←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==بنی مَرّان و [[تاریخ]] [[جاهلیت]]== | ==بنی مَرّان و [[تاریخ]] [[جاهلیت]]== | ||
تاریخ [[جاهلی]] بنی مران بن جعفی هم، - چونان غالب [[قبایل]] و [[طوایف]] جاهلی، - بیشتر به [[جنگ]] و زد و خوردهای نظامی گذشت. آنان به خصوص با [[قبیله]] [[بنی عامر بن صعصعه]] مناسبات خصمانهای را [[تجربه]] کردند. [[شراحیل بن شیطان بن حارث بن أصهب]] از رؤسای [[بنی جعفی]] - که غارات بسیاری را علیه [[اقوام]] دیگر به راه انداخته بود، - در یکی از همین [[نبردها]]، توسط [[بنی جعدة بن کعب]] از [[بنی عامر بن صعصعه]] کشته شد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.</ref>. حرّاب (علقمه) بن مالک بن حجر بن حارث بن أصهب هم دیگر [[رییس قبیله]] بنی جعفی بعد از شراحیل بود که در [[نبرد]] با [[بنی عامر]] [[جان]] سپرد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۵؛ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۷.</ref>. کشته شدن این دو بزرگ جعفی، بازتاب وسیعی در اشعار [[شاعران]] بزرگ جاهلی آن عصر، از جمله [[نابغه جعدی]]<ref>{{عربی|أرحنا معدّا من شراحیل بعدما *** أراهم مع الشّمس الکواکب مظهرا}} (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۱۶)</ref> و [[عمرو بن معدی کرب]]<ref>{{عربی|و هم قتلوا بذی قلع ثقیفا *** فما عقلوا و ما فاءوا بزند *** و هم سحبوا علی الدهنا جیوشا *** یعید بهم شراحیل و یبدی *** و هم ترکوا القبائل من معدّ *** ضبابا مجحرین بکل حقد}} (دیوان عمرو بن معدی کرب، ص۸۰)</ref> داشت. [[دهر بن حداء بن ذهل جعفی]] هم از دیگر جرّاران [[یمن]] بود<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۲.</ref> که در نبردی که همراه با [[قبایل]] [[مذحج]] و همدان علیه [[بنی عقیل]] بن کعب - از [[طوایف]] [[عامر بن صعصعه]] - داشت<ref>مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۰۹؛ ابن سلّام، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۷۷۰-۷۷۱.</ref>، در «[[یوم النخیل]]»<ref>ابن سلّام، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۷۷۰.</ref> به دست آنان کشته شد<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۲. نیز ر.ک: مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۰۹. ابن درید و قلقشندی از این فرد با نام «[[أسماء بن دهر بن حداء]]» یاد کرده و آوردهاند که او از شجاعان و از رؤسای قوم خود بود که به دست بنی جَعْدة بن کعب کشته شد. (ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۶؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۴۰۶.) این شخص در کتاب ابن کلبی با نام «ابو دهر» نام برده شده است. ابن کلبی، ابو دهر را از رؤسای بنی جعفی به شمار آورده و از کشته شدن او توسط بنی عقیل بن کعب بن ربیعة بن عامر بن صعصعه خبر داده است. از آنجا که ابن کلبی در این کتاب، از ابو دهر و أسماء بن دهر بن الحدّاء بن ذهل با دو عنوان جدا از هم نام برده، چنین برداشت میشود که او، آنها را شخصیت واحدی نمیدانسته است. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۳.)</ref>. چنین به نظر میرسد که بنی مرّانیها هم، - مانند دیگر [[جعفیها]] و مذحجیها، - در [[جاهلیت]]، به [[پرستش]] [[بتها]] [[اشتغال]] داشتند و به احتمال، بتی به نام «فراض» - [[بت]] [[قوم]] مادریشان [[سعد العشیره]] - را میپرستیدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۷؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۳۸.</ref>. آنان در این دوره، مانند بسیاری دیگر از [[اعراب]]، به [[عادات]] و رسومی تن داده بودند که اجتناب از خوردن [[قلب]] حیوانات از آن جمله بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | تاریخ [[جاهلی]] بنی مران بن جعفی هم، - چونان غالب [[قبایل]] و [[طوایف]] جاهلی، - بیشتر به [[جنگ]] و زد و خوردهای نظامی گذشت. آنان به خصوص با [[قبیله]] [[بنی عامر بن صعصعه]] مناسبات خصمانهای را [[تجربه]] کردند. [[شراحیل بن شیطان بن حارث بن أصهب]] از رؤسای [[بنی جعفی]] - که غارات بسیاری را علیه [[اقوام]] دیگر به راه انداخته بود، - در یکی از همین [[نبردها]]، توسط [[بنی جعدة بن کعب]] از [[بنی عامر بن صعصعه]] کشته شد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.</ref>. حرّاب (علقمه) بن مالک بن حجر بن حارث بن أصهب هم دیگر [[رییس قبیله]] بنی جعفی بعد از شراحیل بود که در [[نبرد]] با [[بنی عامر]] [[جان]] سپرد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۵؛ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۷.</ref>. کشته شدن این دو بزرگ جعفی، بازتاب وسیعی در اشعار [[شاعران]] بزرگ جاهلی آن عصر، از جمله [[نابغه جعدی]]<ref>{{عربی|أرحنا معدّا من شراحیل بعدما *** أراهم مع الشّمس الکواکب مظهرا}} (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۱۶)</ref> و [[عمرو بن معدی کرب]]<ref>{{عربی|و هم قتلوا بذی قلع ثقیفا *** فما عقلوا و ما فاءوا بزند *** و هم سحبوا علی الدهنا جیوشا *** یعید بهم شراحیل و یبدی *** و هم ترکوا القبائل من معدّ *** ضبابا مجحرین بکل حقد}} (دیوان عمرو بن معدی کرب، ص۸۰)</ref> داشت. [[دهر بن حداء بن ذهل جعفی]] هم از دیگر جرّاران [[یمن]] بود<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۲.</ref> که در نبردی که همراه با [[قبایل]] [[مذحج]] و همدان علیه [[بنی عقیل]] بن کعب - از [[طوایف]] [[عامر بن صعصعه]] - داشت<ref>مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۰۹؛ ابن سلّام، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۷۷۰-۷۷۱.</ref>، در «[[یوم النخیل]]»<ref>ابن سلّام، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۷۷۰.</ref> به دست آنان کشته شد<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۲. نیز ر.ک: مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۰۹. ابن درید و قلقشندی از این فرد با نام «[[أسماء بن دهر بن حداء]]» یاد کرده و آوردهاند که او از شجاعان و از رؤسای قوم خود بود که به دست بنی جَعْدة بن کعب کشته شد. (ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۶؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۴۰۶.) این شخص در کتاب ابن کلبی با نام «ابو دهر» نام برده شده است. ابن کلبی، ابو دهر را از رؤسای بنی جعفی به شمار آورده و از کشته شدن او توسط بنی عقیل بن کعب بن ربیعة بن عامر بن صعصعه خبر داده است. از آنجا که ابن کلبی در این کتاب، از ابو دهر و أسماء بن دهر بن الحدّاء بن ذهل با دو عنوان جدا از هم نام برده، چنین برداشت میشود که او، آنها را شخصیت واحدی نمیدانسته است. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۳.)</ref>. چنین به نظر میرسد که بنی مرّانیها هم، - مانند دیگر [[جعفیها]] و مذحجیها، - در [[جاهلیت]]، به [[پرستش]] [[بتها]] [[اشتغال]] داشتند و به احتمال، بتی به نام «فراض» - [[بت]] [[قوم]] مادریشان [[سعد العشیره]] - را میپرستیدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۷؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۳۸.</ref>. آنان در این دوره، مانند بسیاری دیگر از [[اعراب]]، به [[عادات]] و رسومی تن داده بودند که اجتناب از خوردن [[قلب]] حیوانات از آن جمله بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | ||
==[[اسلام]] بنی مرّان== | |||
روند اسلامپذیری این [[قوم]] با [[پذیرش اسلام]] دیگر [[طوایف]] [[قبیله]] [[بنی جعفی]] همراه و همسان بوده است. نقل است که گروهی از بنی جعفی به [[ریاست]] دو نفر از بزرگان شان «[[قیس بن سلمة بن شراحیل]]» و «[[سلمة بن یزید]]» به [[مدینه]] رفتند و به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسیدند. حضرت، آنان را به [[یکتاپرستی]] فراخواند و [[تکالیف]] [[ایمانی]] را بر ایشان [[ابلاغ]] کرد. [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} در این دیدار دستور دادند تا برای قیس نامهای نوشتند و او را بر [[قبایل]] «مُرّان» و «حَریم» و «کُلاب» و وابستگان آنان [[امیر]] کردند<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} در این دیدار با خوراندن [[دل]] گوسفند به [[قیس بن سلمه]] - که [[جعفیها]] در [[جاهلیت]]، سخت از خوردن آن [[امتناع]] میکردند - سعی در [[نفی]] [[ضلالت]] و [[عصبیت]] [[جاهلی]] و جایگزین کردن آن با [[ایمان]] و [[عمل صالح]] نمود؛ اما این گروه همچنان بر [[تأیید]] رفتارشان از سوی پیامبر{{صل}} [[اصرار]] میورزیدند. در نتیجه، [[دعوت]] رسول خدا{{صل}} را نپذیرفتند و بازگشتند. آنان در راه بازگشت، متعرض مردی از [[مسلمانان]] که با خود شتری از شتران [[زکات]] همراه داشت شده، او را دست بستند و شتر را به [[غارت]] بردند. از همین روی، مورد [[لعن]] رسول خدا{{صل}} قرار گرفتند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.</ref>. علاوه بر قیس بن سلمة بن شراحیل<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.</ref>، از [[سلمان بن ثمامة بن شراحیل]]<ref>ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۶۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۶۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۱۶.</ref> هم در شمار [[وفد]] کنندگان این قوم به مدینه یاد شده است. علاوه بر این وفد، هیأتی دیگر از بنی جعفی، متشکل از ابوسَبَره [[یزید بن مالک جعفی]] و پسرانش - [[عزیز]] و سَبَره - احتمالاً همراه با جمعی دیگر از [[جعفیها]]، به [[مدینه]] راه یافت. آنان به محضر [[رسول خدا]]{{صل}} شرفیاب شدند و جملگی [[اسلام]] پذیرفتند. در این دیدار، حضرت، ضمن [[گفتگو]] با آنان، نام «[[عزیز]]» را به «[[عبدالرحمن]]» [[تغییر]] داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref>. گفته شده که در این دیدار، [[ابوسبره]] از دمل یا زخم دستش که مانع او از بهدست گرفتن افسار شتر بود، [[گله]] کرد. [[پیامبر]]{{صل}}، چوبهای خواست و با آن روی زخم کشید که همان دم [[شفا]] یافت. رسول خدا{{صل}} برای ابوسبره و فرزندانش [[دعا]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۵.</ref> و برای او ۲۵۰۰ درهم مقرری تعیین فرمود<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref>. ابوسبره درخواست کرد که رودخانه و مسیلی که در [[یمن]] و سرزمینهای ایشان بود و «حُردان»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۵.</ref> و به [[نقلی]] «[[جردان]]»<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref> نام داشت، به او واگذار شود که این تقاضا پذیرفته شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰.</ref>. این [[وادی]]، به جهت انتساب به جعفیها، «وادی [[جعفی]]» نیز خوانده شده است<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |