سیره در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


'''سیره''' از ماده «سَیر» به معنای رفتن، راه و روش است و گونه‌ای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است. البته برای سیره معنای هیئت و حالت نیز گفته شده است و [[سیره معصوم]] دلالت بر فعل و عمل [[معصوم]] دارد که بیش از یک بار رخ داده باشد.
'''سیره''' از ماده «سَیر» به معنای رفتن، راه و روش است و گونه‌ای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است. البته برای سیره معنای هیئت و حالت نیز گفته شده است.


== معناشناسی ==
== مقدمه ==
سیره از ماده «سَیر» و [[سیر]] به معنای رفتن است. سیره را به معنای راه و روش دانسته‌اند؛ آن‌گونه که گفته می‌شود: در میان [[مردم]] با سیره و روش [[نیک]] یا [[زشت]] [[رفتار]] کرد و جمع آن سِیَر است<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref>.
«سیره» از ماده «سَیر» و [[سیر]] به معنای رفتن است. سیره را به معنای راه و روش دانسته‌اند؛ آن‌گونه که گفته می‌شود: در میان [[مردم]] با سیره و روش [[نیک]] یا [[زشت]] [[رفتار]] کرد و جمع آن سِیَر است<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref>.


بیشتر کتاب‌های لغت سیره را به معنای روش و راه دانسته‌اند: «سَ ی رَ: اصلی است که دارای یک ریشه و دلالت بر گذشت و جریان دارد از {{عربی|سارَ يَسِيرُ سَيْراً}} و سیر به معنای سیر در [[روز]] و [[شب]] است. سیره روش در چیزی و به معنای [[سنت]] است؛ زیرا حرکت می‌کند و جریان می‌یابد...»<ref>ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref>. بنابراین گونه‌ای دوام و استمرار در معنای [[سیره]] نهفته است.
بیشتر کتاب‌های لغت سیره را به معنای روش و راه دانسته‌اند: «سَ ی رَ: اصلی است که دارای یک ریشه و دلالت بر گذشت و جریان دارد از {{عربی|سارَ يَسِيرُ سَيْراً}} و سیر به معنای سیر در [[روز]] و شب است. سیره روش در چیزی و به معنای [[سنت]] است؛ زیرا حرکت می‌کند و جریان می‌یابد...»<ref>ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref>. بنابراین گونه‌ای دوام و استمرار در معنای [[سیره]] نهفته است.


معنای دیگری که برای سیره یاد کرده‌اند، [[هیئت]] و حالت است. وزن «فِعْلَه» برای حالت می‌آید. «سیره حالتی است که [[انسان]] و غیرانسان به گونه غریزی یا دریافتی بر آن است و گفته می‌شود سیره [[نیکو]]، سیره [[زشت]]. [[سخن]] [[خدا]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى}}<ref>«ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.</ref>، یعنی حالت چوبی که [[عصا]] [ی [[موسی]]] داشت»<ref>ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۳، ذیل واژه «سار».</ref>.
معنای دیگری که برای سیره یاد کرده‌اند، [[هیئت]] و حالت است. وزن «فِعْلَه» برای حالت می‌آید. «سیره حالتی است که [[انسان]] و غیرانسان به گونه غریزی یا دریافتی بر آن است و گفته می‌شود سیره [[نیکو]]، سیره [[زشت]]. [[سخن]] [[خدا]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى}}<ref>«ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.</ref>، یعنی حالت چوبی که عصای [[موسی]]] داشت»<ref>ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۳، ذیل واژه «سار».</ref>.


در [[مجمع البحرین]]<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref> و لسان العرب<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۸۹.</ref> سیره به روش و [[رفتار]] و حالت و [[حیات]] معنا شده است. [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] ذیل [[آیه]] فوق، سیره و [[راه]] را همانند دانسته و آن را به حرکت چیزی در جهتی خاص معنا کرده است و گفته {{متن قرآن|سِيرَتَهَا الْأُولَى}} یعنی بازگشت اژدها به حالت نخستین که همان عصاست<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، جزء ۷، ص۱۷.</ref>. برابر این بیان سیره به معنای [[رفتاری]] است که جهت خاصی را پی می‌گیرد: «سیره اسم از «سار» است. [[سنت]]، راه، [[مذهب]]، هیئت و سیره به یک معنی‌اند»<ref>سعید خوری شرتونی، أقرب الموارد، ج۱، ص۵۶۲.</ref>. سیره بر وزن فِعْله، برای بیان نوع عمل است؛ مانند نوع هیئت، جریان و حالت و کیفیت آن<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۲۸۸.</ref> و «فَعله» به [[فتح]] «فا» به معنای انجام یک بار است<ref>در الفیه ابن مالک آمده: {{عربی|وَ فَعْلَةٌ لِمَرَّةٍ كَجَلْسَة/ وَ فِعْلَةٌ لِهَيْئَةٍ كَجِلْسَة}}.</ref>. منظور از نوع، تکرار عمل نیست؛ بلکه شیوه و روش است. نوع نشستن، حالت [[سخن گفتن]] و چگونه برخورد کردن با دیگران، گرچه یک بار اتفاق بیفتد. سیره به زشت و [[زیبا]] تقسیم می‌شود؛ در نتیجه نوع عمل به معنای [[قواعد]] کلی نیست، گرچه می‌توان از آن [[اعمال]]، قواعدی استخراج کرد که معنای دیگری برای سیره است. [[سیره]] یعنی [[سبک زندگی]] و [[رفتار]]. از آنجا که امکان دارد برخورد با یک حادثه بیش از یک مرتبه رخ ندهد، به شیوه و نوع آن برخورد، سیره اطلاق می‌شود؛ برای مثال وقتی [[پیامبر]] {{صل}} لحد [[قبر]] [[سعد بن معاذ]] را با سنگ می‌چیند، می‌فرماید: می‌دانم پس از مدتی اینها از بین می‌روند، {{متن حدیث|وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَهُ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۰۷؛ ج۶، ص۲۲۰.</ref>: ولی [[خداوند]] بنده‌ای را [[دوست]] دارد که وقتی کاری را انجام می‌دهد، آن را به [[درستی]] به پایان رساند. درست انجام دادن عمل، در اینجا [[سیرۀ پیامبر]] {{صل}} نامیده می‌شود که [[حضرت]] به آن [[عنایت]] داشت.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۵۹؛ [[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]] ص ۲۷؛ [[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبرعلی]]، [[سیره امام مهدی در عصر ظهور (کتاب)|سیره امام مهدی در عصر ظهور]]، ص ۱۳؛ [[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا (کتاب)|سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا]]، ص ۱۹.</ref>
در [[مجمع البحرین]]<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref> و لسان العرب<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۸۹.</ref> سیره به روش و [[رفتار]] و حالت و [[حیات]] معنا شده است. [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] ذیل [[آیه]] فوق، سیره و راه را همانند دانسته و آن را به حرکت چیزی در جهتی خاص معنا کرده است و گفته {{متن قرآن|سِيرَتَهَا الْأُولَى}} یعنی بازگشت اژدها به حالت نخستین که همان عصاست<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، جزء ۷، ص۱۷.</ref>. برابر این بیان سیره به معنای [[رفتاری]] است که جهت خاصی را پی می‌گیرد: «سیره اسم از «سار» است. [[سنت]]، راه، [[مذهب]]، هیئت و سیره به یک معنی‌اند»<ref>سعید خوری شرتونی، أقرب الموارد، ج۱، ص۵۶۲.</ref>. سیره بر وزن فِعْله، برای بیان نوع عمل است؛ مانند نوع هیئت، جریان و حالت و کیفیت آن<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۲۸۸.</ref> و «فَعله» به [[فتح]] «فا» به معنای انجام یک بار است<ref>در الفیه ابن مالک آمده: {{عربی|وَ فَعْلَةٌ لِمَرَّةٍ كَجَلْسَة/ وَ فِعْلَةٌ لِهَيْئَةٍ كَجِلْسَة}}.</ref>. منظور از نوع، تکرار عمل نیست؛ بلکه شیوه و روش است. نوع نشستن، حالت [[سخن گفتن]] و چگونه برخورد کردن با دیگران، گرچه یک بار اتفاق بیفتد. سیره به زشت و [[زیبا]] تقسیم می‌شود؛ در نتیجه نوع عمل به معنای قواعد کلی نیست، گرچه می‌توان از آن [[اعمال]]، قواعدی استخراج کرد که معنای دیگری برای سیره است. [[سیره]] یعنی [[سبک زندگی]] و [[رفتار]]. از آنجا که امکان دارد برخورد با یک حادثه بیش از یک مرتبه رخ ندهد، به شیوه و نوع آن برخورد، سیره اطلاق می‌شود<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۵۹؛ [[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]] ص ۲۷؛ [[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبرعلی]]، [[سیره امام مهدی در عصر ظهور (کتاب)|سیره امام مهدی در عصر ظهور]]، ص ۱۳؛ [[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا (کتاب)|سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا]]، ص ۱۹؛ [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)| مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۱۱؛ [[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۸؛ [[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۱۱۶.</ref>.


در [[آیات قرآن]] واژه {{عربی|سَیر}} و مشتقات آن، گاهی به شکل امر:
== هَدْی مرادف سیره ==
و گاه به صورت فعل مضارع: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ}}<ref>«و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند» سوره روم، آیه ۹.</ref> به کار رفته است. در این گونه [[آیات]] «سِیره» ناظر به معنای لغوی؛ یعنی حرکت و رفتن و [[سفر]] بر روی زمین است.<ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبرعلی]]، [[سیره امام مهدی در عصر ظهور (کتاب)|سیره امام مهدی در عصر ظهور]]، ص ۱۳.</ref>
“هَدْی” دارای دو معناست؛ یکی به معنای [[هدیه]] برای [[خانه خدا]]<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۷۴.</ref> و [[قربانی]] [[حج]] آمده است. [[علی]] {{ع}} افتخار می‌کرد که در قربانی [[رسول خدا]] {{صل}} [[شریک]] بوده است<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۳۷: {{متن حدیث|وَ أَنَا شَرِيكُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} فِي هَدْيِهِ}}.</ref>. معنای دیگر [[هدی]] سیره و روش و [[هیئت]] ظاهری افراد است<ref>ابن اثیر جزری (مبارک)، النهایه فی غریب الحدیث، ج۵، ص۲۵۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۵۶: {{عربی|الْهَدْيُ: السّيرة و الهيئة و الطّريقة}}.</ref>؛ یعنی اینکه افراد ظاهرالصلاح هستند یا بدعمل و بدرفتار. در [[اخبار]] از [[هدی]] و روش [[امام عسکری]] {{ع}} به [[نیکی]] یاد شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰۴؛ ج۸، ص۸۴.</ref>. هدی و روش افراد [[صالح]] [[حجت]] برای دیگران معرفی گردیده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۸۴.ط</ref>. هدی چون معنای عام دارد، مقید به صالح شده؛ یعنی [[سیره]] و خصلت نیکو. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|الْهَدْيُ الصَّالِحُ وَ السَّمْتُ الصَّالِحُ وَ الِاقْتِصَادُ جُزْءٌ مِنْ خَمْسَةٍ وَ أَرْبَعِينَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ}}: خصلت نیکو و روش پسندیده و [[میانه‌روی]] جزیی از ۴۵ جزء (به [[نقلی]] ۲۵ جزء)<ref>شیخ صدوق، الخصال، ص۱۷۸؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۱۰۶.</ref> خصلت‌های [[پیامبری]] است. در کتاب‌های مختلف این [[حدیث]] را معنا کرده‌اند<ref>ابن اثیر جرزی (مبارک)، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۵، ص۲۵۳؛ همو، جامع الأصول، ج۱۱، ص۶۸۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۵۶.</ref>. شماری در هنگام بیان معنای این حدیث، بر [[حسن]] [[پیروی]] از روش و [[سیره پیامبر]] {{صل}} [[اسلام]] و دیگر [[پیامبران]] تأکید کرده‌اند<ref>ابومحمد حسین بن مسعود شافعی بغوی، شرح السنه، ج۱۲، ص۲۰۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۴۵.</ref>. [[حضرت علی]] {{ع}} در [[نامه]] به یکی از [[کارگزاران]] خود به نام [[منذر بن جارود]]<ref>جارود بعد از درگذشت پیامبر، از اسلام برنگشت و زمانی که قدامة بن مظعون، حاکم عمر در بحرین، مشروب خورد، برای مجازات و تنبیه وی از آنجا به مدینه آمد و بر اجرای حد شرعی بر قدامه اصرار داشت (ابن اثیر جزری (عزالدین)، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۸؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۲۷۷؛ محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۳۶، ش۲۳۰۶؛ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۹، ص۲۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۶۰ (چ دار صاد)؛ ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۸۴۴).</ref> می‌نویسد: خوبی پدرت مرا [[فریب]] داد؛ من تصور کردم تو از سیره نیکوی وی پیروی می‌کنی<ref>نهج البلاغه، ص۴۶۱، ن۷۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۰۶: {{متن حدیث|ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ}}.</ref>. هدی به معنای سیرۀ نیکو از جانب [[امیر مؤمنان]] {{ع}} به کار رفته است. در [[روایات]] به [[پیروی]] از هَدْی و [[سیره رسول خدا]] {{صل}} سفارش شده است. امیر مؤمنان {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|فَاقْتَدُوا بِهَدْيِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْيِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَشْرَفُ السُّنَنِ}}<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۵۰؛ نهج البلاغه، ص۱۶۳، خ۱۱۰ {{متن حدیث|أَفْضَلُ الْهَدْيِ}} آمده.</ref>: [[اقتدا]] کنید به [[سیره]] و روش [[رسول خدا]] {{صل}} چون [[برترین]] سیره است و به سنتش عمل کنید؛ چون شریف‌ترین سنت‌هاست.


== سیره معصوم ==
بنابراین می‌توان هَدی [[پیامبر]] {{صل}} را همان روش و [[رفتار]] حضرت دانست و [[سنت]] را گفتار و آنچه بنیان نهاده است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۷۰.</ref>.
منظور از سیره معصوم فعل و عمل است. ممکن است گفته شود سیره بر نوع و [[هیئت]] عمل دلالت می‌کند که بیش از یک بار رخ داده باشد، به همین علت برخی سیره را به مواردی اختصاص داده‌اند که در آن واژه {{عربی|كان}} با فعل مضارع آمده باشد؛ زیرا دلالت بر استمرار دارد. آنان این موارد را سیره تلقی کرده‌اند، نه گزارش هر فعل و عمل معصوم. در برابر این دیدگاه می‌توان گفت: در [[روایات]] ما از عمل و فعل [[معصومان]] که یک بار و در یک حادثه رخ داده، تعبیر به سیره شده است. [[امام صادق]] {{ع}} برخورد [[امیرمؤمنان]] {{ع}} با [[مردم بصره]] و [[اصحاب جمل]] را سیره شمرده؛ درحالی‌که یک بار رخ داده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۲؛ شیخ ابوجعفرمحمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۱۶.</ref>. همین موضوع درباره [[سیره امام زمان]] {{ع}} نیز نقل شده است<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۲، ص۳۸۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴.</ref>
 
==واژه‌شناسی [[سیره]]==
واژه «سیره» بر وزن «فِعلَه» مشتق از واژه «[[سیر]]» است. سه حرف «س»، «ی»، «ر» به شکل صیغه «سیر» به معنای حرکت در [[روز]] و شب، و به صورت «سری» به مفهوم حرکت در شب است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.</ref>. بعضی واژه «سیر» را به معنای رفتن، جریان داشتن و حرکت گرفته‌اند<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۰.</ref> و برخی گفته‌اند حرکت در روی [[زمین]] و به عبارت دیگر، [[راه رفتن]]، گذشتن و عبور است<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۴۷.</ref>. با توجه به معانی «سیر» واژه‌شناسان، معنا و مفهوم «سیره» را نوع حرکت، نوع رفتن، [[شیوه]] جریان داشتن و به عبارت بهتر، نوع و [[سبک رفتار]] و شیوه [[کردار]]، و [[منش]] دانسته‌اند<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۳، ص۲۸۷؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۱.</ref>.
واژه «سیره» در اصطلاح [[اهل]] فن، حالت [[انسان]]، یعنی نوع خاص [[رفتار]] و عمل او است<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸؛ لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.</ref>؛
از این رو بسیاری «سیره» را به معنای «طریقه»، «هیئت» و «حالت» دانسته‌اند<ref>طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref>.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)| مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۱۱.</ref>.


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
* [[سیره در لغت به چه معناست؟ (پرسش)]]
* [[سیره در لغت به چه معناست؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۳۸: خط ۳۴:
# [[پرونده:10117116.jpg|22px]] [[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا (کتاب)|'''سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا''']]
# [[پرونده:10117116.jpg|22px]] [[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا (کتاب)|'''سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا''']]
# [[پرونده:1368108.jpg|22px]] [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)|مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱۰''']]
# [[پرونده:1368108.jpg|22px]] [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)|مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱۰''']]
# [[پرونده:10109419.jpg|22px]] [[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی پیامبر اعظم - جباری (کتاب)|'''سیره اخلاقی پیامبر اعظم''']]
# [[پرونده:11227.jpg|22px]] [[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|'''سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۰

سیره از ماده «سَیر» به معنای رفتن، راه و روش است و گونه‌ای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است. البته برای سیره معنای هیئت و حالت نیز گفته شده است.

مقدمه

«سیره» از ماده «سَیر» و سیر به معنای رفتن است. سیره را به معنای راه و روش دانسته‌اند؛ آن‌گونه که گفته می‌شود: در میان مردم با سیره و روش نیک یا زشت رفتار کرد و جمع آن سِیَر است[۱].

بیشتر کتاب‌های لغت سیره را به معنای روش و راه دانسته‌اند: «سَ ی رَ: اصلی است که دارای یک ریشه و دلالت بر گذشت و جریان دارد از سارَ يَسِيرُ سَيْراً و سیر به معنای سیر در روز و شب است. سیره روش در چیزی و به معنای سنت است؛ زیرا حرکت می‌کند و جریان می‌یابد...»[۲]. بنابراین گونه‌ای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است.

معنای دیگری که برای سیره یاد کرده‌اند، هیئت و حالت است. وزن «فِعْلَه» برای حالت می‌آید. «سیره حالتی است که انسان و غیرانسان به گونه غریزی یا دریافتی بر آن است و گفته می‌شود سیره نیکو، سیره زشت. سخن خدا که می‌فرماید: ﴿سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى[۳]، یعنی حالت چوبی که عصای موسی] داشت»[۴].

در مجمع البحرین[۵] و لسان العرب[۶] سیره به روش و رفتار و حالت و حیات معنا شده است. طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه فوق، سیره و راه را همانند دانسته و آن را به حرکت چیزی در جهتی خاص معنا کرده است و گفته ﴿سِيرَتَهَا الْأُولَى یعنی بازگشت اژدها به حالت نخستین که همان عصاست[۷]. برابر این بیان سیره به معنای رفتاری است که جهت خاصی را پی می‌گیرد: «سیره اسم از «سار» است. سنت، راه، مذهب، هیئت و سیره به یک معنی‌اند»[۸]. سیره بر وزن فِعْله، برای بیان نوع عمل است؛ مانند نوع هیئت، جریان و حالت و کیفیت آن[۹] و «فَعله» به فتح «فا» به معنای انجام یک بار است[۱۰]. منظور از نوع، تکرار عمل نیست؛ بلکه شیوه و روش است. نوع نشستن، حالت سخن گفتن و چگونه برخورد کردن با دیگران، گرچه یک بار اتفاق بیفتد. سیره به زشت و زیبا تقسیم می‌شود؛ در نتیجه نوع عمل به معنای قواعد کلی نیست، گرچه می‌توان از آن اعمال، قواعدی استخراج کرد که معنای دیگری برای سیره است. سیره یعنی سبک زندگی و رفتار. از آنجا که امکان دارد برخورد با یک حادثه بیش از یک مرتبه رخ ندهد، به شیوه و نوع آن برخورد، سیره اطلاق می‌شود[۱۱].

هَدْی مرادف سیره

“هَدْی” دارای دو معناست؛ یکی به معنای هدیه برای خانه خدا[۱۲] و قربانی حج آمده است. علی (ع) افتخار می‌کرد که در قربانی رسول خدا (ص) شریک بوده است[۱۳]. معنای دیگر هدی سیره و روش و هیئت ظاهری افراد است[۱۴]؛ یعنی اینکه افراد ظاهرالصلاح هستند یا بدعمل و بدرفتار. در اخبار از هدی و روش امام عسکری (ع) به نیکی یاد شده است[۱۵]. هدی و روش افراد صالح حجت برای دیگران معرفی گردیده است[۱۶]. هدی چون معنای عام دارد، مقید به صالح شده؛ یعنی سیره و خصلت نیکو. پیامبر (ص) فرمود: «الْهَدْيُ الصَّالِحُ وَ السَّمْتُ الصَّالِحُ وَ الِاقْتِصَادُ جُزْءٌ مِنْ خَمْسَةٍ وَ أَرْبَعِينَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ»: خصلت نیکو و روش پسندیده و میانه‌روی جزیی از ۴۵ جزء (به نقلی ۲۵ جزء)[۱۷] خصلت‌های پیامبری است. در کتاب‌های مختلف این حدیث را معنا کرده‌اند[۱۸]. شماری در هنگام بیان معنای این حدیث، بر حسن پیروی از روش و سیره پیامبر (ص) اسلام و دیگر پیامبران تأکید کرده‌اند[۱۹]. حضرت علی (ع) در نامه به یکی از کارگزاران خود به نام منذر بن جارود[۲۰] می‌نویسد: خوبی پدرت مرا فریب داد؛ من تصور کردم تو از سیره نیکوی وی پیروی می‌کنی[۲۱]. هدی به معنای سیرۀ نیکو از جانب امیر مؤمنان (ع) به کار رفته است. در روایات به پیروی از هَدْی و سیره رسول خدا (ص) سفارش شده است. امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید: «فَاقْتَدُوا بِهَدْيِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْيِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَشْرَفُ السُّنَنِ»[۲۲]: اقتدا کنید به سیره و روش رسول خدا (ص) چون برترین سیره است و به سنتش عمل کنید؛ چون شریف‌ترین سنت‌هاست.

بنابراین می‌توان هَدی پیامبر (ص) را همان روش و رفتار حضرت دانست و سنت را گفتار و آنچه بنیان نهاده است[۲۳].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  2. ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.
  3. «ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.
  4. ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۳، ذیل واژه «سار».
  5. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  6. ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۸۹.
  7. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، جزء ۷، ص۱۷.
  8. سعید خوری شرتونی، أقرب الموارد، ج۱، ص۵۶۲.
  9. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۲۸۸.
  10. در الفیه ابن مالک آمده: وَ فَعْلَةٌ لِمَرَّةٍ كَجَلْسَة/ وَ فِعْلَةٌ لِهَيْئَةٍ كَجِلْسَة.
  11. ذاکری، علی اکبر، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۹؛ ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور ص ۲۷؛ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص ۱۳؛ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا، ص ۱۹؛ رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۱۱؛ حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۸؛ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۱۱۶.
  12. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۷۴.
  13. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۳۷: «وَ أَنَا شَرِيكُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي هَدْيِهِ».
  14. ابن اثیر جزری (مبارک)، النهایه فی غریب الحدیث، ج۵، ص۲۵۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۵۶: الْهَدْيُ: السّيرة و الهيئة و الطّريقة.
  15. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰۴؛ ج۸، ص۸۴.
  16. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۸۴.ط
  17. شیخ صدوق، الخصال، ص۱۷۸؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۱۰۶.
  18. ابن اثیر جرزی (مبارک)، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۵، ص۲۵۳؛ همو، جامع الأصول، ج۱۱، ص۶۸۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۵۶.
  19. ابومحمد حسین بن مسعود شافعی بغوی، شرح السنه، ج۱۲، ص۲۰۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۴۵.
  20. جارود بعد از درگذشت پیامبر، از اسلام برنگشت و زمانی که قدامة بن مظعون، حاکم عمر در بحرین، مشروب خورد، برای مجازات و تنبیه وی از آنجا به مدینه آمد و بر اجرای حد شرعی بر قدامه اصرار داشت (ابن اثیر جزری (عزالدین)، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۸؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۲۷۷؛ محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۳۶، ش۲۳۰۶؛ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۹، ص۲۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۶۰ (چ دار صاد)؛ ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۸۴۴).
  21. نهج البلاغه، ص۴۶۱، ن۷۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۰۶: «ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ».
  22. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۵۰؛ نهج البلاغه، ص۱۶۳، خ۱۱۰ «أَفْضَلُ الْهَدْيِ» آمده.
  23. ذاکری، علی اکبر، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۷۰.