ابودرداء انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{نبوت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233);...» ایجاد کرد)
 
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{نبوت}}
{{نبوت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل = ابودرداء انصاری | مداخل مرتبط = [[ابودرداء انصاری در قرآن]] - [[ابودرداء انصاری در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{جعبه اطلاعات اصحاب
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| نام = ابودرداء انصاری
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابودرداء انصاری در قرآن]] | [[ابودرداء انصاری در تاریخ اسلامی]]</div>
| مشهور به =
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| نام تصویر = تصویر نمادین دمشق.jpg   
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر کهنی از شهر دمشق
| نام کامل = عویمر بن ‌زید بن ‌قیس‌ بن ‌عایشه
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه = ابودرداء 
| لقب = 
| اهل =
| از قبیله = [[خزرج]]
| از تیره = [[بنی‌عامر]] 
| پدر = [[زید بن ‌قیس‌ بن ‌عایشه]]
| مادر = [[محبه بنت واقد بن عمرو]]   
| همسر =     
| پسر = {{فهرست جعبه| [[درداء بن عویمر بن ‌زید]] | [[بلال بن عویمر بن ‌زید]] | [[شیبه بن عویمر بن ‌زید]] | [[یزید بن عویمر بن ‌زید]] }} 
| دختر = 
| خواهر = 
| برادر =
| خویشاوندان = 
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد = 
| محل زندگی = [[دمشق]]
| تاریخ درگذشت = [[۳۲ هجری]]
| محل درگذشت = [[دمشق]]   
| تاریخ شهادت =   
| محل شهادت = 
| طول عمر = 
| محل دفن = [[دمشق]] 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[پیامبر خاتم]]
| از طبقه =
| در جنگ = {{فهرست جعبه افقی| [[جنگ بدر]] | [[جنگ احد]] | [[جنگ خندق]] | [[فتح مصر]] }}
| نقش‌ها =
| فعالیت‌ها =   
| علت شهرت =
| علت درگذشت = 
| علت شهادت =
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =
| آخرین راوی از او =
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[عُوَیمر بن ‌زید بن ‌قیس‌ بن ‌عایشه]]، معروف به [[ابودرداء]] [[خزرجی]] [[انصاری]] واپسین فرد از [[خانواده]] خویش <ref>الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۴.</ref> یا واپسین شخص از [[انصار]] <ref>تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.</ref>است که در [[جنگ بدر]] به [[اسلام]] گروید.<ref>تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۱۵۱.</ref> بنا به [[نقلی]]، روزی [[عبداللّه‌ بن‌رواحه]] که با او در [[جاهلیّت]] [[عقد برادری]] داشت،<ref>الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۴.</ref> (به همراه [[محمد بن مسلمه|محمد بن‌ مَسلَمه]])<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۶.</ref> در غیاب وی با تیشه‌ای، بتش را [[درهم]] [[شکست]] و ابودرداء را از [[ناتوانی]] آن [[آگاه]] کرد. وی به قصد [[پذیرش اسلام]]، نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد. [[حضرت]] درباره‌اش فرمود: [[خداوند]] مرا به اسلام ابودرداء [[وعده]] داد و بدین طریق اسلام آورد.<ref> سیراعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۴۰.</ref>
[[عُوَیمر بن ‌زید بن ‌قیس‌ بن ‌عایشه]]، معروف به [[ابودرداء]] [[خزرجی]] [[انصاری]] واپسین فرد از [[خانواده]] خویش <ref>الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۴.</ref> یا واپسین شخص از [[انصار]] <ref>تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.</ref>است که در [[جنگ بدر]] به [[اسلام]] گروید.<ref>تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۱۵۱.</ref> بنا به [[نقلی]]، روزی [[عبداللّه‌ بن‌رواحه]] که با او در [[جاهلیّت]] [[عقد برادری]] داشت،<ref>الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۴.</ref> (به همراه [[محمد بن مسلمه|محمد بن‌ مَسلَمه]])<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۶.</ref> در غیاب وی با تیشه‌ای، بتش را [[درهم]] [[شکست]] و ابودرداء را از [[ناتوانی]] آن [[آگاه]] کرد. وی به قصد [[پذیرش اسلام]]، نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد. [[حضرت]] درباره‌اش فرمود: [[خداوند]] مرا به اسلام ابودرداء [[وعده]] داد و بدین طریق اسلام آورد.<ref> سیراعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۴۰.</ref>


او در جاهلیّت، به [[تجارت]] اشتغال داشت و به گفته خود، پس از اسلام، از تجارت و [[عبادت]]، عبادت را برگزید.<ref>الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵؛ تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵.</ref> [[زهدورزی]] افراطی او و ترک همه لذّت‌های [[مادّی]] که به [[شکایت]] همسرش به [[سلمان فارسی]] و واداری وی به رعایت [[اعتدال]] در امور [[زندگی]] انجامید،<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۱۵.</ref> تجلّی چنین دگرگونی است تا آنجا که می‌گوید: [[دنیا]] سرای [[تاریکی]] است و جز [[پرهیزگاران]] از آن [[رهایی]] نمی‌یابند.<ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.</ref> شاید همین روش و نگاه افراطی، [[سخن]] سرزنش‌گونه پیامبر{{صل}} درباره وی را در پی داشت که فرمود: {{متن حدیث|إنّ فيك جاهليّة}} و او پرسید: {{عربی|"جاهلیةُ کفرٍ أو إسلام"}} و پیامبر فرمود: جاهلیة [[کفر]].<ref>حاشیه شیخ‌زاده، ج ۶، ص ۶۳۴.</ref> ابودرداء جز در [[بدر]]، در دیگر جنگ‌های [[زمان]] پیامبر{{صل}} حضور داشته <ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۹۹.</ref> و با پایمردی خویش در [[جنگ اُحد]]، نشان {{عربی|"نِعمَ الفارِسُ عُوَیمِر"}} را از پیامبر گرفته است؛<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۵۳.</ref> گرچه بعضی حضور وی را نخستین بار در [[جنگ خندق]] دانسته‌اند.<ref>اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۰۷.</ref> در جریان [[مؤاخات]] ([[پیمان برادری]])، پیامبر او را با سلمان فارسی [[برادر]] کرد؛<ref>سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۰۶؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۰۷.</ref> گرچه [[برادری]] [[سلمان]] با فرد دیگری <ref>سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۰۶.</ref> و برادری [[ابودرداء]] با [[عوف ‌بن‌ مالک]] نیز [[نقل]] شده است.<ref>تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۱۵۱.</ref>
او در جاهلیّت، به [[تجارت]] اشتغال داشت و به گفته خود، پس از اسلام، از تجارت و [[عبادت]]، عبادت را برگزید.<ref>الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵؛ تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵.</ref> [[زهدورزی]] افراطی او و ترک همه لذّت‌های [[مادّی]] که به [[شکایت]] همسرش به [[سلمان فارسی]] و واداری وی به رعایت [[اعتدال]] در امور [[زندگی]] انجامید،<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۱۵.</ref> تجلّی چنین دگرگونی است تا آنجا که می‌گوید: [[دنیا]] سرای [[تاریکی]] است و جز [[پرهیزگاران]] از آن [[رهایی]] نمی‌یابند.<ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.</ref> شاید همین روش و نگاه افراطی، [[سخن]] سرزنش‌گونه پیامبر {{صل}} درباره وی را در پی داشت که فرمود: {{متن حدیث|إنّ فيك جاهليّة}} و او پرسید: {{عربی|«جاهلیةُ کفرٍ أو إسلام»}} و پیامبر فرمود: جاهلیة [[کفر]].<ref>حاشیه شیخ‌زاده، ج ۶، ص ۶۳۴.</ref> ابودرداء جز در [[بدر]]، در دیگر جنگ‌های [[زمان]] پیامبر {{صل}} حضور داشته <ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۹۹.</ref> و با پایمردی خویش در [[جنگ اُحد]]، نشان {{عربی|«نِعمَ الفارِسُ عُوَیمِر»}} را از پیامبر گرفته است؛<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۵۳.</ref> گرچه بعضی حضور وی را نخستین بار در [[جنگ خندق]] دانسته‌اند.<ref>اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۰۷.</ref> در جریان [[مؤاخات]] ([[پیمان برادری]])، پیامبر او را با سلمان فارسی [[برادر]] کرد؛<ref>سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۰۶؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۰۷.</ref> گرچه [[برادری]] [[سلمان]] با فرد دیگری <ref>سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۰۶.</ref> و برادری [[ابودرداء]] با [[عوف ‌بن‌ مالک]] نیز [[نقل]] شده است.<ref>تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۱۵۱.</ref>


ابودرداء، پس از [[پیامبر]]{{صل}} در [[نبرد]] [[یرموک]] و در محاصره [[دمشق]] حضور داشت.<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۹۳.</ref> از [[حیات اجتماعی]] او در دوران [[ابوبکر]]، اطلاع چندانی در دست نیست؛ ولی در دوره [[عمر]]، یکی از سه نفری است که بنا به تقاضای [[یزید بن ‌ابی‌سفیان]] ([[امیر]] [[شام]]) به [[فرمان]] عمر، برای [[آموزش قرآن]] و [[معارف دینی]] به شام رفت؛<ref> رجال انزل اللّه‌ فیهم قرآناً، ج ۲، ص ۱۹.</ref> سپس (به [[نقلی]]) به [[مقام]] [[قضاوت]] آنجا گمارده شد تا در غیاب [[خلیفه]]، ادای [[وظیفه]] کند <ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.</ref> و هنگامی که این مقام را بدو تهنیت گفتند، گفت: آیا برای [[منصب]] [[قضا]] به من تهنیت می‌گویید...، در حالی که اگر [[مردم]] می‌دانستند قضاوت چه مسؤولیّت بزرگی است هرآینه با بی‌رغبتی آن را به یک‌دیگر وا می‌گذاشتند.<ref> الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵.</ref> گویا از سوی [[عثمان]] نیز به قضاوت آنجا [[نصب]] شد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۱.</ref> از ابودرداء جمله‌ای نقل شده که اگر [[درستی]] آن [[تأیید]] شود، از علاقه میان او و [[امویان]] حکایت دارد: {{عربی|"لا مَدینةَ بعدَ عُثمان و لا رَجاءَ بعدَ معاویه"}}.<ref> تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.</ref> شاید همین [[گرایش]]، وی را به سوی شام کشانده تا در آنجا سکنا گزیند.<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۹۹.</ref> واگذاری مقام قضاوت دمشق بدو از سوی معاویه (بنابه قولی)<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.</ref> و ماندگاری‌اش تا پایان عمر در آن‌سرزمین، در این جهت قابل توجّه است.
ابودرداء، پس از [[پیامبر]] {{صل}} در [[نبرد]] [[یرموک]] و در محاصره [[دمشق]] حضور داشت.<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۹۳.</ref> از [[حیات اجتماعی]] او در دوران [[ابوبکر]]، اطلاع چندانی در دست نیست؛ ولی در دوره [[عمر]]، یکی از سه نفری است که بنا به تقاضای [[یزید بن ‌ابی‌سفیان]] ([[امیر]] [[شام]]) به [[فرمان]] عمر، برای [[آموزش قرآن]] و [[معارف دینی]] به شام رفت؛<ref> رجال انزل اللّه‌ فیهم قرآناً، ج ۲، ص ۱۹.</ref> سپس (به [[نقلی]]) به [[مقام]] [[قضاوت]] آنجا گمارده شد تا در غیاب [[خلیفه]]، ادای [[وظیفه]] کند <ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.</ref> و هنگامی که این مقام را بدو تهنیت گفتند، گفت: آیا برای [[منصب]] [[قضا]] به من تهنیت می‌گویید... ، در حالی که اگر [[مردم]] می‌دانستند قضاوت چه مسؤولیّت بزرگی است هرآینه با بی‌رغبتی آن را به یک‌دیگر وا می‌گذاشتند.<ref> الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵.</ref> گویا از سوی [[عثمان]] نیز به قضاوت آنجا [[نصب]] شد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۱.</ref> از ابودرداء جمله‌ای نقل شده که اگر [[درستی]] آن [[تأیید]] شود، از علاقه میان او و [[امویان]] حکایت دارد: {{عربی|«لا مَدینةَ بعدَ عُثمان و لا رَجاءَ بعدَ معاویه»}}.<ref> تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.</ref> شاید همین [[گرایش]]، وی را به سوی شام کشانده تا در آنجا سکنا گزیند.<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۹۹.</ref> واگذاری مقام قضاوت دمشق بدو از سوی معاویه (بنابه قولی)<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.</ref> و ماندگاری‌اش تا پایان عمر در آن‌سرزمین، در این جهت قابل توجّه است.


ابودرداء از روایت‌گران پیامبر است<ref>الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵.</ref> و از [[زید بن‌ ثابت]] و [[عایشه]]، [[همسر رسول خدا]] نیز [[حدیث]] نقل کرده است<ref>تهذیب الکمال، ج ۲۲، ص ۴۷۰.</ref> و افراد بسیاری چون [[انس بن مالک]]، [[فضالة بن عبید]]، [[ابوامامه]]، [[عبدالله ‌بن عمر]]، [[عبدالله ‌بن عبّاس]] و... از او [[روایت]] کرده‌اند <ref> تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۹۳.</ref>. در جایگاه [[علمی]] وی، خبرِ [[لیث‌ بن‌ سعد]] از سعد که می‌گوید: من [[ابودرداء]] را دیدم که داخل [[مسجد]] می‌شد، در حالی که همراهیان بسیاری چون [[پیروان]] [[سلطان]] با او بوده، از وی، [[دانش]] کسب می‌کردند،<ref>تذکره‌الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵.</ref> شنیدنی است. ابودرداء تا پایان [[عمر]] در [[شام]] زیست و در اواخر [[خلافت عثمان]]، به سال ۳۱ <ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.</ref> یا ۳۲ [[هجری]] در [[دمشق]] درگذشت.<ref>الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۶.</ref> بنا به [[نقلی]] وی در دوران [[خلافت علی]]{{ع}} پس از [[صفّین]] [[وفات]] یافته است<ref> الفتوح، ج ۳، ص ۶۱ ـ ۶۳.</ref>.<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابودَرداء انصاری (مقاله)|مقاله «ابودَرداء انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>
ابودرداء از روایت‌گران پیامبر است<ref>الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵.</ref> و از [[زید بن‌ ثابت]] و [[عایشه]]، [[همسر رسول خدا]] نیز [[حدیث]] نقل کرده است<ref>تهذیب الکمال، ج ۲۲، ص ۴۷۰.</ref> و افراد بسیاری چون [[انس بن مالک]]، [[فضالة بن عبید]]، [[ابوامامه]]، [[عبدالله ‌بن عمر]]، [[عبدالله ‌بن عبّاس]] و... از او [[روایت]] کرده‌اند <ref> تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۹۳.</ref>. در جایگاه [[علمی]] وی، خبرِ [[لیث‌ بن‌ سعد]] از سعد که می‌گوید: من [[ابودرداء]] را دیدم که داخل [[مسجد]] می‌شد، در حالی که همراهیان بسیاری چون [[پیروان]] [[سلطان]] با او بوده، از وی، [[دانش]] کسب می‌کردند،<ref>تذکره‌الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵.</ref> شنیدنی است. ابودرداء تا پایان [[عمر]] در [[شام]] زیست و در اواخر [[خلافت عثمان]]، به سال ۳۱ <ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.</ref> یا ۳۲ [[هجری]] در [[دمشق]] درگذشت.<ref>الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۶.</ref> بنا به [[نقلی]] وی در دوران [[خلافت علی]] {{ع}} پس از [[صفّین]] [[وفات]] یافته است<ref> الفتوح، ج ۳، ص ۶۱ ـ ۶۳.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابودَرداء انصاری (مقاله)|مقاله «ابودَرداء انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 661-662.</ref>


==[[ابودردا]] در [[شان نزول]]==
== ابودرداء انصاری در [[شأن نزول]] ==
بعضی [[مفسّران]] از او در [[شأن نزول]] برخی [[آیات]] نام برده‌اند.
#[[طبری]] در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ  مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن برده‌ای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن برده‌ای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش و آزاد کردن برده‌ای مؤمن (لازم است) و آن کس که (برده‌ای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبه‌ای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.</ref> به استناد مرسله ابن ‌زید، وی را یکی از افراد محتمل در شأن نزول دانسته است که در سریّه‌ای، [[چوپانی]] را ـ با اینکه به [[اسلام]] [[اقرار]] کرده بود ـ کشته، با گوسفندان وی بازگشت، و باپشیمانی از این عمل، نزد [[پیامبر]] رفت. [[حضرت]] از کار وی [[انتقاد]] کرد و آیه پیشین درباره وی نازل شد.<ref>جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۸.</ref> با اینکه طبری [[نزول آیه]] را درباره [[عیاش بن‌ ابی ‌ربیعه]] نیز محتمل دانسته،<ref>جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۷.</ref> این احتمال را هم ذکر می‌کند که ممکن است آیه، هم درباره عیاش‌ بن ابی‌ ربیعه و کشته وی، و هم درباره ابودرداء و مقتول او باشد.<ref>جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۸.</ref> با همه این احتمال‌ها، طبری از یک امر [[برتر]] [[غفلت]] نمی‌کند که به‌هرحال، شأن نزول آیه، [[آموزش]] یک [[حکم]] [[دینی]] در باب [[قتل]] است که با هر یک از احتمال‌ها سازگار است. مفسّران بعدی، احتمال پیش گفته را از طبری [[نقل]] کرده و بی‌تأیید از کنار آن گذشته؛ بلکه به گونه‌ای آن را [[ضعیف]] شمرده‌اند. [[طبرسی]] نزول آیه را ابتدا در [[شأن]] عیّاش ‌بن‌ ابی ‌ربیعه مخزومی دانسته که [[حارث بن ‌یزید بن انسة عامری]] را بی‌آن ‌که به [[اسلام]] او [[آگاه]] باشد، کشته است؛ سپس به قول [[طبری]] نیز اشاره می‌کند.<ref>مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۱۳۸.</ref> [[قرطبی]] به وجه جمع طبری روی آورده و اشاره کرده است که شاید در زمان‌های نزدیکی، جریان‌ها ([[قتل‌ها]]) ی مشابهی رخ داده و [[آیه]] درباره همه آنها نازل شده باشد.<ref>قرطبی، ج ۵، ص ۲۰۲.</ref>
#در ذیل آیه  {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند  نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار  این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند بر شما منّت نهاد (و به اسلام راه نمود) بنابراین بررسی کنید، بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref> نیز که ادامه ماجرای پیشین است. طبری، ضمن احتمال‌های چندی، از [[ابودرداء]] نیز سخن به میان آورده است. دیگر [[مفسّران]] نیز بدین‌گونه نگریسته و وجوه محتمل در آیه پیشین را در اینجا [[نقل]] کرده‌اند. [[علامه طباطبایی]]، احتمال [[نزول آیه]] درباره [[اسامة بن‌ زید]] را به واقع نزدیک‌تر می‌بیند؛ گرچه می‌گوید: در داستان ابهام‌هایی وجود دارد.<ref>المیزان، ج ۵، ص ۴۴.</ref>
#[[سیوطی]] در ذیل آیه {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم  بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.</ref> از [[ابونعیم]] نقل می‌کند که فردی به [[تمسخر]] به ابودرداء گفت: ای گروه [[قاریان]]! چیست شما را که ترسوتر از ما هستید و هرگاه چیزی از شما پرسیده می‌شود، [[بخل]] می‌ورزید و هنگام [[غذا خوردن]]، لقمه‌ای بزرگ برمی‌دارید؟ ابودرداء بی آنکه چیزی بگوید، روی برگرداند و خبر به [[عمر]] رسید. وی گریبان آن مرد را گرفت و نزد [[پیامبر]] برد و آن مرد به پیامبر عرض کرد: {{متن قرآن|كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ}} و [[خداوند]] این آیه را فرو فرستاد<ref> الدرّالمنثور، ج ۴، ص ۲۲۹ و ۲۳۰.</ref>سیوطی احتمال‌های دیگری را نیز درباره نزول آیه ذکر می‌کند.<ref>الدرّ المنثور، ج ۴، ص ۲۳۰.</ref>
#[[میبدی]] در ذیل آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ}}<ref>«بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.</ref> [[ابودرداء]] را یکی از مؤمنانی برشمرده که مورد [[تمسخر]] واستهزای [[مجرمان]] و [[کافران]] قرار گرفتند؛<ref>کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۴۱۹.</ref> بی‌آنکه وی به [[زمان]] [[نزول آیه]] (ظاهراً مکّی است) و زمان [[اسلام]] ابودرداء که واپسین فرد از [[انصار]] است، توجّه کند؛ اگرچه در ادامه، از قول [[مقاتل]] و کلبی، نزول آیه را درباره [[علی]]{{ع}} نیز ذکر می‌کند.<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابودَرداء انصاری (مقاله)|مقاله «ابودَرداء انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابودَرداء انصاری (مقاله)|مقاله «ابودَرداء انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱''']]
{{منابع}}
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابودَرداء انصاری (مقاله)|مقاله «ابودَرداء انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱''']]
{{پایان منابع}}


== جستارهای وابسته ==
== پانویس ==
{{پانویس}}


==پانویس==
[[رده:اصحاب پیامبر]]
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
 
 
[[رده:مدخل]]
[[رده:ابودرداء انصاری]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:خزرج]]
[[رده:بنی‌عامر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۰

ابودرداء انصاری
تصویر کهنی از شهر دمشق
نام کاملعویمر بن ‌زید بن ‌قیس‌ بن ‌عایشه
جنسیتمرد
کنیهابودرداء
از قبیلهخزرج
از تیرهبنی‌عامر
پدرزید بن ‌قیس‌ بن ‌عایشه
مادرمحبه بنت واقد بن عمرو
پسر
محل زندگیدمشق
درگذشت۳۲ هجری، دمشق
محل آرامگاهدمشق
از اصحابپیامبر خاتم
حضور در جنگ

مقدمه

عُوَیمر بن ‌زید بن ‌قیس‌ بن ‌عایشه، معروف به ابودرداء خزرجی انصاری واپسین فرد از خانواده خویش [۱] یا واپسین شخص از انصار [۲]است که در جنگ بدر به اسلام گروید.[۳] بنا به نقلی، روزی عبداللّه‌ بن‌رواحه که با او در جاهلیّت عقد برادری داشت،[۴] (به همراه محمد بن‌ مَسلَمه)[۵] در غیاب وی با تیشه‌ای، بتش را درهم شکست و ابودرداء را از ناتوانی آن آگاه کرد. وی به قصد پذیرش اسلام، نزد پیامبر (ص) آمد. حضرت درباره‌اش فرمود: خداوند مرا به اسلام ابودرداء وعده داد و بدین طریق اسلام آورد.[۶]

او در جاهلیّت، به تجارت اشتغال داشت و به گفته خود، پس از اسلام، از تجارت و عبادت، عبادت را برگزید.[۷] زهدورزی افراطی او و ترک همه لذّت‌های مادّی که به شکایت همسرش به سلمان فارسی و واداری وی به رعایت اعتدال در امور زندگی انجامید،[۸] تجلّی چنین دگرگونی است تا آنجا که می‌گوید: دنیا سرای تاریکی است و جز پرهیزگاران از آن رهایی نمی‌یابند.[۹] شاید همین روش و نگاه افراطی، سخن سرزنش‌گونه پیامبر (ص) درباره وی را در پی داشت که فرمود: «إنّ فيك جاهليّة» و او پرسید: «جاهلیةُ کفرٍ أو إسلام» و پیامبر فرمود: جاهلیة کفر.[۱۰] ابودرداء جز در بدر، در دیگر جنگ‌های زمان پیامبر (ص) حضور داشته [۱۱] و با پایمردی خویش در جنگ اُحد، نشان «نِعمَ الفارِسُ عُوَیمِر» را از پیامبر گرفته است؛[۱۲] گرچه بعضی حضور وی را نخستین بار در جنگ خندق دانسته‌اند.[۱۳] در جریان مؤاخات (پیمان برادری)، پیامبر او را با سلمان فارسی برادر کرد؛[۱۴] گرچه برادری سلمان با فرد دیگری [۱۵] و برادری ابودرداء با عوف ‌بن‌ مالک نیز نقل شده است.[۱۶]

ابودرداء، پس از پیامبر (ص) در نبرد یرموک و در محاصره دمشق حضور داشت.[۱۷] از حیات اجتماعی او در دوران ابوبکر، اطلاع چندانی در دست نیست؛ ولی در دوره عمر، یکی از سه نفری است که بنا به تقاضای یزید بن ‌ابی‌سفیان (امیر شام) به فرمان عمر، برای آموزش قرآن و معارف دینی به شام رفت؛[۱۸] سپس (به نقلی) به مقام قضاوت آنجا گمارده شد تا در غیاب خلیفه، ادای وظیفه کند [۱۹] و هنگامی که این مقام را بدو تهنیت گفتند، گفت: آیا برای منصب قضا به من تهنیت می‌گویید... ، در حالی که اگر مردم می‌دانستند قضاوت چه مسؤولیّت بزرگی است هرآینه با بی‌رغبتی آن را به یک‌دیگر وا می‌گذاشتند.[۲۰] گویا از سوی عثمان نیز به قضاوت آنجا نصب شد.[۲۱] از ابودرداء جمله‌ای نقل شده که اگر درستی آن تأیید شود، از علاقه میان او و امویان حکایت دارد: «لا مَدینةَ بعدَ عُثمان و لا رَجاءَ بعدَ معاویه».[۲۲] شاید همین گرایش، وی را به سوی شام کشانده تا در آنجا سکنا گزیند.[۲۳] واگذاری مقام قضاوت دمشق بدو از سوی معاویه (بنابه قولی)[۲۴] و ماندگاری‌اش تا پایان عمر در آن‌سرزمین، در این جهت قابل توجّه است.

ابودرداء از روایت‌گران پیامبر است[۲۵] و از زید بن‌ ثابت و عایشه، همسر رسول خدا نیز حدیث نقل کرده است[۲۶] و افراد بسیاری چون انس بن مالک، فضالة بن عبید، ابوامامه، عبدالله ‌بن عمر، عبدالله ‌بن عبّاس و... از او روایت کرده‌اند [۲۷]. در جایگاه علمی وی، خبرِ لیث‌ بن‌ سعد از سعد که می‌گوید: من ابودرداء را دیدم که داخل مسجد می‌شد، در حالی که همراهیان بسیاری چون پیروان سلطان با او بوده، از وی، دانش کسب می‌کردند،[۲۸] شنیدنی است. ابودرداء تا پایان عمر در شام زیست و در اواخر خلافت عثمان، به سال ۳۱ [۲۹] یا ۳۲ هجری در دمشق درگذشت.[۳۰] بنا به نقلی وی در دوران خلافت علی (ع) پس از صفّین وفات یافته است[۳۱][۳۲]

ابودرداء انصاری در شأن نزول

منابع

پانویس

  1. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۴.
  2. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.
  3. تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۱۵۱.
  4. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۴.
  5. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۶.
  6. سیراعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۴۰.
  7. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵؛ تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵.
  8. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۱۵.
  9. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
  10. حاشیه شیخ‌زاده، ج ۶، ص ۶۳۴.
  11. الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۹۹.
  12. المغازی، ج ۱، ص ۲۵۳.
  13. اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۰۷.
  14. سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۰۶؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۰۷.
  15. سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۰۶.
  16. تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۱۵۱.
  17. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۹۳.
  18. رجال انزل اللّه‌ فیهم قرآناً، ج ۲، ص ۱۹.
  19. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
  20. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵.
  21. الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۱.
  22. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.
  23. الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۹۹.
  24. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
  25. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵.
  26. تهذیب الکمال، ج ۲۲، ص ۴۷۰.
  27. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۹۳.
  28. تذکره‌الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵.
  29. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
  30. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۶.
  31. الفتوح، ج ۳، ص ۶۱ ـ ۶۳.
  32. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابودَرداء انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱، ص 661-662.