از دیدن آنها به [[انسان]] [[دست]] میدهد، توصیف کنند، آن شخص، تنها چیزی که میتواند [[درک]] کند این است که در عالم خارج چیزی به نام گل وجود دارد. و دارای انواع و اقسام گوناگون و رنگهای متفاوتی هم میباشد، و [[آدمی]] از دیدن آنها [[لذت]] میبرد؛ امّا این [[فهم]] ناقص و [[درک]] اندک از واقعیت گل بسیار دور است. | «واژه [[وحی]] در [[زبان عربی]] و همچنین در [[قرآن کریم]]، در معانی گوناگونی به کار رفته است، که ذکر و بررسی آنها خارج از بحث کنونی ماست. ما در اینجا فقط به ذکر معنای اصطلاحی آن پرداخته و ویژگیهای آن را توضیح میدهیم. دریافت و [[تلقی وحی]] در اصطلاح [[علم کلام]]، عبارت است از: تفهیم اختصاصی مطالبی، به طریق غیر عادی. از طرف [[خداوند]] به [[بنده]] برگزیدهای که [[مأمور]] [[هدایت مردم]] شده است<ref>راهنماشناسی، ص۱۱؛ همچنین ر.ک: قرآنشناسی، ج۱، ص۵۲-۵۳.</ref>. امّا اینکه [[حقیقت]] و [[ماهیت وحی]] چیست، و به چه صورتی دریافت میشده است. از امور غیر قابل توصیف است. فقط باید آن را [[درک]] کرد تا [[حقیقت]] آن را دانست؛ هنگامی میتوانیم [[حقیقت]] و کیفیت [[وحی]] را دریابیم که به خود ما هم [[وحی]] بشود. مثلاً اگر برای کسی که [[کور]] مادرزاد است، گلها و رنگ آنها و لذتی را که از دیدن آنها به [[انسان]] [[دست]] میدهد، توصیف کنند، آن شخص، تنها چیزی که میتواند [[درک]] کند این است که در عالم خارج چیزی به نام گل وجود دارد. و دارای انواع و اقسام گوناگون و رنگهای متفاوتی هم میباشد، و [[آدمی]] از دیدن آنها [[لذت]] میبرد؛ امّا این [[فهم]] ناقص و [[درک]] اندک از واقعیت گل بسیار دور است. | ||
آنچه مسلم است و از [[قرآن کریم]] فهمیده میشود، این است که [[وحی]] به سه صورت انجام میگرفته است: | آنچه مسلم است و از [[قرآن کریم]] فهمیده میشود، این است که [[وحی]] به سه صورت انجام میگرفته است: | ||
#به وسیله القای مستقیم در [[قلب]] [[پیامبر]]؛ | # به وسیله القای مستقیم در [[قلب]] [[پیامبر]]؛ | ||
#با [[القا]] از پشت پرده و [[حجاب]]، به طوری که [[پیامبر]]، شخص [[متکلم]] را نمیدیده است؛ | # با [[القا]] از پشت پرده و [[حجاب]]، به طوری که [[پیامبر]]، شخص [[متکلم]] را نمیدیده است؛ | ||
#از طریق [[فرشتگان]]، که به نظر و نگاه [[پیامبر]] میآمدند، و گاه نامرئی بودند. [[قرآن کریم]] در این مورد میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref>«و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.</ref>. | # از طریق [[فرشتگان]]، که به نظر و نگاه [[پیامبر]] میآمدند، و گاه نامرئی بودند. [[قرآن کریم]] در این مورد میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref>«و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.</ref>. | ||
[[دانش]] و [[آگاهی]] [[بشر]]، [[قادر]] به [[درک]] واقعیت [[وحی]] نیست؛ تنها چیزی که ما میدانیم این است که میتوان به کمک [[دلایل عقلی]] و شواهد [[قرآنی]] و [[روایی]] ویژگیها و خصوصیاتی را برای [[وحی]] ذکر کرد که تا اندازهای پرده از چهره [[غیبی]] این پدیده ماورایی کنار رود و اذهان غبارآلود ما [[آدمیان]] خاکی با این هدیّت آسمانی آشنا شود. از این رو برای آشنایی – ولو بسیار سطحی و زمینی – با این [[نعمت]] بزرگ [[الهی]]، به دو ویژگی عمده که از مقوّمات آن به شمار میروند، اشاره میکنیم: | |||
# [[دریافت وحی]] از سوی [[پیامبران]]، از نوع دریافتهای حضوری بوده است. میدانیم که [[علوم]] و [[ادراکات]] [[آدمی]] به دو دسته کلّی قابل تقسیم هستند: حصولی و حضوری. در [[علوم حصولی]] همیشه صورت ادراکی، بین عالم و معلوم، واسطه و فاصله میشود؛ یعنی، قوّه درّاکه [[آدمی]] مستقیماً با خود واقع سر و کار ندارد، بلکه صورتی از آن را مییابد. امّا در [[علم حضوری]]، شخص عالم، عین معلوم را مییابد؛ یعنی، خود واقعیت را دریافت میکند و نه صورت [[ذهنی]] آن را. [[احساس]] درد یا [[گرسنگی]] و به طور کلی، حالات [[روانی]] و [[روحی]]، از این نوعند<ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: آموزش فلسفه، ج۱، ص۱۵۲-۱۷۱.</ref>. با توجه به این توضیح، باید گفت که [[ادراک]] [[وحی]] و دریافت و تلقی آن هم از قبیل [[علم حضوری]] است؛ زیرا که "[[پیغمبر]] [[وحی]] را از [[راه]] [[فکر]] – که اکتسابی است- دریافت نمیکند"<ref>راهنماشناسی، ص۱۴.</ref>. بلکه "کسی که استعداد دریافت آن را داشته باشد واجد یک [[حقیقت]] [[علمی]] میشود که حضوراً آن را مییابد و [[ارتباط]] آن را با وحیکننده - خواه فرشتهای واسطه باشد یا نباشد - [[مشاهده]] میکند"<ref>آموزش عقاید، ج۱-۲، ص۲۶۴.</ref>. | # [[دریافت وحی]] از سوی [[پیامبران]]، از نوع دریافتهای حضوری بوده است. میدانیم که [[علوم]] و [[ادراکات]] [[آدمی]] به دو دسته کلّی قابل تقسیم هستند: حصولی و حضوری. در [[علوم حصولی]] همیشه صورت ادراکی، بین عالم و معلوم، واسطه و فاصله میشود؛ یعنی، قوّه درّاکه [[آدمی]] مستقیماً با خود واقع سر و کار ندارد، بلکه صورتی از آن را مییابد. امّا در [[علم حضوری]]، شخص عالم، عین معلوم را مییابد؛ یعنی، خود واقعیت را دریافت میکند و نه صورت [[ذهنی]] آن را. [[احساس]] درد یا [[گرسنگی]] و به طور کلی، حالات [[روانی]] و [[روحی]]، از این نوعند<ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: آموزش فلسفه، ج۱، ص۱۵۲-۱۷۱.</ref>. با توجه به این توضیح، باید گفت که [[ادراک]] [[وحی]] و دریافت و تلقی آن هم از قبیل [[علم حضوری]] است؛ زیرا که "[[پیغمبر]] [[وحی]] را از [[راه]] [[فکر]] – که اکتسابی است- دریافت نمیکند"<ref>راهنماشناسی، ص۱۴.</ref>. بلکه "کسی که استعداد دریافت آن را داشته باشد واجد یک [[حقیقت]] [[علمی]] میشود که حضوراً آن را مییابد و [[ارتباط]] آن را با وحیکننده - خواه فرشتهای واسطه باشد یا نباشد - [[مشاهده]] میکند"<ref>آموزش عقاید، ج۱-۲، ص۲۶۴.</ref>. | ||
#ویژگی دوم پدیده [[وحی]] که در واقع، نتیجه ویژگی اول میباشد - خطاناپذیری آن است؛ یعنی مانند [[ادراکات]] [[حسی]] و [[عقلی]] نیست که در معرض [[خطا]] و [[اشتباه]] باشد. چرا که [[تلقی وحی]] یعنی یک دریافت [[غیبی]] و [[باطنی]] که از قبیل [[علم حضوری]] است و در [[علم حضوری]]، هیچ گونه [[خطا]] و اشتباهی [[راه]] ندارد؛ زیرا که [[خطا]] و [[اشتباه]] تنها در واسطه بین عالم و معلوم امکان تحقق دارد؛ در حالی که در [[علم حضوری]]، بین عالم و معلوم چیزی واسطه نمیشود. اصلاً مقسم صحیح و [[خطا]] [[ادراک]] حصولی است<ref>راهنماشناسی، ص۱۷.</ref> [نه حضوری. بنابراین، امکان [[خطا]] و [[اشتباه]] در خود [[وحی]] نمیرود و همچنین] کسی که به او [[وحی]] میشود، هیچگاه [[شک]] نمیکند که آیا به من [[وحی]] شده یا [[خطا]] میکنم<ref>راهنماشناسی، ص۱۵-۱۶؛ و همچنین ر.ک: التمهید، ج۱، ص۸۲.</ref>»<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۹۳-۹۵.</ref>. | # ویژگی دوم پدیده [[وحی]] که در واقع، نتیجه ویژگی اول میباشد - خطاناپذیری آن است؛ یعنی مانند [[ادراکات]] [[حسی]] و [[عقلی]] نیست که در معرض [[خطا]] و [[اشتباه]] باشد. چرا که [[تلقی وحی]] یعنی یک دریافت [[غیبی]] و [[باطنی]] که از قبیل [[علم حضوری]] است و در [[علم حضوری]]، هیچ گونه [[خطا]] و اشتباهی [[راه]] ندارد؛ زیرا که [[خطا]] و [[اشتباه]] تنها در واسطه بین عالم و معلوم امکان تحقق دارد؛ در حالی که در [[علم حضوری]]، بین عالم و معلوم چیزی واسطه نمیشود. اصلاً مقسم صحیح و [[خطا]] [[ادراک]] حصولی است<ref>راهنماشناسی، ص۱۷.</ref> [نه حضوری. بنابراین، امکان [[خطا]] و [[اشتباه]] در خود [[وحی]] نمیرود و همچنین] کسی که به او [[وحی]] میشود، هیچگاه [[شک]] نمیکند که آیا به من [[وحی]] شده یا [[خطا]] میکنم<ref>راهنماشناسی، ص۱۵-۱۶؛ و همچنین ر.ک: التمهید، ج۱، ص۸۲.</ref>»<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۹۳-۹۵.</ref>. | ||
== پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | == پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | ||
خط ۳۴: | خط ۲۹: | ||
| تصویر = 1379670.jpg | | تصویر = 1379670.jpg | ||
| پاسخدهنده = ابراهیم صفرزاده | | پاسخدهنده = ابراهیم صفرزاده | ||
| پاسخ = آقای '''[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده]]''' در [[کتاب ]]''«[[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده]]''' در [[کتاب]] ''«[[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«[[اهل]] لغت، [[وحی]] را در این چند معنا استعمال کردهاند: اشاره<ref>محمد بن عبدالقادر، مختار الصحاح، ص۳۶۵؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱؛ العین، ج۳، ص۳۲۰ (الوحی: الاشاره).</ref>، [[الهام]]<ref>مختار الصحاح، ص۳۶۵؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱؛ العین، ج۳، ص۳۲۰؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۴۷۸ (الوحی: الالهام).</ref>، [[کلام]] خفی<ref>مختار الصحاح، ص۳۶۵؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱ (الوحی: الکلام الخفی).</ref>، [[وسوسه]]<ref>مجمع البحرین، ج۴، ص۴۷۹ (الوحی: الوسوسه).</ref> و [[القا]] در [[قلب]]<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۴۷۸ (الوحی: القاء فی القلب).</ref>. | «[[اهل]] لغت، [[وحی]] را در این چند معنا استعمال کردهاند: اشاره<ref>محمد بن عبدالقادر، مختار الصحاح، ص۳۶۵؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱؛ العین، ج۳، ص۳۲۰ (الوحی: الاشاره).</ref>، [[الهام]]<ref>مختار الصحاح، ص۳۶۵؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱؛ العین، ج۳، ص۳۲۰؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۴۷۸ (الوحی: الالهام).</ref>، [[کلام]] خفی<ref>مختار الصحاح، ص۳۶۵؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱ (الوحی: الکلام الخفی).</ref>، [[وسوسه]]<ref>مجمع البحرین، ج۴، ص۴۷۹ (الوحی: الوسوسه).</ref> و [[القا]] در [[قلب]]<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۴۷۸ (الوحی: القاء فی القلب).</ref>. | ||
خط ۴۲: | خط ۳۷: | ||
در اصطلاح [[قرآن]] وحی به چند چیز اطلاق میشود؛ مثل: [[رسالت]]، قرآن، [[رؤیا]]، کتاب، وسوسه [[شیطان]] و امر<ref>مختار الصحاح، ص۳۶۵؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۴۷۸؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱؛ العین، ج۳، ص۳۲۰.</ref>. ولی مراد ما از کلمه وحی، قرآن و [[روایات]] است»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۸.</ref>. | در اصطلاح [[قرآن]] وحی به چند چیز اطلاق میشود؛ مثل: [[رسالت]]، قرآن، [[رؤیا]]، کتاب، وسوسه [[شیطان]] و امر<ref>مختار الصحاح، ص۳۶۵؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۴۷۸؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱؛ العین، ج۳، ص۳۲۰.</ref>. ولی مراد ما از کلمه وحی، قرآن و [[روایات]] است»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۸.</ref>. | ||
}} | }} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:پرسش]] | ||
[[رده:پرسمان | [[رده:پرسمان وحی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۹
وحی به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ وحی |
مدخل بالاتر | وحی |
مدخل اصلی | وحی در لغت |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
وحی به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث وحی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی وحی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر شریفی و آقای دکتر یوسفیان در کتاب «پژوهشی در عصمت معصومان» در اینباره گفتهاند:
«واژه وحی در زبان عربی و همچنین در قرآن کریم، در معانی گوناگونی به کار رفته است، که ذکر و بررسی آنها خارج از بحث کنونی ماست. ما در اینجا فقط به ذکر معنای اصطلاحی آن پرداخته و ویژگیهای آن را توضیح میدهیم. دریافت و تلقی وحی در اصطلاح علم کلام، عبارت است از: تفهیم اختصاصی مطالبی، به طریق غیر عادی. از طرف خداوند به بنده برگزیدهای که مأمور هدایت مردم شده است[۱]. امّا اینکه حقیقت و ماهیت وحی چیست، و به چه صورتی دریافت میشده است. از امور غیر قابل توصیف است. فقط باید آن را درک کرد تا حقیقت آن را دانست؛ هنگامی میتوانیم حقیقت و کیفیت وحی را دریابیم که به خود ما هم وحی بشود. مثلاً اگر برای کسی که کور مادرزاد است، گلها و رنگ آنها و لذتی را که از دیدن آنها به انسان دست میدهد، توصیف کنند، آن شخص، تنها چیزی که میتواند درک کند این است که در عالم خارج چیزی به نام گل وجود دارد. و دارای انواع و اقسام گوناگون و رنگهای متفاوتی هم میباشد، و آدمی از دیدن آنها لذت میبرد؛ امّا این فهم ناقص و درک اندک از واقعیت گل بسیار دور است.
آنچه مسلم است و از قرآن کریم فهمیده میشود، این است که وحی به سه صورت انجام میگرفته است:
- به وسیله القای مستقیم در قلب پیامبر؛
- با القا از پشت پرده و حجاب، به طوری که پیامبر، شخص متکلم را نمیدیده است؛
- از طریق فرشتگان، که به نظر و نگاه پیامبر میآمدند، و گاه نامرئی بودند. قرآن کریم در این مورد میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾[۲].
دانش و آگاهی بشر، قادر به درک واقعیت وحی نیست؛ تنها چیزی که ما میدانیم این است که میتوان به کمک دلایل عقلی و شواهد قرآنی و روایی ویژگیها و خصوصیاتی را برای وحی ذکر کرد که تا اندازهای پرده از چهره غیبی این پدیده ماورایی کنار رود و اذهان غبارآلود ما آدمیان خاکی با این هدیّت آسمانی آشنا شود. از این رو برای آشنایی – ولو بسیار سطحی و زمینی – با این نعمت بزرگ الهی، به دو ویژگی عمده که از مقوّمات آن به شمار میروند، اشاره میکنیم:
- دریافت وحی از سوی پیامبران، از نوع دریافتهای حضوری بوده است. میدانیم که علوم و ادراکات آدمی به دو دسته کلّی قابل تقسیم هستند: حصولی و حضوری. در علوم حصولی همیشه صورت ادراکی، بین عالم و معلوم، واسطه و فاصله میشود؛ یعنی، قوّه درّاکه آدمی مستقیماً با خود واقع سر و کار ندارد، بلکه صورتی از آن را مییابد. امّا در علم حضوری، شخص عالم، عین معلوم را مییابد؛ یعنی، خود واقعیت را دریافت میکند و نه صورت ذهنی آن را. احساس درد یا گرسنگی و به طور کلی، حالات روانی و روحی، از این نوعند[۳]. با توجه به این توضیح، باید گفت که ادراک وحی و دریافت و تلقی آن هم از قبیل علم حضوری است؛ زیرا که "پیغمبر وحی را از راه فکر – که اکتسابی است- دریافت نمیکند"[۴]. بلکه "کسی که استعداد دریافت آن را داشته باشد واجد یک حقیقت علمی میشود که حضوراً آن را مییابد و ارتباط آن را با وحیکننده - خواه فرشتهای واسطه باشد یا نباشد - مشاهده میکند"[۵].
- ویژگی دوم پدیده وحی که در واقع، نتیجه ویژگی اول میباشد - خطاناپذیری آن است؛ یعنی مانند ادراکات حسی و عقلی نیست که در معرض خطا و اشتباه باشد. چرا که تلقی وحی یعنی یک دریافت غیبی و باطنی که از قبیل علم حضوری است و در علم حضوری، هیچ گونه خطا و اشتباهی راه ندارد؛ زیرا که خطا و اشتباه تنها در واسطه بین عالم و معلوم امکان تحقق دارد؛ در حالی که در علم حضوری، بین عالم و معلوم چیزی واسطه نمیشود. اصلاً مقسم صحیح و خطا ادراک حصولی است[۶] [نه حضوری. بنابراین، امکان خطا و اشتباه در خود وحی نمیرود و همچنین] کسی که به او وحی میشود، هیچگاه شک نمیکند که آیا به من وحی شده یا خطا میکنم[۷]»[۸].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آقای صفرزاده؛ |
---|
آقای صفرزاده در کتاب «عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی» در اینباره گفته است:
«اهل لغت، وحی را در این چند معنا استعمال کردهاند: اشاره[۹]، الهام[۱۰]، کلام خفی[۱۱]، وسوسه[۱۲] و القا در قلب[۱۳]. وحی، مصدر باب "وحی، یحی" و قدر مشترک میان این معانی، همان "تفهیم خفی" است که از خلق پنهان است؛ همچنان که ابن منظور در لسان العرب از ابن انبازی نقل میکند: "وحی را از آن جهت وحی نامیدهاند، که خداوند آن را مخصوص انبیا قرار داده و از خلق پنهان کرده است"[۱۴]. در اصطلاح قرآن وحی به چند چیز اطلاق میشود؛ مثل: رسالت، قرآن، رؤیا، کتاب، وسوسه شیطان و امر[۱۵]. ولی مراد ما از کلمه وحی، قرآن و روایات است»[۱۶]. |
پانویس
- ↑ راهنماشناسی، ص۱۱؛ همچنین ر.ک: قرآنشناسی، ج۱، ص۵۲-۵۳.
- ↑ «و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.
- ↑ برای توضیح بیشتر، ر.ک: آموزش فلسفه، ج۱، ص۱۵۲-۱۷۱.
- ↑ راهنماشناسی، ص۱۴.
- ↑ آموزش عقاید، ج۱-۲، ص۲۶۴.
- ↑ راهنماشناسی، ص۱۷.
- ↑ راهنماشناسی، ص۱۵-۱۶؛ و همچنین ر.ک: التمهید، ج۱، ص۸۲.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۹۳-۹۵.
- ↑ محمد بن عبدالقادر، مختار الصحاح، ص۳۶۵؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱؛ العین، ج۳، ص۳۲۰ (الوحی: الاشاره).
- ↑ مختار الصحاح، ص۳۶۵؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱؛ العین، ج۳، ص۳۲۰؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۴۷۸ (الوحی: الالهام).
- ↑ مختار الصحاح، ص۳۶۵؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱ (الوحی: الکلام الخفی).
- ↑ مجمع البحرین، ج۴، ص۴۷۹ (الوحی: الوسوسه).
- ↑ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۴۷۸ (الوحی: القاء فی القلب).
- ↑ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱.
- ↑ مختار الصحاح، ص۳۶۵؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۴۷۸؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۱؛ العین، ج۳، ص۳۲۰.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۲۸.